براي اينكه حرف امام زمين نماند...
نويسنده: علياكبر عالميان
تقديم به مصطفي مازح
26سپتامبر1998، بزرگترين اهانت به مقدسات مسلمانان رقم خورد: انتشار آيات شيطاني (Verses Satanic) به قلم سلمان رشدي در انتشارات وايكينگ. اين اقدام نابخردانه و كينهتوزانه، با پاسخ قاطع و كوبنده حضرت روحالله مواجه شد. همانگونه كه جهان، پيش از اين نيز در برابر هتك حرمت به مقدسات ديني، خروش مقدس او را ديده بود؛ چه آنجا كه در پاسخ به كتاب موهن «اسرار هزارساله»، اثر حكمي زاده، كتاب مشهور و متقن «كشفالأسرار» را نوشت، و چه آنجا كه در برابر اعمال ضد ديني محمدرضا شاه، لحظهاي سكوت را جايز ندانست.
در اين راه، بسياري از انسانهاي آزاده جهان، امامخميني را همراهي كردند؛ اما بيگمان، همراهي و همدلي عملي را جوان برومندي به نام «مصطفي مازح» داشت.
مصطفي، در سومينروز از ماه محرم1347هجري شمسي در شهر «كوناكري» پايتخت كشور آفريقاي گينه و در خانوادهاي محروم و مستضعف ديده به جهان گشود. از ميان پنج پسر و دوازده دختر خانواده، مصطفي، كوچكترين فرزند پسر بود و در ابتداي نوجواني، به دليل اوضاع نه چندان مناسب اقتصادي، به همراه خانواده، مجبور به ترك ديار و مهاجرت به شهر «آبيجان» پايتخت كشور ساحلعاج شده و در آن سكني گزيد. او هر چند كه در محيطي آكنده از كفر و فساد زندگي ميكرد، اما عنايت و رحمت خداوند چنان بركتي به وجود خانواده و جمعي از اطرافيان مؤمن او عطا فرمود كه از اوان كودكي، با عقايد و احكام اسلام آشنا و از آلودگيها و پستيهاي موجود در جامعه، مبرّا شد.
مصطفي، در سال1362 به لبنان سفر ميكند؛ كشوري كه در آن زمان، حدود يك سال از اشغال نظامي بخشهاي عمدهاي از آن به دست اشغالگران صهيونيست ميگذشت. او كه از نزديك، شاهد جنايات متجاوزان اسرائيلي بود و دردها، رنجها و مصايب مظلومان مسلمان لبناني و فلسطيني را در هالهاي از خون و آتش درك ميكرد، به وضوح، ابعاد مختلف سخنان حضرت امامخميني(ره) درمورد آثار سوء و ذلتبار مهجور قراردادن امانت گرانبهاي خاتمالأنبياء(ص) و به ويژه ترك جهاد در راه خدا را ميديد. در پي درك همين واقعيات بود كه درس و مدرسه را در دوره متوسطه رها كرد و براي فراگرفتن علوم و معارف اسلامي، به آموزش دروس حوزوي روي آورد و با گرفتن زبان عربي، هر روز بيش از پيش با قرآن و احاديث نوراني چهاردهمعصوم(ع) انس ميگرفت؛ همان سخنان حياتبخشي كه جلوه همه جانبه عمل به آن را در قالب پيامها، رهنمودها و سيره زندگي حضرت امام، متبلور ميديده. مصطفي، پس از صدور حكم تاريخي امامخميني(ره) درباره واجبالقتل بودن نويسنده مرتد و ناشران كتاب موهن آيات شيطاني، كمر به اجراي آن بست و پس از تهيه مقدمات لازم، با همسر، خانواده و بستگان خويش وداع، و به لندن مهاجرت ميكند.
مصطفي مازح، عاشقانه دست از جان شست و براي انجام وظيفه، خود را آماده كرد. در وصيتنامهاش اين عشق را ثابت كرد؛ چراكه ايشان را انساني مؤمن، شجاع، مخلص براي اسلام، و دوستداشتني خطاب كرد كه انقلاب اسلامي، از افتخارات او بود. او سپس با استفاده از كلماتي حماسي خطاب به امام نوشت: «هيچكس تو را تنها نخواهد گذاشت... فرمايشات تو را در هر زمان و مكان اجراء خواهيم كرد. شجاعت تو را به ياد جهانيان خواهيم آورد و در روز برگزاري نماز در قدس شريف...»
او آناني را كه امامخميني(ره) را شناختند و به نام جمهورياسلامي، پرچم اسلام را برافراشتند «سعادتمند» لقب داد و عهد کرد كه بر راه امام و «نائب برحقش سيدعلي خامنهاي» ثابت قدم باقي بماند و سربازي براي نظام جمهوري اسلامي باشد. درست در زمانيكه برخي از غرش شيرنماهاي روباه سيرت برآشفته و از اجراي اين حكم الهي سرباز زدند، مصطفي، شجاعانه به مسلخ عشق، گام مينهاد و به مرکوزان در تباهي و مسحوران در قدرت، ترجمان تكليفگرايي ايثار را آموخت؛ او به خوبي ميدانست كه هرگاه حفظ شعائر اسلامي و عمل به وظيفه ديني نمايان گردد، جاي درنگ و تأمل نيست. چرا كه پيش از او، بزرگان دين نيز اين رويه را اتخاذ كرده بودند.
از آنجا كه حتي برخي از مسئولان جمهوري اسلامي، حكم قاطع امام را تا حد «يك حكم فقهي» كاهش داده بودند و تلويحاً تلاش براي اجراي حكم اعدام رشدي را ممنوع ساخته بودند، به نداي «هلمنناصر» يگانه دوران پاسخ داد و به سوي قربانگاه شتافت.
عدم شباهت چهره او به ساكنان منطقه خاورميانه، و تشابه ظاهري به غربيها، و نيز تسلّط كامل به زبان انگليسي، دو عامل اصلي فريبخوردن مزدوران آموزشديده دستگاه عريض و طويل امنيتي انگليس ميشود. بدينترتيب كه مقادير قابلتوجهي از ماده شديدالإنفجار 4c را وارد هتل ميكند كه پس از مدّتي، عناصر امنيتي «اينتليجنت سرويس» به او مشكوك ميشوند و با محاصره اتاق و دستگيري او، وي را با مهمات خود منفجر ميكنند. به ظاهر، افتخار نابودن شدن عنصر خبيث دستپرورده صهيونيست، نصيب مصطفي مازح نشد، اما خداوند، بهترين و كاملترين مزد و پاداش وعده داده شده خود، يعني شهادت را به او عطا فرمود. بقاياي مطهر پيكر پاكش، هشتماه در انگلستان باقي ماند تا سرانجام به جنوب لبنان منتقل، و در دوم رمضان1369 شمسي در يكي از روستاهاي جنوب لبنان، به خاك سپرده شد.
منبع: نشريه امتداد - ش 44
26سپتامبر1998، بزرگترين اهانت به مقدسات مسلمانان رقم خورد: انتشار آيات شيطاني (Verses Satanic) به قلم سلمان رشدي در انتشارات وايكينگ. اين اقدام نابخردانه و كينهتوزانه، با پاسخ قاطع و كوبنده حضرت روحالله مواجه شد. همانگونه كه جهان، پيش از اين نيز در برابر هتك حرمت به مقدسات ديني، خروش مقدس او را ديده بود؛ چه آنجا كه در پاسخ به كتاب موهن «اسرار هزارساله»، اثر حكمي زاده، كتاب مشهور و متقن «كشفالأسرار» را نوشت، و چه آنجا كه در برابر اعمال ضد ديني محمدرضا شاه، لحظهاي سكوت را جايز ندانست.
در اين راه، بسياري از انسانهاي آزاده جهان، امامخميني را همراهي كردند؛ اما بيگمان، همراهي و همدلي عملي را جوان برومندي به نام «مصطفي مازح» داشت.
مصطفي، در سومينروز از ماه محرم1347هجري شمسي در شهر «كوناكري» پايتخت كشور آفريقاي گينه و در خانوادهاي محروم و مستضعف ديده به جهان گشود. از ميان پنج پسر و دوازده دختر خانواده، مصطفي، كوچكترين فرزند پسر بود و در ابتداي نوجواني، به دليل اوضاع نه چندان مناسب اقتصادي، به همراه خانواده، مجبور به ترك ديار و مهاجرت به شهر «آبيجان» پايتخت كشور ساحلعاج شده و در آن سكني گزيد. او هر چند كه در محيطي آكنده از كفر و فساد زندگي ميكرد، اما عنايت و رحمت خداوند چنان بركتي به وجود خانواده و جمعي از اطرافيان مؤمن او عطا فرمود كه از اوان كودكي، با عقايد و احكام اسلام آشنا و از آلودگيها و پستيهاي موجود در جامعه، مبرّا شد.
مصطفي، در سال1362 به لبنان سفر ميكند؛ كشوري كه در آن زمان، حدود يك سال از اشغال نظامي بخشهاي عمدهاي از آن به دست اشغالگران صهيونيست ميگذشت. او كه از نزديك، شاهد جنايات متجاوزان اسرائيلي بود و دردها، رنجها و مصايب مظلومان مسلمان لبناني و فلسطيني را در هالهاي از خون و آتش درك ميكرد، به وضوح، ابعاد مختلف سخنان حضرت امامخميني(ره) درمورد آثار سوء و ذلتبار مهجور قراردادن امانت گرانبهاي خاتمالأنبياء(ص) و به ويژه ترك جهاد در راه خدا را ميديد. در پي درك همين واقعيات بود كه درس و مدرسه را در دوره متوسطه رها كرد و براي فراگرفتن علوم و معارف اسلامي، به آموزش دروس حوزوي روي آورد و با گرفتن زبان عربي، هر روز بيش از پيش با قرآن و احاديث نوراني چهاردهمعصوم(ع) انس ميگرفت؛ همان سخنان حياتبخشي كه جلوه همه جانبه عمل به آن را در قالب پيامها، رهنمودها و سيره زندگي حضرت امام، متبلور ميديده. مصطفي، پس از صدور حكم تاريخي امامخميني(ره) درباره واجبالقتل بودن نويسنده مرتد و ناشران كتاب موهن آيات شيطاني، كمر به اجراي آن بست و پس از تهيه مقدمات لازم، با همسر، خانواده و بستگان خويش وداع، و به لندن مهاجرت ميكند.
مصطفي مازح، عاشقانه دست از جان شست و براي انجام وظيفه، خود را آماده كرد. در وصيتنامهاش اين عشق را ثابت كرد؛ چراكه ايشان را انساني مؤمن، شجاع، مخلص براي اسلام، و دوستداشتني خطاب كرد كه انقلاب اسلامي، از افتخارات او بود. او سپس با استفاده از كلماتي حماسي خطاب به امام نوشت: «هيچكس تو را تنها نخواهد گذاشت... فرمايشات تو را در هر زمان و مكان اجراء خواهيم كرد. شجاعت تو را به ياد جهانيان خواهيم آورد و در روز برگزاري نماز در قدس شريف...»
او آناني را كه امامخميني(ره) را شناختند و به نام جمهورياسلامي، پرچم اسلام را برافراشتند «سعادتمند» لقب داد و عهد کرد كه بر راه امام و «نائب برحقش سيدعلي خامنهاي» ثابت قدم باقي بماند و سربازي براي نظام جمهوري اسلامي باشد. درست در زمانيكه برخي از غرش شيرنماهاي روباه سيرت برآشفته و از اجراي اين حكم الهي سرباز زدند، مصطفي، شجاعانه به مسلخ عشق، گام مينهاد و به مرکوزان در تباهي و مسحوران در قدرت، ترجمان تكليفگرايي ايثار را آموخت؛ او به خوبي ميدانست كه هرگاه حفظ شعائر اسلامي و عمل به وظيفه ديني نمايان گردد، جاي درنگ و تأمل نيست. چرا كه پيش از او، بزرگان دين نيز اين رويه را اتخاذ كرده بودند.
از آنجا كه حتي برخي از مسئولان جمهوري اسلامي، حكم قاطع امام را تا حد «يك حكم فقهي» كاهش داده بودند و تلويحاً تلاش براي اجراي حكم اعدام رشدي را ممنوع ساخته بودند، به نداي «هلمنناصر» يگانه دوران پاسخ داد و به سوي قربانگاه شتافت.
عدم شباهت چهره او به ساكنان منطقه خاورميانه، و تشابه ظاهري به غربيها، و نيز تسلّط كامل به زبان انگليسي، دو عامل اصلي فريبخوردن مزدوران آموزشديده دستگاه عريض و طويل امنيتي انگليس ميشود. بدينترتيب كه مقادير قابلتوجهي از ماده شديدالإنفجار 4c را وارد هتل ميكند كه پس از مدّتي، عناصر امنيتي «اينتليجنت سرويس» به او مشكوك ميشوند و با محاصره اتاق و دستگيري او، وي را با مهمات خود منفجر ميكنند. به ظاهر، افتخار نابودن شدن عنصر خبيث دستپرورده صهيونيست، نصيب مصطفي مازح نشد، اما خداوند، بهترين و كاملترين مزد و پاداش وعده داده شده خود، يعني شهادت را به او عطا فرمود. بقاياي مطهر پيكر پاكش، هشتماه در انگلستان باقي ماند تا سرانجام به جنوب لبنان منتقل، و در دوم رمضان1369 شمسي در يكي از روستاهاي جنوب لبنان، به خاك سپرده شد.
منبع: نشريه امتداد - ش 44