شادي و غم در تعاليم اسلامي
منشأ انگيزش انسان نياز است که آدمي را وا مي دارد تا آن نياز را تأمين کند.
همانطوري که انگيزش، نقش محوري در زندگي انسان ايفا مي کند هيجان ها و عواطف نقش محوري در افکار و رفتار او ايفا مي نمايد و اين هيجان ها متعدد و گوناگون است که اصول آن را برخي روان شناسان لذت، ترس، خشم و محبت و نفرت و شادي و غم مي دانند.
آدمي هنگامي که با محرک خوشايند و مطلوب در رسيدن به هدف روبرو شود طبعا احساس لذت مي کند و براي تلاش بيشتر برانگيخته مي شود و اگر با محرک نامطلوب مواجه شود دچار رنج مي گردد.
و هنگامي که خطر يا تهديدي نباشد آدمي احساس امنيت مي کند و اگر احساس خطر و يا تهديدي وجود داشته باشد احساس ترس مي نمايد.
شادي نيز حالتي است که تألمات روحي در انسان به کمترين حدّ خود مي رسد و بر اثر آن مسرّت باطني انسان آشکار مي شود و انسان براي لحظه اي از قيد غم ها آزاد مي گردد، شادي احساس مثبتي است که از حس رضايت مندي و پيروزي بدست مي آيد.(1)
برخي ديگر گفته اند: شادي عبارت است از مجموع لذت هاي بدون درد. شادي آرامش خاطر و رضايت باطني است شايد آن کيفيت زندگي است که همه آرزوي يافتنش را دارند.(2)
مرحوم شهيد مطهري در اين زمينه مي نويسد: سرور، حالت خوش و لذت بخشي است که از علم و اطلاع بر اين که يکي از هدف ها و آرزوها، انجام يافته يا انجام خواهد يافت، به انسان دست مي دهد و غم و اندوه، حالت ناگوار و دردناکي است که از اطلاع بر انجام نشدن يکي از هدف و آرزوها به انسان دست مي دهد.(3)
با عنايت به تعريف هاي ياد شده شادي و غم حالتي از لذت و رنج مي باشد.
با توجه به مطالب گفته شده که محور زندگي آدميان بر انگيزش و هيجان است و از جمله هيجان ها، شادي و غم است، و با توجه به اين که شادي يکي از نيازهاي اساسي انسان در زندگي است و با توجه به اين که شادي محرکي است براي کار و فعاليت بيشتر و عاملي براي رشد و موفقيت و يکي از ضرورت هاي زندگي است و غم و اندوه از عوامل بازدارنده رشد و موفقيت، آيا اسلام در تعاليم خود به آن پرداخته و دربارة اين نياز انسان حقايقي را ارائه داده است يا خير؟ و به عبارت ديگر: با توجه به اين که انسان فطرتا به شادي متمايل و از غم گريزان است، آيا دين به امر فطري پاسخ داده است؟ آيا آدمي، مي تواند هم دين دار باشد و هم شادمان و شاداب و با وجود آن از غم و اندوه بدور باشد. ما در اين مقاله درصدد تبيين اين حقيقتيم که با عنايت به هماهنگي تعاليم اسلام با فطرت آدمي و قوانين اسلامي با نيازهاي فطري انسان، حتماَ به اين سؤال پاسخ داده است ولکن براي آن حدود و مرزهايي تعيين کرده که پيروان دين بايد با رعايت آن مرزها و حدود به شادي بپردازند.
امام هفتم فرمود: «اجتهدوا في ان يکون زمانکم اربع ساعات، ساعة لمناجاة الله و ساعة لامر المعاش و ساعة لمعاشرة الاخوان و الثقات الذين يعرفونکم عيوبکم و يخلصون لکم في الباطن و ساعة تخلون فيها للذّاتکم في غير محرّم و بهذه الساعة تقدرون علي الثلاث ساعات.»(4)
تلاش کنيد در اين که اوقات خود را در چهار بخش تنظيم کنيد، بخشي از آن براي راز و نياز با خدا و عبادت او و بخشي براي کار و فعاليت به منظور تأمين زندگي و بخشي را براي معاشرت و مصاحبت با برادران مورد اعتماد، کساني که شما را به عيوب و کاستي هايتان واقف سازند و در باطن شما را (با تذکر و نصيحت از آلودگي ها) پاکسازند و بخشي را به لذات و تفريحات غير حرام (مشروع) اختصاص دهيد و با اين بخش يعني تأمين لذّت و سرور و نشاط نيرو و توان انجام وظايف ديگر خود را تأمين نمائيد.
از اين روايت استفاده مي شود که آدمي با توجه به ابعاد وجودي خود بايد به همه ابعاد عنايت داشته باشد، آدمي به لحاظ برخورداري روح و داشتن نياز معنوي بايد با راز و نياز با خدا و عبادت به درگاه او به اين خواسته خود پاسخ گويد و به دليل داشتن جنبه مادي و معيشتي بايد با کار و تلاش اين نياز خود را تأمين نمايد و به دليل اجتماعي بودن بايد در اجتماع حضور يابد و از طريق ارتباط و معاشرت و مصاحبت با افراد مورد اعتماد هم کاستي هاي خود را بشناسد و برطرف کند و هم با ارتباط سازگار با آن ها نيازهاي خود را تأمين نمايد ولي در بخش چهارم که به مسئله لذت مي پردازد به انسان توجه مي دهد که اولاً يکي از نيازهاي طبيعي و فطري انسان لذت و نشاط و سرور و شادي است که بايد در برنامه روزانه خود به آن توجه نمايد و ثانياً لذّت و نشاط منطقه ممنوعه و حرامي دارد که نبايد در آن وارد شود و ثالثاً لذت و نشاط زمينه ساز توان و قدرت انسان بر انجام فعاليت ها در سه بخش ديگر زندگي است زيرا نشاط و شادي در آمادگي روحي و رواني انسان مؤثر است و کسي که آمادگي روحي و رواني داشته باشد بهتر مي تواند به فعاليت بپردازد.
اقسام شادي
1- شادي پسنديده
از اين رو شادي پسنديده را مي توان شادي دانست که ويژگي هاي زير را داشته باشد.
الف: همراه با گناه نباشد چنان که در روايت پيشين به آن اشاره شد.
ب: مقرون با غفلت خدا نگردد يعني باعث نشود که آدمي از خدا غافل شود.
ج: اعتدال و ميانه روي در آن رعايت شود.
امام علي(ع) فرمود: «سرور المؤمن بطاعة ربّه و حزنه علي ذنبه».(5) شادي مؤمن به طاعت پروردگارش و اندوهش بر گناه و عصيان است. امام صادق(ع) فرمود: «لاتسخطوا الله برضي احد من خلقه و لاتتقربوا الي الناس بتباعد من الله»(6) خداي متعال را به خاطر رضايت و خشنودي احدي از مردم به غضب در نياوريد و با دوري از خدا به مردم نزديک نشويد.
در آيين اسلام سرگرمي هاي زيان بار و عوامل بازدارنده از پيشرفت هاي معنوي ممنوع است، از اين رو مسلمان نمي تواند با استفاده لهو و لعب و موسيقي و غنا براي خود نشاط و شادي را تحصيل کند.
يکي از اصحاب امام صادق(ع) خدمت آن حضرت رسيد و سؤال کرد من همسايگاني دارم که آن ها کنيزان خواننده دارند و من گاهي به دستشويي مي روم، صداي غنا و موسيقي آن ها به گوش من مي رسد و من نشستن خود را طول مي دهم تا نغمه هاي آن ها را بشنوم آيا مانعي دارد؟ حضرت فرمود: ديگر چنين نکن. او گفت من در مجلس موسيقي آنان شرکت نمي کنم، بلکه گاهي از خانه خود به آن گوش مي دهم حضرت فرمود: آيا کلام خدا نشنيده اي که مي فرمايد: «ان السمع و البصرو الفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسئولاً؛ (7) گوش و چشم و دل ها (همه در پيشگاه خدا) مسئولند. آن مرد در جواب گفت: گويا من تا حال اين آيه را از کسي نشنيده بودم الآن متوجه شدم و ديگر اين کار را انجام نمي دهم.(8)
علاوه بر اين ها آدمي بايد در همه امور از جمله در شادي و غم اعتدال و ميانه را رعايت کند، شادي هاي او آن چنان نباشد که باعث غفلت و دوري از خدا گردد و تعهد و مسؤوليت را از ياد انسان ببرد و اندوه و غم نيز بايد به گونه اي باشد که مايه افسردگي روح و يأس و نااميدي نشود.
موارد شادي در آموزه هاي اسلامي
1- ملاقات با برادران ايماني
2- شاد کردن مؤمن از طريق خدمت رساني به او
در برخي روايات آمده است که بهترين عبادت وارد کردن نشاط و شادي بر مؤمن است. (11) و در برخي ديگر: بهترين اعمال را شاد کردن مؤمن ذکر کرده است.(12)
پيامبراکرم(ص) فرمود: «احبّ الاعمال الي الله سرور الذي تدخل علي المؤمن تطرد عنه جوعته او تکشف عنه کربته؛(13)
بهترين اعمال در پيشگاه خدا سرور و شادي است که بر مؤمن وارد مي کند و اين شادي از راه دفع گرسنگي از او و برطرف کردن غم و اندوه از اوست.»
در روايتي امام نيز همين سخن را فرمود و يکي از مصاديق شاد کردن مؤمن را اداء بدهکاري او ذکر کردند.(14)
3- شادي براي احياء حق
4- شادي در روزهاي شادي معصومان
2- شادي ناپسند
الف: شادي از راه گناه
از اين رو امام علي(ع) فرمود: «التبهج بالمعاصي اقبح من رکوبها؛(17) شادي به گناه، از انجام دادن آن زشت تر است.»
ب: شادي هاي تمسخرآميز
بدکاران همواره از روي طغيان، کبر و غرور به تمسخر مؤمنان مي پردازند و از اين راه شادي مي کنند.
ج: شادي در برابر لغزش هاي ديگران
د: شادي به دروغ
ه: شادي بر مخالفت از فرمان هاي پيامبر(ص)
اين آيه به اين نکته اشاره دارد که منافقان به گمان اين که پيروزي به دست آورده اند و با تخلف از جهاد و دلسرد کردن بعضي از مجاهدان به هدفي رسيدند، قهقه سر مي دهند و بسيار مي خندند، همان گونه که منافقان در هر عرصه و زمان چنين اند ولي قرآن به آن ها اخطار مي کند بايد کم بخندند و بسيار گريه کنند. گريه براي آينده تاريکي که در پيش دارند، گريه براي مجازات هاي دردناکي که در انتظار آنهاست. گريه براي اين که همه استعدادها و سرمايه عمر خود را از دست دادند و رسوايي و بدبختي و تيره روزي را براي خود خريداري کرده اند.
و: شادي مغرورانه
اين که ثروت و مقام نبايد وسيله اي براي شادي هاي مغرورانه باشد براي آن است که اين ها وسيله اند و از وسايل بايد در جهت تکامل و ارتقاء معنوي و رفع نياز نيازمندان و خدمت به ديگران بهره برداري کند و نياز خويشتن را نيز برآورده سازد.
فوايد شادي
الف: سلامت روان
ب: رشد معنوي
اين دل ها همانند بدن ها خسته و افسرده مي شوند و نياز به استراحت دارند در اين حال نکته هاي زيبا و نشاط انگيز براي آن انتخاب کنيد.»
ج: سلامت جسم، امنيت اجتماعي و...
راه هاي شاد زيستن
از نظر آن ها مهمترين عواملي که با غلبه بر آن مي توان به اين کيمياي خوشبختي دست يافت آن است که در آغاز بايد موانع شادي را شناخت و سپس راه غلبه بر آن را بيان کرد و آن ها عبارتند از:
1- سد اول شادي، پيچيدگي و راه حل آن سادگي است
زندگي ساده فضاي بيشتري را براي شما ايجاد مي کند، آرامش خاطر بيشتري خواهيد داشت و مسلماً از زندگي بيشتر لذت خواهيد برد.
آن چه دانشمندان در آغاز هزاره سوم مطرح مي کنند چيز تازه اي نيست بلکه اسلام در آغاز پيدايش انسان ها را به زهد و ساده زيستي و دوري از تجمّل و اسراف دعوت کرده است.
علي(ع) فرمود: «الزهد في الدّنيا قصر الامل و شکر کل نعمة و الورع عن کل ما حرّم الله»(25) زهد و ساده زيستي در دنيا به کوتاهي آرزوها (و دوري از آرزوهاي دست نيافتني) و سپاس نعمت الهي را داشتن و پرهيز از هر چيزي است که خداي سبحان آن را طرح کرده است.
امام صادق(ع) فرمود: «ليس الزهد في الدّنيا با ضاعة المال ولا بتحريم الحلال بل الزهد في الدينا ان لاتکون بما في يدک اوثق منک بما في يد الله؛(26) زهد در دنيا به از بين بردن مال و حرام دانستن حلال نيست بلکه زهد در دنيا به اين است که اعتماد آدمي نسبت به آنچه که در دست او است از اعتمادش به خدا بيشتر باشد.»
دربارة اسراف علي(ع) فرمود: «حسن التدبير مع الکفاف اکفي لک من الکثير مع السراف؛(27) مديريت خوب و برنامه ريزي درست در صورت کافي بودن معيشت زندگي بهتر است از مال فراواني که در آن اسراف و زياده روي باشد و آدم آن را به ولخرجي مصرف کند.»
در برخي روايات دور انداختن هسته اي که مي تواند در زندگي مؤثر باشد و دور ريختن آب اضافه از مصاديق اسراف دانسته شده است.
امام صادق(ع) فرمود: « ادني الاسراف هراقة فضل الماء و ابتذال ثوب الصون و القاء النوي؛(28) کمترين اسراف آن است که انسان آب اضافه بر مصرف را بريزد و لباسي که براي حفظ آبروست (با پوشيدن آن در حال کار) آن را به ابتذال بکشاند و هسته ميوه را به دور اندازد.»
در سخن ديگري فرمود: «انّما الاسراف فيما اتلف المال و اضرّ بالبدن؛(29) اسراف و زياده روي در صورتي است باعث اتلاف مال و زيان رساندن به بدن شود.»
2- سد دوم: گام هاي کمرشکن، راه حل: اندکي مکث و تأمّل
در آموزه هاي اسلامي انسان براي تحصيل آرامش دعوت به عبادت و تزکيه نفس شده و مأمور شده که گاهي با خود خلوت کند و در حال خلوت به مناجات با خدا و ياد او بپردازد و در اعمال خود تأمّل کرده و به محاسبه نفس بپردازد و آرامش را براي خود به ارمغان آورد.
از اين رو در قرآن فرمود: «الا بذکر الله تطمئن القلوب؛(30) آگاه باشيد که با ياد خدا دل ها آرام مي شود.»
در روايات از عزلت و گوشه گيري در برخي شرايط به عنوان عبادت، و وسيله راحتي اهل عبادت و انس با خدا ياد شده است در روايتي آمده است که لقمان حکيم گاه حالت تنهايي را طول مي داد به گونه اي که مولاي او به وي مي گفت: اگر تو با مردم باشي بهتر است تا تنها باشي. وي در جوان گفت: «انّ طول الوحدة افهم للفکرة و طول الفکرة دليل علي طريق الجنة؛(31) تنهايي طولاني براي انديشيدن جهت فهميدن، بهتر است و انديشه طولاني دليل و راهنماي راه بهشت است.»
در روايات انسان به محاسبه نفس فرا خوانده شده است.
از اين رو علي(ع) فرمود: «ما احقّ الانسان ان تکون له ساعة لايشغله عند شاغل يحاسب فيها نفسه فينظر فيما اکتسب لها و عليها في ليلها و نهارها؛(32)
شايسته است که آدمي ساعتي را به فراغت از کار و تلاش اختصاص دهد که در آن در خود تأمّل کند و به محاسبه نفس بپردازد و در اعمال روزمرّه خود بينديشد و بيابد که چه چيزي را در شب و روز بدست آورده است.» و در واقع اين انسان به خودشناسي بپردازد و بيابد که چه کرده است.
3- سد سوم: منفي نگري؛ راه حل: مثبت انديشي
شما با جهان از طريق حواس و افکار خود ارتباط برقرار مي کنيد. اگر بتوانيد احساس تفکر خود را به گونه اي صحيح مديريت کنيد، جهان را نيز به گونه اي ديگر تجربه خواهيد کرد. حق شناسي و سپاس، تزکيه نفس و... از جمله عادت هايي است که مي تواند نگرش شما را نسبت به جهان تغيير دهد.
برخي انسان ها پيوسته منفي نگرند و منفي بافند و خود را در حصارهايي از افکار و صفات و رفتارهاي منفي مي بينند، در تعاليم اسلامي آدمي بايد اين حصارها را بشکند و خود را از آن افکار منفي برهاند و همه چيز را زيبا ببيند. اسلام براي اين، انسان را به اين امر توجه مي دهد که در مرحله اول به او بينشي صحيح مي دهد که حوادث جهان را آزموني براي رشد و تکامل خود بداند از اين رو امام علي(ع) فرمود: «من عرف الدنيا لم يحزن للبلوي؛(33) کسي که دنيا را بشناسد هرگز به خاطر مصيبت و بلا محزون نمي گردد.» و در بيان ديگري فرمود: «الدهر يومان يوم لک و يوم عليک، فان کان لک لاتبطروان کان عليک فلا تضجر؛(34) روزگار دو روز است روزي به نفع تو و روزي به ضرر تو مي باشد، پس اگر به سود تو بود با بد مستي کفران نعمت مکن و اگر به ضرر تو بود غمگين مباش.»
آدمي که از ايمان ديني برخوردار است حوادث و رويدادها را ابزاري براي تکامل مي داند نه آن که آن را باز دارنده بداند و از اين به بهجت و انبساط خاطر مي رسد.
4- سد چهارم: نااميدي و سرخوردگي؛ راه حل: اميدواري
افرادي که موفق هستند، هيچ گاه خود را سرزنش نمي کنند.
آن ها تنها به حال مي انديشند. اين افراد در مدرسه و ورزش نيز موفق تر هستند و کمتر دچار افسردگي و اضطراب مي شوند، تحمّل اين افراد در مقابل درد بيشتر خواهد بود، اجازه دهيد کمي رؤيايي باشيد و در رؤيا فرو رويد، اين مي تواند منبعي براي کسب اميدواري بيشتر باشد.
اسلام دين اميد و اميدواري است، ديني است که آدمي را از هر نوع يأس و نااميدي برحذر مي دارد و به آدمي گوشزد مي کند که به خدا اميدوار باشد و از زبان يعقوب پيامبر خطاب به فرزندانش مي فرمايد: «لاتيأسوا من روح الله فانه لاتيأس من روح الله الّا القوم الکافرون؛(35) پسران من از رحمت خدا مأيوس نشويد که از رحمت خدا جز قوم کافر مأيوس نمي شوند.» علي(ع) نااميدي را بزرگترين بلا مي داند و مي فرمايد: «اعظم البلاء انقطاع الرجاء» (36) بزرگترين بلاء و گرفتاري قطع اميد است.»
5- سرکوب کردن غم و غصه؛ راه حل: واقعي احساس کنيد
حتي احساس مثبت خود را و در نتيجه افسرده تر و مضطرب تر خواهيد شد. با بيان ناراحتي روشي نيز براي کنترل آن به دست خواهيد آورد.
در آموزه هاي اسلامي ميل و رغبت بي اندازه به مظاهر دنيا، تنگدستي، حسادت، تنبلي و کوتاهي، گناه، چشم به امکانات و توانايي هاي ديگران دوختن و غم مصايب و حوادث ناگوار، غم ازدست دادن منافع، مال و مقام، غم روزي و مانند آن از عوامل حزن و اندوه شمرده شده است و از طريق ايمان به خدا و قيامت و تقويت آن و توجه دادن به نفس غم و غصّه در سلامتي جسم و روح و توصيه به اين که دارايي ها امانت الهي است و توجه دادن به ناپايداري دنيا و نعمت هاي دنيا و پرداخت به عبادت و دعا و مانند آن به مبارزه با اندوه برخاسته است از اين رو قرآن مي فرمايد: «الا انّ اولياء الله لاخوف عليهم و لا لهم يحزنون؛(37) آگاه باشيد که بر دوستان خدا نه بيمي است و نه آنان اندوهگين مي شوند.»
با توجه به اين که اولياء خدا کساني هستند که ميان آنان و خدا حائل و فاصه اي نيست حجاب ها از قلبشان کنار رفته و در پرتو نور ايمان و معرفت و عمل پاک، خدا را با چشم دل چنان مشاهده مي کنند که هيچ گونه شک و ترديدي به دل هايشان راه نمي دهند و به دليل آشنايي با خدا و جلوه عظمت الهي براي آنان، ما سواي خدا در نظر آنان کوچک و کم ارزش و ناپيدا و بي مقدار مي شود و براي همين است که آن ها نه ترسي دارند و نه اندوهي به خود راه مي دهند زيرا ترس معمولاً از احتمال فقدان نعمت هايي که در اختيار انسان است و يا خطراتي که ممکن است او را تهديد کند ناشي مي شود و غم و اندوه نسبت به فقدان آن امکاناتي است که در اختيار داشته است اما اولياء الهي تعلّق به دنيا ندارند چون به خدا تعلق دارند از اين رو آن ها دچار خوف و اندوه نمي شوند براين اساس است که آن ها واقع بينند و احساس آن ها نسبت به جهان و آن چه که در آن است واقعي است.
6- سد ششم: گوشه گيري؛ راه حل: گسترش ارتباطات
مطمئناً بيشتر از آنچه درک مي کنيد، مؤثر است. طبق مطالعه اي 20ساله بر بيش از 4000نفر ثابت شده است که نه تنها شادي شما تحت تأثير دوستان شما است، بلکه دوست دوستتان و حتي کساني که تا کنون نديده ايد نيز در اين زمينه مؤثر هستند و نقش ايفا مي کنند.
شايد درست مثل ويروسي است که به راحتي و به سرعت در بين شبکه افراد پخش و گسترده مي شود.
اگر ارتباط خود را با ديگران محدود کنيد و تنها به خود و مشکلات خود فکر کنيد. بعد از مدتي تصور خواهيد کرد که اين مشکل تنها از آن شماست.
درحالي که اين طور نيست. شما و مشکلات شما چندان منحصر به فرد نيست. کافي است ارتباط خود را با مردم افزايش دهيد تا متوجه شويد که آن ها نيز چنين مشکلاتي را تجربه کرده اند و چه بسا در اين ارتباط راه حل مؤثري نيز کشف کنيد.
در تعاليم اسلامي آدمي به حضور در اجتماع و گزينش دوستان و همنشينان فراخوانده شده است در مرحله اول انسان ها را به ازدواج و تشکيل کانون خانواده و رهايي از عزوبت فرا خوانده است و ثانياً ما را به معاشرت و ارتباط با ديگران دعوت کرده است و حدود اين ارتباط را نيز مشخص کرده است.
نتيجه گيري:
و ثالثاً با عنايت به اين که شادي گاه پسنديده و گاه ناپسند است ما را به ويژگي هاي شادي هاي پسنديده و حدود شادي هاي ناپسند آگاه کرده است.
و رابعاً به راهکارهاي تحقق بخشيدن به شادي در زندگي که انسان عصر هزاره سوم نيز به آن توجه کرده در متون ديني، ما را به آن تعليم داده است.
بنابراين آن چه که مي تواند شادي را براي انسان به ارمغان بياورد عبارتند از:
1- ايمان به خدا
2- رضايت و تحمّل
3- عبادت
4- هدفمندي زندگي
5- مثبت نگري
6- اعتماد به نفس
7- خوش بيني
8- اميد
9- مسافرت
10- ورزش و امثال آن است که بايد انسان مسلمان تلاش کند تا اين ويژگي را در زندگي خود ايجاد نمايد و از اين طريق شادي را در زندگي خود مشاهده کند و حتي در برخورد با ديگران به گونه اي برخورد کند که بشّاش و شاد جلوه کند و از اين راه باعث جلب دوستي ديگران شود.
پي نوشت ها:
(1) انگيزش و هيجان، جان مارشال ريو، ترجمه سيد يحيي محمّدي، ص367.
(2) شادي و زندگي، مهدي بهادري نژاد، ص32.
(3) مقالات فلسفي، ج2، ص66.
(4) تحف العقول، ص409
(5) غررالحکم، ج4، ص136.
(6) وسايل الشيعه، ج11، ص422.
(7) سورة اسراء، آية36.
(8) بحارالانوار، ج79، ص246.
(9) بحارالانوار، ج77، ص52.
(10) اصول کافي، ج2، ص188.
(11) همان، ص188.
(12) همان، ص189.
(13) همان، ص191.
(14) همان، ص192.
(15) نهج البلاغه، نامه66.
(16) بحارالانوار، ج44، ص286.
(17) ميزان الحکمه، ج3، ص463.
(18) سورة مطففين، آية29.
(19) ميزان الحکمه، ج7، ص149.
(20) بحارالانوار، ج7، ص88.
(21) سورة توبه، آية81-82.
(22) سورة قصص، آية 76.
(23) غررالحکم، ج2، ص113.
(24) نهج البلاغه، حکمت188.
(25) ميزان الحکمه، ج4، ص251.
(26)همان، ص252.
(27) همان، ص445.
(28)همان،ص448.
(29) همان، ص448.
(30) سوره رعد، آية28.
(31) ميزان الحکمه، ج6، ص229.
(32) همان، ج2، ص407.
(33) نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج20، ص447.
(34) ميزان الحکمه، ج2، ص387.
(35) سورة يوسف، آية87.
(36) ميزان الحکمه، ج10، ص761.
(37) سورة يونس، آية62.