ابعاد معنوی شخصیت پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)
نويسنده:سبحان عصمتی
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از دو بعد مادی و معنوی برخوردار است. از نظر بعد مادی فرقی با سایر انسانها ندارد بلکه با آنها در حیات مادی و مسایل مربوط به آن شریک است. ولی از لحاظ بُعْدِ معنوی فاصله بسیار زیادی با دیگر انسانها دارد و همه اهمیت و امتیاز آن حضرت در همین مسأله نهفته است. آنچه موجب شد که تا او واسطه بین خالق و مخلوق، اسوه و الگوی انسانها باشد برجستگی بعد معنوی آن حضرت است. در این مقاله درصدد آن هستیم که گوشهای از ابعاد معنوی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) که در قرآن ذکر شده را به اجمال بررسی کنیم.
عبادت به معنای اظهار تذلّل و خشوع و فروتنی در برابر معبود است. بطور کلی ما میتوانیم دو نوع عبادت داشته باشیم:
1ـ عبادت تکوینی که فراگیر و گسترده است و همه مخلوقات هستی را در برمیگیرد، همه موجودات طبق این معنی خدا را عبادت میکنند زیرا همه ذلیل و تابع قوانین اویند.
2ـ عبادت اختیاری و آن اینکه عبادت کننده به اختیار خود سر تسلیم در برابر معبود فرود آورد و هیچ عامل بیرون از اراده او تأثیر گذار نباشد و این نوع عبادت مراتبی دارد که بالاترین مرتبهاش آن است که ناشی از شناخت و شعور باشد و از اعتقاد به ربوبیت الهی نشأت گرفته باشد. همان طور که از امام صادق(ع) نقل شده است: «اَلعُبُودِیَّةُ جَوهَرٌ کُنهُهَا الرُّبُوبِیَّة؛ عبادت کردن جوهری است که ذات آن ربوبیّت است.»
ذکر «عبد» برای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میتواند اشاره به تأثیر عبودیّت در رفتن به معراج باشد و مسلّما مراد از عبد، عبد تکوینی نیست زیرا همه در این معنا شریکند آنچه دراین مسأله تأثیر داشته، عبودیّت اختیاری است.
2ـ «واِن کُنتُم فی رَیبٍ مِمّا نَزَّلنا عَلی عَبدِنا فَأتوا بِسورَةٍ مِن مِثلِهِ وَادعوا شُهَداءَکُم مِن دونِ اللّهِ اِن کُنتُم صادِقین؛ اگر درباره آنچه بر بنده خود [پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) [ نازل کردیم شک دارید (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را از غیر خدا (برای این کار) فراخوانید، اگر راست میگویید.»
عبودیّت خدا او را شایسته نزول وحی کرد و با اینکه امّی و درس نخوانده بود کتابی آورد که هیچ کس نتوانست و نمیتواند حتّی سورهای مانند آن بیاورد. در مواردی از قرآن، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان عبد (بنده) معرفی شده است که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در همه این موارد به عنوان عبد خدا مطرح است. چه در موردی که با دشمنان خدا در میدان جنگ نبرد میکند، و چه در آغاز رسالت، و چه به هنگام اِسراء و رفتن به معراج و چه آن گاه که برای موجود نامرئی به نام جنّ قرآن میخواند، و چه به هنگام نزول قرآن، و ... در همه این موارد او یک بنده خداست و همه مسئولیتها و مقامات معنوی از عبودیّت ناشی شده است. بنابراین پیروان آن حضرت باید به این مسأله توجه داشته باشند، مبادا دربارهاش غلوّ کنند و از مقام بندگی خدا او را بیرون ببرند چنان که مسیحیان مرتکب این اشتباه شدند در حالی که مسیح(ع) از این که خود را بنده خدا بداند، استنکاف نمیکرد.
در آیاتی از قرآن، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را همانند دیگر انسانها دانسته و دریافت وحی از سوی آن حضرت را از جمله امتیاز او بر دیگر انسانها میداند: 1ـ «قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکُم یوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلـهُکُم اِلـهٌ واحِدٌ...؛ بگو من فقط بشری هستم مثل شما (امتیازم این است که) به من وحی میشود که تنها معبودتان معبود یگانه (خدا) است.» 2ـ «قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکُم یوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلـهُکُم اِلـهٌ واحِدٌ فَاستَقیموا اِلَیهِ واستَغفِروهُ وویلٌ لِلمُشرِکین؛ بگو: من فقط انسانی مثل شما هستم، این حقیقت بر من وحی میشود که معبود شما معبود یگانه است، سپس تمام توجه خویش را به سوی او کنید و از وی آمرزش طلبید و وای بر مشرکان.»
آیاتی از قرآن کریم به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر مقام شفاعتگری پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دلالت دارد که به آنها پرداخته میشود:
1ـ «ومِنَ اللیلِ فَتَهَجَّد بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی اَن یَبعَثَکَ رَبُّکَ مَقامـًا مَحمودا؛ و پاسی از شب را (از خواب برخیز و) قرآن (و نماز) بخوان. این یک وظیفه اضافی برای توست، امید است که پروردگارت تو را به مقامی درخور شایسته برانگیزد.»
مقام در خور ستایش که خداوند، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را نسبت به آن امیدوار ساخته به نظر مفسّرین همان مقام شفاعت است. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «مقام محمود همان مقامی است که من در آن مقام امتم را شفاعت میکنم.»
2ـ «ولَسَوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی؛ و به زودی پروردگارت (آن قدر) به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی.»
اینکه چه نعمت و چه امتیازی خداوند به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عطا میکند تا رضایتش جلب شود و خرسندی آن حضرت را فراهم سازد، مفسّرین آن را مقام شفاعت دانستهاند. فخر رازی از علی(ع) و ابن عباس نقل میکند که این نعمت همان مقام شفاعت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در امت خود است. روایت شده که وقتی این آیه نازل شد، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در این هنگام راضی نخواهم شد در حالی که حتی یک نفر از امت من در جهنم باشد و سپس فخر رازی از امام صادق(ع) نقل میکند که رضایت جدّ من در این است که هیچ انسان خداپرست و موحّدی داخل جهنم نشود.
3ـ «وما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلاّ لِیُطاعَ بِاِذنِ اللّهِ ولَو اَنَّهُم اِذ ظَـلَموا اَنفُسَهُم جاءوکَ فَاستَغفَروا اللّهَ واستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللّهَ تَوّابـًا رَحیمـا؛ ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آن که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود و اگر (این مخالفان) هنگامی که بر خود ستم کردند (و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاردند) به نزد تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد، خدا را توبهپذیر و مهربان مییافتند.»
این آیه مقام شفاعت را برای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در دنیا ثابت میکند. در شأن نزول آیه آمده است که دوازده نفر از منافقان برای آسیب رساندن به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) توطئه کرده بودند، جبرئیل نازل شد و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را از توطئه باخبر ساخت. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در میان جمع فرمود: گروهی وارد شدند و انجام کاری را در سر میپرورانند ولی موفق نخواهند شد از جای برخیزند و از خداوند طلب بخشش نمایند و اعتراف به گناه خود کنند تا من هم شفاعت آنان را نزد خدا بنمایم. هیچ کس از جای بلند نشد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چندین بار سخنانش را تکرار کرد ولی کسی برنخاست پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به ناچار اسامی آنان را بر زبان آورد و فرمود: فلانی بلند شود، فلانی بلند شود و... تا دوازده نفر را برشمرد پس همه از جای برخاستند و اظهار کردند که ما هم میخواستیم بلند شویم و به خواسته ات عمل کنیم و به درگاه خداوند توبه کنیم پس برای ما شفاعت نما. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: حالا! بروید بیرون، در آغاز کار، من بهتر میتوانستم برای شما شفاعت کنم و خداوند در آن وقت زودتر اجابت میکرد.
این آیه با این تفسیر برای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مقام شفاعت در دنیا را ثابت میکند. بنابراین پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دارای مقام شفاعت در دنیا و آخرت است.
شود: «واِذ قالوا اللّهُمَّ اِن کانَ هـذَا هُوَ الحَقّ مِن عِندِکَ فَاَمطِر عَلَینا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ اَوِ ائتِنا بِعَذابٍ اَلیم * وما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم واَنتَ فِیهِم وما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُم وهُم یَستَغفِرون؛ و (به خاطر بیاور) زمانی را که گفتند: پروردگارا! اگر این حق است واز جانب توست، بارانی از سنگ از آسمان بر ما فرود آر، یا عذاب دردناکی برای ما بفرست! ولی (ای پیامبر) تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد و (نیز) تا استغفار میکنند، خدا عذابشان نمیکند.»
در شرح این آیه آمده است که طبق روایات، نضر بن حارث به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: این چیزهایی که تو میگویی چیزی جز افسانههای پیشینیان نیست! پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: وای بر تو این کلام خداست. او و ابوجهل گفتند: خدایا اگر این سخنان حق است و از جانب توست پس بارانی از سنگ بر سر ما از آسمان فرود آر، همچنان که بر قوم لوط فرود آوردی و یا ما را مبتلا به عذاب دردناکی کن. خداوند در ردّ این گفتهها، خطاب به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: تا وقتی که تو در میان آنان هستی خداوند آنها را عذاب نخواهد کرد. این از شأن خدا به دور است که با وجود تو در میان آنان، عذاب بر آنها بفرستد زیرا تو «رحمةٌ للعالمین» هستی و همچنین، تا وقتی که آنان به درگاه خدا استغفار میکنند خداوند آنها را به عذاب مبتلا نمیکند.
آیات ششگانه سوره نجم دلالت دارد بر این که پیامبر دو بار جبرئیل را به صورت اصلیاش دیده است: یک بار در آغازین روزهای نزول وحی، و بار دیگر درمعراج نزد درختی به نام «سدرة المنتهی» در بهشت جاویدان.
در قرآن هیچ ذکری از جزئیات معراج و ره آوردهای آن و زمان وقوعش نشده است. اگرچه در روایات شیعه و سنی پارهای از اخبار آن به دست میآمد همچنین اگر چه در جسمانی یا روحانی بودن معراج اختلافاتی وجود دارد ولی اصل آن به عنوان یکی از مقامات معنوی پیامبر قطعی و مورد تأکید قرآن است.
1- عصمت در دریافت وحی.
2- عصمت در رساندن آیات یا مقام ابلاغ.
3- عصمت در عمل.
آنچه را که آن حضرت از ناحیه خداوند به او وحی میشد در اختیار مردم قرار میداد چنین نبود که از ابلاغ آن خودداری ورزد: 2ـ «ولَو تَقَوَّلَ عَلَینا بَعضَ الاَقاویل * لاََخَذنا مِنهُ بِالیَمین * ثُمَّ لَقَطَعنا مِنهُ الوَتین؛ و اگر او سخنی به دروغ بر ما میبست ما او را با قدرت میگرفتیم و سپس رگ قلبش را قطع میکردیم.» 3ـ «وما یَنطِقُ عَنِ الهَوی * اِن هُوَ اِلاّ وحیٌ یوحی؛ و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید، آنچه میگوید چیزی نیست جز وحیای که بر او نازل شده است.»
این دسته آیات دلالت دارند که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آنچه را که به مردم ابلاغ میکند وحی الهی است و خود در آن هیچ دخل وتصرّفی نمیکند، به خدا افترا نمیبندد، به پیشنهاد مخاطبان هم چیزی را از آن کم و یا زیاد نمیکند و یا از ابلاغ آنچه به او وحی شده بخل نمیورزد ولی گروه اول بر این دلالت داشت که دریافتهای قرآنی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) منشأ الهی و رحمانی دارد نه شیطانی و نفسانی و این یعنی عصمت در تلقی وحی، همانطور که قبلی به معنای عصمت در مقام ابلاغ میباشد.
در شأن نزول آیه آمده است که: گروهی از طائفه ثقیف نزد حضرت آمدند پیشنهاد کردند که یک سال به آنها مهلت داده شود تا هدایایی که برای بت هایشان آورده میشود وصول کنند بعد از آن اسلام خواهند آورد و بتها را خواهند شکست. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) قصد کرد که چنین مهلتی به آنها بدهد آیه نازل شد و او را از این کار منع نمود.
از آیه استفاده میشود که اگر دخالت الهی نبود ممکن بود که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در بعضی از موضعگیری هایش دچار لغزش گردد بدون آنکه خود، خواهان آن باشد زیرا شرایط و شواهد بر درستی موضع گیریش حکم میکرد.
مفسران، آیات 113 نساء، 76 اسراء، 52-54 انعام و 28 کهف از جمله دیگر آیات دال بر عصمت پیامبر در مقام عمل دانستند.
با توجه به آنچه در قرآن کریم از مقام معنوی پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) گذشت وظیفه ماست که با شناخت این مقام زمینه انس خود را با شخصیت و رهنمودهای آن پیامبر بزرگ فراهم سازیم.
منبع: مرکز فرهنگ و معارف قرآن
/خ
1ـ بندگی خدا
عبادت به معنای اظهار تذلّل و خشوع و فروتنی در برابر معبود است. بطور کلی ما میتوانیم دو نوع عبادت داشته باشیم:
1ـ عبادت تکوینی که فراگیر و گسترده است و همه مخلوقات هستی را در برمیگیرد، همه موجودات طبق این معنی خدا را عبادت میکنند زیرا همه ذلیل و تابع قوانین اویند.
2ـ عبادت اختیاری و آن اینکه عبادت کننده به اختیار خود سر تسلیم در برابر معبود فرود آورد و هیچ عامل بیرون از اراده او تأثیر گذار نباشد و این نوع عبادت مراتبی دارد که بالاترین مرتبهاش آن است که ناشی از شناخت و شعور باشد و از اعتقاد به ربوبیت الهی نشأت گرفته باشد. همان طور که از امام صادق(ع) نقل شده است: «اَلعُبُودِیَّةُ جَوهَرٌ کُنهُهَا الرُّبُوبِیَّة؛ عبادت کردن جوهری است که ذات آن ربوبیّت است.»
مقام بندگی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن
ذکر «عبد» برای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میتواند اشاره به تأثیر عبودیّت در رفتن به معراج باشد و مسلّما مراد از عبد، عبد تکوینی نیست زیرا همه در این معنا شریکند آنچه دراین مسأله تأثیر داشته، عبودیّت اختیاری است.
2ـ «واِن کُنتُم فی رَیبٍ مِمّا نَزَّلنا عَلی عَبدِنا فَأتوا بِسورَةٍ مِن مِثلِهِ وَادعوا شُهَداءَکُم مِن دونِ اللّهِ اِن کُنتُم صادِقین؛ اگر درباره آنچه بر بنده خود [پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) [ نازل کردیم شک دارید (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را از غیر خدا (برای این کار) فراخوانید، اگر راست میگویید.»
عبودیّت خدا او را شایسته نزول وحی کرد و با اینکه امّی و درس نخوانده بود کتابی آورد که هیچ کس نتوانست و نمیتواند حتّی سورهای مانند آن بیاورد. در مواردی از قرآن، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان عبد (بنده) معرفی شده است که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در همه این موارد به عنوان عبد خدا مطرح است. چه در موردی که با دشمنان خدا در میدان جنگ نبرد میکند، و چه در آغاز رسالت، و چه به هنگام اِسراء و رفتن به معراج و چه آن گاه که برای موجود نامرئی به نام جنّ قرآن میخواند، و چه به هنگام نزول قرآن، و ... در همه این موارد او یک بنده خداست و همه مسئولیتها و مقامات معنوی از عبودیّت ناشی شده است. بنابراین پیروان آن حضرت باید به این مسأله توجه داشته باشند، مبادا دربارهاش غلوّ کنند و از مقام بندگی خدا او را بیرون ببرند چنان که مسیحیان مرتکب این اشتباه شدند در حالی که مسیح(ع) از این که خود را بنده خدا بداند، استنکاف نمیکرد.
2ـ وحی
در آیاتی از قرآن، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را همانند دیگر انسانها دانسته و دریافت وحی از سوی آن حضرت را از جمله امتیاز او بر دیگر انسانها میداند: 1ـ «قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکُم یوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلـهُکُم اِلـهٌ واحِدٌ...؛ بگو من فقط بشری هستم مثل شما (امتیازم این است که) به من وحی میشود که تنها معبودتان معبود یگانه (خدا) است.» 2ـ «قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکُم یوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلـهُکُم اِلـهٌ واحِدٌ فَاستَقیموا اِلَیهِ واستَغفِروهُ وویلٌ لِلمُشرِکین؛ بگو: من فقط انسانی مثل شما هستم، این حقیقت بر من وحی میشود که معبود شما معبود یگانه است، سپس تمام توجه خویش را به سوی او کنید و از وی آمرزش طلبید و وای بر مشرکان.»
3ـ شفاعت
آیاتی از قرآن کریم به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر مقام شفاعتگری پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دلالت دارد که به آنها پرداخته میشود:
1ـ «ومِنَ اللیلِ فَتَهَجَّد بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی اَن یَبعَثَکَ رَبُّکَ مَقامـًا مَحمودا؛ و پاسی از شب را (از خواب برخیز و) قرآن (و نماز) بخوان. این یک وظیفه اضافی برای توست، امید است که پروردگارت تو را به مقامی درخور شایسته برانگیزد.»
مقام در خور ستایش که خداوند، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را نسبت به آن امیدوار ساخته به نظر مفسّرین همان مقام شفاعت است. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «مقام محمود همان مقامی است که من در آن مقام امتم را شفاعت میکنم.»
2ـ «ولَسَوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی؛ و به زودی پروردگارت (آن قدر) به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی.»
اینکه چه نعمت و چه امتیازی خداوند به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عطا میکند تا رضایتش جلب شود و خرسندی آن حضرت را فراهم سازد، مفسّرین آن را مقام شفاعت دانستهاند. فخر رازی از علی(ع) و ابن عباس نقل میکند که این نعمت همان مقام شفاعت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در امت خود است. روایت شده که وقتی این آیه نازل شد، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در این هنگام راضی نخواهم شد در حالی که حتی یک نفر از امت من در جهنم باشد و سپس فخر رازی از امام صادق(ع) نقل میکند که رضایت جدّ من در این است که هیچ انسان خداپرست و موحّدی داخل جهنم نشود.
3ـ «وما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلاّ لِیُطاعَ بِاِذنِ اللّهِ ولَو اَنَّهُم اِذ ظَـلَموا اَنفُسَهُم جاءوکَ فَاستَغفَروا اللّهَ واستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللّهَ تَوّابـًا رَحیمـا؛ ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آن که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود و اگر (این مخالفان) هنگامی که بر خود ستم کردند (و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاردند) به نزد تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد، خدا را توبهپذیر و مهربان مییافتند.»
این آیه مقام شفاعت را برای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در دنیا ثابت میکند. در شأن نزول آیه آمده است که دوازده نفر از منافقان برای آسیب رساندن به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) توطئه کرده بودند، جبرئیل نازل شد و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را از توطئه باخبر ساخت. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در میان جمع فرمود: گروهی وارد شدند و انجام کاری را در سر میپرورانند ولی موفق نخواهند شد از جای برخیزند و از خداوند طلب بخشش نمایند و اعتراف به گناه خود کنند تا من هم شفاعت آنان را نزد خدا بنمایم. هیچ کس از جای بلند نشد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چندین بار سخنانش را تکرار کرد ولی کسی برنخاست پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به ناچار اسامی آنان را بر زبان آورد و فرمود: فلانی بلند شود، فلانی بلند شود و... تا دوازده نفر را برشمرد پس همه از جای برخاستند و اظهار کردند که ما هم میخواستیم بلند شویم و به خواسته ات عمل کنیم و به درگاه خداوند توبه کنیم پس برای ما شفاعت نما. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: حالا! بروید بیرون، در آغاز کار، من بهتر میتوانستم برای شما شفاعت کنم و خداوند در آن وقت زودتر اجابت میکرد.
این آیه با این تفسیر برای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مقام شفاعت در دنیا را ثابت میکند. بنابراین پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دارای مقام شفاعت در دنیا و آخرت است.
4ـ وجود پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مانع وقوع عذاب
شود: «واِذ قالوا اللّهُمَّ اِن کانَ هـذَا هُوَ الحَقّ مِن عِندِکَ فَاَمطِر عَلَینا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ اَوِ ائتِنا بِعَذابٍ اَلیم * وما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم واَنتَ فِیهِم وما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُم وهُم یَستَغفِرون؛ و (به خاطر بیاور) زمانی را که گفتند: پروردگارا! اگر این حق است واز جانب توست، بارانی از سنگ از آسمان بر ما فرود آر، یا عذاب دردناکی برای ما بفرست! ولی (ای پیامبر) تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد و (نیز) تا استغفار میکنند، خدا عذابشان نمیکند.»
در شرح این آیه آمده است که طبق روایات، نضر بن حارث به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: این چیزهایی که تو میگویی چیزی جز افسانههای پیشینیان نیست! پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: وای بر تو این کلام خداست. او و ابوجهل گفتند: خدایا اگر این سخنان حق است و از جانب توست پس بارانی از سنگ بر سر ما از آسمان فرود آر، همچنان که بر قوم لوط فرود آوردی و یا ما را مبتلا به عذاب دردناکی کن. خداوند در ردّ این گفتهها، خطاب به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: تا وقتی که تو در میان آنان هستی خداوند آنها را عذاب نخواهد کرد. این از شأن خدا به دور است که با وجود تو در میان آنان، عذاب بر آنها بفرستد زیرا تو «رحمةٌ للعالمین» هستی و همچنین، تا وقتی که آنان به درگاه خدا استغفار میکنند خداوند آنها را به عذاب مبتلا نمیکند.
5ـ معراج
آیات ششگانه سوره نجم دلالت دارد بر این که پیامبر دو بار جبرئیل را به صورت اصلیاش دیده است: یک بار در آغازین روزهای نزول وحی، و بار دیگر درمعراج نزد درختی به نام «سدرة المنتهی» در بهشت جاویدان.
در قرآن هیچ ذکری از جزئیات معراج و ره آوردهای آن و زمان وقوعش نشده است. اگرچه در روایات شیعه و سنی پارهای از اخبار آن به دست میآمد همچنین اگر چه در جسمانی یا روحانی بودن معراج اختلافاتی وجود دارد ولی اصل آن به عنوان یکی از مقامات معنوی پیامبر قطعی و مورد تأکید قرآن است.
6ـ عصمت
اقسام عصمت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن
1- عصمت در دریافت وحی.
2- عصمت در رساندن آیات یا مقام ابلاغ.
3- عصمت در عمل.
1ـ عصمت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در تلقی وحی
2ـ عصمت در مقام ابلاغ
آنچه را که آن حضرت از ناحیه خداوند به او وحی میشد در اختیار مردم قرار میداد چنین نبود که از ابلاغ آن خودداری ورزد: 2ـ «ولَو تَقَوَّلَ عَلَینا بَعضَ الاَقاویل * لاََخَذنا مِنهُ بِالیَمین * ثُمَّ لَقَطَعنا مِنهُ الوَتین؛ و اگر او سخنی به دروغ بر ما میبست ما او را با قدرت میگرفتیم و سپس رگ قلبش را قطع میکردیم.» 3ـ «وما یَنطِقُ عَنِ الهَوی * اِن هُوَ اِلاّ وحیٌ یوحی؛ و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید، آنچه میگوید چیزی نیست جز وحیای که بر او نازل شده است.»
این دسته آیات دلالت دارند که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آنچه را که به مردم ابلاغ میکند وحی الهی است و خود در آن هیچ دخل وتصرّفی نمیکند، به خدا افترا نمیبندد، به پیشنهاد مخاطبان هم چیزی را از آن کم و یا زیاد نمیکند و یا از ابلاغ آنچه به او وحی شده بخل نمیورزد ولی گروه اول بر این دلالت داشت که دریافتهای قرآنی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) منشأ الهی و رحمانی دارد نه شیطانی و نفسانی و این یعنی عصمت در تلقی وحی، همانطور که قبلی به معنای عصمت در مقام ابلاغ میباشد.
3ـ عصمت در مقام عمل
در شأن نزول آیه آمده است که: گروهی از طائفه ثقیف نزد حضرت آمدند پیشنهاد کردند که یک سال به آنها مهلت داده شود تا هدایایی که برای بت هایشان آورده میشود وصول کنند بعد از آن اسلام خواهند آورد و بتها را خواهند شکست. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) قصد کرد که چنین مهلتی به آنها بدهد آیه نازل شد و او را از این کار منع نمود.
از آیه استفاده میشود که اگر دخالت الهی نبود ممکن بود که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در بعضی از موضعگیری هایش دچار لغزش گردد بدون آنکه خود، خواهان آن باشد زیرا شرایط و شواهد بر درستی موضع گیریش حکم میکرد.
مفسران، آیات 113 نساء، 76 اسراء، 52-54 انعام و 28 کهف از جمله دیگر آیات دال بر عصمت پیامبر در مقام عمل دانستند.
7ـ خاتمیت
8ـ هدایت الهی
9ـ پیمان بر ادای رسالت
با توجه به آنچه در قرآن کریم از مقام معنوی پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) گذشت وظیفه ماست که با شناخت این مقام زمینه انس خود را با شخصیت و رهنمودهای آن پیامبر بزرگ فراهم سازیم.
منبع: مرکز فرهنگ و معارف قرآن
/خ