بخش دوم
راسخون: دليل ديگري که مي توان دراين رابطه ذکر کرد وبازهم منحصربه ايران نيست ودرمورد بسياري ازآثارجهاني نيز صدق مي کند، اين است که برخي از داستان ها به دليل ساختار پيچيده وانتزاعي شان نمي توانند به جنگ تصاوير بصري بيفتند وسعي براي تبديل چنين نوشته هايي به فيلم ، پيشاپيش محکوم به شکست است.
البته دراين مورد بايد اشاره کنيم که به طور ويژه درامريکاي لاتين،همزمان با ظهور جريان سيال ذهن درادبيات،فيلم سازاني پا به عرصه گذاشته اند که اين ساختار ذهني را وارد
سينما کرده اند ولي اولاً با وجود کسب اعتبار،ازنظرجلب مخاطب چندان موفق نبوده اند،ثانياً با اين حال صد سال تنهايي مارکزبه صورت فيلم درنيامده است.
بنا به همين علت بوف کورتنها دوبار يکي توسط کيومرث درم بخش وديگري توسط بزرگمهر رفيعا به تصويرکشيده شد، درحالي که آثار شاخص نويسندگان، بزرگ دنيا، مثل بينوايان واليورتويست به ويژه درکشور زادگاه شان به صورت انيميشن هم در آمده وموفقيت کسب کرده اند.
گلي ترقي درتاييد اين نکته گفته:«درخت گلابي را داريوش مهرجويي انتخاب کرده بود. من درابتدا مخالف بودم چون داستان درخت گلابي خيلي ادبي ودروني است، ولي آقاي مهرجويي درهر حال توانست آن را به صورت فيلم درآورد»
از همين رودرايران تنها شازده احتجاب، شوهر آهو خانم،تنگسير،معصوم اول، داش آکل ،برخي از داستان هاي محمود دولت آبادي، مثل آوسنه باباسبحان وبه طورکلي داستان هايي که چندان دروني و ذهني نيستند. مورد اقتباس واقع شده اند.همانطور که در دنيا نيزچنين رسمي معمول است وبسياري از فيلم ها بر پايه آثارادبي متوسط ساخته مي شوند. مارگارت کندي هم مي گويد: «هراندازه اثرادبي بهتر،کاراقتباس دشوارتر»
مشکلات توليد نيز يکي از موانع برسر راه سينماگران بوده وهست .و اروژ کريم مسيحي مي گويد:«مدتي درفکراقتباس از رمان چراغ ها را من خاموش مي کنم، بودم. اما اين داستان زويا پيرزاد،دوتا مشکل دارد.اولاً ميان ارامنه اتفاق مي افتد ومشکل زبان دارد.بعد هم اين که درآبادان پيش از انقلاب مي افتد.به صورت جدي براي پيداکردن راه هايي که بشود روي اين قصه کارکرد فکرکرديم ولي درنهايت ديديم به اين مشکلات برخورديم.درفيلم ترديد به اندازه کافي سرنبود امکانات اجرايي کم آورده ام.باتوجه به تجربه ام که دريافته ام جامعه سينمايي چه طور مي چرخد وبا چه پولي مي شود چه کارکرد،ترجيح مي دهم روي قصه اي که نرم وجمع وجوراست کار کنم.» پرهزينه بودن و پايين بودن توان مالي تهيه کنندگان درتامين امکانات لازم براي ساخت چنين فيلم هايي را نيز بايد به دلايل کم بودن اين همکاري اضافه کرد.ساخت فيلم هاي اقتباسي معمولاً بسيارپرهزينه است.بخش خصوصي قادر به تامين هزينه هاي مالي آن نيست.بنابراين ضروري است وزارت ارشاد وسايرارگان هاي زيربط بود چه لازم براي افزايش توليدات دراين بخش را در نظر گيرند.
البته بايد اذعان نماييم که با وجود حمايت هاي وجريان هاي حامي ادبيات وسينماي جنگ، موسوم به دفاع مقدس، همچنان سينماي ما از ارتباط تنگاتنگ ميان اين دو نيز بي بهره بوده است.تا جايي که سينماگراني نيز که به صورت تخصصي دراين حيطه فعاليت دارند ترجيح مي دهند به سراغ ساخت فيلم هاي مستقل وبدون پشتوانه ادبي بروند وتنها چند کاراقتباس شده دراين زمينه وجود داشته که از آن ميان بايد به پاداش سکوت،اتوبوس شب وتويي که نمي شناختمت اشاره نمود.
درمورد آثارکلاسيک مثل شاهنامه، ليلي ومجنون نيز فيلم سازان به خصوص امروزي ها ترجيح مي دهند بيشتر برداشتي آزاد از آنها داشته باشند. نغمه اثرابوالقاسم طالبي تا مثل عبدالحسين سپنتا عين داستان را به صورت فيلم درآورند.
اين را هم بايد ذکرکنيم که ازميان نويسندگان داخلي هوشنگ مرادي کرماني تاکنون بيشترين همکاري را با سينما داشته است. که اين قضيه علاوه برتمايل فردي نويسنده به ساختارآثارش و وجود عناصر و جوهر بصري درآنها بر مي گردد. چنانچه حتي فيلم حمزه ابراهيم فروزش که براساس داستان حمزه او ساخته شده بود يوزپلنگ طلايي لوکارنو سوييس را ربود وساخته هاي پوراحمد،طالبي ،موسائيان و.... که از نوشته هاي او اقتباس شده اند نيز هر يک به طور جداگانه موفقيت هايي را کسب کرده اند وبه خصوص ماجراهاي مجيد در زمان خود با استقبال عمومي مواجه شدند.
بايد اضافه کنيم که اگر چه داستان وسينما، تقريباً با هم وبه طورهمزمان در صد سال پيش ،درايران متولد شدند،اما به دليل ترجمه نشدن ادبيات داستاني غرب،تا حدود سه دهه پس از تولد سينما درايران ،يعني تا پاگيري نهضت ترجمه،سينماي ايران عملاً از به تصويرکشيدن داستان هاي غربي محروم ماند.
درحال حاضر نيزاگرسينماگران بخواهند سراغ آثاري بروند که بارها مورد اقتباس قرار گرفته اند. لزوم از آب درآوردن اقتباسي درخور وآبرومند،همچنين دميدن روحي ايراني ونوين درآنها ، به تنگناهاي موجود مي افزايد.البته دراين بين سعيد عقيقي به نحوي شايسته ،موفق شد فيلمنااي با حفظ چنين شرايطي براي شب هاي روشن برگرفته از رمان داستان يوسکي بنويسد.عقيقي دراين برداشت،با شناختي که از شعر وادبيات منظوم دارد،مرد را در کسوت يک استاد ادبيات ظاهر کرد. حتي اين شعر پل والري را که «اي رهگذرتو که از خيابان مي گذري،آيا حس کرده اي که اغلب ساختمان هاگويي حرف نمي زنند ، بعضي ها آواز مي خوانند،وبرخي هم لال وساکتند؟» به اين صورت از دهان راوي بيرون آورد:«بعضي ساختمان ها ،بيشتر از آدم ها، حرف دارند» وهمين ها رنگ وجلاي خاصي به کار بخشيده اند.
ترديد نيزاقتباس تحسين برانگيزي از هملت شکسپيراست.ساير نمونه هاي خوبي را هم که سال هاي پيش دراين بخش چه به صورت برداشت آزاد وچه به صورت اقتباس وفادارانه مثل ناخداخورشيد، سارا، بي بي چلچله، دونفرونصفي و..تهيه شدند، از ياد نمي بريم.
درمورد اقتباس از متاخرين وآن دسته از نويسندگان خارجي که درقيد حيات هستند وآثارشان مورد توجه واقع است،هم به رسميت شناختن حقوق مولف وتا حدودي همگام نبودن صنعت سينماي مان با سينماي جهان، موانع عمده پيش رو هستند.علي معلم دراين باره مي گويد:«دراين حوزه نيازمند گفت وگو براي ساخت وپخش آن هستيم.
چون سينما،رسانه اي جهاني است وما با اين که عضو قانون جهاني کپي رايت نيستيم،اما خود را بايد ملزم بدانيم که حقوق نويسنده را به جا آوريم. درعين حال سازوکارسينمايي ما با حوزه صنعت سينماي جهان،چندان ارتباط قوي وگسترده اي ندارد.»
به هرحال ،با عنايت به تمامي موانع ومشکلاتي که برشمرديم ،لازم است براي غنا بخشيدن به سينما ومعرفي اديبان و داستان پردازان ايراني به جهانيان،شرايط رونق سينماي اقتباس را فراهم آوريم. به اميد آن روز.
سعيده زاد هوش
راسخون: دليل ديگري که مي توان دراين رابطه ذکر کرد وبازهم منحصربه ايران نيست ودرمورد بسياري ازآثارجهاني نيز صدق مي کند، اين است که برخي از داستان ها به دليل ساختار پيچيده وانتزاعي شان نمي توانند به جنگ تصاوير بصري بيفتند وسعي براي تبديل چنين نوشته هايي به فيلم ، پيشاپيش محکوم به شکست است.
البته دراين مورد بايد اشاره کنيم که به طور ويژه درامريکاي لاتين،همزمان با ظهور جريان سيال ذهن درادبيات،فيلم سازاني پا به عرصه گذاشته اند که اين ساختار ذهني را وارد
سينما کرده اند ولي اولاً با وجود کسب اعتبار،ازنظرجلب مخاطب چندان موفق نبوده اند،ثانياً با اين حال صد سال تنهايي مارکزبه صورت فيلم درنيامده است.
بنا به همين علت بوف کورتنها دوبار يکي توسط کيومرث درم بخش وديگري توسط بزرگمهر رفيعا به تصويرکشيده شد، درحالي که آثار شاخص نويسندگان، بزرگ دنيا، مثل بينوايان واليورتويست به ويژه درکشور زادگاه شان به صورت انيميشن هم در آمده وموفقيت کسب کرده اند.
گلي ترقي درتاييد اين نکته گفته:«درخت گلابي را داريوش مهرجويي انتخاب کرده بود. من درابتدا مخالف بودم چون داستان درخت گلابي خيلي ادبي ودروني است، ولي آقاي مهرجويي درهر حال توانست آن را به صورت فيلم درآورد»
از همين رودرايران تنها شازده احتجاب، شوهر آهو خانم،تنگسير،معصوم اول، داش آکل ،برخي از داستان هاي محمود دولت آبادي، مثل آوسنه باباسبحان وبه طورکلي داستان هايي که چندان دروني و ذهني نيستند. مورد اقتباس واقع شده اند.همانطور که در دنيا نيزچنين رسمي معمول است وبسياري از فيلم ها بر پايه آثارادبي متوسط ساخته مي شوند. مارگارت کندي هم مي گويد: «هراندازه اثرادبي بهتر،کاراقتباس دشوارتر»
مشکلات توليد نيز يکي از موانع برسر راه سينماگران بوده وهست .و اروژ کريم مسيحي مي گويد:«مدتي درفکراقتباس از رمان چراغ ها را من خاموش مي کنم، بودم. اما اين داستان زويا پيرزاد،دوتا مشکل دارد.اولاً ميان ارامنه اتفاق مي افتد ومشکل زبان دارد.بعد هم اين که درآبادان پيش از انقلاب مي افتد.به صورت جدي براي پيداکردن راه هايي که بشود روي اين قصه کارکرد فکرکرديم ولي درنهايت ديديم به اين مشکلات برخورديم.درفيلم ترديد به اندازه کافي سرنبود امکانات اجرايي کم آورده ام.باتوجه به تجربه ام که دريافته ام جامعه سينمايي چه طور مي چرخد وبا چه پولي مي شود چه کارکرد،ترجيح مي دهم روي قصه اي که نرم وجمع وجوراست کار کنم.» پرهزينه بودن و پايين بودن توان مالي تهيه کنندگان درتامين امکانات لازم براي ساخت چنين فيلم هايي را نيز بايد به دلايل کم بودن اين همکاري اضافه کرد.ساخت فيلم هاي اقتباسي معمولاً بسيارپرهزينه است.بخش خصوصي قادر به تامين هزينه هاي مالي آن نيست.بنابراين ضروري است وزارت ارشاد وسايرارگان هاي زيربط بود چه لازم براي افزايش توليدات دراين بخش را در نظر گيرند.
البته بايد اذعان نماييم که با وجود حمايت هاي وجريان هاي حامي ادبيات وسينماي جنگ، موسوم به دفاع مقدس، همچنان سينماي ما از ارتباط تنگاتنگ ميان اين دو نيز بي بهره بوده است.تا جايي که سينماگراني نيز که به صورت تخصصي دراين حيطه فعاليت دارند ترجيح مي دهند به سراغ ساخت فيلم هاي مستقل وبدون پشتوانه ادبي بروند وتنها چند کاراقتباس شده دراين زمينه وجود داشته که از آن ميان بايد به پاداش سکوت،اتوبوس شب وتويي که نمي شناختمت اشاره نمود.
درمورد آثارکلاسيک مثل شاهنامه، ليلي ومجنون نيز فيلم سازان به خصوص امروزي ها ترجيح مي دهند بيشتر برداشتي آزاد از آنها داشته باشند. نغمه اثرابوالقاسم طالبي تا مثل عبدالحسين سپنتا عين داستان را به صورت فيلم درآورند.
اين را هم بايد ذکرکنيم که ازميان نويسندگان داخلي هوشنگ مرادي کرماني تاکنون بيشترين همکاري را با سينما داشته است. که اين قضيه علاوه برتمايل فردي نويسنده به ساختارآثارش و وجود عناصر و جوهر بصري درآنها بر مي گردد. چنانچه حتي فيلم حمزه ابراهيم فروزش که براساس داستان حمزه او ساخته شده بود يوزپلنگ طلايي لوکارنو سوييس را ربود وساخته هاي پوراحمد،طالبي ،موسائيان و.... که از نوشته هاي او اقتباس شده اند نيز هر يک به طور جداگانه موفقيت هايي را کسب کرده اند وبه خصوص ماجراهاي مجيد در زمان خود با استقبال عمومي مواجه شدند.
بايد اضافه کنيم که اگر چه داستان وسينما، تقريباً با هم وبه طورهمزمان در صد سال پيش ،درايران متولد شدند،اما به دليل ترجمه نشدن ادبيات داستاني غرب،تا حدود سه دهه پس از تولد سينما درايران ،يعني تا پاگيري نهضت ترجمه،سينماي ايران عملاً از به تصويرکشيدن داستان هاي غربي محروم ماند.
درحال حاضر نيزاگرسينماگران بخواهند سراغ آثاري بروند که بارها مورد اقتباس قرار گرفته اند. لزوم از آب درآوردن اقتباسي درخور وآبرومند،همچنين دميدن روحي ايراني ونوين درآنها ، به تنگناهاي موجود مي افزايد.البته دراين بين سعيد عقيقي به نحوي شايسته ،موفق شد فيلمنااي با حفظ چنين شرايطي براي شب هاي روشن برگرفته از رمان داستان يوسکي بنويسد.عقيقي دراين برداشت،با شناختي که از شعر وادبيات منظوم دارد،مرد را در کسوت يک استاد ادبيات ظاهر کرد. حتي اين شعر پل والري را که «اي رهگذرتو که از خيابان مي گذري،آيا حس کرده اي که اغلب ساختمان هاگويي حرف نمي زنند ، بعضي ها آواز مي خوانند،وبرخي هم لال وساکتند؟» به اين صورت از دهان راوي بيرون آورد:«بعضي ساختمان ها ،بيشتر از آدم ها، حرف دارند» وهمين ها رنگ وجلاي خاصي به کار بخشيده اند.
ترديد نيزاقتباس تحسين برانگيزي از هملت شکسپيراست.ساير نمونه هاي خوبي را هم که سال هاي پيش دراين بخش چه به صورت برداشت آزاد وچه به صورت اقتباس وفادارانه مثل ناخداخورشيد، سارا، بي بي چلچله، دونفرونصفي و..تهيه شدند، از ياد نمي بريم.
درمورد اقتباس از متاخرين وآن دسته از نويسندگان خارجي که درقيد حيات هستند وآثارشان مورد توجه واقع است،هم به رسميت شناختن حقوق مولف وتا حدودي همگام نبودن صنعت سينماي مان با سينماي جهان، موانع عمده پيش رو هستند.علي معلم دراين باره مي گويد:«دراين حوزه نيازمند گفت وگو براي ساخت وپخش آن هستيم.
چون سينما،رسانه اي جهاني است وما با اين که عضو قانون جهاني کپي رايت نيستيم،اما خود را بايد ملزم بدانيم که حقوق نويسنده را به جا آوريم. درعين حال سازوکارسينمايي ما با حوزه صنعت سينماي جهان،چندان ارتباط قوي وگسترده اي ندارد.»
به هرحال ،با عنايت به تمامي موانع ومشکلاتي که برشمرديم ،لازم است براي غنا بخشيدن به سينما ومعرفي اديبان و داستان پردازان ايراني به جهانيان،شرايط رونق سينماي اقتباس را فراهم آوريم. به اميد آن روز.
سعيده زاد هوش
/1002
جذب خبرنگار افتخاري