كودك و جعبه جادو
نويسنده:نگين حسينى
منبع:روزنامه ايران
منبع:روزنامه ايران
«تلويزيون مى تواند آموزش دهد، راهنمايى كند، حتى الهام ببخشد اما دامنه تأثيرات تلويزيون تا جايى است كه افراد خودشان آن را انتخاب مى كنند؛ وگرنه تلويزيون چيزى جز سيم و نور درون يك جعبه نيست.»
مقاله اى كه در مورد اثرگذارى تلويزيون روى كودكان، در سايت معتبر Cybercollege.comآمده، با اين نقل قول از «ادوارد آر. مورو» آغاز شده است. در ادامه اين مقاله آمده است:
«منتقدان، تلويزيون را به هر بهانه اى، از اثر چاق كنندگى روى كودكان گرفته تا بالا رفتن ميزان خشونت و آمار قتل، به باد انتقاد مى گيرند. هر چند انتقاد از تلويزيون آسان است و بيشتر انتقادها هم موجه به نظر مى رسد، با اين همه بايد در نظر داشت كه تلويزيون، از بسيارى جنبه ها، فوايد زيادى دارد.»
به نظر مى رسد «آموزش» نخستين فايده اى است كه در پاسخ به منتقدان تلويزيون، مورد اشاره قرار مى گيرد.
«تلويزيون، پنجره اى به سوى دنيا، براى كسب اخبار و اطلاعات است ... وقتى بحث انعكاس وقايع پيش مى آيد، تلويزيون در مقايسه با روزنامه ها، ممكن است سطحى به نظر برسد. با اين حال، تصاوير خوب به اندازه هزار كلمه ارزش دارند. تصاوير مى توانند بسيارى از مسائل را فراتر از آمار و ارقام، منتقل كنند.»
اين نكته كه «تصاوير خوب به اندازه هزار كلمه ارزش دارند» مبناى استفاده از تلويزيون به عنوان يك رسانه آموزشى است. شرام و همكاران نيز بر اين نكته تأكيد مى كنند كه:
«بيشتر كودكان اعتقاد دارند كه از تلويزيون، چيزى ياد مى گيرند ... آنها برخى جزئيات مربوط به آداب و رسوم را فرامى گيرند... بعضى از آنها مى گويند كه با تماشاى قهرمانان ورزش، چيزهاى زيادى ياد مى گيرند (مثل نحوه چرخاندن راكت).»
تلويزيون برترى هاى زيادى نسبت به ساير رسانه ها دارد كه اين برترى ها، خصوصيات مثبتى براى ارائه اطلاعات، به حساب مى آيد. سرعت بالاتر انتقال اطلاعات، ارائه همه اطلاعات ممكن و جذب آسانتر اطلاعات، گستردگى محيط وفضاى مخاطبان به خاطر فراگيرى تلويزيون و امتيازهاى خاص يك رسانه صوتى ـ تصويرى، خصوصياتى است كه به نظر شرام و همكاران، تلويزيون را به رسانه برتر در راه آموزش، تبديل كرده است.
رواشناسان براين عقيده اند كه بيشتر يادگيرى كودك از تلويزيون در سنين پايين، بايد يادگيرى اتفاقى باشد. شرام و همكاران با تأييد اين نكته اضافه مى كنند:
«يادگيرى اتفاقى كودك بستگى دارد به استعداد يادگيرى او، نيازهاى كودك در آن لحظه و آنچه او به آن توجه مى كند. توانايى يادگيرى، اغلب بستگى به هوش دارد و درواقع يكى از راه هاى سنجش هوش به شمار مى رود. كودكان با هوش از تلويزيون بيشتر ياد مى گيرند. اگر مطلب يا رفتارى براى كودك تازگى داشته باشد، احتمال يادگيرى و توجه او به آن بيشتر خواهد بود.هر چه كودك با تلويزيون آشناتر شود، دسته بندى مطالب را بيشتر ياد مى گيرد. او مطالب آشنا را به موقع تشخيص مى دهد و الگويى از انتظارات براى خود به وجود مى آورد كه او را از توجه بيش ازاندازه به مطالب آشنا بازمى دارد. اما مطالب جديد را اگر زياد ناآشنا و نامربوط نباشد، براى ذخيره در حافظه برمى گزيند.»
اينجاست كه شرام و همكاران، «اصل آشنايى» را مطرح مى كنند.براساس اين اصل، بايد انتظارداشت كه بيشترين يادگيرى از تلويزيون، در سالهاى اوليه استفاده كودك از اين وسيله صورت گيرد. كودك در سنين ۳ تا ،۸ لوح ضمير نسبتاً پاكى دارد و هر تجربه اى، به خاطر تازگى در ذهن او، جذب و ثبت مى شود. در سنين پايين كودكى، برنامه هاى تلويزيون خيلى واقعى به نظرمى رسند. به اعتقاد محققان، تأثير محتواى رسانه ها هنگامى بر كودكان بيشتر است كه واقعى بودن محتوا را باور داشته باشند.
به همين دليل تأثير تلويزيون ازنظر باورپذيرى، در سنين پايين بيشتر است. كودكان وقتى بزرگتر مى شوند، به تدريج به محتواى رسانه ها، به عنوان نمايش، داستان يا تصوير نگاه مى كنند و به اين ترتيب، فاصله خود را با اين تجربه ها بيشتر مى كنند. بتدريج در آنها حالتى به وجود مى آيد كه راكميك و ديسينجر آن را «ناديده انگارى بزرگسالان» نام گذاشته اند كه به معناى عادت نگاه كردن به فيلمهاى سينمايى و برنامه هاى تلويزيونى به عنوان يك هنر است و نه زندگى واقعى.عامل ديگرى كه بر ميزان يادگيرى اتفاقى از تلويزيون تأثيرمى گذارد، ميزان همانند سازى با شخصيتهاى تلويزيونى است كه درميان كودكان كم سن و سال، رايج تر است. براى كودك، يادگيرى و به خاطر سپردن رفتارهايى آسانتر است كه او آنها را به طور خيالى، با همانندسازى با هنرپيشه، تجربه كرده باشد.
على اكبر شعارى نژاد در اين باره مى نويسد:
«يادگيرى، رفتارى است معلول: يعنى تا محرك (عامل خارجى) يا انگيزه اى (عامل درونى) نباشد، انسان به يادگيرى نمى پردازد. پس آموزش وقتى موفق خواهدشد كه موضوع آن به نيازهاى كودكان مربوط باشد.يادگيرى از جست وجوى هدف، نتيجه مى شود.
فرد به صورت واحد و كل، واكنش نشان مى دهد: يعنى انسان از تن و روان مستقل ازهم و گاهى مخالف هم تركيب نيافته تا به دو گونه تربيت بدنى و روانى نيازداشته باشد، بلكه او كلى است واحد و هرعامل خارجى دركل وجود او اثرمى گذارد.
يادگيرى عملاً حل مسأله است.
يادگيرى مستلزم فعاليت شخصى است.
يادگيرى بدون تأثير متقابل بين يادگيرنده و مجموع محيط، انجام نمى گيرد: يادگيرى سودمند به وجود محيط مساعد يعنى محيط واجدشرايط و عوامل محرك يادگيرى نيازدارد.
آمادگى، عامل اساسى و پايه يادگيرى است.
يك تجربه ممكن است از يادگيرى هاى متعدد به دست آيد و شامل ارزشها و گرايشها و ديدگاههاى مختلف باشد.
يادگيرى وقتى به آسانى و سرعت انجام مى گيرد كه موضوع آن براى يادگيرنده معنادار باشد.
تجارب نتيجه بخش و موفقيت آميز، يادگيرى را بالامى برد.
پذيرش يادگيرنده، او را در يادگيرى پاسخهاى مناسب يارى مى كند.»
- اصل اول يادگيرى:ايجاد انگيزه در فراگيران براى يادگيرى
- اصل دوم يادگيرى: يادگيرى فرآيندى «فعال» است، نه انفعالى (مشاركت فعال يادگيرندگان)
- اصل سوم يادگيرى: راهنمايى و بازخورد فراگير
- اصل چهارم يادگيرى:تهيه مواد آموزشى مناسب
- اصل پنجم يادگيرى: دادن فرصت تمرين به يادگيرندگان حين آموزش
- اصل ششم يادگيرى: تنوع روشهاى آموزشى
- اصل هفتم يادگيرى: تشويق و تقويت رفتار صحيح يادگيرندگان
- اصل هشتم يادگيرى:تفهيم استانداردها و عملكرد مربى به فراگيران
-اصل نهم يادگيرى: - انواع رده هاى يادگيرى، دانش و توانايى هاى فكرى، تحرك فيزيكى و مهارت هاى حركتى، احساسات و نگرشها
با استفاده از اين اصول، سازندگان برنامه هاى كودك و بخصوص جنگ هاى تلويزيونى كه جنبه آموزشى دارند، بايد بدانند كه با چه ترفندهايى:
۱- در كودكان مخاطب ايجاد انگيزه براى ديدن و پيگيرى برنامه و در نتيجه يادگيرى كنند.
۲- چگونه برنامه كودك را از ارتباط يك سويه (به شكل تلويزيون __ كودك) بيرون آوردند و امكان دوطرفه كردن اين ارتباط را به شكل تلويزيون __ كودك) فراهم كنند تاكودك در روند يادگيرى، يك مخاطب فعال باشد.
۳- چگونه از امكانات مختلف تصويرى- صوتى به عنوان مواد آموزشى مناسب بهره جويند.
۴- چگونه كودك مخاطب را به تفكر و تمرين در محتواى ارائه شده رهنمون شوند.
۵- چگونه مواد و امكانات ممكن يك برنامه (مجرى، عروسك، نمايش هاى كوتاه، شعر و موسيقى و...) را به عنوان شيوه هاى متنوع آموزش تلويزيونى، در ارائه محتواى مورد نظر به كار گيرند.
۵ هدف ذكر شده، حداقل اهدافى است كه مى توان از دل ۹ اصل يادگيرى بيرون كشيد و آن را در ساخت برنامه هاى تلويزيونى كودكان، بخصوص جنگ هاى تلويزيونى كه جنبه آموزشى دارند، به كار گرفت.
در ادامه، پاسخ هاى مناسب براى هر يك از سؤالات مطرح شده، به فرارخور موضوع، ارائه خواهدشد.
از آنجا كه بحث «تلويزيون آموزشى» ارتباط مستقيم با موضوع يادگيرى از تلويزيون دارد، بجاست كه اشاره مختصرى به اين مبحث نيز داشته باشم.
«- فيلم هاى وسترن، جنايى و كمدى وضع خانوادگى ندارد و از انواع مختلف برنامه هاى تخيلى هم تقريباً چيزى پخش نمى كند. اين تلويزيون ها به جاى موسيقى مورد پسند عامه، آهنگ هاى كلاسيك، به جاى رقص مورد پسند، رقص هاى باله و محلى و به جاى گزارش خبرى، بحث هاى خبرى پخش مى كنند كه پخش آنها از تلويزيون هاى تجارى بسيار نامحتمل است. تلويزيون آموزشى درس هاى ويژه اى براى مطالعه در منزل پخش مى كنند و در مورد كتاب، هنر، افكار و انديشه ها، تاريخ، علوم و مسائل اجتماعى، بحث هاى متفكرانه اى ارائه مى كند. برنامه هاى كودكان در تلويزيون آموزشى بدون خشونت و با حداقل كمدى هاى رايج است. يعنى با تلويزيونى كه به آن عادت كرده ايم، فرق دارد.
تلويزيون در كشورهاى پيشرفته تلاش كرده به دو صورت، به عنوان منبع آموزش مستقيم، با هدف هاى مشخص و از طريق برنامه هاى واقعى و جدى به ارائه خدمات بپردازد.يكى از اين فعاليت ها، تلويزيون آموزشى مورد استفاده در كلاس و ديگرى تلويزيون آموزشى غيرتجارى مورد استفاده در منازل است. شرام و همكاران، در يك بررسى بين تلويزيون هاى آموزشى و تجارى به اين نتيجه رسيدند كه شبكه آموزشى، از نظر برنامه هاى حاوى تخيل خلاق براى كودكان خردسال و برنامه هاى واقعى براى نوجوانان متفكرتر و تواناتر و بزرگسالان قوى است.«- شبكه هاى تجارى، كارتون هاى بزن و بكوب را براى كودكان خردسال و بيشتر برنامه هاى خيال پردازانه (اعم از وسترن، جنايى، پليسى، فيلم هاى قديمى و كمدى هاى وضعيت يا موقعيت) همراه با معدودى برنامه هاى واقعى اما با كيفيت بالا براى همه، به جز كودكان خردسال ارائه مى كردند. ايستگاه هاى تجارى، مهيج، احساساتى، خشن و كمتر روشنفكرانه بودند. از سوى ديگر، ايستگاه آموزشى متفكرانه و از نظر زيبايى شناسى حساس بود، اصلاً خشن نبود اما در مقايسه، كمى كسل كننده بود.»
مقاله اى كه در مورد اثرگذارى تلويزيون روى كودكان، در سايت معتبر Cybercollege.comآمده، با اين نقل قول از «ادوارد آر. مورو» آغاز شده است. در ادامه اين مقاله آمده است:
«منتقدان، تلويزيون را به هر بهانه اى، از اثر چاق كنندگى روى كودكان گرفته تا بالا رفتن ميزان خشونت و آمار قتل، به باد انتقاد مى گيرند. هر چند انتقاد از تلويزيون آسان است و بيشتر انتقادها هم موجه به نظر مى رسد، با اين همه بايد در نظر داشت كه تلويزيون، از بسيارى جنبه ها، فوايد زيادى دارد.»
به نظر مى رسد «آموزش» نخستين فايده اى است كه در پاسخ به منتقدان تلويزيون، مورد اشاره قرار مى گيرد.
«تلويزيون، پنجره اى به سوى دنيا، براى كسب اخبار و اطلاعات است ... وقتى بحث انعكاس وقايع پيش مى آيد، تلويزيون در مقايسه با روزنامه ها، ممكن است سطحى به نظر برسد. با اين حال، تصاوير خوب به اندازه هزار كلمه ارزش دارند. تصاوير مى توانند بسيارى از مسائل را فراتر از آمار و ارقام، منتقل كنند.»
اين نكته كه «تصاوير خوب به اندازه هزار كلمه ارزش دارند» مبناى استفاده از تلويزيون به عنوان يك رسانه آموزشى است. شرام و همكاران نيز بر اين نكته تأكيد مى كنند كه:
«بيشتر كودكان اعتقاد دارند كه از تلويزيون، چيزى ياد مى گيرند ... آنها برخى جزئيات مربوط به آداب و رسوم را فرامى گيرند... بعضى از آنها مى گويند كه با تماشاى قهرمانان ورزش، چيزهاى زيادى ياد مى گيرند (مثل نحوه چرخاندن راكت).»
تلويزيون برترى هاى زيادى نسبت به ساير رسانه ها دارد كه اين برترى ها، خصوصيات مثبتى براى ارائه اطلاعات، به حساب مى آيد. سرعت بالاتر انتقال اطلاعات، ارائه همه اطلاعات ممكن و جذب آسانتر اطلاعات، گستردگى محيط وفضاى مخاطبان به خاطر فراگيرى تلويزيون و امتيازهاى خاص يك رسانه صوتى ـ تصويرى، خصوصياتى است كه به نظر شرام و همكاران، تلويزيون را به رسانه برتر در راه آموزش، تبديل كرده است.
يادگيرى اتفاقى از تلويزيون
هر چند تلويزيون، رسانه اثرگذارى در زمينه آموزش است اما مسلماً كودكان براى كسب اطلاعات مفيد، يا به مدرسه مى روند و يا به رسانه هاى چاپى مراجعه مى كنند. به گفته شرام و همكاران، فكر مراجعه آگاهانه به تلويزيون براى كسب اطلاعات، رفتارى نسبتاً غيرمعمول است كه ديرآموخته مى شود و به احتمال زياد، به درصد كمى از كودكان، منحصر مى شود. به همين دليل، يادگيرى از تلويزيون اتفاقى است؛ يعنى نوعى يادگيرى كه هنگام تماشاى تلويزيون با هدف سرگرم شدن صورت مى گيرد.رواشناسان براين عقيده اند كه بيشتر يادگيرى كودك از تلويزيون در سنين پايين، بايد يادگيرى اتفاقى باشد. شرام و همكاران با تأييد اين نكته اضافه مى كنند:
«يادگيرى اتفاقى كودك بستگى دارد به استعداد يادگيرى او، نيازهاى كودك در آن لحظه و آنچه او به آن توجه مى كند. توانايى يادگيرى، اغلب بستگى به هوش دارد و درواقع يكى از راه هاى سنجش هوش به شمار مى رود. كودكان با هوش از تلويزيون بيشتر ياد مى گيرند. اگر مطلب يا رفتارى براى كودك تازگى داشته باشد، احتمال يادگيرى و توجه او به آن بيشتر خواهد بود.هر چه كودك با تلويزيون آشناتر شود، دسته بندى مطالب را بيشتر ياد مى گيرد. او مطالب آشنا را به موقع تشخيص مى دهد و الگويى از انتظارات براى خود به وجود مى آورد كه او را از توجه بيش ازاندازه به مطالب آشنا بازمى دارد. اما مطالب جديد را اگر زياد ناآشنا و نامربوط نباشد، براى ذخيره در حافظه برمى گزيند.»
اينجاست كه شرام و همكاران، «اصل آشنايى» را مطرح مى كنند.براساس اين اصل، بايد انتظارداشت كه بيشترين يادگيرى از تلويزيون، در سالهاى اوليه استفاده كودك از اين وسيله صورت گيرد. كودك در سنين ۳ تا ،۸ لوح ضمير نسبتاً پاكى دارد و هر تجربه اى، به خاطر تازگى در ذهن او، جذب و ثبت مى شود. در سنين پايين كودكى، برنامه هاى تلويزيون خيلى واقعى به نظرمى رسند. به اعتقاد محققان، تأثير محتواى رسانه ها هنگامى بر كودكان بيشتر است كه واقعى بودن محتوا را باور داشته باشند.
به همين دليل تأثير تلويزيون ازنظر باورپذيرى، در سنين پايين بيشتر است. كودكان وقتى بزرگتر مى شوند، به تدريج به محتواى رسانه ها، به عنوان نمايش، داستان يا تصوير نگاه مى كنند و به اين ترتيب، فاصله خود را با اين تجربه ها بيشتر مى كنند. بتدريج در آنها حالتى به وجود مى آيد كه راكميك و ديسينجر آن را «ناديده انگارى بزرگسالان» نام گذاشته اند كه به معناى عادت نگاه كردن به فيلمهاى سينمايى و برنامه هاى تلويزيونى به عنوان يك هنر است و نه زندگى واقعى.عامل ديگرى كه بر ميزان يادگيرى اتفاقى از تلويزيون تأثيرمى گذارد، ميزان همانند سازى با شخصيتهاى تلويزيونى است كه درميان كودكان كم سن و سال، رايج تر است. براى كودك، يادگيرى و به خاطر سپردن رفتارهايى آسانتر است كه او آنها را به طور خيالى، با همانندسازى با هنرپيشه، تجربه كرده باشد.
رفتار يادگيرى
«رفتار يادگيرى» بحثى است كه در سالهاى اخير، توجه خاص دانشمندان و محققان علوم انسانى را به خود جلب كرده و مطالعات ارزشمند زيادى در اين زمينه صورت گرفته است. هرچند بحث تفصيلى در مورد رفتار يادگيرى، بيشتر به شاخه روان شناسى و كتابهاى تخصصى آن مربوط مى شود، در اينجا به ذكر اصولى مى پردازم كه به برنامه سازان كودك، در طرح و تنظيم تجربيات آموزشى مرتبط با برنامه هاى كودك، كمك مى كند.على اكبر شعارى نژاد در اين باره مى نويسد:
«يادگيرى، رفتارى است معلول: يعنى تا محرك (عامل خارجى) يا انگيزه اى (عامل درونى) نباشد، انسان به يادگيرى نمى پردازد. پس آموزش وقتى موفق خواهدشد كه موضوع آن به نيازهاى كودكان مربوط باشد.
اصول يادگيرى
به نظرمى رسد اصول يادگيرى كه توسط «على اكبر شعارى نژاد» مطرح شده، ملهم است از اصول كلى يادگيرى كه گفته مى شود بايد در طراحى برنامه درسى موردتوجه قرارگيرد:- اصل اول يادگيرى:ايجاد انگيزه در فراگيران براى يادگيرى
- اصل دوم يادگيرى: يادگيرى فرآيندى «فعال» است، نه انفعالى (مشاركت فعال يادگيرندگان)
- اصل سوم يادگيرى: راهنمايى و بازخورد فراگير
- اصل چهارم يادگيرى:تهيه مواد آموزشى مناسب
- اصل پنجم يادگيرى: دادن فرصت تمرين به يادگيرندگان حين آموزش
- اصل ششم يادگيرى: تنوع روشهاى آموزشى
- اصل هفتم يادگيرى: تشويق و تقويت رفتار صحيح يادگيرندگان
- اصل هشتم يادگيرى:تفهيم استانداردها و عملكرد مربى به فراگيران
-اصل نهم يادگيرى: - انواع رده هاى يادگيرى، دانش و توانايى هاى فكرى، تحرك فيزيكى و مهارت هاى حركتى، احساسات و نگرشها
كاربرد اصول يادگيرى
اين اصول هر چند مربوط به حيطه تدريس و فراگيرى در كلاس هاى درس است، با اين همه چون براساس پاره اى ملاحظات روان شناسانه شكل گرفته و هدف نهايى آن، جذب مخاطب و افزايش ميزان فراگيرى است، مى تواند در توليد برنامه هاى تلويزيونى براى كودكان، مورد نظر سازندگان برنامه هاى كودك قرار گيرد.با استفاده از اين اصول، سازندگان برنامه هاى كودك و بخصوص جنگ هاى تلويزيونى كه جنبه آموزشى دارند، بايد بدانند كه با چه ترفندهايى:
۱- در كودكان مخاطب ايجاد انگيزه براى ديدن و پيگيرى برنامه و در نتيجه يادگيرى كنند.
۲- چگونه برنامه كودك را از ارتباط يك سويه (به شكل تلويزيون __ كودك) بيرون آوردند و امكان دوطرفه كردن اين ارتباط را به شكل تلويزيون __ كودك) فراهم كنند تاكودك در روند يادگيرى، يك مخاطب فعال باشد.
۳- چگونه از امكانات مختلف تصويرى- صوتى به عنوان مواد آموزشى مناسب بهره جويند.
۴- چگونه كودك مخاطب را به تفكر و تمرين در محتواى ارائه شده رهنمون شوند.
۵- چگونه مواد و امكانات ممكن يك برنامه (مجرى، عروسك، نمايش هاى كوتاه، شعر و موسيقى و...) را به عنوان شيوه هاى متنوع آموزش تلويزيونى، در ارائه محتواى مورد نظر به كار گيرند.
۵ هدف ذكر شده، حداقل اهدافى است كه مى توان از دل ۹ اصل يادگيرى بيرون كشيد و آن را در ساخت برنامه هاى تلويزيونى كودكان، بخصوص جنگ هاى تلويزيونى كه جنبه آموزشى دارند، به كار گرفت.
در ادامه، پاسخ هاى مناسب براى هر يك از سؤالات مطرح شده، به فرارخور موضوع، ارائه خواهدشد.
از آنجا كه بحث «تلويزيون آموزشى» ارتباط مستقيم با موضوع يادگيرى از تلويزيون دارد، بجاست كه اشاره مختصرى به اين مبحث نيز داشته باشم.
تلويزيون آموزشى
تلويزيون آموزشى به معناى واقعى آن، در كشور ما سابقه طولانى ندارد. در كشورى مثل آمريكا كه سابقه زيادى در تلويزيون آموزشى دارد، به تلويزيونى اطلاق مى شود كه برنامه هايى چون:«- فيلم هاى وسترن، جنايى و كمدى وضع خانوادگى ندارد و از انواع مختلف برنامه هاى تخيلى هم تقريباً چيزى پخش نمى كند. اين تلويزيون ها به جاى موسيقى مورد پسند عامه، آهنگ هاى كلاسيك، به جاى رقص مورد پسند، رقص هاى باله و محلى و به جاى گزارش خبرى، بحث هاى خبرى پخش مى كنند كه پخش آنها از تلويزيون هاى تجارى بسيار نامحتمل است. تلويزيون آموزشى درس هاى ويژه اى براى مطالعه در منزل پخش مى كنند و در مورد كتاب، هنر، افكار و انديشه ها، تاريخ، علوم و مسائل اجتماعى، بحث هاى متفكرانه اى ارائه مى كند. برنامه هاى كودكان در تلويزيون آموزشى بدون خشونت و با حداقل كمدى هاى رايج است. يعنى با تلويزيونى كه به آن عادت كرده ايم، فرق دارد.
تلويزيون در كشورهاى پيشرفته تلاش كرده به دو صورت، به عنوان منبع آموزش مستقيم، با هدف هاى مشخص و از طريق برنامه هاى واقعى و جدى به ارائه خدمات بپردازد.يكى از اين فعاليت ها، تلويزيون آموزشى مورد استفاده در كلاس و ديگرى تلويزيون آموزشى غيرتجارى مورد استفاده در منازل است. شرام و همكاران، در يك بررسى بين تلويزيون هاى آموزشى و تجارى به اين نتيجه رسيدند كه شبكه آموزشى، از نظر برنامه هاى حاوى تخيل خلاق براى كودكان خردسال و برنامه هاى واقعى براى نوجوانان متفكرتر و تواناتر و بزرگسالان قوى است.«- شبكه هاى تجارى، كارتون هاى بزن و بكوب را براى كودكان خردسال و بيشتر برنامه هاى خيال پردازانه (اعم از وسترن، جنايى، پليسى، فيلم هاى قديمى و كمدى هاى وضعيت يا موقعيت) همراه با معدودى برنامه هاى واقعى اما با كيفيت بالا براى همه، به جز كودكان خردسال ارائه مى كردند. ايستگاه هاى تجارى، مهيج، احساساتى، خشن و كمتر روشنفكرانه بودند. از سوى ديگر، ايستگاه آموزشى متفكرانه و از نظر زيبايى شناسى حساس بود، اصلاً خشن نبود اما در مقايسه، كمى كسل كننده بود.»