دولت اموى

با سپرى شدن روزگار خلفاى راشدين ، حكومت به خلفاى بنى اميه (120) رسيد. در اين زمان تغييرات فراوانى در اساس دين مبين اسلام پديدار گشت . مساوات و برادرى و تقوى و پرهيزگارى كه از مقررات اين دين به شمار مى رود در نتيجه ى عصبيت عربى و خودخواهى بنى اميه به كلى از ميان رفت و جاى خود را به ظلم و ستم و شكنجه و آزار و تحقير و توهين نسبت به ملل غير
پنجشنبه، 31 تير 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دولت اموى
دولت اموى
دولت اموى

نویسنده : عزت الله نوذری




تاریخ اجتماعی ایران از آغاز تا مشروطیت ( قسمت یازدهم )

10 . دولت اموى

با سپرى شدن روزگار خلفاى راشدين ، حكومت به خلفاى بنى اميه (120) رسيد. در اين زمان تغييرات فراوانى در اساس دين مبين اسلام پديدار گشت . مساوات و برادرى و تقوى و پرهيزگارى كه از مقررات اين دين به شمار مى رود در نتيجه ى عصبيت عربى و خودخواهى بنى اميه به كلى از ميان رفت و جاى خود را به ظلم و ستم و شكنجه و آزار و تحقير و توهين نسبت به ملل غير عرب - موالى - داد.
بخصوص با خلافت معاويه بن ابو سفيان دستگاه ساده و بدون پيرايه خلافت اسلامى رنگى ديگر گرفت . بوريا و فرش ساده اى كه عمر در مسجد مدينه روى آن مى نشست و به امور مسلمانان مى پرداخت و على بن ابى طالب (علیه السلام) همچون فقيرترين مردم مى زيست و حتى برادر خويش را از ديگران مستثنى نمى دانست در اين دوران ، تبديل به فرش هاى گرانبها و قصرهاى باشكوه سلطنتى گرديد، نگهبانان ، حاجيان خاص با لباس هاى فاخر و پر نقش و نگار، در دربار او به خدمت گمارده شدند.
خلفاى بنى اميه به تقليد از شاهنشاهان ساسانى و امپراتوران روم شرقى ، در خوراك و پوشاك و آداب و رسوم اجتماعى به تجمل مى پرداختند و براى خود صندلى ها و تخت هاى آبنوس و عاج ساختند. در ظاهرآرايى به حدى اصراف كردند كه حتى از پادشاهان ايران و روم نيز جلو افتادند. (121) خواندمير در كتاب حبيب السير مى نويسد: معاويه چون بخلافت رسيد ملبوس و ماكول تكلف مى نمود و به تجمل و وحشت ملوك مى فرمود، امير المومنين عمر رضى الله عنه ، او را كسراى عرب مى گفت . (122)

وضع ادارى دوره بنى اميه

در دوران بنى اميه دستگاه دولتى با قدرت خلفا، بر اشراف و قبايل عرب تكيه داشت و قدرت كلى در دست اشراف قبايل بود. بديهى است كه در زندگى اشراف قبايل عرب در سال هاى اول هجرت ، تغييراتى به وجود آمد. بزرگان قبايل اكثرا مبدل به ملاكين بزرگ شدند و بسيارى از بزرگان در طى فتوحات در نواحى مختلف سرزمين پهناور اموى صاحب ملك و اموال فراوان گشتند؛ ولى با وجود اين ، بسيارى از بزرگان و اشراف از تجارت و هم چنين از زندگى چادرنشينى آباء و اجداد خود دست نكشيدند. اعيان و اشراف قبايل در املاك خود از بردگان استفاده ى فراوان مى برند و به اصطلاح نتيجه كار و كوشش طبقه زحمتكش عايد اين دسته مى گرديد و چون اين دسته در صدر دولت قرار داشتند، در حقيقت بار سنگين دولتى خلافت به دوش مردم زحمتكش مى افتاد و به اين ترتيب دگرگونى بزرگى در اداره كشورهاى اسلامى به وجود آمد. (123)
اعراب فاتح ، براى اداره يك ملت بزرگ فاقد تجربه و ماموران كاردان بودند.
ناگزير نظامات سنن سياسى و ادارى باستانى ايران را پذيرفتند و با احتياجات خويش سازش دادند. طبرى مى نويسد: اسد بن عبدالله ، حاكم خراسان ، روزى در جشن مهرگان پذيرايى رسمى و با شكوهى از دهقانان محلى و سرداران عرب به عمل آورد. جالب اين كه دهقانان ايرانى هدايايى را كه در دوره ساسانيان به شاهدان محلى داده مى شد، به اسد پيشكش ‍ مى كردند.
با اين وصف بنى اميه و حكام آنان با وجود احتياج به سيستم ايرانى و شاهى راضى به تغيير سيستم خود نبودند آنان كه در درجه ى اول از مليت عرب نمايندگى مى كردند سعى داشتند به اين لحاظ نفوذ خود را زيادتر كنند و از مردمان سرزمين هاى مفتوحه ماليات بگيرند، از فرمانروايان تحت نفوذ خود خراج دريافت نمايند.
حكام بنى اميه غالبا به دستور خلفا، براى تحصيل پول و تامين مخارج سنگين درباره با مردم ظلم و ستم فراوان مى نمودند و براى جمع آورى پول به هر كارى دست مى زدند. و در اين باره ابتكاراتى نيز به خرج مى دادند چنان كه حجاج بن يوسف ثقفى عامل بنى اميه در عراق ، از نو مسلمانان بر خلاف موازين اسلامى به زور جزيه گرفت ، و كار را به جايى رسانيد كه روحانيون بصره از رفتار او بستوه آمدند و بر خوارى اسلام گريستند. (124)
قدامه بن جعفر، مى نويسد: ماموران مالياتى و مسوولين جمع آورى خراج ، افرادى بودند كه جز گرفتن سود و بهره ى خويش ، انديشه ى ديگرى نداشتند خواه آن را از مال خراج برگيرند و خواه از مال رعيت به يغما برند، آنگاه اين همه را با جور و بيداد و تجاوز و تاراج مى ستاندند و توده ها را در گرماى آفتاب نگه مى داشتند و به سختى مى زدند. (125)
هندوشاه نيز تاكيد مى كند، در زندان حجاج چند هزار كس محبوس ‍ بوده اند، حجاج دستور داد تا ايشان را آب آميخته با نمك و آهك دادند و به جاى غذا سرگين آميخته با گمين (ادرار، بول ) مى دادند. (126)
ابن اسفنديار، درباره ى شورش خونين دهقانان طبرستان در زمان سليمان بن عبدالملك اموى مى نويسد: يزيد بن مهلب ، سردار اموى ، در گرگان سوگند خورد كه با خون عجم ، آسياب بگرداند گويند بسيارى از جوانان و دليران و سواران و مرزبانان را گردن زد. چون خون روان نمى شد براى اين كه امير عرب را، از كفاره سوگند نجات دهند آب در جوى نهادند و خون را با آن به آسياب بردند و گندم آرد كردند و يزيد بن مهلب از آن نان بخورد تا به سوگند خود وفا كرده باشد. (127)
در دوره حكومت اموى ، فشار و ستم فئودال هاى محلى و حكام دست نشانده عرب ، روستاييان را مجبور به فرار از روستا و ترك خانه و زندگى خود مى كردند به طورى كه حجاج بر آن شد تا اين روستاييان را از شهرها بيرون براند و بر دست هر كس ، اسم محل و روستايى را كه مى بايستى به آن جا برود، نقش كند و جزيه ها و ماليات هاى سنگين بر آنان تحميل نمايد. (128)
با مطالبى كه ذكر گرديد پيداست كه حكومت بنى اميه حكومت اسلامى نبود تا برابر موازين و مقررات شرعى ، مسلمانان را مساوى و برابر بداند، هر كه نيكى مى كرد اگر موالى بود پاداش نداشت و هر كه بدى مى كرد، اگر عرب بود كيفر نمى ديد. حكام و فرماندهان هم دادگر و با فضيلت نبودند، بلكه بر اثر عصبيت جاهلى و داشتن خوى و خصلت عربى فقط به عرب خدمت مى كردند نه به اسلام .

موالى و بنى اميه

اصولا بنى اميه حكومت خود را بر محور سيادت عرب بنا نهاده بودند. ايرانيان و ديگر خلق هاى غير عرب در سرزمين هاى اسلامى تا حد برده و بنده (موالى ) تنزل كردند و بنى اميه نسبت به آنان بسيار سخت مى گرفتند. (129)
موالى نمى توانست به هيچ كار آبرومندى به پردازد، حق نداشت سلاح بسازد، بر اسب بنشيند. اگر يم موالى نژاد ايرانى با دخترى عرب ازدواج مى نمود سرنوشتى جز تازيانه ، زندان در انتظارش نبود. طبقه موالى در دوران امويان و آغاز روزگار عباسيان طبقه خاص از طبقات اجتماعى مسلمانان بشمار مى آمدند.
در عراق ، موالى كوفه بيش تر از ايرانى بودند و فارسى سخن مى گفتند. در حالى كه ساير مواليان ، زبانشان سريانى بود، در عهد معاويه بيش از بيست هزار تن موالى در كوفه مى زيستند كه بيش ترشان ايرانى بودند و حتى بعضى از واليان عراق به سبب همين كثرت موالى از ناچارى به زبان فارسى آشنايى پيدا نمودند.
در برابر اين ظلم و ستم و پريشانى ها و شكنجه ها، ايرانيان و خلق هاى غير عرب (موالى )، سرانجام به ستوه آمدند و طغيان نمودند و در هر نهضتى كه عليه حكومت اموى به وجود آمد شركت نمودند. چنان كه در لشكر مختار بن ابو عبيد ثقفى كه به خونخواهى حسين بن على عليه السلام عليه بنى اميه قيام نموده بود، بيش از بيست هزار تن در آن شركت داشتند و چندين برابر اعراب بودند. (130)
نخستين قيام و شورش ، از درون حكومت اموى آغاز شد و ابن اشعث (حاكم زابل ) به مخالفت با حكومت بنى اميه برخاست .
علت قيام و خروج ابن اشعث را چنين نوشته اند: عبدالرحمان بن اشعث از جانب حجاج ، در زابل ، امارت داشت . حجاج نامه اى تند به او نوشت كه ، هر چه زودتر در وصول و ايصال ماليات ها اقدام كن و به هند و سند حمله بر و سر عبدالله عامر را فورا نزد من بفرست ... (131)
ابن اشعث كه در صدد سركشى و طغيان بود، برآشفت و جوابى درشت به حجاج نوشت كه تاختن به هند و سند كنم ، اما ناحق نستانم و خون نريزم .
ابن اشعث قبل از ابومسلم شورش كرد و بسيارى از نيروهاى توده اى و روشنفكرى و مذهبى را به دور خود جمع نمود. او در جنگ هاى فراوان حجاج را شكست داد و در تمام اين جنگ ها، از سوى شعوبى ها و مخصوصا از روستاييان و رنجبران ايرانى حمايت شد اما سرانجام در جنگ جماجم - پس از صد روز نبرد - شكست خورد و دستگير كرديد و در بين راه خودكشى نمود. (132)
در هنگام ظلم و ستم حكام غرب و تجاوز و تاراج عمال اموى ، خراسان قلب شورش و نهضت هاى ملى و توده اى بود زيرا كه :
اولا، از جهت اقتصادى و ظلم و ستم و فشار ماموران حكومتى در اخذ خراج و تحميل ماليات هاى جديد به توده ها، گزارش هاى موجود نشان مى دهد كه خراج خراسان ، بالغ بر نصف خراج كل سرزمين هاى خلافت بود.
ثانيا به خاطر موقعيت جغرافيايى و دور بودن خراسان از مركز خلافت اموى (دمشق )، كه امكان لشكركشى خليفه و سركوبى قيام هاى مردم را دشوار مى ساخت .
بدين ترتيب ، ظهور شخصيت هايى مانند بكير بن ماهان ، ابومسلم خراسانى و خداش و در نتيجه ، تشكيل سازمان مخفى طرفداران بنى عباس ، زمينه را براى پيدايش و استقرار يك توازن اجتماعى نوين ، ضرورى ساخت .
ماهان ، بازرگانى بود كه از ظلم و ستم و فشارهاى مالياتى حكام اموى به ستوه آمده بود و با توجه به خاستگاه طبقاتى او، مى توان گفت كه ماهان در استقرار حكومت بنى عباس ، تامين و تحكيم خود را جست و جو مى كرد.
خداش نيز داراى پايگاه وسيع طبقاتى در ميان روستاييان خراسان بود و در لفافه ى دعوت به استقرار حكومت بنى عباس ، به تبليغ عقايد اقتصادى - اجتماعى - مزدك مى پرداخت ، او و پيروانش تقسيم زمين و اموال را وعده مى دادند - حاكم خراسان و ماوراء النهر، خداش را تعقيب و دستگير نمود، زبانش را كندند و دست هايش را بريدند و ديدگانش را ميل كشيدند و بعد به قتلش رساندند. (133)

نهضت شعوبيه

بزرگ ترين نهضتى كه منجر به انقراض دولت و سيادت عرب در ايران شد، نهضت شعوبيه بود، اين نهضت از اوايل قرن دوم هجرى و بلكه پيش از آن شروع و دنباله ى آن تا قرن ششم هجرى كشيده شد. پيدايش اين مسلك ، جنبش بزرگى را در عالم اسلام و عرب ايجاد كرد و تغييرات عميقى در كليه شئون سياسى و فكرى و ادبى عرب پديد آورد و كار به جايى رسيد كه عده ى زيادى از هر طبقه و ملتى ، حتى خود عرب ها هم به اين فرقه پيوستند. در كتب ادب و تواريخ ، به نام بسيارى از دانشمندان مشهور و شاعران و نويسندگان معروف و امرا و وزراى بزرگ برمى خوريم كه داراى عقيده شعوبى و از هواخواهان جدى اين نهضت بودند. از آن جمله مى توان ، اسماعيل بن يسار نسانى ، بشار بن برد طخارستانى ، ابو ثواس ‍ حكمى ، ابراهيم بن ممشار اصفهانى ، ابوالحسن مهيار ديلمى و عبدالله بن مقفع را نام برد.
از عهد دولت اموى به بعد، سه مسلك و عقيده مهم در ميان مسلمانان به وجود آمد كه مى توان آن ها را به احزاب سه گانه تغيير كرد. هر كدام از اين احزاب ، داراى آرا و عقايدى مخصوص در موضوع برترى ملتى بر ساير ملل ، يا مساوات اقوام و ملل با يكديگر بود كه عبارتند از:
1 - برترى عرب بر همه ملت ها و اقوام جهان (اهل التفقيل ) يا (حزب عربى )
2 - مساوات و برابرى ملت هاى جهان با يكديگر (اهل التسويه ) يا (حزب مساوات )
3 - برترى عجم بر عرب و تحقير آنان (يا حزب شعوبى ) (134)
ظهور اين سه مسلك از حيث تقدم و تاخر به ترتيبى است كه ذكر شد.
اين بحث بعدا در زمان عباسيان مورد تحليل قرار خواهد گرفت .

انواع مالكيت زمين در دوره امويان

ظاهرا مالكيت زمين در نزد اعراب مانند بسيارى از ملل ، در ابتدا به طور اشتراكى و متعلق به تمام افراد طايفه و قبيله بوده است ؛ يعنى زمين به طور دسته جمعى زراعت مى گرديد و هر كس به سهم خود برمى داشته است . بعدا تدريجا، مالكيت فاميلى و خصوصى جانشين آن گرديد. در هر حال ، سيستم مالكيت اشتراكى و فاميلى و قبيله اى در مورد مراتع و چراگاه ها باقى ماند. بعد از فتوحات اسلام و استقرار آن در ممالك مختلف چهار نوع مالكيت ارضى به وجود آمد.
اول - زمين هايى كه مسلمانان به قهر و غلبه گرفته بودند و آن ها را مفتوحه عنوه مى گفتند. اين زمين ها بر دو قسم بودند يكى از آن هايى كه در موقع فتح آباد بوده اند؛ اين زمين ها مال مسلمان بوده و قابل فروش و هبه و مالكيت خصوصى نبوده و حاصل آن ها در مصارف مسلمين و با نظر خليفه به كار مى رفت و ديگر آن كه زمين هايى كه در موقع فتح باير بوده اند. اين املاك نيز در اختيار خليفه بود و كسانى كه اقدام به احياى آن ها مى كردند مى توانستند مالك آن ها شوند.
دوم - اراضى جزيه : اين اراضى زمين هايى بودند كه با صلح فتح شده بود و در ضمن شرط شده بود كه مال مالكين اصلى زمين باشد به شرط آن كه جزيه دهند.
سوم - زمين هايى كه مالكين آن ها با رغبت اسلام آورده اند مثل زمين هاى مدينه متعلق به مالكين اصلى و بدون جزيه مى بود. (135)
چهارم - اراضى باير كه يا نظر خليفه به آبادكننده آن ها تعلق مى گرفت .
از زمان بنى اميه به واسطه تغيير روش خلافت اسلامى و كوشش خلفا و اطرافيان آنان به جمع ثروت و اراضى ، تدريجا قسمت عمده از املاك مزروعى در ممالك تحت سلطه اسلام در دست اشخاص متنفذ، متمركز گرديد و مالكين بسيار بزرگ ارضى به وجود آمدند. علت به وجود آمدن اين مالكيت بزرگ ارضى كه آن را ضياع مى گفتند آن بود كه اولاد خلفا و اطرافيان آنان قسمت عمده املاك بى صاحب را كه مالكين آن ها كشته شده و يا فرار كرده بودند، تصاحب نمودند و غير از اين ، اشخاص املاك زيادى متعلق به مردم را به زور غصب كردند. عامل ديگر كه موجب تمركز زمين در دست مالكيت بزرگ شد آن بود كه بسيارى از مالكين كوچك هم براى در امان ماندن از ظلم و جور حكام و مامورين در مقابل نضج مختصرى ، املاك خود را به اسم اشخاص متنفذ، نزديكان و يا خود خليفه مى كردند. اين رويه را التجاء يعنى پناه بردن مى ناميدند. التجاء از زمان بنى اميه معمول گرديد و به طورى كه جرجى زيدان در تاريخ اسلام مى نگارد: در زمان خلافت وليد عده اى از مالكين عراق املاك خود را از بيم تعدى باجگيران ، به نام مسلمه بن عبدالملك والى عراق و برادر خليفه به ثبت رساندند.
مثال ديگر آن كه مالكين زنجان براى مصون ماندن از تعدى راهزنان ، اراضى خود را به نام قاسم ، پسر هارون ثبت كردند.

نظام ماليات هاى ارضى در زمان دولت اموى

تقريبا در تمام دوره امويان داستان خراج مشكل عمده ى زندگى موالى بود اين خراج نوعى ماليات ارضى بود كه اهل ذمه - گذشته از جزيه ى خويش ‍ و هم چنين موالى - از بابت اراضى خود، در شهرهايى كه به جنگ گشوده مى شد مى پرداختند. ميزان آن نيز مبتنى بود بر آن چه كه در عهد ساسانيان از اين گونه اراضى خراج وصول مى شد. (136)
اين گونه اراضى را كه به جنگ گشوده مى شد، فاتحان عرب غنيمت خويش ‍ مى شمردند. اما عمر بن الخطاب كه پايبندى اعراب را به زمين و زراعت سبب دورى آنان از مجاهده در راه نشر اسلام مى شمرد، اين اراضى را ملك عام و متعلق به همه ى مسلمين جهان و نه فقط فاتحان دانست و مقرر داشت كه آن اراضى را جزو غنيمت جنگ نشمرند و بين فاتحان تقسيم نكنند، بلكه آن ها را همچنان در دست كشاورزان ، و نو دهقانان سواد (137) باقى گذارند و فقط ماليات خراج - و حتى گاه از باب نوع توسع ، جزيه نيز خوانده مى شد. غير از اين گونه زمين ها نوعى ديگر از اراضى نيز بود كه تمام آن ها به خليفه تعلق داشت و آن ها را صوافى مى خواندند. آن ها، زمين هايى بودند كه صاحبان شان در جنگ كشته يا ناپديد گشته و يا خود در املاك خاصه ى كسرا و خاندان سلطنت بازمانده بودند و به هر حال ، اين گونه اراضى را خليفه هر نوعى كه مى خواست اداره مى كرد و چون عوايد آن ، از عوايد خراج جدا بود، خلفا - خاصه امويان - آن را به ميل خويش به هر كسى كه مى خواستند به اقطاع واگذار مى نمودند، و اين گونه اراضى - مخصوصا در سواد كه مردم آن پيش از ساير نقاط با اعراب در ايستاده بودند و هم چنين در آن جا املاك خاصه كسرا بيش تر يافت مى شد - فراوان بود. در هر حال اراضى شهرى كه به جنگ گشوده مى شد اگر بين فاتحان تقسيم مى شد، ارض خراج بود. (138) در اين صورت ، مالكان اين اراضى در ملك خويش همه گونه تصرف مى توانستند كرد، جز اين كه بدون دستور خليفه ، آن اراضى را كه در حقيقت ملك عام همه مسلمانان به شمار مى آمد، نمى شد به اراضى عشير كه ملك خاص افراد مى بود تبديل كنند. بنابراين ، از مالكان اين گونه اراضى كسى كه اسلام مى آورد هر چند از جزيه معاف مى شد، ليكن از خراج ارض معاف نبود، مگر آن كه زمين خود را رها كند و به شهر برود. در اين صورت نيز زمين او را خليفه يا به ديگرى وامى گذاشت و از آن خراج مى گفت و يا خود، جزء صوافى در مى آورد. با اين همه در عمل ، مكرر اتفاق مى افتاد كه ارض خراج را نيز مسلمين خريد و فروش ‍ مى كردند و از پرداخت خراج آن نيز طفره مى رفتند.
چنان كه در عهد حجاج ، كسانى از موالى سواد را كه براى گريز از پرداخت خراج سنگين ، آبادى و املاك خود را رها مى كردند و به شهرها مى رفتند. حجاج كسانى را واداشت تا نسبت به دريافت خراج از مواليان فرارى اقدام نمايند بدين گونه در حقيقت ، در اين گونه اراضى دهقانان خراسان كه نسبت به ساسانيان هم چندان وفادارى نشان نداده بودند - چون از (اهل ذمه ) شدند - املاك و اراضى سابق خود را همچنان در تصرف گرفتند و مقرر شد كه ماليات سابق خويش را تحت نام خراج به بيت المال بپردازند. اين خراج ، مثل قديم بر اساس مساحت زمين بود و يا آن كه در عهد عمر و نيز روزگار امويان در مساحت بعضى اراضى چند بار تجديد نظر كردند. در اساس كار تغييرى حاصل نشد. به هر صورت ، تمام خراسان تقريبا جزو اراضى عهدى بشمار مى آمد كه ساكنان آن مبلغى مقطوع به عنوان باج و به موجب عهدنامه هاى جداگانه مى پرداختند. جمع آورى آن به عهد خودشان بوده و اراضى آنان ، ارض خراج تلقى نمى شد؛ اما چون قبول اسلام موجب معافيت از جزيه بود، ناچار وقتى از اهل ذمه كسانى اسلام مى پذيرفتند، مى بايست جزيه آنان از مبلغى كه در عهدنامه ها آمده بود كسر شود؛ كارى كه در عمل كمتر اتفاق مى افتاد. ليكن بار جزيه اى اين نو مسلمانان هم بر دوش كسانى كه بر دين پدران خويش مانده بودند نمى ماند. زيرا دهقانان و كسانى كه مامور جمع آورى ماليات و باج بودند، چون غالبا از جانب امراى مسلمان در كار آنان نظارتى نمى رفت ، اين جزيه يا معادل آن را به بهانه ها و عناوين گوناگون هم چنان از نو مسلمانان وصول مى كردند؛ و بدين سبب ، نشر اسلام از جانب اعراب در خراسان - مخصوصا در دوره ى اموى - چندان تشويق نمى شد.
و نهايتا موجب خشم و نارضايتى و شورش مى گشت ، زيرا حتى اگر يك تن مجوس اسلام مى آورد، نه تنها وى را از جزيه معاف نمى كردند، بلكه او را جريمه نيز مى نمودند و به هر بهانه خراج وى را افزايش مى دادند. (139) تا باز به آبادى هاى خويش برگردند. اين حكم حجاج نه فقط آنان را باز به پرداخت خراج مجبور مى كرد بلكه گاه از آنان (جزيه مسلمانى ) هم وصول مى شد و اين عمل ، از اسباب عمده ى نارضايى عامه مسلمان از حجاج بود. اما شهرهايى كه به صلح و به موجب عهدنامه ، تسليم شده بودند. هر چند زمين آن ها نيز ارض خراج محسوب مى شد، ليكن مالكان آن اراضى ، اگر مسلمان مى شدند، زمين شان ارض عشير مى شد و از خراج معاف بودند. درست است كه در عمل اين قاعده مورد قبول كسانى مثل عمر بن عبدالعزيز نبود ولى در هر حال نقض اين قاعده موجب نارضايى مى شد.
آن ايام - ايام امويان - اين گونه اراضى ، بيش تر در خراسان و ماوراء النهر بود، در اين حدود مرزبانان و دهقانان كه مى ديدند كه چه شكست هايى در سواد و عراق بر ساسانيان وارد آمده است . لذا، ديگر اميدى به تجديد حيات دولت ساسانى نداشتند و بدون جنگ و غالبا به موجب عهدنامه هايى جداگانه ، تسليم شدند. در اين عهدنامه ها مقرر مى شد كه اهل شهر، ساليانه مبلغى به عنوان باج و جزيه بپردازند. از جمله بر حسب اين گونه عهدنامه ها قرار شده بود از شهرهاى مهم خراسان و ماوراء النهر مانند نيشابور، هزار هزار درم ، هرات ، هزار هزار درم ، بخارا، هزار هزار درم ، سمرقند هفتصد هزار دوم ، توس ششصد هزار درم ، ابيورد چهارصد هزار دوم به اعراب بپردازند. البته جمع آورى اين مبلغ ربطى به فاتحان نداشت و دهقانان و كدخدايان محلى موظف بودند كه آن را به طور عادلانه از بين مردم جمع آورى كنند.

عوامل انحطاط و سقوط دولت اموى

يكى از علل ضعف سلسله اموى - از بين رفتن روابط محكم قبايل عرب مسلمان و خودنمايى از حلول دوباره روح قبايلى و تعصب و فرديت و سركشى و جدايى از حكومت مركزى در جامعه عرب بود.
عامل ديگرى كه در اين انحطاط و سقوط موثر واقع گرديد، موروثى شدن خلافت بود.
موضوع سومى كه در ضعف و انحطاط و بالاخره انقراض سلسله اموى ، حتى از دو موضوع قبلى نيز موثرتر بوده و خود حزب شيعه و طرفدار بنى هاشم و على (ع ) و خاندان وى بود به ويژه مسلمانان غير عرب عموما - ايرانيان خصوصا - كه از مساوات اجتماعى و اقتصادى برخوردار نبودند و مقام آنان تا درجه ى موالى پايين آورده شده بود.
بنا به عقيده نويسنده عاليقدر، ون فلوتن ، در انقراض خلفاى بنى اميه زير تاثير بسزايى داشته است :
1 - تنفر شديد نژاد تابع نسبت به فرمانروايان جابر بيگانه .
2 - پيدايش نهضت شيعه يا گروه گروندگان به خاندان على بن ابيطالب (ع ).
3 - انتظار ظهور منجى .

پی نوشت ها :

120- امويان يا بنى اميه از نسل اميه بن عبدالشمس بودند، و به همين مناسبت به بنى اميه يا امويان معروف شدند. اينان از دو دسته تشكيل شده بودند. آل سفيان يعنى معاويه و پسرش يزيد و نواده اش ‍ معاويه ثانى كه از 41 تا 64 خلافت كردند آل مروان يعنى مروان بن حكم و فرزندان وى كه از سال 64 تا 132 خلافت داشتند و اكثر خلفاى معتبر، از آل مروان مى باشد. تاريخ حبيب السير، ج 2، ص 114
121- تاريخ تمدن اسلام ، ص 62 - 63
122- تاريخ حبيب السير، ج 2، ص 117
123- جهت اطلاع بيش تر رجوع شود به كتاب تاريخ العبر، ج 3، ص 40 به بعد
124- دو قرن حكومت ، ص 98
125- الخراج ، ص 61
126- تجارب السلف ، ص 15
127- تاريخ طبرستان ، ص 174
128- عقد الفريب ، ابن عبدويه اندلس ، ص 263 خلفاى بنى اميه و حكام آنان يكسره پشت پاه به دين اسلام و كتاب خدا زدند و جز منافع مادى و حفظ رياست هدفى نداشتند مى گويند موقعى كه مژده خليفه شدن به عبدالملك بن مروان رسيد او در اطاق خود مشغول خواندن قرآن بود تا آن خبر را شنيد قرآن را تا كرده گفت : بعد از اين ديگر با تو كارى ندارم و تا زنده ام از تو جدا هستم و همين خليفه به حجاج دستور داد تا خانه كعبه را كه مطابق قوانين اسلام محل امن و محترمى است با منجنيق ويران كند و ضمن كشتار، پرده كعبه را آتش زدند و سپس روى به مدينه آورده و مردم آنجا را نيز قتل عام نمودند. تاريخ حبيب السير، ج 3، ص 126
129- دو قرن سكوت ، ص 73 - 74
130- الكامل فى تاريخ ، ج 5، ص 131
131- تاريخ حبيب السير، ج 2، ص 126
132- جهت اطلاع بيش تر رجوع كنيد به كتاب اخبار الطوال ، ص 360
133- تاريخ ايران ، از دوران باستان تا پايان سده هيجدهم ميلادى ، ص 170
134- راز بقاى تمدن و فرهنگ ايران ، ص 10 هم چنين نگاه كنيد به كتاب نهضت شعوبيه ، ص 116 - 120
135- زمين در فقه اسلامى ، ج 3، ص 83 - 85
136- زمين در فقه اسلامى ، ص 86 هم چنين مقايسه كنيد با كتاب تاريخ عرب و اسلام ، ص 192
137- سواد - بخش واقع ميان دجله و فرات . -. و.
138- بررسى وضع مالى و ماليه مسلمين از آغاز تا پايان دوران اموى ، ص 281، مقايسه شود با كتاب زمين در فقه اسلامى ، ص 20 - 21 - 22 به بعد.
139- تاريخ تمدن اسلام ، ص 261 - 262 هم چنين نگاه كنيد به تاريخ طبرى ، ج 3، ص 1252

ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : sm1372




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
توضیحات دادستان رشت درباره حادثه گروگانگیری یک خانواده پنج نفره به مدت دو سال در گرگان
play_arrow
توضیحات دادستان رشت درباره حادثه گروگانگیری یک خانواده پنج نفره به مدت دو سال در گرگان
رمزگشایی از حرکت نمادین انگشت در دعای (یا مَنْ اَرْجُوهُ)
رمزگشایی از حرکت نمادین انگشت در دعای (یا مَنْ اَرْجُوهُ)
آغاز رزمایش پدافند مرکز هسته‌ای نطنز
play_arrow
آغاز رزمایش پدافند مرکز هسته‌ای نطنز
چین بعد از وقوع زلزله ۶.۸ ریشتری!
play_arrow
چین بعد از وقوع زلزله ۶.۸ ریشتری!
لحظه وقوع زلزله مهیب در چین
play_arrow
لحظه وقوع زلزله مهیب در چین
ناراحتی مهدی طارمی پس از شکست در داربی میلان
play_arrow
ناراحتی مهدی طارمی پس از شکست در داربی میلان
توضیح مهاجرانی در رابطه با آخرین وضعیت FATF
play_arrow
توضیح مهاجرانی در رابطه با آخرین وضعیت FATF
ویدیوی راننده کامیون ایرانی درباره بار انگور روس‌ها که ۱۲ میلیون‌بار دیده شد!
play_arrow
ویدیوی راننده کامیون ایرانی درباره بار انگور روس‌ها که ۱۲ میلیون‌بار دیده شد!
قالیباف: آلودگی خاک آب و هوا ریشه در حوزه پسماند دارد
play_arrow
قالیباف: آلودگی خاک آب و هوا ریشه در حوزه پسماند دارد
افشاگری کارمند سابق اینستاگرام از آزمایش‌های محرمانه
play_arrow
افشاگری کارمند سابق اینستاگرام از آزمایش‌های محرمانه
توضیحات سخنگوی دولت درباره انتقال پایتخت
play_arrow
توضیحات سخنگوی دولت درباره انتقال پایتخت
نطق بی‌سابقه رئیس مجلس عراق علیه نتانیاهو: ای حرامزاده!
play_arrow
نطق بی‌سابقه رئیس مجلس عراق علیه نتانیاهو: ای حرامزاده!
آیا رفع فیلترینگ ادامه دار خواهد بود؟
play_arrow
آیا رفع فیلترینگ ادامه دار خواهد بود؟
اولین تصاویر از کشف و دستگیری یک شبکه جاسوسی انگلیسی توسط نیروهای امنیتی یمن
play_arrow
اولین تصاویر از کشف و دستگیری یک شبکه جاسوسی انگلیسی توسط نیروهای امنیتی یمن
ماجرای درگیری یک زن با یک روحانی در فرودگاه مهرآباد
ماجرای درگیری یک زن با یک روحانی در فرودگاه مهرآباد