ديپلماتهاي ايراني در لژهاي فراماسونري استانبول (1)

در 28 آذر 1369 / دسامبر 1990 مطبوعات ايران گزارشي به نقل از خبرگزاري يوگسلاوي [سابق] منتشر كردند. در اين گزارش آمده بود كه فراماسون‌هاي ايراني در تلاش‌اند تا ايدئولوژي خويش [يعني فراماسونري] را به عنوان محور مبارزات اپوزيسيون خارج از كشور قرار دهند. 1 صحت گزارش، مورد ترديد بود و نيز توانايي اپوزيسيون در اتحاد و پيوند گروه‌هاي متفرق مخالف جمهوري اسلامي به چالش كشيده شد. 2 با اين همه، اين امر كاملاً
سه‌شنبه، 26 آبان 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ديپلماتهاي ايراني در لژهاي فراماسونري استانبول (1)
ديپلماتهاي ايراني در لژهاي فراماسونري استانبول (1)
ديپلماتهاي ايراني در لژهاي فراماسونري استانبول (1)

نويسنده:حامد الگار / اكبر رمضاني




در 28 آذر 1369 / دسامبر 1990 مطبوعات ايران گزارشي به نقل از خبرگزاري يوگسلاوي [سابق] منتشر كردند. در اين گزارش آمده بود كه فراماسون‌هاي ايراني در تلاش‌اند تا ايدئولوژي خويش [يعني فراماسونري] را به عنوان محور مبارزات اپوزيسيون خارج از كشور قرار دهند. 1
صحت گزارش، مورد ترديد بود و نيز توانايي اپوزيسيون در اتحاد و پيوند گروه‌هاي متفرق مخالف جمهوري اسلامي به چالش كشيده شد. 2 با اين همه، اين امر كاملاً آشكار بود كه تمامي فعاليت‌هاي منسجم فراماسونري در داخل ايران به پايان رسيده و تنها در امريكا و اروپا (ميزبانان مهاجران سياسي) براي آنان شانس بقا و ادامه حيات وجود داشت.
اين تغيير مكان به خارج از ايران، نشانه بازگشت فراماسونري ايران به خاستگاه اوليه خود (اروپا و آمريكا) بود. از اوايل قرن نوزدهم كه اولين آشنايي ايرانيان با فراماسونري به وقوع پيوست تا سال 1908 م (سال به بار نشستن مشروطيت) بيشتر فعاليت‌هاي ماسوني ايرانيان در خارج از ايران انجام مي‌شد. 3 اگر چه تأسيس «فراموشخانه» به سال 1858 م. يك استثنا محسوب مي‌شود. مؤسس فراموشخانه، ميرزا ملكم‌خان چندين سال به عضويت لژ «دوستي صميمي»4 پاريس درآمده بود و تأسيس فراموشخانه نيز ابتكاري كاملاً شخصي بود، زيرا از طرف لژ شرق اعظم فرانسه5 نيز به رسميت شناخته نشد. 6
به دلايل متعدد و شواهد مشخص، بيشتر ايرانيان معروف و صاحب نام در شهرهاي لندن و پاريس به فعاليت‌هاي ماسوني روي مي‌‌آوردند و عموماً از طرف دولت‌هاي ميزبان، حمايت و پشتيباني مي‌شدند. با وجود اين امر، شواهدي هم از علاقه‌مندي ديپلمات‌هاي ايراني به فعاليت‌هاي ماسوني در شهر استانبول نيز وجود دارد كه ما درصدد بررسي اين مورد هستيم.
برپايه گزارش لژهاي فراماسونري، اين گونه لژها از اوايل سال 1768 م. در استانبول فعاليت خود را آغاز كرده، اما در اواسط قرن نوزدهم ميلادي بود كه لژها نقش مهمي در حيات سياسي امپراتوري عثماني بازي كردند. 7 اعضاي لژها در شروع كار، به تجار اروپايي و نيز اقليت‌هاي غير مسلمان امپراتوري عثماني محدود مي‌شد، اما پس از چندي شخصيت‌هاي بلندپايه عثماني نيز جذب اين لژها شدند. عضويت اين مقامات، اهميت سياسي ـ عقيدتي فراواني داشت، زيرا عضويت آن‌ها، ‌دقيقاً در راستاي سياست هماهنگ قدرت‌هاي اروپايي بود كه در امپراتوري اصرار بر رفرم داشتند. گسترش لژهاي فراماسوني از نظر تشكيلاتي و تعداد اعضاي آن با هماهنگي لژهاي اعظم پايتخت‌هاي اروپايي در ارتباط نزديك با استانبول صورت مي‌گرفت.
شواهد متقني درباره وابستگي چندين لژ استانبول به لژ شرق اعظم فرانسه وجود دارد. اولين آن‌ها لژ ستاره بسفر8 بود كه عملاً در 26 آوريل 1858 گشايش يافت و بيشتر اعضاي آن، فرانسوي بودند، اما طي چندين سال، شمار كمي از تركان نيز مانند يوناني‌ها، يهودي‌ها و ارمني‌ها به عضويت آ‌ن درآمدند. 9
در همان سال شروع فعاليتِ لژ ستاره بسفر، ميرزا حسين‌خان سپهسالار، سفير ايران در «باب عالي»، مأموريت دوازده ساله خويش را آغاز كرده بود. وي در مدت سفارت خود ارتباط‌هائي با شبكه‌هاي فراماسونري استانبول داشت. هر چند كه اين رابطه را نمي‌توان با مدارك و شواهد مشخص اثبات كرد. به گفته رايين، ميرزا حسين‌خان عضو لژ شرق اعظم فرانسه و نيز عضو لژ شماره 175 انگليسي‌ها بود. 10 اين اظهارات نه تنها بدون سند و مدرك‌اند، بلكه تاحدودي نيز مبهم‌اند، زيرا زمان و مكان اين عضويت، مشخص نشده است. رايين مجدداً ادعا مي‌كند كه ميرزا حسين‌خان از اعضاي فراموشخانه ملكم‌خان بود. اين ادعا نيز تا حدودي مشكوك و مورد ترديد است، زيرا بنا بر واقعيات، ميرزا حسين‌خان هنگام اقامت خود در استانبول مدت كوتاهي در سازمان‌هاي شبه فراماسونري استانبول حضور داشت. 11
با اين اوصاف، اين امكان وجود دارد كه ميرزا حسين‌خان واقعاً يك فراماسون باشد. وي در دوره جواني در پاريس تحصيل كرد و اگر به عضويت لژ شرق اعظم درآمده باشد، اين اقدام دقيقاً با علايق و تمايلات اولين ايرانيان مسافر اروپا مطابقت دارد و شايد هم در دوره سفارت خود در بمبئي و تفليس به اين گونه فعاليت‌ ها دست زده است. واقعيت قابل قبول اين است كه رهبران تنظيمات عثماني كه ميرزا حسين‌خان با آنان مراوده داشت فراماسون بودند، افرادي مانند محمد‌امين علي‌پاشا (وزير امور خارجه عثماني)، كيچيكي زاده، مهمت‌ فؤاد پاشا (صدر اعظم ‌آتي عثماني) و شاه‌زاده مصري مصطفي فضلي پاشا كه همگي مقام و منصب دولتي داشتند. فعاليت ماسوني علي‌پاشا مشخص نيست، اما نام فؤاد پاشا به عنوان عضو لژ ستاره بسفر ثبت شده است. 12 و مصطفي فضلي نيز در لژ اتحاد شرق، 13 وابسته به لژ شرق اعظم فرانسه كه در سال 1863 م . تأسيس شده بود، عضويت داشت. 14 ميرزا حسين‌خان با حرارت و اشتياق فراوان،اصلاحات و اقدامات حكومتي تحت نظر علي‌پاشا و فؤاد پاشا را به تهران گزارش داد و از نامه سرگشاده مصطفي فضلي پاشا به سلطان عبدالعزيز مبني بر برقراري حكومت مشروطه، تعريف و تمجيد كرد.15 با در نظر داشتن ستايش ميرزاحسين‌خان از ديدگاه و نگرش اصلاحي مقامات عثماني، اين واقعيت، قابل قبول مي‌نماياند كه وي نيز همراه اين مقامات در فعاليت‌هاي فراماسوني شركت داشت. 16
گفته مي‌شود با پيوستن رضاقلي‌خان ـ درويش ايراني كه معمولاً با عنوان حاج ميرزاصفا شناخته مي‌شود ـ به ميرزا حسين‌خان و علي‌پاشا، روابط اين دو مستحكم‌تر شد. 17 ميرزاصفا در سال 1797 م. در سوادكوه به دنيا آمد. وي براي تحصيل فقه به عتبات عاليات مسافرت كرد. در كربلا با حسين‌علي شاه، شيخ‌ نعمت‌اللهي مقيم كربلا (م 1818 م) آشنا شد. اين ارتباط براي يك طلبه علوم ديني غيرمعمول بود. حاج‌ميرزا صفا بعد از مرگ حسين‌علي‌شاه به مناطق مختلف جهان عرب مسافرت كرد و ظاهراً هزاران سني را در شهرهاي قاهره، دمشق و حجاز جذب مذهب تشيع كرد. بايد در نظر داشت كه در دوره قاجاريه، اين گونه ادعاها دائماً از سوي عالمان مذهبي ايران و نيز درويشان ايراني كه مدت طولاني در مناطق عرب زبان اقامت داشتند، مطرح مي‌شد كه اثبات ‌آن غير‌ممكن بوده و معمولاً با شك و ترديد به آن‌ها نگريسته مي‌شود.
البته مشخص نيست كه حاج‌ ميرزا صفا چندين سال پيش از ميرزا حسين‌خان در استانبول حضور داشته است. نيز گفته مي‌شود حاج‌ميرزا در استانبول تعدادي از شخصيت‌هاي معروف عثماني، مانند علي‌پاشا، مصطفي رشيدپاشا، رضاپاشا، وزير دربار سلطان عبدالحميد را به مذهب تشيع درآورده است. اين ادعاها بسيار بعيد به نظر مي‌رسد. 18
بنابر آخرين يافته‌ها هيچ‌گونه نشانه‌اي از نام حاج‌ميرزا صفا در منابع دوره تنظيمات وجود ندارد و حتي اين فرض كه واقعاً وي با شخصيت‌هاي عثماني آشنايي داشته است نيز مورد ترديد است. البته نكته‌اي را كه مي‌توان پذيرفت اين است كه شايد وي آنان را متقاعد كرده است كه نگاه خوشبينانه‌تري به شيعيان داشته باشند، زيرا مقامات دوره تنظيمات در مقايسه با نسل‌هاي قبلي حاكمان امپراتوري عثماني، سخت‌گيري مذهبي كمتري اعمال مي‌كردند و از اين تفكر لاينفك ايدئولوژيك سنتي دولت مردان قديمي عثماني در رويارويي با شيعيان، فارغ بودند. حاج‌ميرزا صفا به عنوان مشاور غيررسمي سفارت ايران در امور مذهبي، عمل مي‌كرد و در كمك به ميرزا حسين‌خان در رفع ممنوعيت برگزاري مراسم عاشورا در شهر استانبول مؤثر بود. 19
رايين در اين‌باره عنوان مي‌كند كه حاج‌ميرزا صفا نه تنها مبلغ مذهبي پرشوري بود، بلكه در هسته‌هاي فراماسوني استانبول شهرت و آوازه فراواني داشت، زيرا وفاداري معنوي فراماسوني، عامل مهمي براي ارتباط و جذب عثمانيان به وي بود. 20 مأخذ مورد استناد اسماعيل رايين در اين مورد، كتاب تركان فراماسون21 نوشته مهمت بي‌پاشا است. براساس آخرين اطلاعات هيچ‌اثري از اين كتاب در دست نيست و رايين مكان و زمان انتشار كتاب را نيز ذكر نكرده است. نكته ديگر،‌تركيب دو لقب (بي) و (پاشا) در اسامي عثماني قطعاً غير ممكن است،‌حتي با در نظر گرفتن وجود اين كتاب، طبق گفته رايين، حاج‌ميرزاصفا جاسوس انگليسي‌ها بود كه در محافل فراماسوني عليه طبقه حاكم عثماني فعاليت مي‌كرد. اين ادعا نيز به دلايل متعددي مورد ترديد است.
با اين حال، احتمال ارتباط حاج‌ميرزا صفا با محافل فراماسوني را نبايد به طول كلي ناديده انگاشت. مسافرت و اقامت طولاني وي در پاريس، اين احتمال را در ذهن متبادر مي‌كند كه چند نفر از كارمندان سفارت ايراني كه خود، فراماسون بودند وي را نيز همچون ساير مسافران معروف ايراني،‌ وارد لژهاي فراماسوني كرده باشند. علاوه بر اين، تلفيق وفاداري صوفيانه و فراماسوني در استانبول امري ناشناخته نبود، زيرا فرقه بكتاشيه روابط صميمي با فراماسون‌ها داشتند. 22 مثلاً عطاءالله (پوست‌نشين مولوي خانه گالاتا) در دهه ‌آخر سال 1880 م به عضويت لژهاي فراماسوني پيوست. 23 موسي كاظم افندي نقشبندي هم كه چندي شيخ‌الاسلام بود، فراماسون بود. 24
وفاداري ماسوني ميرزا ملكم‌خان، همكار ميرزا حسين‌خان در سال‌هاي اقامت استانبول، بسيار آشكار و پراهميت است. ملكم‌خان در 10 دسامبر 1857 به همراه شش تن ديگر به عضويت لژ دوستي صميمي پاريس درآمد. اين شش نفر جزء هيئت ميرزا فرخ‌خان غفاري بودند كه در سايه حمايت فرانسوي‌ها براي مذاكره با انگليس درباره پيامدهاي جنگ كوتاه مدت ايران و انگليس در سال 1856 م. مأموريت داشتند. 25 ملكم‌خان به سال 1861 م. بعد از ممنوعيت فعاليت فراموشخانه، از ايران خارج شد. وي در راه استانبول به بغداد رفت و مدتي در آن شهر بود. در استانبول نظر ميرزا حسين‌خان را به خود جلب كرد و وي توانست مقام كنسول سفارت ايران را براي ملكم‌خان به دست آورد.
ملكم‌خان مقام خويش را با وقفه كوتاهي در سال 1868 م تا زمان بازگشت ميرزا ‌حسين‌خان به تهران در سال 1871 م. حفظ كرد. بعد از بازگشت ملكم‌خان به تهران بود كه اين دو، دوباره همكاري خود را درباره موضوعات و علايق مشترك، از سر گرفتند. 26
هيچ سند مسلم كافي مبني بر مشاركت ملكم‌خان در طول اقامت نه ساله وي در لژهاي فراماسوني استانبول وجود ندارد، اما مي‌توان اين گونه فرض كرد كه وي به عنوان فردي مؤثر در فعاليت‌ هاي فراماسوني به شمار مي‌‌آمد، زيرا مانند حسين‌خان بيشتر دوستان و نزديكان وي در حكومت عثماني فراماسون بودند. ظاهراً علي‌پاشا مخالف سرسخت ملكم خان بود. 27 اما روابط ملكم‌خان با فؤاد پاشا در سطح خوبي قرار داشت، زيرا بعدها در زمان بروز گرفتاري‌هاي فراوان براي ملكم‌خان در سفارت ايران، وي تابعيت عثماني را براي ملكم‌خان فراهم آورد و حتي تلاش كرد تا ملكم‌ خان را به عنوان مشاور وزارت امور خارجه عثماني منصوب كند. 28 ملكم‌خان با احمد وفيق‌شاه و منيف پاشا نيز ارتباط داشت. درباره وفيق پاشا گفته شده كه در لژ شادي29، از لژهاي وابسته به لژ شرق اعظم فرانسه، عضويت داشت. 30 و منيف‌پاشا نيز به عنوان پايه گذار انجمن علمي عثماني، خود از اعضاي لژ اتحاد شرق31 به‌شمار مي‌رفت. 32
ارتباط ملكم با اين دو، تنها يك رابطه در قالب تعهد فراماسوني نبود، بلكه آنان درباره تغيير الفبا نيز اشتراك نظر داشتند و فعاليت‌هاي فراماسوني آنان در استانبول و عدم رضايت آنان از الفباي عربي، نشانه‌‌هايي از جدايي آنان از سنن قديمي و سنتي بود. سخن آخر اين كه ملكم خان در سال 1873 هنگام عبور از استانبول به گونه‌اي تملق‌آميز از نشست لژ ترقي33 تعريف و تمجيد مي‌كند.34
فعاليت‌هاي فراماسوني ميرزا حسين‌خان و ارتباط وي با حلقه‌هاي فراماسوني در استانبول به‌گونه چشم‌‌گيري براساس شواهد و قراين ‍]و نه براساس اسناد صريح روشن] بررسي شد. به عكس، حسن‌ عليخان گروسي اميرنظام، جانشين ميرزا حسين‌خان، آشكارا فراماسون بود. وي در 28 فوريه 1860 به همراه چهار تن از ديپلمات‌هاي ايراني به عضويت لژ دوستي صميمي درآمدند.35 به نظر مي‌رسد اين لژ در جذب افراد سرشناس ايراني تمايل فراواني داشت. مدت اقامت اميرنظام در استانبول تنها دو سال بود. در اين دو سال ما نشانه‌اي از ارتباط وي با ديگر فراماسون‌هاي شهر استانبول نداريم.
سفير بعدي ميرزا‌محسن‌خان معين‌الملك نيز مانند امير نظام با فعاليت‌هاي فراماسوني آشنا شد. معين‌الملك قبل از آن كه در لندن به مقام دولتي منصوب شود، چندين سال در پاريس اقامت داشت. با در نظر گرفتن اسناد و مدارك در سال‌هاي پاياني فعاليت‌هاي ماسوني، اين احتمال وجود دارد كه وي در طول اقامت در پاريس و لندن فعاليت‌هاي قابل ملاحظه‌اي در حلقه‌هاي ماسوني داشت. بنابراين وي قبل از آن كه در سال 1873 م وارد شهر استانبول شود به مدت يك دهه، تجربه فعاليت فراماسوني را كسب كرده بود. در طول مأموريت سيزده ساله ميرزا محسن‌خان در استانبول، نريمان‌خان نيز به سفارت پيوست. وي در سال 1860 م در پاريس به عضويت لژهاي فراماسوني درآمده بود. بنابراين، جاي تعجب نيست كه اين دوره، اوج فعاليت‌هاي شديد فراماسوني ديپلمات‌هاي ايراني در لژهاي استانبول است.
ميرزا محسن‌خان بلافاصله بعد از ورود به استانبول همكاري خود را با حلقه‌هاي فراماسوني آغاز كرد. براساس دو منبع تركي، ميرزا محسن‌خان در لژ شادي فعال بود، اما اين امر بعيد به نظر مي‌رسيد، زيرا اين لژ دستكم در سال 1866 م تأسيس شده بود و تمام جلسات لژ نيز به زبان ارمني برگزار مي‌شد و اعضاي آن نيز منحصراً ارمنيان بودند36 و اين لژ ترقي بود كه ميرزا محسن‌خان و ديگر اعضاي سفارت ايران آن را براي فعاليت‌هاي فراماسوني خويش انتخاب كردند.
در نتيجه حمايت لژ شرق اعظم فرانسه، لژ ترقي رسماً در تاريخ 28 مارس 1868 آغاز به كار كرد. با وجود آن كه لژ، اين ادعا را داشت كه در جهت پيوند و هماهنگي بين مليت‌هاي مختلف امپراتوري عثماني فعاليت مي‌كند، تنها پس از گذشت دو سال از آغاز فعاليت، نه تنها نام يوناني داشت، بلكه تمام اعضاي آن يوناني بودند و زبان يوناني زبان رسمي جلسات لژ بود. در سال 1870م رهبري لژ مشخصاً به اسكاليري37 اعطا شد. وي گروه‌هاي غيريوناني را وارد لژ نمود و برخلاف مواضع بعضي از اعضاي لژ، زبان تركي را به عنوان زبان رسمي جلسات، جايگزين زبان يوناني كرد. 38
اسكاليري گرچه شهروند يوناني ساكن استانبول بود، اما در تاريخ فراماسوني استانبول نقش بسيار مهمي ايفا كرد. وي دلال كالاهايي، نظير حبوبات و شراب بود و از روي تفنن به حرفه صرافي و خريد و فروش ابزار نقاشي نيز اشتغال داشت. اين نشان مي‌دهد كه وي تمام تلاش خويش را در گسترش فعاليت‌هاي فراماسوني و رسيدن به اهداف سياسي به كار مي‌برده است. اما اين سئوال وجود دارد كه اين اقدامات صرفاً ابتكار اسكاليري بوده است يا خير؟ اسكاليري از زمان شروع فعاليت لژ ترقي به سال 1868 م با ‌آن همكاري داشت. يك سال بعد در تاريخ 1869 م رسماً به لژ اتحاد شرق پيوست، اما در سال 1873 م از اين لژ استعفا داد، زيرا در اين سال بود كه لژ اتحاد شرق تحت‌الشعاع برتري لژ ترقي و نيز به علت اختلاف رهبران آن، به سمت انحلال پيش مي‌رفت.39
... ادامه دارد.

پانوشت‌ها:

1. كيهان هوايي، ش 910، ص 80.
2. همان، ش 922، ص 40.
3. درباره تاريخ فراماسونري در ايران ر.ك: يعقوب آژند، درآمدي بر تاريخ فراماسونري در ايران و نيز
Abd aL- Hadi Hairi, "faramushkhanah": Hamid Algar. "An Introduction to the history of freemasonry in iran" paul sabatiennes , "pour and histoire de La Premiere Loge maconnique en Iran"
و اسماعيل رايين، فراموشخانه و فراماسونري در ايران، ج 1 و 2.
4. Sincere Amitie.
5. French Grand orient.
6. جهانگير عظيمي، ميرزا ملكم خان؛ پژوهشي در باب تجدد‌خواهي ايرانيان.
7. نوشته‌هاي متعددي درباره تاريخ عثماني و فراماسونري وجود دارد كه فهرست آن‌ها را Yacob Landanu در مدخل "framasuniyya" دايره‌المعارف اسلام ارائه كرده است و نيز ر. ك:
Lzzet Nuri Gun and Yalcin Celiker, Mosonluk ve Masonlar; Enver Necdet Ergeran, Gercek Yuzuyle masonluk; K.S.Sel. Turk masoniuk tarihine ait uc etud: paul Dumont, La Turquie dans Les archives du Grand Orient de france.
و درباره تاريخ تركيه. ر. ك: عبدالهادي حائري، تاريخ جنبش‌هاي اسلامي و تكاپوي فراماسونگري در كشورهاي اسلامي.
8. Etoile du Bosphor.
9. درباره لژ ر.ك: Dumont, La Turquie, pp. 173 – 178
10. رايين،‌ همان، ج 1، ص 432. درباره كتاب رايين بايد متذكر شد كه اين كتاب به همان نسبت كه در بخش‌هاي اولي، خطاها و حدسيات فراوان دارد، در فصول پاياني، اطلاعات دقيق و مستندي ارائه مي‌كند.
11. Algar, Mirza Malkumkhan. P49,n.38.
12. Anonymous, Dunyadave Turkiye de Masonluk, p.296.
13. Union d'Orient.
14. Dumont, Ibid, p181.
15. فريدون آدميت،‌ فكر آزادي، صص 60 ـ 67.
16. اگر چه فراماسونها همواره مدعي اصلاح‌طلبي بوده‌ا‌ند ولي عملكرد آنها نشان داد كه چيزي جز ابزار اراده استعمارگران نمي‌باشند ـ مجله الكترونيكي «دوران».
17. درباره حاج‌ميرزا صفا ر. ك: معصوم عليشاه، طرايق الحقايق، ص 237 ـ 238؛ ميرزا‌محمد‌حسن خان اعتمادالسلطنه، المآثر و الآثار، ص 217؛ پيرزاده ناييني، سفرنامه، ج1، ص 64، 145، 147، 157، 262 و ج 2، صص 113، 114، 121، 122 و 259؛ خان ملك ساساني، سياستگران دوره قاجار، ج 1، صص 60 و 66 و ميرزا محمد بيد‌آ‌بادي، مكارم‌الآثار، ج 2، صص 439 ـ 440.
18. ساساني، سياستگران دوره قاجار، ج1، ص 63.
19. ساساني، يادبودهاي سفارت استانبول، ‌ص 108.
20. رايين، ‌همان، ج 1، صص 432 ـ 433.
21. Turk Massonlar.
22. John P.Browne. The Dervishes, p.108.
23. نائيني، سفرنامه، ج 2، صص 120 ـ 121.
24. See: Thierry Zarcone "Soufisme et France – maconnerie a L'epoque jeune – turque" pp.201.
25. Bulletin du Grand Orient de france: Supreme Conseil Pour La franc et Les Possessions francaises, xv, pp. 396 – 397.
26. Algar, MirzaMalikum khan, pp. 58-65.
27. Ibid, pp. 60, 66.
28. Ibid, p. 65.
29. Ser Lodge.
30. Dunyada re Turkiye de Masonluk, p. 296.
31. Union d'orient.
32. Serif mardin, The Genesis of young ottoman Thought, p 116.
33. Proodos.
34. Ibid, p 40.
35. Bulletin du Grand orient de france, xv, pp.396-397.
36. Dunyade ve Turkiye de Masonluk, p 296.
37. Scalieri.
38. Dumont, La Turqui, p. 188-190.
39. درباره اسكاليري ر. ك:
Dumount, "La Turquie" , pp. 180 – 190 – 193: Ismail Hakki Uzuncarsili, V. Murad'i Tekarar Padisah Yapmak isteyen Kleant skaliyeri – Aziz Bey Komitesi. Pp. 245-251: Constantin Svolopoulos, "L initiation de murad V a La france- maconnerie Par cl.scalieri, p 445.

منبع: فصلنامه علمي تخصصي «نامه تاريخ‌پژوهان»، سال دوم، شماره هفتم، پاييز 1385




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط