مسیر جاری :
هزینه سفر به آنتالیا؛ از غذا و اقامت تا تفریحات
بدروم کجاست؟ راهنمای سفر به بدروم
سیر تاریخی خوشنویسی مصریان
سیر تاریخی خوشنویسی ایرانی
سیر تاریخی خوشنویسی عثمانی
از محبت تا معرفت: سفری در دنیای معنویت
نگاهی به بهترین هتل شیراز از دید کاربران
نقش ادبیات دینی در خوشنویسی
اولین قرآن به خط نستعلیق
معرفی کوتاه بانوان خوشنویس
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
چگونه از گناهان کبیره توبه کنیم؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
دعا برای ختم به خیر شدن امور و گشایش مسائل
پیش شماره شهر های استان گیلان
شبیه ستاره
هر روز صبح، گرمِ طلوعی دوبارهاند / در جای جای شهر شبیه ستارهاند / این بقعهها پر از غزل و استعارهاند / آنان که خستهاند و به دنبال چارهاند / راهی به سمت خانه دلدار میشوند / چشم انتظار لحظه دیدار میشوند
هوای امامزاده
دفتر زندگی ورق میخورد / زرد و سبز و سپید و سرخ و کبود / گاه شیرین و شاد و روشن، گاه / تلخ و تاریک و سخت و رنج آلود / دفتر زندگی ورق میخورد / مادرم روی تخت بیماری / و پدر مردِ کارگر زاده / خسته از روزهای...
امامزاده عشق
میروم رو به سمت جادهی عشق / به طواف امامزادهی عشق / راه کوتاه و داغ و طولانیست / حس و حالم عجیب طوفانیست / هرکه از این مسیر رد شده است / راه خورشید را بلد شده است / ذره بودست و آفتاب شده / هر دعایی...
اشعار انقلابی با نگاهی به فتنه 88 و حماسه 9 دی
در نشست «بایستههای ادبیات امروز انقلاب اسلامی با نگاهی به فتنه 88 و حماسه 9 دی» که در تالار مهر حوزه هنری برگزار شد (9 دی 1389)؛ شاعران انقلابی به قرائت سرودههای خود پرداختند. در ادامه برگزیده این اشعار...
فتنه خاموش شد اما نهم دی باقی است
حجتالاسلام و المسلمین جواد محمدزمانی به مناسبت استقبال از روز نهم دی، روز بصيرت و ميثاق امت با ولايت شعری سروده است. در ادامه این شعر که در قالب مثنوی سردوه شده میآید:
یک آینه
ما سایه یک خیال بودیم یک میوه، ولی، چهکال بودیم نقاشی روی آب بودیم خمیازه وقت خواب بودیم
یک آسمان تجلی و تکرار
ای سرو سبز پوش سبکبار ای نخل زخم خوردۀ ایثار نام تو همردیف ستاره است
یار مهربان
بر دلم باری گران مانده ست داغ یاری مهربان مانده ست جای پای سبزِ پروازش از زمین تا آسمان مانده ست
هیهات ... کو حلّاج مرد دار بر دوش؟
از موج، از طوفان رهِ ساحل گزیدیم افسوس، رسم مردم عاقل گزیدیم ما ناجوانمردانه از پیمان گسستیم
همسفر
مرا به دست قضا و قدر سپردی و رفتی به بادهای زهی در به در سپردی و رفتی