پرسش :
اصلاحات چه تعريفي دارد؟ اصلاحاتي كه در كشور مطرح ميشود، در چه زمينههايي است؟
پاسخ :
براى پاسخ دادن به اين پرسش، ابتدا به دو تعريف متفاوت از آن، در ادبيات اسلامى و سياسى مىپردازيم و سپس زمينهها و اهداف مطرح شدن اين اصطلاح را در جامعه مورد بررسى قرار مىدهيم و در نهايت، برخى از دستاوردهاى روند اصلاحات را بيان مى كنيم:
«اصلاحات» در ادبيات اسلامى
اصلاح در فرهنگ اسلامى، به معناى از ميان برداشتن تباهى و نادرستى در محيط اجتماعى و داراى چند مؤلفة اساسى است:
1. تلاش پىگير براى درك اسلام با اتكا به منابع اوليه (كتاب و سنت)
2. تلاش براى تطبيق ارزشهاى دينى بر شرايط زندگى در هر عصر و زمانه.
بنابراين، بزرگترين مصلحان جهان، پيامبران هستند كه طريقة سير زندگى دنيا و آخرت را به انسان مىآموزند همان طور كه در قرآن از زبان شعيب (ع) نقل شده كه خطاب به مردم گفت: « إِنْ أُريدُ إِلَّا اْلإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ» «من هيچ قصدى جز اصلاح طلبى در حد و توان خود ندارم»(1) و در آيه ديگر خداى متعال هدف از بعثت شعيب (ع) را دو چيز بيان مىكند: 1. دعوت به توحيد. 2. دعوت به عدالت اقتصادى و اجتماعى(2) يعنى در واقع اصلاح طلبى، دعوت به دين خدا و خدمت به مردم در جهت آبادانى دنيا بر محور عدالت اجتماعى و اقتصادى است.
از ديدگاه اسلام و قرآن، اصلاح طلب بايد در خط پيامبران و با تمسّك به تعاليم آنان و كتاب الهى، به اصلاح جامعه بپردازد. قرآن كريم مىفرمايد: «ما اجر اصلاحطلبانى را كه با تمسك به كتاب خدا و به پاداشتن نماز، در جامعه به اصلاحطلبى مىپردازند، ضايع نمىكنيم».(3) اگر اصلاحطلبى در مسير ديگرى واقع شود، از ديدگاه قرآن افساد است زيرا هر تحولى را نمىتوان در جهت صلاح جامعه به حساب آورد: شايد بعضى از تغييرات و تحولات ظاهراً خدماتى را براى اجتماع به ارمغان مىآورد، اما در واقع ريشه اجتماع را مىخشكاند. اگر اصلاحطلبى از مسير الهى خارج شود، تنها عنوان اصلاح را با خود يدك مىكشد و در واقع، موجبات فساد و تباهى جامعه را فراهم مىآورد. مهمترين اهدافى كه از سوى مصلحان مسلمان دنبال مىشوند، عبارت است از:
الف. مصلحان با تأكيد بر پرهيز از شرارتهاى اجتماعى و مفاسد، ضرورت تعليم و تربيت صحيح افراد، تحقق نظم اجتماعى، سختكوشى و وجدان اجتماعى، اصلاح فرهنگى و سامانبخشى به امور سياسى اجتماعى و اقتصادى، سعى دارند تا جامعه را از عقبماندگى رهايى بخشند و وضعيت معيشت و زندگى اجتماعى را بهبود بخشند.
ب. تفكر و انديشه مردم را اصلاح كرده و بر بينش و دانش آنان بيفزايند.
ج. تأكيد بر جايگاه قرآن و سنت و اجماع و عقل در مقام استخراج احكام شرعى و ضرورت پاىبندى به اين منابع، از جمله اهداف ارزنده جنبش اصلاحطلبى است كه روش شناخت اسلامى را از ورود بدعتها حفظ نموده است.
اصلاحات در ادبيات سياسى(4)
اصلاحات به معناى دگرگونى در جهت تأمين برابرى اجتماعى و اقتصادى و سياسى و گسترش دامنه اشتراك سياسى در جامعه است. اصلاحطلبى هوادارى از سياست تغيير زندگى اجتماعى يا اقتصادى يا سياسى، با روشهاى ملايم و بدون شتاب است. بر اين اساس، واژه اصلاحات در مقابل واژه انقلاب(5) قرار دارد. اين دو پديده، از نظر شتاب و دامنه و جهت دگرگونى در نظامهاى سياسى و اجتماعى، تفكيك پذير است. انقلاب يعنى، دگرگونى سريع و كامل و گاه خشونتآميز، در ارزشها و ساختار اجتماعى و نهادهاى سياسى، سياستهاى حكومتى و رهبرى سياسى، اجتماعى. اصلاحطلبى از نظر كلى، در برابر ارتجاع و محافظهكارى از سويى و انقلاب خواهى از سوى ديگر، قرار مىگيرد.(6)
با در نظر گرفتن اين دو تعريف، مشخص مىشود كه اصلاح به مفهوم اسلامى، با اصلاح به مفهوم «رفورم» متفاوت است. به عبارت ديگر، اصلاح اعم از رفورم است زيرا از آن حيث كه به آرمانهاى متعالى دين نظر دارد، شامل و جامع است و حتى انقلاب به عنوان روشى اصلاحى قابل تعريف است. اصلاح طلبى اهداف عالى انقلاب را تعيين مىكند و از طرف ديگر، مرحلهاى از انقلاب است كه پس از پيروزى و تحكيم ساختارهاى آن، به تدريج كاستىها را برطرف مىسازد.
زمينهها و اهداف مطرح شدن اصلاحات
اصل موضوع اصلاح و اصلاحطلبى، از آموزههاى دينى و اسلامى محسوب مىشود و از ديدگاه منابع اسلامى، در ذات دين قرار دارد و از اركان هويت دينى است. انقلاب اسلامى ايران هم كه الهام گرفته از آموزههاى دينى است، در ذات و جوهر خويش به اصلاح امر مىكند. اين امر پيوسته از سوى برخى از مسئولان نظام از
جمله مقام معظم رهبرى مورد تأكيد و توجه بوده است. طبيعى است كه هر سيستمى براى حفظ بقاى خود و ادامه كاركردها و رسيدن به اهداف موردنظر، نياز به نوعى باز توليد در عناصر معيوب و كاركردهاى ناقص خود دارد. در غير اين صورت، عناصر و كاركردهاى معيوب، به تمام سيستم سرايت مىكند و كل نظام را مختل مىنمايد.
انقلاب اسلامى ايران كه براى اصلاح گسترده و فراگير در كاركردها و ساختار سياسى نظام قبل، به رهبرى حضرت امام روى داد، پديدهاى دفعى نيست بلكه تدريجى است. يك مرحلة انقلاب (تغيير نظام و ساختار سياسى رژيم قبل)، دفعى بود و تمام شد اما تغيير و اصلاح در كاركردها امرى تدريجى است و در بستر زمان بايد روى دهد و تحقق كامل انقلاب به آن است كه بخشهاى تحول نيافته، اصلاح و كاستىها برطرف گردند.
در انتخابات هفتم رياست جمهورى، آقاى خاتمى شعارهايى از قبيل تحقق جامعه مدنى، كثرتگرايى، آزادى بيان، قانونگرايى و حقوق شهروندى را مطرح كرد و اين در حالى بود كه مفهوم اصلاحات در ادبيات سياسى كشور، چندان تداول نداشت. از همان روز اول، مطبوعات خارج از كشور (غربى و شرقى) اصطلاح «رفورميسم» را به اين حركت داده و آقاى خاتمى را به عنوان يك رفورميست مى شناختند. دو سال طول كشيد تا اصطلاح «رفورم» وارد ادبيات روزنامهاى كشور شد و قرائتهاى مختلفى از آن صورت گرفت كه دو پايگاه را مىتوان در اين زمينه تعريف كرد:
1. سكولار كردن حكومت اين قرائت، متعلق به تفكّرى خاص و جمعى از روشنفكران كشور است كه در رقابتهاى سياسى، ميداندار مفهوم دادن به اين كلمهها هستند. اصلاحات براى اينان فرايندى است كه بايد از حكومت، اسلامزدايى كرد و بر اين اساس براى اصلاحات مفاهيم جنبى مانند كثرتگرايى در قرائتهاى دينى را مطرح مىكردند.
2. كارآمدتر كردن حكومت ريشة اين امر استقبال گسترده مردم از آقاى خاتمى بود. مردم دو نكته مهم را در انتخابات بيان كردند: يكى اعتماد مردم به نظام بود كه در انتخابات شركت كردند و دوم، تقاضاى تحول در جهت رفع كاستى ها و معضلات بود. مردم مىخواستند نظامشان كارآمدتر شود.
مقام معظم رهبرى اهداف اصلى اصلاحات را متوجه رفع سه معضل بزرگ فقر و فساد و تبعيض بىعدالتى مىدانند و با ذكر مجموعهاى گسترده از نابسامانىهاى اجتماعى و اقتصادى، اصلاحات را ناظر بر حل اين معضلات به شمار مىآورند.(7) از نظر آقاى خاتمى نيز اصلاح گرى بايد بر پايههاى ديندارى، معنويت و تقويت نظارت مردم استوار باشد و اصلاح واقعى بايد در مبنا و چارچوب بزرگترين دستاورد انقلاب (قانون اساسى) باشد.(8) مقام معظم رهبرى بر تفكيك ميان دو الگوى متفاوت از اصلاحطلبى تأكيد دارند: «اصلاحات يا اصلاحات انقلابى و اسلامى و ايمانى است كه همه مسئولان كشور، مردم مؤمن و صاحب نظران با اين اصلاحات موافقند و يا اصلاحات آمريكايى است كه همه مسئولان كشور، مردم مؤمن و همه آحاد هوشيار ملت، با آن مخالف اند».(9)
دشمنان انقلاب اسلامى، به خصوص آمريكا، با تجربه مثبتى كه از انجام گرفتن اصلاحات آمريكايى توسط گورباچف در شوروى سابق داشتند، تلاش كردند تا با تمسّك به تبليغات گسترده و استفاده از عناصر داخلى خود و مطبوعات وابسته، چنين القا كنند كه اين نظام احتياج به اصلاحات دارد و با سوء استفاده از اين شعار، تمامى اركان نظام از قانون اساسى گرفته تا ساير نهادهاى انقلابى را مورد هجوم خود قرار دهند. آنان اصلاحات در ايران را به معناى تكيه بر جمهوريت نظام و كنار گذاشتن اسلاميت نظام مى دانستند و با استفاده از فضاى باز به وجود آمده پس از دوم خرداد، استراتژى استحاله تدريجى نظام را از طريق مكانيزم اصلاحات و در نتيجه، تغيير در ساختار نظام، دنبال كردند اما اين نقشه شوم با تيزبينى دقيق مقام معظم رهبرى افشا شد. ايشان در سخنانى كه در 19 تير ماه 1379 در جمع كارگزاران نظام ايراد كردند، بر اين نكته تأكيد فرمودند كه: «ما مخالف اصلاحات نيستيم بلكه اصلاحات لازم و مطابق نياز كشور و منطبق بر روح انقلاب و اسلام است. اگر اصلاح به صورت نو به نو انجام نگيرد، نظام فاسد خواهد شد و به بيراهه خواهد رفت. اصل اصلاحات، يك كار لازم است وبايد انجام بگيرد. وقتى اصلاحات انجام نشود، برخى از نتايجى كه ما امروز با آنها دست به گريبانيم، پيش مىآيد. توزيع ثروت ناعادلانه مىشود نوكيسگان بىرحم بر نظام اقتصادى جامعه مسلط مىشوند فقر گسترش پيدا مىكند زندگى سخت مىشود و مغزها فرار مىكنند». هدف اصلى مقام معظم
رهبرى افشاى دستهاى پنهان و آشكارى بود كه در مرحله مشابهسازى اوضاع ايران با شوروى سابق، براساس طرح آمريكا و دقيقا با انگيزه فروپاشى نظام جمهورى اسلامى وارد عمل شده بودند.(10)
پىنوشت
(1) هود (11)، آية 88
(2) هود (11) آية 84 و 58
(3) هود (11)، آية 09
Reform )4(
Revolution )5(
(6) نگ: داريوش آشورى، دانشنامة سياسى، ص 27
(7) نگ:» روزنامه كيهان، پرچمداران اصلاحات «، ش 16859 ص 2
(8) نگ: روزنامه اطلاعات 6/ 2/ 1379، شماره 39812
(9) رهنمودهاى مقام معظم رهبرى در جمع كارگزاران نظام، 19/ 4/ 79
(10) براى آگاهى بيشتر نگ: الف. حسن واعظى، اصلاحات و فروپاشى ب. فصلنامه» كتاب نقد «، شماره 61
براى پاسخ دادن به اين پرسش، ابتدا به دو تعريف متفاوت از آن، در ادبيات اسلامى و سياسى مىپردازيم و سپس زمينهها و اهداف مطرح شدن اين اصطلاح را در جامعه مورد بررسى قرار مىدهيم و در نهايت، برخى از دستاوردهاى روند اصلاحات را بيان مى كنيم:
«اصلاحات» در ادبيات اسلامى
اصلاح در فرهنگ اسلامى، به معناى از ميان برداشتن تباهى و نادرستى در محيط اجتماعى و داراى چند مؤلفة اساسى است:
1. تلاش پىگير براى درك اسلام با اتكا به منابع اوليه (كتاب و سنت)
2. تلاش براى تطبيق ارزشهاى دينى بر شرايط زندگى در هر عصر و زمانه.
بنابراين، بزرگترين مصلحان جهان، پيامبران هستند كه طريقة سير زندگى دنيا و آخرت را به انسان مىآموزند همان طور كه در قرآن از زبان شعيب (ع) نقل شده كه خطاب به مردم گفت: « إِنْ أُريدُ إِلَّا اْلإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ» «من هيچ قصدى جز اصلاح طلبى در حد و توان خود ندارم»(1) و در آيه ديگر خداى متعال هدف از بعثت شعيب (ع) را دو چيز بيان مىكند: 1. دعوت به توحيد. 2. دعوت به عدالت اقتصادى و اجتماعى(2) يعنى در واقع اصلاح طلبى، دعوت به دين خدا و خدمت به مردم در جهت آبادانى دنيا بر محور عدالت اجتماعى و اقتصادى است.
از ديدگاه اسلام و قرآن، اصلاح طلب بايد در خط پيامبران و با تمسّك به تعاليم آنان و كتاب الهى، به اصلاح جامعه بپردازد. قرآن كريم مىفرمايد: «ما اجر اصلاحطلبانى را كه با تمسك به كتاب خدا و به پاداشتن نماز، در جامعه به اصلاحطلبى مىپردازند، ضايع نمىكنيم».(3) اگر اصلاحطلبى در مسير ديگرى واقع شود، از ديدگاه قرآن افساد است زيرا هر تحولى را نمىتوان در جهت صلاح جامعه به حساب آورد: شايد بعضى از تغييرات و تحولات ظاهراً خدماتى را براى اجتماع به ارمغان مىآورد، اما در واقع ريشه اجتماع را مىخشكاند. اگر اصلاحطلبى از مسير الهى خارج شود، تنها عنوان اصلاح را با خود يدك مىكشد و در واقع، موجبات فساد و تباهى جامعه را فراهم مىآورد. مهمترين اهدافى كه از سوى مصلحان مسلمان دنبال مىشوند، عبارت است از:
الف. مصلحان با تأكيد بر پرهيز از شرارتهاى اجتماعى و مفاسد، ضرورت تعليم و تربيت صحيح افراد، تحقق نظم اجتماعى، سختكوشى و وجدان اجتماعى، اصلاح فرهنگى و سامانبخشى به امور سياسى اجتماعى و اقتصادى، سعى دارند تا جامعه را از عقبماندگى رهايى بخشند و وضعيت معيشت و زندگى اجتماعى را بهبود بخشند.
ب. تفكر و انديشه مردم را اصلاح كرده و بر بينش و دانش آنان بيفزايند.
ج. تأكيد بر جايگاه قرآن و سنت و اجماع و عقل در مقام استخراج احكام شرعى و ضرورت پاىبندى به اين منابع، از جمله اهداف ارزنده جنبش اصلاحطلبى است كه روش شناخت اسلامى را از ورود بدعتها حفظ نموده است.
اصلاحات در ادبيات سياسى(4)
اصلاحات به معناى دگرگونى در جهت تأمين برابرى اجتماعى و اقتصادى و سياسى و گسترش دامنه اشتراك سياسى در جامعه است. اصلاحطلبى هوادارى از سياست تغيير زندگى اجتماعى يا اقتصادى يا سياسى، با روشهاى ملايم و بدون شتاب است. بر اين اساس، واژه اصلاحات در مقابل واژه انقلاب(5) قرار دارد. اين دو پديده، از نظر شتاب و دامنه و جهت دگرگونى در نظامهاى سياسى و اجتماعى، تفكيك پذير است. انقلاب يعنى، دگرگونى سريع و كامل و گاه خشونتآميز، در ارزشها و ساختار اجتماعى و نهادهاى سياسى، سياستهاى حكومتى و رهبرى سياسى، اجتماعى. اصلاحطلبى از نظر كلى، در برابر ارتجاع و محافظهكارى از سويى و انقلاب خواهى از سوى ديگر، قرار مىگيرد.(6)
با در نظر گرفتن اين دو تعريف، مشخص مىشود كه اصلاح به مفهوم اسلامى، با اصلاح به مفهوم «رفورم» متفاوت است. به عبارت ديگر، اصلاح اعم از رفورم است زيرا از آن حيث كه به آرمانهاى متعالى دين نظر دارد، شامل و جامع است و حتى انقلاب به عنوان روشى اصلاحى قابل تعريف است. اصلاح طلبى اهداف عالى انقلاب را تعيين مىكند و از طرف ديگر، مرحلهاى از انقلاب است كه پس از پيروزى و تحكيم ساختارهاى آن، به تدريج كاستىها را برطرف مىسازد.
زمينهها و اهداف مطرح شدن اصلاحات
اصل موضوع اصلاح و اصلاحطلبى، از آموزههاى دينى و اسلامى محسوب مىشود و از ديدگاه منابع اسلامى، در ذات دين قرار دارد و از اركان هويت دينى است. انقلاب اسلامى ايران هم كه الهام گرفته از آموزههاى دينى است، در ذات و جوهر خويش به اصلاح امر مىكند. اين امر پيوسته از سوى برخى از مسئولان نظام از
جمله مقام معظم رهبرى مورد تأكيد و توجه بوده است. طبيعى است كه هر سيستمى براى حفظ بقاى خود و ادامه كاركردها و رسيدن به اهداف موردنظر، نياز به نوعى باز توليد در عناصر معيوب و كاركردهاى ناقص خود دارد. در غير اين صورت، عناصر و كاركردهاى معيوب، به تمام سيستم سرايت مىكند و كل نظام را مختل مىنمايد.
انقلاب اسلامى ايران كه براى اصلاح گسترده و فراگير در كاركردها و ساختار سياسى نظام قبل، به رهبرى حضرت امام روى داد، پديدهاى دفعى نيست بلكه تدريجى است. يك مرحلة انقلاب (تغيير نظام و ساختار سياسى رژيم قبل)، دفعى بود و تمام شد اما تغيير و اصلاح در كاركردها امرى تدريجى است و در بستر زمان بايد روى دهد و تحقق كامل انقلاب به آن است كه بخشهاى تحول نيافته، اصلاح و كاستىها برطرف گردند.
در انتخابات هفتم رياست جمهورى، آقاى خاتمى شعارهايى از قبيل تحقق جامعه مدنى، كثرتگرايى، آزادى بيان، قانونگرايى و حقوق شهروندى را مطرح كرد و اين در حالى بود كه مفهوم اصلاحات در ادبيات سياسى كشور، چندان تداول نداشت. از همان روز اول، مطبوعات خارج از كشور (غربى و شرقى) اصطلاح «رفورميسم» را به اين حركت داده و آقاى خاتمى را به عنوان يك رفورميست مى شناختند. دو سال طول كشيد تا اصطلاح «رفورم» وارد ادبيات روزنامهاى كشور شد و قرائتهاى مختلفى از آن صورت گرفت كه دو پايگاه را مىتوان در اين زمينه تعريف كرد:
1. سكولار كردن حكومت اين قرائت، متعلق به تفكّرى خاص و جمعى از روشنفكران كشور است كه در رقابتهاى سياسى، ميداندار مفهوم دادن به اين كلمهها هستند. اصلاحات براى اينان فرايندى است كه بايد از حكومت، اسلامزدايى كرد و بر اين اساس براى اصلاحات مفاهيم جنبى مانند كثرتگرايى در قرائتهاى دينى را مطرح مىكردند.
2. كارآمدتر كردن حكومت ريشة اين امر استقبال گسترده مردم از آقاى خاتمى بود. مردم دو نكته مهم را در انتخابات بيان كردند: يكى اعتماد مردم به نظام بود كه در انتخابات شركت كردند و دوم، تقاضاى تحول در جهت رفع كاستى ها و معضلات بود. مردم مىخواستند نظامشان كارآمدتر شود.
مقام معظم رهبرى اهداف اصلى اصلاحات را متوجه رفع سه معضل بزرگ فقر و فساد و تبعيض بىعدالتى مىدانند و با ذكر مجموعهاى گسترده از نابسامانىهاى اجتماعى و اقتصادى، اصلاحات را ناظر بر حل اين معضلات به شمار مىآورند.(7) از نظر آقاى خاتمى نيز اصلاح گرى بايد بر پايههاى ديندارى، معنويت و تقويت نظارت مردم استوار باشد و اصلاح واقعى بايد در مبنا و چارچوب بزرگترين دستاورد انقلاب (قانون اساسى) باشد.(8) مقام معظم رهبرى بر تفكيك ميان دو الگوى متفاوت از اصلاحطلبى تأكيد دارند: «اصلاحات يا اصلاحات انقلابى و اسلامى و ايمانى است كه همه مسئولان كشور، مردم مؤمن و صاحب نظران با اين اصلاحات موافقند و يا اصلاحات آمريكايى است كه همه مسئولان كشور، مردم مؤمن و همه آحاد هوشيار ملت، با آن مخالف اند».(9)
دشمنان انقلاب اسلامى، به خصوص آمريكا، با تجربه مثبتى كه از انجام گرفتن اصلاحات آمريكايى توسط گورباچف در شوروى سابق داشتند، تلاش كردند تا با تمسّك به تبليغات گسترده و استفاده از عناصر داخلى خود و مطبوعات وابسته، چنين القا كنند كه اين نظام احتياج به اصلاحات دارد و با سوء استفاده از اين شعار، تمامى اركان نظام از قانون اساسى گرفته تا ساير نهادهاى انقلابى را مورد هجوم خود قرار دهند. آنان اصلاحات در ايران را به معناى تكيه بر جمهوريت نظام و كنار گذاشتن اسلاميت نظام مى دانستند و با استفاده از فضاى باز به وجود آمده پس از دوم خرداد، استراتژى استحاله تدريجى نظام را از طريق مكانيزم اصلاحات و در نتيجه، تغيير در ساختار نظام، دنبال كردند اما اين نقشه شوم با تيزبينى دقيق مقام معظم رهبرى افشا شد. ايشان در سخنانى كه در 19 تير ماه 1379 در جمع كارگزاران نظام ايراد كردند، بر اين نكته تأكيد فرمودند كه: «ما مخالف اصلاحات نيستيم بلكه اصلاحات لازم و مطابق نياز كشور و منطبق بر روح انقلاب و اسلام است. اگر اصلاح به صورت نو به نو انجام نگيرد، نظام فاسد خواهد شد و به بيراهه خواهد رفت. اصل اصلاحات، يك كار لازم است وبايد انجام بگيرد. وقتى اصلاحات انجام نشود، برخى از نتايجى كه ما امروز با آنها دست به گريبانيم، پيش مىآيد. توزيع ثروت ناعادلانه مىشود نوكيسگان بىرحم بر نظام اقتصادى جامعه مسلط مىشوند فقر گسترش پيدا مىكند زندگى سخت مىشود و مغزها فرار مىكنند». هدف اصلى مقام معظم
رهبرى افشاى دستهاى پنهان و آشكارى بود كه در مرحله مشابهسازى اوضاع ايران با شوروى سابق، براساس طرح آمريكا و دقيقا با انگيزه فروپاشى نظام جمهورى اسلامى وارد عمل شده بودند.(10)
پىنوشت
(1) هود (11)، آية 88
(2) هود (11) آية 84 و 58
(3) هود (11)، آية 09
Reform )4(
Revolution )5(
(6) نگ: داريوش آشورى، دانشنامة سياسى، ص 27
(7) نگ:» روزنامه كيهان، پرچمداران اصلاحات «، ش 16859 ص 2
(8) نگ: روزنامه اطلاعات 6/ 2/ 1379، شماره 39812
(9) رهنمودهاى مقام معظم رهبرى در جمع كارگزاران نظام، 19/ 4/ 79
(10) براى آگاهى بيشتر نگ: الف. حسن واعظى، اصلاحات و فروپاشى ب. فصلنامه» كتاب نقد «، شماره 61