عاشوراى تاريخى و عاشوراى سنتى
نام گفت و گو شونده: سيد جعفر شهيدي
اشاره:
استاد شهيدى از سال 1328ش. همكارى با مرحوم دهخدا را آغاز كرد و پس از فوت دكتر معين، رياست مؤسسه لغاتنامه دهخدا را بر عهده گرفت و در حال حاضر بيش از 35 سال است كه در اين سمت به فرهنگ غنى فارسى خدمت مىكند. خلوص و تواضع علمى ايشان باعث شده است كه به اتمام كارهاى ناتمام علمى اساتيد بزرگ ادبيات فارسى همت گمارد؛ براى مثال مىتوان به ا دامه كار مرحوم فروزانفر در شرح مثنوى اشاره كرد كه استاد ساليان درازى را صرف آن كرده است.
جناب آقاى دكتر شهيدى! در ابتداى گفتوگو مىخواستم با توجه به مطالعاتى كه شما در زمينه تاريخ اسلام و به ويژه تاريخ قيام امام حسينعليهالسلام داشتهايد، اگر امكان دارد، بفرماييد كه افراد مختلف با چه روىكردهايى اين مقطع از تاريخى را تحليل كردهاند و اين كه نگاه خاص شما در تأليف كتاب قيام امام حسينعليهالسلام چه بوده است؟
به نظر من برخى از شيعيان دلباخته، بر اين اساس به قيام امامحسينعليهالسلام مىنگرند كه گويا امام حسينعليهالسلام خود را به كشتن داد تا نزد پروردگار ميانجى گناهان شيعيان شود. برخى از مورخان غربى يا شرقيان شيفته تاريخ نويسان اروپايى، قيام امام حسينعليهالسلام را در قالب قيام يك ماجراجوى عصيانگر عليه رژيم عربى دمشق قلمداد كردهاند برخى هم صرفاً براى نوشتن تاريخ به اين قيام نگاه كردهاند. كسى كه از اين دريچه به حادثه عاشورا نگاه كند، اول فكر مىكند كه يك عدهاى جمع شدند و از امام حسينعليهالسلام دعوت كردند. ايشان هم آمدند و مىخواستند حكومت را در دست بگيرند و يزيد هم در مقابل امام حسينعليهالسلام ايستاد و... . بعضى هم هدفشان از پرداختن به قيام امام حسينعليهالسلام مقتل نويسى و تبليغ مذهبى بوده است.
اما سؤالات من از قيام امام حسينعليهالسلام چيزهاى ديگرى بود. سؤال من اين بود كه چرا حوادث و وقايع خاصى در اين مقطع از زمان به وجود آمده است. سؤال من اين بود كه چرا عده خاصى در مقابل امام حسينعليهالسلام ايستادند. مقابله با امام حسينعليهالسلام در حوزه مسلمانان رخ مىدهد و نه در حوزه كفر. سؤال من اين بود كه چطور يك كسى كه تا ديشب همه مىگفتند او مسلمان است و پشت سرش هم نماز مىخواندند، به فاصله چند ساعت به جنگ با او برمىخيزند؟ طبق احكام اسلامى آن زمان، مردهاى مشرك بالغ را مىكشتند و زنها و بچههاى آنها را به اسارت مىبردند. چطور شد كه در فاصله چند ساعت، امام حسينعليهالسلام و خانوادهاش به زعم عدهاى مشرك شدند؟ من در اين كتاب درصدد بودهام كه علت اين وقايع را پيدا كنم.
همان طور كه در صحبتهاى بخود اشاره داشتيد، بعضى از مورخان با نگاه خاص خود طورى شواهد تاريخى را گرد هم مىآوردند كه گويا قيام امام براى در دست گرفتن حكومت بوده است. چه شواهد نقضى را مىتوان براى طرد اين ديدگاه مطرح كرد؟
مىدانيد كه فرق امام با پيغمبر چيست؟ پيغمبر در هر شرايطى موظف بود كه مردم را به اسلام دعوت كند؛ حتى اگر براى او خطرات جانى و مالى نيز وجود داشته باشد؛ ولى امام وقتى قيام مىكند كه مردم دورش جمع شوند و بگويند: ماجز تو كسى را نداريم. اگر جواب ما را ندهى، پيش خدا مسئولى و... . براى حضرت علىعليهالسلام نيز چنين چيزى رخ داد. وقتى مردم به حضرت علىعليهالسلام روى آوردند، ايشان اول فرمودند كه اگر من وزير شما باشم، براى شما بهتر از اين است كه اميرتان باشم؛ اما وقتى شدت دعوت مردم را مشاهده كردند، با قيد شروطى حكومت برآنها را پذيرفتند. امام حسينعليهالسلام نيز همين طورى بلند نشدند تا حكومت را در دست بگيرند. اول نامههاى دعوت زيادى آمد. كه در نامههاى آخر، كوفيان حجت را برايشان تمام كمردند و گفتند: اگر نيايى، روز قيامت در پيشگاه پروردگار مسئول هستى ؛ اما حضرت باز هم قيام نكردند. حضرت مسلم را به كوفه فرستادند تا بدانند در آن جا چه خبر است. ايشان هم بر حسب ظاهر، از اشتياق شديد مردم براى پذيرش امام حسينعليهالسلام خبرداد و اين جا بود كه حجت بر امام تمام شد و به همين جهت حضرت مىفرمايند: من براى هواى نفس بيرون نيامدم. پس امام حسينعليهالسلام را ملزم كرده بودند كه بايد بياييد و سنت جدتان را احيا كنيد و ايشان هم تنها به همين دليل رفتند. بر همين اساس، وقتى لشكريان ابن زياد مانع رفتن ايشان به كوفه شدند، حضرت فرمودند: من براى جنگ نيامدهام و اگر اجازه دهيد، به وطن خود يا كشور ديگرى بر مىگردم. از اينرو نمىتوان گفت قيام امام حسينعليهالسلام، يك قيام نظامى و تنها براى در دست گرفتن حكومت بوده است.
چه نقايصى را در كتاب نگاشته شده در مورد قيام امام حسين مشاهده كرديد كه شما را واداشت تا اين كتاب را بنويسيد؟
بين روايتگرى و گزارشگرى با تاريخ تحليلى تفاوت زيادى وجود دارد. من از سن ده سالگى سروكارم با تاريخ بوده است. آن وقت كتابهاى تاريخى در دسترس ما، كتابهاى مرحوم سپهر (ناسخ التواريخ) بودند. وى تاريخ ابتداى خلقت آدم تا زمان امام باقرعليهالسلام را نوشته بود. نوشتن يك چنين كتاب تاريخىاى نمىتواند كار يك نفر باشد و پرداختن به آن، مستلزم اين است كه ما خيلى سطحى از مسائل تاريخى عبور كنيم. منبع ديگر ما در زمينه تاريخ، مطالبى بود كه مرحوم علامه مجلسى به آن اشاره كرده بود و بعد با ديدن كتابهاى تاريخ تشيع، خيلى به اين بخش از تاريخ علاقهمند شدم و تصميم گرفتم اين رشته را ادامه دهم. در سالهاى 50تا51 ش. سؤالاتى را در مورد قيام امام حسينعليهالسلام مطرح كردم كه پاسخ آنها در ستونى در روزنامه اطلاعات منتشر شد. سؤالاتى از اين قبيل كه چرا امام حسينعليهالسلام را كشتند و بعد پاسخ تحليلى آن را از زبان امام حسينعليهالسلام مىدادم. اعتقاد من در آن موقع اين بود كه به اين كتابهاى مقتل نمىشود زياد اعتماد كرد و همان طور كه قبلاً هم اشاره كردم، به تاريخ با دو ديدگاه مختلف مىتوان نگريست: يك وقت آدم مىخواهد حادثهاى را بداند و يك وقت مىخواهد بفهمد كه چرا اين حادثه به اين شكل خاص و در اين زمان خاص و... اتفاق افتاده است. هدف من از ورود به عرصه تاريخنگارى، پيدا كردن علت وقوع حادثه بوده است و نه گزارش خود حادثه. خيلىها واقعه كربلا را در قالب كتاب نوشتهاند؛ ولى اينها همه گزارش حوادث است و در مورد اين كه چرا براى امام حسينعليهالسلام اين اتفاقات افتاد، چرا سياستمداران كوفه، مكه و مدينه نرفتند تا يزيد را از اين كارها باز دارند؟ و چرا آنها تلاش نكردند تا بين امام حسينعليهالسلام و يزيد، صلح برقرار كنند، مطلبى نيامده است. به نظر من مردم عصر امام حسينعليهالسلام مردم صدر اسلام نبودند. مردم پس از فوت پيامبر به خصوص پس از دوره عثمان كه سختگيرىهاى عمر تمام شد، به كلى تغيير موضع دادند و اصلاً وضع اجتماع به طور كامل تغيير كرد.
اين كار را چگونه به انجام رسانديد؟
من با در نظر گرفتن گذشته بحث، از بعثت رسول اكرم صلى الله عليه وآله و ايمان آوردن ضعيفان و مخالفت اغنيا و مخصوصاً خانواده ابوسفيان، كار را شروع كردم. ابوسفيان و بنى اميه كه تمام بلاها از طريق آنها بر سر مسلمانها وارد شد، به نظر من از همان ابتدا، اسلام آوردنشان برمبناى دروغ و نفاق بود. اين عده تا وقتى كه مكه سقوط نكرد، مسلمان نشدند و پس از آن كه ديدند ديگر راهى ندارند و بايد تسليم بشوند، اسلام را به ظاهر قبول كردند؛ ولى اين طيف تا آخر عمر هم ايمان نياوردند و حوادث اجتماعى را به گونهاى پيش بردند كه حادثه عاشورا اتفاق افتاد. عدهاى هم بودند كه واقعاً مسلمان و معتقد بودند و اينها همانهايى بودند كه رفتند و شهيد شدند. يك عدهاى هم ايمان داشتند؛ ولى به دلايل مختلف در زمان دعوت امام حسينعليهالسلام ايشان را همراهى نكردند و پس از اين كه متوجه كار زشت خود شدند، بر عليه رژيم يزيد قيام كردند. در اين كتاب من به طور تحليلى با استناد به شرايط اجتماعى اعراب - در آن مقطع زمانى - سعى كردهام چراهايى را كه در مورد قيام امامحسينعليهالسلام و نحوه برخورد گروههاى مختلف با ايشان وجود دارد، براى خودم جواب دهم و پس از اين كه پاسخها براى خودم قانع كننده شد، كتاب را منتشر كردم.
براى اين كه مطالعات ما درباره تاريخ عاشورا و قيا م امام حسينعليهالسلام مطالعه صرف تاريخى نباشد و بتوانيم آن را مصداقى براى علم نافع برشماريم، چه روىكردى را بايد نسبت به اين امر دنبال كنيم و قيام امام حسينعليهالسلام و تاريخ عاشورا براى ما چه راهنمايى مىتواند داشته باشد؟
اكنون كه حكومتى مقابل حكومت اسلامى نيست و شرايط به گونهاى نمىباشد كه بخواهيم يك تطابق كامل با واقعه عاشورا را برقرار سازيم.
نه بحث من چيزديگرى است؛ بحث گسست نسلى، بحثى است كه شما در كتابتان به آن اشاره كردهايد. به هر حال پس از گذشت يك نسل، مردمى كه از جان و مال خود در راه اسلام گذشته بودن، به اسم اسلام، نوه پيامبر خودشان را به آن طرز فجيع به شهادت مىرسانند. اين امر نشان مىدهد كه در آن مقطع زمانى يك گسست نسلى اتفاق افتاده است. شايد جمع كثيرى از كسانى كه در آن زمان در مقابل امام حسينعليهالسلام ايستاده بودند، با بينشهاى صدر اسلام آشنا نبودند و نمىدانستند كه هدف حكومت اسلامى چه بوده است؛ اگر بخواهيم در زمان خود با يك گسست نسلى مواجه نشويم، از تاريخ عاشورا چه درسهايى مىتوانيم بگيريم؟
براى اين كه چنين اتفاقى نيفتد، همه ما بايد سعى كنيم كه مردم را با عمل راست و درست خودمان به دين و معارف دينى معتقد كنيم. اگر شما بتوانيد با علمتان يك نفر را راهنما باشيد، ثواب آن صد برابر يك شعر و يك كتاب تاريخ و هزار چيز ديگر است. اگر ما به گفتههايمان عمل نكنيم، بايد مطمئن باشيم كه تأثير ندارد. من نمىتوانم بگويم آقا به مال مردم تعرض نكن؛ ولى خودم تعرض كنم.
اگر در مورد اين نسل كه عدهاى روى آن انگشت مىگذارند و مىگويند كه اينها از اسلام برگشتهاند تحقيق كنيم، مىفهميم كه علت اصلى آن، عدم معرفى درست اسلام به آنها بوده است.
درس ديگرى كه از قيام امام حسينعليهالسلام و واقعه عاشورا مىتوان گرفت، آن است كه هر وقت بدعتى در دين به وجود آمد، بايد به طريق مناسبى مقابل آن ايستاد.
يكى از بحثهاى كتاب قيام امام حسينعليهالسلام، اين است كه نسلى كه در زمان امام حسينعليهالسلام با مقوله تصميمگيرى در مورد چگونگى برخورد با دعوت امامحسينعليهالسلام مواجه شدند، نسلى بودند كه شناخت دقيقى از اسلام نداشتند. چه مسائلى باعث شد كه گروههاى مختلف در برخورد با قيام امامحسينعليهالسلام تصميمهاى متفاوتى بگيرند؟
دعوت اسلام در بين قوم خاصى پيدا شد. طبيعت عرب اين بود كه در مقابل هر چيز جديد مخالفت كند؛ ولى وقتى تسليم آن شد، ديگر از همه چيز خود در راه آن مىگذرد. اعراب با پيغمبر همين كار را كردند. اول با ايشان مخالفت كردند و بعد از آن كه ايشان را پذيرفتند، ديگر هر چه ايشان مىگفتند، قبول مىكردند. خصلت آنها به گونهاى بود كه حتى اجازه فكر كردن به خود را در برابر پيغمبر نمىدادند. نقل مىكنند كه روزى كسى نزد پيغمبر آمد و گفت: مرا درياب كه دارم هلاك مىشوم. پيغمبر در پاسخ او گفتند: مىدانم چه بر سر تو آمده است؛ شيطان نزد تو آمد و گفت: تو را چه كسى آفريد؟ گفتى: خدا. گفت: خدا را كه آفريد؟ تو در پاسخ او درماندى. وقتى كسى در مقابل شخصى كه او را پذيرفته، ديگر اجازه فكر كردن را به خود ندهد، همواره چشم به دهان او مىدوزد تا او را راهنمايى كند. چنين انسان هايى در موقع تصميمگيرى نمىتوانند مستقل بينديشند و عمل كنند و همواره گوش به فرمان كسى دارند كه از او تبعيت مىكنند.
بحث ديگر اين است كه در زمان پيغمبر و حتى تا زمان عمر، مال و ثروت و جاه و مقام، به طور جدى وارد حوزه مسلمانان نشده بود؛ ولى در زمان عثمان هر دوى اينها آمد. آدم بايد خيلى قوى و خود ساخته باشد تا بتواند در مقابل وسوسههاى اين دو بايستد. پسر سعدابىوقاص شمشير زن بزرگ عصر پيغمبر، وقتى در قبل جنگ با پسر رسول خداصلىاللَّه عليهوآله فرماندارى رى به او پيشنهاد شد، با خود گفت: مىگويند قيامت حق است؛ اما آرزوى من حكومت رى است و اين پيشناهد نقدى است. اگر قيامت هم حق باشد، پس از چندى توبه مىكنم و... . با مطالعه اين مطالب تاريخى به اين نتيجه مىرسيم كه واقعاً خيلى قدرت مىخواهد كه كسى اسير اين وسوسهها نشود. پس بايد علاوه بر اين كه به خودسازى مىپردازيم، دعا كنيم كه خدا ما را در اين قبيل امتحانات سخت قرار ندهد.
مقام معظم رهبرى در يكى از سخنرانىهاى خود به عبرتهاى عاشورا اشاره كردهاند. به نظر شما از قيام عاشورا چه درسها و عبرتهايى مىتوان گرفت؟
سراسر قيام امامحسينعليهالسلام عبرت است. مهمترين عبرت آن است كه گروهى با آن شور و شعف، دخترزاده رسول خدا را دعوت كنند و بعد هم بيايند و در معركهاى كه دشمن آن حضرت به راه انداخته، در مقابل حضرت بايستند. نكته مهمتر اين است كه خيلى از كسانى كه در اين معركه حاضر بودند، همانهايى بودند كه براى حضرت نامه نوشته بودند. امام در هنگام مقابله با اين دسته مىفرمودند: مگر شما همانهايى نبوديد كه نوشتيد ميوههاى ما رسيده است و سرزمين ما سبز است و آبهاى ما جارى است و وقت آن فرا رسيده است كه شما بياييد؟ يكى از عبرتهايى كه از اين وقايع مىتوان گرفت، اين است كه آدم نبايد به صرف حرف اشخاص اعتماد كند. وقتى پاى عمل پيش آمد، بايد ديد كه افراد چگونهاند و چه ميزان ايستادگى دارند.
به نظر شما كدام بعد محرم و صفر است كه اسلام را زنده نگه داشته است؟
نكتهاى كه بايد در پاسخ به اين سؤال به آن اشاره كنم، آن است كه منظور از اسلام در اين بحث، شيعه است و گرنه در بسيارى از كشورهاى اسلامى اصلاً از محرم و صفر خبرى نيست. نكته ديگر آن كه اين معارف و شعائرى كه در ماههاى محرم و صفر بيان مىشود، واقعاً در زنده نگاه داشتن آرمانهاى شيعى نقش اساسى داشته است. من وقتى به عراق رفته بودم، روز اربعين هيئت انصارالحسينعليهالسلام به كربلا مىآمدند. سال اول كه رفتم، سه چهار تا از اين دستههاى عزادارى حضور داشتند؛ ولى اين آخرىها مىتوان گفت كه تقريباً قسمت عمده عراق براى عزادارى به كربلا مىآمدند. حتى از اهل سنت هم مىآمدند و اين نشان مىدهد كه اين شعارهاى سينهزنى و مطالبى كه در اين روزها عنوان مىگردد، اينها را تحت تأثير قرار داده است. به همين جهت اين عاشوراى سنتى را بايد نگه داشت؛ ولى بايد سعى كرد كه عزادارىها از حد طبيعى خودشان خارج نشوند.
چگونه مىتوان روىكرد معرفتى و تحليلى به تاريخ عاشورا را با روىكرد عاطفى و پرشور و علاقه عجين كرد؟ اين سؤال را از آن جهت مطرح مىكنم كه بعضى وقتها مطالعات تحقيقى و تحليلى درباره عاشورا، ما را از آن عشق و علاقه دوران كودكى و نوجوانى دور كرده است.
نظر شما يك مقدارى درست است. فرض كنيد برخى از افراد به شدت علاقهمند به عزادارى براى امام حسينعليهالسلام هستند؛ اما نسبت به نمازشان كوتاهى مىكنند. وظيفه من محقق، شماى فرهنگى و روحانيت اين است كه سعى كنيم از اين عده بكاهيم و به آنهايى كه مىفهمند قيام عاشورا براى چه بوده است، بيفزاييم. منظور من اين نيست كه به دانشجويان و طلبهها بگويم كه سينه نزنند. حرف من اين است كه از شير، حمله خوش است و از غزال، رم. هر كسى بايد در نظر داشته باشد كه وظيفهاش در قبال دين چيست. اگر شما اين قدرت را داريد كه مردم را با امام حسينعليهالسلام آشنا كنيد، بايد به وظيفه خود به درستى عمل كنيد. شما كه برخى از حقايق مربوط به قيام امامحسينعليهالسلام را درك مىكنيد، بايد مردم را راهنمايى كنيد؛ البته شما نمىتوانيد همه مردم را به راه راست هدايت كنيد؛ همان طور كه پيامبر و هم نتوانستند؛ اما همين كه يك نفر را به راه راست هدايت كنيد، براى شما كافى است.
به نظر شما چه ابعادى از حادثه عاشورا، نياز به تحقيق و بررسى دارد؟
شما ابتدا بايد سؤال داشته باشيد و بعد كتابهايى را كه در اين زمينه نوشته شده است، بخوانيد و بدون اين كه تحت تأثير آنها قرار بگيريد، واقعيت امر را از ميان آنها در بياوريد و سعى كنيد به طور معقول نسبت به پاسخ خود قانع شويد. اگر پاسخهاى موجود نتوانست شما را قانع كند، تحليل جديد ارائه دهيد. كتابهاى تاريخى موجود پر از مطالب درست و غلط است كه بايد آنها را از هم جدا كرد. مرحوم آقاى دربندى انسان بسيار مقدس و متدينى بود؛ ولى درباره حادثه روز عاشورا مىگويد: اگر هر يك از افراد حاضر در جنگ بخواهند اين قدر كه در كتابهاى مقاتل نوشته شده افراد را كشته باشندو اين خطبههايى را كه به آنها منسوب است، خوانده باشند، زمان زيادى را به خود اختصاص خواهد داد و براى انجام تمام اين كارها، بايد روز عاشورا 72 ساعت بوده باشد. يكى هم مىگويد از وقتى كه حمله كرديم، به قدرى كه يك آدم بخواهد خواب قيلوله بكند، جنگ ادامه داشت. اين گزارشها بايد تحليل شود. كسى كه مىخواهد در زمينه عاشورا تحقيق كند، نمىتواند اين چنين گزارشهايى را قبول كند. وقتى مىخواهيد براى مردم از عاشورا صحبت كنيد، شما نمىتوانيد به صورت كاملاً تحليلى براى مردم مطالب را بگوييد؛ زيرا هم براى خودتان بد مىشود و هم اين كه آنها را از آن ذهنيتى كه دارند، برمىگردانيد. من اين را در تلويزيون هم گفتهام كه ما دو تا عاشورا داريم؛ يك عاشوراى تاريخى و يك عاشوراى سنتى. عاشوراى سنتى براى توده مردم است و عاشوراى تاريخى براى يك عده خاصى است.
طبق بيان شما، اين دو تاريخ قابل جمع هم نيستند؟
نه، به نظر من قابل جمع نيستند.
با تشكر از اين كه با صبر و حوصله به سؤالات ما پاسخ داديد. به عنوان آخرين سؤال مىخواستم بپرسم كه در حال حاضر در زمينه تاريخ اسلام چه كارهايى را در دست انجام داريد؟
قسمت دوم تاريخ تحليلى اسلام اوايل دوره غيبت كبرى و رحلت آخرين نايب امام زمانعليهالسلام را نوشتهام كه در حال چاپ است.
در زمينه ادبيات چطور؟
در اين زمينه هم براى عدهاى از دانشجويان يك درس نظم و نثر عربى و يك نظم فارسى تدريس مىكنم.
سيد جعفر شهيدى، نزديك به 85 سال پيش بود كه در بروجرد پاى به عرصه خاكى گذاشت. پس از سپرى كردن دورههاى مقدماتى درسهاى حوزه در زادگاهش، راهى نجف مىشود تا از محضر استادان پرآوازه آن روز كسب دانش كند. در سال 1327 با پيشرفت تا مرحله اجتهاد در فقه و اصول، به ايران باز مىگردد و در دانشگاه تهران به فراگيرى علوم دانشگاهى در رشته معقول و منقول مىپردازد و از سال 1320 پس از دريافت مدرك دكترى، در همان جا مشغول تدريس مىشود.
دكتر سيد جعفر شهيدى، هيچ گاه از فراگيرى دانش باز نمىماند؛ او زبان انگليسى را پس از چهل سالگى و با وجود مشغلههاى فراوان فرا گرفته است. همكارى دكتر با استاد على اكبر دهخدا، از سال 1328 براى تدوين لغتنامه دهخدا آغاز مىشود. با درگذشت مرحوم دكتر معين، جانشين مرحوم دهخدا، رياست مؤسسه لغتنامه دهخدا را برعهده مىگيرد و اكنون 35 سال است كه در اين سِمَت پاسدار فرهنگ غنى پارسى است. خلوص و تواضع دكتر سبب شده است به پايان بخشى كارهاى ناتمام علمى استادان بزرگ ادبيات فارسى همت گمارد. ادامه كار مرحوم فروزانفر در شرح مثنوى، از گونه كارهاست كه استاد عمر فراوان در آن را صرف كردهاند. ترجمه نهج البلاغه، قيام امام حسين(ع)، زندگانى فاطمه زهرا(س)، زندگانى على بن حسين(ع) و تاريخ تحليلى اسلام، گوشهاى از آثار گرانبهاى دكتر سيد جعفر شهيدى است.
بيش از نيم ساعت از قرارمان با دكتر در ساختمان مؤسسه دهخدا گذشته است. اما استاد پشت ميز كارش در اتاق سادهاى كه بر پيشانى آن نقش «رياست مؤسسه» خورده است، انتظارمان را مىكشد. با رويى گشاده عذرمان را مىپذيرد و چايى تعارفمان مىكند. اتاق بسيار ساده رئيس، و اشياى سادهتر آن، توجهمان را به خود جلب كرده است. امروزه شايد يكى از كميابترين عناصر زندگى، همين سادگى است ؛ آن هم در سطح مديريت!
پرسش نخست را استاد مطرح مىكند: چطور شد پس از بيست سال، ياد كتاب «قيام حسين» افتاديد؟ از استاد مىخواهيم پيش از ورود به اين بحث، از خود بگويد؛ از زندگىاش و سير و تحول مطالعاتىاش. كلاممان را قطع مىكند و از اين كه در باره خود قصيدهسرايى كند، پرهيز مىكند.
منبع: ماهنامه پرسمان
/خ