در نیم قرن اخیر مبارزات آزادیبخش مسلمانان مظلوم فلسطین افت و خیزهاى فراوانى را پشتسر گذاشت و وابستگى اغلب حکومتها در سرزمینهاى اسلامى به استعمار، مسلمانان مجاهدفلسطین را از پشتوانه وسیع هم کیشان محروم ساخته و جنبش ضدصهیونیستى را به نوعى رکود کشانیده بود. با وقوع انقلاب اسلامى ایران در سال 1357، روح جدیدى در کالبد مبارزات ضدصهیونیستى دمیده شد.
اگر در یک تحلیل جامع و کلى تر بخواهیم به عوامل و موانع اوجگیرى مبارزات ملت فلسطین پس از انقلاب اسلامى اشارتى داشته باشیم مىتوان گفت که وقوع انقلاب اسلامى و به تبع آن نفوذ معنوى و شخصیت امام خمینى و مواضع وى جزو عوامل اوجگیرى مبارزات و تحول روش و ایدئولوژى مبارزه و سرانجام پیدایش انتفاضه بود. اما موانع آن بطور کلى در این بود که "انقلاب اسلامى در مرحلهاى از پیشرفت تکنولوژى و اوج تکامل صنعتى دنیاى غرب واقع شد که در برابر مسائل و دشوارىهاى بسیار پیچیدهاى براى تداوم راه خود و تقویت جنبشهاى موازى قرار مى گرفت که امپریالیزم رسانهاى، تنها به عنوان نمونهاى از آن موانع، قادر بود در افکار عمومى مردم جهان و حتى در داخل کشور، رسوخ کرده و با بهرهگیرى از روشهاى پیچیده روانشناختى و خبرى در سطحى وسیع دستبه سمپاشى، تاثیرگذارى و مقابله بزند و جهان را علیه اهداف انقلاب اسلامى متحد سازد و یا آنرا در جنگى نابرابر قرار دهد که یک طرف آن متکى به آواکسها و ماهوارهها و پیچیده ترین و پیشرفته ترین امکانات باشد و طرف دیگر متکى به نیروهاى انسانى مومن و فداکار." (1)
انقلاب اسلامى در چنان شرایطى پیروز شد و خط مشى حمایت از جنبشهاى آزادیبخش و نیز مبارزات فلسطین را در پیش گرفت. در زمانى که جهان در آستانه ورود به دوران تمدن سوم، عصر رایانه ها، عصر انفجار اطلاعات و پیدایش تکنولوژى ارتباطات دوسویه و آمیزشهاى فرهنگى، وحدت جهانى و ظهور علائم فروپاشى ابرقدرت شرق بود و پدیدهاى موسوم به نظم نوین جهانى شکل مىگرفت و در درون خود شبکههاى سنتى سلطه را نیز حفظ مىکرد. زمانى که ستیزههاى بینالمللى به تدریجبه سود قدرتمندان جهانى تبدیل به همکارى بین المللى شده و نظام استعمار و سلطه شکل نوینى گرفت و اکنون که در آخرین سالهاى قرن بیستم هستیم، نظم نوین جهانى با پشتیبانى قدرتهاى نظامى و فوق صنعتى در شرف وقوع است، امریکا با هجوم گسترده موسوم به جنگ نفت علیه عراق (به بهانه اشغال کویت توسط آن کشور) زهرچشمى از اعراب و دولتهاى مترقى عرب گرفت.
به لیبى حمله کرد و در بمباران مقر حکومت قذافى رهبر لیبى، تنى چند از اعضاى خانواده او کشته شدند اما آب از آب تکان نخورد و دنیاى اسلام فقط نظاره گر این حادثه بود اکنون در سایه راهاندازى بحرانها و جریانات انحرافى (و سرگرم کردن مسلمانان به مسائل متفرقه و پرداختن به مسائلى نظیر انفجار بوئنوس آیرس، خطر هستهاى ایران و پاکستان و ... ادعاى مالکیتسه جزیره ایرانى توسط امارات و جنگ داخلى بوسنى و صرب و غیره) مسئله فلسطین را مىخواهند حل کنند و سوریه را که سالها بر موضع سازش ناپذیرى با اسرائیل پاى مىفشرد مجبور به مذاکره و سازش کردهاند. کشور اسلامى سومالى توسط امریکایىها اشغال شد و جنوب عراق در تصرف قواى امریکایى هاست امریکایىها نفت عراق را خود استخراج مىکنند و مىفروشند و پس از کسر کردن غرامت جنگى و هزینه قشون خویش، هرچه را که خواستند به دولت عراق مىپردازند. خلیج فارس نیز جولانگاه ناوگانهاى امریکایى گردیده است و دنیاى اسلام در برابر همه این فجایع خاموش است و گاه به اعتراضات شفاهى اکتفامىکنند.
اکنون جو غالب بر اعراب جو مذاکره، سازش و تسلیم در برابر اسرائیل است. هنگامى که سادات قرارداد کمپ دیوید را امضاء کرد، مصر از جرگه اعراب اخراج شد و امروز نه تنها مصر به جرگه اعراب بازگشته است که افتخار تقدم سازش با اسرائیل و به سمیتشناختن آن را نیز به دوش مىکشد و ممالک مترقى ضدصهیونیستى هم اسرائیل را به رسمیت مىشناسند و بدینسان یک اقلیت کوچک یهودى اراده خویش را به یک میلیارد مسلمان تحمیل و بر آنان حکمفرمایى مى کند.
ما این حوادث را به مثابه برگى از کتاب براى آیندگان ثبت مىکنیم تا آیندگان بدانند خادم و خائن چه کسانى بودند و روند انحطاط چگونه آغاز شد و چه کسانى تا واپسین دم از حقوق غصب شده یک ملت دفاع کردند و .... در روزگارى که، افشاى صهیونیزم حتى در ممالک غربى مدعى دمکراسى، تهدید، ترور و محاکمه در پى داشت و نشانه نفوذ صهیونیزم بر ارگانهاى حکومتى آنان بود و یا در برخى از ممالک جهان سوم مانند حکومتشاه در ایران که سازمان اطلاعات و امنیت آن (ساواک) با همکارى اسرائیل طراحى و تربیتشده بود سخن گفتن علیه اسرائیل ممنوع بود در خرداد سال 1342 امام خمینى در نطق معروف خویش که منجر به بازداشت ایشان و قیام پانزده خرداد شد چنین گفت:
"امروز به من اطلاع دادند که بعضى از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنیت و گفتهاند شما با سه موضوع کار نداشته باشید، پس از آن هر چه خواستید بگویید. یکى اینکه با شاه کارى نداشته باشید و از او حرف نزنید و یکى هم اینکه با اسرائیل کار نداشته باشید و یکى هم اینکه نگویید دین در خطر است." (2)
وقوع انقلاب اسلامى در سال 1357 و جهتگیرى ضدصهیونیستى اش پدیدهاى غیرمنتظره و نگران کننده براى اسرائیل بود. ایران در زمان شاه، بازار واردات انبوه کالاها و محصولات اسرائیلى بود که رونقى به اقتصاد اسرائیل مىبخشید و از آن سو با صادرات نفتبه آن جان مىداد و نفت ایران تبدیل به گلوله و سلاح مىشد و بر سینه فلسطینیان مىنشست. ایران تبدیل به پایگاهى براى اسرائیل شده بود و همین امر از دلایل دشمنى متقابل اسرائیل با انقلاب اسلامى ایران بود. امام خمینى مىگویند:
"یکى از جهاتى که ما را در مقابل شاه قرار داده است کمک او به اسرائیل است من همیشه در مطالبم گفتهام که شاه از همان اول که اسرائیل بوجود آمد با او همکارى کرده و وقتى که جنگ بین اسرائیل و مسلمانان به اوج خود رسیده بود، شاه همچنان نفت مسلمین را غصب کرده و به اسرائیل مىداد و این امر خود از عوامل مخالفت من با شاه بوده است." (3)
با وقوع انقلاب اسلامى همه این روابط گسسته شد و سفارت اسرائیل در تهران تبدیل به سفارت فلسطین گردید. بدیهى است که در مصاف انقلاب با امپریالیسم، توطئههاى اسرائیل بخشى از توطئهها علیه انقلاب اسلامى ایران خواهد بود. جنگ تحمیلى یکى از آنها بود که مانع از رویارویى انقلاب اسلامى با اسرائیل شد.
"آنچه که موجب تاسف بسیار است آن است که ابرقدرتها بویژه امریکا با فریب صدام، با هجوم به کشور ما دولت مقتدر ایران را سرگرم دفاع از کشور خود نمود تا مجال به اسرائیل غاصب تبهکار دهد تا به نقشه شوم خود که تشکیل اسرائیل بزرگ که از نیل تا فرات است، اقدام نماید." (4) عقوبت مبارزه با اسرائیل فقط تهدید و ترور نبود. در مقیاسى بزرگ، جنگ تحمیلى نیز راهى بود براى مستهلک کردن انرژى ملتهاى مسلمان، به فراموشى سپردن مسئله اسرائیل و یا در درجه دوم قرار دادن آن. در عین حال رهبر کبیر انقلاب اسلامى علیرغم جنگ تمام عیار با عراق، از مسئله فلسطین و اصلى بودن مبارزه با اسرائیل غافل نبودند به طورى که یکى از راههاىانگیزه بخشى به مردم ایران و نسل انقلابى و حزب اللهى، شعار (راه قدس از کربلا مىگذرد) بود و امام خمینى با توجه به جنگ تحمیلى عراق علیه ایران و شرایطى که در پایان قرن بیستم با آن روبرو هستیم، مبارزه با صهیونیزم را جز لاینفک انقلاب اسلامى ایران اعلام داشتند.
محورهاى اساسى در دیدگاههاى امام خمینى پیرامون فلسطین (5)
استفاده از حربه نفت علیه امریکا و اسرائیل:
"دولتهاى ممالک نفتخیز اسلامى لازم است از نفت و دیگر امکاناتى که در اختیار دارند، بعنوان حربه علیه اسرائیل و استعمارگران استفاده کرده، از فروش نفتبه آن دولتهایى که به اسرائیل کمک مىکنند خوددارى ورزند."
"با داشتن آن همه ذخایر، آن همه امکانات اگر یک هفته نفتخودشان را به روى این جنایتکارها ببندند، تمام مسائل حل خواهد شد معذلک مى گویند که ما این کار را نمى کنیم." (6)
"اسرائیل قیام مسلحانه بر ضد کشورهاى اسلامى نموده است و بر دول و ملل اسلام، قلع و قمع آن لازم است. کمک به اسرائیل چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفتحرام و مخالف با اسلام است." (7)
"آیا جا ندارد که اعتراض کنیم: آقا نفت مسلمین را چرا به کفار مىدهى، به کفارى که در حال جنگ و تجاوز به سرزمین و امت اسلام هستند. (8)
حقیقت این است که نفت چون خون در رگهاى اقتصاد و صنعت دنیاى پیشرفته صنعتى است و کاهش یا قطع صدور نفت موجب کم خونى و ضعف و مرگ آن خواهد شد، غرب سیاسى علیرغم همه پیشرفت هایش، مانند غول شیشهاى است که با قطع صدور نفت از پاى در مىآید. ممکن است تصور شود، هماناندازه که غرب به نفت محتاج است، فروشندگان نفت نیز که داراى اقتصاد تک پایهاى نفت مى باشند، زندگى شان به هماناندازه وابسته به درآمد نفت است اما حقیقت این است که در صورتى که کشورهاى تولید کننده نفت در یک مدت زمان، سیاست ریاضت اقتصادى و استفاده از ذخایر خویش را اتخاذ مىکردند، غرب سریعتر از آنان از پاى مىافتاد. فقط با یکماه قطع نفتبحران اقتصادى، اجتماعى و سیاسى عظیمى غرب را فرا مىگرفت و آنان را به تسلیم وامى داشتبویژه که در آن هنگام هنوز کشورهاى صنعتى تدابیرى از قبیل ایجاد چاهها و منابع ذخیره نفتى را نیندیشیده بودند اما پس از آنکه مدتها نظریه تحریم اقتصادى غرب بخاطر حمایتش از اسرائیل مطرح شد (ولى متاسفانه توسط همه ممالک اسلامى به اجرا در نیامد)، مصرف کنندگان نفتبه صرف احتمال وقوع چنین امرى در فکر ایجاد منابع ذخیره نفتى به مدت سه ماه افتادند و آنرا عمل کردند زیرا اقتصاد ممالک صنعتى بسیار آسیب پذیر است و برنده نهائى در جنگ نفت فقط کسى است که بتواند چند روز بیشتر مقاومت کند و ذخیره سازى نفتبه منظور افزایش زمان و ضریب مقاومتبود اما اگر اعراب حاضر به جنگ نفتبا اسرائیل و حامیان نیرومند غربى اش نشدند خود دلایلى داخلى داشت که این دلایل در نهایتبه ماهیت وابسته، رفاه طلب، عافیت جو، استبدادى و عدم پایگاه مردمى حکومتهاى ممالک اسلامى مربوط مىشد.
وابستگى، عدم مشروعیت مردمى و روش استبدادى حکومتهاى منطقه مانع اصلى نجات فلسطین:
لازمه اتخاذ سیاست ریاضت اقتصادى این است که مردم مبتلا به بیمارى و تب مصرف نباشند و اگر هم بودند آنقدر به زمامداران خویش اعتماد داشته باشند که با آنان همکارى و همراهى کنند، ولى خفقان و استبداد به حدى بود که مردم و مخالفین حکومت نه تنها حاضر به همکارى نبودند بلکه درکمین فرصتها مىنشستند تا به محض ضعیف شدن حکومت، آن را از پاى درآورند. به همین روى در صورت اتخاذ روش ریاضت اقتصادى کوتاه مدت، که نتیجه آن کمبود ارزاق، کالاها و صعود تورم بود. نارضایتىهاى سیاسى و اجتماعى وسعت مىگرفت و براى حکومتها خطرساز بود، بویژه آنکه در بسیارى از کشورهاى عربى اصولا حکومتها یا پادشاهى بودند و پارلمان و انتخابات وجود نداشت و یا اگر هم مانند کویت پارلمانى وجود داشتیک مجلس تشریفاتى بود که مطابق قوانین آن کشور پادشاه حق انحلال آن یا عزل و نصب اعضاى مجلس را داشت و یا اگر هم نظام حکومتى جمهورى بود، تفاوتى با نظام سلطنتى استبدادى نداشت و رئیس جمهور مادام العمر بود. در نتیجه از آنجا که مردم نقشى در روى کارآوردن دولتها نداشتند، مسئولیتى هم در قبال آن احساس نمىکردند و دلیلى هم براى شرکت اختیارى و داوطلبانه در خطر نمىدیدند. به همین دلیل است که امام خمینى کرارا به اعراب مى گوید شما هم مانند ایران شاه را کنار بزنید:"ما تا به اسلام برنگردیم اسلام رسول الله - تا به اسلام رسول الله برنگردیم، مشکلاتمان سر جاى خودش هست، نه مىتوانیم قضیه فلسطین را حلش کنیم، نه افغانستان را نه سایر جاها را. ملتها باید برگردند به صدر اسلام، اگر حکومتها هم با ملتها برگشتند که اشکالى نیست و اگر برنگشتند ملتها باید حساب خودشان را از حکومتها جدا کنند و با حکومتها آن کنند که
ملت ایران با حکومتخودش کرد، تا مشکلات حل شود..." (9)
پی نوشت:
1- ن، ک، بررسى انقلاب ایران. ع. باقى ص16.
2- صحیفه نور، جلد 1، ص 54 ، سخنان 13/3/1342.
3- صحیفه نور ، جلد 4، ص 30 ، مصاحبه با امل در تاریخ 16/9/1357.
4- صحیفه نور، جلد 18، ص 120، سخنان مورخ 31/6/1362.
5- تقدم و تاخر محورهایى که در این مقاله مطرح شده به مفهوم اولویت و اهمیت هر بند نسبتبه بند بعدى نیستبلکه برعکس، هر کدام از محورها مقدمه و زمینهاى براى بحثبعدى است و به همین دلیل اهمیت این بندها از دیدگاه امام خمینى در دو بند
آخر بحث است که به نوعى نتیجهگیرى از مجموعه بحثهاى پیشین مىباشد.
6- در دیدار با نمایندگان جنبشهاى آزادیبخش در تاریخ 24/3/1361. صحیفه نور، جلد 16، ص197.
7- اعلامیه مورخ 18/3/1346 خطاب به ملل و دول اسلامى بمناسبت جنگ 1967 اعراب و اسرائیل. صحیفه نور، جلد 1، ص139.
8- سخنرانى علیه جشنهاى دو هزاروپانصد ساله شاهنشاهى در تاریخ 6/3/1350. صحیفه نور، جلد1، ص165.
9- صحیفه نور، جلد 12، ص282، سخنان مورخ 18/5/1359.
/خ