نقش ارتباطات و وسايل ارتباط جمعي در زندگي اجتماعي
عصر حاضر را عصر ارتباطات ناميده اند. زيرا ارتباطات و اطلاعات انتقالي از آن ابزاري مهم براي تصميم گيري، تعامل بين انساني، هويت بخشي و هويت ستاندن، جهت دهي به افکار و انديشه ها و ابزاري بر سلطه است. سيل تصاوير و نمادها و واقعيت هاي گاه متعارض از طريق تکنولوژي برتر رسانه هاي ارتباطاتي با نفوذ هر چه بيشتر در جوامع سبب گرديده تا شهروندان و رهبران سياسي در وضعيتي بحراني قرار گيرند. در اثر داده ها و اطلاعات پخش شده رسانه ها دانش بيشتري نشر و شهروندان از هوش لازم برخوردار گرديده اند به طوري که ديگر حکومت ها به سختي مي توانند آنها را در بازيهاي سياسي و مانورهاي قدرتي خود به انحراف و تحريف بکشانند. و از سوي ديگر با رشد دانايي و آگاهيهاي مردم مطالبات آنها از حکومت فزوني يافته و ميل به از نو ساختن و تغيير و تحول را براي رسيدن به وضعيتي که خود مي خواهند، را افزايش داده است. بنابراين دانايي حاصل از اطلاعات رسانه ها امروز بگونه اي است که مي تواند در حيات سياسي جوامع در شکل قدرتي مهار نشدني نقش آفريني کند. در اثر نقش غير قابل انکار رسانه ها و وسايل ارتباط جمعي تاکتيک ندانستن زيردستان براي حفظ مافوق کارايي نداشته، زيرا ديگر رهبران سياسي چندان قدرتي در سدبندي و سانسور اخبار ندارند. بر همين مبناست که تاکتيک اجبار به دانستن در دنياي امروز از سوي جوامع دنبال مي شود. افراد با سرعتي مافوق تصور در گوشه اي از دنيا به جديدترين اطلاعات از طريق اينترنت و شبکه هاي تصويري و ماهواره اي دسترسي مي يابند. نظام نوين توليد ثروت در اثر کارکرد اقتصادي رسانه ها و تجارت اطلاعات ديگر نه بر کار يدي بلکه بر فعاليت ذهني استوار گشته است. کارگران امروز کارگران فکري هستند چرا که در فضايي آکنده از اطلاعات قرار گرفته اند. کامپيوترها، تلفن ها، تلويزيون، راديو، سينما، پوسترها و ... با هزاران نماد انتقالي چنان افراد را غرق ساخته اند که حکومت ها را مجبور ساخته است براي کنترل اجتماعي و تداوم حيات خود به ابتکار و ساختن ابزار جديد در سطحي عالي تر اقدام کنند.
جهاني شدن ارتباطات نيز جدا از گسترش و پيشرفت تکنولوژي رسانه اي و اثرات مثبت آن مانند افزايش دانايي، انتقال حقايق و واقعيات، اثرات منفي نيز بر نظام هاي فرهنگي جوامع گذارده است. بسياري از نشانه هاي فرهنگي جوامع به جوامع ديگر منتقل مي شود، به طوري که موج عظيمي از اشتياق به غير خودي در مقابل موج عظيمي از مدافعين ارزش هاي ديني و ملي را در برابر هم قرار داده است. در اثر کارکرد رسانه ها محصولات توليدي فرهنگي از قبيل فيلم، کتاب، و ... حتي بدون اجازه رسمي، چاپ، توزيع و پخش مي شوند که گاه متعارض با فرهنگ، مذهب و نظام سياسي يک کشور هستند. امروزه استفاده از رسانه هاي ارتباطي براي تأثيرگذاري بر تصميمات داخلي يک کشور، تهييج افکار عمومي روز به روز بيشتر شده است. در واقع اين در هم آميختگي داده هاي فرهنگي با نيت خرابه کاري به واسطه ي رسانه ها، يگانگي ارزشي - فرهنگي را کمرنگ مي سازد و زد و خورد ناشي از برخورد گروههاي پايبند به فرهنگ اصيل با گروههاي طرفدار تحول و تقليد فرهنگ بيگانه به هرج و مرج و اتلاف انرژي و هزينه هاي گرانبهايي منجر مي شود.
بنابراين نظم اجتماعي و توسعه سياسي، اقتصادي و فرهنگي در رابطه ي تأثير گذار دو سويه با ارتباطات و رسانه هاي خبري است. امروز در آستانه قرن بيست و يکم ارتباطات وجه جدايي ناپذير نظام بين الملل و پخش اخبار جزء خدمات جهاني است، که به طور اجتناب ناپذيري در کنش پذيري، تحرک و تبديل پذيري افراد و جوامع نقش آفريني مي کنند . زير ساخت فکري را تغيير مي دهند و با سرعت طرحي نو، از آن چه که خود مي خواهند براي ديگران با کنترلي که امپرياليسم رسانه اي بر وسائل ارتباطي دارد، براي جوامع جهان سوم خصوصا جوامع مقابل غرب در مي اندازند، که اثر آن افزايش شکافها و نهايت آن زوال و نابودي هويت خواهد بود. در اين فصل با اهميتي که از موضوع ارتباطات دانسته شد در دو قسمت به بررسي مساله اصلي اين بخش يعني ارتباطات مي پردازيم:
جورگن روش در کتاب ارزش هاي ارتباط و فرهنگ، ارتباط را فراگردهايي مي داند که بر مبناي آن انسان ها همديگر را تحت نفوذ قرار مي دهند. کلود شنن نيز مي نويسد: ارتباط عبارتست از تمام روشهايي که از طريق آن ممکن است ذهني بر ذهن ديگر تأثير بگذارد. اين عمل نه تنها با نوشته يا صحبت کردن، بلکه حتي با موسيقي، هنرهاي تصويري، تئاتر و عملا تمام رفتارهاي انساني عملي است.
در مجموع تعاريف انديشمندان بر جنبه هاي مختلف فرايند ارتباط تأکيد مي کنند. به عنوان مثال انديشمندي چون آزگود عمل تأثير گذاري و تأثير پذيري را نه فقط بين افراد بلکه بين سيستمها مطرح مي کند. برخي نيز مسأله تأثير و يا جريان محرک و پاسخ را در تعريف ارتباط به صورت انتقال معني مطرح مي کنند. به عنوان مثال هنري ليندگرن در کتاب هنر ارتباط انساني مي گويد: ارتباط از ديدگاه روان شناسي فراگردي است حاوي تمام شرايطي که متضمن انتقال معني باشد. گروهي از انديشمندان ديگر به مسأله ترغيب و اقناع يا همانندي و اشتراک فکر در فرايند ارتباط تأکيد مي کنند. ارسطو در تعريف ارتباط مي گويد: ارتباط عبارتست از جستجو براي دست يافتن به کليه وسايل و امکانات موجود براي ترغيب و اقناع ديگران.
از مجموع تعاريف موجود مي توان به نتايج زير رسيد:
1- ارتباط فراگرد توليد نمادها و معني است.
2- ارتباط فرايند انتقال اطلاعات، نشر و دريافت پيام است.
3- ارتباط جريان دوسويه بين پيام دهنده و پيام گيرنده است.
4- ارتباط تأثيرگذار بر رفتار، شناخت و عاطفه است.
5- ارتباط گاه مستقيم و گاه غير مستقيم و به واسطه وسايل ارتباطي برقرار مي گردد.
6- ارتباط حاوي عناصر نفوذ، تحريک و کنترل است.
الف- منبع پيام يا فرستنده: زماني که ما با يک نامه، عکس و يا پيغام ضبط شده تلفن روبرو مي شويم، اولين چيزي که نظر ما به آن جلب مي شود اين است که بدانيم چه کسي نامه يا عکس و پيغام را براي ما ارسال کرده است، در واقع هويت فرستنده يا منبع پيام مهم ترين بخش از فرايند ارتباط و هر پيام است که به ما کمک مي کند تا هم چگونه تصميم بگيريم و يا تا چه حد به پيام دريافتي اعتماد کنيم.
ب- گيرنده و دريافت کننده پيام: هر پيام از منطقه اي شروع مي شود و در نقطه اي پايان مي يابد. به عبارت ديگر زماني که از سوي فرستنده پيامي صادر مي شود در واقع هدف نهايي وي در تعيين و مشخص بودن گيرنده پيام مستتر است.
ج- پيام: هر پيام براي منتج شدن به تأثيرهاي مطلوب و مورد نظرصادر مي شود بر همين مبنا ديويد برلو پيام را يک توليد علمي و فيزيکي از منبع رمزگذار تعريف مي کند.
بنابراين زماني که ما با ديگران سخن مي گوييم، يا از طريق تلويزيون برنامه اي را مي بينيم و ...، در حقيقت با يک پيام مواجه هستيم. برلو معتقد است که سه عامل در هر پيام وجود دارد:
الف- رمزها يا کدهاي پيام ب- محتواي پيام ج- نحوه ارائه پيام
پيام هاي دريافتي شکل هاي متفاتي دارند، صدا، نور، نوشتار، حروف، عکس و نقاشي و ... هر کدام به گونه اي پيام خاص هستند و گاهي تمامي اين عناصر يک جا در هم آميخته شده اند و يک پيام را بوجود مي آورند.
رمز يا نشانه از جمله ي نمادهايي هستند که به شيوه اي ساخته شده اند که حاوي معنا و منظوري خاص هستند. به طوري که مقصود فرستنده پيام مشخص و گيرنده پيام متوجه پيام او مي شود. نقشه، تصاوير، مدلها، خطوط، اعداد و ... جزء اين رمزها مي باشند. کاربرد رمزها در ايحاد ارتباط به تمدنهاي قديم مي رسد که امروزه نيز در اثر نياز فوري به درک سريع پيام ها و نيز ضرورت پاسخ سريع استفاده از رمزها و کدها بسيار گسترش يافته است با اين تفاوت که شکل و نوع رمزها و نشانه ها تحول و تغيير يافته اند. مانند علائم راهنمايي و رانندگي يا کدهاي رايانه اي.
دومين عامل سازنده پيام، محتوا مي باشد. برلو محتواي پيام را چنين تعريف مي کند: «مطلوب درون پيام که به وسيله منبع براي بيان هدف او انتخاب شده است» براساس محتواي پيام است که گيرنده پيام متاثر مي شود يا قضاوت مي کند و عامل آخر نحوه ي ارائه پيام است و آن عبارت است از تصميم هايي که منبع ارتباط براي انتخاب و تنظيم و ترتيب کدها و محتوا مي گيرد. به عبارت ديگر شيوه هاي خاصي که فرستنده پيام انتخاب مي کند تا محتواي پيام خود را به خوانندگان و گيرندگان ارائه کند. استفاده از علائم خاص، تکرار جمله اي خاص، حذف و يا ترکيب لغاتي خاص و ... از جمله اين شيوه ها است؛ به عنوان مثال روزنامه نگاري که خواهان ارسال پيامي به خوانندگان خود است، سعي مي کند تا با شيوه هاي مختلف در ارسال هر چه سريع تر پيام و خبر خود مانند درشت کردن برخي ازکلمات، درج و صفحه اول، استفاده از عکس يا حرفي خاص و ... اقدام کند. امروزه رسانه هاي خبري بسيار تلاش مي کنند که از شيوه هاي تکراري براي ارائه اخبار خودداري نمايند زيرا نفوذ اخبار کاهش يافته و به نوعي بيماري روحي و رواني تبديل مي گردد.
از نظر نظريه پردازان اجتماعي ارتباطات، مهم ترين کارکرد ارتباطات گسترش همگرايي (coorientation) است نيوکوم معتقد است که همگرايي به معناي آن است که مردم به هنگام ارتباط با همديگر به طور همزمان نسبت به همديگر به عنوان ارتباط گر، نسبت به اشياي مورد ارتباط خود موضع گيري مي کنند. اين هم گرايي مبناي روان شناختي رفتار گروهها و اجتماع را تشکيل مي دهند. البته از نظر نيوکوم اگرچه اين همگرايي سبب سازگاري و جفت شدن مي شود اما اين همگرايي ها قابل تغيير هستند. اين ساخت و تغيير همگرايي از يک سو به انگاره هاي فرهنگي و ترکيب نقشها، پيام ها و رمزها مبتني است و از سويي ديگر به جهت گيري اجتماعي رسانه هاي گروهي اعم از راديو، تلويزيون و مطبوعات وابسته است.
از نظر اين نظريه پردازان براي وجود رفتارها و کنش هاي قابل پيش بيني و همگرايي در هر گروه سه نوع مشخصه را مي توان در نظر گرفت. که تغيير يا وجود هر يک مي تواند به وقوع کنش ارتباطي معيني ختم گردد:
ج) جاذبه در ميان اعضا: ارتباطات مثبت با جاذبه بين اعضاء همراه است اين جاذبه يا دل بستگي، فراواني اش سبب تعامل بيشتر و يا برعکس خواهد شد.
هومنز معتقد است که جذبه يا دل بستگي ميان افراد با ميزان تقاضا براي همگرايي که توسط کنش هاي ارتباطات برآورده مي شود تغيير مي يابد.
بنابراين، کنش هاي ارتباطاتي که رسانه هاي گروهي خصوصا امروز در آنها دخيل اند - مي توانند به عنوان پيامدهاي تغيير در روابط بين ارگانيسم اجتماعي و محيط عمل نمايند که البته گاهي اين تغييرات آني و گاهي قابل پيش بيني هستند. اين کنش هاي ارتباطاتي، يا پيامد ايجاد تغييراتي در نقاط مختلف نظام روابط دو يا چند ارتباط گر و موضوع ارتباط هستند يا منجر به بروز چنين تغييراتي مي شوند بنابراين به منظور پيش بيني کنش هاي افراد و جلوگيري يا تسريع در يک رويداد مي بايست به رويداهاي درون نظام ارتباطاتي دقيق شد، تا با در نظر گرفتن اين شناخت تعامل اجتماعي را حفظ يا توسعه داد.
با توجه به پيوستگي ارتباطات و فرهنگ مي دانيم که فرهنگ زمينه تطابق افراد جامعه با محيط را فراهم مي سازد بنابراين مي توان گفت که هر نظامي نياز به پيام هاي قابل انتقال دارد، که محتواي اين پيام ها مي تواند ديني، ارزشي و اخلاقي و .... باشد، تا خود را با محيط اطراف تطبيق دهد. اين امر به سطح نظام اجتماعي يک کشور بستگي دارد. هر چه قدر که وسعت کشور بيشتر باشد مي بايست شبکه ارتباطاتي و اطلاعاتي آن نيز گسترده باشد تا اولا تمام پيام هاي موجود به افراد منتقل شود. ثانيا جزئيات و اهداف پيامها چه در سطح فردي و چه در سطح گروهي مشخص باشد. اگرچه بهترين نوع پيام را مي توان پيامي دانست که مبتني بر يک انگاره، فرهنگي و ارزشي باشد و چه اين که چنين پيامهايي داراي معاني مشترک و سطح بالايي از توافق را به همراه دارند، از سويي ديگر در انتقال پيام ها و به منظور افزايش اثر پيام مي بايست به جنبه هاي عاطفي وشناختي آن توجه داشت در حاليکه متأسفانه در جامعه ايران، نه سطح شبکه ارتباطاتي چنان گسترده است که تمام افراد در گوشه و کنار کشور را در بر مي گيرد و نه در بخش اعظم برنامه رسانه هاي ما انگاره هاي فرهنگي و ارزشي و ابعاد شناختي و عاطفي در پيام هاي ارتباطاتي رعايت مي شود. در حاليکه رسانه هاي حقيقي مي بايست همواره هم به ارضاي نيازهاي مخاطبين خود توجه کنند و هم به راه حل مسايل اشاره کنند. از اين نقطه نظر، رسانه ها و ارتباطات رفتارها و کنش هاي برون داد و درون داد افراد را نيز را در بر مي گيرد. بر اين اساس هم مي توان در شخصيت ميل به کنش ايجاد کرد و هم در سطح نقشي پيش بيني رفتار و هدايت را بوجود آورد.
ايجاد نظم اجتماعي به ايجاد روشي منظم از تعامل اجتماعي بستگي دارد. تعامل اجتماعي عمدتا از گفتاري بوجود مي آيد که مردم را نزديک به يکديگر و گرد هم مي آورد. در حالي که هميشه ما نسبت به نوع گفتار در تصحيح دارد، وجود گفتاري نامناسب يا ناشناخته کنش هاي نامناسبي را ايجاد مي کند. امروزه از لحاظ اجتماعي و فني اين امر به اثبات رسيده است که خصوصا سازمان هاي تصيم گيرنده لزوما بايد بکوشند تا از طريق وسايل ارتباطاتي به ايجاد و حفظ ساختاري نمادين مشترک بپردازند تا ضمن هدايت رفتارها و مهار آنها به فرايند ساخت و نگهداري ساختار فرهنگي جامعه کمک نمايند. چرا که فرآيند تعامل اجتماعي مثل ساير فرآيندهايي که بازخور دارند هنگامي که دچار تزلزل مي گردد به نوسان مي افتد که اين امر در کوتاه مدت سبب به روز کنش هايي متفاوت فردي - اجتماعي و حتي عاطفي مي گردد. و بي جهت نيست که افرادي که بسرعت جزء محبوب ترين فرد گروههاي يک جامعه به شمار مي آيند معمولا در چنين جو پرتنش و اظهار ايده ها بيشتر از سايرين تلاش مي کنند. ثبات اجتماعي با وجود فرهنگي مشترک به دست مي آيد چرا که چنين فرهنگي که از توافق مشترک افراد است زمينه را براي به روز انگيزه هاي قومي مهيا مي سازد و به آن نظم مي بخشد، انجام کار را ارتقاء مي دهد و روابط اجتماعي را هماهنگ مي سازد.
پايبندي افراد به گروه ها يا جامعه تا زماني است که حيات منظم و طبيعي او دچار مخاطره نيافتد زيرا در غير اين صورت نجات خويش، وي را مجبور خواهد ساخت حتي تا مرحله درگيري پيش رود. امروز اساسي ترين جنبه در تعامل و گفت و شنود آنست که فرد بايد طوري رفتار کند که ديگران هم او را کامل درک نمايند و خود را بر يکديگر حفظ کنند. در حاليکه اگر شخص بدون توجه به ديگران فقط به فکر برآورده ساختن نيازها و يا پايبنديهاي پسنديده يا ناپسند خود باشد، محدوديت هايي بر عملمکرد وي از سوي ديگران تحميل مي شود. مگر آنکه رفتار خود را تصحيح نمايد. بنابراين علايق و احساسات فرد بايد طوري بيان شود که ديگران از آن به عنوان يک منبع براي همبستگي و دلبستگي مناسب استفاده نمايند. اين افزايش همدلي سبب تقويت توانمنديها و پلي براي رفع مشکلات مي شود. به قول مولانا:
اي بسا هندو و ترک و هم زبان
اي بسا دو ترک چون بيگانگان
پس زبان محرمي خود ديگر است
همدلي از همزباني بهتر است
حال اگر بيزاري و درگيري حاکم گردد، نااستواري گروه يا جامعه اجتناب ناپذير خواهد بود. اين بيزاري به سوء رفتار و سوء اخلاق منجر مي شود.
در چنين شرايطي مسلما نقش رسانه هاي ارتباطاتي نمايان تر مي گردد. زيرا امروزه رويا رويهاي اجتماعي بسيار گسترده و انبوه گشته و رسانه ها واسطه پر قدرت و مؤثر اين رويارويها شده اند. به طوري که هم مي توانند در برانگيختن و هم در گسترش تعامل افراد دخيل باشند. از ترويج ارزش ها و کنترل رفتارهاي افراد تا انحراف و درگيري ميان افراد رسانه ها مي توانند در جوامع کارکرد داشته باشند.
در جامعه امروز رسانه ها مشمول قانون حضور در همه جا (Low of ubiquity) هستند. بدين معنا که محرکه هاي قوي تجاري و سياسي زير ساخت الکتريکي جديدي را نه به صورت انحصار بلکه به صورتي فراگير تبديل مي سازد.
به عنوان مثال تلفن که در گذشته نه چندان دور و وسيله اي تجملي و خاص طبقه مرفه بود، امروز به خاطر انگيزه هاي تجاري چنان پر استفاده شده که هرکس تلفني دارد. مسلما اين استفاده جهاني حاصل نوع دوستي نيست. بنابراين کاملا به نفع کشورهاست که از يکسو براي مقاصد اقتصادي به گسترش سيستمهاي جديد اقدام کنند و از سويي ديگر هدايت رسانه ها و سيستمهاي الکترونيکي خبري را به منظور کنش پذيري، تحرک و تبديل پذيري مورد نظر و مطلوب خود و جامعه بر عهده گيرند.
عدالت اجتماعي، آزادي همبستگي اجتماعي به طور روز افزون در هر جامعه به اين کار ويژه ي رسانه ها وابسته شده اند، که چگونه آموزش و پرورش را در جامعه برقرار مي سازند. پيوند آموزش و پرورش به واسطه رسانه ها با افزايش مجاري جديد و گستردگي و تنوع برنامه اي سبب پوشش همگاني گشته است. از طريق رسانه ها با جريان آزاد اطلاعات، دانايي با سرعتي شتابان، همه شهروندان از فقير تا غني را آماده پذيرش نقش هاي اجتماعي مي کنند. مهارت هاي فرهنگي عموميت يافته و از داخل کتاب هاي درسي و کلاس هاي آموزشي خارج و به فراسوي خانه ها و خيابان رسيده است. با اين انتقال مهارت هاي فرهنگي و حتي شغلي درک و فهم فرهنگي افراد ارتقاء و مردم به هنجارهاي اجتماعي مقبول آشنا مي گردند. اگرچه در بسياري از کشورهاي داراي تکنولوژي پيشرفته با کارکردهاي منفي رسانه ها شرمساري اخلاق پديدار گشته است. به گونه اي که صلح اجتماعي و حتي خود دموکراسي مورد تهديد واقع گرديده است. در کشورهاي جهان سومي نيز با پيچيدگي هاي رسانه هاي خبري شکافي فرهنگي و گسترده ميان جوانان با ديگر گروه ها و حاکمان سياسي بوجود آمده است.
بنابراين بي تفاوتي دولت ها نسبت به جريان آزاد اطلاعات در نهايت به سرنگوني خود منجر مي شود. چرا که چنين آزادي مطلقي سبب از بين رفتن حريم هاي خاص و خصوصي و نيز سبب گستردگي فوق العاده ابزار عقايد مخالف مي گردد. لذا وجود نظم اجتماعي بوجود حداقل نظارتي بر روي تصاوير، ايده ها و نمادها و ايدئولوژي هايي که از طريق رسانه هاي گروهي به دست مردم مي رسد، از سوي دولت ها لازم است.
2- نظم اجتماعي مفيد که به نفع تمام اعضاي جامعه است، امروزه به کارکرد رسانه ها بستگي دارد. زيرا روابط انساني اگرچه همواره در حال تغيير است اما با حضور رسانه ها و انتقال مفاهيم، نمادها و اطلاعات اين تغييرات تشديد يافته است.
بنابراين هر چه قدر شيوه هاي پاسخگويي دولت ها با ابزارها و اهرمهاي خود با اين تغييرات هماهنگ باشد، ميزان نظم اجتماعي بيشتر تضمين مي گردد.
منبع: کتاب طرح تحقيقاتي شهر اسوه
/س
جهاني شدن ارتباطات نيز جدا از گسترش و پيشرفت تکنولوژي رسانه اي و اثرات مثبت آن مانند افزايش دانايي، انتقال حقايق و واقعيات، اثرات منفي نيز بر نظام هاي فرهنگي جوامع گذارده است. بسياري از نشانه هاي فرهنگي جوامع به جوامع ديگر منتقل مي شود، به طوري که موج عظيمي از اشتياق به غير خودي در مقابل موج عظيمي از مدافعين ارزش هاي ديني و ملي را در برابر هم قرار داده است. در اثر کارکرد رسانه ها محصولات توليدي فرهنگي از قبيل فيلم، کتاب، و ... حتي بدون اجازه رسمي، چاپ، توزيع و پخش مي شوند که گاه متعارض با فرهنگ، مذهب و نظام سياسي يک کشور هستند. امروزه استفاده از رسانه هاي ارتباطي براي تأثيرگذاري بر تصميمات داخلي يک کشور، تهييج افکار عمومي روز به روز بيشتر شده است. در واقع اين در هم آميختگي داده هاي فرهنگي با نيت خرابه کاري به واسطه ي رسانه ها، يگانگي ارزشي - فرهنگي را کمرنگ مي سازد و زد و خورد ناشي از برخورد گروههاي پايبند به فرهنگ اصيل با گروههاي طرفدار تحول و تقليد فرهنگ بيگانه به هرج و مرج و اتلاف انرژي و هزينه هاي گرانبهايي منجر مي شود.
بنابراين نظم اجتماعي و توسعه سياسي، اقتصادي و فرهنگي در رابطه ي تأثير گذار دو سويه با ارتباطات و رسانه هاي خبري است. امروز در آستانه قرن بيست و يکم ارتباطات وجه جدايي ناپذير نظام بين الملل و پخش اخبار جزء خدمات جهاني است، که به طور اجتناب ناپذيري در کنش پذيري، تحرک و تبديل پذيري افراد و جوامع نقش آفريني مي کنند . زير ساخت فکري را تغيير مي دهند و با سرعت طرحي نو، از آن چه که خود مي خواهند براي ديگران با کنترلي که امپرياليسم رسانه اي بر وسائل ارتباطي دارد، براي جوامع جهان سوم خصوصا جوامع مقابل غرب در مي اندازند، که اثر آن افزايش شکافها و نهايت آن زوال و نابودي هويت خواهد بود. در اين فصل با اهميتي که از موضوع ارتباطات دانسته شد در دو قسمت به بررسي مساله اصلي اين بخش يعني ارتباطات مي پردازيم:
الف- ارتباط:
1- تعريف ارتباط:
جورگن روش در کتاب ارزش هاي ارتباط و فرهنگ، ارتباط را فراگردهايي مي داند که بر مبناي آن انسان ها همديگر را تحت نفوذ قرار مي دهند. کلود شنن نيز مي نويسد: ارتباط عبارتست از تمام روشهايي که از طريق آن ممکن است ذهني بر ذهن ديگر تأثير بگذارد. اين عمل نه تنها با نوشته يا صحبت کردن، بلکه حتي با موسيقي، هنرهاي تصويري، تئاتر و عملا تمام رفتارهاي انساني عملي است.
در مجموع تعاريف انديشمندان بر جنبه هاي مختلف فرايند ارتباط تأکيد مي کنند. به عنوان مثال انديشمندي چون آزگود عمل تأثير گذاري و تأثير پذيري را نه فقط بين افراد بلکه بين سيستمها مطرح مي کند. برخي نيز مسأله تأثير و يا جريان محرک و پاسخ را در تعريف ارتباط به صورت انتقال معني مطرح مي کنند. به عنوان مثال هنري ليندگرن در کتاب هنر ارتباط انساني مي گويد: ارتباط از ديدگاه روان شناسي فراگردي است حاوي تمام شرايطي که متضمن انتقال معني باشد. گروهي از انديشمندان ديگر به مسأله ترغيب و اقناع يا همانندي و اشتراک فکر در فرايند ارتباط تأکيد مي کنند. ارسطو در تعريف ارتباط مي گويد: ارتباط عبارتست از جستجو براي دست يافتن به کليه وسايل و امکانات موجود براي ترغيب و اقناع ديگران.
از مجموع تعاريف موجود مي توان به نتايج زير رسيد:
1- ارتباط فراگرد توليد نمادها و معني است.
2- ارتباط فرايند انتقال اطلاعات، نشر و دريافت پيام است.
3- ارتباط جريان دوسويه بين پيام دهنده و پيام گيرنده است.
4- ارتباط تأثيرگذار بر رفتار، شناخت و عاطفه است.
5- ارتباط گاه مستقيم و گاه غير مستقيم و به واسطه وسايل ارتباطي برقرار مي گردد.
6- ارتباط حاوي عناصر نفوذ، تحريک و کنترل است.
2- اجزاء و عناصر سازنده ارتباط:
الف- منبع پيام يا فرستنده: زماني که ما با يک نامه، عکس و يا پيغام ضبط شده تلفن روبرو مي شويم، اولين چيزي که نظر ما به آن جلب مي شود اين است که بدانيم چه کسي نامه يا عکس و پيغام را براي ما ارسال کرده است، در واقع هويت فرستنده يا منبع پيام مهم ترين بخش از فرايند ارتباط و هر پيام است که به ما کمک مي کند تا هم چگونه تصميم بگيريم و يا تا چه حد به پيام دريافتي اعتماد کنيم.
ب- گيرنده و دريافت کننده پيام: هر پيام از منطقه اي شروع مي شود و در نقطه اي پايان مي يابد. به عبارت ديگر زماني که از سوي فرستنده پيامي صادر مي شود در واقع هدف نهايي وي در تعيين و مشخص بودن گيرنده پيام مستتر است.
ج- پيام: هر پيام براي منتج شدن به تأثيرهاي مطلوب و مورد نظرصادر مي شود بر همين مبنا ديويد برلو پيام را يک توليد علمي و فيزيکي از منبع رمزگذار تعريف مي کند.
بنابراين زماني که ما با ديگران سخن مي گوييم، يا از طريق تلويزيون برنامه اي را مي بينيم و ...، در حقيقت با يک پيام مواجه هستيم. برلو معتقد است که سه عامل در هر پيام وجود دارد:
الف- رمزها يا کدهاي پيام ب- محتواي پيام ج- نحوه ارائه پيام
پيام هاي دريافتي شکل هاي متفاتي دارند، صدا، نور، نوشتار، حروف، عکس و نقاشي و ... هر کدام به گونه اي پيام خاص هستند و گاهي تمامي اين عناصر يک جا در هم آميخته شده اند و يک پيام را بوجود مي آورند.
رمز يا نشانه از جمله ي نمادهايي هستند که به شيوه اي ساخته شده اند که حاوي معنا و منظوري خاص هستند. به طوري که مقصود فرستنده پيام مشخص و گيرنده پيام متوجه پيام او مي شود. نقشه، تصاوير، مدلها، خطوط، اعداد و ... جزء اين رمزها مي باشند. کاربرد رمزها در ايحاد ارتباط به تمدنهاي قديم مي رسد که امروزه نيز در اثر نياز فوري به درک سريع پيام ها و نيز ضرورت پاسخ سريع استفاده از رمزها و کدها بسيار گسترش يافته است با اين تفاوت که شکل و نوع رمزها و نشانه ها تحول و تغيير يافته اند. مانند علائم راهنمايي و رانندگي يا کدهاي رايانه اي.
دومين عامل سازنده پيام، محتوا مي باشد. برلو محتواي پيام را چنين تعريف مي کند: «مطلوب درون پيام که به وسيله منبع براي بيان هدف او انتخاب شده است» براساس محتواي پيام است که گيرنده پيام متاثر مي شود يا قضاوت مي کند و عامل آخر نحوه ي ارائه پيام است و آن عبارت است از تصميم هايي که منبع ارتباط براي انتخاب و تنظيم و ترتيب کدها و محتوا مي گيرد. به عبارت ديگر شيوه هاي خاصي که فرستنده پيام انتخاب مي کند تا محتواي پيام خود را به خوانندگان و گيرندگان ارائه کند. استفاده از علائم خاص، تکرار جمله اي خاص، حذف و يا ترکيب لغاتي خاص و ... از جمله اين شيوه ها است؛ به عنوان مثال روزنامه نگاري که خواهان ارسال پيامي به خوانندگان خود است، سعي مي کند تا با شيوه هاي مختلف در ارسال هر چه سريع تر پيام و خبر خود مانند درشت کردن برخي ازکلمات، درج و صفحه اول، استفاده از عکس يا حرفي خاص و ... اقدام کند. امروزه رسانه هاي خبري بسيار تلاش مي کنند که از شيوه هاي تکراري براي ارائه اخبار خودداري نمايند زيرا نفوذ اخبار کاهش يافته و به نوعي بيماري روحي و رواني تبديل مي گردد.
ارتباطات، نظم و فرهنگ:
از نظر نظريه پردازان اجتماعي ارتباطات، مهم ترين کارکرد ارتباطات گسترش همگرايي (coorientation) است نيوکوم معتقد است که همگرايي به معناي آن است که مردم به هنگام ارتباط با همديگر به طور همزمان نسبت به همديگر به عنوان ارتباط گر، نسبت به اشياي مورد ارتباط خود موضع گيري مي کنند. اين هم گرايي مبناي روان شناختي رفتار گروهها و اجتماع را تشکيل مي دهند. البته از نظر نيوکوم اگرچه اين همگرايي سبب سازگاري و جفت شدن مي شود اما اين همگرايي ها قابل تغيير هستند. اين ساخت و تغيير همگرايي از يک سو به انگاره هاي فرهنگي و ترکيب نقشها، پيام ها و رمزها مبتني است و از سويي ديگر به جهت گيري اجتماعي رسانه هاي گروهي اعم از راديو، تلويزيون و مطبوعات وابسته است.
از نظر اين نظريه پردازان براي وجود رفتارها و کنش هاي قابل پيش بيني و همگرايي در هر گروه سه نوع مشخصه را مي توان در نظر گرفت. که تغيير يا وجود هر يک مي تواند به وقوع کنش ارتباطي معيني ختم گردد:
الف) همگوني جهت گيري به سوي اهداف:
ب) همگوني در توافق ادراک شده:
يعني همگوني طرز تلقي ها و داوري ها درباره همگوني جهت گيري يا اهداف، يعني اين که در بين افراد درگير در گروه خصوصا در فرايند ارتباطات و در مورد انتقال اطلاعات و استفاده از نمادها و ... توافق مشترک وجود داشته باشد.ج) جاذبه در ميان اعضا: ارتباطات مثبت با جاذبه بين اعضاء همراه است اين جاذبه يا دل بستگي، فراواني اش سبب تعامل بيشتر و يا برعکس خواهد شد.
هومنز معتقد است که جذبه يا دل بستگي ميان افراد با ميزان تقاضا براي همگرايي که توسط کنش هاي ارتباطات برآورده مي شود تغيير مي يابد.
بنابراين، کنش هاي ارتباطاتي که رسانه هاي گروهي خصوصا امروز در آنها دخيل اند - مي توانند به عنوان پيامدهاي تغيير در روابط بين ارگانيسم اجتماعي و محيط عمل نمايند که البته گاهي اين تغييرات آني و گاهي قابل پيش بيني هستند. اين کنش هاي ارتباطاتي، يا پيامد ايجاد تغييراتي در نقاط مختلف نظام روابط دو يا چند ارتباط گر و موضوع ارتباط هستند يا منجر به بروز چنين تغييراتي مي شوند بنابراين به منظور پيش بيني کنش هاي افراد و جلوگيري يا تسريع در يک رويداد مي بايست به رويداهاي درون نظام ارتباطاتي دقيق شد، تا با در نظر گرفتن اين شناخت تعامل اجتماعي را حفظ يا توسعه داد.
با توجه به پيوستگي ارتباطات و فرهنگ مي دانيم که فرهنگ زمينه تطابق افراد جامعه با محيط را فراهم مي سازد بنابراين مي توان گفت که هر نظامي نياز به پيام هاي قابل انتقال دارد، که محتواي اين پيام ها مي تواند ديني، ارزشي و اخلاقي و .... باشد، تا خود را با محيط اطراف تطبيق دهد. اين امر به سطح نظام اجتماعي يک کشور بستگي دارد. هر چه قدر که وسعت کشور بيشتر باشد مي بايست شبکه ارتباطاتي و اطلاعاتي آن نيز گسترده باشد تا اولا تمام پيام هاي موجود به افراد منتقل شود. ثانيا جزئيات و اهداف پيامها چه در سطح فردي و چه در سطح گروهي مشخص باشد. اگرچه بهترين نوع پيام را مي توان پيامي دانست که مبتني بر يک انگاره، فرهنگي و ارزشي باشد و چه اين که چنين پيامهايي داراي معاني مشترک و سطح بالايي از توافق را به همراه دارند، از سويي ديگر در انتقال پيام ها و به منظور افزايش اثر پيام مي بايست به جنبه هاي عاطفي وشناختي آن توجه داشت در حاليکه متأسفانه در جامعه ايران، نه سطح شبکه ارتباطاتي چنان گسترده است که تمام افراد در گوشه و کنار کشور را در بر مي گيرد و نه در بخش اعظم برنامه رسانه هاي ما انگاره هاي فرهنگي و ارزشي و ابعاد شناختي و عاطفي در پيام هاي ارتباطاتي رعايت مي شود. در حاليکه رسانه هاي حقيقي مي بايست همواره هم به ارضاي نيازهاي مخاطبين خود توجه کنند و هم به راه حل مسايل اشاره کنند. از اين نقطه نظر، رسانه ها و ارتباطات رفتارها و کنش هاي برون داد و درون داد افراد را نيز را در بر مي گيرد. بر اين اساس هم مي توان در شخصيت ميل به کنش ايجاد کرد و هم در سطح نقشي پيش بيني رفتار و هدايت را بوجود آورد.
ايجاد نظم اجتماعي به ايجاد روشي منظم از تعامل اجتماعي بستگي دارد. تعامل اجتماعي عمدتا از گفتاري بوجود مي آيد که مردم را نزديک به يکديگر و گرد هم مي آورد. در حالي که هميشه ما نسبت به نوع گفتار در تصحيح دارد، وجود گفتاري نامناسب يا ناشناخته کنش هاي نامناسبي را ايجاد مي کند. امروزه از لحاظ اجتماعي و فني اين امر به اثبات رسيده است که خصوصا سازمان هاي تصيم گيرنده لزوما بايد بکوشند تا از طريق وسايل ارتباطاتي به ايجاد و حفظ ساختاري نمادين مشترک بپردازند تا ضمن هدايت رفتارها و مهار آنها به فرايند ساخت و نگهداري ساختار فرهنگي جامعه کمک نمايند. چرا که فرآيند تعامل اجتماعي مثل ساير فرآيندهايي که بازخور دارند هنگامي که دچار تزلزل مي گردد به نوسان مي افتد که اين امر در کوتاه مدت سبب به روز کنش هايي متفاوت فردي - اجتماعي و حتي عاطفي مي گردد. و بي جهت نيست که افرادي که بسرعت جزء محبوب ترين فرد گروههاي يک جامعه به شمار مي آيند معمولا در چنين جو پرتنش و اظهار ايده ها بيشتر از سايرين تلاش مي کنند. ثبات اجتماعي با وجود فرهنگي مشترک به دست مي آيد چرا که چنين فرهنگي که از توافق مشترک افراد است زمينه را براي به روز انگيزه هاي قومي مهيا مي سازد و به آن نظم مي بخشد، انجام کار را ارتقاء مي دهد و روابط اجتماعي را هماهنگ مي سازد.
پايبندي افراد به گروه ها يا جامعه تا زماني است که حيات منظم و طبيعي او دچار مخاطره نيافتد زيرا در غير اين صورت نجات خويش، وي را مجبور خواهد ساخت حتي تا مرحله درگيري پيش رود. امروز اساسي ترين جنبه در تعامل و گفت و شنود آنست که فرد بايد طوري رفتار کند که ديگران هم او را کامل درک نمايند و خود را بر يکديگر حفظ کنند. در حاليکه اگر شخص بدون توجه به ديگران فقط به فکر برآورده ساختن نيازها و يا پايبنديهاي پسنديده يا ناپسند خود باشد، محدوديت هايي بر عملمکرد وي از سوي ديگران تحميل مي شود. مگر آنکه رفتار خود را تصحيح نمايد. بنابراين علايق و احساسات فرد بايد طوري بيان شود که ديگران از آن به عنوان يک منبع براي همبستگي و دلبستگي مناسب استفاده نمايند. اين افزايش همدلي سبب تقويت توانمنديها و پلي براي رفع مشکلات مي شود. به قول مولانا:
اي بسا هندو و ترک و هم زبان
اي بسا دو ترک چون بيگانگان
پس زبان محرمي خود ديگر است
همدلي از همزباني بهتر است
حال اگر بيزاري و درگيري حاکم گردد، نااستواري گروه يا جامعه اجتناب ناپذير خواهد بود. اين بيزاري به سوء رفتار و سوء اخلاق منجر مي شود.
در چنين شرايطي مسلما نقش رسانه هاي ارتباطاتي نمايان تر مي گردد. زيرا امروزه رويا رويهاي اجتماعي بسيار گسترده و انبوه گشته و رسانه ها واسطه پر قدرت و مؤثر اين رويارويها شده اند. به طوري که هم مي توانند در برانگيختن و هم در گسترش تعامل افراد دخيل باشند. از ترويج ارزش ها و کنترل رفتارهاي افراد تا انحراف و درگيري ميان افراد رسانه ها مي توانند در جوامع کارکرد داشته باشند.
قدرت سحر آميز رسانه ها - تبليغات:
قدرت ويران کنندگي رسانه ها:
در جامعه امروز رسانه ها مشمول قانون حضور در همه جا (Low of ubiquity) هستند. بدين معنا که محرکه هاي قوي تجاري و سياسي زير ساخت الکتريکي جديدي را نه به صورت انحصار بلکه به صورتي فراگير تبديل مي سازد.
به عنوان مثال تلفن که در گذشته نه چندان دور و وسيله اي تجملي و خاص طبقه مرفه بود، امروز به خاطر انگيزه هاي تجاري چنان پر استفاده شده که هرکس تلفني دارد. مسلما اين استفاده جهاني حاصل نوع دوستي نيست. بنابراين کاملا به نفع کشورهاست که از يکسو براي مقاصد اقتصادي به گسترش سيستمهاي جديد اقدام کنند و از سويي ديگر هدايت رسانه ها و سيستمهاي الکترونيکي خبري را به منظور کنش پذيري، تحرک و تبديل پذيري مورد نظر و مطلوب خود و جامعه بر عهده گيرند.
عدالت اجتماعي، آزادي همبستگي اجتماعي به طور روز افزون در هر جامعه به اين کار ويژه ي رسانه ها وابسته شده اند، که چگونه آموزش و پرورش را در جامعه برقرار مي سازند. پيوند آموزش و پرورش به واسطه رسانه ها با افزايش مجاري جديد و گستردگي و تنوع برنامه اي سبب پوشش همگاني گشته است. از طريق رسانه ها با جريان آزاد اطلاعات، دانايي با سرعتي شتابان، همه شهروندان از فقير تا غني را آماده پذيرش نقش هاي اجتماعي مي کنند. مهارت هاي فرهنگي عموميت يافته و از داخل کتاب هاي درسي و کلاس هاي آموزشي خارج و به فراسوي خانه ها و خيابان رسيده است. با اين انتقال مهارت هاي فرهنگي و حتي شغلي درک و فهم فرهنگي افراد ارتقاء و مردم به هنجارهاي اجتماعي مقبول آشنا مي گردند. اگرچه در بسياري از کشورهاي داراي تکنولوژي پيشرفته با کارکردهاي منفي رسانه ها شرمساري اخلاق پديدار گشته است. به گونه اي که صلح اجتماعي و حتي خود دموکراسي مورد تهديد واقع گرديده است. در کشورهاي جهان سومي نيز با پيچيدگي هاي رسانه هاي خبري شکافي فرهنگي و گسترده ميان جوانان با ديگر گروه ها و حاکمان سياسي بوجود آمده است.
بنابراين بي تفاوتي دولت ها نسبت به جريان آزاد اطلاعات در نهايت به سرنگوني خود منجر مي شود. چرا که چنين آزادي مطلقي سبب از بين رفتن حريم هاي خاص و خصوصي و نيز سبب گستردگي فوق العاده ابزار عقايد مخالف مي گردد. لذا وجود نظم اجتماعي بوجود حداقل نظارتي بر روي تصاوير، ايده ها و نمادها و ايدئولوژي هايي که از طريق رسانه هاي گروهي به دست مردم مي رسد، از سوي دولت ها لازم است.
نتيجه گيري:
2- نظم اجتماعي مفيد که به نفع تمام اعضاي جامعه است، امروزه به کارکرد رسانه ها بستگي دارد. زيرا روابط انساني اگرچه همواره در حال تغيير است اما با حضور رسانه ها و انتقال مفاهيم، نمادها و اطلاعات اين تغييرات تشديد يافته است.
بنابراين هر چه قدر شيوه هاي پاسخگويي دولت ها با ابزارها و اهرمهاي خود با اين تغييرات هماهنگ باشد، ميزان نظم اجتماعي بيشتر تضمين مي گردد.
منبع: کتاب طرح تحقيقاتي شهر اسوه
/س