خدا نگه دار
شناخت عالمان رباني ، تا وقتي در قيد حيات هستند. توفيق بزرگي است و آشنايي با گوشه هايي از شخصيت آنان پس از ارتحال ، بر درد فراق مي افزايد . شايد يک نوشته کوتاه ، مجال مناسبي براي تجليل يا ياد بود از يک مقام علمي و اخلاقي نباشد، اما مرور چند خاطره ، تنها کاري است که مي توان انجام داد تا تسلي خاطري باشد براي ارادت مندان. گرچه درک ظرايف اخلاقي استوانه اي اخلاق و علم و عمل ، به راحتي امکان پذير نيست ، اما شنيدنش هم ، خالي از لطف نيست.
چند سال پيش از مرحوم « آيت الله احمدي ميانجي » در قيد حيات بودند ، در معيت ايشان ، به سمت منزل شان در حرکت بوديم. کوچه اي تنگ و قديمي در محله رهبر قم ، از مناطق حاشيه و مهاجرنشين. عبور ما ، ايشان را ياد خاطره اي انداخت و گفت : « با آقاي مشکيني در اين کوچه قدم مي زديم. پسرم که کودکي بيش نبود ، از کنار ما رد شد. آقاي مشکيني متوجه شد که من کفش تازه اي براي فرزندم خريده ام . رو به من کرد و گفت :« آقاي احمدي ! چرا اين کار را کردي ؟ دل بچه هاي فقير اين محله ، از ديدن کفش هاي نوي فرزندت به درد مي آيد .» اين مراقبت هاي اخلاقي ، بين دوستان خاص و صميمي رواج داشت و اين بزرگواران در جهاد با نفس، از خير خواهي دريغ نمي کردند و خود نيز در تلاش بودند تا کوچک ترين غباري ، در کارنامه عمل و لوح دل شان ننشيند.
يکي از اساتيد حوزه تعريف مي کرد که آيت الله مشکيني ، در ايام طلبگي ، براي اين که هم حجره اي اش را ناراحت نکرده و از خواب ، بيدار نکند ، حتي نماز صبح را با صداي آرام مي خواند.
يکي ديگر از دوستان نزديک و صميمي ايشان تعريف مي کرد در دوره اي که جلسه درس مرحوم آيت الله مشکيني ، پرجمعيت ترين درس حوزه بود، نعلين ( کفش ) ايشان ، چنان کهنه و مندرس شده بود که پاشنه پا ، روي زمين ساييده مي شد ! درس پر جوش و خروشي بود که صدها طلبه در آن شرکت مي کردند و به دليل نانوشته هاي قاموس اخلاق ، براي هميشه تعطيل شد تا شايد عاملي براي جلب توجه افکار و موجب لغزش نفس نباشد! الله اعلم !
تلاش ها و مبارزات سياسي و انقلابي وي ، قبل و بعد از انقلاب ، در تاريخ جمهوري اسلامي ، باقي مانده است. حضور و رابطه با او بچه هاي جنگ ، از جنس ديگري بود. يکي از همان بچه ها مي گفت زمان جنگ ، بين رزمندگان مشهور شده بود هر کس بيش از اعزام ، موفق بشود در جلسه اخلاق يا ديدارهاي آيت الله مشکيني ، کنار وي بنشيند ، حتما شهيد مي شود.
مردم قم ، موعظه هاي امام جمعه شهرشان را هنوز در گوش دارند که هر سال ، ماه مبارک رمضان را به سفره اي تشبيه مي کرد که به قدر توان بايد از نعمات آن بهره برد و امسال در رمضان ، از او ، تنها خاطره ها و پندها باقي مانده است. محراب نماز جمعه که مدت ها بود به دليل کسالت مرحوم آيت الله مشکيني ، نواي قرائت سوره جمعه را نمي شنيد ، اکنون تنها تر مانده است مردم ، اين اواخر ، از صدا و سيما اخبار وي را مي شنيدند. او که تا توان داشت در پاي اداي تکليف ماند و در مجلس خبرگان رهبري ، به نظام مقدس جمهوري اسلامي خدمت کرد.
عالم وارسته ، مرحوم « آيت ا... ميرزا علي اکبر فيض مشکيني » و حلقه ياران صديقش ، درس و رساله را به ديگران واگذار کردند و با اين که از نظر رتبه علمي ، از اعاظم قم به شمار مي آمدند ، قدمي در راه جايگاه خطير مرجعيت برنداشتند و کوشيدند در ديگر عرصه هاي حوزوي ، خدمت خالصانه و پرهيزکارانه خود را به ساحت مقدس صاحب حوزه هاي علميه ، حضرت بقية الله (عج) تقديم کنند.
منبع: مجله خيمه
/خ
چند سال پيش از مرحوم « آيت الله احمدي ميانجي » در قيد حيات بودند ، در معيت ايشان ، به سمت منزل شان در حرکت بوديم. کوچه اي تنگ و قديمي در محله رهبر قم ، از مناطق حاشيه و مهاجرنشين. عبور ما ، ايشان را ياد خاطره اي انداخت و گفت : « با آقاي مشکيني در اين کوچه قدم مي زديم. پسرم که کودکي بيش نبود ، از کنار ما رد شد. آقاي مشکيني متوجه شد که من کفش تازه اي براي فرزندم خريده ام . رو به من کرد و گفت :« آقاي احمدي ! چرا اين کار را کردي ؟ دل بچه هاي فقير اين محله ، از ديدن کفش هاي نوي فرزندت به درد مي آيد .» اين مراقبت هاي اخلاقي ، بين دوستان خاص و صميمي رواج داشت و اين بزرگواران در جهاد با نفس، از خير خواهي دريغ نمي کردند و خود نيز در تلاش بودند تا کوچک ترين غباري ، در کارنامه عمل و لوح دل شان ننشيند.
يکي از اساتيد حوزه تعريف مي کرد که آيت الله مشکيني ، در ايام طلبگي ، براي اين که هم حجره اي اش را ناراحت نکرده و از خواب ، بيدار نکند ، حتي نماز صبح را با صداي آرام مي خواند.
يکي ديگر از دوستان نزديک و صميمي ايشان تعريف مي کرد در دوره اي که جلسه درس مرحوم آيت الله مشکيني ، پرجمعيت ترين درس حوزه بود، نعلين ( کفش ) ايشان ، چنان کهنه و مندرس شده بود که پاشنه پا ، روي زمين ساييده مي شد ! درس پر جوش و خروشي بود که صدها طلبه در آن شرکت مي کردند و به دليل نانوشته هاي قاموس اخلاق ، براي هميشه تعطيل شد تا شايد عاملي براي جلب توجه افکار و موجب لغزش نفس نباشد! الله اعلم !
تلاش ها و مبارزات سياسي و انقلابي وي ، قبل و بعد از انقلاب ، در تاريخ جمهوري اسلامي ، باقي مانده است. حضور و رابطه با او بچه هاي جنگ ، از جنس ديگري بود. يکي از همان بچه ها مي گفت زمان جنگ ، بين رزمندگان مشهور شده بود هر کس بيش از اعزام ، موفق بشود در جلسه اخلاق يا ديدارهاي آيت الله مشکيني ، کنار وي بنشيند ، حتما شهيد مي شود.
مردم قم ، موعظه هاي امام جمعه شهرشان را هنوز در گوش دارند که هر سال ، ماه مبارک رمضان را به سفره اي تشبيه مي کرد که به قدر توان بايد از نعمات آن بهره برد و امسال در رمضان ، از او ، تنها خاطره ها و پندها باقي مانده است. محراب نماز جمعه که مدت ها بود به دليل کسالت مرحوم آيت الله مشکيني ، نواي قرائت سوره جمعه را نمي شنيد ، اکنون تنها تر مانده است مردم ، اين اواخر ، از صدا و سيما اخبار وي را مي شنيدند. او که تا توان داشت در پاي اداي تکليف ماند و در مجلس خبرگان رهبري ، به نظام مقدس جمهوري اسلامي خدمت کرد.
عالم وارسته ، مرحوم « آيت ا... ميرزا علي اکبر فيض مشکيني » و حلقه ياران صديقش ، درس و رساله را به ديگران واگذار کردند و با اين که از نظر رتبه علمي ، از اعاظم قم به شمار مي آمدند ، قدمي در راه جايگاه خطير مرجعيت برنداشتند و کوشيدند در ديگر عرصه هاي حوزوي ، خدمت خالصانه و پرهيزکارانه خود را به ساحت مقدس صاحب حوزه هاي علميه ، حضرت بقية الله (عج) تقديم کنند.
منبع: مجله خيمه
/خ