غنا و موسيقى و نقد و بررسى دلايل حرمت آنها (قسمت اول)

بهره‏گيرى از زيبائي‌هاى جهان آفرينش به منزله مظاهر جمال و كمال الهى و پرورش و تقويت حس فطرى زيبايى‏شناسى و زيبادوستى، از نيازهاى آدمى است. غنا و موسيقى نيز از مظاهر زيبايى به شمار مى‏آيد. غنا در لغت به معناى خوانندگى و موسيقى به معناى نوازندگى است. عده‏اى پيدايش غنا و موسيقى را همزمان با پيدايش انسان دانسته و بهره‏مندى انسانهاى وحشى و بى‏تمدن همچون بوميان آفريقا و استراليا را از سرود و ساز، گواه بر اين مدعا مى‏گيرند.(1)
سه‌شنبه، 15 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
غنا و موسيقى و نقد و بررسى  دلايل  حرمت آنها  (قسمت اول)
غنا و موسيقى و نقد و بررسى دلايل حرمت آنها (قسمت اول)
غنا و موسيقى و نقد و بررسى دلايل حرمت آنها (قسمت اول)

نويسنده: محمدجواد حيدرى خراسانى

چكيده

بهره‏گيرى از زيبائي‌هاى جهان آفرينش به منزله مظاهر جمال و كمال الهى و پرورش و تقويت حس فطرى زيبايى‏شناسى و زيبادوستى، از نيازهاى آدمى است. غنا و موسيقى نيز از مظاهر زيبايى به شمار مى‏آيد. غنا در لغت به معناى خوانندگى و موسيقى به معناى نوازندگى است. عده‏اى پيدايش غنا و موسيقى را همزمان با پيدايش انسان دانسته و بهره‏مندى انسانهاى وحشى و بى‏تمدن همچون بوميان آفريقا و استراليا را از سرود و ساز، گواه بر اين مدعا مى‏گيرند.(1)
در مفهوم لغوى و فقهى و عرفى غنا، اختلاف نظر وجود دارد. غنا در معناى لغوى، از غناى حرام [= مورد نظر شارع [عام‏تر است و شامل تمامى اصوات خوش مى‏شود؛ به همين جهت، در برخى از احاديث به تَغَنّى در قرآن، امر شده است.(2) نوشتار حاضر ضمن اشاره به ديدگاه‏هاى فقهى درباره غنا و موسيقى، به نقد و بررسى ديدگاه «حرمت مطلق غنا و موسيقى» پرداخته است.
كليد واژه‏ها:غنا، موسيقى، تَغَنّى، حقيقت عرفى، عرف، قول زور، صوت مطرب، لهو الحديث، زور، لغو، غناگران.

مقدمه

برخى از فقيهان، حقيقت عرفى غنا را از نظر تاريخى تحليل نموده و گفته‏اند كه در زمان نزول آيات و ورود روايات باب غنا، اين واژه در مورد آوازهاى لهوى و آلوده به گناه به كار مى‏رفته و در اصطلاح داراى حقيقت عرفيه در اين معنا بوده است. مشهور فقيهان اماميه بر اين عقيده‏اند كه «انّه الصوت المشتمل على الترجيع المطرب» غنا صوتى است كه داراى ترجيع و چهچهه طرب‏آور باشد. محقق ثانى در «جامع المقاصد» مى‏گويد: مجرّد كشيدن صدا حرام نيست؛ اگرچه، دلها به سوى آن جذب شود و عدم حرمت تا جايى است كه به صداى ترجيع‏دار مُطرب نرسد.(3)
سه ديدگاه عمده درباره حكم غنا و موسيقى وجود دارد: 1 ـ حرمت، 2 ـ حليت، 3 ـ تفصيل ميان غناى لهوى و غير لهوى؛ اما در اين مقاله به نقد و بررسى ديدگاه اول پرداخته‏ايم.

ديدگاه‏هاى فقهى و نقد و بررسى دلالت حرمت

اعتقاد به حرمت در باب غنا و موسيقى، مشهورترين نظر در ميان فقهاست. اين نظر غنا را مطلقا حرام مى‏داند؛ اما، معنا و مفهوم يكسانى را از غنا ارائه نمى‏دهد. به نظر مى‏رسد كه بيشتر فقهاى پيشين به اين نظر معتقد بوده‏اند؛ چرا كه، اغلب به حرمتِ خريد و فروش مغنّيه، فتوا داده‏اند، كه نشانه اعتقاد آنها مبنى بر حرمت غنا مى‏باشد و دليل خاصى نيز از سوى آنان ارائه نگشته است.
1. فقيه فرزانه مرحوم سيد محمد جواد عاملى، در «مفتاح الكرامه» مى‏نويسد:
«در اين كه غنا و مزد بر آن و شنيدن و آموزش دادن آن حرام است، اختلافى نيست؛ خواه در قرآن و شعر و دعا باشد و يا در غير آنها، همگى حرام است. درست مانند آنچه كه نويسنده «مجمع‏الفائدة والبرهان» هم آورده است... تا اين كه محدث كاشانى و فاضل خراسانى، مثل غزالى از عامه، رشته جداگانه‏اى بافته و حرام بودن را به غناى همراه با محرمات ديگر نسبت داده‏اند.»(4)
2.1. عبارت «كسب المغنية حرام» در «فقه رضوى»،(5) «مقنع» و «هدايه» شيخ صدوق آمده است. ايشان در اين مورد مى‏فرمايند:
«كسب مغنيه حرام و اجر فرد زانيه و بهاى سگ، حرام است.»(6)
3.1. شيخ مفيد قدس‏سره در «مغنيه»، به كار بردن و خريد و فروش «سازها» و نيز درآمدِ آوازه‏خوانان و تعليم و تعلّم آواز و نوحه‏هاى باطل را مشمولِ حكم حرمت مى‏داند.(7)
4.1. سلاّر(8) نيز در كتاب «مراسم» مى‏نويسد:
«كسب زنان خواننده و نوحه‏سرايى با كلمات باطل حرام است.»(9)
5.1. ابن ادريس قدس‏سره گفته است:
«هر چيزى كه باعث شادى مبتذل و سبكى شود مثل آهنگها و صداهاى مختلف، حرام است.»(10)
6.1. شيخ طوسى قدس‏سره در «نهاية»، انواع ملاهى و كسب و درآمد زنان نغمه‏گر و يادگيرى آوازخوانى را حرام مى‏داند.(11) ايشان در كتاب «خلاف» مى‏گويد: «الغناء محرم سواء كان صوت المغنى او بالقصب أو بالاوتار مثل العيدان و الطنابير والنايات والمعازف و غير ذلك واما الخرب بالدّف فيالاعراس والختان فانّه مكروه و قال الشافعى صوت المغنى والقصب مكروه و ليس بمحظور و ضرب الاوتار محرم كله و ضرب الدف فيالختان والاعراس مباح... .»(12)
«غنا حرام است؛ خواه صداى مغنّى و آوازخوان باشد، خواه به وسيله نى يا سازهاى زهى مانند عودها و طنبور و رودها و غير آنها باشد؛ اما، دايره (دف) زدن در عروسيها و مراسم ختنه مكروه مى‏باشد و شافعى گفته است: صوت مغنى و نى مكروه است و منعى ندارد و زدن سازهاى زهى كلاً حرام است؛ اما، دف زدن در مراسم ختنه و عروسى مباح است... .»
7.1. محقق اردبيلى قدس‏سره در مورد آلات موسيقى چنين مى‏گويد:
«...فيحرم فعلها و سماعها بالكتاب والسنه ولا يبعد الاجماع ايضا.»(13)
«...پس استعمال آلات موسيقى و گوش دادن به آن، از نظر كتاب و سنّت، حرام است و ادعاى اجماع در اين مسأله بعيد نيست.»
8.1. مرحوم نراقى نيز در مورد حكم آلات موسيقى مى‏نويسد:
«يحرم الاشتغال بالملاهى و استعمال آلات اللهو و حرمته مصرح به فى اكثر كتب الاصحاب.»(14)
«اشتغال به آلات لهو و موسيقى و به كار بردن آن، حرام است و در كتابهاى اكثر فقها بدان تصريح گشته است.»
9.1. علاّمه مجلسى قدس‏سره در اين باره مى‏گويد:
«ميان علماى شيعه، در حرمت استعمال آلات موسيقى همچون طنبور و عود و ناى و دف و امثال اينها، خلافى نيست.»(15)
10.1. صاحب جواهر در مورد «غنا» و آلات موسيقى چنين مى‏گويد:
«بدون هيچ اختلافى، غنا از كسبهاى حرام است و اجماع نيز به دو صورتش (محصل و منقول) و همچنين سنّت متواتر بر آن دلالت مى‏كند. رواياتى در سنّت وجود دارد كه غنا، را لغو و لهو و باطل مى‏داند و در قرآن نيز از اينها نهى گشته است. بنابراين مى‏توانيم بگوييم: دلايل سه‏گانه [كتاب، سنت و اجماع] بر حرام بودن، دلالت مى‏كند؛ بلكه، بايد گفت، حرمت غنا از ضروريات مذهب است.»(16)
«در اين كه عود و صنج و ديگر آلات موسيقى و لهوى حرام است هيچ اختلافى نيست؛ يعنى، نوازنده و شنونده‏اش را فاسق مى‏كند؛ بلكه، اجماع با دو قسمش (محصل و منقول) بر آن دلالت مى‏كند.»(17)
11.1. شيخ انصارى قدس‏سره نيز، غنا را مطلقا حرام مى‏داند؛ ولى، از سخن ايشان چنين استنباط مى‏شود كه صداى لهوى باطل حرام است، ايشان آشكارا مى‏گويد:
«در صورتى كه حيطه صوت لهوى باطل، نسبت به غنا اعم يا اخصّ باشد، فقط همان محدوده صوت لهوى باطل حرام است نه غير آن.» البته در نظر شيخ انصارى، غنا يعنى «صوت لهوى باطل» لذا ايشان در همه نمونه‏هاى غنا، صداى لهوى باطل را موجود مى‏داند.(18)
12.1. محقق خوئى درباره حكم غنا مى‏گويد:
«به طور اجمالى بين شيعه هيچ اختلافى در حرمت غنا، نيست، اما عامه، به جهات خارجى، به حرمت غنا ملتزم شده‏اند و در نزد آنان غنا ذاتا امرى مباح است.»
«هر صداى لهوى كه از الحان اهل فسوق و معاصى به شمار مى‏رود، غناى حرام است و از آشكارترين مصاديق آن، ترانه‏هاى شايع و رايج ميان مردم است.»(19)
13.1. استاد شهيد مطهرى در اين مورد مى‏گويد:
«غنا حرام است به خاطر حفاظت از عقل انسان و حفظ عفت.»(20)

2. دلايل نظرگاه حرمت و نقد آن

قائلان به حرمت، از سه دليل كتاب، سنّت و اجماع در اثبات مدّعاى خويش بهره مى‏جويند. از آن رو كه موضوع اين بحث دليل خاص عقلى را اقتضا نمى‏كند، كسى از حكم عقل در اين مورد استفاده نكرده است.

1.2. كتاب

بايد دانست كه در آيات قرآن از لفظ «غنا» استفاده نشده، و امر و نهى خاصى صريحا بدان تعلق نگرفته است؛ بلكه، تمسّك‏كنندگان به اين آيات، آنها را به واسطه دلايل خارجى همچون احاديث وارده در اين باب، دليل بر حرمت گرفته‏اند. در اين آيات الفاظى نظير «قول زور»، «باطل»، «لهو الحديث» آمده كه پاره‏اى آنها را به «غنا» معنا كرده‏اند. براى روشن شدن صحت و سقم اين ادّعا، به بررسى تفصيلى اين آيات مى‏پردازيم:
1.1.2. قول زور
«فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور.»(21)
«از بتهاى پليد و «سخن زور» اجتناب كنيد.»
دلالت اين آيه بر حرام بودن «قول زور» كاملاً آشكار است. «زور» به معناى باطل و دروغ آمده است. علاّمه طباطبايى در «الميزان» مى‏نويسد: «كلمه (زور) به معناى انحراف از حق مى‏باشد و به همين دليل به دروغ نيز «زور» مى‏گويند و نيز هر سخن باطل ديگرى را زور نامند.»(22)
گرچه با توجه به اضافه شدن «زور» به «قول» آيه ظاهرا از چيزى از جنسِ «گفتار و محتوا» نهى نموده است و نسبت به چيزهايى نظير «صوت» كه از مقوله كيفيت است ساكت است؛ ولى، منشأ اصلى حمل اين آيه بر مورد غنا، احاديث وارده در تفسير آيه مزبور است كه بزودى به آنها خواهيم پرداخت. و اگر با استفاده از روايات بپذيريم كه قول زور به معناى غنا است ديگر نسبت به صوت كه از مقوله كيفيت است ساكت نخواهد بود؛ بلكه، نفس غنا، حرام خواهد بود، قدر متيقن از معناى غنا همان است كه اشاره شد.
2.1.2. لهو الحديث
«و من النّاس من يشترى لهو الحديث ليضل عن سبيل‏اللّه‏ بغير علم و يتخذها هزوا اولئك لهم عذابٌ مُهين.»(23)
«گروهى از مردم، خريدار سخنان بيهوده‏اند؛ تا، به نادانى مردم را از راه خدا گمراه و راه خدا را لوث كنند. آنان عذابى خواركننده دارند.»
از اين آيه، حرمت خريد «لهوالحديث» استفاده مى‏شود. در تفسير «الميزان» درباره معناى اين آيه آمده است:
«كلمه لهو به معنى هر چيزى است كه انسان را از مهمّش باز دارد و «لهوالحديث» سخنى است كه انسان را از راه حق منحرف نموده و به خود مشغول كند؛ همچون، داستانهاى خرافى و هدايت‏كننده به سوى فساد و فجور و يا سرگرمى به شعر و موسيقى و مزمار و ساير آلات لهو كه همه از مصاديق «لهوالحديث»اند.»(24)
منشأ اين كه بسيارى از مفسران همچون علاّمه طباطبايى و طبرسى(25) و بسيارى از فقها، غنا را از مصاديق «لهوالحديث» دانسته‏اند آن است كه تعدادى از روايات وارده از سوى معصومان عليهم‏السلام «لهوالحديث» را به «غنا» تفسير نموده‏اند.
3.1.2. زور
«والذين لا يشهدون الزور و واذا مروا باللغو مروا كراما».(26)
«آنان كه به دروغ شهادت نمى‏دهند و چون بر ناپسندى بگذرند، با بزرگوارى درگذرند.»
در تفسير «مجمع البيان» چنين آمده است:
«بعضى گفته‏اند: «زور» به معنى شرك است. پاره‏اى ديگر گفته‏اند به معنى دروغ است و دروغى بالاتر از شرك وجود ندارد. برخى نيز گفته‏اند، به معنى اعياد يهوديان و مسيحيان است.
مجاهد گفته است: «زور» غنا است و از امام باقر و امام صادق نيز چنين نقل شده است.
ريشه و اصل زور، به معنى «تزوير» و «باطل را به صورت حق نشان دادن» است.»(27) اين و آيه سوره حج، تقريبا داراى يك معنى‏اند و در تفسير اين آيه نيز رواياتى از ائمه اطهار نقل شده است كه «زور» را غنا معرفى مى‏نمايد.
4.1.2. لغو
«والذين هم عن اللغو معرضون.»(28)
«و آنان از «لغو» اعراض مى‏نمايند.» اين آيه در مقام بيان وصف مؤمنان است و «لغو» به معنى كارى است كه غرض عقلايى بر آن مترتب نباشد.

2.2. نقد و دلالت آيات باب غنا

گرچه برخى گفته‏اند هيچ يك از آيات فوق دلالت صريحى بر حرمت مطلق غنا ندارد، چرا كه اين دلالت، موانع متعددى بر سر راه دارد؛ ولى، به نظر ما دلالت برخى از آيات تمام است.
1.2.2. عده‏اى معتقدند دلالت آيه اول، تنها چيزهايى را شامل مى‏شود كه از مقوله كلام باشد. به بيان ديگر هرچند تفسير «قول زور» به غنا، مستند و قطعى باشد، اما ناظر به محتواى غنا خواهد بود و هنگامى غنا از مصاديق «قول زور» محسوب مى‏شود كه داراى محتوايى زشت و ضد ارزش (باطل) باشد. لذا اگر احاديث و قرائن ناظر به تفسير آيه به مورد غنا، مقبول و مورد پذيرش باشد، تنها حرمت غناهاى داراى محتواى زشت را ثابت مى‏كند؛ اما، به نظر ما دلالت آيه، ظاهرا مطلق است و اختصاص به محتوا ندارد. بنابراين يا بايد دلالت آيه بر حرمت غنا را انكار كنيم و يا اگر پذيرفتيم ديگر اختصاص به محتوا نخواهد داشت.
به علاوه گرچه روايات متعددى در تفسير «قول زور» به غنا وارد شده است؛ اما، بايد دانست كه هيچ‏يك از اين روايات از سند معتبرى برخوردار نيستند؛ چنان كه، به زودى بدان اشاره خواهد شد. البته با توجه به كثرت روايات و عمل مشهور، نظريه مذكور نيازى به اعتبار سندى و رجالى ندارد؛ زيرا، وثوق به صدور كفايت مى‏كند.
2.2.2. آيه دوم نيز تنها در مقوله كلام جريان دارد و همچون آيه اول، دلالت واضح بر حرمت نفس غنا ندارد.
اين آيه داراى قيد «يضلّ عن سبيل‏اللّه‏» است. به عبارت ديگر خود آيه، منظور خويش را بيان كرده و گفته است «لهوالحديث»، چيزى است كه انسان را از راه راست گمراه مى‏كند. با اين قيد، آيه تنها ناظر به چيزهايى است كه مشمول قيد مذكور باشد. از طرفى غنا به صرف آن كه سببِ يادآورى قيامت و معنويت نيست؛ نمى‏تواند در زمره گمراه‏كننده‏ها محسوب گردد؛ چه آن كه بسيارى از افعال مؤمنان داراى چنين خصيصه‏اى نيست و تنها عنوان غفلت بر آن صدق مى‏كند نه ضلالت. با اين مقدمه مى‏توان دريافت كه تنها «غناى لهوى» در ناحيه دلالت آيه مزبور قرار مى‏گيرد و شايد اطلاق احاديث مفسّر اين آيه به سبب رواج «غناى لهوى» در آن دوران بوده است. البته بعيد نيست كه گفته شود مصداق لهوالحديث، غناست.
3.2.2. آيه سوم در مورد بيان يكى از صفات برجسته مؤمنان واقعى و «عبادالرحمن» است و هيچ دلالتى بر حرمت غنا ندارد؛ چه اين كه، «عبادالرحمان» داراى مقام والايى بوده و ذكر خصوصيات آنان به معنى لزوم داشتن آن خصوصيات براى همه مؤمنان نيست. نكته اصلى اين آيه آن است كه اين «خصيصه نيك» يكى از شروط رسيدن به كمال حقيقى است. آيه، عدم حضور در چنين مجالسى را از صفات «عبادالرحمان» مى‏داند ولى هيچ دلالتى بر حرمت حضور در آن مجالس ندارد؛ چرا كه، اگر برپايى آن مجالس و شركت در آن حرام مى‏بود شايسته نبود مؤمن كامل، از كنار آن گذشته و توجهى به اصل امر به معروف و نهى از منكر نداشته باشد. از طرفى اگر بپذيريم آيه، شركت در مجالس زور را حرام نمى‏داند، اين به معنى حرمت غنا نخواهد بود. چه آن كه ممكن است حرمت حضور و شاهد بودن در چنان مجالسى از ناحيه چيز ديگرى بوده باشد. از آنجا كه آيه سوم با آيه اول مشابهت زيادى دارد، اشكالاتى كه بر استدلال آيه اول وارد است، بر اين آيه نيز وارد مى‏شود.
4.2.2. آيه چهارم نيز از آنجا كه در مقام وصف مؤمنان است، حركتى را ثابت نمى‏كند چه اين آن كه احتمال نمى‏رود وصف كمال واقعى مورد نظر بوده است. از طرفى «لغو» از آنجا كه به معنى «كار بدون غرض عقلايى» است نمى‏تواند به طور مطلق حرام باشد؛ زيرا، با وجود آن كه بسيارى از كارها داراى غرض عقلايى نيست، حكم حرمت شامل آنها نمى‏شود.
5.2.2. حرمت هيچ يك از مفاهيم موجود در آيات همچون لغو، لهو و زور با معناى لُغَوِيشان، يقينى و قطعى نيست؛ چه آن كه، بسيارى مى‏دانند كه حركات و سكنات مردم، مملو از كارهايى است كه شامل معانى لغوى واژگان مزبور مى‏گردد، در حالى كه احدى به حرمت آنها فتوا نداده است. از طرفى استفاده حرمت لغو، لهو، زور، باطل و... از آيات، دچار اشكالات فنى است كه براى آشنايى با اين اشكالات شما را به كتب اين باب ارجاع مى‏دهيم.(29) با خدشه در حرمت موارد فوق، استفاده از آيات مذكور به منظور اثبات حرمت غنا نيز مشكل مى‏گردد. گرچه همان طورى كه گذشت با دو آيه قول زور و لهوالحديث مى‏توان بر حرمت غنا استدلال كرد.
6.2.2. احاديثى هم كه ناظر به تفسير آيات فوق به مورد غنا، به معناى مطلق صداى شادى‏آفرين است، داراى اشكالات سندى و دلالى است كه بدان خواهيم پرداخت.

3.2. سنّت

رواياتى كه براى حرام بودن غنا به آنها استدلال شده، به چند دسته كلى تقسيم مى‏شود:
1.3.2. روايات تفسيرى
دسته اول از روايات، رواياتى است كه آيات يادشده را تفسير مى‏نمايد؛ اين روايات به ترتيب آيات مورد نظر عبارتند از:
الف. تفسير آيه سى‏ام سوره حج
ـ كلينى به سند خود از حسين بن سعيد و محمد بن خالد و آنها از نصربن سويد، از درست، از زيدالشحام نقل مى‏كنند كه گفت: از امام صادق عليه‏السلام درباره قول خداى عزّوجل «واجتنبوا قول‏الزور» كه از قول زور اجتناب كنيد پرسيدم، حضرت فرمود: «قول الزور الغناء.»(30) «قول زور يعنى غنا.»
ـ رواياتى ديگر به همين مضمون از امام صادق عليه‏السلام با طرق مختلف نقل شده است كه در كتاب وسائل‏الشيعه، ج 12، باب 99 از ابواب «ما يكتسب به» احاديث 8 و 9 آمده است. شيخ صدوق نيز در معانى‏الاخبار، ص349 روايتى نزديك به اين معنا آورده است.
ـ در روايتى صحيح از امام صادق عليه‏السلام نقل شده است كه در تفسير اين آيه فرمود: «منه قول الرجل للذى يغنّى اَحْسَنْتَ.»(31) «از جمله [مصاديق] قول زور، سخن كسى است كه به غناكننده مى‏گويد: احسنت.»

ب. تفسير آيه پنجم سوره لقمان

كلينى به سند خود از على بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابى عمير، از على بن ابراهيم، از ابن مسكان از محمدبن مسلم نقل مى‏كند كه از امام باقر عليه‏السلام شنيدم كه فرمود: «الغناء ممّا و عداللّه‏ عليه النار، و تلا هذه الاية: و من النّاس من يشترى لهوالحديث ليضل عن سبيل‏اللّه‏... .»(32) «غنا از آن گناهانى است كه خدا بر آن وعده آتش داده است و در اين آيه آمده است كه: واز مردم كسانى هستند كه سخن لهو را مى‏خرند تا از راه خدا گمراه كنند.»
ـ رواياتى به همين مضمون در كتب وسائل، ج 12، ص 226، باب 99 از ابواب ما يكتسب به، احاديث 6، 7 و 16، معانى‏الاخبار، ص 349 و مجمع‏البيان، ج 8، ص 313 آمده است.

ج. تفسير آيه 72 از سوره فرقان

ـ در دو روايت صحيح محمد بن مسلم و ابى الصباح آمده است كه امام صادق عليه‏السلام درباره قول خداوند در آيه «والذين لا يشهدون الزور» فرمودند: «مراد غنا است.»(33) و (34)

د. تفسير آيه سوم سوره مؤمنون

ـ در ذيل اين آيه، روايتى آمده است كه امام فرمودند:
«انه الغناء والملاهى.»(35) «آن لغو، لهو و لعب است.»
2.3.2. نهى از استماع غنا و شركت در مجالس غنا
ـ از حضرت امام موسى كاظم عليه‏السلام پرسيده شد:
«عن الرجل يتعمد الغناء يجلس اليه؟ قال عليه‏السلام لا.»(36) «آيا مى‏توان نزد كسى كه قصد آوازخوانى دارد نشست امام فرمود: نه.»
ـ از امام صادق عليه‏السلام نقل شده است كه فرمود:
«استماع اللهو والغناء ينبت النفاق كما ينبت الماء الزرع.»(37)
«شنيدن لهو و غنا موجب رويش نفاق [در دل و جان] مى‏گردد: همچون آب كه گياه را مى‏روياند.»
ـ در روايتى از امام صادق عليه‏السلام در جواب پرسش از غنا آمده است: «لا تدخلوا بيوتا اللّه‏ معرض عن اهلها.»(38) «به خانه‏هايى كه خداوند از اهل آنها اعراض نموده، وارد نشويد.»
3.3.2. مرجوح بودن غنا
پاره‏اى از روايات تنها بر مرجوح بودن غنا و نيكو بودن ترك آن دلالت مى‏كنند:
ـ مرحوم صدوق قدس‏سره از امام صادق عليه‏السلام نقل مى‏كند كه فرمود: «الغناء يورث النفاق و يعقب الفقر.»(39) «غنا زمينه‏ساز نفاق و فقر است.»
ـ در «المقنع» از قول امام صادق عليه‏السلام آمده است: «شرالاصوات الغناء.»(40) «بدترين اصوات، غنا است.»
ـ در «دعائم الاسلام» ج 2، ص 208، سنن بيهقى، ج 10، ص 223، وسائل، ج 12، ص 239، حديث 10 و سنن ابى داود، ج 5، ص 222 احاديثى ذكر شده است كه تنها توانايى اثبات مرجوحيّت غنا را دارند. بلى اگر مفهوم غنا را به معناى صوت مطرب لهوى بگيريم مى‏توان از اين آيات و روايات بر حرمت مطلق غنا استدلال كرد.
4.3.2. حرمت مزد غناگران
بسيارى از روايات وارد در اين باب، مزد و قيمت غناگران را حرام معرفى كرده‏اند كه بالملازمه حرمت غنا از آن برداشت مى‏شود.
ـ عبداللّه‏ بن جعفر از محمد بن الحسين، از ابراهيم بن ابى البلاد نقل مى‏كند كه گفت به امام كاظم عليه‏السلام گفتم: فدايت شوم يكى از شيعيان شما، كنيزان غناگرى دارد كه قيمتشان چهارده هزار دينار است و او ثلث قيمت آنها را براى شما قرار داده است. حضرت فرمودند:
«لا حاجة فيها، ان ثمن الكلب و المغنية سحت.»(41)
«من به اين پولها حاجتى ندارم، همانا پول سگ و غناگر شديدا حرام است.»
ـ قريب به همين معنا، احاديثى ديگر در كتب روايى آمده است.(42)
5.3.2. حرمت خواندن قرآن با آهنگهاى لهوى
ـ مرحوم شيخ صدوق به سند خويش از امام رضا عليه‏السلام ، از پدرانش از على‏بن ابى‏طالب عليه‏السلام نقل مى‏كند كه فرمود: از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شنيدم كه مى‏فرمود:
«اخاف عليكم استخفافا بالدين و بيع الحكم وقطيعة الرحم و ان تتخذوا القرآن مزامير، تقدمون احدكم و ليس بافضلكم فيالدين.»(43)
«من مى‏ترسم بر شما در چند چيز: كوچك شمردن دين و فروختن حكم و قضاوت و قطع نمودن رحم و اين كه قرآن را با مزمارها و آهنگهاى لهوى (يا همچون آنها) اخذ كنيد، و تقديم بجوييد در حالى كه از نظر دينى، افضل و شايسته‏تر از سايرين نباشيد.»

4.2. ارزيابى سندى و دلالى احاديث

1.4.2. دلالت روايات بر حرمت غنا
عده‏اى از فقيهان بر اين باورند كه دلالت روايات بر حرمت غنا به معناى مطلق صداى شادى‏آفرين هنگامى تمام است كه در گاهِ صدورِ آنها، استعمال زايدِ غنا در غناى لهوى فسادانگيز موجب انصراف لفظ «غنا» به غناى لهوى فسادانگيز نشده باشد. اما پيشتر اشاره شد كه لفظ غنا در زمان صدور اغلب احاديث مربوط به غنا يعنى در زمان صادقين عليهم‏السلام غناى لهوى شهوانى داراى حقيقت عرفيه بوده است و لذا استناد به احاديث وارده در اين زمان، براى اثبات حرمت مطلق غنا، درست نخواهد بود و بر فرض پذيرش صحتِ سند، اين احاديث از نظر دلالت با موانعى روبرو مى‏باشد. گرچه در مقابل اين نظريه برخى از فقها معتقدند: هيچ دليلى بر انصراف نيست و مجرد وجود غناى لهوى و شهوانى در زمان صادقين عليهم‏السلام حقيقت عرفيه درست نمى‏كند بلكه حقيقت عرفيه مطلب درستى نيست.
2.4.2. ارزيابى سندى و دلالى روايات تفسيرى
هيچ‏يك از رواياتى كه غنا را يكى از مصاديق آيه سى سوره حج معرفى مى‏كنند، داراى سند معتبرى نيستند. روايات اول به سبب وضعيت مجهول «درست» از نظر رجالى، روايت دوم به سبب ارسال در سند،(44) روايت سوم به سبب وجود راوى غير ثقه يعنى «سهل بن زياد» و وضعيت مجهول رجالى «يحيى بن مبارك» و روايت چهارم به سبب ضعفِ «على بن حمزه» از نظر رجالى سندشان مورد خدشه است. حديث پنجم از نظر سندى صحيح مى‏باشد؛ اما، دلالتش بر حرمت مطلق غنا ناتمام است؛ زيرا، «احسنت» گفتن به خواننده نمى‏تواند غنا باشد؛ چرا كه به قول بزرگانى همچون شيخ انصارى، صاحب جواهر و امام خمينى، «عرف متشرعه» از غنا تنها كلام را نمى‏فهمد؛ بلكه، كلام آهنگين و خاص را غنا مى‏نامند و لذا اطلاق غنا به كلام برخلاف ارتكاز عرفى است. از طرف ديگر احتمال قوى مى‏رود «زور» و «باطل» بودن تشويق خواننده، بدان جهت باشد كه «آواز لهوى و فسادانگيز» مورد تشويق و تأييد واقع مى‏شود.
گرچه از ديدگاه مشهور فقيهان، بحث سندى و دلالى در روايات ناهيه، به دليل عمل اصحاب، چندان لازم نيست؛ ولى، از نظرى مى‏توان گفت: روايات ناظر به تفسير آيه 5 از سوره لقمان نيز از صحت سند برخوردار نيست؛ روايت اول به سبب وضعيت مجهول «على بن اسماعيل» روايت دوم و سوم به علت ضعف رجالى «مهران بن محمد» روايت چهارم به سبب نقل واقفى بودن(45) «على بن ابى حمزه بطائنى» و ضعف او از نظر علم رجال، روايت پنجم به سبب ارسال، داراى سند معتبرى نيستند.
روايات مفسّر آيات 72 از سوره لقمان و 3 از سوره مؤمنون، با وجود صحت سند، دلالتى بر حرمت غنا ندارند؛ زيرا، همان‏گونه كه گفته شد، اين آيات در صددِ بيان وصف مؤمنان حقيقى است و چه بسا، شروط رسيدن به كمال حقيقى را يادآورى كرده باشد. از اين رو، اگرچه روايات صحيح، مورد آيات را به غنا تفسير نموده‏اند؛ اما، حرمت مطلق غنا را ثابت نمى‏كنند؛ چه اين كه، در اين دو حديث هيچ اشاره‏اى به حرمت غنا به معناى صورت شادى‏آفرين يا لزوم اجتناب از آن نرفته است.
ادامه دارد




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط