ویژه نامه روز بيست و پنجم ضیافت الهی

شیوه های دشنان در ستیز با دین باوران (3) دشمنان ستیزه جو با چهره ای ناپیدا و با به کارگیری شگردها و ابزارهای مختلف، به انجام برخوردهای شکننده ی روحی و ایجاد تنش های روانی در صفوف مسلمین می پردازند؛ به برخی از شگردهایی که درقرآن کریم در این باب افشاء و خنثی نموده، در دو شماره ی قبلی اشاره شد و اکنون موارد دیگری را اشاره می کنیم.
پنجشنبه، 4 مهر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ویژه نامه روز بيست و پنجم ضیافت الهی
ویژه نامه روز بيست و پنجم ضیافت الهی
ویژه نامه روز بيست و پنجم ضیافت الهی

نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد

دعای روز بيست و پنجم

اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فيهِ مُحِبَّاً لاِوْلِياَّئِكَ وَمُعادِياً لاِعْداَّئِكَ مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خاتَِمِ اَنْبِياَّئِكَ يا عاصِمَ قُلُوبِ النَّبِيّينَ
خدايا قرارم ده در اين ماه دوستدار دوستانت و دشمن دارنده دشمنانت و پيرو راه و روش خاتم پيامبرانت اى نگهدارنده دلهاى پيامبران
منبع: مفاتیح الجنان

زلال وحی
شیوه های دشنان در ستیز با دین باوران (3)

دشمنان ستیزه جو با چهره ای ناپیدا و با به کارگیری شگردها و ابزارهای مختلف، به انجام برخوردهای شکننده ی روحی و ایجاد تنش های روانی در صفوف مسلمین می پردازند؛ به برخی از شگردهایی که درقرآن کریم در این باب افشاء و خنثی نموده، در دو شماره ی قبلی اشاره شد و اکنون موارد دیگری را اشاره می کنیم.

ایجاد بحران روحی

« قد نعلم انّه لیحزنک الّذی یقولون فإنّهم لا یکذّبونک...» (1)
« ای پیامبر ما می دانیم که کافران در تکذیب تو سخنانی می گویند که تو را افسرده و غمگین سازند و آن ستمکاران نه تنها تو را، بلکه همه ی آیات خدا را تکذیب می کنند.»

تبلیغات سوء

«یریدون ان یطفؤا نورالله بافواههم...» (2)
«و کافران می خواهند با تبلیغات سوء که از نفس تیره و گفتار جاهلانه ی آنها منشاء می گیرد (نور خدا) را خاموش کنند.»
جاسوسی وفتنه انگیزی: «... و من الّذین هادوا سمّاعون لکذلک سمّاعون لقوم آخرین لم یاتوک یحرّفون الکلم من بعد مواضعه»(3)
« و یهود جاسوسی می کند و سخنان فتنه انگیز به جای کلمات حق تو می گویند و کلمات حق را به میل خویش تغییر می دهند.»

تهدید و ارعاب

« قال الملا الّذین استکبروا من قومه لنخرجنّک...» (4)
«و مستکبران گفتند ما مؤمنان را از شهر و دیارشان اخراج می کنیم مگر این که به آیین و تفکرات ما باز گردند.» (5)

پي نوشت ها:

1- سوره ی انعام، آیه ی 33.
2- سوره ی توبه، ،آیه ی32.
3- سوره ی مائده، آیه ی 41.
4- سوره ی اعراف، آیه ی 88.
منبع: فصل نامه قرآنی کوثر شماره ی 17 صفحات 24 الی 32.

کلام نور
مواعظ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

أفضل الجهاد من اصبح لایهم بظلم احد؛ (1)
برترین جهاد آن است که آدمی صبح کند و در اندیشه ی ستم به کسی نباشد.
من عرض لأخیه المسلم المتکلم فی حدیثه فکانما خدش وجهه؛ (2)
هر که در میان سخن برادر مسلمانش بدود، چنان است که چهره ی او را بخراشد.
لا تعمل شیئا من الخیر ریاء و لاتدعه حیاء؛ (3)
هیچ کار خیری را ریاکارانه انجام نده و آن را از روی حیا ترک مکن.
افضاء سرأخیک خیانة ما جتنب ذلک؛ (4)
فاش کردن راز برادرت خیانت است؛ پس از این کار دوری کن.
لتکن لک فی کل شیء نیه صالحة حتی النوم و الأکل؛ (5)
در هر چیز باید نیتی نیک داشته باشی، حتی در خوردن و خواب.
إن شیعتنا من شیعنا و اتبع آثارنا و اقتدی بأعمالنا؛ (6)
شیعه ی ما کسی است که از ما پیروی کند و پا جای پای ما بگذارد و به کردار ما اقتدا کند.

پي نوشت ها:

1- من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 353.
2- اصول کافی، ج2، ص 660.
3- بحارالانوار، ج77، ص 163.
4- بحارالانوار، ج77، ص 91.
5- مکارم الاخلاق، ج2، ص 370.
6- بحارالانوار، ج68، ص 154.

مواعظ حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

«الزم رجلها فان الجنة تحت اقدامها»
«در خدمت مادر باش، زیرا بهشت زیر پای مادران است.» (1)
«(جعل الله) الصلاة تنزیها لکم عن الکبر»
«خداوند متعال نماز را برای دوری شما از کبر قرار داد.» (2)
«من اصعد الی الله خالص عبادته اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحت»
«کسی که عبادت خالصانه ی خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ، برترین مصلحت او را به سویش فرو خواهد فرستاد.(3)
«خیارکم ألینکم مناکبة و اکرمهم لنسائهم»
«بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر است و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند.» (4)
«ان کنت تعمل بما امرناک و تنهی عما زجرناک عنه فأنت شیعتنا و الا فلا.»
«اگر به آنچه به شما امر می کنیم عمل کنی و از آنچه شما را باز می داریم دوری کنی، از شیعیان مایی و گرنه هرگز.» (5)

پي نوشت ها:

1- کنزالعمال، ج16، ص 426.
2- بحارالانوار، ج43، ص 158.
3- بحارالانوار، ج67، ص 249.
4- کنزالعمال، ج7، ص 225.
5- بحارالانوار، ج68، ص 155.

فضیلت زیارت امام حسین (سلام الله علیه) در کلام گهربار امام صادق (سلام الله علیه)

لا تدع زیارة الحسین بن علی (سلام الله علیه) یمد الله فی عمرک و یزید فی رزقک و یحییک الله سعیدا و لا تموت إلا شهیدا؛
زیارت امام حسین (سلام الله علیه) را فرو نگذار تا که خدا عمرت را طولانی و روزیت را زیاد کند و زندگی با سعادت و مرگ با شهادت به تو خواهد بخشید. (1)
زیارة قبرالحسین بن علی (سلام الله علیهما) من افضل ما یکون من الاعمال؛
زیارت قبر امام حسین (سلام الله علیه) از برترین اعمال است. (2)
من أراد الله به الخیر قذف فی قلبه حب الحسین (سلام الله علیه) و حب زیارته:
کسی که خدا خیرخواه او باشد، محبت امام حسین (سلام الله علیه) و شوق زیارت ایشان را در دل او می اندازد. (3)
من سره أن یکون علی موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوار الحسین بن علی (سلام الله علیها)؛
هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره های نور بنشیند باید اززائران امام حسین (سلام الله علیه) باشد. (4)

پي نوشت ها:

1- وسایل الشیعه، ج14، ص 431.
2- مستدرک الوسایل، ج10، ص 311.
3- بحارالانوار، ج98، ص 76.
4- بحارالانوار، ج101، ص 238.

حکمت های شگرف

حكمت 289نهج البلاغه: الگوى كامل انسانيت(اخلاقى، اجتماعى، تربيتى)
قَالَ الامام علیٌ [عليه السلام] كَانَ لِى فِيمَا مَضَى أَخٌ فِى اللَّهِ وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِى عَيْنِى صِغَرُ الدُّنْيَا فِى عَيْنِهِ وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا يَشْتَهِى مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ لَا يُدْلِى بِحُجَّةٍ حَتَّى يَأْتِيَ قَاضِياً وَ كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِى مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَ كَانَ لَا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَ لَا يَقُولُ مَا لَا يَفْعَلُ وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْكَلَامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى السُّكُوتِ وَ كَانَ عَلَى مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّمَ وَ كَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَيُخَالِفُهُ فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِيرِ .
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: در گذشته برادرى دينى داشتم كه در چشم من بزرگ مقدار بود، چون دنياى حرام در چشم او بى ارزش مى نمود، و از شکم بارگى دور بود، پس آنچه را نمى يافت آرزو نمى كرد، و آنچه را مى يافت زياده روى نداشت، در بيشتر عمرش ساكت بود، اما گاهى كه لب به سخن مى گشود بر ديگر سخنوران برترى داشت، و تشنگى پرسش كنندگان را فرو مى نشاند به ظاهر ناتوان و مستضعف مى نمود، اما در بر خورد جدى چونان شير بيشه مى خروشيد، يا چون مار بيابانى به حركت در مى آمد . تا پيش قاضى نمى رفت دليلى مطرح نمى كرد، و كسى را عذرى داشت سرزنش نمى كرد، تا آن عذر او را مى شنيد، از درد شكوه نمى كرد، مگر پس از تندرسى و بهبودي، آنچه عمل مى كرد مى گفت، و بدانچه عمل نمى كرد چيزى نمى گفت، اگر در سخن گفتن بر او پيشى مى گرفتند در سكوت مغلوب نمى گرديد.
و بر شنيدن بیشتر از سخن گفتن حريص بود. اگر بر سر دو راهى دو كار قرار مى گرفت ، مى انديشيد كه كدام يك با خواسته نفس نزديك تر است با آن مخالفت مى كرد، پس بر شما باد روى آوردن به اين گونه از ارزش هاى اخلاقى، و با يكديگر در كسب آن ها رقابت كنيد، و اگر نتوانستيد ، بدانيد كه به دست آوردن برخى از آن ارزش هاى اخلاقى بهتر از رها كردن همه آن هاست.
حكمت 290 : مسؤوليت نعمت ها(اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ لَكَانَ يَجِبُ أَلَّا يُعْصَى شُكْراً لِنِعَمِهِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اگر خدا بر گناهان وعدة عذاب هم نمى داد ، لازم بود به خاطر سپاسگزارى از نعمت هايش نافرمانى نشود.
حكمت 291 : روش تسليت گفتن(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] وَ قَدْ عَزَّى الْأَشْعَثَ بْنَ قَيْسٍ عَنِ ابْنٍ لَهُ
يَا أَشْعَثُ إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِكَ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْكَ ذَلِكَ الرَّحِمُ وَ إِنْ تَصْبِرْ فَفِى اللَّهِ مِنْ كُلِّ مُصِيبَةٍ خَلَفٌ يَا أَشْعَثُ إِنْ صَبَرْتَ جَرَى عَلَيْكَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْجُورٌ وَ إِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَيْكَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْزُورٌ يَا أَشْعَثُ ابْنُكَ سَرَّكَ وَ هُوَ بَلَاءٌ وَ فِتْنَةٌ وَ حَزَنَكَ وَ هُوَ ثَوَابٌ وَ رَحْمَةٌ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (جهت تسليت گفتن به اشعث بن قيس در مرگ فرزندش)
اى اشعث ! اگر براى پسرت اندوهناكى ، به خاطر پيوند خويشاوندى سزاواري، اما اگر شكيبا باشى هر مصيبتى را نزد خدا پاداشى است. اى اشعث ! اگر شكيبا باشى تقدير الهى بر تو جارى مى شود و تو پاداش داده خواهى شد و اگر بى تابى كنى نيز تقدير الهى بر تو جارى مى شود و تو گناهكارى . اى اشعث ! پسرت تو را شاد مى ساخت و براى تو گرفتارى و آزمايش بود، و مرگ او تو را اندوهگين كرد در حالى كه براى تو پاداش و رحمت است.
حكمت 292: عزاى پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بى تابى ها (اعتقادى)
وَ قَالَ علیه السلام عَلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص سَاعَةَ دَفْنِهِ
إِنَّ الصَّبْرَ لَجَمِيلٌ إِلَّا عَنْكَ وَ إِنَّ الْجَزَعَ لَقَبِيحٌ إِلَّا عَلَيْكَ وَ إِنَّ الْمُصَابَ بِكَ لَجَلِيلٌ وَ إِنَّهُ قَبْلَكَ وَ بَعْدَكَ لَجَلَلٌ
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (به هنگام دفن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم)
همانا شكيبايى نيكوست جز در غم از دست دادنت، و بى تابى نا پسند است، جز در اندوه مرگ تو، مصيبت تو بزرگ ، و مصيبت هاى پيش از تو و پس از تو ناچيزند.
حكمت 293 : دوستى با احمق ، هرگز!(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لَا تَصْحَبِ الْمَائِقَ فَإِنَّهُ يُزَيِّنُ لَكَ فِعْلَهُ وَ يَوَدُّ أَنْ تَكُونَ مِثْلَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: همنشين بى خرد مباش، كه كار زشت را زيبا جلوه داده ، دوست دارد تو همانند او باشي.
حكمت 294: فاصله ميان شرق و غرب (علمى)
وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَسَافَةِ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَقَالَ ع مَسِيرَةُ يَوْمٍ لِلشَّمْسِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: ( از فاصله ميان مشرق و مغرب پرسيدند ، فرمودند:) به اندازه يك روز حركت خورشيد.
حكمت 295 : شناخت دوستان و دشمنان(اخلاقى، اجتماعى،سياسى)
وَ قَالَ [عليه السلام] أَصْدِقَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ وَ أَعْدَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ فَأَصْدِقَاؤُكَ صَدِيقُكَ وَ صَدِيقُ صَدِيقِكَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّكَ وَ أَعْدَاؤُكَ عَدُوُّكَ وَ عَدُوُّ صَدِيقِكَ وَ صَدِيقُ عَدُوِّكَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: دوستان تو سه گروهند، و دشمنان تو نيز سه دسته اند؛ اما دوستانت : دوست تو و دوستِ دوست تو ، و دشمنِ دشمن تو است، و اما دشمنانت : دشمن تو ، و دشمن دوست تو ، و دوست دشمن تو است.
حكمت 296: پرهيز از دشمنى ها(اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لِرَجُلٍ رَآهُ يَسْعَى عَلَى عَدُوٍّ لَهُ بِمَا فِيهِ إِضْرَارٌ بِنَفْسِهِ إِنَّمَا أَنْتَ كَالطَّاعِنِ نَفْسَهُ لِيَقْتُلَ رِدْفَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (شخصى را ديد كه چنان بر ضد دشمنش مى كوشيد كه به خود زيان مى رسانيد ، فرمودند:) تو مانند كسى هستى كه نيزه در بدن خود فرو برد تا ديگرى را كه در كنار اوست بكشد!
حكمت 297: ضرورت عبرت گرفتن(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: عبرت ها چقدر فراوانند و عبرت پذيران چه اندك !
حكمت 298 : اعتدال در دشمنى ها
وَ قَالَ [عليه السلام] مَنْ بَالَغَ فِى الْخُصُومَةِ أَثِمَ وَ مَنْ قَصَّرَ فِيهَا ظُلِمَ وَ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَتَّقِيَ اللَّهَ مَنْ خَاصَمَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: كسى كه در دشمنى زياده روى كند گناهكار ، و آن كس كه در دشمنى كوتاهى كند ستمكار است، و هر كس كه بى دليل دشمنى كند نمى تواند با تقوا باشد!.
حكمت 299 : نماز در نگرانى ها(اعتقادى)
وَ قَالَ [عليه السلام] مَا أَهَمَّنِى ذَنْبٌ أُمْهِلْتُ بَعْدَهُ حَتَّى أُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ وَ أَسْأَلَ اللَّهَ الْعَافِيَةَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: آنچه كه بين من و خدا ناروا است اگر انجام دهم و مهلت دو ركعت نماز داشته باشم كه از خدا عافيت طلبم، مرا اندوهگين نخواهد ساخت.
حكمت 300: شگفتى روزى بندگان (اعتقادى)
وَ سُئِلَ [عليه السلام] كَيْفَ يُحَاسِبُ اللَّهُ الْخَلْقَ عَلَى كَثْرَتِهِمْ فَقَالَ [عليه السلام] كَمَا يَرْزُقُهُمْ عَلَى كَثْرَتِهِمْ فَقِيلَ كَيْفَ يُحَاسِبُهُمْ وَ لَا يَرَوْنَهُ فَقَالَ [عليه السلام] كَمَا يَرْزُقُهُمْ وَ لَا يَرَوْنَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: از امام پرسيدند چگونه خدا با فراوانى انسان ها به حسابشان رسيدگى مى كند؟ آن چنان كه با فراوانى آنان روزيشان مى دهد! (و باز پرسيدند چگونه به حساب انسان ها رسيدگى مى كند كه او را نمى بينند، فرمودند) همان گونه كه آنان را روزى مى دهد و او را نمى بينند.
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین

فرشتگان یاور امام حسین (سلام الله علیه)، یاوران حضرت مهدی(سلام الله علیه)

یکی از ویژگی های قیام یوسف زهرا (سلام الله علیها)، برخورداری از نصرت الهی به وسیله ی فرشتگان است. شیخ صدوق (رحمت الله علیه) در روایت ریان بن شبیب، از حضرت امام رضا(سلام الله علیه) نقل می کند: و لقد نزل الی الارض من الملائکه اربة آلاف لنصر فوجدوه قد قتل فهم عند قبره شعث غبر الی أن یقوم القائم فیکون من انصاره و شعارهم یا لثارات الحسین (سلام الله علیه).
به تحقیق چهار هزار فرشته برای نصرت و یاری امام حسین (سلام الله علیه) به زمین فرود آمدند. آنان هنگامی که نازل شدند، دیدند حضرت امام حسین (سلام الله علیه) کشته شده است، از این رو، ژولیده و غبار آلوده در نزد قبر آن حضرت، اقامت کردند و همچنان هستند تا این که قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند و آنان از یاوران سپاه آن حضرت خواهند بود و شعارشان «یا لثارات الحسین (سلام الله علیه)؛ ای خونخواهان حسین (سلام الله علیه)» است.
منبع: علل الشرایع ص 227 – 225.

شعار سپاه حضرت مهدی (علیه السلام)

در شعار های لشکر امام زمان (علیه السلام) که برگرفته از شعور عمیق آنان است – به روشنی می توان یاد و خاطره امام حسین را مشاهده کرد. در یکی از «زیارات جامعه» در قسمت سلام به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است:
«السلام علی الامام الغائب عنالابصار و الحاضر فی الامصار و الغائب عن العیون و الحاضر فی الافکار، بقیه الاخیار، وارث ذی الفقار الذی یظهر فی بیت الله الاحرام ذی الاستار و ینادی بشعار یا لثارات الحسین، انا الطالب بالاوتار، انا قاصم کل جبار»؛ سلام و درود بر امامی که از دیده ها پنهان است و در شهر حاضر؛ آن که از دیده ها نهان است و در دل ها حاضر، باقی مانده ی اخیار و خوبان، و وارث شمشیر ذوالفقار، آن بزرگواری که در بیت الله الحرام ظاهر می شود و به شعار «یالثارت الحسین» ندا می کند و می فرماید: « منم مطالبه کننده ی خون های به ناحق ریخته، منم شکننده ی هر ستمگر جفا پیشه» (1)
و یاران حضرت مهدی (علیه السلام) نیز به پیروی از امامشان، شعار «یالثارات الحسین» سر می دهند.
محدث نوری از کتاب غیبت فضل بن شاذان نقل کرده: به درستی که شعار یاوران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) «یالثارات الحسین (علیه السلام) است. (2)
حضرت امام صادق (علیه السلام) هم می فرمایند:
«شعار یاران حضرت مهدی (علیه السلام) «یالثارات الحسین؛ ای خونخواهان حسین (علیه السلام)» است (3)

پي نوشت ها:

1و 2- نجم الثاقب، ص 469.
3- مستدرک الوسایل، ج 11، ص14.

مواعظ جاوید
قدس، فلسطین و رژیم اشغالگر قدس

ما طرفدار مظلوم هستیم، هر کسی در هر قطبی که مظلوم باشد، ما طرفدار آن هستیم، و فلسطینی ها مظلوم هستند و اسرائیلی ها به آنها ظلم کرده اند، از این جهت ما طرفدار آنها هستیم. قدس متعلق به مسلمین است و باید به آنان برگردد. ملت مسلمان ایران و هیچ مسلمان و اصولا هیچ آزاده ای، اسرائیل را به رسمیت نمی شناسد؛ ما همواره حامی برادران فلسطینی و عرب خود خواهیم بود. روز قدس که همجوار شب قدر است، لازم است که در بین مسلمانان احیا شود و مبدأ بیداری و هشیاری آنان باشد. من طرفداری از طرح استقلال اسرائیل و شناسایی او را، برای مسلمانان یک فاجعه وبرای دولت های اسلامی یک انفجار می دانم. اسرائیل از نظر اسلام و مسلمین و تمامی موازین بین المللی غاصب و متجاوز است؛ و ما کمترین اهمال و سستی را در پایان دادن به تجاوزات او جایز نمی دانیم. من به جمیع دول اسلام، و مسلمین جهان در هر جا هستند اعلام می کنم که ملت عزیز شیعه از اسرائیل متنفرند، و از دولت هایی که با اسرائیل سازش می کنند، متنفر و منزجرند. روز قدس که آخرین روزهای (شهرالله اعظم) است سزاوار (آن) است که همه ی مسلمانان جهان از قید اسارت و بردگی شیطان بزرگ و ابرقدرت ها رها شده و به قدرت «لایزال الله» بپیوندند.
منبع:
کلمات قصار، حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) صفحه های 146 الی 149.

در محضر ولایت

ماه رمضان ماه تسلیم در برابر خدا است

در باب ماه رمضان، چند جمله از دعاى چهل و چهارم «صحیفه سجادیه»، که مربوط به همین ماه است، انتخاب کرده‏ام و ان‏شاءاللَّه، همین چند جمله را براى شما ترجمه مى‏کنم. اما قبل از آن، خواهش مى‏کنم عزیزان من، بخصوص جوانان، با صحیفه سجّادیه اُنس بگیرند؛ زیرا همه چیز در این کتابِ ظاهراً دعا و باطناً همه چیز، وجود دارد. امام سجّاد علیه‏الصّلاة و السّلام، در این دعا هم مثل بقیه دعاهاى صحیفه سجادیه، با این‏که در مقام دعا و تضرّع است و با خداى متعال حرف مى‏زند، اما سخن گفتنش، کأنّهُ از یک روال استدلالى و ترتیب مطلب بر دلیل و معلول بر علّت، پیروى مى‏کند. اغلبِ دعاهاى صحیفه سجادیه - تا آن‏جا که بنده سیر کرده‏ام - همین حالت را دارد. همه چیز مرتّب و چیده شده است. مثل این است که یک نفر، در مقابل مستمعى نشسته و با او به صورت استدلالى و منطقى حرف مى‏زند. همان ناله‏هاى عاشقانه هم که در صحیفه سجّادیه آمده است، همین حالت را دارد.
در این‏جا نیز همین طور است. امام در اوّل دعاى مورد اشاره مى‏فرماید: «الحمدللَّه الّذى جعلنا من اهله؛ ما را اهل حمد قرار داد.» (دعاى 44 صحیفه سجادیه) ما از نعم الهى غافل نیستیم، و او را حمد و شکر مى‏کنیم. او راههایى در مقابل ما باز کرده است، که به حمدش برسیم. همچنین، غایات و راههایى معیّن فرموده و ما را در این راهها به رفتن واداشته است.
بعد مى‏رسد به این جمله: «والحمدللَّه الذى جعل من تلک السّبل شهره شهر رمضان؛ حمد خداى را که یکى از این راههایى که ما را به او؛ به کمال و به بصیرت نسبت به معدن عظمت مى‏رساند، همین ماه رمضان است.» امام تعبیر مى‏کند به «شَهره»؛ یعنى «شهر خودش». شهر خدا را یکى از این راهها قرار داد. خیلى پرمعناست. اگر فکر کنیم همه ماهها ماه خدا و مال خداست؛ وقتى که مالک همه وجود، بخشى از وجود را معیّن مى‏کند و آن را به خود نسبت خاص مى‏دهد، معلوم مى‏شود نسبت به این بخش، توجّه و عنایت ویژه‏اى دارد. یکى از این بخشها، همین «شهراللَّه» است؛ شهر خدا، ماه خدا. خودِ این نسبت، در فضیلت ماه رمضان، کافى است. «شهر رمضان، شهر الصیام و شهرالاسلام.» ماه روزه؛ ماهى که روزه آن، یکى از ابزارهاى بسیار کار آمد براى تهذیب نفس است؛ چرا که در آن گرسنگى کشیدن و با هوسها و اشتهاها مبارزه کردن نهفته است.
شهر اسلام، یعنى شهر «اسلام الوجه لدى اللَّه؛ در مقابل خدا تسلیم بودن.» خوب؛ انسانى جوان است و وقتى روزه مى‏گیرد، گرسنه است، تشنه است و تمام غرایز، او را به سمت هوس و اشتهایى مى‏خواند. ولى او، در مقابل همه این غرایز مى‏ایستد. براى چه؟! براى اجراى امر پروردگار. و این، تسلیم در مقابل پروردگار است. در هیچ روزى از روزهاى سال، یک مسلمان، به طور عادّى، این همه در مقابل خدا تسلیم نیست که در روزهاى ماه رمضان به طور عادى تسلیم است. پس، «شهر اسلام» شهر تسلیم است.

ماه رمضان ماه خالص شدن

امام، در ادامه دعا مى‏فرماید: «و شهر الطّهور؛ شهرِ پاکیزه کننده است.» در این ماه، عواملى وجود دارد که روح ما را پاک و طاهر مى‏کند. آن عوامل چیست؟ یکى روزه است؛ یکى تلاوت قرآن است و یکى دعا و تضرّع است. این همه دعاها، ارزاق طیبّه و طاهره‏اى است از مائده‏هاى ضیافت الهى که خداى متعال در این ضیافت یک ماهه خود، مقابل مردم گذاشته است. مضمون کلام امام این است که خدا در این ضیافت، با روزه از شما پذیرایى مى‏کند. ....
بعد مى‏فرماید: «و شهر التّمحیص؛ این ماه، ماه تمحیص است. «تمحیص» یعنى چه؟ یعنى خالص کردن. مقصود این است که در این ماه، ناب و خالص شویم. ....
این ماه، ماه خالص شدن است و اگر درست نگاه کنیم، خالص شدن در این ماه، از راههاى دیگرِ خالص شدن، آسان‌تر است. ما با همین روزه و مبارزه کردن با نفس، مى‏توانیم خودمان را خالص کنیم. اغلبِ گمراهی هایى که وجود دارد، یا به خاطر گناهانى است که از ما سر مى‏زند و یا به خاطر خصلتهاى زشتى است که در وجودِ ما نهفته است.
منبع: فرازی از بیانات مقام معظم رهبرى‏ در خطبه‏هاى نماز جمعه سوم رمضان 1415- 14/11/1373

تولید علم و دانش آموزی در کلام ولایت

ما می وانیم در فضای معرفت علمی، کارهایی بکنیم که در دنیا نوباشد. روی پای خود ایستادن، آن وقتی تحقق پیدا خواهد کرد که علم از درون خود ما بجوشد و ما دست گدایی به سمت دشمنان دراز نکنیم. استعدادهای خوب و برجسته، دانش آموزان تیزهوش و کسانی که می توانند برای آینده ی کشور مفید باشند، باید خیلی احساس وظیفه و مسؤولیت کنند. امروز در کشور یکی از فرایض حتمی برای این نسل عبارت از تقویت بنیه ی علمی این کشور است. ما اگر علم نداشته باشیم، در اقتصادمان، صنعت مان حتی مدیریت و مسائل اجتماعی مان عقب خواهیم ماند. امروزکسانی که دارند در دنیا خدایی می کنند، و هر جا می خواهند دخالت می کنند، با ابزار علم بود که توانستند بشریت را به این خاکستر بنشانند. لذا برای مقابله با کار آن ها، علم لازم است.
اگر بخواهید از لحاظ علمی پیش بروید، باید جرأت نوآوری داشته باشید. علم معرفت است. علم عزیز و شریف است. علم، گوهر است. علم آن چیزی است که انسان باید دنبال آن باشد. چشم باز انسان در حرکت است همه جا باید دنبالش برویم.
منبع: نکته های ناب «رهنمود مقام معظم رهبری» گردآوری، حسن قدوسی، ص 20 – 19

مظهر شیطنت و طغیان علیه انسانیت

استکبار از بیداری اسلامی به شدت سراسیمه و نگران است. امروز قدرت های شیطانی وطاغوتی و در رأس همه ی آن ها آمریکا، مظهر شیطنت و طغیان علیه انسانیت هستند؛ کشورها را تهدید می کنند؛ به ملت ها حمله می کنند؛ بر خلاف همه ی قوانین بشری با انسان ها رفتار می کنند؛ به هیچ کدام از قوانین انسانی مورد قبول بشریت احترام نمی گذارند. شما ببینید درعراق و افغانستان چه کردند، با زندانی های افغانی که الان در زندان آنهایند، چه می کنند. تعداد کثیری از مردم افغانستان را گرفتند، بردند و زندانی کردند که نه آن ها را زندانی جنگی می دانند و نه زندانی سیاسی، و نه به قدر حقوق زندانی عادی برای آن ها ارزش قایلند. آن ها هرکجا که پا گذاشته اند؛ در آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا فساد کرده اند و مظهر شر و شرارت هستند. (1)
زمینه های اسلام خواهی در تمام کشورهای اسلامی وجود دارد و در هر نقطه ی جهان اسلام که زمینه و فرصت بروز آرمان های حقیقی ملت ها فراهم آید، مردم با فداکاری و شور و امید، حاکمیت اسلام را فریاد می زنند. نظام اسلامی علاوه بر ایجاد امواج اسلام خواهی در ملتها، همچون موجودی پویا و رو به رشد، هزینه و خسارت فراوانی به زورگویان جهانی تحمیل کرده است و استکبار با توجه به آثار وجودی نظام اسلامی، از اول پیروزی انقلاب برای منفعل ساختن یا از میدان خارج کردن این نظام همه ی تلاش و امکانات خود را به کار گرفته است. (2)
مابع:
1- بیانات مقام معظم رهبری در مراسم اختتامیه بیستمین دوره ی مسابقات بین المللی حفظ و قرائت قرآن کریم، 6/7/82.
2- بیانات مقام معظم رهبری در دیار با ائمه ی جمعه ی سراسر کشور، 14/7/82.

شمیم هدایت
کار فرهنگی منفی و مبتذل

در مقابل کارها و فعالیتهای فرهنگی شایسته، کارهای فرهنگی و تلاشهایی داریم که در زمره ی بدترین افعال قرار دارد و در اسلام به شدت از آن نهی و مذمت گردیده است. نمونه ی مشخص آن همین فرهنگ مبتذلی است که این روزها مایه ی نگرانی و بیماری جامعه ی ما شده است. کار فرهنگی بد به جهت گستردگی و توسعه نیز دایره ی وسیعی از فعالیتها را در بر می گیرد از بی توجهی و تربیت نادرست دختر و پسر – خصوصا که در سنین جوانی و نوجوانی باشند- توسط والدین غافل و ناآگاه، و تحویل فرزندانی لاابالی در دینداری، اخلاق و حجاب بد جامعه و منحرف کردن نوآموزان و متعلمین به دست استادان و معلمین، با افکاری آلوده و خارج کردن محبت و ابهت اسلام، روحانیت، فقه و فقاهت و مقدسات دین از دل آنان با انواع حیله ها و ترفندها از جمله: سخنرانی، مقاله، مجله، فیلم گرفته تا میدان وسیع هنر با فیلمهای سینمایی ضد اخلاقیی، موسیقی های مبتذل و نوارهای ویدیوئی شهوت انگیز، کتاب و مجله و سایر محصولات فرهنگی و هنری که جنبه ی مثبت در آنها رعایت نشده و نکات منفی، بزرگ و برجسته گردیده است، همه و همه از مصادیق بارز کار فرهنگی منفی و مبتذل است.
قرآن شریف می فرماید: اگر کسی با کارهای مبتذل و منفی که ما مشتی از خروار آن را متذکر شدیم از نظر روحی، دیگری را به قتل برساند و روح انسانی و خدایی او را به روح حیوانی مبدل سازد، گویا همه ی افراد بشر را به قتل رسانده است. «من قتل نفسا بغیر نفس اوفساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا» هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، گویی همه ی انسانها را کشته است. (1) با توجه به هشدار قرآن کریم، لازم است که همگان بکوشیم تا در هر بخش از کارهای فرهنگی که هستیم و مسؤولیتی بر عهده داریم در خانه، مدرسه، در سطوح عالی علم و دانش و درمراکز فرهنگی و هنری، به نحو احسن از عهده ی این کار ظریف و حیاتی برآییم و سعادت ابدی را برای خود، فرزندان و جامعه مان فراهم نماییم. جوانان جامعه ی ما نیز باید ضمن اهتمام هرچه بیشتر به فعالیتهای فرهنگی و پرداختن به آن، با چشمی باز و ازطریق مطمئن، کار فرهنگی شایسته را از مبتذل باز شناسی کنند.

پي نوشت ها:

1- سوره ی مائده، آیه ی 32.
منبع: اخلاق و جوان، حضرت آیت الله العظمی مظاهری (دامت برکاته) صفحه های 184 و 185.

اراده و انتخاب در انسان ها

خداوند می توانست که انسانها را هم مثل جمادات مجبور به تسبیح کردن نماید، و یا مثل ملائکه در آن ها فقط عقل بیافریند تا به فرمان عقل دایما بندگی و عبودیت او را نمایند، و هیچ گاه معصیت نکنند، و لکن حکمت و مصلحت در این بود که انسان دارای دو قوه ی عقل و شهوت باشد تا با اراده و انتخاب هر یک از اطاعت و معصیت، در پیمودن هر یک دخیل باشد(1) پس آنگاه که با اطاعت از فرمان عقل، مسیر کمال را انتخاب کند و خواسته ی نفسش را سرکوب نماید، در آن صورت است که استحقاق مدح و ثواب دارد، چون می توانست سقوط کند ولی با اختیار خویش راه صعود را انتخاب کرد، مقامش از ملائکه ای که فقط توانایی صعود را دارند، بالاتر است. ودر مقابل چنانچه راه معصیت را اختیار کند و فرمان عقلش را سرکوب نماید، موقعیتش پست تر از حیواناتی است که امکان ترقی و سعود در آنها نیست.
قرآن کریم می فرماید: اینها دارای عقل و درک هستند ولی با آن اندیشه نمی کنند و نمی فهمند، چشم دل و بصیرت دارند و می توانند با آن حق را از باطل تفکیک کنند، ولی از روی عمد با آن نمی بینند، چنانچه گوش دارند که بتوانند سخن حق را بشنوند ولی با اختیار خویش نمی شنوند، آنها همچون چهارپایانند (عمل آنها مثل حیوانات است) بلکه گمراه تر و پست تر از آنها (از جهت رتبه) هستند و اینان همان غافلانند. (2)
... قرآن تنها دستور به عبودیت پروردگار داده است، ولی اجبار به آن نکرده است، تا انسان با اختیار خویش و به فرمان عقل دستور خداوند را امتثال نماید، و مستحق رسیدن به کمال و مدح و ستایش به آن باشد.

پي نوشت ها:

1- سوره ی انسان، آیه ی 3.
2- سوره ی اعراف، آیه ی 179.
منبع: برگزیده بیانات آیت الله مصباح یزدی(دامت برکاته)

نکته های ناب
شوخی و عقل

قال الامام علی (سلام الله علیه): ما مزح امرؤ مزحة الامجّ من عقله مجّة. (1)
حضرت علی (سلام الله علیه) می فرمایند: هیچ کس شوخی نکرد، مگر آن که با پرداختن به آن، پاره یی از عقل خود را به دور انداخت.
شرح: یکی از نشانه های سنگین و با وقار بودن آن است که انسان، ازشوخی کردن بپرهیزد و متین و جدی باشد. کسانی که در محفل و مجلسی لب به شوخی باز می کنند و سخنان مضحک به زبان می آورند و دیگران را می خندانند، پیداست که وقار و متانت ندارند و افرادی جلف و سبک مغز هستند.
معنی این سخن گهربار حضرت علی (علیه السلام) آن است که با هر شوخی، مقداری از عقل انسان در نظر مردم ازبین می رود و دیگر احترام و ارزش زیادی برای چنین شخصی قائل نیستند.
حضرت علی (علیه السلام) در وصیت خود به فرزند شان امام حسن (علیه السلام) می فرمایند: « نه تنها خودت، هیچ گاه در حضور مردم شوخی مکن و حرفهای خنده آور مزن، بلکه حتی حرفهای خنده آور دیگران را نقل مکن. چون این کار باعث سبکی و جلفی می شود و ارزش انسان را از بین می برد.»
سعدی نیز به پیروی از حضرت علی (علیه السلام) در یکی از شعرهای خود گفته است:
ز شوخی بپرهیز ای با خرد
که شوخی، تو را، آبرو می برد

پي نوشت ها:

1- نهج البلاغه، حکمت 450.
منبع: پندهای کوتاه از نهج البلاغه، ص 71.

دل نوشته

بوی زیتون

عباس محمدی
مرگ، بر دیوارهای خانه بوف‏های کور ضجه می‏زند.
«اندکی صبر، سحر نزدیک است».
کبوترهای صلح را نمی‏توان انکار کرد؛ اگر هرچه گلوله بزنندشان. اگر هرچه قفس بسازندشان، اگرچه هر روز، سقف آرزوهایشان را با سقف خانه‏هایشان بر سرشان خراب کنند.
اگرچه آسمانشان را و افق نگاهشان را هر روز کوچک و کوچک‏تر کنند.
کبوترها انکارنشدنی‏اند، نمی‏شود باورشان نکرد؛ خون، پرهایشان را قشنگ‏تر می‏کند.
پرواز با بال‏های زخمی، جلوه دیگری دارد.
حتی اگر چشم ببندیم پرواز را نمی‏شود انکار کرد. پرواز را نمی‏شود از آسمان گرفت؛ همان‏گونه که آفتاب را.
دیوارهای بلند، نمی‏توانند بوی زیتون را سد کنند.
عطر زیتون همه جا را گرفته است.
هرچه دیوارها بلندتر شوند، هرچه دیوارها تنگ‏تر شوند، هرچه کوچه‏های تنگ اردوگاه‏های غم‏زده از خون شهید رنگین‏تر شوند، برکت را نمی‏توانند از ما بگیرند؛ همان‏طور که خدا را، همان‏طور که سنگ نتوانستند.
سلاحمان از سنگ است.
کودکانمان از سنگ زاده می‏شوند، بزرگ می‏شوند با هر سنگی.
روزی خواهد آمد که گرمای نفس‏هایمان و شعله آه‏هایمان با اشک کودکانمان و شعله‏های آتشی که بر باغ‏های زیتونمان می‏زنید، در شما بگیرد و شب‏های غفلت جهانیان را تا همیشه روشن کند.
روزی که دود آه‏های مادران شهید داده ما چشم‏هایتان را کور کند و خواب غفلت دنیا را دچار نفس‏تنگی کند، نزدیک است.
روزی که سنگ‏ها شیشه عمر دیو سیرتتان را خرد کند، نزدیک است.
این روزها در خانه‏های‏مان در کوچه‏ها و خیابان‏های ویرانه ما، بوی خدا را نزدیک‏تر می‏توان حس کرد.

حماسه ماندگاری

معصومه داوود آبادی
گلوله‏ها، گلوی خاکت را می‏فشارند. بادهای عاصی بر پیکر کودکان و زنانت شلاق می‏زنند. تو سال‏هاست ازپشت پنجره آوارگی،سرزمین بی‏پناهت را درهجوم رگبارهای مداوم دیده‏ای وگریسته‏ای.
ثانیه ثانیه این سال‏ها لبریز خاطره‏هایی سرخ و غبارآلود، خاطره‏هایی مجروح و زخم‏آجین است.
نگاه کن! زیتون‏زارها استواری‏ات را به نماز ایستاده‏اند.
تو خوب می‏دانی شغال‏های این حوالی برای تکه تکه کردن اراده‏ات، چگونه دندان تیز کرده‏اند؛ اما تو می‏ایستی با دست‏هایی که سال‏هاست مشق حماسه می‏کنند و گام‏هایی که هر لحظه، شکوه ایمانت را به نمایش می‏آیند؛ ایمان به رهایی.
من عاشقانه‏ترین واژه‏ها را برای مردمی ترانه می‏کنم که نیم قرن است در شبانه‏هایی برفی، به شوق دمیدن آفتاب بهار آزادی، دشوارترین نبردها را تجربه کرده‏اند؛ مردمی از تبار آب و آینه، مردمی از جنس سپیده و جنگل.
می‏دانم روزهای بی‏پناهی‏تان را.
می‏شناسم ستاره‏های بی‏سرتان را.
« من از سکوت شب سردتان خبر دارم               شهید داده‏ام از دردتان خبر دارم»
آنان که این روزهای خاکستری را بر روشنای نگاهتان تحمیل کرده‏اند، بدانند که ظلم پایدار نمی‏ماند و خورشید ایمان شما سرانجام بر ابرهای تیره ستم، غالب خواهد شد.
بدانند که تو همچون چکاوکی عاشق، مسیر درخشان آفتاب را خواهی یافت و بر فراز درختان شکوفه‏آذین آزادی، ترانه آزادگی‏ات را سرخواهی داد.
آه، ای فلسطین، ای وطن حماسه و عشق، ای سرزمین حادثه و توفان! تو برخواهی خاست در سپیده‏دمانی بزرگ؛ آن‏گونه سربلند که ردپای اشغالگران نیز از پیکرت پاک شده باشد.
تو نفس خواهی کشید در هوایی معطر و پاکیزه و گازهای اشک‏آور، گلوی صهیونیست ستمگران را در خود مچاله خواهد کرد.
برخیز و آخرین پس‏مانده‏های ظلم و نفاق را در زباله‏دان تاریخ دفن کن!
برخیز و حماسه ماندگاری‏ات را بر بلندترین کوه‏های دنیا پرچم بکوب!

اولین قبله

خدیجه پنجی
چه فرقی می‏کند، فلسطین یا ایران؟ قدس از آن ماست؛ این خانه خدا که بوی بهشت را می‏پراکند در خاک، این قصر باشکوه آسمانی که خدا به ساکنان زمین هدیه داده است.
قدس از آن ماست. کدام ابرهه، رؤیای ویرانی‏ات را می‏پروراند در سر؟
کدام ابلیس، آبادی‏ات را ویران می‏خواهد؟ کدام شیطان، سربلندی را سرافکنده و خوار می‏خواهد؟
به من نگاه کن! در دست‏هایم، سنگی است که کبوترانه بال می‏گشاید تا تو.
در مشت من سنگی است که آهنگ رهایی‏ات را مژده می‏دهد. باران سنگ می‏بارد.
ما لشکر « ابابیل» هستیم، می‏خواهیم بباریم خشم و نفرتمان را برسر ابرهه‏ها.
بارانی از سنگ می‏بارد.
دلواپس چه هستی؟
شاخه‏های زیتونت، تا همیشه پرمیوه خواهد شد.
شمرها می‏خواهند سر فلسطین را ببرند؟ چه خیال باطلی!
هنوز در نگاه معصوم مسجدالاقصی، رد سبزی است از عبور بهار! هنوز در کوچه‏های فلسطین، طنین قدم‏های پیامبران می‏پیچد.
ای خاستگاه فطرت‏های پاک! کابوس تنهایی‏ات تمام خواهد شد.
شب‏های بی‏ستارگی‏ات، روشنان خورشید را به تماشا خواهد نشست. امروز روز توست.
با هیچ سیم‏خارداری نمی‏توانند تو را به زنجیر بکشند.
سربلندی‏ات آرزوی من است. ای نخستین سکوی پروازهای عاشقانه انسان!
ای اولین قبله! تاریخ، ورق ورق تکرار می‏شود.
خانه خدا، خراب شدنی نیست.
فرزندان فرعون، به بیراهه می‏روند. امروز، فرزندان فرعون، در کسوت «ابرهه»ها آمدند. این بار خنجرها فقط با قصد آشامیدن خون گلوی قدس برخاسته است. ای خانه مقدس! خدا برای رهایی‏ات لشکری خواهد فرستاد. ای مرثیه سال‏ها درد و اندوه! زخم‏های همیشه‏ات سر باز می‏کنند روزی. آن روز، آه و ناله‏هایت به آتش می‏کشد صهیون را. ای شناسنامه غربت و درد! خون‏های ریخته شده، بر خاکت قد می‏کشند روزی. خون‏های جاری فرزندانت، سیلی خروشان خواهد شد. هیچ دستی نمی‏تواند قداست تو را به سخره بگیرد. تو، قدس عزیز، هماره مقدس و جاودانه خواهی ماند.

آتش شو!

سید حسین ذاکرزاده
مگر این خاک مال تو نیست؟
مگر تو فرزند همین مادر نیستی؟!
مگر ریه‏های تو پر از خاطره هوای اینجا نیست؟!
مگر با زمین خوردن در همین خاک، ایستادن را نیاموخته‏ای؟! پس با همه وجودت بایست برای ایستادگی این خاک. شاید خیال گرمی دستان دیگران، دلخوشت کرده باشد!
شاید فکر می‏کردی کاری از دست کسی برمی‏آید!
شاید هم همین‏طور باشد؛ اما سکوت و زمزمه‏های بی‏فروغ این سال‏ها باید تو را به خود آورده باشد.
حتی اگر کسی هم بخواهد خانه تو را به تو بازگرداند، بی‏حضور تو این سقف، پایدار نمی‏ماند.
هر کجای این دنیای ناکجایی، بیا اینجا؛ بیا اینجا و در متن حادثه بنشین؛ دیگر وضع از اینکه بدتر نمی‏شود! باور کن کار از حرف و حدیث گذشته است.
دیگر نشست و مذاکره فایده‏ای ندارد. کار به خون رسیده؛ این خاک تشنه باید سیراب شود؛ حالا یا با خون تو و یا با خون دشمنت. مادرت که آزاد شود، حتی اگر تو نباشی، فرزندان دیگرش را در آغوش خواهد کشید. پس خود سنگ شو، آتش شو و به جان شب بیفت.

آزادی

حمیده رضایی
شب ویرانه از آغوش تو بالا نرود
خون پاک تو به حلقوم یهودا نرود
بغض ویران‏شده در حنجره من ای قدس!
اولین خانه بی‏پنجره من ای قدس
چگونه تو را نمی‏فهمند، صدایت را نمی‏شنوند؟ چگونه هوایت را فشرده‏اند؟ دردهایت را مرهمی ندارند؟!
چشمی در تاریکی و چشمی به امید نور، گلویت را گلوله‏باران کرده‏اند، صدایت را نمی‏شنوند.
فریاد می‏زنیم هم‏صدا با تو پاره‏های کشورت را؛ هم‏صدا با تو مرزهای گمشده‏ات را، هم‏صدا با تو کودکان بی‏پناهت را، پدران زخمی‏ات را، مادران داغدیده‏ات را؛ هم‏صدا با تو، درختان سوخته‏ات را، خانه‏های ویرانت را فریاد می‏زنیم. هم‏صدا با تو در توفان‏های داغ حادثه می‏تازیم.
شیطان در کناره‏ها و زاویه‏ها چشم می‏دواند بیت‏المقدس را.
آواره و بی‏پناه، خاطراتت را به دوش می‏کشی و جاده‏ها بر گام‏هایت می‏پیچند.
پلکی امان نمی‏دهند تو را برای آرامش.
سی سال ویرانی خانه‏ها و آوارگی‏ات را به دوش می‏کشی. سی سال، از کودکی تا امروز پرپر زندگی کردن، تو را چنان کرده است که امروز ایستاده‏ای؛ حتی با دست‏های خالی.
سنگ‏های جهان پرنده شده‏اند مقصودت را.
هم‏صدا با تو مظلومیت را فریاد می‏زنیم تا صدایمان درهم تنیده شود.
از عمیق‏ترین لایه‏های جان، فریاد می‏زنیم. تمام روز را در سیاهی گذرانده‏ای؛ چشم‏هایت اما همچنان باز است؛ دیروز چون عابری زخمی، از این برزن گذشته است و فردا هنوز... هم‏صدا شده‏ایم با تو چندین رود در جریان در کنار هم؛ دریا از آن ماست، تشنگی این خاک را سیرابی از ماست.
فریاد می‏زنیم دست در دست، رها از فاصله‏ها، گلویمان را به یک پژواک واداشته‏ایم، آزادی، آزادی، آزادی.

یاد ابرار

ماه مجلس

شهید آیت الله مدرس(رحمت الله علیه) در مجلس ششم به عنوان نفر اول انتخابات تهران وارد مجلس شد و با هدف جلوگیری از تحقق یافتن سیاستهای خائنانه ی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی رضاخان به انجام وظیفه پرداخت و مراقب بود به بیگانگان امتیازی داده نشود و در هیچ مورد منافع ملی به خطر نیفتد.
این امر باعث شد تا در طی انتخابات هفتمین دوره مجلس شواری ملی، اجازه ندادند آیت الله مدرس به نمایندگی مردم انتخاب شود و بدین ترتیب، مدتی وی را خانه نشین کردند و سپس به دستور رضا خان در 16 مهر 1307، ایشان را دستگیر و ابتدا ازتهران به دامغان و مشهد و بعد به خواف تبعید کردند. آیت الله مدرس مدت 7 سال در خواف در منزلی بودند که فقط یک اتاق داشته و توسط مأموران زیادی تحت نظر بود و اغلب غذای درستی به ایشان نمی دادند. سرانجام وی را در 22 مهر 1316 از خواف به کاشمر منتقل می کنند. رئیس شهربانی کاشمر مأمور قتل ایشان می شود. اما او به این کار تن در نمی دهد، در نتیجه این مأموریت به جهانسوزی، متوفیان و خلج واگذار می گردد. مأموران در شب دهم آذر 1316 برابر با 27 رمضان 1356 قمری، به سراغ آن عالم ربانی می روند و می گویند: مأموریم شما را مسموم کنیم. آیت الله مدرس می گویند: بسیار خوب، ولی بگذارید افطار برسد. سپس برای آنها که مسافر بودند، چای درست می کنند. مأمورین موقع افطار زهر را در چای ریخته و به آیت الله مدرس می خورانند. ایشان پس از خوردن چای زهر آلود به نماز می ایستند، اما چون زهر اثر نمی کند، عمامه شان را باز کرده به گردنشان می اندازند و ایشان را در شن شصت و نه سالگی به شهادت می رسانند.
منبع:گلشن ابرار

شهید مطهری از منظر امام راحل

مرحوم مطهری در اسلام شناسی و فنون مختلفه ی اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. از شخصیت هایی بود که حاصل عمر محسوب می شود. مطهری در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود. او با قلمی روان و فکری توانا در تحلیل مسایل اسلامی و توضیح حقایق فلسفی با زبان مردم و بی قلق و اضطراب به تعلیم و تربیت پرداخت. آثار قلم و زبان او بی استثناء آموزنده و روان بخش است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان و عقیده نشأت می گرفت، برای عارف و عامی سودمند و فرح زاست. مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود.آثاری که از اوست، بی استثناء خوب است. خدا را شکر که آنچه از این استاد شهید باقی است، با محتوای غنی خود مربی و معلم است.
منبع: شیخ شهید، علی ابوالحسنی منظر، صفحه های 11، 23، 33، 37 و 45.

حکایت ها و پندها

فرزند نجات بخش

حضرت امام صادق (علیه السلام) از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کنند که حضرت عیسی (علیه السلام) از کنار قبری که صاحبش در حال عذاب بود عبور کردند. اما وقتی که سال بعد از کنار همان قبر گذشتند با شگفتی دیدند که صاحب قبر، این بار، در حال عذاب نیست. حضرت عیسی (علیه السلام) به خداوند متعال عرض کردند: «خدایا چه طور سال اول که از این جا گذشتم او در حال عذاب بود، اما امسال که عبور کردم در حال عذاب نبود.» به ایشان وحی شد که: « او دارای فرزند صالحی است که راه خدا را دنبال می کند و از جمله یتیمی را پناه داده است: به سبب این عمل صالح، از گناه پدرش چشم پوشی کردیم و او را بخشیدیم.» آنگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: « آنچه برای بنده ی مؤمن پس از مرگش باقی می ماند، فرزندی است که بعد از پدر عبادت خدا می کند.»(1) سپس این آیه را تلاوت کردند: «رب فهب لی من لدنک ولیا یرثنی ویرث من آل یعقوب واجعله ربّ رضیّا» (2)
«خدایا از لطف خاص خود فرزندی صالح و جانشینی شایسته به من عطا فرما که وارث من وهمه ی آل یعقوب باشد و تو ای خدا او را وارثی پسندیده و صالح مقرر فرما.
نکته: فرزند صالح، علاوه بر فایده ی اخروی فایده ی دنیوی نیز دارد. بسیار اتفاق افتاده است که از اخلاق و رفتار فرزند پی به اخلاق و رفتار پدر می برند و چنانچه اخلاق و رفتار فرزند خوب باشد، مردم در حق پدر و مادرش دعا می کنند و اگر شرور باشد، پدر و مادر او را نفرین می کنند.

پي نوشت ها:

1- وسایل الشیعه، ج15، ص 98.
2- آیات 5 و 6 سوره ی مریم.

اثر رضایت پدر

جناب شیخ رجبعلی خیاط (رحمت الله علیه) گاه به بعضی از افراد اجازه ی حضور در جلسه های خود را نمی دادند و یا شرطی برای آن می گذاشتند. یکی از ارادتمندان شیخ که قریب بیست سال با ایشان بود، آغاز ارتباط خود با شیخ را این گونه تعریف می کند: در آغاز هرچه تلاش می کردم که به محضر ایشان راه پیدا کنم، اجازه نمی دادند تا این که یک روز در مسجد جامع ایشان را دیدم، پس از سلام و احوال پرسی گفتم: چرا مرا در جلسات خود راه نمی دهید؟ فرمودند: « اول پدرت را از خودت راضی کن، بعد با شما صحبت می کنم.» شب به منزل رفتم و به دست و پای پدرم افتادم و با اصرار و التماس از او خواستم که مرا ببخشد. پدرم که از این صحنه ی شگفت زده شده بود، پرسید چی شده؟ گفتم: من نفهمیدم، مرا ببخشید و... بالاخره پدرم را از خودم راضی کردم. فردا صبح به منزل جناب شیخ رفتم، تا مرا دید فرمودند: «بارک الله! خوب آمدی حالا پهلوی من بنشین.» از آن زمان که بعد از جنگ جهانی دوم بود تا موقع فوت شان، با ایشان بودم .
منبع: کیمیای محبت، ص 134.

معرفی کتاب

کتاب «ورزش از دیدگاه اسلام»

من ورزشکار نیستم ولی ورزشکاران را دوست دارم.
حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه)
ورزش دروازه ی طلایی صدور معنویت و ارزش های متعالی در اسلام است.
مقام معظم رهبری(مدظله العالی)
امروز از ورزش و مسابقات ورزشی به عنوان پدیده ای جهانی و مبهم یاد می کنند و برای آن ابعاد سیاسی، اقتصادی و نظامی قایل هستند که در سرنوشت جوامع بشری نقش مهمی دارد این کتاب به قلم یکی ازاساتید حوزه ی علمیه ی قم و مرکز جهانی علوم اسلامی نوشته شده و پاسخی است بسیار مختصر اما مفید و جامع به سؤالات و پرسش هایی که در رابطه با ورزش و مسایل و احکام آن در ذهن یک مسلمان ایجاد می شود. سابقه ی 15 ساله ی مؤلف در مربی گری و داوری بین المللی و کسب مقام قهرمانی در بعضی از رشته ها و تدریس تربیت بندی در مرکز جهانی باعث شده که نکات ظریف و دقیقی در این کتاب مطرح شود که از چشم دیگر مؤلفان کتب ورزشی به دور مانده است از جمله موضوعاتی که در این کتاب به آن پرداخته شده عبارتند از:
فواید و اهداف ورزش، مضراب ورزش، اصول ورزش، شرایط ورزش، ورزش های حرام، درمان با ورزش، احکام ورزش بانوان، ورزش در 6 دقیقه و 30 ثانیه، به همراه فتاوای بیش از پانزده نفر از مراجحع معظم تقلید پیرامون موضوعات گوناگون ورزش.
مترجم: حسن هاشمی نور بخش
ناشر: انتشارات بسط النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)

احکام
احکام مکان نمازگزار

مکان نماز گزار 5 شرط دارد که عبارتند از:
1- مباح باشد(غصبی نباشد.)
2- بی حرکت باشد.
3- بلندی سقف آن طوری باشد که بتوان ایستاد.
4- اگر نجس است، به گونه ای نباشد که تری نجاست در لباس و بدن اثر کند.
5- محل سجده و زانوها، بیش از چهار انگشت بسته، پست تر یا بلندتر نباشد و احتیاط واجب آن است که ازسرانگشتان پا هم بیشتر از این پست تر یا بلند تر نباشد.
احکام مکان نماز گزار عبارتند از:
1- مکان نماز گزار باید بی حرکت باشد و اگر به واسطه ی تنگی وقت و یا به جهت دیگری ناچار باشد در جایی که حرکت دارد (مانند: اتومبیل، کشتی و ترن) نماز بخواند، به قدری که ممکن است باید در حال حرکت چیزی نخواند و اگر آنها از قبله به طرف دیگر حرکت کنند، به طرف قبله بر گردد.
2- نماز خواندن در کشتی و ترن قطار و اتومبیل و مانند اینها وقتی ایستاده اند، مانعی ندارد.
3- روی خرمن گندم و جو و مانند اینها که نمی شود بی حرکت ماند، نماز باطل است.
4- در جایی که ماندن در آن حرام است، مثلا زیر سقفی که نزدیک است خراب شود، باید نماز نخواند ولی اگر خواند باطل نیست و همچنین روی چیزی که ایستادن و نشستن روی آن حرام است، مثل فرشی که اسم خدا بر آن نوشته شده باشد، باید نماز نخواند ولی اگر خواند، نمازش صحیح است.
5- جایی که پیشانی را بر آن می گذارند، اگر نجس باشد، در صورتی که خشک هم باشد نماز باطل است و احتیاط این است که مکان نماز گزار اصلا نجس نباشد.
6- بودن زن و مرد نامحرم در جای خلوت مکروه است و احتیاط شدید در ترک آن است و احتیاط در نماز خواندن در آنجاست، ولی اگر خواند، نمازش باطل نیست.
منبع: توضیح المسایل مراجع




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط