انتخاب همسر
از جمله سنت هاي حاکم بر زندگي انسان ها که عامل دوام و بقاي نسل بوده و از سوي کليه قوانين بشري نيز پذيرفته شده است ، ازدواج و تشکيل خانواده است .
اهميت خانواده از بعد فردي و اجتماعي و تاثيرگذاري آن بر جامعه به حدي است که قانونگذار در اصل 10 قانون اساسي آن را واحد بنيادي جامعه اسلامي دانسته است زيرا چنانچه خانواده را اجتماعي مرکب از پدر ، مادر و فرزندان بدانيم که با رشته هاي عاطفي به يکديگر پيوسته اند ، هر اندازه که استحکام اين رشته ها قوي تر باشد، ارتباط افراد خانواده با يکديگر و رابطه اين گروه با جامعه عميق تر خواهد بود و بالعکس .
هر قدر ميزان اين رابطه عاطفي متزلزل تر و ضعيف تر شود ، پيوند اعضاي خانواده از يکديگر و از جامعه گسسته تر خواهد شد . چنانچه افراد خانواده با حقوقشان آشنا باشند و خود را ملزم به رعايت آن بدانند ، قوانين اجتماعي را نيز محترم خواهند شمرد .
در مقابل خانواده اي که در آن تنش و ناسازگاري وجود داشته باشد و اعضاي آن حقوق يکديگر را ناديده انگارند ، در جامعه نيز نسبت به قوانين بي توجه خواهند بود .
به عبارت ديگر جامعه در حکم آيينه اي است که کنش ، رفتار و منش خانواده به خوبي در آن منعکس مي شود . به همين دليل در همان اصل از قانون اساسي قيد شده است که همه ي قوانين ، مقررات و برنامه ريزي هاي مربوطه بايد در جهت آسان کردن شرايط تشکيل خانواده ، پاسداري از قداست آن و استواري روابط خانوادگي بر پايه ي حقوق و اخلاق اسلامي باشد .
با اين وجود اذعان داشت که عليرغم همه قوانين و مقرراتي که به منظور حفظ و پايداري خانواده مقرر شده آنچه ضامن بقا و سعادت خانواده است ، فرهنگ و اخلاق حاکم بر آن است .
خانواده تابع قراردادهاي نانوشته اي است که عقايد ، رسوم و سنن حاکم بر جامعه درطي قرون و ساليان دراز آنها را رقم مي زنند و شمشير برنده قانون زماني اجازه داخل شدن به محيط خانواده را مي يابد که اخلاق در اين نهاد بنيادي کمرنگ شده باشد .
بنابراين همچنان که آشنا کردن جامعه با قوانين خانواده از وظايف حقوقدانان به شمار مي رود ، ضروري به نظر مي رسد که کارشناسان امر نيز به بيان اصول اخلاقي که موجب اعتلاي آن مي شود ، بپردازند .
پر واضح است که اولين قدم در تشکيل خانواده انتخاب همسر مناسب است . اين امر در نقاط مختلف کشور بر حسب آداب ، رسوم و عرف محل متفاوت بوده و نحوه ي برگزاري آن متغير است .
در انتخاب همسر رعايت تناسب هايي که ضريب اطمينان را براي رسيدن به يک زناشويي سالم و بدون تنش بالا مي برد ، ضروري است .
صرف نظر از اينکه در بسياري از نقاط کشور هنوز دختران در انتخاب همسر خويش نقشي ندارند ، در نظر گرفتن تناسب بين دو طرف از نظر موقعيت اجتماعي ، ميزان تحصيلات ، وضع خانوادگي و برخي موارد ديگر از سوي والدين لازم به نظر مي رسد . يکي از مسائل مهم در زمان انتخاب همسر در نظر گرفتن سن او است .
متأسفانه هنوز در بعضي از شهرها و مناطق کشور ، دختران کم سن و سال بر حسب عرف و عادت يا به دليل مشکلات مالي خانواده راهي خانه شوهران ناديده خود مي شوند .
حتي در بعضي موارد سرپرست خانواده به دليل بدهکاري ، دختر خود را در قبال پرداخت بدهي يا دريافت وجه نقد به عقد ازدواج فردي مسن در مي آورد . وجود اختلاف در نوع نگرش ، خواسته ها و برداشت ها در مقاطع سني مختلف انکارناپذير است . بنابراين بديهي است فردي که ايام جواني را پشت سر گذاشته ، ميل به تفريح و گردش و آنچه را که اقتضاي سنين جواني است از دست داده است . همين عامل مي تواند مانع از ادامه يک زندگي سالم شود و چنانچه به دلايلي منتهي به جدايي نشود ، باعث افسردگي ، خودسوزي و امثال آن خواهد شد . نکته ي ديگري که بيانش لازم به نظر مي رسد ، لزوم تناسب بين سطح تحصيلات طرفين است . نمي توان انکار کرد که سپري کردن مقاطع تحصيلي مختلف بر ميزان دانش و اندوخته هاي فرد خواهد افزود و تاثير اين امر بر نوع نگرش ، رفتار و کردار ، موجب تکامل شخصيت انسان خواهد شد .
در اين ارتباط خانمي که با وجود داشتن مدرک دکتراي داروسازي عليرغم مخالفت هاي شديد خانواده حدود پنج سال قبل با مردي که تحصيلات متوسطه داشت ازدواج کرده بود ، اکنون پس از گذشت مدتي ، اختلاف در ديدگاه ها و سليقه ها آنها را به جايي رسانده است که قادر به تحمل يکديگر نيستند تا جايي که هر دو طرف حتي از رفت و آمد با خانواده هاي يکديگر نيز خودداري مي کنند . بروز اين اختلاف منجر به اقداماتي از طرف شوهر وي شد که به صورت اثبات رياست او در خانواده ، تصميم گيري هاي فردي و در نهايت جلوگيري از خروج خانم از منزل و اشتغال ايشان صورت گرفته است .
آن خانم در پاسخ به اين سوال که چرا تن به چنين ازدواجي داده است ، بيان کرد که : چون شوهرم فرزند طلاق بود و نابساماني هايي در زندگي داشت قصد نجات او را از اين وضعيت داشتم . شوهرم نيز در مقابل متعهد شده بود به تحصيل ادامه دهد ولي پس از گذشت پنج سال از زناشويي نه تنها به عهد وفا نکرد ، بلکه رفتار نامتعادل او باعث نااميدي من از امکان ادامه ي زندگي با او شده است . در مثال ذکر شده ، شايد مرد نيز تلاش خود را در جهت تامين يک زندگي بهتر به کار برده است ولي اختلاف سطح فکري بين آن دو که عامل عمده ي آن افزوده شدن تجربيات اجتماعي به پيشينه ي علمي زن است ، آنها را هر چه بيشتر از يکديگر دور کرده است .
به هر حال تناسب تحصيلي يکي از عامل هاي موثر در دوام و بقاي زندگي زناشويي است که لازم است در هنگام انتخاب همسر به آن توجه شود . البته عواملي که از آنها ياد شد هر چند در موفقيت نسبي زناشويي موثر هستند و اما مسائل ديگري مانند تناسب سطح اقتصاد و فرهنگ خانواده را نيزنمي توان ناديده انگاشت .
اگر جوانان به زندگي گذشتگان و پدر و مادرشان توجه داشته باشند همه آنها از زندگي در خانه پدربزرگان و دور هم با وسايل ابتدايي و ساده مي گويند و بعد از چند سال و داشتن دو سه فرزند صاحب همه چيز از جمله خانه بزرگتر و وسايل بهتر شدند .
و اما براي انتخاب همسر سخت بگيريم يا آسان ؛ سختگيري در انتخاب همسر تا آنجا که انسان را از سهولت و سهل انگاري در انتخاب ، باز دارد و او را به دقت لازم و مفيد در اين امر وادارد ، بسيار به جا و سازنده است ؛ اسلام ، درباره ي بسياري از مسائل پيرامون ازدواج مثل : مهريه ، جهيزيه ، ثروت ، تشريفات ، آداب و رسوم و ... به آسان گير و سادگي و عدم سختگيري توصيه مي نمايد .
همچنان که در روايات آمده است : «بهترين همسران ، کساني اند که مهريه شان کمتر باشد » و ... اما هنگامي که سخن ، در باب «انتخاب همسر » است ، شخص را بر حذر مي دارد و از او مي خواهد که معيار و ملاک هايي را لحاظ کند و دقت و سختگيري لازم را براي رعايت شدن ملاک هاي واقعي در انتخاب همسر ، داشته باشد ، « بنگر چه گردنبندي بر گردنت مي اندازي ! » و نيز سفارش شده که : « از ازدواج با احمق بپرهيزيد » و دهها مورد ديگر که معيار و ملاک هاي اسلامي را براي يک انتخاب موفق در گزينش همسر براي انسان ، مشخص مي کند . وليکن سختگيري هاي بي مورد که بعضي اوقات فرد را پس از مدتي از ازدواج ، بيزار مي کند و يا موجب تاخير در ازدواج براي چند سال مي شود ، و همچنين سختگيري هايي که ناشي از يک دسته تفکرات ايده آل (آرماني ) و دور از واقعيت ( خيالي ) باشد ، بسيار ناشايست است که انسان بايد از آن دوري کند .
منبع:ماهنامه ي دنياي زنان شماره ي 47
/خ
اهميت خانواده از بعد فردي و اجتماعي و تاثيرگذاري آن بر جامعه به حدي است که قانونگذار در اصل 10 قانون اساسي آن را واحد بنيادي جامعه اسلامي دانسته است زيرا چنانچه خانواده را اجتماعي مرکب از پدر ، مادر و فرزندان بدانيم که با رشته هاي عاطفي به يکديگر پيوسته اند ، هر اندازه که استحکام اين رشته ها قوي تر باشد، ارتباط افراد خانواده با يکديگر و رابطه اين گروه با جامعه عميق تر خواهد بود و بالعکس .
هر قدر ميزان اين رابطه عاطفي متزلزل تر و ضعيف تر شود ، پيوند اعضاي خانواده از يکديگر و از جامعه گسسته تر خواهد شد . چنانچه افراد خانواده با حقوقشان آشنا باشند و خود را ملزم به رعايت آن بدانند ، قوانين اجتماعي را نيز محترم خواهند شمرد .
در مقابل خانواده اي که در آن تنش و ناسازگاري وجود داشته باشد و اعضاي آن حقوق يکديگر را ناديده انگارند ، در جامعه نيز نسبت به قوانين بي توجه خواهند بود .
به عبارت ديگر جامعه در حکم آيينه اي است که کنش ، رفتار و منش خانواده به خوبي در آن منعکس مي شود . به همين دليل در همان اصل از قانون اساسي قيد شده است که همه ي قوانين ، مقررات و برنامه ريزي هاي مربوطه بايد در جهت آسان کردن شرايط تشکيل خانواده ، پاسداري از قداست آن و استواري روابط خانوادگي بر پايه ي حقوق و اخلاق اسلامي باشد .
با اين وجود اذعان داشت که عليرغم همه قوانين و مقرراتي که به منظور حفظ و پايداري خانواده مقرر شده آنچه ضامن بقا و سعادت خانواده است ، فرهنگ و اخلاق حاکم بر آن است .
خانواده تابع قراردادهاي نانوشته اي است که عقايد ، رسوم و سنن حاکم بر جامعه درطي قرون و ساليان دراز آنها را رقم مي زنند و شمشير برنده قانون زماني اجازه داخل شدن به محيط خانواده را مي يابد که اخلاق در اين نهاد بنيادي کمرنگ شده باشد .
بنابراين همچنان که آشنا کردن جامعه با قوانين خانواده از وظايف حقوقدانان به شمار مي رود ، ضروري به نظر مي رسد که کارشناسان امر نيز به بيان اصول اخلاقي که موجب اعتلاي آن مي شود ، بپردازند .
پر واضح است که اولين قدم در تشکيل خانواده انتخاب همسر مناسب است . اين امر در نقاط مختلف کشور بر حسب آداب ، رسوم و عرف محل متفاوت بوده و نحوه ي برگزاري آن متغير است .
در انتخاب همسر رعايت تناسب هايي که ضريب اطمينان را براي رسيدن به يک زناشويي سالم و بدون تنش بالا مي برد ، ضروري است .
صرف نظر از اينکه در بسياري از نقاط کشور هنوز دختران در انتخاب همسر خويش نقشي ندارند ، در نظر گرفتن تناسب بين دو طرف از نظر موقعيت اجتماعي ، ميزان تحصيلات ، وضع خانوادگي و برخي موارد ديگر از سوي والدين لازم به نظر مي رسد . يکي از مسائل مهم در زمان انتخاب همسر در نظر گرفتن سن او است .
متأسفانه هنوز در بعضي از شهرها و مناطق کشور ، دختران کم سن و سال بر حسب عرف و عادت يا به دليل مشکلات مالي خانواده راهي خانه شوهران ناديده خود مي شوند .
حتي در بعضي موارد سرپرست خانواده به دليل بدهکاري ، دختر خود را در قبال پرداخت بدهي يا دريافت وجه نقد به عقد ازدواج فردي مسن در مي آورد . وجود اختلاف در نوع نگرش ، خواسته ها و برداشت ها در مقاطع سني مختلف انکارناپذير است . بنابراين بديهي است فردي که ايام جواني را پشت سر گذاشته ، ميل به تفريح و گردش و آنچه را که اقتضاي سنين جواني است از دست داده است . همين عامل مي تواند مانع از ادامه يک زندگي سالم شود و چنانچه به دلايلي منتهي به جدايي نشود ، باعث افسردگي ، خودسوزي و امثال آن خواهد شد . نکته ي ديگري که بيانش لازم به نظر مي رسد ، لزوم تناسب بين سطح تحصيلات طرفين است . نمي توان انکار کرد که سپري کردن مقاطع تحصيلي مختلف بر ميزان دانش و اندوخته هاي فرد خواهد افزود و تاثير اين امر بر نوع نگرش ، رفتار و کردار ، موجب تکامل شخصيت انسان خواهد شد .
در اين ارتباط خانمي که با وجود داشتن مدرک دکتراي داروسازي عليرغم مخالفت هاي شديد خانواده حدود پنج سال قبل با مردي که تحصيلات متوسطه داشت ازدواج کرده بود ، اکنون پس از گذشت مدتي ، اختلاف در ديدگاه ها و سليقه ها آنها را به جايي رسانده است که قادر به تحمل يکديگر نيستند تا جايي که هر دو طرف حتي از رفت و آمد با خانواده هاي يکديگر نيز خودداري مي کنند . بروز اين اختلاف منجر به اقداماتي از طرف شوهر وي شد که به صورت اثبات رياست او در خانواده ، تصميم گيري هاي فردي و در نهايت جلوگيري از خروج خانم از منزل و اشتغال ايشان صورت گرفته است .
آن خانم در پاسخ به اين سوال که چرا تن به چنين ازدواجي داده است ، بيان کرد که : چون شوهرم فرزند طلاق بود و نابساماني هايي در زندگي داشت قصد نجات او را از اين وضعيت داشتم . شوهرم نيز در مقابل متعهد شده بود به تحصيل ادامه دهد ولي پس از گذشت پنج سال از زناشويي نه تنها به عهد وفا نکرد ، بلکه رفتار نامتعادل او باعث نااميدي من از امکان ادامه ي زندگي با او شده است . در مثال ذکر شده ، شايد مرد نيز تلاش خود را در جهت تامين يک زندگي بهتر به کار برده است ولي اختلاف سطح فکري بين آن دو که عامل عمده ي آن افزوده شدن تجربيات اجتماعي به پيشينه ي علمي زن است ، آنها را هر چه بيشتر از يکديگر دور کرده است .
به هر حال تناسب تحصيلي يکي از عامل هاي موثر در دوام و بقاي زندگي زناشويي است که لازم است در هنگام انتخاب همسر به آن توجه شود . البته عواملي که از آنها ياد شد هر چند در موفقيت نسبي زناشويي موثر هستند و اما مسائل ديگري مانند تناسب سطح اقتصاد و فرهنگ خانواده را نيزنمي توان ناديده انگاشت .
سخت بگيريم يا آسان ؟!
اگر جوانان به زندگي گذشتگان و پدر و مادرشان توجه داشته باشند همه آنها از زندگي در خانه پدربزرگان و دور هم با وسايل ابتدايي و ساده مي گويند و بعد از چند سال و داشتن دو سه فرزند صاحب همه چيز از جمله خانه بزرگتر و وسايل بهتر شدند .
و اما براي انتخاب همسر سخت بگيريم يا آسان ؛ سختگيري در انتخاب همسر تا آنجا که انسان را از سهولت و سهل انگاري در انتخاب ، باز دارد و او را به دقت لازم و مفيد در اين امر وادارد ، بسيار به جا و سازنده است ؛ اسلام ، درباره ي بسياري از مسائل پيرامون ازدواج مثل : مهريه ، جهيزيه ، ثروت ، تشريفات ، آداب و رسوم و ... به آسان گير و سادگي و عدم سختگيري توصيه مي نمايد .
همچنان که در روايات آمده است : «بهترين همسران ، کساني اند که مهريه شان کمتر باشد » و ... اما هنگامي که سخن ، در باب «انتخاب همسر » است ، شخص را بر حذر مي دارد و از او مي خواهد که معيار و ملاک هايي را لحاظ کند و دقت و سختگيري لازم را براي رعايت شدن ملاک هاي واقعي در انتخاب همسر ، داشته باشد ، « بنگر چه گردنبندي بر گردنت مي اندازي ! » و نيز سفارش شده که : « از ازدواج با احمق بپرهيزيد » و دهها مورد ديگر که معيار و ملاک هاي اسلامي را براي يک انتخاب موفق در گزينش همسر براي انسان ، مشخص مي کند . وليکن سختگيري هاي بي مورد که بعضي اوقات فرد را پس از مدتي از ازدواج ، بيزار مي کند و يا موجب تاخير در ازدواج براي چند سال مي شود ، و همچنين سختگيري هايي که ناشي از يک دسته تفکرات ايده آل (آرماني ) و دور از واقعيت ( خيالي ) باشد ، بسيار ناشايست است که انسان بايد از آن دوري کند .
منبع:ماهنامه ي دنياي زنان شماره ي 47
/خ