مطالب جالب درباره احساسات
در بعضی شرایط می گوئیم:«احساس بدی از حضور در آن موقعیت داشتم» و یا « من هم مثل او غمگین شدم » و ... این جملات به چه معناست؟
واژه «احساس» در روانشناسی،بسته به اصل لاتین آن،معانی متفاوتی دارد.در زبان مصطلح از کلمه «احساس» در موقعیتها و حالات مختلف برای بیان اهداف متفاوت استفاده میشود؛مثلا میگوییم:«احساس میکنم که او اصلا مرا درک نمیکند.» یا مثلا: «احساس بدی از حضور در آن موقعیت داشتم» یا مثلا: «زنان از مردان بااحساسترند.» ...
این مثالها حاکی از آن است که کلمه احساس در موقعیتهای مختلف،بار معنایی متفاوتی دارد.برای آشنایی بیشتر با بحث «احساس» در حیطه روانشناسی،با دکتر حسین ابراهیمیمقدم، روانشناس،گفتگویی کردهایم که میخوانید.
وضعیت روحی معمولا به وسیله یک یا چند مورد زیر ایجاد میشود:
1) تجارب عمیق احساسی که بروز داده نشدهاند (مانند نادیده گرفته شدن یک شکست و گویی هیچ اتفاقی نیفتاده،و سپس «بیدلیل» احساس بدخلقی کردن)
2) تعدادی تجارب احساسی پی در پی (مانند زدن چند تلفن بینتیجه که به ناامیدی منجر شود یا ملاقات با چند انسان پرشور که باعث تقویت روحیه شود)
3) تغییرات شیمیایی،به دلایلی مانند کمخوابی،قاعدگی،غذا نخوردن و...
یکی از مضرات وضعیت روحی نامناسب آن است که میتواند دیدها را نسبت به جهان،بدون آنکه حتی متوجه باشیم،تغییر بدهد.ما ناخودآگاه افراد و موقعیتهایی را انتخاب میکنیم که با وضعیت روحی و خلق و خوی ما جور هستند.
توارث ژنتیکی (برای مثال،افسردگی در مردان یا خشونت در زنان ممکن است سابقه خانوادگی داشته باشد)
ساختار فیزیکی هورمونی مغز (برای مثال،مردی که قسمت خاصی از مغزش آسیب دیده و یا هورمون تستوسترون بیش از اندازه دارد،آتشین مزاج میشود.)
تجارب زندگی (برای مثال،کسی که در کودکی با یاسهای بسیار روبه رو شده است،ممکن است آدم بدبینی شود)
منبع:artenart.com
/س
واژه «احساس» در روانشناسی،بسته به اصل لاتین آن،معانی متفاوتی دارد.در زبان مصطلح از کلمه «احساس» در موقعیتها و حالات مختلف برای بیان اهداف متفاوت استفاده میشود؛مثلا میگوییم:«احساس میکنم که او اصلا مرا درک نمیکند.» یا مثلا: «احساس بدی از حضور در آن موقعیت داشتم» یا مثلا: «زنان از مردان بااحساسترند.» ...
این مثالها حاکی از آن است که کلمه احساس در موقعیتهای مختلف،بار معنایی متفاوتی دارد.برای آشنایی بیشتر با بحث «احساس» در حیطه روانشناسی،با دکتر حسین ابراهیمیمقدم، روانشناس،گفتگویی کردهایم که میخوانید.
آقای دکتر! در روانشناسی،کلمه «احساس» مترادف با چه واژهای است و دقیقا چه معنایی دارد؟
بعضی وقتها میگویند که مثلا فلانی آدم بااحساسی است.این از نظر روانشناسی، معنای روشنی دارد؟
از نظر روانی چه ضرورتی وجود داشت که ما دارای احساسات باشیم؟
وضعیت روحی چه معنایی دارد؟
وضعیت روحی معمولا به وسیله یک یا چند مورد زیر ایجاد میشود:
1) تجارب عمیق احساسی که بروز داده نشدهاند (مانند نادیده گرفته شدن یک شکست و گویی هیچ اتفاقی نیفتاده،و سپس «بیدلیل» احساس بدخلقی کردن)
2) تعدادی تجارب احساسی پی در پی (مانند زدن چند تلفن بینتیجه که به ناامیدی منجر شود یا ملاقات با چند انسان پرشور که باعث تقویت روحیه شود)
3) تغییرات شیمیایی،به دلایلی مانند کمخوابی،قاعدگی،غذا نخوردن و...
یکی از مضرات وضعیت روحی نامناسب آن است که میتواند دیدها را نسبت به جهان،بدون آنکه حتی متوجه باشیم،تغییر بدهد.ما ناخودآگاه افراد و موقعیتهایی را انتخاب میکنیم که با وضعیت روحی و خلق و خوی ما جور هستند.
خلق و خوی ما تحت تاثیر چه عواملی است؟
توارث ژنتیکی (برای مثال،افسردگی در مردان یا خشونت در زنان ممکن است سابقه خانوادگی داشته باشد)
ساختار فیزیکی هورمونی مغز (برای مثال،مردی که قسمت خاصی از مغزش آسیب دیده و یا هورمون تستوسترون بیش از اندازه دارد،آتشین مزاج میشود.)
تجارب زندگی (برای مثال،کسی که در کودکی با یاسهای بسیار روبه رو شده است،ممکن است آدم بدبینی شود)
آیا ممکن است احساسی در ما وجود داشته باشد که از آن آگاه نباشیم؟
راست است که میگویند احساسات واگیر دارند؟
حرف آخر؟
منبع:artenart.com
/س