تحليلي بر نتايج نهمين انتخابات رياست جمهوري ايران
نويسنده:سعدالله زارعي
انتخابات نهمين دورsه رياست جمهوري ايران که در روزهاي 27 خرداد و سوم تيرماه 84 برگزار گرديد در نوع خود منحصر به فرد بود، از همين رو ضمن آنکه سطح کمي و کيفي آن براي صاحب نظران غيرقابل پيش بيني مي نمود، پس از آنکه نتايج مشارکت فعال توده ها اعلام گرديد، گمانه زني هاي فراواني را در پيش داشت. تا امروز که اين قلم مشغول تحليل اين واقعه است، «محمود احمدي نژاد» در صدر تحليل ها و گمانه زني ها پيرامون آينده ايران قرار دارد.
در اينجا ما با گذري بر سابقه ي اين نوع انتخاب، تصويري از فضاي انتخاب «احمدي نژاد» و چشم انداز دسته بندي سياسي را ارائه مي نمائيم. البته براي تحليل دقيق تر يک رخداد که نقطه عطف تحولات بعدي است بايد چند سال سپري شود و ابعاد مختلف آن از سوي کساني که نقشي در پيدايي جريان داشته اند، باز شود ولي اين همه نفي کننده نياز فوري مخاطبان به تحليل هاي انتخاباتي نيست.
وقتي احمدي نژاد پيروز شد، تعبيرهاي زيادي درباره ي او و آراءاش در داخل و خارج کشور مطرح گرديد ولي بيشتر تحليل گران او را کانديداي فرودستان جامعه و علت پيروزي اش را همداستاني عملي و تبليغاتي او با توده هاي مردمي که از فشارهاي اقتصادي در رنج مي بردند، معرفي کردند.
طرفداران اين نظريه گويا معتقدند مردم ايران براساس عوامل غيرارادي و محرک هاي پنهان و هيجانات غيرقابل کنترل و هدايت در مورد شرکت يا عدم شرکت در انتخابات تصميم مي گيرند و در مورد منتخب خود در دقيقه آخر تصميم مي گيرند. اين نظريه توده هاي مردم را در نهايت به رفتار و گزينش غيرعقلاني متهم مي کند. بسياري از روشنفکران چپ و راست که همواره در انتخابات راه جداگانه اي از توده هاي مردم را بر مي گزينند معمولا با اين تحليل سعي مي کنند بر ناکارآمدي تحليل ها و استنتاج هاي سياسي - اجتماعي خود سرپوش بگذارند.
براي مثال دکتر حميدرضا جلايي پور که استاد رشته جامعه شناسي دانشگاه تهران است در اسفند 81 دو روز پيش از برگزاري انتخابات نهم اسفند شوراها با شجاعت تمام پيش بيني کرد گروه همفکر او پيروز حتمي انتخابات جمعه هستند و از اين رو انتخابات شوراهاي دوم که بدون اعمال حداقلي از نظارت نظام برگزار گرديد را به «رفراندوم» تعبير کرد. رفراندومي که در آن قرار بود، شهروندان با رأي خود اصلاح طلبان را صاحب کرسي شوراهاي شهر و روستا کرده و رقباي آنان را از ورود به اين نهاد اجتماعي محروم نمايند. وقتي انتخابات در اسفند 81 به گونه ي ديگري رقم خورد، جلايي پور بدون آنکه از پيش بيني خود شرمنده باشد، اعلام کرد مردم ايران غيرقابل پيش بيني اند و بعد چنين وانمود کرد که مردم البته در رفراندوم شرکت نکردند زيرا «بازي نظام» را به رسميت نشناخته اند!
اين جامعه شناس يک بار ديگر در آستانه ي سوم تيرماه 84 با قاطعيت از پيروزي حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني که مورد حمايت طيف هاي مختلف روشنفکري و احزاب سياسي بود خبر داد و چنين تحليل کرد که : « قطعا مردم ميان آزادي، دمکراسي و رابطه سالم با جهان با اختناق، اقتدارگرايي و ستيز با جهان خارج اولي را انتخاب مي کنند». وقتي پيش بيني او و ساير روشنفکران تحقق پيدا نکرد، جلايي پور گفت: «توده هاي مردم به دليل دست به گريبان بودن با مشکلات معيشتي قادر نيستند، خير درازمدت خود را به درستي تشخيص دهند و لذا سود عاجل را به مصلحت آجل ترجيح داده اند»! البته اين فقط جلايي پور و همفکران روشنفکرش نيست که نتايج انتخابات را احساسي و غيرقابل قبول ارزيابي مي کند، بسياري از اصولگرايان هم وقتي به رمز انتخابات پرشور و انتخاب معنادار مردم پي نمي برند و با وارونگي تحليل هاي خود مواجه مي شوند، از غيرقابل پيش بيني بودن مردم ايران سخن به ميان مي آوردند.
طرفداران اين نظريه به برنامه ريزي انتخاباتي گروههاي مختلف اشاره مي کنند و از جمله در مورد اصولگراها معتقدند آنان با سياست خاصي که براي بسياري مکشوف نبود برنامه ريزي کردند و در نهايت توانستند هم مشارکت انبوه را رقم بزنند و هم مطلوبترين کانديداي اصولگرا را با رأي مناسب به کرسي رياست جمهوري برسانند.
طرفداران اين نظريه دو گروهند، گروه اول خود اصولگراها هستند. بعضي از آنان که از قضا به شدت در معرض سئوالند که چرا نتوانستند بين خود وفاق ايجاد کنند و با کانديداي واحد و مشخص قدم در عرصه ي حساس و سرنوشت ساز انتخابات رياست جمهوري بگذراند، اين روزها چنين وانمود مي کنند که همه ي اينها مطابق «نقشه» بوده و ضرورت انتخاباتي اقتضا مي کرده که کانديداي نهايي بصورت چراغ خاموش در ميان کانديداهاي ظاهرا قطعي ولي در واقع غيرواقعي وارد ميدان شود و بازي را به نفع اصولگراها ببرد. چهره هاي سرشناس اين جناح به حلقه ي تصميم گيري در اين ميدان اشاره مي کنند که هنوز در مورد اعضاي آن و اهداف و روش آنان سخن روشني به ميان نيامده است.
گروه ديگري که بر اين نظريه دامن مي زنند مخالفان جريان اصولگراها هستند. شايد از اين گروه آقاي منتظري - که معمولا انعکاس دهنده تحليل هاي ديگران است - اولين کسي بود که در يک بيانيه مفصل سياسي کل ماجراي انتخابات را يک طرح سياسي از سوي مسئولان ارشد کشور توصيف کرد و از اينکه اصلاح طلبان و حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني وارد اين ميدان شده اند ابراز تأسف کرد!
محسن کديور هم در يک جمعبندي انتخاباتي پس از پيروزي قاطع محمود احمدي نژاد که او وي را گمنام معرفي مي کرد، اين انتخابات را محصول تدبير و برنامه ريزي مخفيانه بزرگان نظام توصيف کرد و گفت : « رهبري با درايت تمام اين انتخابات را بصورتي آبرومندانه و کاملا دمکراتيک هدايت کرد و نتيجه ي دلخواه خود را از اين انتخابات گرفت»!
از اظهارات حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني هم بر مي آيد که ايشان پيروزي دکتر احمدي نژاد را کاملا «برنامه ريزي شده» و در چارچوب «تدبير سازمان يافته» مي داند و شکست انتخاباتي خود را نه محصول برداشت هاي طبيعي توده هاي ايراني از او و سابقه ي اجرايي اش بلکه محصول فعاليت سازمان يافته تخريبي مي داند. اطرافيان حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني به انتشار 15 ميليون CD و ميليونها نسخه شب نامه اي اشاره مي کنند که گويا گروههاي اصولگرا عليه او توليد و توزيع کرده اند! اين در حالي است که سقف شايعه سازي عليه دکتر احمدي نژاد که دهها برابر اقدام عليه حجت الاسلام و المسلمين هاشمي بود به يک صدم اين ادعا هم نمي رسد.
واقعيت اين است که نهادهاي سياسي کشور و نيز گروههاي سياسي ايران هنوز به درجه اي از بلوغ نرسيده اند که بتوانند افکار عمومي شهروندان و روستاوندان کشور را در قبضه ي خود بگيرند و با يک عمليات پنهان و تدارک تخريب عليه رقيب انتخاباتي، کميت ياکيفيت خاص انتخاباتي راخلق نمايند.
آنچه دراين انتخابات پيش آمد البته فارغ از برنامه ريزي و هدايت سياسي نبود چرا که همه مي دانيم رهبر معظم انقلاب اسلامي از ابتداي رهبري خود درصدد بودند جامعه ي نمونه اي بسازند که در آن امورات ديني و دنيوي و اخروي مردم به سامان مناسب خود برسد از همين رو در عرصه ي فعاليت اقتصادي دولت، روي عدالت اجتماعي تأکيد داشتند و هيأت دولت را به تعقيب اين هدف مهم فراخوانده اند. ايشان در يکي از اظهارات خود فرموده اند: توليد ثروت و توسعه اقتصادي که هدف نهايي نظام سرمايه داري غرب است هدف اصلي و نهايي نظام اسلامي نيست. در نظام ديني اگر چه به توليد ثروت و رشد اقتصادي اهميت داده مي شود ولي هدف نهايي ما عدالت اجتماعي و ريشه کن کردن فقر و تبعيض است. اسلام هرگز قله ثروت را در کنار دره ي فقر تحمل نمي کند».
رهبر معظم انقلاب اسلامي هدف نهايي فعاليت اجتماعي دولت را گسترش دينداري و توسعه معنويت مي دانند و از همان ابتدا به دولت توصيه کرده اند که به «نوسازي معنوي » توجه ويژه نشان دهد. در واقع دو خواسته ي مداوم و کليدي رهبري از دولت ها در طول دوران 16 سال رهبري ايشان نوسازي معنوي و گسترش عدالت اجتماعي بوده است. ما مي دانيم که در طول اين 16 سال اگر چه رهبري همواره به اهميت و لزوم اين دو مسئله تأکيد داشته اند، ولي دولت ها در تأمين آن توفيق کمي داشته اند بر همين اساس در طول 6-5 سال گذشته رهبر معظم انقلاب با جديت بيشتري اين دو مطالبه را دنبال کرده اند با اين تفاوت که در اين دوره رهبري تلاش کرده اند تا اين دو مطالبه را به مدنظر توده هاي مردم برسانند تا در اولويت گزينش هاي توده اي قرار بگيرد.
آنچه در اين 3-4 سال اخير در کشور اتفاق افتاد و منشاء تحولاتي در سطح مديران اجتماعي گرديد در واقع نشانه به ثمر نشستن تلاش رهبري در بسترسازي اجتماعي براي تحقق «عدالت اجتماعي» و «نوسازي معنوي» بوده است. شکل گيري شوراهاي دوم شهرو روستا، ترکيب مجلس هفتم و اينک کيفيت انتخابات رياست جمهوري نهم که در اين مسير اتفاق افتاده است، نمي تواند خارج از چارچوب تدبير عاليه رهبري قلمداد شود ولي اين به آن معنا نيست که پس فلان عضو شوراي شهر يا فلان نماينده ي مجلس يا فلان کانديداي رياست جمهوري هم در طرح کلي رهبري بصورت مصداقي مطرح بوده اند. در واقع رهبر معظم انقلاب اسلامي با علام اينکه من يک رأي دارم و جز خودم و خدا کسي از آن آگاهي ندارد، خود پاسخگوي اين شبهه بوده اند.
در عين حال دو سطح ديگري از برنامه ريزي هم در اين ميدان قابل توجه است. رهبر معظم انقلاب اسلامي در هر انتخاباتي و از جمله در اين انتخابات بر مبناي روش حضرت امام خميني (ره)، ملاک ها و معيارهايي را مطرح و بر آن تأکيد مي کنند. رهبري در اين انتخابات ملاک هاي چند گانه اي که بخشي ناظر به مشارکت انبوه و بخشي ناظر به انتخاب اصلح بود را مطرح فرمودند و اساسا با اعلام سال 84 بعنوان سال همبستگي ملي و مشارکت عمومي اهميت خاص اين دوره از انتخابات را مورد تأکيد قرار دادند. سخنراني هاي سلسله وار وي در استان کرمان و تأکيدي که بر شکل گيري دولت آينده بر محور مبارزه با فقر، فساد، تبعيض و گسترش عدالت داشتند، نگاه توده هاي مردم را در انتخابات اصلح تقويت مي کرد. ملاک هايي از قبيل داشتن نشاط و شادابي در کار، استفاده از نيروهاي جوان، مقاوم در برابر زياده خواهي غرب، تدين و سلامت نفس، اعتقاد راسخ به لزوم مبارزه با فقر و فساد و تبعيض وقتي با کانديداهاي انتخاباتي مواجه مي شد فقط با بعضي از آنان انطباق داشت. اين ملاک هاي رهبري در انتخابات بسيار تعيين کننده بودند. امروز مي توانيم با قاطعيت و بدون پرده پوشي و با همه ي احترامي که براي همه کانديداهاي اين انتخابات ( بويژه کانديداهاي روحاني) قايل هستيم بگوئيم مصداق اکمل و اتم آن ملاک ها رئيس جمهور منتخب مردم، دکتر محمود احمدي نژاد است.
سطح ديگري از برنامه ريزي به دو حلقه اي مربوط است که پيش از انتخابات طراحي شده بود. در اين مقطع حلقه ي اول تصميم گيري شامل سر شاخه هاي جريان اصولگرا بود که بصورت اعلام نشده جلساتي را برگزار کردند و با لحاظ کردن ملاک هايي که در سخنان عمومي رهبر انقلاب آمده بود، سعي کردند ضوابطي را براي رسيدن به کانديداي طيف اصولگرا مشخص نمايند. حلقه دوم شامل يک گروه چهار نفره (بنا به آنچه اعلام شده مرکب از حجت الاسلام ناطق نوري عضو برجسته جامعه روحانيت، محمدرضا باهنر دبير کل جامعه اسلامي مهندسين و نايب رئيس مجلس شوراي اسلامي، حسين فدايي دبير کل جمعيت ايثارگران، حبيب اله عسکراولادي عضور برجسته جمعيت موتلفه و بنا بود ملاک هاي حلقه ي اول را با کانديداها انطباق دهند تا ميزان همخواني آنان با ملاک ها مشخص باشد. حلقه دوم که با تعدد کانديداي اصولگرا مواجه شده بود چاره ي کار را در اين ديد که در نهايت از طريق نظرسنجي از توده هاي مردم کانديداي مقبولتر مشخص شود و همان فرد بدون لحاظ کردن مقوله ي « اصلح»، بعنوان کانديداي اصولگرايان معرفي گردد. اين شورا اين را بعنوان ميثاقي ميان علي اکبر ولايتي، علي لاريجاني، محسن رضايي، محمود احمدي نژاد، احمد توکلي و در اواخر محمد باقر قاليباف مشخص کرد از اين رو فرمول انتخاب اصلح به انتخاب «صالح مقبول» تغيير کرد. منطق اين ماجرا مشخص بود، حسين شريعتمداري مدير مسئول کيهان چندين نوبت در سر مقاله هاي اين روزنامه استدلال کرد که: « فراخواندن نيروها به رأي دادن به کانديدايي که رأي عمومي دارد و پيروزي او قطعي است ولو اينکه 70 درصد شرايط و ضوابط را دارا باشد از فراخواندن نيروها حول محور کانديدايي که اگرچه 100 درصد با ضوابط مي خواند ولي پيروزي او حتمي نيست و فقط «محتمل» است که رأي بياورد، اولي است.
منطق اصولگراها قابل فهم بود و کانديداها هم هر کدام اين را ظاهرا پذيرفته بودند ولي اين رويه با انتقاداتي مواجه شد و در ضمن با تحولات آينده هم دچار مشکل شد که نشان مي داد طرح از جامعيت و پختگي لازم برخوردار نيست.
انتقاد ديگر به طرح اين بود که شورا با کانديداهايي مذاکره کرده بود که بعضي از آنان از حداقل پشتيباني افکار عمومي برخوردار نبودند و در عين حال قابليت تبديل شدن به چهره انتخاباتي هم نداشتند (علي اکبر ولايتي و علي لاريجاني از جمله اين کانديداها بودند). در عين حال اين شورا تعدد کانديداهاي اصولگرا را به شش يا هفت تن رسانده بود و عملا ميدان فعاليت را ميان آنان تقسيم کرده بود و اين به کاهش توان جمعي اصولگراها منتهي مي شد.
انتقاد ديگر اين بود که وقتي شوراي هماهنگي از شش نفر بعنوان «کانديداي احتمالي » سخن مي گويد و آنان را وارد فعاليت مي کند، اندک اندک هر کدام از آنان که با «جمعيتي » و «رسانه اي» مواجه مي شوند خود را «برترين» احساس مي کنند و در عين حال در اين ميان ناچارند ستادهايي تشکيل بدهند و با افراد شاخص استانها و شهرستانها قول و قرارهايي بگذارند که بعدا رها کردن آنان و رها کردن موقعيتي که خلق شده است، آسان نباشد. اين نکته عملا اتفاق افتاد از ميان شش کانديدا فقط يک نفر ( علي لاريجاني) در قيد قول و قرار و ميثاق شوراي هماهنگي باقي بود. شايد دليل او هم اين بود که شورا رسما او را کانديداي نهايي معرفي کرد ه است. دکتر احمد توکلي بدون آنکه مشخص شود چه جايگاه انتخاباتي دارد دو روز پيش از شروع نام نويسي، کناره گيري خود را اعلام کرد و بعدا حمايت خود را از کانديداي تازه وارد به اين شورا ( محمدباقر قاليباف) اعلام کرد و عملا تصميمات شورا را نقض کرد، علي اکبر ولايتي ضمن آنکه در درون شورا عليه آن موضعگيري کرد يک روز پيش از نام نويسي اعلام کرد که به نفع حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني ( که اصولا در حلقه ي شورا نبود) از ورود در انتخابات انصراف داده است و محسن رضايي از همه ي موقعيت هاي تبليغات رسانه اي استفاده کرد و دو روز پيش از روز رأي گيري کناره گيري کرد بدون آنکه توصيه اي به پيروي از تصميمات شوراي هماهنگي يا حمايت از يکي از کانديداهاي اصولگرا را به هواداراي خود داشته باشد! او در عين حال مهمترين امکان رسانه اي خود (سايت بازتاب) را در فاصله ي 27 خرداد تا سوم تيرماه به ستاد حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني (رقيب کانديداي اصولگراها در دور دوم ) واگذار کرد. در واقع شوراي هماهنگي نتوانست گروههاي تشکيل دهنده شورا را هماهنگ کند و نتوانست کانديداهاي اصولگرايان را مديريت کند.
انتقاد ديگر اين بود که وقتي کانديداها متعدد مي شوند نيروهاي خط مقدم اصولگرا در جامعه که نقش دعوت و مديريت درون توده اي را بعهده دارند، گرفتار تشتط و چندپارچگي مي شوند و بعضي از نيروها هم که نمي خواهند در اين چندپارچگي به وجهه شان ( که مهمترين سرمايه فعاليت اجتماعي آنان است ) آسيب وارد شود، عملا کنار مي کشند يا در انتظار مي مانند و اين بهترين هديه نخبگان اصولگرايان هب طرف مقابلشان محسوب مي شود.
ورود محمدباقر قاليباف به جمع اصولگرايان در روزهاي پاياني فروردين ماه 84 و تبليغات خاصي که دراين خصوص شکل گرفت کار تصميم گيري را براي اعضاي شوراي هماهنگي سخت کرد و ظاهرا شکاف مهمي ميان حلقه ي اول که کانديدا شدن قاليباف را برگ برنده اصولگراها (و البته نه کانديداي نهايي) ارزيابي مي کرد و حلقه ي دوم ( شوراي هماهنگي ) که کانديداي نهايي خود را علي لاريجاني مي دانست، پديد آورد. پس از اين مشهور شد که او حدود 20 درصد از آراء را دارد و تنها 2 درصد از کانديداي اول فاصله دارد در حاليکه محبوبيت کانديداي شوراي هماهنگي در فاصله 15 فروردين تا 27 خرداد همواره بين 13 تا 17 درصد ارزيابي مي شد. ورود قاليباف عملا مشکلات زيادي را پديد آورد. اولين کارکرد ورود او اختلاف در کانون تصميم گيري اصولگرايان (حلقه هاي اول و دوم) بود. اختلاف بعدي اين بود که دو گروه مقتدر انتخابات رياست جمهوري (جمعيت ايثارگران و طيف سنتي تر اصولگرايان) به دو دسته طرفداران قاليباف و طرفداران لاريجاني تقسيم شدند. اختلاف بعدي اين بود که در بدنه اجتماعي اختلاف بوجود آورد اگر چه سازمانهاي اجتماعي بخش زيرين جامعه به دليل اصراري که سازمان هايي بر ارجحيت رأي به قاليباف داشتند گرايشي به وجود آمد ولي توده هاي اصولگرا با دلايل خاص قاليباف را بر نمي تافتند. تبليغات فراوان و پر حجم قاليباف که به گزارش ايسنا ( که از طريق نظر سنجي از شهروندان صورت گرفته است) بعد از هاشمي در رديف دوم قرار داشت، نيروهاي مذهبي را که مي خواستند حول شعار مبارزه با فقر و فساد و تبعيض توده ها را بر محور کانديداي اصولگرا جمع نمايند را دچار مشکل جدي کرد و رغبت رأي دادن به وي را حتي از نيروهاي فعال مذهبي گرفت.
نحوه ورود حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني به صحنه انتخابات، اصولگرايان را دچار مشکل جدي کرد و برنامه ي آنان را با اخلال مواجه نمود.آقاي هاشمي رفسنجاني به دليل زخم عميقي که از اصلاح طلبان بر تن داشت در دو انتخابات شوراها دوم و مجلس شوراي اسلام هفتم براي خارج کردن اين دو نهاد از دست تندروها با اصولگراها همراهي کرده بود و تا حدود زيادي کدورت ناشي از حمايت او از طيف کارگزاران و تندروهاي دولت حجت الاسلام خاتمي را از ذهن و دل اصولگرايان زدوده بود. براي کساني که با مسائل سياسي تماس نزديک داشتند، مشخص بود که ماه عسل ميان حجت الاسلام و المسلمين هاشي و اصولگرايان در روزهاي آغازين تبليغات انتخاباتي رياست جمهوري به پايان مي رسد و جاين آن را «رقابت سياسي» مي گيرد چرا که حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني ( تقريبا) به اندازه اي که از حزب مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب دل پر دردي داشت، «آبادگران» را هم که شعار تحول اقتصادي مي داد و نقدي صريح بر سياست هاي اقتصادي و فرهنگي 16 سال گذشته داشت را مي داد خطرناک مي دانست و اقتدار آنان و تمرکز قدرت در دستشان را مضر مي دانست ولي با اين وجود بعضي از نيروهاي سنتي اصولگرا با تکيه بر روابط قديمي با حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني، فکر مي کردند مي توانند با ايشان توافق کنند از همين رو در طول 4-5 ماه منتهي به انتخابات ديدارهاي فراواني ميان چهره هاي شاخص اصولگرا با رئيس قدرتمند مجمع تشخيص مصلحت نظام برگزار شد و هر بار نيروهاي اصولگرا ابراز اطمينان مي کردند که آقاي هاشمي رفسنجاني از اتحاد اصولگرايان و کانديداي نهايي آنان حمايت مي کند!
حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني بارها در جلسات خصوصي با اصولگراها مي گفت قصد ندارد کانديداي رياست جمهوري شود و معتقد است بايد کار به «جوانان» سپرده شود ولي هرگاه يکي از چهره هاي اصولگرا اعلام مي کرد رئيس جمهور سابق قصد کانديداتوري ندارد، دفتر ايشان تکذيب مي کرد و مي گفت وي نفيا يا اثباتا تصميمي نگرفته است.
اما تيزبين هاي سياسي مي دانستند اگر حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني يقين کند يا حتمال قوي دهد که واجد حداقل آراء براي احراز رياست جمهوري است در کانديدا شدن درنگ نمي کند چرا که حجت الاسلام والمسلمين هاشمي به شدت نسبت به ميراث 16 سال اجراي سيستم اقتصادي مبتني بر «رشد» حساسيت دارد در حالي که جريان سياسي - اقتصادي تشکيل دهنده شوراي دوم شهر تهران و مجلس هفتم شوراي اسلامي منتقد جدي سياست هاي اجرايي برنامه توسعه اقتصادي کشور بودند و تسلط آنان بر دولت مهر پاياني بود بر سياست هاي اقتصادي دولت هاي هاشمي رفسنجاني و محمد خاتمي. با اين وصف نه اصولگرايان حاضر بودند تضميني براي حفظ سياست هاي اين دوران بدهند و نه گروه اقتصادي حجت الاسلام و المسلمين هاشمي مي توانستند از ميراث خود چشم بپوشند پس چاره اي نبود جز اينکه حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني خود به ميدان بيايد و آخرين تلاش هاي خود را براي ناکام کردن اصولگرايان به کار بندد. درحقيقت هاشمي در انتخاباتي وارد مي شد که رقيب اصلي خود را اصولگرايان مي دانست.
اما حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني براي توفيق در اين ميدان فعاليت بسيار زيرکانه و هوشمندانه اي به کار گرفت. او بايد اعلام تصميم قطعي خود را تا آنجا که امکان داشت به تأخير مي انداخت و با سخن گفتن با لحن متغير سياست دو جانبه اي رابه کار مي گرفت. حجت الاسلام و المسلمين هاشمي با اظهارات کاملا سيال مبتني بر آمدن و نيامدن، حضور خود در صحنه را به «مسئله اصلي انتخابات» تبديل مي کرد و افکار عمومي دائما در تردد حول محور يک کانديدا قرار مي گرفت اين موضوع سبب مي شد که يک کانديدا از ساير کانديداها متمايز شود. در همين ايام ماهنامه «گزارش» در تصوير جلد خود يک اله کلنگ را به تصوير مي کشيد که همه کانديداها يک طرف بودند و هاشمي با نوک پاي خود همه ي آنان را به هوا پرتاب مي کرد!
يک جنبه ديگر روش حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني اين بود که تصميم گيري رادر جبهه ي رقيب اصلي (جنا ح اصولگرا) کاملا مختل مي کرد چرا که بعضي از گروههاي تشکيل دهنده ي اين طيف (از جمله جامعه روحانيت، جامعه مدرسين و حزب موتلفه) مايل نبودند به رقابت با «استوانه انقلاب» بپردازند. در عين حال آقاي هاشمي مي دانست که حتي اين گروهها هم کانديدا شدن او را به مصلحت نمي دانند. به هر روي اقدام تأخيري رئيس محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام، «تصميم گيري نهايي و اجتماعي» اصولگرايان را ناممکن مي ساخت.
در همان حال در اردوگاه اصولگرايان کانديداهايي بودند که نمي خواستند رقيب آقاي هاشمي باشند. علي اکبر ولايتي، علي لاريجاني، محمدباقر قاليباف و محسن رضايي چهار کانديدايي بودند تا نيمه ي خرداد حضورشان را منوط به عدم حضور حجت الاسلام و المسلمين هاشمي در انتخابات کردند. اولين بار علي لاريجاني که اصلي ترين کانديداي اصولگرا خوانده مي شد اعلام کرد با هاشمي رقابت نمي کند ولي فقط زماني که شوراي هماهنگي وي را به خاطر اين موضع سرزنش کرد، او اعلام کرد: «باحفظ حرمت هاشمي تا آخر مي مانم» ولي بعداز اين رفتار لاريجاني هم بيان کننده ي تزلزل او بود و هم هيچ موضعي که بوي رقابت با رئيس سابق خود مي داد از خود بروز نداد. محسن رضايي اگرچه گاهي سياست هاي دوره هاشمي را نقد مي کرد ولي در نهايت با قاطعيت از عدم حضور هاشمي در انتخابات خبر مي داد. محمدباقر قاليباف که پس از چند جلسه گفتگو با رئيس مجمع تشخيص مصلحت کانديدا شده بود در ظاهر نشان مي داد که اصلي ترين رقيب حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني است ولي وقتي در فاصله ي دور اول و دوم انتخابات بطور ضمني طرفداران خود را به سمت رأي دادن به هاشمي سوق داد ميزان جديت او در رقابت با حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني را نشان داد.
البته بعضي از کساني که در ارزيابي سياسي بدبينانه تر سخن مي گويند کانديدا شدن ولايتي، قاليباف و محسن رضايي را حلقه هايي از يک طرح براي دور کردن اصولگرايان از انسجام و در نتيجه ناکام شدن در انتخابات ارزيابي مي کنند آنان بخصوص پس از آنکه اين سه تن در نهايت حجت الاسلام و المسلمين هاشمي را بر دکتر محمود احمدي نژاد (يکي از شش کانديداي طيف اصولگرا و عضو ميثاق چهار کانديدا) ترجيح دادند، بر اين بوار تاکيد مي کنند.
به هر روي حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني با صدور بيانيه اي در يک روز قبل از نام نويسي کانديداها در وزارت کشور رسما وارد صحنه انتخابات شد. بيانيه ي رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام به گونه اي تنظيم شده بود که واکنش هايي را در پي داشت. حجت الاسلام کروبي به آن بخش از بيانيه ي حجت الاسلام و المسلمين هاشمي ايراد گرفت که نوشته شده بود: « چون در بين نام هاي مطرح، کانديدايي نديدم که بتواند بار سنگين رياست جمهوري را بر دوش بکشد به ناچار کانديدا شدم» اما جداي از کنايه هايي که رقباي هاشمي را ناراحت مي کرد، متن بيانيه چون از يک سو فاقد مطالبات رهبري و مردم ( از جمله مبارزه با فقر و فساد و تبعيض و استقرار عدالت اجتماعي ) بود و از سوي ديگر تلفيقي از تصريح به تداووم سياست هاي اقتصادي و سياسي دوران سازندگي و 8 سال پس از آن بود، نارضايتي علمايي که در بيانيه ي 24 نفر بصورت مشروط از کانديداتوري حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني حمايت کرده بودند؛ در پي داشت از همين رو همه ي آن 24 نفر و نيز جامعه روحانيت مبارز و... در دور دوم سکوت کردند.
وقتي جبهه بندي انتخاباتي ميان حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني و دکتر محمود احمدي نژاد در دور دوم پيش آمد همه کساني که نمي خواستند اصولگراها پيروز شوند (از جمله ملي مذهبي ها و عناصر نهضت آزادي و اجزاء جبهه ي دوم خرداد) به نفع حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني وارد ميدان گرديدند، نگراني نيروهاي مذهبي - انقلابي حامي حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني در دور دوم فزوني گرفت و اکثر آنان دچار ترديد وتفرقه شدند.
اما در عين حال در دور دوم تقريبا تکليف همه در دادن رأي مشخص بود چون ميان دو کانديدا جبهه ا ي به وجود آمده بود. اين جبهه سبب شد که بر خلاف پيش بيني ها انتخابات دور دوم با کاهش مشارکت چشمگير مواجه نشود.28 ميليون نفر درد دور دوم شرکت کردند اين عده فراتر از شرکت دوم درا نتخابات دور هشتم ( 18 خرداد 80) بود. در عين حال آراء باطله که در دور اول که 1/200/000 عدد بود در دور دوم به نيمي از آن ( حدود 600 هزار رأي) کاهش يافت.
تشکيل جبهه انتخاباتي ميان دو کانديداي دوره دوم رياست جمهوري سبب شد آرايي که ميان هفت کانديداي دوره اول پراکنده شده بود، روي دو کانديدا توزيع شود. برآوردهاي اوليه بعضي از گروههاي سياسي اين بود که آراء حجت الاسلام کروبي، مهندس مهرعليزاده، دکتر معين و بخش هايي از آراء دکتر لاريجاني و دکتر قاليباف به سبد انتخاباتي حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني ريخته مي شود بر همين اساس حميدرضا جلالي پور دو روز پس از انتخابات دور اول با قاطعيت گفت: «بعيد است هاشمي رأي نياورد» واضافه کرد: «پيروزي هاشمي کافي نيست بايد پيروز مطلق شويم». درعين حال هواداران حزبي هاشمي، کروبي، معين و مهر عليزاده تدارک وسيعي را براي رأي اوردن حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني در دور دوم بکار بستند. اين اقدامات از فتواي تحريم رأي به دکتر احمدي نژاد (که از جمله در مقالات محمد جواد حجتي کرماني، سيد حسين موسوي تبريزي و احمد پور نجاتي در روزنامه شرق) شروع مي شد و تا بستن صدها اتهام به احمدي نژاد در روزنامه هاي مختلف از روزنامه اصولگراي جمهوري اسلامي تا روزنامه «آفتاب يزد» وابسته به مجمع روحانيون مبارز، روزنامه ملي و مذهبي «توسعه» و روزنامه مشارکتي «اقبال» و روزنامه کارگزاران - ملي مذهبي «شرق» و سايت هاي «آفتاب نيوز، وابسته به مجمع تشخيص مصلحت، «هاتف نيوز، وابسته به ستاد هاشمي رفسنجاني، «امروز، وابسته به حزب مشارکت، «گويا نيوز» وابسته به جريان ملي مذهبي و خبرگزاري «ايلنا» وابسته به حزب اسلامي کار امتداد مي يافت.
در اين ميان ارائه ليست هاي فراواني در روزنامه ها از سرشناس هاي عرصه فرهنگ، هنر، ورزش، سياست، دانشگاه، حوزه در حمايت از حجت الاسلام و المسلمين هاشمي - که اکثرا از تخريب عليه احمدي نژاد خالي نبود -، از فشردگي و پر شمار بودن تبليغاتبن نفع حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني خبر مي داد. در همين ايام روزنامه هاي اين طيف در فاصله 28 خرداد تا اول تير بصورت ويژه نامه اي انتخاباتي به نفع رئيس مجمع تشخيص مصلحت درآمده بود. علاوه بر آن روزنامه شرق با انتشار ويژه نامه جدايي، در روز پنجشنبه دوم تيرماه - که تبليغات ممنوعيت قانوني داشت- به شدت احمدي نژاد را تخريب مي کرد، بصورت رايگان در تيراژ بسيار بالا که به چند هزار نسخه مي رسيد، توزيع کرد. ستاد انتخاباتي «مردمي» (!) حجت الاسلام و المسلمين هاشمي که توسط دکتر حسن غفوري فرد ويژه نامه اي در روز چهارشنبه اول تيرماه منتشر کرد و در آن به کرات و تکرار چهره دکتر احمدي نژاد را تخريب کرده بود، در سطح وسيع از طريق کليه روزنامه هاي طيف هاي مختلف حامي حجت الاسلام و المسلمين هاشمي منتشر کرد.
از آن طرف روزنامه هاي رسالت ( وابسته به جمعيت مؤتلفه و جامعه اسلامي مهندسين ) رويه ي بيطرفي را در پيش گرفته بود، روزنامه ي کار وابسته به ستاد انتخاباتي دکتر قاليباف سکوت پيشه کرده بود، صدا و سيما ظاهرا بيطرف بود ولي سرجمع با انعکاس مکرر و غير ضروري و... بيانيه نيزسخنان رئيس جمهور که در آن عبارت هاي معنا داري به نفع حجت الاسلام و المسلمين هاشمي و عليه دکتر احمدي نژاد بود، مرز بيطرفي را مخدوش مي کرد. در يک جمعبندي فقط روزنامه سياست روز که وابسته به جمعيت ايثارگران در ماههاي منتهي به دور اول انتخابات به نفع دکتر قاليباف فعاليت مي کرد در فاصله ي دور اول و دوم انتخابات از دکتر احمدي نژاد حمايت کرد. روزنامه هاي جام جم (وابسته به صدا و سيما) و همشهري (وابسته به شهردار تهران) بر خلاف روزنامه ايران (وابسته به خبرگزار جمهوري اسلامي ) بيطرفي را رعايت کرده اند. با اين وجود بسياري از تحليل گران با نگاه به حجم تبليغات رسانه اي و خياباني هواداران حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني، پيروزي او را قطعي مي دانستند. اگر چه به دليل اينکه برايشان انتخابات رياست جمهوري جنبه حياتي داشت، نگراني هاي فراواني داشتند تا جائيکه بهزاد نبوي رهبر سازمان مجاهدين انقلاب و حزب مشارکت روز 29 خرداد به روزنامه ي ايران گفت: «با توجه به اينکه مردم عادي در دور دوم کمتر شرکت مي کنند و از اختلاف کم رأي هاشمي با نفر بعدي نگران هستيم... براي اين تصميم گرفتيم براي جلوگيري از اين خطر هر اقدامي که از دستمان بر مي آيد انجام دهيم. ما اين خطر را آنقدر بزرگ مي بينيم که تصور مي کنيم هر چه زودتر بايد با تمام امکانات و همه ستادهاي خود در سراسر کشور وارد ميدان شويم.»
اما آنچه روز سوم تيرماه اتفاق افتاد فاصله ي بسيار زيادي با اين تحليل ها داشت. در اين انتخابات رأي حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني که در دوره اول حدود 6 ميليون بود در دور بعد با 60 درصد افزايش به حدود ده ميليون رأي نزديک به رأيي که او در 21 خرداد 1372 به دست آورده بود) رسيد و رأي دکتر احمدي نژاد که در دور اول حدود رأي دور اول حجت الاسلام والمسلمين هاشمي بود 200 درصدافزايش يافت و به حدود 17/250/000 رأي رسيد. اين تفاوت از آنجا ناشي مي شد که هاشمي رفسنجاني طبق نظر سنجي هايي که حدود پنج ماه پيش از انتخابات رياست جمهوري انجام شده بود 67 درصد رأي منفي داشت يعني 67 درصد شهروندان حاضر نبودند تحت هيچ شرايطي به او رأي دهند اين در حالي بود که اگر چه رأي احمدي نژاد در دور اول به اندازه رأي مثبت هاشمي بود ولي چون ميزان رأي منفي او حداکثر 30 درصد از کل واجدان شرايط رأي بود، در رقابت با هاشمي توانست 200 درصد از 260 درصد آراء مجموعه کانديداهاي راه نيافته به دور دوم را از آن خود کند.
جالب اين است که در دور دوم ميزان مشارکت در استانهاي اصفهان (7 درصد)، مازندران (4 درصد)، کرمان (3/5 درصد)، چهار محال و بختياري ( 3 درصد)، سمنان (1 درصد) و گيلان (2 دهم درصد) افزايش يافت و حدود 90 درصد آراء افزوده شده بنام احمدي نژاد در صندوق ريخته شد و حجت الاسلام هاشمي اکثريت آراء در سه استان از چهار استاني که در دوره اول رأي اول را داشت به نفع رقيب خود در دور دوم از دست داد او حتي در استان خود (کرمان) و شهر خود (رفسنجان) نتيجه را به احمدي نژاد واگذار کرد. انتخابات دور دوم در استانهايي که دور اول حاميان هاشمي بيش از مجموعه سه کانديداي اصولگرا براي کانديداي خود رأي جمع کرده بودند شامل استانهاي خوزستان، کردستان، هرمزگان، فارس، گلستان، زنجان، بلوچستان، لرستان و خراسان رضوي، با کاهش مشارکت مواجه شدند. رأي احمدي نژاد در اين دوره در استانهاي مذهبي تر (شامل قم، خراسان رضوي، خراسان جنوبي ) يزد، اصفهان بين 3 تا 5 برابر رأي رقيب او بود.
پيش بيني پيروزي دکتر محمود احمدي نژاد در دور دوم در مصاف با حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني چندان مشکل نبود، درست يا غلط، فرودست مردم، هاشمي را نماد وضع موجود و مسبب مشکلات معيشتي خود مي دانستند و احمدي نژاد را خارج از کادر متوليان سابق و حال اجرايي کشور مي دانستند بنابراين همانگونه که دردوم خرداد 76 براي تحول در امور خود به حجت الاسلام سيد محمد خاتمي هجوم آوردند اينک اين هجوم آراء متوجه احمدي نژاد شده است. مردم در سال 76 فارغ از مفهوم چپ و راست، رئيس جمهور را برگزيدند اينک نيز. حتي مفاهيم اصلاح طلبي و اصولگرايي در نزد توده هاي مردم مفهوم حزبي و گروهي ندارد و اي بسا آنان تعريف ديگري از اين دو واژه دارند، تعريفي که با تعاريف نخبگان اصلاح طلب و اصولگرا تفاوت مي کند.
فعاليت ديگر احزاب اين است که در ماههاي منتهي به انتخابات از طريق افکار سنجي، حساسيت مردم را مورد ارزيابي قرار داده و اولويت هاي آنان را در زمينه سياست هاي داخلي و خارجي به دست مي آورند آنگاه شعارهاي خود را با اين حساسيت ها وا ولويت ها تطبيق مي دهند به همين نسبت فراوان ديده شده است که شعارهاي دو حزب سياسي مخالف در يک کشور کاملا به هم نزديک مي شوند.
اين موضوع در مورد انتخابات ايران هم وجود دارد يعني احزاب سياسي اگر چه در فاصله ي چهار ساله دو انتخابات سعي مي کنند ادبيات خاص خود را به جامعه تسري بدهند ولي در هنگام انتخابات گرايش به آرايه ها و ادبيات توده اي به وجود مي آيد که گاهي افراطي و غلط هم مي باشد.
واقعيت اين است که در انتخابات اخير رياست جمهوري اکثر کانديداها و گروههاي هواداران آنان نتواستند با توده هاي مردم رابطه برقرار کنند. بعضي از آنان اولويت هايي را مطرح مي کردند که از نظر مردم اولويت نبود (نمونه معين و مهرعليزاده) بعضي اولويت هاي مردمي را با زبان عامه فهم بيان نمي کردند (نمونه رضايي و قاليباف). نتيجه ي اين دو ادبيات در نتيجه ي انتخابات کاملا معلوم شد.
مثلا دکتر مصطفي معين در تبليغات انتخاباتي خود بر استفاده از همه گرايش ها و تقويت آزادي و دمکراسي در کشور تأکيد مي کرد در حاليکه مردم مشکل را در اين نمي ديدند که از گرايش هاي مختلف سياسي استفاده نمي شود يا مشکل را در نبود دمکراسي و آزادي نمي ديدند. حتي اکثر شهروندان آزادي هاي کنوني را افراطي و سبب فروپاشي نهاد جامعه و خانواده ارزيابي کرده و خواهان اعمال کنترل از سوي دولت هستند. اين علاوه بر آن بود که دکتر معين از کلمات مناسب و لحن مناسب هم براي انتقال منظور خود استفاده نمي کرد.
مهندس مهرعليزاده در تبليغات انتخاباتي خود روي انطباق سياست هاي داخلي ايران با سيستم اقتصادي بين المللي (گات و اتحاديه اروپا) اصرار داشت و بر توليد ثروت تأکيد مي کرد. در حاليکه شهروند ايراني، مشکل را را در کمي ثروت در کشور يا ناهمخواني اقتصاد ايران با اقتصاد بين المللي نمي ديد و تردد فراوان مقامات خارجي به ايران و تردد فراوان مقامات ارشد ايراني به خارج را نشانه عدم وجود مشکل در اين زمينه ارزيابي مي کند.
دکتر محمدباقر قاليباف که از ديد توده هاي مردم هنوز يک «پليس» بود از ادبياتي تهاجمي استفاده مي کرد و خواهان دگرگوني همه ي مناسبات توده ها و حکومت بود ولي آنقدر کلي گويي مي کرد که مردم نمي دانستند منظور در او چيست. اينکه مي گويد مي خواهيم رابطه از بالا را به رابطه از پايين تبديل کنم يعني چه؟ در عين حال تغييرات فراوان در لباس، صورت و دکور پشت سر قاليباف توده ها را نه تنها حذب نمي کرد بلکه آنان را بدبين مي کرد و دلسوزي و صداقت او را زير سؤال مي برد. حجم فراوان و تنوع تبليغات انتخاباتي قاليباف (که بنا به گزارش ايسنا بعد از هاشمي رديف دوم را بخود اختصاص داده است) از نظر توده هايي که گرفتار محروميت اقتصادي بودند نکته منفي به حساب مي آمد. در نهايت قاليباف نه کانديداي اصول گرايان شد نه اصلاح طلبان نه پيران و نه جوانان. ادبيات و لحن دکتر لاريجاني همين نقيصه را داشت. او از صراحت لهجه برخوردار نبود هيچکس نمي توانست تفاوت او را با حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني در عرصه مسايل داخلي درک کند. او فقط در سياست خارجي و مسايل هسته اي نشان مي داد که حرف جداگانه دارد. لاريجاني چند نوبت از شايعه بيماري خود انتقاد کرد و بر ماندن در عرصه تا پايان انتخابات تاکيد مي کرد. از قضا تا آخر هم نتوانست چهره اي مصمم به ماندن و داراي سلامت جسمي از خود به مخاطب بباوراند. لاريجاني کمتر از توده و رنج هاي آنان سخن مي گفت و بيشتر به دانشگاه فرهيختگان تکيه مي کرد. شايد او راه ورود به توده را از طريق دانشگاه و نخبگان آن جستجو مي کرد.
در اين ميان سه نفر از کانديداها راحت تر با توده ها رابطه برقرار کردند، دکتر محمود احمدي نژاد، حجت الاسلام کروبي و حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني. حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني از لحني استفاده مي کرد که مردم مي فهميدند ولي اکثر آنان از او نمي پذيرفتند. کسي در اينکه «هاشمي دنبال چيست» و «اگر او بيايد چه مي شود» سؤال نداشت ولي مخاطبان هاشمي به سه دسته تقسيم مي شوند 1- عده اي مي گفتند بالاخره هاشمي از ديگران فهميده تر و تواناتر است؛ 2- عده اي مي گفتند حرفه هاي او براي حل مشکل معيشت مردم واقعي نيست و او براي رأي آوردن اين حرف ها را مي زند؛ 3- عده اي مي گفتند او راست مي گويد ولي راست هاي او وضع ما را بدتر مي کند. شايد از همين رو بود که در دور دوم فقط يک سوم آراء شهروندان و روستا وندان را کسب کرد. در عين حال شعار حجت الاسلام و المسلمين هاشمي که «همه باهم کار براي آبادي ايران اسلامي» بود، هوشمندانه طراحي نشده بود چرا که بيش از سه چهارم واجدان شرايط رأي مي گفتند همين اکنون همه با هم کار مي کنيم ولي مشکل داريم يا مي گفتند همه با هم کار مي کنيم ولي نتيجه ي آن به جيب ديگران مي رود.
حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني در تبليغات خود تيم مناسبي را به کار نگرفته بود از همين رو رفتار انتخاباتي او و هوادارنش کاملا متناقض بود. فيلم اول که فضايي تجديد نظرطلبانه و غيراصولگرايانه داشت و جامعه ي مطلوب او که در آن آزادي جوانان پر رنگ تر مي شد را به تصوير مي کشيد توده هايي مردم که خواهان کنترل اجتماعي بيشتر هستند نيروهاي مذهبي و نيز نخبگان مذهبي را شديدا نگران مي کرد و سبب ريزش آراء او شد.
در فيلم دوم که کاملا در تناقض با فيلم اول بود هاشمي فقط از خود و مظلوميتش سخن گفت و نه از مردم و مشکلاتشان. او در عين اينکه مي گفت به سمت من و خانواده ام تيرهاي تهمت از دوست و دشمن نشانه رفته اند و لذا من در اوج مظلوميت هستم همچنانکه شهيد بهشتي در هنگام شهادت بود، محل اسکان خود و محل صرف صبحانه را مکاني مجلل با درخت هايي کهن سر به فلک کشيده و در محاصره انواع گلهاي با طراوات نشان مي داد. در فيلم دوم که روي شخص حجت الاسلام هاشمي فوکوس شده بود و در اغلب آن فارغ از لباس روحاني بود اينگونه وانمود مي شد که اينک اقتصاد کشور، کشاورزي ايران، صنعت و معدن ايران، زندگي اجتماعي ايرانيان، فرهنگ کشور و... همه متوقف و در انتظار ورود حجت الاسلام و المسلمين هاشمي به صحنه انتخابات است و همه آنان بلافاصله پس از ورود او به صدارت کشور به راه مي افتند. اين صحنه ها از منظر توده هاي مردمي که هر روز از صدا و سيماي جمهوري اسلامي خبري از او بعنوان «مسئول در مصدر» شنيده اند اصلا باور کردني نبود. مردم اين را مواجهه اي درست نمي ديدند. از همين رو فيلم دوم او هم نتيجه ي معکوس داد.
حجت الاسلام و المسلمين هاشمي در دور دوم شعار خود را از «همه با هم کار براي ايران» به «رأي به اعتدال» تغيير داد اين هم يک نقطه ضعف تبليغاتي محسوب مي شود و در عين حال ادبيات تند و غير منصفانه دو عضو ستاد مرکزي تبليغات حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني (آقايان حسين مرعشي و محمدباقر نوبخت) در هنگام شرکت در گفتگوي خبري ساعت 23 شبکه دوم سيماي جمهوري اسلامي) به شعار «اعتدال هاشمي» هم لطمه شديد وارد مي کرد. در نهايت توده ها اگر چه حرف حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني را کاملا مي فهميدند ولي اکثر آن را نپسنديدند. حجت الاسلام کروبي چهره ي بلند پايه ي نظام جمهوري اسلامي از لحن کاملا مردمي برخوردار بود او به جاي آنکه موضوعات فراواني را مطرح کند در مواجهه ي رسانه اي با مردم يکي دو موضوع که جنبه ي معيشتي داشت را مطرح مي کرد و مثل توده ها که درباره يک چيز مفصل حرف مي زنند، درباره ي ايده ي خود مفصل صحبت مي کرد و براي آن مثال هايي مي زد. اين گفتگو مخاطب عام را به يک فضاي صميمي و «خودماني» مواجه مي کند. در عين حال وقتي حجت الاسلام کروبي از پرداخت 50 هزار تومان ماهانه به هر ايراني بالاي 18 سال صحبت کرد توده هايي که اهل تجزيه و تحليل آماري نيستند را متقاعد مي کرد که فقط او «راه حل فوري » دارد. شعار 50/000 تومان کروبي از هر شعار ديگر برنده تر بود. در عين حال سخن او براي کارمندان، اقشار متوسط و اقشار با سواد قابل قبول نبود و از همين رو در کنار جنبه تبليغي 50/000 تومان، جنبه هاي ضد تبليغي آن هم به راه افتاد. در نهايت حجت الاسلام کروبي که بر اساس چندين نظرسنجي در رديف پايين ليست محبوبيت کانديداها بود به رده ي بالاي ليست صعود کرده سه کانديداي مهم (معين، قاليباف و لاريجاني) را پشت سر گذاشت. رئيس مجلس ششم که نتوانسته بود حداقل آراء لازم را براي انتخابات مجلس هفتم کسب کند در انتخابات دور اول رياست جمهوري توانست در ده استان کشور که عمدتا از استانهاي محرومتر بودند ( شامل خوزستان، فارس، بوشهر، هرمزگان، کهلکيلويه و بوير احمد، لرستان، کرمانشاه کردستان و ايلام ) رأي اول را کسب نمايد. کسب حدود پنج ميليون رأي براي خود حجت الاسلام کروبي غير منتظره بود لذا او که شکست خود را پيش بيني و اعلام کرده بود بعد از اعلام نتايج مدعي شد که نفر اول يا دوم در کل کشور بوده و به واسطه اي تقلب به رده ي سوم فرستاده شده است. او گمان کرد با پنج ميليون هوادارش حزب «اعتماد ملي» را تشکيل مي دهد اما مهمترين توفيق در اين ميدان متوجه محمود احمدي نژاد بود چرا که حجت الاسلام و المسلمين هاشمي و حجت الاسلام کروبي در طول 27 سال انقلاب بارها در مصادر مهم نظام حضور داشتند و براي مردم چهره ي آشنايي بودند درحاليکه احمدي نژاد هيچگاه مسئوليتي در «سطح ملي» نداشت برجسته ترين عنوان او «شهردار تهران» بود. شهرداري که فقط دو سال از مسئوليتش مي گذشت. لذا زمان ثمردهي بسياري از طرح هاي او فراتر نرسيده بود. احمدي نژاد بر خلاف کروبي «وعده نزديک» نداد ولي مي توانست با توده ها رابطه اي کاملا صميمي و مؤثر برقرار کند.
احمدي نژاد اگر چه يک مهندس شهرسازي و استاد دانشگاه بود ولي از ادبيات نخبگان در مواجهه ي با مردم بهره نبرد. او مانند توده ها و در اندازه ي برداشت آنان سخن مي گفت. برخلاف ديگر کانديداها هر روز لباس تازه ي نپوشيد. در تبليغات انتخاباتي اش از دکور خبري نبود، به سر و وضعش آنچنان که شايسته نامزد رسمي است، نمي رسيد. فيلم تبليغاتي اش گزارش تصويري يک روزگار او بود که در آن بطور خستگي ناپذير در خدمت توده هاي مردم محروم بود. وقتي خانه ي شخصي اش به تصوير کشيده شد مردم شعار اينکه او «از جنس مردم » است، را باور کردند. در تبليغات انتخاباتي بخصوص در دوره ي اول اسراف نکرده بود. بطوري که ايسپا ( سازمان نظر سنجي وابسته به ايسنا) او در آخرين رديف تبليغاتي قرار داده بود. وقتي مردم مي ديدند حتي روزنامه اي که او مدير مسئولش است (همشهري) کار به نفع او نمي کند و حتي گاهي گويا رقيبش را ترجيح مي دهد، شعار مقابله با ريخت و پاش، اسراف و سوء استفاده از بيت المال او را باور کردند. محمود احمدي نژاد بر خلاف بقيه کانديداها که مي گفتند رابطه با آمريکا را جوش مي زنيم و خدمت سربازي را کم کرده يا منتفي مي کنيم اين دو را خارج از حيطه اختيارات قوه مجريه مي خواند و در عين حال قطع رابطه با آمريکا را مثبت مي شمرد و خدمت سربازي را مقدس و لازم اعلام مي کرد. اين نوع گفتمان از منظر توده ها مثبت ارزيابي مي شد.
در يک جمعبندي بايدگفت عرصه ي انتخابات رياست جمهوري نهم رقابت دو نوع مواجهه ي نخبگي و توده اي هم بود. در اين انتخابات دو کانديداي توده اي حجت الاسلام کروبي و دکتر محمود احمدي نژاد با اقبال مناسبي مواجه شدند. در عين حال مي توان گفت در يک تقسيم بندي، حجت الاسلام و المسلمين هاشمي، دکتر لاريجاني و مهرعليزاده طبقه بالا را در انتخابات نمايندگي مي کردند، قاليباف، معين و رضايي طبقه متوسط را نمايندگي مي کردند، کروبي و احمدي نژاد طبقه پايين را نمايندگي مي کردند.
معرفی سایت مرتبط با این مقاله
در اينجا ما با گذري بر سابقه ي اين نوع انتخاب، تصويري از فضاي انتخاب «احمدي نژاد» و چشم انداز دسته بندي سياسي را ارائه مي نمائيم. البته براي تحليل دقيق تر يک رخداد که نقطه عطف تحولات بعدي است بايد چند سال سپري شود و ابعاد مختلف آن از سوي کساني که نقشي در پيدايي جريان داشته اند، باز شود ولي اين همه نفي کننده نياز فوري مخاطبان به تحليل هاي انتخاباتي نيست.
گذري بر سير انتخابات نهم
وقتي احمدي نژاد پيروز شد، تعبيرهاي زيادي درباره ي او و آراءاش در داخل و خارج کشور مطرح گرديد ولي بيشتر تحليل گران او را کانديداي فرودستان جامعه و علت پيروزي اش را همداستاني عملي و تبليغاتي او با توده هاي مردمي که از فشارهاي اقتصادي در رنج مي بردند، معرفي کردند.
با برنامه يا بي برنامه؟
نظريه مبتني بر تصادف
طرفداران اين نظريه گويا معتقدند مردم ايران براساس عوامل غيرارادي و محرک هاي پنهان و هيجانات غيرقابل کنترل و هدايت در مورد شرکت يا عدم شرکت در انتخابات تصميم مي گيرند و در مورد منتخب خود در دقيقه آخر تصميم مي گيرند. اين نظريه توده هاي مردم را در نهايت به رفتار و گزينش غيرعقلاني متهم مي کند. بسياري از روشنفکران چپ و راست که همواره در انتخابات راه جداگانه اي از توده هاي مردم را بر مي گزينند معمولا با اين تحليل سعي مي کنند بر ناکارآمدي تحليل ها و استنتاج هاي سياسي - اجتماعي خود سرپوش بگذارند.
براي مثال دکتر حميدرضا جلايي پور که استاد رشته جامعه شناسي دانشگاه تهران است در اسفند 81 دو روز پيش از برگزاري انتخابات نهم اسفند شوراها با شجاعت تمام پيش بيني کرد گروه همفکر او پيروز حتمي انتخابات جمعه هستند و از اين رو انتخابات شوراهاي دوم که بدون اعمال حداقلي از نظارت نظام برگزار گرديد را به «رفراندوم» تعبير کرد. رفراندومي که در آن قرار بود، شهروندان با رأي خود اصلاح طلبان را صاحب کرسي شوراهاي شهر و روستا کرده و رقباي آنان را از ورود به اين نهاد اجتماعي محروم نمايند. وقتي انتخابات در اسفند 81 به گونه ي ديگري رقم خورد، جلايي پور بدون آنکه از پيش بيني خود شرمنده باشد، اعلام کرد مردم ايران غيرقابل پيش بيني اند و بعد چنين وانمود کرد که مردم البته در رفراندوم شرکت نکردند زيرا «بازي نظام» را به رسميت نشناخته اند!
اين جامعه شناس يک بار ديگر در آستانه ي سوم تيرماه 84 با قاطعيت از پيروزي حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني که مورد حمايت طيف هاي مختلف روشنفکري و احزاب سياسي بود خبر داد و چنين تحليل کرد که : « قطعا مردم ميان آزادي، دمکراسي و رابطه سالم با جهان با اختناق، اقتدارگرايي و ستيز با جهان خارج اولي را انتخاب مي کنند». وقتي پيش بيني او و ساير روشنفکران تحقق پيدا نکرد، جلايي پور گفت: «توده هاي مردم به دليل دست به گريبان بودن با مشکلات معيشتي قادر نيستند، خير درازمدت خود را به درستي تشخيص دهند و لذا سود عاجل را به مصلحت آجل ترجيح داده اند»! البته اين فقط جلايي پور و همفکران روشنفکرش نيست که نتايج انتخابات را احساسي و غيرقابل قبول ارزيابي مي کند، بسياري از اصولگرايان هم وقتي به رمز انتخابات پرشور و انتخاب معنادار مردم پي نمي برند و با وارونگي تحليل هاي خود مواجه مي شوند، از غيرقابل پيش بيني بودن مردم ايران سخن به ميان مي آوردند.
نظريه مبتني بر برنامه ريزي
طرفداران اين نظريه به برنامه ريزي انتخاباتي گروههاي مختلف اشاره مي کنند و از جمله در مورد اصولگراها معتقدند آنان با سياست خاصي که براي بسياري مکشوف نبود برنامه ريزي کردند و در نهايت توانستند هم مشارکت انبوه را رقم بزنند و هم مطلوبترين کانديداي اصولگرا را با رأي مناسب به کرسي رياست جمهوري برسانند.
طرفداران اين نظريه دو گروهند، گروه اول خود اصولگراها هستند. بعضي از آنان که از قضا به شدت در معرض سئوالند که چرا نتوانستند بين خود وفاق ايجاد کنند و با کانديداي واحد و مشخص قدم در عرصه ي حساس و سرنوشت ساز انتخابات رياست جمهوري بگذراند، اين روزها چنين وانمود مي کنند که همه ي اينها مطابق «نقشه» بوده و ضرورت انتخاباتي اقتضا مي کرده که کانديداي نهايي بصورت چراغ خاموش در ميان کانديداهاي ظاهرا قطعي ولي در واقع غيرواقعي وارد ميدان شود و بازي را به نفع اصولگراها ببرد. چهره هاي سرشناس اين جناح به حلقه ي تصميم گيري در اين ميدان اشاره مي کنند که هنوز در مورد اعضاي آن و اهداف و روش آنان سخن روشني به ميان نيامده است.
گروه ديگري که بر اين نظريه دامن مي زنند مخالفان جريان اصولگراها هستند. شايد از اين گروه آقاي منتظري - که معمولا انعکاس دهنده تحليل هاي ديگران است - اولين کسي بود که در يک بيانيه مفصل سياسي کل ماجراي انتخابات را يک طرح سياسي از سوي مسئولان ارشد کشور توصيف کرد و از اينکه اصلاح طلبان و حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني وارد اين ميدان شده اند ابراز تأسف کرد!
محسن کديور هم در يک جمعبندي انتخاباتي پس از پيروزي قاطع محمود احمدي نژاد که او وي را گمنام معرفي مي کرد، اين انتخابات را محصول تدبير و برنامه ريزي مخفيانه بزرگان نظام توصيف کرد و گفت : « رهبري با درايت تمام اين انتخابات را بصورتي آبرومندانه و کاملا دمکراتيک هدايت کرد و نتيجه ي دلخواه خود را از اين انتخابات گرفت»!
از اظهارات حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني هم بر مي آيد که ايشان پيروزي دکتر احمدي نژاد را کاملا «برنامه ريزي شده» و در چارچوب «تدبير سازمان يافته» مي داند و شکست انتخاباتي خود را نه محصول برداشت هاي طبيعي توده هاي ايراني از او و سابقه ي اجرايي اش بلکه محصول فعاليت سازمان يافته تخريبي مي داند. اطرافيان حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني به انتشار 15 ميليون CD و ميليونها نسخه شب نامه اي اشاره مي کنند که گويا گروههاي اصولگرا عليه او توليد و توزيع کرده اند! اين در حالي است که سقف شايعه سازي عليه دکتر احمدي نژاد که دهها برابر اقدام عليه حجت الاسلام و المسلمين هاشمي بود به يک صدم اين ادعا هم نمي رسد.
واقعيت اين است که نهادهاي سياسي کشور و نيز گروههاي سياسي ايران هنوز به درجه اي از بلوغ نرسيده اند که بتوانند افکار عمومي شهروندان و روستاوندان کشور را در قبضه ي خود بگيرند و با يک عمليات پنهان و تدارک تخريب عليه رقيب انتخاباتي، کميت ياکيفيت خاص انتخاباتي راخلق نمايند.
نظريه بينابين
آنچه دراين انتخابات پيش آمد البته فارغ از برنامه ريزي و هدايت سياسي نبود چرا که همه مي دانيم رهبر معظم انقلاب اسلامي از ابتداي رهبري خود درصدد بودند جامعه ي نمونه اي بسازند که در آن امورات ديني و دنيوي و اخروي مردم به سامان مناسب خود برسد از همين رو در عرصه ي فعاليت اقتصادي دولت، روي عدالت اجتماعي تأکيد داشتند و هيأت دولت را به تعقيب اين هدف مهم فراخوانده اند. ايشان در يکي از اظهارات خود فرموده اند: توليد ثروت و توسعه اقتصادي که هدف نهايي نظام سرمايه داري غرب است هدف اصلي و نهايي نظام اسلامي نيست. در نظام ديني اگر چه به توليد ثروت و رشد اقتصادي اهميت داده مي شود ولي هدف نهايي ما عدالت اجتماعي و ريشه کن کردن فقر و تبعيض است. اسلام هرگز قله ثروت را در کنار دره ي فقر تحمل نمي کند».
رهبر معظم انقلاب اسلامي هدف نهايي فعاليت اجتماعي دولت را گسترش دينداري و توسعه معنويت مي دانند و از همان ابتدا به دولت توصيه کرده اند که به «نوسازي معنوي » توجه ويژه نشان دهد. در واقع دو خواسته ي مداوم و کليدي رهبري از دولت ها در طول دوران 16 سال رهبري ايشان نوسازي معنوي و گسترش عدالت اجتماعي بوده است. ما مي دانيم که در طول اين 16 سال اگر چه رهبري همواره به اهميت و لزوم اين دو مسئله تأکيد داشته اند، ولي دولت ها در تأمين آن توفيق کمي داشته اند بر همين اساس در طول 6-5 سال گذشته رهبر معظم انقلاب با جديت بيشتري اين دو مطالبه را دنبال کرده اند با اين تفاوت که در اين دوره رهبري تلاش کرده اند تا اين دو مطالبه را به مدنظر توده هاي مردم برسانند تا در اولويت گزينش هاي توده اي قرار بگيرد.
آنچه در اين 3-4 سال اخير در کشور اتفاق افتاد و منشاء تحولاتي در سطح مديران اجتماعي گرديد در واقع نشانه به ثمر نشستن تلاش رهبري در بسترسازي اجتماعي براي تحقق «عدالت اجتماعي» و «نوسازي معنوي» بوده است. شکل گيري شوراهاي دوم شهرو روستا، ترکيب مجلس هفتم و اينک کيفيت انتخابات رياست جمهوري نهم که در اين مسير اتفاق افتاده است، نمي تواند خارج از چارچوب تدبير عاليه رهبري قلمداد شود ولي اين به آن معنا نيست که پس فلان عضو شوراي شهر يا فلان نماينده ي مجلس يا فلان کانديداي رياست جمهوري هم در طرح کلي رهبري بصورت مصداقي مطرح بوده اند. در واقع رهبر معظم انقلاب اسلامي با علام اينکه من يک رأي دارم و جز خودم و خدا کسي از آن آگاهي ندارد، خود پاسخگوي اين شبهه بوده اند.
در عين حال دو سطح ديگري از برنامه ريزي هم در اين ميدان قابل توجه است. رهبر معظم انقلاب اسلامي در هر انتخاباتي و از جمله در اين انتخابات بر مبناي روش حضرت امام خميني (ره)، ملاک ها و معيارهايي را مطرح و بر آن تأکيد مي کنند. رهبري در اين انتخابات ملاک هاي چند گانه اي که بخشي ناظر به مشارکت انبوه و بخشي ناظر به انتخاب اصلح بود را مطرح فرمودند و اساسا با اعلام سال 84 بعنوان سال همبستگي ملي و مشارکت عمومي اهميت خاص اين دوره از انتخابات را مورد تأکيد قرار دادند. سخنراني هاي سلسله وار وي در استان کرمان و تأکيدي که بر شکل گيري دولت آينده بر محور مبارزه با فقر، فساد، تبعيض و گسترش عدالت داشتند، نگاه توده هاي مردم را در انتخابات اصلح تقويت مي کرد. ملاک هايي از قبيل داشتن نشاط و شادابي در کار، استفاده از نيروهاي جوان، مقاوم در برابر زياده خواهي غرب، تدين و سلامت نفس، اعتقاد راسخ به لزوم مبارزه با فقر و فساد و تبعيض وقتي با کانديداهاي انتخاباتي مواجه مي شد فقط با بعضي از آنان انطباق داشت. اين ملاک هاي رهبري در انتخابات بسيار تعيين کننده بودند. امروز مي توانيم با قاطعيت و بدون پرده پوشي و با همه ي احترامي که براي همه کانديداهاي اين انتخابات ( بويژه کانديداهاي روحاني) قايل هستيم بگوئيم مصداق اکمل و اتم آن ملاک ها رئيس جمهور منتخب مردم، دکتر محمود احمدي نژاد است.
سطح ديگري از برنامه ريزي به دو حلقه اي مربوط است که پيش از انتخابات طراحي شده بود. در اين مقطع حلقه ي اول تصميم گيري شامل سر شاخه هاي جريان اصولگرا بود که بصورت اعلام نشده جلساتي را برگزار کردند و با لحاظ کردن ملاک هايي که در سخنان عمومي رهبر انقلاب آمده بود، سعي کردند ضوابطي را براي رسيدن به کانديداي طيف اصولگرا مشخص نمايند. حلقه دوم شامل يک گروه چهار نفره (بنا به آنچه اعلام شده مرکب از حجت الاسلام ناطق نوري عضو برجسته جامعه روحانيت، محمدرضا باهنر دبير کل جامعه اسلامي مهندسين و نايب رئيس مجلس شوراي اسلامي، حسين فدايي دبير کل جمعيت ايثارگران، حبيب اله عسکراولادي عضور برجسته جمعيت موتلفه و بنا بود ملاک هاي حلقه ي اول را با کانديداها انطباق دهند تا ميزان همخواني آنان با ملاک ها مشخص باشد. حلقه دوم که با تعدد کانديداي اصولگرا مواجه شده بود چاره ي کار را در اين ديد که در نهايت از طريق نظرسنجي از توده هاي مردم کانديداي مقبولتر مشخص شود و همان فرد بدون لحاظ کردن مقوله ي « اصلح»، بعنوان کانديداي اصولگرايان معرفي گردد. اين شورا اين را بعنوان ميثاقي ميان علي اکبر ولايتي، علي لاريجاني، محسن رضايي، محمود احمدي نژاد، احمد توکلي و در اواخر محمد باقر قاليباف مشخص کرد از اين رو فرمول انتخاب اصلح به انتخاب «صالح مقبول» تغيير کرد. منطق اين ماجرا مشخص بود، حسين شريعتمداري مدير مسئول کيهان چندين نوبت در سر مقاله هاي اين روزنامه استدلال کرد که: « فراخواندن نيروها به رأي دادن به کانديدايي که رأي عمومي دارد و پيروزي او قطعي است ولو اينکه 70 درصد شرايط و ضوابط را دارا باشد از فراخواندن نيروها حول محور کانديدايي که اگرچه 100 درصد با ضوابط مي خواند ولي پيروزي او حتمي نيست و فقط «محتمل» است که رأي بياورد، اولي است.
منطق اصولگراها قابل فهم بود و کانديداها هم هر کدام اين را ظاهرا پذيرفته بودند ولي اين رويه با انتقاداتي مواجه شد و در ضمن با تحولات آينده هم دچار مشکل شد که نشان مي داد طرح از جامعيت و پختگي لازم برخوردار نيست.
انتقادات به طرح
انتقاد ديگر به طرح اين بود که شورا با کانديداهايي مذاکره کرده بود که بعضي از آنان از حداقل پشتيباني افکار عمومي برخوردار نبودند و در عين حال قابليت تبديل شدن به چهره انتخاباتي هم نداشتند (علي اکبر ولايتي و علي لاريجاني از جمله اين کانديداها بودند). در عين حال اين شورا تعدد کانديداهاي اصولگرا را به شش يا هفت تن رسانده بود و عملا ميدان فعاليت را ميان آنان تقسيم کرده بود و اين به کاهش توان جمعي اصولگراها منتهي مي شد.
انتقاد ديگر اين بود که وقتي شوراي هماهنگي از شش نفر بعنوان «کانديداي احتمالي » سخن مي گويد و آنان را وارد فعاليت مي کند، اندک اندک هر کدام از آنان که با «جمعيتي » و «رسانه اي» مواجه مي شوند خود را «برترين» احساس مي کنند و در عين حال در اين ميان ناچارند ستادهايي تشکيل بدهند و با افراد شاخص استانها و شهرستانها قول و قرارهايي بگذارند که بعدا رها کردن آنان و رها کردن موقعيتي که خلق شده است، آسان نباشد. اين نکته عملا اتفاق افتاد از ميان شش کانديدا فقط يک نفر ( علي لاريجاني) در قيد قول و قرار و ميثاق شوراي هماهنگي باقي بود. شايد دليل او هم اين بود که شورا رسما او را کانديداي نهايي معرفي کرد ه است. دکتر احمد توکلي بدون آنکه مشخص شود چه جايگاه انتخاباتي دارد دو روز پيش از شروع نام نويسي، کناره گيري خود را اعلام کرد و بعدا حمايت خود را از کانديداي تازه وارد به اين شورا ( محمدباقر قاليباف) اعلام کرد و عملا تصميمات شورا را نقض کرد، علي اکبر ولايتي ضمن آنکه در درون شورا عليه آن موضعگيري کرد يک روز پيش از نام نويسي اعلام کرد که به نفع حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني ( که اصولا در حلقه ي شورا نبود) از ورود در انتخابات انصراف داده است و محسن رضايي از همه ي موقعيت هاي تبليغات رسانه اي استفاده کرد و دو روز پيش از روز رأي گيري کناره گيري کرد بدون آنکه توصيه اي به پيروي از تصميمات شوراي هماهنگي يا حمايت از يکي از کانديداهاي اصولگرا را به هواداراي خود داشته باشد! او در عين حال مهمترين امکان رسانه اي خود (سايت بازتاب) را در فاصله ي 27 خرداد تا سوم تيرماه به ستاد حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني (رقيب کانديداي اصولگراها در دور دوم ) واگذار کرد. در واقع شوراي هماهنگي نتوانست گروههاي تشکيل دهنده شورا را هماهنگ کند و نتوانست کانديداهاي اصولگرايان را مديريت کند.
انتقاد ديگر اين بود که وقتي کانديداها متعدد مي شوند نيروهاي خط مقدم اصولگرا در جامعه که نقش دعوت و مديريت درون توده اي را بعهده دارند، گرفتار تشتط و چندپارچگي مي شوند و بعضي از نيروها هم که نمي خواهند در اين چندپارچگي به وجهه شان ( که مهمترين سرمايه فعاليت اجتماعي آنان است ) آسيب وارد شود، عملا کنار مي کشند يا در انتظار مي مانند و اين بهترين هديه نخبگان اصولگرايان هب طرف مقابلشان محسوب مي شود.
رخدادهاي پيش بيني نشده
ورود محمدباقر قاليباف به جمع اصولگرايان در روزهاي پاياني فروردين ماه 84 و تبليغات خاصي که دراين خصوص شکل گرفت کار تصميم گيري را براي اعضاي شوراي هماهنگي سخت کرد و ظاهرا شکاف مهمي ميان حلقه ي اول که کانديدا شدن قاليباف را برگ برنده اصولگراها (و البته نه کانديداي نهايي) ارزيابي مي کرد و حلقه ي دوم ( شوراي هماهنگي ) که کانديداي نهايي خود را علي لاريجاني مي دانست، پديد آورد. پس از اين مشهور شد که او حدود 20 درصد از آراء را دارد و تنها 2 درصد از کانديداي اول فاصله دارد در حاليکه محبوبيت کانديداي شوراي هماهنگي در فاصله 15 فروردين تا 27 خرداد همواره بين 13 تا 17 درصد ارزيابي مي شد. ورود قاليباف عملا مشکلات زيادي را پديد آورد. اولين کارکرد ورود او اختلاف در کانون تصميم گيري اصولگرايان (حلقه هاي اول و دوم) بود. اختلاف بعدي اين بود که دو گروه مقتدر انتخابات رياست جمهوري (جمعيت ايثارگران و طيف سنتي تر اصولگرايان) به دو دسته طرفداران قاليباف و طرفداران لاريجاني تقسيم شدند. اختلاف بعدي اين بود که در بدنه اجتماعي اختلاف بوجود آورد اگر چه سازمانهاي اجتماعي بخش زيرين جامعه به دليل اصراري که سازمان هايي بر ارجحيت رأي به قاليباف داشتند گرايشي به وجود آمد ولي توده هاي اصولگرا با دلايل خاص قاليباف را بر نمي تافتند. تبليغات فراوان و پر حجم قاليباف که به گزارش ايسنا ( که از طريق نظر سنجي از شهروندان صورت گرفته است) بعد از هاشمي در رديف دوم قرار داشت، نيروهاي مذهبي را که مي خواستند حول شعار مبارزه با فقر و فساد و تبعيض توده ها را بر محور کانديداي اصولگرا جمع نمايند را دچار مشکل جدي کرد و رغبت رأي دادن به وي را حتي از نيروهاي فعال مذهبي گرفت.
نحوه ورود حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني به صحنه انتخابات، اصولگرايان را دچار مشکل جدي کرد و برنامه ي آنان را با اخلال مواجه نمود.آقاي هاشمي رفسنجاني به دليل زخم عميقي که از اصلاح طلبان بر تن داشت در دو انتخابات شوراها دوم و مجلس شوراي اسلام هفتم براي خارج کردن اين دو نهاد از دست تندروها با اصولگراها همراهي کرده بود و تا حدود زيادي کدورت ناشي از حمايت او از طيف کارگزاران و تندروهاي دولت حجت الاسلام خاتمي را از ذهن و دل اصولگرايان زدوده بود. براي کساني که با مسائل سياسي تماس نزديک داشتند، مشخص بود که ماه عسل ميان حجت الاسلام و المسلمين هاشي و اصولگرايان در روزهاي آغازين تبليغات انتخاباتي رياست جمهوري به پايان مي رسد و جاين آن را «رقابت سياسي» مي گيرد چرا که حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني ( تقريبا) به اندازه اي که از حزب مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب دل پر دردي داشت، «آبادگران» را هم که شعار تحول اقتصادي مي داد و نقدي صريح بر سياست هاي اقتصادي و فرهنگي 16 سال گذشته داشت را مي داد خطرناک مي دانست و اقتدار آنان و تمرکز قدرت در دستشان را مضر مي دانست ولي با اين وجود بعضي از نيروهاي سنتي اصولگرا با تکيه بر روابط قديمي با حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني، فکر مي کردند مي توانند با ايشان توافق کنند از همين رو در طول 4-5 ماه منتهي به انتخابات ديدارهاي فراواني ميان چهره هاي شاخص اصولگرا با رئيس قدرتمند مجمع تشخيص مصلحت نظام برگزار شد و هر بار نيروهاي اصولگرا ابراز اطمينان مي کردند که آقاي هاشمي رفسنجاني از اتحاد اصولگرايان و کانديداي نهايي آنان حمايت مي کند!
حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني بارها در جلسات خصوصي با اصولگراها مي گفت قصد ندارد کانديداي رياست جمهوري شود و معتقد است بايد کار به «جوانان» سپرده شود ولي هرگاه يکي از چهره هاي اصولگرا اعلام مي کرد رئيس جمهور سابق قصد کانديداتوري ندارد، دفتر ايشان تکذيب مي کرد و مي گفت وي نفيا يا اثباتا تصميمي نگرفته است.
اما تيزبين هاي سياسي مي دانستند اگر حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني يقين کند يا حتمال قوي دهد که واجد حداقل آراء براي احراز رياست جمهوري است در کانديدا شدن درنگ نمي کند چرا که حجت الاسلام والمسلمين هاشمي به شدت نسبت به ميراث 16 سال اجراي سيستم اقتصادي مبتني بر «رشد» حساسيت دارد در حالي که جريان سياسي - اقتصادي تشکيل دهنده شوراي دوم شهر تهران و مجلس هفتم شوراي اسلامي منتقد جدي سياست هاي اجرايي برنامه توسعه اقتصادي کشور بودند و تسلط آنان بر دولت مهر پاياني بود بر سياست هاي اقتصادي دولت هاي هاشمي رفسنجاني و محمد خاتمي. با اين وصف نه اصولگرايان حاضر بودند تضميني براي حفظ سياست هاي اين دوران بدهند و نه گروه اقتصادي حجت الاسلام و المسلمين هاشمي مي توانستند از ميراث خود چشم بپوشند پس چاره اي نبود جز اينکه حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني خود به ميدان بيايد و آخرين تلاش هاي خود را براي ناکام کردن اصولگرايان به کار بندد. درحقيقت هاشمي در انتخاباتي وارد مي شد که رقيب اصلي خود را اصولگرايان مي دانست.
اما حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني براي توفيق در اين ميدان فعاليت بسيار زيرکانه و هوشمندانه اي به کار گرفت. او بايد اعلام تصميم قطعي خود را تا آنجا که امکان داشت به تأخير مي انداخت و با سخن گفتن با لحن متغير سياست دو جانبه اي رابه کار مي گرفت. حجت الاسلام و المسلمين هاشمي با اظهارات کاملا سيال مبتني بر آمدن و نيامدن، حضور خود در صحنه را به «مسئله اصلي انتخابات» تبديل مي کرد و افکار عمومي دائما در تردد حول محور يک کانديدا قرار مي گرفت اين موضوع سبب مي شد که يک کانديدا از ساير کانديداها متمايز شود. در همين ايام ماهنامه «گزارش» در تصوير جلد خود يک اله کلنگ را به تصوير مي کشيد که همه کانديداها يک طرف بودند و هاشمي با نوک پاي خود همه ي آنان را به هوا پرتاب مي کرد!
يک جنبه ديگر روش حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني اين بود که تصميم گيري رادر جبهه ي رقيب اصلي (جنا ح اصولگرا) کاملا مختل مي کرد چرا که بعضي از گروههاي تشکيل دهنده ي اين طيف (از جمله جامعه روحانيت، جامعه مدرسين و حزب موتلفه) مايل نبودند به رقابت با «استوانه انقلاب» بپردازند. در عين حال آقاي هاشمي مي دانست که حتي اين گروهها هم کانديدا شدن او را به مصلحت نمي دانند. به هر روي اقدام تأخيري رئيس محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام، «تصميم گيري نهايي و اجتماعي» اصولگرايان را ناممکن مي ساخت.
در همان حال در اردوگاه اصولگرايان کانديداهايي بودند که نمي خواستند رقيب آقاي هاشمي باشند. علي اکبر ولايتي، علي لاريجاني، محمدباقر قاليباف و محسن رضايي چهار کانديدايي بودند تا نيمه ي خرداد حضورشان را منوط به عدم حضور حجت الاسلام و المسلمين هاشمي در انتخابات کردند. اولين بار علي لاريجاني که اصلي ترين کانديداي اصولگرا خوانده مي شد اعلام کرد با هاشمي رقابت نمي کند ولي فقط زماني که شوراي هماهنگي وي را به خاطر اين موضع سرزنش کرد، او اعلام کرد: «باحفظ حرمت هاشمي تا آخر مي مانم» ولي بعداز اين رفتار لاريجاني هم بيان کننده ي تزلزل او بود و هم هيچ موضعي که بوي رقابت با رئيس سابق خود مي داد از خود بروز نداد. محسن رضايي اگرچه گاهي سياست هاي دوره هاشمي را نقد مي کرد ولي در نهايت با قاطعيت از عدم حضور هاشمي در انتخابات خبر مي داد. محمدباقر قاليباف که پس از چند جلسه گفتگو با رئيس مجمع تشخيص مصلحت کانديدا شده بود در ظاهر نشان مي داد که اصلي ترين رقيب حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني است ولي وقتي در فاصله ي دور اول و دوم انتخابات بطور ضمني طرفداران خود را به سمت رأي دادن به هاشمي سوق داد ميزان جديت او در رقابت با حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني را نشان داد.
البته بعضي از کساني که در ارزيابي سياسي بدبينانه تر سخن مي گويند کانديدا شدن ولايتي، قاليباف و محسن رضايي را حلقه هايي از يک طرح براي دور کردن اصولگرايان از انسجام و در نتيجه ناکام شدن در انتخابات ارزيابي مي کنند آنان بخصوص پس از آنکه اين سه تن در نهايت حجت الاسلام و المسلمين هاشمي را بر دکتر محمود احمدي نژاد (يکي از شش کانديداي طيف اصولگرا و عضو ميثاق چهار کانديدا) ترجيح دادند، بر اين بوار تاکيد مي کنند.
به هر روي حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني با صدور بيانيه اي در يک روز قبل از نام نويسي کانديداها در وزارت کشور رسما وارد صحنه انتخابات شد. بيانيه ي رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام به گونه اي تنظيم شده بود که واکنش هايي را در پي داشت. حجت الاسلام کروبي به آن بخش از بيانيه ي حجت الاسلام و المسلمين هاشمي ايراد گرفت که نوشته شده بود: « چون در بين نام هاي مطرح، کانديدايي نديدم که بتواند بار سنگين رياست جمهوري را بر دوش بکشد به ناچار کانديدا شدم» اما جداي از کنايه هايي که رقباي هاشمي را ناراحت مي کرد، متن بيانيه چون از يک سو فاقد مطالبات رهبري و مردم ( از جمله مبارزه با فقر و فساد و تبعيض و استقرار عدالت اجتماعي ) بود و از سوي ديگر تلفيقي از تصريح به تداووم سياست هاي اقتصادي و سياسي دوران سازندگي و 8 سال پس از آن بود، نارضايتي علمايي که در بيانيه ي 24 نفر بصورت مشروط از کانديداتوري حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني حمايت کرده بودند؛ در پي داشت از همين رو همه ي آن 24 نفر و نيز جامعه روحانيت مبارز و... در دور دوم سکوت کردند.
وقتي جبهه بندي انتخاباتي ميان حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني و دکتر محمود احمدي نژاد در دور دوم پيش آمد همه کساني که نمي خواستند اصولگراها پيروز شوند (از جمله ملي مذهبي ها و عناصر نهضت آزادي و اجزاء جبهه ي دوم خرداد) به نفع حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني وارد ميدان گرديدند، نگراني نيروهاي مذهبي - انقلابي حامي حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني در دور دوم فزوني گرفت و اکثر آنان دچار ترديد وتفرقه شدند.
اما در عين حال در دور دوم تقريبا تکليف همه در دادن رأي مشخص بود چون ميان دو کانديدا جبهه ا ي به وجود آمده بود. اين جبهه سبب شد که بر خلاف پيش بيني ها انتخابات دور دوم با کاهش مشارکت چشمگير مواجه نشود.28 ميليون نفر درد دور دوم شرکت کردند اين عده فراتر از شرکت دوم درا نتخابات دور هشتم ( 18 خرداد 80) بود. در عين حال آراء باطله که در دور اول که 1/200/000 عدد بود در دور دوم به نيمي از آن ( حدود 600 هزار رأي) کاهش يافت.
تشکيل جبهه انتخاباتي ميان دو کانديداي دوره دوم رياست جمهوري سبب شد آرايي که ميان هفت کانديداي دوره اول پراکنده شده بود، روي دو کانديدا توزيع شود. برآوردهاي اوليه بعضي از گروههاي سياسي اين بود که آراء حجت الاسلام کروبي، مهندس مهرعليزاده، دکتر معين و بخش هايي از آراء دکتر لاريجاني و دکتر قاليباف به سبد انتخاباتي حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني ريخته مي شود بر همين اساس حميدرضا جلالي پور دو روز پس از انتخابات دور اول با قاطعيت گفت: «بعيد است هاشمي رأي نياورد» واضافه کرد: «پيروزي هاشمي کافي نيست بايد پيروز مطلق شويم». درعين حال هواداران حزبي هاشمي، کروبي، معين و مهر عليزاده تدارک وسيعي را براي رأي اوردن حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني در دور دوم بکار بستند. اين اقدامات از فتواي تحريم رأي به دکتر احمدي نژاد (که از جمله در مقالات محمد جواد حجتي کرماني، سيد حسين موسوي تبريزي و احمد پور نجاتي در روزنامه شرق) شروع مي شد و تا بستن صدها اتهام به احمدي نژاد در روزنامه هاي مختلف از روزنامه اصولگراي جمهوري اسلامي تا روزنامه «آفتاب يزد» وابسته به مجمع روحانيون مبارز، روزنامه ملي و مذهبي «توسعه» و روزنامه مشارکتي «اقبال» و روزنامه کارگزاران - ملي مذهبي «شرق» و سايت هاي «آفتاب نيوز، وابسته به مجمع تشخيص مصلحت، «هاتف نيوز، وابسته به ستاد هاشمي رفسنجاني، «امروز، وابسته به حزب مشارکت، «گويا نيوز» وابسته به جريان ملي مذهبي و خبرگزاري «ايلنا» وابسته به حزب اسلامي کار امتداد مي يافت.
در اين ميان ارائه ليست هاي فراواني در روزنامه ها از سرشناس هاي عرصه فرهنگ، هنر، ورزش، سياست، دانشگاه، حوزه در حمايت از حجت الاسلام و المسلمين هاشمي - که اکثرا از تخريب عليه احمدي نژاد خالي نبود -، از فشردگي و پر شمار بودن تبليغاتبن نفع حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني خبر مي داد. در همين ايام روزنامه هاي اين طيف در فاصله 28 خرداد تا اول تير بصورت ويژه نامه اي انتخاباتي به نفع رئيس مجمع تشخيص مصلحت درآمده بود. علاوه بر آن روزنامه شرق با انتشار ويژه نامه جدايي، در روز پنجشنبه دوم تيرماه - که تبليغات ممنوعيت قانوني داشت- به شدت احمدي نژاد را تخريب مي کرد، بصورت رايگان در تيراژ بسيار بالا که به چند هزار نسخه مي رسيد، توزيع کرد. ستاد انتخاباتي «مردمي» (!) حجت الاسلام و المسلمين هاشمي که توسط دکتر حسن غفوري فرد ويژه نامه اي در روز چهارشنبه اول تيرماه منتشر کرد و در آن به کرات و تکرار چهره دکتر احمدي نژاد را تخريب کرده بود، در سطح وسيع از طريق کليه روزنامه هاي طيف هاي مختلف حامي حجت الاسلام و المسلمين هاشمي منتشر کرد.
از آن طرف روزنامه هاي رسالت ( وابسته به جمعيت مؤتلفه و جامعه اسلامي مهندسين ) رويه ي بيطرفي را در پيش گرفته بود، روزنامه ي کار وابسته به ستاد انتخاباتي دکتر قاليباف سکوت پيشه کرده بود، صدا و سيما ظاهرا بيطرف بود ولي سرجمع با انعکاس مکرر و غير ضروري و... بيانيه نيزسخنان رئيس جمهور که در آن عبارت هاي معنا داري به نفع حجت الاسلام و المسلمين هاشمي و عليه دکتر احمدي نژاد بود، مرز بيطرفي را مخدوش مي کرد. در يک جمعبندي فقط روزنامه سياست روز که وابسته به جمعيت ايثارگران در ماههاي منتهي به دور اول انتخابات به نفع دکتر قاليباف فعاليت مي کرد در فاصله ي دور اول و دوم انتخابات از دکتر احمدي نژاد حمايت کرد. روزنامه هاي جام جم (وابسته به صدا و سيما) و همشهري (وابسته به شهردار تهران) بر خلاف روزنامه ايران (وابسته به خبرگزار جمهوري اسلامي ) بيطرفي را رعايت کرده اند. با اين وجود بسياري از تحليل گران با نگاه به حجم تبليغات رسانه اي و خياباني هواداران حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني، پيروزي او را قطعي مي دانستند. اگر چه به دليل اينکه برايشان انتخابات رياست جمهوري جنبه حياتي داشت، نگراني هاي فراواني داشتند تا جائيکه بهزاد نبوي رهبر سازمان مجاهدين انقلاب و حزب مشارکت روز 29 خرداد به روزنامه ي ايران گفت: «با توجه به اينکه مردم عادي در دور دوم کمتر شرکت مي کنند و از اختلاف کم رأي هاشمي با نفر بعدي نگران هستيم... براي اين تصميم گرفتيم براي جلوگيري از اين خطر هر اقدامي که از دستمان بر مي آيد انجام دهيم. ما اين خطر را آنقدر بزرگ مي بينيم که تصور مي کنيم هر چه زودتر بايد با تمام امکانات و همه ستادهاي خود در سراسر کشور وارد ميدان شويم.»
اما آنچه روز سوم تيرماه اتفاق افتاد فاصله ي بسيار زيادي با اين تحليل ها داشت. در اين انتخابات رأي حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني که در دوره اول حدود 6 ميليون بود در دور بعد با 60 درصد افزايش به حدود ده ميليون رأي نزديک به رأيي که او در 21 خرداد 1372 به دست آورده بود) رسيد و رأي دکتر احمدي نژاد که در دور اول حدود رأي دور اول حجت الاسلام والمسلمين هاشمي بود 200 درصدافزايش يافت و به حدود 17/250/000 رأي رسيد. اين تفاوت از آنجا ناشي مي شد که هاشمي رفسنجاني طبق نظر سنجي هايي که حدود پنج ماه پيش از انتخابات رياست جمهوري انجام شده بود 67 درصد رأي منفي داشت يعني 67 درصد شهروندان حاضر نبودند تحت هيچ شرايطي به او رأي دهند اين در حالي بود که اگر چه رأي احمدي نژاد در دور اول به اندازه رأي مثبت هاشمي بود ولي چون ميزان رأي منفي او حداکثر 30 درصد از کل واجدان شرايط رأي بود، در رقابت با هاشمي توانست 200 درصد از 260 درصد آراء مجموعه کانديداهاي راه نيافته به دور دوم را از آن خود کند.
جالب اين است که در دور دوم ميزان مشارکت در استانهاي اصفهان (7 درصد)، مازندران (4 درصد)، کرمان (3/5 درصد)، چهار محال و بختياري ( 3 درصد)، سمنان (1 درصد) و گيلان (2 دهم درصد) افزايش يافت و حدود 90 درصد آراء افزوده شده بنام احمدي نژاد در صندوق ريخته شد و حجت الاسلام هاشمي اکثريت آراء در سه استان از چهار استاني که در دوره اول رأي اول را داشت به نفع رقيب خود در دور دوم از دست داد او حتي در استان خود (کرمان) و شهر خود (رفسنجان) نتيجه را به احمدي نژاد واگذار کرد. انتخابات دور دوم در استانهايي که دور اول حاميان هاشمي بيش از مجموعه سه کانديداي اصولگرا براي کانديداي خود رأي جمع کرده بودند شامل استانهاي خوزستان، کردستان، هرمزگان، فارس، گلستان، زنجان، بلوچستان، لرستان و خراسان رضوي، با کاهش مشارکت مواجه شدند. رأي احمدي نژاد در اين دوره در استانهاي مذهبي تر (شامل قم، خراسان رضوي، خراسان جنوبي ) يزد، اصفهان بين 3 تا 5 برابر رأي رقيب او بود.
پيش بيني پيروزي دکتر محمود احمدي نژاد در دور دوم در مصاف با حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني چندان مشکل نبود، درست يا غلط، فرودست مردم، هاشمي را نماد وضع موجود و مسبب مشکلات معيشتي خود مي دانستند و احمدي نژاد را خارج از کادر متوليان سابق و حال اجرايي کشور مي دانستند بنابراين همانگونه که دردوم خرداد 76 براي تحول در امور خود به حجت الاسلام سيد محمد خاتمي هجوم آوردند اينک اين هجوم آراء متوجه احمدي نژاد شده است. مردم در سال 76 فارغ از مفهوم چپ و راست، رئيس جمهور را برگزيدند اينک نيز. حتي مفاهيم اصلاح طلبي و اصولگرايي در نزد توده هاي مردم مفهوم حزبي و گروهي ندارد و اي بسا آنان تعريف ديگري از اين دو واژه دارند، تعريفي که با تعاريف نخبگان اصلاح طلب و اصولگرا تفاوت مي کند.
ادبيات توده ها- ادبيات نخبگان
فعاليت ديگر احزاب اين است که در ماههاي منتهي به انتخابات از طريق افکار سنجي، حساسيت مردم را مورد ارزيابي قرار داده و اولويت هاي آنان را در زمينه سياست هاي داخلي و خارجي به دست مي آورند آنگاه شعارهاي خود را با اين حساسيت ها وا ولويت ها تطبيق مي دهند به همين نسبت فراوان ديده شده است که شعارهاي دو حزب سياسي مخالف در يک کشور کاملا به هم نزديک مي شوند.
اين موضوع در مورد انتخابات ايران هم وجود دارد يعني احزاب سياسي اگر چه در فاصله ي چهار ساله دو انتخابات سعي مي کنند ادبيات خاص خود را به جامعه تسري بدهند ولي در هنگام انتخابات گرايش به آرايه ها و ادبيات توده اي به وجود مي آيد که گاهي افراطي و غلط هم مي باشد.
واقعيت اين است که در انتخابات اخير رياست جمهوري اکثر کانديداها و گروههاي هواداران آنان نتواستند با توده هاي مردم رابطه برقرار کنند. بعضي از آنان اولويت هايي را مطرح مي کردند که از نظر مردم اولويت نبود (نمونه معين و مهرعليزاده) بعضي اولويت هاي مردمي را با زبان عامه فهم بيان نمي کردند (نمونه رضايي و قاليباف). نتيجه ي اين دو ادبيات در نتيجه ي انتخابات کاملا معلوم شد.
مثلا دکتر مصطفي معين در تبليغات انتخاباتي خود بر استفاده از همه گرايش ها و تقويت آزادي و دمکراسي در کشور تأکيد مي کرد در حاليکه مردم مشکل را در اين نمي ديدند که از گرايش هاي مختلف سياسي استفاده نمي شود يا مشکل را در نبود دمکراسي و آزادي نمي ديدند. حتي اکثر شهروندان آزادي هاي کنوني را افراطي و سبب فروپاشي نهاد جامعه و خانواده ارزيابي کرده و خواهان اعمال کنترل از سوي دولت هستند. اين علاوه بر آن بود که دکتر معين از کلمات مناسب و لحن مناسب هم براي انتقال منظور خود استفاده نمي کرد.
مهندس مهرعليزاده در تبليغات انتخاباتي خود روي انطباق سياست هاي داخلي ايران با سيستم اقتصادي بين المللي (گات و اتحاديه اروپا) اصرار داشت و بر توليد ثروت تأکيد مي کرد. در حاليکه شهروند ايراني، مشکل را را در کمي ثروت در کشور يا ناهمخواني اقتصاد ايران با اقتصاد بين المللي نمي ديد و تردد فراوان مقامات خارجي به ايران و تردد فراوان مقامات ارشد ايراني به خارج را نشانه عدم وجود مشکل در اين زمينه ارزيابي مي کند.
دکتر محمدباقر قاليباف که از ديد توده هاي مردم هنوز يک «پليس» بود از ادبياتي تهاجمي استفاده مي کرد و خواهان دگرگوني همه ي مناسبات توده ها و حکومت بود ولي آنقدر کلي گويي مي کرد که مردم نمي دانستند منظور در او چيست. اينکه مي گويد مي خواهيم رابطه از بالا را به رابطه از پايين تبديل کنم يعني چه؟ در عين حال تغييرات فراوان در لباس، صورت و دکور پشت سر قاليباف توده ها را نه تنها حذب نمي کرد بلکه آنان را بدبين مي کرد و دلسوزي و صداقت او را زير سؤال مي برد. حجم فراوان و تنوع تبليغات انتخاباتي قاليباف (که بنا به گزارش ايسنا بعد از هاشمي رديف دوم را بخود اختصاص داده است) از نظر توده هايي که گرفتار محروميت اقتصادي بودند نکته منفي به حساب مي آمد. در نهايت قاليباف نه کانديداي اصول گرايان شد نه اصلاح طلبان نه پيران و نه جوانان. ادبيات و لحن دکتر لاريجاني همين نقيصه را داشت. او از صراحت لهجه برخوردار نبود هيچکس نمي توانست تفاوت او را با حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني در عرصه مسايل داخلي درک کند. او فقط در سياست خارجي و مسايل هسته اي نشان مي داد که حرف جداگانه دارد. لاريجاني چند نوبت از شايعه بيماري خود انتقاد کرد و بر ماندن در عرصه تا پايان انتخابات تاکيد مي کرد. از قضا تا آخر هم نتوانست چهره اي مصمم به ماندن و داراي سلامت جسمي از خود به مخاطب بباوراند. لاريجاني کمتر از توده و رنج هاي آنان سخن مي گفت و بيشتر به دانشگاه فرهيختگان تکيه مي کرد. شايد او راه ورود به توده را از طريق دانشگاه و نخبگان آن جستجو مي کرد.
در اين ميان سه نفر از کانديداها راحت تر با توده ها رابطه برقرار کردند، دکتر محمود احمدي نژاد، حجت الاسلام کروبي و حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني. حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني از لحني استفاده مي کرد که مردم مي فهميدند ولي اکثر آنان از او نمي پذيرفتند. کسي در اينکه «هاشمي دنبال چيست» و «اگر او بيايد چه مي شود» سؤال نداشت ولي مخاطبان هاشمي به سه دسته تقسيم مي شوند 1- عده اي مي گفتند بالاخره هاشمي از ديگران فهميده تر و تواناتر است؛ 2- عده اي مي گفتند حرفه هاي او براي حل مشکل معيشت مردم واقعي نيست و او براي رأي آوردن اين حرف ها را مي زند؛ 3- عده اي مي گفتند او راست مي گويد ولي راست هاي او وضع ما را بدتر مي کند. شايد از همين رو بود که در دور دوم فقط يک سوم آراء شهروندان و روستا وندان را کسب کرد. در عين حال شعار حجت الاسلام و المسلمين هاشمي که «همه باهم کار براي آبادي ايران اسلامي» بود، هوشمندانه طراحي نشده بود چرا که بيش از سه چهارم واجدان شرايط رأي مي گفتند همين اکنون همه با هم کار مي کنيم ولي مشکل داريم يا مي گفتند همه با هم کار مي کنيم ولي نتيجه ي آن به جيب ديگران مي رود.
حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني در تبليغات خود تيم مناسبي را به کار نگرفته بود از همين رو رفتار انتخاباتي او و هوادارنش کاملا متناقض بود. فيلم اول که فضايي تجديد نظرطلبانه و غيراصولگرايانه داشت و جامعه ي مطلوب او که در آن آزادي جوانان پر رنگ تر مي شد را به تصوير مي کشيد توده هايي مردم که خواهان کنترل اجتماعي بيشتر هستند نيروهاي مذهبي و نيز نخبگان مذهبي را شديدا نگران مي کرد و سبب ريزش آراء او شد.
در فيلم دوم که کاملا در تناقض با فيلم اول بود هاشمي فقط از خود و مظلوميتش سخن گفت و نه از مردم و مشکلاتشان. او در عين اينکه مي گفت به سمت من و خانواده ام تيرهاي تهمت از دوست و دشمن نشانه رفته اند و لذا من در اوج مظلوميت هستم همچنانکه شهيد بهشتي در هنگام شهادت بود، محل اسکان خود و محل صرف صبحانه را مکاني مجلل با درخت هايي کهن سر به فلک کشيده و در محاصره انواع گلهاي با طراوات نشان مي داد. در فيلم دوم که روي شخص حجت الاسلام هاشمي فوکوس شده بود و در اغلب آن فارغ از لباس روحاني بود اينگونه وانمود مي شد که اينک اقتصاد کشور، کشاورزي ايران، صنعت و معدن ايران، زندگي اجتماعي ايرانيان، فرهنگ کشور و... همه متوقف و در انتظار ورود حجت الاسلام و المسلمين هاشمي به صحنه انتخابات است و همه آنان بلافاصله پس از ورود او به صدارت کشور به راه مي افتند. اين صحنه ها از منظر توده هاي مردمي که هر روز از صدا و سيماي جمهوري اسلامي خبري از او بعنوان «مسئول در مصدر» شنيده اند اصلا باور کردني نبود. مردم اين را مواجهه اي درست نمي ديدند. از همين رو فيلم دوم او هم نتيجه ي معکوس داد.
حجت الاسلام و المسلمين هاشمي در دور دوم شعار خود را از «همه با هم کار براي ايران» به «رأي به اعتدال» تغيير داد اين هم يک نقطه ضعف تبليغاتي محسوب مي شود و در عين حال ادبيات تند و غير منصفانه دو عضو ستاد مرکزي تبليغات حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني (آقايان حسين مرعشي و محمدباقر نوبخت) در هنگام شرکت در گفتگوي خبري ساعت 23 شبکه دوم سيماي جمهوري اسلامي) به شعار «اعتدال هاشمي» هم لطمه شديد وارد مي کرد. در نهايت توده ها اگر چه حرف حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني را کاملا مي فهميدند ولي اکثر آن را نپسنديدند. حجت الاسلام کروبي چهره ي بلند پايه ي نظام جمهوري اسلامي از لحن کاملا مردمي برخوردار بود او به جاي آنکه موضوعات فراواني را مطرح کند در مواجهه ي رسانه اي با مردم يکي دو موضوع که جنبه ي معيشتي داشت را مطرح مي کرد و مثل توده ها که درباره يک چيز مفصل حرف مي زنند، درباره ي ايده ي خود مفصل صحبت مي کرد و براي آن مثال هايي مي زد. اين گفتگو مخاطب عام را به يک فضاي صميمي و «خودماني» مواجه مي کند. در عين حال وقتي حجت الاسلام کروبي از پرداخت 50 هزار تومان ماهانه به هر ايراني بالاي 18 سال صحبت کرد توده هايي که اهل تجزيه و تحليل آماري نيستند را متقاعد مي کرد که فقط او «راه حل فوري » دارد. شعار 50/000 تومان کروبي از هر شعار ديگر برنده تر بود. در عين حال سخن او براي کارمندان، اقشار متوسط و اقشار با سواد قابل قبول نبود و از همين رو در کنار جنبه تبليغي 50/000 تومان، جنبه هاي ضد تبليغي آن هم به راه افتاد. در نهايت حجت الاسلام کروبي که بر اساس چندين نظرسنجي در رديف پايين ليست محبوبيت کانديداها بود به رده ي بالاي ليست صعود کرده سه کانديداي مهم (معين، قاليباف و لاريجاني) را پشت سر گذاشت. رئيس مجلس ششم که نتوانسته بود حداقل آراء لازم را براي انتخابات مجلس هفتم کسب کند در انتخابات دور اول رياست جمهوري توانست در ده استان کشور که عمدتا از استانهاي محرومتر بودند ( شامل خوزستان، فارس، بوشهر، هرمزگان، کهلکيلويه و بوير احمد، لرستان، کرمانشاه کردستان و ايلام ) رأي اول را کسب نمايد. کسب حدود پنج ميليون رأي براي خود حجت الاسلام کروبي غير منتظره بود لذا او که شکست خود را پيش بيني و اعلام کرده بود بعد از اعلام نتايج مدعي شد که نفر اول يا دوم در کل کشور بوده و به واسطه اي تقلب به رده ي سوم فرستاده شده است. او گمان کرد با پنج ميليون هوادارش حزب «اعتماد ملي» را تشکيل مي دهد اما مهمترين توفيق در اين ميدان متوجه محمود احمدي نژاد بود چرا که حجت الاسلام و المسلمين هاشمي و حجت الاسلام کروبي در طول 27 سال انقلاب بارها در مصادر مهم نظام حضور داشتند و براي مردم چهره ي آشنايي بودند درحاليکه احمدي نژاد هيچگاه مسئوليتي در «سطح ملي» نداشت برجسته ترين عنوان او «شهردار تهران» بود. شهرداري که فقط دو سال از مسئوليتش مي گذشت. لذا زمان ثمردهي بسياري از طرح هاي او فراتر نرسيده بود. احمدي نژاد بر خلاف کروبي «وعده نزديک» نداد ولي مي توانست با توده ها رابطه اي کاملا صميمي و مؤثر برقرار کند.
احمدي نژاد اگر چه يک مهندس شهرسازي و استاد دانشگاه بود ولي از ادبيات نخبگان در مواجهه ي با مردم بهره نبرد. او مانند توده ها و در اندازه ي برداشت آنان سخن مي گفت. برخلاف ديگر کانديداها هر روز لباس تازه ي نپوشيد. در تبليغات انتخاباتي اش از دکور خبري نبود، به سر و وضعش آنچنان که شايسته نامزد رسمي است، نمي رسيد. فيلم تبليغاتي اش گزارش تصويري يک روزگار او بود که در آن بطور خستگي ناپذير در خدمت توده هاي مردم محروم بود. وقتي خانه ي شخصي اش به تصوير کشيده شد مردم شعار اينکه او «از جنس مردم » است، را باور کردند. در تبليغات انتخاباتي بخصوص در دوره ي اول اسراف نکرده بود. بطوري که ايسپا ( سازمان نظر سنجي وابسته به ايسنا) او در آخرين رديف تبليغاتي قرار داده بود. وقتي مردم مي ديدند حتي روزنامه اي که او مدير مسئولش است (همشهري) کار به نفع او نمي کند و حتي گاهي گويا رقيبش را ترجيح مي دهد، شعار مقابله با ريخت و پاش، اسراف و سوء استفاده از بيت المال او را باور کردند. محمود احمدي نژاد بر خلاف بقيه کانديداها که مي گفتند رابطه با آمريکا را جوش مي زنيم و خدمت سربازي را کم کرده يا منتفي مي کنيم اين دو را خارج از حيطه اختيارات قوه مجريه مي خواند و در عين حال قطع رابطه با آمريکا را مثبت مي شمرد و خدمت سربازي را مقدس و لازم اعلام مي کرد. اين نوع گفتمان از منظر توده ها مثبت ارزيابي مي شد.
در يک جمعبندي بايدگفت عرصه ي انتخابات رياست جمهوري نهم رقابت دو نوع مواجهه ي نخبگي و توده اي هم بود. در اين انتخابات دو کانديداي توده اي حجت الاسلام کروبي و دکتر محمود احمدي نژاد با اقبال مناسبي مواجه شدند. در عين حال مي توان گفت در يک تقسيم بندي، حجت الاسلام و المسلمين هاشمي، دکتر لاريجاني و مهرعليزاده طبقه بالا را در انتخابات نمايندگي مي کردند، قاليباف، معين و رضايي طبقه متوسط را نمايندگي مي کردند، کروبي و احمدي نژاد طبقه پايين را نمايندگي مي کردند.
پی نوشت:
1- محقق و پژوهشگر مسائل سياسي
معرفی سایت مرتبط با این مقاله
تصاویر زیبا و مرتبط با این مقاله