تعریف خانواده و ابعاد مختلف آن
منبع:فصلنامه معرفت
ابعاد خانواده در اندیشه نظریهپردازان علوم انسانی
خانواده جایگاه رفیع و بلندی در انظار اندیشمندان جهان داشته است و آن را از جنبههای گوناگون مورد تجزیه و تحلیل قرار دادهاند. هر رشته از علوم انسانی به فراخور نیاز خود، به تكاپو در مسائل خانواده پرداخته و گوشهای از امور مربوط به آن را بررسی كرده است. هرچند بررسی همه ابعاد خانواده از دیدگاههای مختلف كاری است بسیار گران و در این مقال نمیگنجد، اما به برخی از جهات آن در اندیشههای نظریهپردازان علوم انسانی میتوان اشارهای گذرا داشت:الف. تاریخ
تمامی تاریخنگاران و سیرهنویسان بر این باورند كه خانواده كهنترین گروهی است كه به اقتضای نیاز طبیعی، عاطفی و اجتماعی بشر شكل گرفته و سابقهای به درازای سابقه زیست بشر بر روی زمین دارد؛(4) چرا كه انسان مدنیالطبع است و ناگزیر باید در اجتماع زندگی كند؛ چون خداوند انسان را آفرید و ساختمان بدنی او را به گونهای شكل داد كه ضمن برخورداری از تواناییهای گوناگون از نظر جسمی و عاطفی، همواره احساس نیاز به دیگران در او زنده باشد. همین احساس درونی باعث میشود كه اجتماع كوچكی به نام «خانواده» در عرصه زندگی شكل بگیرد و تعدادی از افراد ـ دستكم دو نفر ـ یك جا زندگی كنند؛ نیازهای جسمی و روانی انسان در محیط خانواده تأمین میشود و روح تعاون و همكاری میان اعضای آن در همان محیط به وجود میآید.(5)پس از تشكیل نخستین هسته خانواده در زمین، كه طبق متون دینی و تاریخی، شخصیت آدم و حوا بنیانگذار آن بودند، مراحل گوناگونی بر نهاد خانواده سپری شده و به موازات تحولات اجتماعی، دستخوش تغییر و تحول فراوان گشته است. دانش تاریخ عهدهدار بررسی ابعاد خانواده و سیر تكاملی آن است كه چگونه خانواده بادیهنشین تبدیل به شهرنشین شد، یا چه عواملی موجب گردیدند كه خانواده هستهای جایگزین خانواده سنّتی گردد. به هر حال، سیر تحولات خانواده از موضوعات مهم مطالعاتی در علم تاریخ است و بدین روی، تاریخ نویسان به بررسی آن میپردازند.
ب. جامعهشناسی
جامعهشناسان از دیرباز به تجزیه و تحلیل خانواده پرداخته و آن را به عنوان یك نهاد اجتماعی همواره مطمح نظر داشتهاند. خانواده از منظر جامعهشناسی، اساسیترین نهاد اجتماعی است كه در شكلگیری ساختار كلان جامعه و افزایش بهرهوری آن نقش بسزا دارد. چون بافت اجتماعی به نوعی تحت تأثیر تحولات خانوادگی قرار دارد و هرگونه انحرافی در فضای خانوادهها لزوما در جامعه منعكس میشود. در مقابل، خانواده نیز در برابر تغییرات جامعه از خود واكنش نشان میدهد. از اینرو، میتوان گفت: میان خانواده و جامعه یك رابطه دو سویه برقرار است و هر كدام بر دیگری تأثیر میگذارد.امروزه گرایشی در حوزه جامعهشناسی پدید آمده كه ابعاد خانواده و جنبههای گوناگون آن را مورد بررسی قرار میدهد. این گرایش با مطالعات جامعهشناسانه فرد ریك لوپلی (Freede Ric le Play) فرانسوی و ویلهم هایرنش ریل (Wilhelm Heinrich Riehl) آلمانی پدید آمد و سپس با تحقیقات سایر جامعهشناسان مانند دوركیم (Emile Durkheim) و ماركس (Karl Marx) توسعه یافت و تكمیل گردید.(6)
از آنرو كه خانواده نقش عمدهای در تربیت نیروی فعّال جامعه دارد و میتواند با افزایش بازدهی جامعه به توسعه اقتصادی و اجتماعی كمك كند، جامعهشناسان به بررسی مسائل مربوط به آن علاقهمند شدهاند. رویكرد جامعهشناسی خانواده براساس نظریه «كاركردگرایی»(7) ساختار خانواده، نقش هریك از اعضا، روابط میان اعضا، جمعیت و شاخصهای رشد یا كاهش آن، انواع خانواده از نوع گسترده و هستهای، تأثیرات متقابل جامعه و خانواده و امثال آن را مورد مطالعه قرار میدهد.(8)
ج. حقوق
دانش حقوق یكی از دانشهای علمی ـ كاربردی رایج و پر رونق در سراسر دنیاست و به مسائل خانواده توجه جدّی نموده و آن را به عنوان یك نهاد مدنی ـ حقوقی مورد تحقیق قرار داده است. حقوقدانان قوانین متعددی برای ساماندهی امور خانواده تدوین كردهاند تا در صورت لزوم، مورد اجرا قرار گیرند و احیانا از فروپاشی نظام خانواده جلوگیری نمایند. حقوق هر یك از اعضای خانواده، ارث، نكاح، طلاق، نفقه اولاد و همسر از جمله موضوعاتی هستند كه از نظر حقوقی مورد رسیدگی قرار میگیرند.(9) حقوق بیش از دیگر حوزههای علوم انسانی كاربرد دارد و با زندگی عملی مردم در ارتباط است. دادسراهای عمومی و خصوصی و زیر مجموعههای آن از مراكزی هستند كه به اجرای عدالت در جامعه میپردازند. دادگاههای ویژه دعاوی خانوادگی امروزه از ازدحام بیشتری برخوردارند و در آنجا قضات متعددی به حل و فصل مسائل خانوادگی مشغولند. در هر كشوری قوّه قضاییه با تلاش پیگیر خود، مجری قانون در محیط اجتماعی و خانوادگی است. بدین روی، حقوق خانواده یكی از مهمترین مباحث حقوق مدنی هر كشور میباشد.د. اقتصاد
اقتصاددانان نیز به نوبه خود، مسائل خانواده را از نظر دور نداشته و آن را به عنوان یك واحد تولید و مصرف مورد توجه قرار دادهاند. خانواده در تقویت بنیه مالی كشور و استوار نگه داشتن آن نقش مهمی ایفا میكند؛ چراكه خانوادهها نخستین گروههای اقتصادی را تشكیل میدهند و نیروی كار در مزارع و كارگاهها را آنها تأمین میكنند، به ویژه خانوادههای گسترده و سنّتی كه اغلب در روستاها زندگی میكنند و تقریبا همه اعضای آنها، اعم از زن و مرد و كوچك و بزرگ، به تولید اشتغال دارند؛ مانند كشاورزی و دامداری، تولید و توزیع و مصرف كه از محورهای اصلی در علم اقتصاد هستند و هر سه محور ارتباط مستقیمی با نهاد خانواده دارند. بنابراین، خانواده از یك سو، جایگاه تربیت نیروی فعّال كاری است و از سوی دیگر، یك واحد مصرفكننده محسوب میشود كه باید درآمد ملّی به صورت عادلانه بین خانوادهها تقسیم گردد.(10)از نظر اقتصاد سیاسی، دولت عهدهدار تأمین نیازهای اساسی خانوادههاست و حكومت وظیفه دارد كه مسكن و معیشت عمومی مردم را تأمین نماید. دولت باید شرایطی را به وجود آورد كه خانوادهها قدرت خرید كافی داشته باشند و بتوانند مایحتاج اولیه خود را بدون هیچ مشكلی فراهم سازند. آنچه در این زمینه مؤثر است، توزیع عادلانه امكانات است كه باید با مدیریت درست انجام گیرد. چه بسا مشكلات اقتصادی كه در اثر سوء مدیریت در نظام توزیع كالاهای مصرفی به وجود میآیند.(11)
امروزه یكی از مباحث عمده اقتصادی در مورد خانواده مسئله «رشد جمعیت» است كه اغلب كشورهای جهان، بخصوص كشورهای در حال توسعه، با آن روبهرو هستند و شیوههای گوناگونی برای مهار جمعیت به كار بستهاند. از جمله اقداماتی كه تا حدی در این زمینه موفق بوده، اجرای برنامههای پیشگیری از بارداری بانوان است. تبلیغات صورت گرفته در این رابطه توجه خانوادهها را به خود جلب نموده و در عمل نیز تأثیر فراوان بر جای گذاشته است. دلیل این امر شاید این باشد كه مهار زاد و ولد به خاطر كاستن از تكالیف بارداری و تربیت فرزند با آسایش و رفاه زنان سازگارتر است و به همین دلیل مورد استقبال گسترده قرار گرفته است. با این وصف، آنان میتوانند با راحتی و آسایش بیشتر زندگی كنند. به هر صورت، خانواده به دلایل متعددی، چه در مباحث نظری و چه در مباحث عملی، مركز توجه اقتصاددانان قرار گرفته است.
ه . روانشناسی
هرچند رویكرد روانشناسی به تجزیه و تحلیل رفتار آدمی میپردازد و سعی دارد ضمن تشخیص رفتارهای نابهنجار، علل بروز آنها را شناسایی كند و به درمان بیمار بپردازد، اما در عین حال، خانواده را نیز از زوایای گوناگون مورد مطالعه قرار میدهد؛ چرا كه خانواده به عنوان یك نظام باز،(12) دایم در حال تحول و دگرگونی است؛ دادههایی را از خارج میگیرد و چیزهایی را به بیرون میدهد. خانواده از منظر روانشناختی، برای حفظ تعادل خود، همیشه در دو جنبه «درونسازی» و «برونسازی فعّال» است؛ یعنی در عین سازگاری با تحولات اجتماعی، همه اعضای خود را از نظر جسمی و روحی به رشد مطلوب میرساند. طبیعی است كه مسائل رشد به لحاظ كمّی و كیفی در روانشناسی بررسی میشوند.(13)رویكرد خانواده درمانی از گرایشهای نسبتا جدید در دانش روانشناسی است كه از زاویههای گوناگون به بررسی مسائل خانواده میپردازد. یكی از نظریههای رایج در حوزه خانواده درمانی، نظریه «سیستمی» است. این نظریه، خانواده را موجودی میداند متشكّل از اجزای به هم پیوسته كه اولاً، اعضای آن تابعی هستند از رفتار سایر اعضای خانواده، و ثانیا، خانواده مانند هر نظام دیگری متمایل به تعادل است. اگر عضوی از خانواده دچار نابهنجاری شود، باید در ارتباط با سایر اعضای آن درمان گردد؛ زیرا از این نظر، هر عضوی وابسته به محیط خود و دیگر عناصر تشكیلدهنده آن نظام است.(14) بر اساس نظریه «سیستمی»، پیدایش عضو جدید یا كاهش عضو قدیم، مستلزم فشار بر اعضای سابق خانواده است. این امر ایجاب میكند كه خانواده به گونهای جوابگوی تعییرات درونی و بیرونی باشد كه خود را با شرایط جدید منطبق سازد.(15) به هر حال، دانش روانشناسی به بررسی زاویههای گوناگون خانواده پرداخته، راهكارهای مناسبی را برای پیشگیری یا درمان رفتارهای نابهنجار ارائه میدهد.
و. علوم سیاسی
حكما و اندیشمندان بزرگ، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، از روزگاران قدیم سیاست را به دو نوع «سیاست مُدُن» (شهرها) و «سیاست منزل» تقسیم كردهاند. بدینسان، خانواده و امور مربوط به آن، خود در قلمرو علوم سیاسی قرار میگیرد و باید مورد توجه نظریهپردازان دانش سیاست قرار گیرد؛ چرا كه نهاد خانواده، كوچكترین واحد اجتماعی و نمونه تمام عیاری است از یك جامعه بزرگ. همانگونه كه جامعه كلان نیاز به رئیس، مدیر و برنامهریزی دقیق دارد، خانواده نیز نیازمند سرپرست و برنامهریزی است. اگر سرپرست در خانواده نباشد، اعضای آن دچار تحیّر و سردرگمی میشوند و این سردرگمی به هرج و مرج اعضای آن و در نهایت، فروپاشی نظام خانواده منجر خواهد شد؛ چنانكه این مسئله در سطح جامعه و نظام سیاسی كشور نیز قابل پیشبینی است. از اینرو، خانواده به عنوان یك واحد سیاسی همواره مورد مطالعه كارشناسان مسائل سیاسی بوده است.عامل دیگری كه باعث جلب توجه صاحبنظران امور سیاسی به نظام خانواده شده این است كه كانون خانواده نقش مؤثری در تربیت نیروی سیاسی ـ اجتماعی دارد. اگر نگاهی به گذشته و حال جوامع بیندازیم، به روشنی درمییابیم كه سیاستمداران بنام تاریخ در محیط خانوادهها پرورش یافته و از همان جا شایستگیهای لازم را برای اداره امور جامعه كسب كردهاند. همچنین خانواده در حفظ اقتدار ملّی و استقلال یك ملت سهم بسزایی دارد. تاریخ نشان میدهد كه ملتهایی همیشه قوی و پرتوان بودهاند كه از نظر خانوادگی، بنیاد محكمتری داشتهاند. در مقابل، انحطاط و شكست هر ملتی از زمانی آغاز شده كه اصول خانوادگی در آن ملت رو به ضعف رفتهاند. از اینجاست كه فرهیختگان دانش سیاسی همواره نهاد خانواده را به عنوان یك شاخص سلامت و قدرت حیات سیاسی ـ اجتماعی جامعه معرفی میكنند و اینكه هرگونه ضعفی در نظام خانواده بر دوام و بقای حیات ملّی تأثیر میگذارد. به نظر بسیاری از كارشناسان، توسعه سیاسی و اقتدار ملّی یك كشور تا حد زیادی وابسته به استحكام نظام خانواده است.(16)
امروزه نیز سیاستمداران جهان در تمام دنیا از حیات فرهنگی و اقتصادی خانوادهها به شدت حمایت میكنند. این كار به لحاظ سیاسی ـ اجتماعی میتواند تحلیلهای گوناگونی داشته باشد. «عمل به وظیفه» یكی از نگرشهایی است كه به این مسئله مینگرند. براین اساس، تأمین نیازهای اساسی و فراهم ساختن وسایل آسایش و رفاهی حق ملت بر دولت است. زمامداران سیاسی جامعه بر اساس وظایف دینی و ملّی خود، باید به احتیاجات مردم بپردازند؛ چون درآمد ملّی و سرمایه عمومی كشور در اختیار رهبران جامعه قرار دارد و باید صرف معیشت خانوادهها گردد.
نگرش دیگر این است كه خانوادهها در پیدایش و استمرار قدرت نقش اساسی دارند و بدین دلیل، مورد حمایت كارگزاران سیاسی قرار میگیرند، به ویژه هنگام تعویض قدرت و برگزاری انتخابات وعدههای بیشتری از ناحیه گروههای سیاسی به مردم داده میشود. بدینسان، خانواده، چه در گذشته و چه در آینده، مورد توجه كارشناسان مسائل نظری و عملی دانش سیاسی بوده است.
ز. علوم تربیتی
كارشناسان امور تربیتی بیش از هر چیز به عنوان یك نهاد تربیتی به خانواده مینگرند. فضای گرم خانواده مناسبترین جای پرورش استعدادها و تواناییهای نسل جدید است؛ محیطی سرشار از مهر و محبت، عواطف و احساسات پاك، و كودك از همان روزهای نخست زندگی، در آغوش پر مهر پدر و مادر قرار گرفته، درس ایثار، محبت، مروّت و وفاداری فرامیگیرد. روحیه تعاون و همكاری و خدمت به مردم در فضای خانواده شكل میگیرد. كودك میآموزد كه چگونه با دیگران زندگی كند و چگونه در برنامهریزیها و تصمیمگیریها شركت كند. به نظر كارپردازان امور تربیتی، كانون خانواده بسان یك مركز تعلیم و تربیت غیررسمی، اصول و آداب زندگی را از راه غیر مستقیم به فرزندان ارائه میدهد. به عقیده آنان، خانه همواره در كنار مدرسه از عوامل مؤثر در فرایند تعلیم و تربیت مطرح بوده و كارایی خود را نیز نشان داده است. هرقدر پیوند خانه و مدرسه محكمتر باشد، بازدهی تعلیم و تربیت بیشتر خواهد بود. تشكیل انجمنهای اولیا و مربیان در اغلب مراكز آموزشی به همین منظور انجام میگیرد. هریك از اعضای خانواده، بخصوص پدر و مادر، در تربیت كودك نقش بسزا دارند. (بررسی این موضوع فرصت دیگری میطلبد، در اینجا به همین اندازه بسنده میشود.)خانواده در غرب
خانواده نهادی است شناخته شده و در هر جای دنیا حضور دارد و همه جا نیز از قوانین كم و بیش مشابهی پیروی میكند. در عین حال، در بسیاری از ویژگیها از جامعهای به جامعه دیگر تفاوتهای اساسی دارد؛ چرا كه فرهنگ حاكم بر جامعه خواه نا خواه بر خانواده و فضای حاكم بر آن تأثیر میگذارد. بدون شك، در هر جامعهای كه خانواده تشكیل شود، رنگ و بوی آن جامعه را به خود میگیرد و اعضای آن نیز از آداب، رسوم و سنّتهای رایج در همان محیط اجتماعی پیروی میكنند. این ادعا زمانی روشن میشود كه خانواده در دو جامعهای كاملاً متفاوت بررسی و نقاط اشتراك و اختلاف آن دو در مورد خانواده از هر جهت برجسته گردد. با این وصف، خانواده در غرب تفاوتهای ریشهای با نظام خانواده در اسلام دارد؛ چون نگرش اسلام و غرب در مورد خانواده از هر جهت تفاوت دارد.حقیقت این است كه غرب بر اساس اندیشه «آزادی مطلق»، اصول خانواده را به هم ریخته و آیندهای تاریك و وحشتناك فراروی خانوادهها قرار داده است. اساس تشكیل خانواده، كه ایجاد امنیت خاطر و تأمین نیازهای عاطفی، روحی و معنوی انسان است، دیگر در مغرب زمین معنا و مفهومی ندارد. در نگرش غرب، هدف از بنیاد خانواده جز رسیدن به اغراض مادی و استفادههای جنسی چیز دیگری نیست. نقش اصلی خانواده، كه تربیت فرزند است، بكلی فراموش شده، عیّاشی و هوسرانی جایگزین آن گردیده است. همه این نابسامانیها ناشی از آزادی بیحد و حصر غرب است كه زنان ودختران را از فطرت اولیهشان به دور ساخته و آنها را به ابزار كسب و تجارت تبدیل كرده است. اوضاع جاری در كشورهای غربی به گونهای است كه مورد اعتراض همه اندیشمندان، فرهیختگان و نویسندگان آن دیار قرار گرفته است.(17) آنچه امروزه در غرب میگذرد نشاندهنده این واقعیت است كه تمامی مرزها و ارزشهای انسانی در آن كشورها شكسته و مشكلات اجتماعی فراوانی ناشی از آن دامنگیر جامعه شده است، تا جایی كه گردانندگان امور اجتماعی و طرفداران آزادی نیز از این وضع به وحشت افتاده و برای حل مشكل، به كارشناسان مسائل مربوطه روی آوردهاند. پیامدهای این نوع آزادی در جوامع غرب، بیش از آن چیزی است كه بتوان توصیف كرد. در اینجا تنها به چند مورد از آنها اشاره میشود:
1. فروپاشی نظام خانواده
تحوّلات اجتماعی ـ فرهنگی مبتنی بر آزادیهای نامحدود در غرب به گونهای است كه به تزلزل و فروپاشی نهاد خانواده منتهی گشته است؛ چرا كه نظر به آزادی مطلق، بهترین راه برای ارضای غریزه جنسی جوانان روش «انتخاب دوست و رفیق» است، بدون تحمّل تكالیف ازدواج و خانهداری به صورت رسمی آن؛ چنانكه در جامعه امریكا كسی حق ندارد آزادی جنسی را محدود كند و تحت ضابطهای در بیاورد؛ زیرا خلاف آزادی محسوب میشود. با این وضع، دختران و پسران جوان خود را ملزم به تشكیل خانواده نمیبینند.(18)2. ابتذال زنان و دختران
فرهنگ غرب زنان و دختران جوان را در حدّ ابزاری برای تجارت و به دست آوردن پول و ثروت پایین آورده و افراد سودجو از آنها به شیوههای گوناگون در این زمینه بهرهبرداری میكنند. رقص و بازی در مجالس عمومی، آوازخوانی و ظاهر شدن در صحنههای نمایش و فیلم به صورت عریان بخشی از بیعفتی و ابتذال زنان است. هزاران انسان جوان از حركات اندام، رقص و صدای جذاب آنان تحریك شده، به وجد میآیند و چه بسا خسارات مالی و جانی بیشماری برای شركت كنندگان و گردانندگان صحنه پدید میآورند.3. خود فروشی و اختطاف
در جوامع غربی، بسیاری از زنان به خودفروشی تن داده، عرض و شرف خود را در اختیار دیگران قرار میدهند. این كار در اروپا و امریكا رایج است و هیچ منع قانونی وجود ندارد. دلیل اقدام به این عمل، هم میتواند اقتصادی باشد ـ چنانكه برخی از زنان در اثر فقر و ناداری و برای به دست آوردن لقمهای نان، خود را میفروشند ـ و هم سیاسی.(19) امروز در سیاست غرب، یكی از راههای سلطه بر مردم اشاعه فحشا در میان جوانان است تا بدین وسیله، مردم را سرگرم نگه داشته، خود به حكومت خویش ادامه دهند. همین سیاست را در دنیای اسلام هم میخواهند اجرا كنند.اختطاف زنان و دختران از دیگر پیامدهای فرهنگ غرب است و این امر به گونهای شیوع پیدا كرده كه موجب نگرانی جدی خانوادهها را فراهم ساخته است. هر روز افراد بیبند و بار و عیّاش با زور و تزویر، دختران جوان را سوار ماشین نموده، میبرند و پس از مدتی در فاصلههای بسیار دور از منزلشان رها میكنند.(20) زندگی در چنین جامعهای چگونه ممكن است؟ امنیت ناموسی مهمتر از امنیت مالی و سیاسی است. اگر زنان و دختران در كوچه و خیابان از دستبرد بیگانگان در امان نباشند، چگونه میتوان آرامش خانوادهها را تأمین كرد؟
4. شیوع بیماریهای مسری
شیوع بیماریهای مسری و غیر مسری، قابل و غیرقابل درمان در اغلب كشورهای غربی مانند بیماری ایدز، بیماریهای مقاربتی امثال آن نتیجه آزادی جنسی است. اشاعه فحشا و رواج روزافزون فساد در میان مردم سبب بروز بیماریهای مقاربتی و سرایت آنها به دیگران گشته است. به قرار برخی از گزارشها، قریب 75% زنان و 55% جوانان آلوده در جامعه امریكا مبتلا به بیماریهای مسری هستند.(21)5. افزایش سقط جنین
تعداد زیادی از زنان و دختران در عین به كارگیری وسایل جلوگیری از بارداری ناخواسته، به صورت غیر قانونی باردار میشوند. چنین افرادی از یك سو، تحت فشار نزدیكان خود قرار میگیرند و از سوی دیگر، با عوارض ناخواسته بارداری مواجه میشوند. از اینرو، برای رهایی از اینگونه فشارها اقدام به سقط جنین میكنند. در امریكا، فرانسه و دیگر كشورهای اروپایی برای سقط جنین مراكزی در نظر گرفته شده و یا در بیمارستانها و درمانگاهها به صورت رسمی این كار انجام میگیرد. طبق برخی از گزارشها، با افزایش میزان سقط جنین در غرب طی یك سال در امریكا، 55% از كل سقط جنینهای صورت گرفته مربوط به زنان و 45% آن مربوط به دختران مجرّد بوده كه هنوز ازدواج نكردهاند.(22)6. افزایش فرزندان نامشروع
با وجود پیشرفت ابزارهای پیشگیری و درمان در غرب و استفاده زنان از آنها، آمار تولید فرزندان نامشروع در جوامع غربی كم نیست. هر روز از كوچهها و خیابانها، راهروها، كارگاهها، ایستگاههای قطار و ماشین، كنار سطلهای زباله و دم در خانهها نوزادانی پیدا میشوند كه بدون پدر و مادر به حال خود رها گشتهاند. بنا به گزارشی، در سال 1961 میلادی در امریكا تعداد 400 هزار كودك سرراهی پیدا شدند كه فقط از دختران متولد شده بودند.(23) این رقم هر سال رو به افزایش است و هر روز بر تعداد فرزندان نامشروع افزوده میشود.ناگفته نماند كه آنچه ذكر شد، دورنمای اندكی از اوضاع خانواده در غرب است كه جز نام بیمحتوایی از آن باقی نمانده و در حال انحلال كامل به سر میبرد. روند رو به افزایش جرم و جنایت در غرب مانند سقط جنین و سرقت، مهر و محبت را از جامعه زنان سلب كرده و آنها را به انسانهایی بیرحم و قسیّالقلب مبدّل ساخته است كه كوچكترین عاطفهای در دل ندارند. جای بسی شگفتی است كه برخی از زنان و دختران در جوامع اسلامی آرزوی آزادی غرب را در سر دارند و میخواهند در مسیر انحطاط و ابتذال مطلق غرب قرار گیرند! فرو رفتن در فرهنگ منحط غرب، به معنای جدایی از همه ارزشهای دینی و مذهبی است كه نجات از آن بسیار دشوار است.
خانواده در اسلام
نگرش اسلام به خانواده بر عكس مكاتب و دیدگاههای غیر اسلامی، كه نگاهی تكبعدی است، بسیار عمیق و همهجانبه است و تمام ابعاد آن از آغاز تا انتها، در همه مراحل مورد توجه بوده و در هر مورد دستورات لازم ارائه گردیده است. نحلههای غیر دینی، خانواده را از زاویه خاصی مورد توجه قرار میدهند، به ویژه دانشهای علمی امروز دانشگاهها بر اساس نیاز خود به تجزیه و تحلیل خانواده میپردازند و به دیگر ابعاد آن توجه چندانی ندارند، غافل از اینكه خانواده به عنوان یكی از بنیادیترین نهادهای اجتماعی، در تمامی عرصههای زندگی بشر حضور دارد و باید به جوانب گوناگون آن پرداخت. به نظر میرسد این مسئله نقدی است بر همه دانشهای علمی كه از آنها نام برده شد.اما اسلام ـ همانگونه كه گفته شد ـ نگاهی همهجانبه به نهاد خانواده دارد و آن را از زاویههای گوناگون مورد توجه قرار داده است. وقتی به متون اسلامی، بخصوص آیات و روایات مراجعه كنیم، در همه زمینهها به دستوراتی برمیخوریم كه از همه جهات به تحكیم نهاد خانواده پرداخته است. قرآن كریم و احادیث اسلامی در مسائل اخلاقی، اجتماعی، تربیتی، روانشناختی و اقتصادیِ خانواده فراوان سخن گفتهاند. اگر این مضامین به صورت دقیق و تخصصی استخراج و با یافتههای علوم جدید منطبق گردند، تحول عظیمی در دانش خانواده به وجود خواهد آمد.
آنقدر كه اسلام به تحكیم بنیان خانواده اهمیت داده و در دستورات خود گام به گام آن را دنبال نموده است، مكتبهای دیگر به استقرار خانواده بها ندادهاند. اسلام پیش از همه، میخواهد یك فضای عاطفی و محبتآمیز در محیط خانواده پدید آید و روابط بین اعضای آن بیش از پیش پایدار گردد.(24) خانوادهای از منظر اسلام خوشبخت است كه دوستی، صداقت و وفاداری بر فضای آن حاكم باشد؛ زیرا با اختلاف، بدبینی، و خودمحوری، شیرازه خانواده از هم میپاشد. خدای متعال ایجاد محبت و همدلی بین زن و شوهر را از نشانههای خود دانسته، میفرماید: «وَ مِن آیاتِه أن خَلَق لكم مِن انفسكم اَزواجا لِتسكُنوا اِلیها و جَعَل بَینكُم مَوّدةً و رَحمةً» (روم: 29) یكی از نشانههای خداوند این است كه برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در كنارشان بیارامید و میان شما و همسرانتان مودّت و رحمت برقرار ساخت.
براساس بینش اسلامی، پیوند میان زن و مرد فراتر از یك غریزه بوده، منشأ فطری و الهی دارد كه ا ز سرشت آدمی ناشی میشود. دستگاه عظیم خلقت چنان زوجین را به هم علاقهمند ساخته است كه حاضرند برای رفاه حال دیگری، رنج و زحمت را به جان خود بخرند تا همسر در آسایش زندگی كند. آفریدگار بشر كاری كرده است كه خودخواهی و تكروی در محیط خانواده به خدمت و همكاری تبدیل شود. وقتی زن و مرد عقد همسری بستند و قرار گذاشتند كه یك عمر با هم زندگی كنند، خود به خود عواطف خاصی نسبت به یكدیگر پیدا میكنند. اینگونه روابط عاطفی بین آن دو، هم در تكوین و هم در تشریع موردنظر پروردگار است و هدف خداوند این است كه بین زن و شوهر، مهر و محبت بر قرار باشد تا در كنار هم احساس امنیت و آرامش نمایند.(25) از این نظر، قویترین عامل دوام و رشد خانواده، «عاطفه» و محبت اعضای آن به همدیگر است و همه وظیفه دارند این عامل را تقویت كنند؛ به ویژه مرد خانواده، كه سرپرستی اعضای را به عهده دارد، باید فضای همدلی و همكاری را در محیط خانواده پدید آورد و اگر احیانا نارسایی یا كدورتی بین آنها پدید آمد، بلافاصله به چاره و درمان آن بپردازد. به قول شهید مطّهری، اگر علاقه زن به شوهر از بین رفت، خانواده به صورت بیمار نیمه جان در میآید و اگر علاقه شوهر به زن خاموش شد، مرگ حیات خانوادگی فرامیرسد.(26)
خلاصه و نتیجهگیری
آنچه در مورد خانواده و كاربرد آن در رشتههای گوناگون علمی گفته شد، بیانگر اهمیت نهاد خانواده در زندگی فردی و اجتماعی انسان است. هر دانشی در علوم دینی و انسانی به نوعی، خود را ملزم به بررسی علمی و فنی مسائل خانواده میداند و در حوزه تخصصی خود در چارچوب معیّنی از آن سخن میگوید. همچنین به دست آمد كه مفهوم و تعریف «خانواده» در علوم گوناگون چندان تفاوتی با هم ندارد، منتهی هر یك طبق نیاز خود، جنبه خاصی از آن را مورد توجه قرار میدهد.از مقایسه نظام خانواده در فرهنگ اسلام و غرب این نتیجه حاصل میشود كه بر خلاف ادعاهای غربیان در زمینه آزادی و حقوق بشر و امثال آن، حقوق خانواده در كشورهای غربی پایمال گردیده است و خانواده در اثر مشكلات فراوان فرهنگی و اجتماعی، رو به انحلال و نابودی میرود. عزّت، شرف، حیا و عفت، همه فدای آزادی تقریبا بیحد و حصر و بی بند و باریهای روزافزون شدهاند. با این وصف، متأسفانه برخی از زنان و مردان مسلمان فریفته زرق و برق ظاهری فرهنگ غرب شدهاند و شب و روز تلاش دارند كه هر چه زودتر از فرهنگ اروپا و امریكا تقلید كنند! غافل از اینكه پیروی از فرهنگ غرب به معنای خداحافظی با همه ارزشهای دینی و انسانی یك ملت است. خلاصه آنكه هرچه عزّت، شرافت و خوبی است در فرهنگ ناب اسلام محمّدی است و در سایه آن سعادت دنیا و آخرت فرد تأمین میشود، بخصوص آنكه برنامههای تربیتی اسلام جسم و روح آدمی را پرورش میدهند و روحیه تعاون، وفاداری و كرامت نفس را در انسان پدید میآورند.
پینوشتها
*. «خانواده» برگردان واژه لاتین Family از ریشه Familia به معنای «برده» و «مستخدم» گرفته شده است. این تحوّل لغوی تحوّل مفهومی را نیز میرساند؛ بدین معنا كه در گذشته، نظام خانواده گسترده بوده و شامل غیر اعضای خانواده نظیر خدمتكار هم میشده و امروزه به نظام هستهای تبدیل شده است. خانواده هستهای مبتنی بر رابطه نسبی یا سببی میان اعضای خانواده است. (شهلا اعزازی، جامعهشناسی خانواده، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، 1376، ص 10.)
1ـ محمد حسین فرجاد، آسیبشناسی اجتماعی خانواده و طلاق، انتشارات منصوری، 1372، ص 11ـ12.
2ـ ناصر كاتوزیان، حقوق مدنی خانواده، انتشارات بهمن برنا، 1371، ج 1، ص 1ـ3.
3ـ به نوشته برخی از جامعهشناسان، خانواده به طور كلی، چهار مرحله تاریخی را پشت سر گذاشته است: 1. نگرش فلسفی و اخلاقی به خانواده: نظریهپردازان این مرحله مانند افلاطون در غرب و فارابی و غزّالی در شرق نگاه فلسفی و اخلاقی به خانواده میكردند و بر این اساس، مسائل آن را بررسی مینمودند. 2. نگرش كلگرایانه به خانواده؛ در این دوره، خانواده به عنوان یك نهاد اجتماعی ـ تاریخی مطرح گردید و مسائل مربوط به آن مانند سایر پدیدهها به صورت جامع و همهجانبه مورد پژوهش قرار میگرفت و از دانشمندان این مرحله میتوان به مرگان و باخوفن و نیز مك لنان اشاره كرد. 3. نگرش تجربی به خانواده: این طرز تفكر در واقع، واكنشی در برابر كلگرایی بود و به مسائل جزئی خانواده توجه داشت. از دانشمندان این دوره لوی استروس فرانسوی و ارنیت برجس امریكایی بودند. 4. نگرش میانهرو به خانواده: این دیدگاه تركیبی از دو نظریه كلگرایانه و تجربی بود كه با مطالعات پارسونز و مرتن آغاز شد. (نعمتاللّه تقوی، جامعهشناسی خانواده، دانشگاه پیام نور، 1376، ص 4.)
4ـ عبدالرحمان بن خلدون، مقدّمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، انتشارات علمی فرهنگی، 1369، ج 1، ص 5.
5ـ شهلا اعزازی، پیشین، ص 10.
6. Functionalism
7ـ ر.ك: همان، ص 11.
8ـ ر.ك: ناصر كاتوزیان، پیشین، ص 12.
9ـ ر.ك: ؟، فرهنگ علوم اجتماعی، ص 13.
10ـ سید هادی حسینی، فقه و توسعه در منابع دینی، قم، بوستان كتاب، 1381، ص 14.
11. Opensystem.
12الی 14ـ مینوچین سالوا دور، خانواده و خانواده درمانی، ترجمه باقر ثنایی، تهران، امیركبیر، 1373، ص16/ص17/ص 18.
15ـ محمد فرابی، سیاست مدینه، ترجمه سید جعفر سجادی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371، ص 19.
16ـ ر.ك: جامعهشناسی زنان و خانواده، ص 19 / ناصر كاتوزیان، پیشین، ج 1، ص 20.
17ـ ر.ك: صابر احمدطه، نظامالاسرة فی الیهودیة و النصرانیة و الاسلام، قاهره، نهضة مصر للطباعة و النشر و التوزیع، 2003، ص 21.
18ـ عبدالرسول عبدالحسن الغفّار، المرأة المعاصرة، مطبعة المهر، 1404 ق، ص 22.
19ـ همان، ص 23.
20ـ صابر احمد طه، پیشین، ص 24.
21الی 23ـ عبدالرسول عبدالحسن الغفّار، پیشین، ص 25 / ص 26 / ص 27.
24ـ محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج 3، ص 28.
25ـ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 19، ص 30.