چگونگى حفظ آثار مناطق عملياتى دفاع مقدس
در گفتگو با سردار باقر زاده مطرح شد؛
در آن فضا من در ذهن خودم اين بود که اگر من به جاى مسئولين نظام بودم شهر خرمشهر را بازسازى مىکردم و شهر را منتقل مىکردم به يک نقطه ديگر، به يک جاى نزديک و سهل الوصول تا مردم بروند آنجا سکنى بگزينند و اين شهر را با همه شکل و قالبش براى موزه جنگ حفظش کنيم يعنى ديگر اصلا لازم نبود ما موزه جنگ داشته باشيم. همين شهر را به عنوان موزه قرار مىداديم. من فکر مىکردم مسئولين غفلت کردهاند ولى دوست عزيزى که با او در ارتباط هستم و در وزارت کشور است و از ابتدا در امر بازسازى بود به من گفت مسئولين مىخواستند اين کار را انجام بدهند ولى مردم موافقت نکردند. مردم خرمشهر گفتند ما خانه و زندگى و کاشانه خودمان را دوست داريم و نمىخواهيم از شهر خارج شويم. ما خواستار بازسازى شهر هستيم. چون امام در آن فرمانى که داده بودند امر را منوط کرده بودند به رضايت مالکان و ديگر نمىشد اين کار را انجام داد. بنابر اين ديگر از اين بيشتر ما نبايد مته به خشخاش بگذاريم. مسئولين در حد وسعشان اين کار را انجام دادهاند. حالا اين که چقدر بايد آثار نگهدارى مىشد اين قابل بحث است اما اصل قضيه اين بود که روند، رو به بازسازى بود. مثلا ما در دشت عباس که منطقه آزاد است در عين حال که يک جريان شديد کشاورزى و بازسازى زيربناها و زيرساختها وجود داشت، آمديم مثلا در حوزه منطقه يادمانى شوش 362 هکتار را از منابع طبيعى درخواست کرديم و الآن آن را محصور کرديم که بيشتر از اين به آن دستاندازى نشود و درخواست سند مالکيت نيز براى آن شده است.
اما منطقه دوم عملياتي، مناطق محدود است؛ يعنى محدود از تردد. مردم عادى راه به آنجا ندارند. اين مناطق نوعا نزديک به مرز يا چسبيده به مرز است. مثل طلائيه، مثل فکه و بخش هايى از شلمچه. اين مناطق باز منحصرا دراختيار نيروهاى مسلح نيست بلکه سازمان هاى دولتى متعدد، طرح هايى دارند، در منطقه آزاد اروند طرح هايى وجود دارد، طرح نى شکر به همين شکل. مثلا همين شلمچه يک نقطه ملقمه شده، يک بخشش را منطقه آزاد اروند مدعى است، تقريبا بخش جنوبى شلمچه را منطقه آزاد اروند از جاده گرفته و منطقه نهر عرايض را آنها معتقدند که جزء اراضى منطقه آزاد اروند تحت عنوان زون 3 ،A و B و C جزء زون C منطقه آزاد است يا خط آهن طراحى شده که به بصره وصل شود که نود سال هم اين خط آهن وصل بود به بصره. حالا باز هم مىخواهند اين خط آهن را احيا کنند. اخيرا با توافق دولت عراق، خطوط انتقال پست بالاى 400 کيلووات برق قرار است به بصره برود. دقيقا در کنار حرم يادمانى شلمچه، دکل هاى آن را انتقال دادند و در انتها ما توانستيم مقدارى در کار اينها دخالت کنيم و توانستيم چند تا از دکلها را به حاشيه ببريم و مقدارى فاصله گرفتند وگرنه مىخواستند از وسط منطقه يادماني، دکل بکشند. خود منطقه نيشکر که يک بحث منطقه وسيعى از منطقه عملياتى بيتالمقدس را شما مىدانيد که در کنترل خودش دارد و خوب احيا کرده و اين طور نيست که اين مناطق، مطلق دراختيار ما باشد و فرمانده و ميداندار آن باشيم. بخش هايى از اين مناطق الآن در جريان راهيان نور در معرض ديد مردم است.
در مناطق عملياتى با چند جريان مواجه هستيم؛ يک جريان بازسازى که به نوبه خود جريانى ارزشى است. دو، جريانى است به نام جريان حفظ آثار جنگ و همين بنياد حفظ آثار که در جايگاه خاص خودش ارزشمند است بايد به آن توجه شود. سه، پدافند غيرعامل است که به بخش هايى از اين مناطق عملياتى براى دفاع از سرزمين مان، نياز داريم به همين شکل دست نخورده بماند که اين سه جريان الآن به موازات هم دارند کار مىکنند. از دهانه اروند که مقابل شهر فاو است، اصلا نقطه رهايى نيروهاى ما در عمليات فاو همين ساحل اروند سمت ايران بود.
از اينجا بچهها زدند به خط و به هرحال دشمن را در آن طرف منهدم کردند و بعد هم فاو را به تصرف درآوردند. اينجايى که بچهها عبور کردند زمين و نخيلات مردم هست. يعنى باغات مردم است در اين نقطهاى که اکنون يادمان هاى والفجر 8 ساخته شده همين الآن معارض دارد يعنى نزديک به 40 يا 50 نفر اکنون شاکى هستند، به ما نامه نوشتهاند و البته ما هم اعلام آمادگى کرديم که اين زمين را بخريم و آنها گفتند ما خوشحاليم که شما اين نقطه را يادمان کرديد اما پولش را بدهيد. ما هم گفتيم اولا مشخص کنيد که سند داريد که گفتند سند ندارند. گفتيم مشخص کنيد که هر شخص سهمش چقدر است. تا کنون نتوانسته اند مشخص کنند. حتى يک عده هم انسان هايى بودند که احساس کردند ما قصد خريد داريم. از کويت آمدند و مدعى شدند که ما اينجا زمين داريم و اين يک بحث قضايى است و بايد مشخص شود که صاحب زمين چه شخصى است که ما پول را به او بدهيم تا زمين آزاد شود. اکنون هم اگر شما مىبينيد دستفروشها جمع مىشوند و بازارچه درست مىکنند و جلوه ناخوشايندى براى زائرين درست شده است ، چون مردم براى فراغت به اينجا مىآيند تا انس بگيرند، اين بازارچه بر ما تحميل شده است. مردم هم حرفشان اين است که مىگويند چون زمين براى ماست ما مىخواهيم اينجا بازارچه بزنيم، شما چه مىگوييد؟ ما حرفمان اين است که اگر زمين را بتوانيم بخريم و پول آن را پرداخت کنيم قطعا اينها بايد به يک نقطه گسيل شوند و زائرين بتوانند از آن فضاهاى طبيعى زمان جنگ استفاده کنند.
نقطه بعدى شهر آپادانا در شرق کارون است، شما از آبادان تا دارخوين و حوالى اهواز هيچ اثر يادمانى نمىبينيد جز يک نقطه که ما اخيرا نه شهيد را که از قبل در زمان جنگ دفن شده بودند به وجه شرعى شناسايى کرديم و نقطه يادمانى قرار داديم و قرار است که آنجا کار بشود. مردم با چند عمليات مانند نصر و ثامنالائمه(ع) و بخشى از عمليات بيتالمقدس که عبور از کارون بوده در اين محدوده آشنا شدند. شهر خرمشهر ساخت و سازش در اختيار ما نيست. ما به جز موزه خرمشهر که دراختيارمان است جاى ديگرى را دراختيار نداريم و حتى منطقه اى که جزء آثار جنگ است و در کنار شرکت نفت قرار دارد دراختيار ما نيست اگرچه از آثار جنگ محسوب مى شود.
مسجد جامع را به دليل اينکه يک اثر تاريخى بوده است ، به عنوان اولين اثر ملى دفاع مقدس با عدد 110 ثبت کرديم و تابلو زديم و قصد حمايت از مسجد را داريم. پل خرمشهر را نيز ثبت کرديم و در تلاش هستيم که تا سوم خرداد تابلوى آن نيز نصب شود.
نکته بعدى خود شلمچه است. شلمچه هم همان طور که عرض کردم، به دليل کثرت منافعى که در آن جا وجود دارد يک ملقمهاى شده. اما خود ما هم چيزى که در شلمچه مىبينيم دو اثر است که ايجاد کردهايم؛ يکى به امر مقام معظم رهبرى بوده و آن محلى است که شهداى گمنام در آن جا دفن شدهاند. اين شهداى گمنام براى عمليات رمضان بودند که بخشى از آنها را شخصا در جريان عمليات کربلاى پنج در جستجوى آنها حاضر بودم و پيدا کرديم که عموما هم از بچه هاى مشهد بودند، تيپ 21 امام رضا. مقام معظم رهبرى امر فرمودند که در شلمچه اثرى بسازيد که هر شخصى که به کشور ايران وارد مى شود، به مرز شلمچه که رسيد بداند به کشور امام رضا(ع) وارد شده، پس آن چيزى که اجرا شده به امر مقام معظم رهبرى و براى تذکر بوده است.
اثر دوم کانال و دژ نونى است که اينجا را ما با مشورت و صلاحديد فرماندهان محترم جنگ ايجاد کرديم. با اغلب فرماندهان شاخص جنگ از جمله شهيد کاظمى مشورت شد و دليل آن، اين است که ما براى اينکه ذهن مخاطبمان را متوجه جريان جنگ در شلمچه بکنيم ناگزير بوديم يک اثرى را ايجاد بکنيم که مخاطب بتواند به حقيقت ماجرا پى ببرد. در شلمچه حداقل هشت عمليات بزرگ انجام شده است و بعضىها هم معتقدند که ده عمليات انجام شده ولى هشت عمليات آن قطعى است. اين هشت عمليات عموما در داخل خاک عراق بوده است يعنى به جز بيتالمقدس که از اين محور عمل کرديم و نيز عمليات رمضان، بقيه عملياتها در خاک عراق بوده است. يعنى وقتى عمليات کربلاى پنج را مىگوييم مخاطبين ما اصلا نمىبينند، کانال ماهى را اصلا نمىبينند، نونىهايى که در شلمچه ايجاد شده را نمىبينند، آب گرفتگىها را نمىبينند. ما مىبايست يک اثرى را ايجاد کنيم که بتواند ذهن مخاطب را به آنجا نزديک کند. البته بحث هنرى جالبى نيز اجرا شده و آن هم صدا و صوتى است که گذاشته شده، صداى رزمندگان و صدا و صحنه نبرد اصلا صداى مصنوعى نيست. آن صداى بىسيم و صدايى که شنيده مىشود صداى فرماندهانى که بعضا به شهادت رسيدهاند يعنى صداى ملکوتى است که در آن صحنه با آن فضاى خاکى عجين شده تا مخاطب بتواند به يک حس و حالى دست پيدا بکند. اين نگاهى بوده که درمورد شلمچه صورت گرفته است. در حوزه کمى بالاتر هيچ تغييرى نداريم تا مىرسيم به نقطه بين کوشک و زيد. اين نقطه بخشى از منطقه عملياتى رمضان بوده البته رمضان از پيچ کوشک بوده تا اين نقطه بخشى از منطقه عملياتى رمضان اينجا است تا انتهاى پيچ جاده شهيد حسينى در کيلومتر 55، تقريبا اينجا يک نقطه وجود دارد که ما شهداى گمنام را دفن کرديم.
بايد تاسيسات اوليه و زير بنايى را نيز برايش ايجاد کنيم، بارگاهى براى شهدا. تمام اين نقاط يادمانى تقريبا پس از تدفين شهدا و پس از استقرار تفحص در يک منطقه ايجاد شده است. يعنى به جز نقطهاى که مربوط به شهيد چمران است ، بقيه مرتبط با شهدا بوده است. اگر در هويزه يادمانى ساخته شده مرتبط با شهدا بوده، خود محل يادمان چمران هم به همين صورت. محلى بوده که شهيد چمران به شهادت رسيده است.
نقطه بعدى در منطقه طلائيه است. طلائيه چند تا نکته دارد، بدين صورت که ما در اينجا سه کار انجام دادهايم. چون طلائيه از ابتدا دورترين نقطه از اهواز بود و از چند جهت هم ما در محاصره عراق بوديم به اين معنا که دو طرف، عراقىها مستقر بودند و از يک طرف نيز اشرار مىآمدند. زمانى هم آبگرفتگى بود و تا طلائيه امتداد پيدا مىکرد و اين بود تا زمانى که تعرضاتى به نيروهاى تفحص ما مىشد و ما در معرض خطر حملات بوديم. حتى منافقين آنجا تردد مىکردند که مقر فرماندهى اصلى تفحص آنجا بود. اين نقطه اى که ايجاد کرديم بيست کيلومتر جلوتر از خط ارتش بود و جلوى ما ديگر نيرويى به جز عراق نبود ، حتى چند بار با عراقىها درگير شديم که من خودم شخصا کمين خوردم. در يک جريانى که داشتيم مىرفتيم در جاده سيدالشهداء(ع) لازم بود استحکامات ايجاد کنيم يعنى مقر، سنگر، سوله. بچه ها فقط ايام بهار آنجا نبودند بلکه در طول سال در گرماى تابستان کار مىکردند. بايد امکانات مىگذاشتيم ، کولر قرار مىداديم. چون شخصى که در گروه تفحص کار مىکرد بايد جايى براى استراحت داشته باشد. خاکريزهاى آنجا را زيرو رو کرديم براى اينکه اگر زير و رو نمىکرديم شهدايمان را از زير آنها نمىتوانستيم در بياوريم و سنگرهاى عراق را تخريب کرديم براى آن که هر آن احتمال داشت عراق حمله کند. ما شرايط خاصى داشتيم که احتمال حمله عراق مىرفت. ما براى اينکه مبادا دشمنان از اين سنگرها استفاده کنند آنها را زير و رو کرديم تا هم اينکه شهدا را از زير آنها دربياوريم که متاسفانه در بعضى از موارد هم توسط دشمن به شهدا جسارت شده بود. الآن چيزى حدود 75 درصد باقى مانده و فقط سنگرهاى عراق تخريب شده است.
اما در حاشيه نوار نهر زوجى که در کنار پل نشوه است، يک ابتکار ديگر هم انجام داديم. ضمن اينکه تفحص مىکرديم چون خاکريزهايى که عراق زده بود در کنار نهر زوجى شهدا را پيدا کرديم و سپس خاکريزها را تبديل به خاکريزى کرديم که به نفع ما باشد تا بتوانيم به آن اتکا کنيم براى دفاع از سرزمينمان. با يک تير چند نشان زديم، هم سد و موانع ايجاد کرديم، هم يک سرى خطوط دفاعى ايجاد نموديم، هم شهدايمان را کاوش کرديم و اين کار بسيار ارزنده و درستى بود. بعد کار ديگرى هم در منطقه طلائيه انجام داديم که در زمانى بود که بنده هنوز به بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاى دفاع مقدس نيامده بودم و در گروه تفحص که بودم به دوستان گفتم در زمان آقاى چمران گفتم موزه طلائيه را به عنوان موزه طبيعى جنگ اعلام کنيد و از ايشان درخواست کردم در آن محدوده 56 دستگاه تانک از واحد 20 رمضان سپاه که با فرماندهى سردار يزدان مويد نيا در عمليات خيبر با دشمن درگير شده بود در يک نبرد نابرابر، اين تانکها به گل نشستند، در آبگرفتگى ماندند و تيرهايشان تمام شد و دشمن آنها را زد و يا به روى مين رفتند و در آن برهه سال هاى اول پس از جنگ افراد سود جو آمدند اين تانکها را دزديدند و بردند و ذوب کردند و فروختند ، 13 دستگاه تانک آنجا مانده بود. اين 13 دستگاه تانک را بنده به اتفاق دوستانم با چنگ و دندان حفظ کرديم. حتى يک مقطع مسئولين وقت بنياد حفظ آثار مىخواستند اينها را به غرب انتقال بدهند و روى سکو بگذارند که بنده نگذاشتم و گفتم اينها اينجا بايد بمانند و مال اينجا هستند و اينجا بايد موزه طبيعى جنگ بشود. خاکريزى زديم دور تا دور آنجا و گفتيم به عنوان مرز نظامى اينجا بايد نگهدارى شود. متاسفانه در آن 6ماه اولى که سال 83 بنده آمدم بنياد در تهران، سرم شلوغ بود. برادران شرکت نفت بدون اجازه آمدند جادهاى از اين وسط کشيدند و موانع را برطرف کردند و همه را از بين بردند البته بخش هايى هم از تانک ها آسيب ديد. بعضا دزد آمده يک تکهاى را هم بريده و برده. اکنون هم شکايت کردهايم که بالغ بر يک ميليارد و دويست و شصت ميليون تومان خسارت تعيين شده و پيگيرى مىکنيم و به دنبال آن هستيم که اين مسئله را به سرانجام برسانيم. در هويزه که اساسا منطقه مسکونى بوده يعنى آن موقع در کنارش روستا بوده با سليقه وقت يک بقعه و بارگاهى تاسيس شده که يک کار خوبى است و گرنه ديگر از آثار جنگ در آن جا چيزى نمىبينيد.
بعد از طلائيه ، دهلاويه را داريم که تاسيسات آن در زمان آقاى مهندس چمران ايجاد شده است. اخيرا ما آمديم يک کار تکميلى انجام داديم. روستاى دهلاويه را که از نظر کيفى ساخت و ساز مناطق خوش منظر نبود و مردم در مضيقه بودند با توافق خودشان و با کمک بنياد و استانداري، پول گذاشتيم و اين روستا را داريم جابجا مىکنيم به يک روستاى جديدى کمى آنطرف تر و اين روستا را برايشان نوسازى مىکنيم. اين روستا قرار است که خراب بشود و بعد هم در آنجا نخلستان ايجاد کنيم که مردم از سايه آنها انشاء الله استفاده کنند. اين روستا، روستاى مخروبهاى بود که از لحاظ منظر و زيبايي، محيط آنجا را بدقيافه کرده بود.
بعد از اين منطقه ، ما چزابه را داريم. در چزابه هيچ تغييرى پيدا نشده به جز يک نقطه را که دوستان تشخيص دادند و شهيد تقاضا کردند و ما شهيد در اختيارشان گذاشتيم و آنجا دفن شد که حالا بايد در حد اوليه آنجا ساخت و ساز بشود. همه اين ساخت و سازها براى اين است که حريم حفظ شود. در فکه هيچ تغييراتى داده نشد به جز جايى که تفحص شده و شهيدى پيدا کردهايم. رملها سرجايشان است. کانالها هم به همين شکل. ميادين مين نيز سر جايش است و در فکه فقط يک سرويس بهداشتى زديم.
نوع تاسيساتى که ايجاد شد، در مناطق عملياتى در حدى بوده که تسهيلات اوليه بهداشتى بايد ايجاد مىشد. تسهيلات اوليه محيطي، سايه بان، محل استراحت، محل خوردن غذا، مکانى براى خواندن نماز، اين کارها انجام شده. ببينيد اصلا اين مانعى ندارد . اينها لازمه حضور زائر است. شما هر نقطه مرزى را نگاه کنيد هيچ تغييرى صورت نگرفته، بله در قلاويزان يک سنگر احداث شده و قرار بر اين است که در آنجا شهيدى نيز دفن شود براى اينکه آنجا تثبيت بشود و اگر در جايى هم شهيدى دفن کرديم براى اين بوده که تثبيت شود و دستاندازى به آنجا نشود.