زندگی نامه ی آیت الله ميرزا محمد حسن آشتياني رحمت الله علیه(1)
زادگاه و دوران كودكي
يكي از رجال اين شهر، ميرزا جعفر فرزند محمد نام دارد كه در سال 1248 هـ . ق صاحب فرزندي گرديد كه نامش را محمد حسن گذاشت. محمد حسن سه ساله بود كه پدر پارسايش از دنيا رفت.[2]
پس از رحلت پدر، مادري پاكدامن و مشتاق معارف ديني وي را تحت تربيتهاي سازندة خود قرار داد. پس از آن كه محمد حسن به سن تمييز رسيد، مادرش او را جهت فراگيري قرآن، حساب و سواد فارسي نزد معلمان و مربيان فرستاد. در اين مدت، ذهن كنجكاو محمد حسن مشاهده كرد مربيانش در خصوص مباحث علم نحو با يكديگر به گفت و گو مشغولاند، او با ديدن وضع، مشتاق فراگيري علوم و معارف ديني گرديد و در حدود سال 1261 هـ . ق در حالي كه نوجواني 13 ساله بود، عازم بروجرد گرديد.[3]
تحصيلات
وي 4 سال نزد ملا اسدالله بروجردي، ادبيات و فقه و اصول را ياد گرفت و به تدريس آنها پرداخت. او در سن كم، به تدريس مطوّل ميپرداخت. شماري از طلاب سالخورده نيز در درس او شركت ميكردند. محمد حسن به موازات تحصيل نزد ملا اسدالله بروجردي و تدريس در مدرسة علميه اين شهر، محضر علامه سيد شفيع جاپلقي را غنيمت شمرد و حدود 18 ماه در محضر اين عالم محقق به فراگيري معارف تشيع اشتغال داشت.[4]
عزيمت به نجف
تدريس در حوزة علمية تهران
ناصر الدين شاه نميخواست مردم تهران از وي استقبال كند، امّا او با استقبال باشكوه مردم، وارد پايتخت گرديد.[5]
دراين موقع، وي بر فرازين قلة اجتهاد نائل آمده بود. او در اصول فقه، مباحث تازه و نكتههاي پژوهشي عميقي را مطرح كرد. طلاب به محضرش شتافتند تا از پرتو دانش او استفاده كنند. رفته رفته وي بر سايرعالمان تهران پيشي گرفت و مورد توجه طبقات گوناگون جامعه واقع گرديد.[6]
آيت الله ميرزا حسن آشتياني ضمن تشكيل حوزة علميه در تهران و پرداختن به تدريس معارف فقهي، از شرايط اجتماعي نيز غافل نبود و به مسايل جامعه توجه داشت و در حد امكانات و مقدورات، در جهت رفع مشكلات و معضلات مردم ميكوشيد. به همين دليل، او جايگاه رفيعي در ميان اهالي تهران و ساير نقاط ايران پيدا كرد.[7]
آيت الله آشتياني علاوه بردقت و موشكافي كه در بحثهاي اجتهادي داشت، داراي ذوق خاص و بيان گيرا بود و اين ويژگي بر شهرت و برتري علمي او افزود.[8] وي از هنگام ورود به ايران تا زمان رحلتش، مرجع احكام شرعي بود[9] و در چند سال آخر عمر، متولي و متصدي تمام اوقافي كه توليت آنها با اعلم علماي تهران بود، از قبيل موقوفات مدرسة مروي گرديد.[10]
شاگردان
شماري از افرادي كه در درس او شركت كردند، عبارتند از:
1. آيت الله حاج آقا حسين قمي (28 رجب 1281 ـ 14 ربيع الاول 1366 هـ . ق).
2. آيت الله سيد عباس شاهرودي.
3. حاج سيد نصر الله تقوي.
4. ابراهيم، فرزند ابوالفتح زنجاني.
5. سيد محمد بن محمد تقي حسيني تنكابني.
6. آيت الله ميرزا محمد شاه آبادي.
7. ميرزا محمد قزويني.
8. آيت الله فيض قمي.
9. آيت الله فياض.
10. ميرزا مسيح طالقاني.
11. شيخ علي اكبر حكمي.
12. سيد ابوالقاسم حسيني.
13. ملا رحمت الله كرماني.
14. سيد اسماعيل مرعشي.
15. ملا اسماعيل محلاتي.
16. شيخ علي اكبرصدر الفضلاء.
17. شيخ علي اكبر نهاوندي.
18. حاج شيخ ابوالقاسم كبير قمي.
19. شيخ محمد تقي نهاوندي.
آثار
1. بحر الفوائد في حاشية الفرائد: اين اثر را وي هنگامي نوشت كه در درس شيخ انصاري شركت ميكرد. بنا به نظر شيخ آقا بزر تهراني، در ميان 40 حاشيه كه بر«رسائل» شيخ انصاري نگاشته شده است، اين اثر از همه آنها پر مايهتر، بهتر و مفيدتر است.[12] مدرسان حوزه هاي علميه ايران، همگي اتفاق نظر دارند كه بحر الفوائد بهترين شرح بر رسائل است.[13] بحر الفوائد پس تهذيب و تنقيح، در سال 1315 هـ . ق در تهران به چاپ رسيد.[14]
2. رسالة في الاجزاء: در سال 1315 هـ . ق به چاپ رسيد.
3. مباحث الالفاظ: تقرير مباحث اصولي شيخ انصاري.
4. رسالة في قاعدة نفي العسرو الحرج: در سال 1314 هـ . ق در تهران چاپ شد.
5. كتاب القضاء و الشهادات: برگرفته از دروس شيخ انصاري است و در موضوع خود اثري بديع و پرنكته است. اين اثر در 490 صفحه، توسط انتشارات هجرت، در سال 1363 هـ . ش منتشر شد.
6. رسالة في حكم اواني الذهب و الفضة: در سال 1313 هـ . ق چاپ شد.
7. ازاحة الشكوك في حكم اللباس المشكوك: در 141 صفحه، در سال 1313 هـ . ق در تهران چاپ شد.
8. رسالة في الجمع بين تصدي القرآن و الدعاء: در 139 صفحه،در سال 1314 هـ . ق در تهران چاپ شد.
9. رسالة في نكاح المريض: در سال 1314 هـ . ق در تهران چاپ شد.
10. كتاب الاجارة: تقرير درسهاي شيخ انصاري ميباشد.[15]
11. الخلل في الصلاة: شرح مبحث خلل از كتاب شرايع الاسلام ميباشد. نسخهاي خطي از آن به شمارة 7741 در كتابخانة آستان قدس رضوي نگاهداري ميشود.
12. رسالة في انه اذا سلّمت جماعة يكتفي بجواب واحد بصيغة الجمع ام لا.
13. رسالة سؤال و جواب.
14. كتاب الوقف: تقرير درسهاي شيخ انصاري است.
15. كتاب الخمس.
16. كتاب الزكاة.
17. احياء الموات و الاجارة.
18. كتاب الرهن.
19. كتاب الغصب.
20. كتاب الصيد و الذباحه.[16]
پي نوشتها:
[1] . ر.ك: سيماي آشتيان، محسن آشتياني.
[2] . نقباء البشر، شيخ آقا بزرگ تهراني، ج 1، ص 389 و اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج 5، ص 27.
[3] . مجله مسجد، شماره 41، ص 67.
[4] . اعيان الشيعه، ج 5، ص 37؛ طبقات اعلام الشيعه، ج 1، ص 390 و چهل مقاله، رضا استادي، ص 597.
[5] . سيماي آشتيان، ص 49.
[6] . زندگاني و شخصيت شيخ انصاري، مولف شيخ مرتضي انصاري، ص 265.
[7] . سيماي آشتيان، ص 49.
[8] . ادوار اجتهاد، محمد ابراهيم جناتي، ص 399.
[9] . فرهنگ بزرگان اسلام و ايران، آذر تفضلي و مهين فضايلي جوان، ص 494.
[10] . چهل مقاله، ص 60.
[11] . علما معاصرين، ملاعلي واعظ خياباني، ص 379.
[12] . الذريعه، آقا بزرگ تهراني، ج 2، ص 44 و نقباء البشر، ج 1، ص 390.
[13] . مجله مسجد، شماره 41، ص 70.
[14] . مجله حوزه، شماره 65، ص 64.
[15] . شيخ آقا بزرگ تهراني اين اثر را در ميان كتب علامه سيد محمد بن علامه سيد ابراهيم لواساني نجفي ديده است. ر.ك: الذريعة، ج 1، ص 122.
[16] . در تدوين آثار آيت الله آشتياني، از منابع ذيل كمك گرفته شده است: الذريعة الي تصانيف الشيعه، ج 1، ص 274، 309 و 527، ج 2، ص 44، ج 7، ص 248، ج 17، ص 9 و 141؛ نقباء البشر، ج 1، ص 390؛ مقدمهاي بر فقه شيعه، سيد حسن مدرسي، ص 358؛ اعيان الشيعه، ج 5، ص 38: كشف الاستار عن وجه الكتب و الاسفار، سيد احمد صفايي خوانساري، ج 4، ص 265؛ چهل مقاله، ص 599؛ سيري كوتاه در جغرافياي تفرشي، ص 250؛ مجله مسجد، شماره 41، ص 74 و 75 و مجلة مشكوة، شماره 44، ص 102.
/خ