انقلاب بيدارساز (1)

انقلاب اسلامي ايران به عنوان نقطه آغاز خيزش بيداري اسلامي در نيمه دوم قرن بيستم، شروع دوره جديدي از ظهور اسلام با رويكرد سياسي را براي جهان اسلام نويد داده و پيروزي برجسته ترين حركت اسلامي در اين دوره، ساير حركتهاي اسلامي در جهان اسلام را به تكاپو واداشت. ذكر اين نكته ضروري است كه ميزان تاثيرگذاري انقلاب اسلامي بر همه جوامع اسلامي يكسان و يك نواخت نبوده، بلكه با توجه به اوضاع خاص هر منطقه و نيز قرابت هاي فكري، فرهنگي و جغرافيايي، درجه تاثيرآن
سه‌شنبه، 17 آذر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انقلاب بيدارساز (1)
انقلاب بيدارساز (1)
انقلاب بيدارساز (1)

نويسنده: سيد مهدي طاهري




نقش انقلاب اسلامي ايران در بيداري جهان اسلام

انقلاب اسلامي ايران به عنوان نقطه آغاز خيزش بيداري اسلامي در نيمه دوم قرن بيستم، شروع دوره جديدي از ظهور اسلام با رويكرد سياسي را براي جهان اسلام نويد داده و پيروزي برجسته ترين حركت اسلامي در اين دوره، ساير حركتهاي اسلامي در جهان اسلام را به تكاپو واداشت. ذكر اين نكته ضروري است كه ميزان تاثيرگذاري انقلاب اسلامي بر همه جوامع اسلامي يكسان و يك نواخت نبوده، بلكه با توجه به اوضاع خاص هر منطقه و نيز قرابت هاي فكري، فرهنگي و جغرافيايي، درجه تاثيرآن متفاوت بوده است و هر اندازه كه ملت ايران در نيل به اهداف انقلابي خود با ملت هاي ديگر وجه اشتراك داشته اند، به همان نسبت استقبال از اين انقلاب گسترده تر بوده است.
به طور كلي آنچه كه بر همگان روشن و واضح است، اين است كه انقلاب اسلامي ايران تاثيرهاي گسترده اي را در وراي مرزهاي خود داشته و با توجه به پيروان و هواخواهاني كه پيدا كرد و به عنوان يك نيروي قابل محاسبه توسط دولت هاي خارجي و همچنين دولتهاي منطقه عنوان شده است؛ بدان خاطر كه « انقلاب اسلامي در ايران به دليل جذابيت شعارها، اهداف، روش ها، محتوا، نتايج و سابقه مشترك ديني و تاريخي و شرايط محيط منطقه و بين المللي، پديده اي تاثير گذار در جهان اسلام بود».(1) در مجموع تاثير آن بر سايرين از گرايش و پذيرش ارزش ها و آرمان هاي انقلاب تا الگو برداري شيوه ها و روش هاي اتخاذ شده، از جمله گسترش تظاهرات عمومي عليه نظام هاي حاكم، در نوسان بوده كه اين وضعيت زمينه هاي تهديد سايرين را فراهم آورده بود كه در اين راستا و در ادامه در صدديم تا به بررسي تاثير گذاري انقلاب در ميان كشورهاي مختلف پرداخته و براي سهولت اشاره به اين بحث، مناطق مورد بررسي را به 5 قسم عمده تقسيم كرده ايم تا در خلال آنها به نقش انقلاب اسلامي ايران در بيداري جهان اسلام بپردازيم.

1. جنوب شرق آسيا

1. 1. مالزي و اندونزي:

دركشورهاي اندونزي و مالزي به دليل وجود جامعه كثرت گراي مذهبي، جنبش هاي احياي اسلام فعال هستند و هم زمان با انقلاب اسلامي، جنبش تجديد حيات اسلام در اين منطقه نيز در حال شتاب گرفتن بود(2)و مسلمانان؛ اعم از آنكه در كشورشان اقليت يا اكثريت بوده اند، نسبت به هويت خود آگاه تر شده بودند. به همين دليل بر اساس نظر شمار بسياري از ناظران اسلام معاصر در مالزي و اندونزي، اجماع عمومي بر اين است كه انقلاب ايران تاثير مهمي بر عناصر آشنا به مذهب در اين كشورها داشت.
انقلاب اسلامي ايران براي مسلمانان آنجا بيش از آنكه به عنوان الگويي اجتماعي و قابل تكرار مطرح باشد، به مثابه منبعي الهام بخش تلقي گرديد و موجب تجديد توان حركت انقلاب اسلامي در اين جوامع شد كه بازتاب انقلاب در اين كشورها داراي دو بعد بوده است: از يك سو پيروزي انقلاب اسلامي و انعكاس رسانه اي آن، موجب تقويت احساس هويت مذهبي در ميان مسلمانان و نيز تسريع روند تجديد حيات سياسي اسلام در اين جوامع گرديد؛ زيرا تلاش جامعه مسلمان ايران در سرنگوني دولت ضد ديني، تاثير مثبتي بر آنها داشت كه با شكل گيري انقلاب اسلامي در ايران، برخي از ناظران و مفسران رويدادهاي اسلامي پيش بيني كردند كه كشورهايي همانند مالزي و اندونزي توانند تبديل به «ايراني ديگر» گردند. (3)
از سوي ديگر انقلاب ايران توانايي حكومت هاي مالزي و اندونزي را در توجيه نظارت و سركوب جنبش هاي مخالفان اسلام گرا تقويت كرده و آنها نيز براي بي اعتبار ساختن هر گونه مخالفت اسلامي به طرح اتهام هايي، چون اسلام راديكال، پرداخته و در صدد افزايش تلاش ها در نظارت بر نقش سياسي آن دسته از نيروهاي اسلامي برآمدند كه آنها را براي سياست دولت زيان بار تلقي مي كردند. لذا دولت هاي اين دو كشور تلاش كردند تا آنها را از طريق تلفيق مجموعه اي از گزينش، تهديدها، افزايش مراسم و سخنراني هاي مذهبي، و مراقبت و نظارت بيشتر بر فعاليت هاي مذهبي مهار كنند. (4)در عين حال سعي كرده اند كه برخوردي محتاطانه با انقلاب اسلامي داشته باشند و بنا به ملاحظات داخلي و خارجي هر چند در مقاطعي نيز ناگزير از اصلاح و تعديل مشي خود به نفع مسلمانان شده اند، ولي همواره تلاش كرده اند كه ضمن حفظ روابط رسمي سياسي با ايران، از طرق مختلف مانع گسترش و تعميق مفاهيم انقلاب اسلامي در جامعه خويش شوند.
در اين راستا در كشور اندونزي از آن جايي كه مبلغان مسلمان و سازمان هاي سياسي همواره خواستار ابراز حمايت دولتمردان خود نسبت به امام و انقلاب بودند، اما دولتمردان علي رغم سكوت ظاهري خود با نگراني جدي به انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني مي نگريستند؛(5) بدان خاطر كه مسلمانان اندونزيايي ميان ايران و كشور خود يك سري شباهتهايي را احساس مي كردند كه باعث علاقه مندي آنها به انقلاب اسلامي مي شد كه از جمله آنها توان به تلاش ايران براي رهايي از سلطه يك ابرقدرت، به كارگيري درآمدهاي نفتي براي توسعه كشور و استفاده از اسلام براي رهايي از چنگ كاپيتاليسم و سوسياليم در سطح ملي و بين المللي اشاره كرد.( 6)
دولت مالزي نيز علي رغم اينكه در كنار قوميت، براي اسلام در حيات سياسي اين كشور نيز اهميت قايل است، اما هيچ گاه نگراني خود را از بروز حركت هاي اسلامي پنهان نكرده و معمولا رفت و آمد رهبران محلي واسلامي به ايران را زير نظر داشته و ضمن كنترل روابط دو جانبه، مانع تاثير سياسي انقلاب ايران بر مسلمانان كشورش شد؛ زيرا مسلمانان اين كشور، با علاقه زيادي حوادث ايران را پيگيري كرده و مجذوب شخصيت امام خميني شده بودند. (7)

1. 2. فيليپين:

كشور فيليپين با اكثريت جمعيت مسيحي، پس از رهايي از استعمار اسپانيا به تدريج تحت حاكميت آمريكا درآمد. (8) در كشور فيليپين مسلماناني كه به «مورو» معروف هستند، تنها 5% از جمعيت اين كشور را تشكيل مي دهند. بسياري از مسلمانان در اين كشور، سرنگوني شاه ايران را نمونه اي از غضب الهي دانسته و آن را نشانه اي محتمل براي سرنوشت پادشاه خود دانستند. (9)
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، شاهد تاثير دامنه انقلاب اسلامي در اين كشور هستيم، از جمله اين كه تشكيل حكومت در ايران باعث بيداري، اميد و اعتماد به نفس مسلمانان اين كشور شد و در واقع اين انقلاب براي آنها توانايي اسلام را در رهبري مردم سركوب شده جهت مقابله با رژيم هاي فاسد و تحت ستم خارجي آشكار نمود . در اين راستا ايران نيز با حمايت از مبارزه جبهه آزادي بخش ملي مورو، گرايش هاي سياسي از پيش موجود را قوت دوباره اي بخشيده و خيزش اسلامي را با ايجاد روحيه و حمايت از مبارزات مسلحانه عليه دولت مانيل تشديد كرد و در راستاي حمايت از مسلمانان فيليپين، مبادرت به تحريم صدور نفت به آنجا ورزيد. (10)پس از سقوط استبداد «رژيم ماركوس» در سال 1986، روابط طرفين از حالت تيرگي خارج شده و طرفين داراي روابط مبتني بر صلح و توسعه پايدار شده(11)و در حال حاضر سازمان هاي فرهنگي ايران نيز به طور وسيعي در آنجا فعال هستند.

پی نوشتها:

1. اسپوزيتو جان ال، انقلاب اسلامي و بازتاب جهاني آن، ترجمه محسن مدير شانه چي، تهران؛ مركز بازشناسي اسلام و ايران، 244:1382
2. امرائي حمزه، انقلاب اسلامي ايران و جنبش هاي اسلامي معاصر، تهران ؛ مركز اسناد انقلاب اسلامي، .258:1383
3. اسپوزيتوجان ال، انقلاب اسلامي و بازتاب جهاني آن، ترجمه محسن مدير شانه چي، تهران؛ مركز بازشناسي اسلام و ايران،.256:1382
4. محمدي محمدي منوچهر، بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، :1385 469 و 471
5. راهاجو دوام، جنبش هاي اسلامي در مالزي و اندونزي، فصلنامه انقلاب اسلامي، سال اول، شماره 2، تابستان :1378 .72
6. محمدي محمدي منوچهر، بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي،:1385 452 - .453
7. گلي زواره غلامرضا، شناخت كشورهاي اسلامي و نواحي مسلمان نشين، قم؛ مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، :1380 230 - .231
8. محمدي محمدي منوچهر، بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي،:1385 483 و 485
9. اسپوزيتوجان ال، انقلاب اسلامي و بازتاب جهاني آن، ترجمه محسن مدير شانه چي، تهران؛ مركز بازشناسي اسلام و ايران،:1382 .285
10. محمدي محمدي منوچهر، بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي،:1385 494 و 495
11. ملكوتيان مصطفي، تاثيرات منطقه اي و جهاني انقلاب اسلامي، مجله دانشكده حقوق و علوم سياسي، شماره 61، :1382 276 – 277

منبع: http://www.pegahhowzeh.com




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط