اتاق آبي

زِ زندگي رو انگار يکي اشتباه نوشته سين سرنوشتو شايد قلم سياه نوشته ديکته بودن مارو چه کسي کجا نوشته که منو خط خطي کرده ، تو رو بي صدا نوشته هميشه کنار اسمم ، نقطه چين يه جاي خالي من تو فکر باور عشق ، اون تو فکر بي خيالي
دوشنبه، 7 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اتاق آبي
اتاق آبي
اتاق آبي

زندگي

زِ زندگي رو انگار يکي اشتباه نوشته
سين سرنوشتو شايد قلم سياه نوشته
ديکته بودن مارو چه کسي کجا نوشته
که منو خط خطي کرده ، تو رو بي صدا نوشته
هميشه کنار اسمم ، نقطه چين يه جاي خالي
من تو فکر باور عشق ، اون تو فکر بي خيالي
يه علامت تعجب ، دنبالم مي آد و ميره
پرسش ساده ترديد ، منو به بازي مي گيره
واژه هاي بي تفاوت ، همشون بدون معنا
حرف عين و شين و قافه ، که ميمونه تک و تنها
با يه پاک کن که نميشه ، خاطرات بدو برداشت
هميشه دفتر قلبم ، واژه ي قلبتو کم داشت
بودن ما خط به خط بود ، کاشکي شعر من غلط بود
از سراب نمره گرفتيم ، سهممون همين فقط بود
(ترانه مکرم)
***

لحظه ها

لحظه هاي زندگي مون اگه هر ثانيه آهه
اگه مي بيني هميشه دو تا دستام بي پناهه
اون روزايي که تو خوبي اگه من بدم هميشه
اگه دنياي من اونجور که دلم ميخواد نميشه
ميرم و ميگم به قلبم دو تا چشماش و ببنده
اثر عشقي نبوده هر جاي دلت رو کنده
مي دونم قصه ي قلبت يه دروغ واقعي بود
بگو حلقه ي نگاهت توي انگشتاي کي بود !
اگه تو دفتر قلبم پُره از شعراي خيسه
جاي خاطرات کهنه گريه هاش و مي نويسه
از زمين عاشقي که پُره ريشه هاي غم شد
از توي نقشه ي قلبش اسم دنياي تو کم شد
حالا زندگيِ خوب و به خودم اجازه ميدم
به هواي خونه قولِ يه هواي تازه ميدم
تا بگم دوستت ندارم يِهو مي شکنه طلسمت
پام و هرگز نميذارم هر جا قد کشيده اسمت
آخه چشماي سياهت ديگه هيچ برقي نداره
برگِ اشکات که بريزه وقت پاييزِ بهاره ...
( مهتاب تقي گيل )
***

پرسه ي خيال

من تو پرسه ي خيالم ، آرزمو جا گذاشتم
آرزوم تو بودي اما ، تو رو زير پا گذاشتم
تو همه وجود و حسم ، تو همه ترانه هامي
مثل قلبي توي سينم ، شور عاشقانه هامي
از صداي قلب من تا ، قلب تو راه درازه
هميشه قصه ي چشمات ، واسه من حادثه سازه
نه نميتونم نميشه ، آخر غصه خرابه
نه نميتوني نميشه ، عشق ما مثل سرابه
من هنوز عاشقت هستم ، پُرِ رويا پُرِ اميد
هنوز عشق ميون سينم ، ميدرخشه مثل خورشيد
من هنوز عاشقت هستم ، با وجود دلشکستن
با وجود اينکه چشمام ، پر اشکن ديگه خستن
ميدونم يه روز دوباره ، تو و چشماتو ميبينم
اما سخته نازنينم ، عمري رو تنها بشينم
دل تنگ و بيقرارم ، هنوزم اميدواره
خدا رو چه ديدي شايد ، يکي نامتو بياره
من تو.اين برزخ اسيرم ، نميتوني همسفر شي
زير شدت مصيبت ، مثل من اهل خطر شي
خبر معجزه اي نيست ، منو تو رد شديم از هم
داره از نفس مي افته ، نبض اين ترانه کم کم
( سهيلا محمد خاني )
***

فاصله

فاصله بين نگاهت تا نگاهم
شده مثه يه سراب احمقانه
من ازت دور شدم اما خيلي وقته
رد پاتو جا گذاشتي رو ترانه
منو تو کنار هم مي مونيم اما
چشمونو رو به روياها نبستيم
قلبمون گاهي ميگيره از جدايي
حتي وقتي که کنار هم نشستيم
برو از دلم جدا شو اي غريبه
من شبم تو دم دماي اين سپيده
من و تو دو خط ممتد سياهيم
که خدا بين ستاره ها کشيده
شب و از طلوعه فردا با خبر کن
کاري کن تنم دوباره جون بگيره
شايد اين نفس دوباره بر نگرده
پاي ترديد چشاي تو بميره
خيلي احمقانه عاشقت شدم من
دلم از حماقت خودم ميگيره
تو مثه عقربه ي گيج يه نفرين
که تو ساعتاي ديواري اسيره
من مجازات قسم هاي تو بودم
توي ابهام بزرگترين گناهت
منو تو بي راهه هاي شک و ترديد
جا گذاشتي تو با آخرين نگاهت
(آزيتا بختياري )
منبع:ماهنامه ي دنياي زنان شماره ي 47




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط