شاعر: علی اکبر لطیفیان

 

یعقوب کربلا چه قدر گریه می‌کنی

از صبح زود تا به سحر گریه می‌کنی

یعقوب را که غصه‌ی یوسف شکسته کرد

داری برای چند نفر گریه می‌کنی؟

وقتی که چشمهات می‌افتد به معجری

حق داری ای عزیز اگر گریه می‌کنی

این طفل را به جان خودت آب داده‌اند

دیگر چرا میان گذر گریه می‌کنی

از صبح تا غروب فقط نیزه می‌زدند

داری به قتل صبر پدر گریه می‌کنی

چشمت چرا ضعیف شده بی رمق شده

یعقوب کربلا چقدر گریه می‌کنی!

با دیدن اسیر کجا می‌رود دلت

با دیدن فقیر کجا می‌رود دلت