بر نیزه نشسته پسرم
من بر این ماه که بر نیزه نشسته پسرم پاره پاره شده همچون لب بابا جگرم من جگر پاره آن بزم شرابم والله خیزران رنگ گرفت از لب زخم پدرم
شاعر: جواد حیدری
من بر این ماه که بر نیزه نشسته پسرم
پاره پاره شده همچون لب بابا جگرم
من جگر پاره آن بزم شرابم والله
خیزران رنگ گرفت از لب زخم پدرم
اینکه آتش به سرم ریخته شد دردی نیست
عکس رخساره نیلی است در این چشم ترم
لرزه بر پیکرش افتاد کنیزش خواندند
من خجالت زده از خواهر نیکو سیُرم
خارجی و پسر خارجیان گفت به من
آنکه با زخم زبان کرده چنین خونجگرم
خواهر کوچک من گوشه ویران جان داد
هر سحر یاد همان غربت وقت سحرم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}