رمضان و شيطان
گفته مىشود كه در ماه رمضان، شيطان به زنجير كشيده مىشود، پس دليل گناهان ما در اين ماه چيست؟ اصولاً چرا خداوند به شيطان مهلت داده ما را به گناه بكشاند تا مجبور باشيم با اين همه سختى، خود را از شرّ او رهايى بخشيم؟
اين سؤال، پرسشى بنيادين است كه براى هر انديشمند مسلمان رخ مىنمايد و پاسخ به آن در گرو كاويدن جنبههاى مختلف آن است. در اين پرسش سه طرف، يعني خداوند، انسان و شيطان قرار دارند كه به طور مختصر به بررسى آنها مىپردازيم:
1ـ هدف خداوند از آفرينش انسان، رساندن او به كمال است.
2ـ تبلور كمال انسان، در شناخت خداوند است و معرفت، در گرو عبادت اوست. خداوند خود مىفرمايد: «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ ؛ جن و انس را تنها براى عبادت خود آفريدم»؛ زيرا با عبادت و شناخت او، كمال انسان تحقق مىيابد.
3ـ انسان عبادتگر را تنها در صورتى مىتوان در حال حركت به سوى كمال ديد كه آگاهانه و با اختيار، اين مسير را انتخاب كرده باشد؛ نه آنكه همانند فرشتگان به صورت تكوينى به عبادت بپردازد و قدرت بر عصيان و نافرمانى خداوند نداشته باشد. «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»
و چه زيبا سروده است خواجه شيراز در اين باره:
جلوهاى كرد رُخت ديد ملك عشق نداشت
عين آتش شد ازين غيرت و بر آدم زد
4ـ خداوند به همين جهت انسان را موجودى مختار آفريد و انتخاب راه سعادت و شقاوت را در اختيار او نهاد؛ چنانكه مىفرمايد: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا؛ ما راه را به انسان نشان داديم، حال يا سپاسگزار است و يا ناسپاس.»
5ـ از اينجاست كه مسئله امتحان، به عنوان يكى از اهداف واسطهاى آفرينش انسان، مطرح مىشود؛ زيرا امتحان، تبلور اختيار انسان است و جاى شگفتى ندارد كه در آيات فراوانى، طرح اين مسئله را به گونههاى مختلف مىبينيم؛ چنانكه مىفرمايد: «اِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ ؛ ما انسان را از نطفهاى آميخته آفريديم تا او را بيازماييم.»
6ـ برقرارى يك «امتحان عادلانه»، تنها در گرو وجود شرايط و امكانات براى گزينش مسير خير يا شرّ به وسيله انسان است. اما خداوند از آن رو كه انسان را گل سر سبد مخلوقات خود مىداند و تنها براى آفرينش او به خود تبريك مىگويد: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ»؛ در جهت انتخاب مسيركمال و خير، امكانات فراوانى را در اختيار او گذاشته است. اين ابزار و امكانات عبارت است از:
1ـ آفرينش بر اساس فطرت و گرايش ذاتى به خداوند: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»
2ـ رهبرى و هدايت الهى به سوى حق به وسيله خود خدا: «قُلِ اللَّهُ يَهْدِى لِلْحَقِّ»
3ـ الهام خوبىها و بدىها به انسان به منظور گزينش آگاهانه او:«فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»
4ـ محبوب قرار دادن ايمان به خداوند در نهاد انسانها: «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِى قُلُوبِكُمْ»
5ـ يارى رساندن ويژه به مؤمنان در مسير زندگانى: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِى الْحَياهِ الدُّنْيا»
6ـ گشودن راههاى هدايت به تناسب تلاش انسان: «وَالّذيِنَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ»
7ـ حال با وجود اين همه امكانات در جانب خير، بودن نيرويى در جانب شرّ، موجب مىشود كه آزمايش الهى از حالت صورى درآيد؛ يعنى، وجود نيروهايى كه انسان را به سوى شرّ وسوسه مىكنند، باعث مىشود انسان واقعاً در ميان دو راهىها، قرار گيرد و خود با اراده و عزم خويش، مسيرى را انتخاب كند.
به عبارت ديگر وسوسههاى شيطانى، باعث مىشود كه انسان به مبارزه برخيزد و با استمداد از عنايتهاى الهى، نبردى سهمگين را آغاز كند. به اين وسيله نفس او پرورش و تكامل مىيابد و عالىترين مدارج كمال ممكن را كسب مىكند و چون در اين صورت امتحان جدى صورت گرفته است، حقيقت شخصيت او ـ خواه مثبت و ملكوتى يا منفى و منحط ـ بروز مىنمايد؛ يعنى انسان نهان خود را نشان مىدهد.
از اينجا بود كه با نافرمانى ابليس و رانده شدن او از درگاه الهى و سپس تقاضاى او براى اغواى نوع انسانى، خداوند با تقاضاى او موافقت كرد و به او مهلت داد تا در مقابل نيروهاى الهى، وسوسهگر انسان به سمت شرّ باشد. اما در عين حال قدرت او در اين زمينه را محدود ساخت و هيچ سلطهاى را براى شيطان به طور مستقل بر انسانها قرار نداد: «وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَهِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِى شَكٍّ»
8ـ اغواگرى شيطان، تنها در انسانهايى مؤثر است كه جانب شرّ را بر خير ترجيح مىدهند؛ اما خالصان و خداجويان حقيقى، گزندى از او نمىبينند. چنان كه شيطان خود بر ناتوانى خويش در اين زمينه اعتراف كرده، مىگويد: «فَبِعِزَّتِكَ َأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»
بنابراين وسوسهگرى شيطان، پس از روىگردانى انسان از نداى فطرت و الهامات رحمانى است. چنين كسانى كه با اختيار و انتخاب خود كفر ورزيدند. و قابليت محبت و همراهى با پاكترين انسانهاى روى زمين را از دست دادهاند، سزاوار آن هستند كه به وسوسههاى شيطانى گرفتار شوند و اين خود نوعى مجازات الهى نسبت به آنان در همين دنياست: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا؛ آيا ندانستى كه ما شيطانها را بر كافران گماشتهايم، كه آنان را شديداً تحريك كنند؟»
9ـ خداوند متعال به جهت عنايت ويژهاش به مؤمنان، زمانها، مكانها و وسايطى براى آنها قرار داده است تا بتوانند از آنها استمداد جسته و در جهت حفظ و تقويت بعد معنوى خويش، تلاشى پيگير داشته باشند. ماه رمضان ـ به ويژه شب قدر ـ بهترين زمان براى اين جهت است. خداوند در اين ماه، قدرت شيطان را محدود ساخته است (كه از اين محدوديت، به زنجير كشيده شدن او تعبير مىشود)؛ لكن اين تنها زمينه خوبى براى حركت به سوى كمالات معنوى است كه به خواسته انسان مشروط است و اگر انسان نخواهد در مسير تكامل ايمانى قرار گيرد؛ اگر چه روزه هم بگيرد لكن در ترك گناهان نكوشد روزه تأثيرى ژرف در جان او نگذاشته، تنها تكليفى را از او ساقط مىكند.
اگر در شب قدر، مقدرات معيّن مىگردد؛ پس تلاش و اختيار انسان چه معنا دارد؟
اينكه مىگويند: در شب قدر همه مقدرات تقدير مىشود؛ بدين معناست كه قالب معين و اندازه خاص هر پديده، به طور روشن اندازهگيرى مىشود. البته اين اندازهگيرى، بر اساس شرايط و موانعى است كه پيش مىآيد و با ملاحظه اختيار و قابليت انسان شكل مىگيرد.
با توجه به مقدمه يادشده، رابطه شب قدر و تعيين سرنوشت بندگان و كردار اختيارى آنان، روشن مىشود. قدر؛ يعنى، پيوند و شكل گرفتن هر پديده و هر حادثه با سلسله علل خود و در شب قدر، اين پيوند به دقّت اندازهگيرى مىشود؛ يعنى اولاً، براى امام هر زمان اين پيوند معلوم و تفسير مىشود. ثانياً، رابطه اين پديدهها با علل خود روشن مىگردد.
از يك سو خداوند متعال، بر اساس نظام حكيمانه جهان، چنان مقدّر كرده است كه بين اشياء، رابطهاى خاص برقرار باشد. براى مثال بين عزت و دفاع از كيان و ذلّت و پذيرش ستم، هر كس از كيان خود دفاع كند، عزيز مىشود و هركس تسليم زور و ستم شود، ذليل مىگردد! اين تقدير الهى است. مثال ديگر اينكه بين طول عمر و رعايت بهداشت و ترك بعضى از گناهان (مثل قطع صله رحم و دادن صدقه)، رابطه وجود دارد. بر اين اساس هر كس طول عمر مىخواهد، بايد در اين قالب قرار گيرد. آنكه اين شرايط را مهيا كرد، طول عمر مىيابد و آنكه در اين امور كوتاهى كرد، عمرش كوتاه مىگردد. پس در افعال و كردار اختيارى بين عمل و نتيجه ـ كه همان تقدير الهى است ـ رابطه مستقيم وجود دارد.
انسان تا زنده است، جادهاى دو طرفه در برابرش قرار دارد: يا با حسن اختيار، كميل بن زياد نخعى مىگردد و يا با سوء اختيار حارث بن زياد نخعى، قاتل فرزندان مسلم مىشود؛ دو برادر از يك پدر و مادر: يكى سعيد و ديگرى شقى.
پس تقدير الهى، يعنى، آنكه با حسن اختيار خود به جاده مستقيم رفت، كميل مىشود و آنكه با سوء اختيار خود، به بيراهه گناه و انحراف پا گذاشت، حارث مىگردد.
از سوى ديگر در شب قدر، معين مىشود كه هر انسان، بر اساس انتخاب و اختيار خود، كدام راه را انتخاب خواهد كرد و با توجه به دعاها، راز و نيازها و تصميمها، قابليت چه نعمتها و يا حوادثى را خواهد داشت.
پس بين تقدير الهى و اختيار آدمى، هيچ منافاتى وجود ندارد؛ زيرا در سلسله علل و شرايط به ثمر رسيدن كار و ايجاد حادثه، اراده آدمى يكى از علل و اسباب است. آنكه با حسن اختيار خود، كردار نيك انجام مىدهد يا مخلصانه دعايى مىخواند، نتيجه آن را در اين جهان مىبيند و آنكه بر اثر سوء اختيار گناهى مرتكب مىشود، نتيجه تلخ آن را مىچشد.
پس اينكه در شب قدر، امور بندگان، اعم از مرگ و زندگى، ولادت و زيارت و... تقدير مىشود، همگى با حفظ علل و شرايط و عدم موانع است و «اختيار» يكى از علتها و شرايط آن به شمار مىآيد. به اين جهت سفارش شده، در آن شب به شب زندهدارى و عبادت و دعا بپردازيد، تا اين عمل در آن شب خاص، كه از هزار شب برتر است، شرايط نزول فيض الهى را فراهم آورد.
نكته آخر اينكه خداوند مىداند، هر چيزى در زمان و مكان خاص، به چه صورت و با توجّه به كدام شرايط و علل تحقق مىيابد و مىداند كه فلان انسان با اختيار خود، كدام كار را انجام مىدهد. فعل اختيارى انسان، متعلق علم خداوند است كه در شب قدر، حدود آن مشخص مىشود. اين امر با اختيار منافات ندارد و حتى بر آن تأكيد مىكند؛ براى مثال معلم كاردان و مجرب، به خوبى مىداند كدام يك از دانشآموزانش، به دليل تلاش فردى و استعداد لازم، با رتبه بالا قبول مىشود و كدام يك به دليل تلاش يا استعداد كمتر، در حد متوسط نمره مىآورد و يا تجديد مىشود. علم معلم، از راه دانش او به علتهاست و نفىكننده تلاش دانشآموزان نيست. در شب قدر همه كردار اختيارى انسان، اندازهگيرى و قالببندى مىشود. خداى عالم به علتها، بر اساس نظم موجود در ميان اشياى اين جهان، برنامهريزى مىكند و «اختيار» انسان يكى از علتهاى مؤثر است. از اين جهت تأكيد شده است كه شب نوزدهم، بيست و يكم و بيست و سوم ماه مبارك رمضان را به عبادت، دعا و شبزندهدارى مشغول باشيم، تا اين اعمال خير، زمينه آمادگى و توان برتر ما شود و بتوانيم فيض الهى را درك كنيم. اگر عنصر اختيار در ميان نبود و هر چه ما مىكرديم در سرنوشت ما تأثير نداشت، هيچ دليلى بر اين همه تأكيد بر شبزندهدارى و عبادت نبود.
منبع: http://www.bashgah.net
/خ
اين سؤال، پرسشى بنيادين است كه براى هر انديشمند مسلمان رخ مىنمايد و پاسخ به آن در گرو كاويدن جنبههاى مختلف آن است. در اين پرسش سه طرف، يعني خداوند، انسان و شيطان قرار دارند كه به طور مختصر به بررسى آنها مىپردازيم:
1ـ هدف خداوند از آفرينش انسان، رساندن او به كمال است.
2ـ تبلور كمال انسان، در شناخت خداوند است و معرفت، در گرو عبادت اوست. خداوند خود مىفرمايد: «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ ؛ جن و انس را تنها براى عبادت خود آفريدم»؛ زيرا با عبادت و شناخت او، كمال انسان تحقق مىيابد.
3ـ انسان عبادتگر را تنها در صورتى مىتوان در حال حركت به سوى كمال ديد كه آگاهانه و با اختيار، اين مسير را انتخاب كرده باشد؛ نه آنكه همانند فرشتگان به صورت تكوينى به عبادت بپردازد و قدرت بر عصيان و نافرمانى خداوند نداشته باشد. «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»
و چه زيبا سروده است خواجه شيراز در اين باره:
جلوهاى كرد رُخت ديد ملك عشق نداشت
عين آتش شد ازين غيرت و بر آدم زد
4ـ خداوند به همين جهت انسان را موجودى مختار آفريد و انتخاب راه سعادت و شقاوت را در اختيار او نهاد؛ چنانكه مىفرمايد: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا؛ ما راه را به انسان نشان داديم، حال يا سپاسگزار است و يا ناسپاس.»
5ـ از اينجاست كه مسئله امتحان، به عنوان يكى از اهداف واسطهاى آفرينش انسان، مطرح مىشود؛ زيرا امتحان، تبلور اختيار انسان است و جاى شگفتى ندارد كه در آيات فراوانى، طرح اين مسئله را به گونههاى مختلف مىبينيم؛ چنانكه مىفرمايد: «اِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ ؛ ما انسان را از نطفهاى آميخته آفريديم تا او را بيازماييم.»
6ـ برقرارى يك «امتحان عادلانه»، تنها در گرو وجود شرايط و امكانات براى گزينش مسير خير يا شرّ به وسيله انسان است. اما خداوند از آن رو كه انسان را گل سر سبد مخلوقات خود مىداند و تنها براى آفرينش او به خود تبريك مىگويد: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ»؛ در جهت انتخاب مسيركمال و خير، امكانات فراوانى را در اختيار او گذاشته است. اين ابزار و امكانات عبارت است از:
1ـ آفرينش بر اساس فطرت و گرايش ذاتى به خداوند: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»
2ـ رهبرى و هدايت الهى به سوى حق به وسيله خود خدا: «قُلِ اللَّهُ يَهْدِى لِلْحَقِّ»
3ـ الهام خوبىها و بدىها به انسان به منظور گزينش آگاهانه او:«فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»
4ـ محبوب قرار دادن ايمان به خداوند در نهاد انسانها: «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِى قُلُوبِكُمْ»
5ـ يارى رساندن ويژه به مؤمنان در مسير زندگانى: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِى الْحَياهِ الدُّنْيا»
6ـ گشودن راههاى هدايت به تناسب تلاش انسان: «وَالّذيِنَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ»
7ـ حال با وجود اين همه امكانات در جانب خير، بودن نيرويى در جانب شرّ، موجب مىشود كه آزمايش الهى از حالت صورى درآيد؛ يعنى، وجود نيروهايى كه انسان را به سوى شرّ وسوسه مىكنند، باعث مىشود انسان واقعاً در ميان دو راهىها، قرار گيرد و خود با اراده و عزم خويش، مسيرى را انتخاب كند.
به عبارت ديگر وسوسههاى شيطانى، باعث مىشود كه انسان به مبارزه برخيزد و با استمداد از عنايتهاى الهى، نبردى سهمگين را آغاز كند. به اين وسيله نفس او پرورش و تكامل مىيابد و عالىترين مدارج كمال ممكن را كسب مىكند و چون در اين صورت امتحان جدى صورت گرفته است، حقيقت شخصيت او ـ خواه مثبت و ملكوتى يا منفى و منحط ـ بروز مىنمايد؛ يعنى انسان نهان خود را نشان مىدهد.
از اينجا بود كه با نافرمانى ابليس و رانده شدن او از درگاه الهى و سپس تقاضاى او براى اغواى نوع انسانى، خداوند با تقاضاى او موافقت كرد و به او مهلت داد تا در مقابل نيروهاى الهى، وسوسهگر انسان به سمت شرّ باشد. اما در عين حال قدرت او در اين زمينه را محدود ساخت و هيچ سلطهاى را براى شيطان به طور مستقل بر انسانها قرار نداد: «وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَهِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِى شَكٍّ»
8ـ اغواگرى شيطان، تنها در انسانهايى مؤثر است كه جانب شرّ را بر خير ترجيح مىدهند؛ اما خالصان و خداجويان حقيقى، گزندى از او نمىبينند. چنان كه شيطان خود بر ناتوانى خويش در اين زمينه اعتراف كرده، مىگويد: «فَبِعِزَّتِكَ َأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»
بنابراين وسوسهگرى شيطان، پس از روىگردانى انسان از نداى فطرت و الهامات رحمانى است. چنين كسانى كه با اختيار و انتخاب خود كفر ورزيدند. و قابليت محبت و همراهى با پاكترين انسانهاى روى زمين را از دست دادهاند، سزاوار آن هستند كه به وسوسههاى شيطانى گرفتار شوند و اين خود نوعى مجازات الهى نسبت به آنان در همين دنياست: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا؛ آيا ندانستى كه ما شيطانها را بر كافران گماشتهايم، كه آنان را شديداً تحريك كنند؟»
9ـ خداوند متعال به جهت عنايت ويژهاش به مؤمنان، زمانها، مكانها و وسايطى براى آنها قرار داده است تا بتوانند از آنها استمداد جسته و در جهت حفظ و تقويت بعد معنوى خويش، تلاشى پيگير داشته باشند. ماه رمضان ـ به ويژه شب قدر ـ بهترين زمان براى اين جهت است. خداوند در اين ماه، قدرت شيطان را محدود ساخته است (كه از اين محدوديت، به زنجير كشيده شدن او تعبير مىشود)؛ لكن اين تنها زمينه خوبى براى حركت به سوى كمالات معنوى است كه به خواسته انسان مشروط است و اگر انسان نخواهد در مسير تكامل ايمانى قرار گيرد؛ اگر چه روزه هم بگيرد لكن در ترك گناهان نكوشد روزه تأثيرى ژرف در جان او نگذاشته، تنها تكليفى را از او ساقط مىكند.
اگر در شب قدر، مقدرات معيّن مىگردد؛ پس تلاش و اختيار انسان چه معنا دارد؟
اينكه مىگويند: در شب قدر همه مقدرات تقدير مىشود؛ بدين معناست كه قالب معين و اندازه خاص هر پديده، به طور روشن اندازهگيرى مىشود. البته اين اندازهگيرى، بر اساس شرايط و موانعى است كه پيش مىآيد و با ملاحظه اختيار و قابليت انسان شكل مىگيرد.
با توجه به مقدمه يادشده، رابطه شب قدر و تعيين سرنوشت بندگان و كردار اختيارى آنان، روشن مىشود. قدر؛ يعنى، پيوند و شكل گرفتن هر پديده و هر حادثه با سلسله علل خود و در شب قدر، اين پيوند به دقّت اندازهگيرى مىشود؛ يعنى اولاً، براى امام هر زمان اين پيوند معلوم و تفسير مىشود. ثانياً، رابطه اين پديدهها با علل خود روشن مىگردد.
از يك سو خداوند متعال، بر اساس نظام حكيمانه جهان، چنان مقدّر كرده است كه بين اشياء، رابطهاى خاص برقرار باشد. براى مثال بين عزت و دفاع از كيان و ذلّت و پذيرش ستم، هر كس از كيان خود دفاع كند، عزيز مىشود و هركس تسليم زور و ستم شود، ذليل مىگردد! اين تقدير الهى است. مثال ديگر اينكه بين طول عمر و رعايت بهداشت و ترك بعضى از گناهان (مثل قطع صله رحم و دادن صدقه)، رابطه وجود دارد. بر اين اساس هر كس طول عمر مىخواهد، بايد در اين قالب قرار گيرد. آنكه اين شرايط را مهيا كرد، طول عمر مىيابد و آنكه در اين امور كوتاهى كرد، عمرش كوتاه مىگردد. پس در افعال و كردار اختيارى بين عمل و نتيجه ـ كه همان تقدير الهى است ـ رابطه مستقيم وجود دارد.
انسان تا زنده است، جادهاى دو طرفه در برابرش قرار دارد: يا با حسن اختيار، كميل بن زياد نخعى مىگردد و يا با سوء اختيار حارث بن زياد نخعى، قاتل فرزندان مسلم مىشود؛ دو برادر از يك پدر و مادر: يكى سعيد و ديگرى شقى.
پس تقدير الهى، يعنى، آنكه با حسن اختيار خود به جاده مستقيم رفت، كميل مىشود و آنكه با سوء اختيار خود، به بيراهه گناه و انحراف پا گذاشت، حارث مىگردد.
از سوى ديگر در شب قدر، معين مىشود كه هر انسان، بر اساس انتخاب و اختيار خود، كدام راه را انتخاب خواهد كرد و با توجه به دعاها، راز و نيازها و تصميمها، قابليت چه نعمتها و يا حوادثى را خواهد داشت.
پس بين تقدير الهى و اختيار آدمى، هيچ منافاتى وجود ندارد؛ زيرا در سلسله علل و شرايط به ثمر رسيدن كار و ايجاد حادثه، اراده آدمى يكى از علل و اسباب است. آنكه با حسن اختيار خود، كردار نيك انجام مىدهد يا مخلصانه دعايى مىخواند، نتيجه آن را در اين جهان مىبيند و آنكه بر اثر سوء اختيار گناهى مرتكب مىشود، نتيجه تلخ آن را مىچشد.
پس اينكه در شب قدر، امور بندگان، اعم از مرگ و زندگى، ولادت و زيارت و... تقدير مىشود، همگى با حفظ علل و شرايط و عدم موانع است و «اختيار» يكى از علتها و شرايط آن به شمار مىآيد. به اين جهت سفارش شده، در آن شب به شب زندهدارى و عبادت و دعا بپردازيد، تا اين عمل در آن شب خاص، كه از هزار شب برتر است، شرايط نزول فيض الهى را فراهم آورد.
نكته آخر اينكه خداوند مىداند، هر چيزى در زمان و مكان خاص، به چه صورت و با توجّه به كدام شرايط و علل تحقق مىيابد و مىداند كه فلان انسان با اختيار خود، كدام كار را انجام مىدهد. فعل اختيارى انسان، متعلق علم خداوند است كه در شب قدر، حدود آن مشخص مىشود. اين امر با اختيار منافات ندارد و حتى بر آن تأكيد مىكند؛ براى مثال معلم كاردان و مجرب، به خوبى مىداند كدام يك از دانشآموزانش، به دليل تلاش فردى و استعداد لازم، با رتبه بالا قبول مىشود و كدام يك به دليل تلاش يا استعداد كمتر، در حد متوسط نمره مىآورد و يا تجديد مىشود. علم معلم، از راه دانش او به علتهاست و نفىكننده تلاش دانشآموزان نيست. در شب قدر همه كردار اختيارى انسان، اندازهگيرى و قالببندى مىشود. خداى عالم به علتها، بر اساس نظم موجود در ميان اشياى اين جهان، برنامهريزى مىكند و «اختيار» انسان يكى از علتهاى مؤثر است. از اين جهت تأكيد شده است كه شب نوزدهم، بيست و يكم و بيست و سوم ماه مبارك رمضان را به عبادت، دعا و شبزندهدارى مشغول باشيم، تا اين اعمال خير، زمينه آمادگى و توان برتر ما شود و بتوانيم فيض الهى را درك كنيم. اگر عنصر اختيار در ميان نبود و هر چه ما مىكرديم در سرنوشت ما تأثير نداشت، هيچ دليلى بر اين همه تأكيد بر شبزندهدارى و عبادت نبود.
منبع: http://www.bashgah.net
/خ