استاد همايي ؛ اديبي فاضل و استادي يگانه

نويسنده: احمد عربلو

معرفی استاد جلال الدين همايي

سحرگاه شب چهارشنبه 13 ديماه 1278 شمسي ، در محله هاي جنوب شرقي اصفهان ، كودكي به دنيا آمد كه او را جلال الدين ناميدند. در اين خانه اتاقي بود مزين به نقاشي و آينه كاري ،كه خط خوش پدر و پدر بزرگ جلال الدين ، زينت بخش آينه كاري هاي آنجا بود . بالاي اتاق و زير آينه ها و دسته گل نقاشي ، حديث نبوي “ انا مدينه العلم و علي بابها ” كتابت شده بود و رو به روي آن در پايين گلدان ، آينه كاري بسيار زيبايي است و اين بيت از مولانا :
از علي (ع) آموز اخلاص عمل / شير حق را دان منزه از دغل
نوشته شده بود.
محل تولد جلال الدين ، در همين اتاق بوده است. او از 5 سالگي درس خواندن را آغاز كرد. در اين سن اندك ، پدر و مادر ، او را تشويق ميكردند. درسي را كه پدر مي داد ، مادر براي فراگيري بيشتر تكرار مي كرد. جلال الدين نزد مادر ، خواندن قرآن ، گلستان و غزليات حافظ را فرا گرفت. مادر از كوچكترين فرصتي براي آموزش فرزندش استفاده مي كرد. او آموزش هاي مقدماتي را در منزل به فرزندش آموخت و پس از آن ، جلال الدين به مكتبخانه رفت. در مكتبخانه ، نزد بانويي پرهيزگار به نام ملاباجي به مطالعه اصول و فروع دين و عم جزء پرداخت. ملا باجي ، زني عابد و صالح و خداپرست بود كه نبات بيگم نام داشت و به ملا باجي مشهور بود.
او از بعضي خانواده هاي محله ، چند دختر و پسر را به شاگردي مي پذيرفت. گيسواني سفيد و رويي نوراني و روحاني داشت ، و با محبت فراوان ، اصول و فروع دين و آداب وضو و نماز و روزه و كتاب عم جزء را به شاگردانش مي آموخت. جلال الدين اين دروس را قبلا در خانه از مادر آموخته بود ، اما ملاباجي آن را تكميل كرد.
در مدت كوتاهي كه جلال الدين در مكتبخانه ملاباجي عم جزء را تمام كرد ، مادر جلال الدين شخصا به مكتب رفت و يك كلاه قند شهري و يكدست لباس زنانه ، شامل پيراهن و چارقد و شلوار و چادر نماز و كفش با بشقابي نقل بادام به ملا باجي هديه كرد.
جلال الدين 6 ، 7 ساله بود كه به مكتب ميرزا عبدالغفار رفت . هوش و استعداد او در تعليم ، چنان
بود كه همان روز اول ، تحسين استاد را برانگيخت . روز اول ، ميرزا عبدالغفار ، ديوان حافظ را باز كرد و جلال الدين همان طور كه در خانه نزد پدر و مادر آموخته بود ، آن را صحيح و كامل با صداي رسا خواند. استاد جلال الدين را تحسين كرد. بعد عيالش را صدا زد و از او خواست اسپند بياورد. اسپند آوردند و آتش زدند و بعد به پدر جلال الدين پيغام فرستاد كه قدر اين كودك را بدانيد …
سال 1326 ، پدر جلال الدين او را همراه برادر بزرگترش به مدرسه قدسيه فرستاد. جلال الدين در اين مدرسه شروع به فراگيري علوم مختلف كررد. در همين ايام ، به سفارش پدر ، اشعار الفيه ابن مالك را از بر كرد. سپس حساب و هندسه جديد را با اندكي از تاريخ و جغرافيا در آن مدرسه فرا گرفت. دراين ايام ، تنها به درسهاي مدرسه اكتفا نمي كرد . بلكه شبها نيز نزد پدر ، شاهنامه و كليات سعدي و منتخب قاآني و غزليات محمد خان دشتي را فرا مي گرفت. در اين ايام ، دقيقه اي از وقت جلال الدين صرف كار ديگري غير از مطالعه نمي شد. بامدادان ، پياده ، نان و پنير خورده ، نخورده راهي مدرسه مي شد و عصر نيز وقتي به خانه باز مي گشت ، آماده درس پدر مي شد كه معمولا پس از نماز مغرب و عشا شروع مي شد و تا اواسط شب ادامه مي يافت . سنگين ترين برنامه هاي جلال الدين درس پدر بود. ميرزا ابوالقاسم محمد نصير ، متخلص به “ طرب ” ، پدر جلال الدين در كار تعليم و تربيت ، سختگير و دير گذشت بود. بعضي شبها درس پدر ، به سبب خستگي و بي خوابي در ايوان منزل از پله اتاق به ززمين ميي افتاد و مادر ، از اتاق مجاور بيرون مي دويد و او را به بستر مي برد.
از همان اوايل ، پدر ، او را به آموزش خط واداشت. پدر ميدانست جلال الدين علاقه شديدي به تحصيل در مدرسسه نيماورد دارد. اين بود كه اواخر سال 1328 او و برادر بزرگترش را به مدرسه نيماورد برد. متاسفانه در ميان 60 حجره مدرسه ، هيچكدام تنگ و تاريك نصيب جلال الدين شد. جلال الدين ، 20 سال در مدرسه نيماورد مشغول تحصيل شد و پس از آن ، تدريس را به عهده گرفت. 3 سال اول ، به توصيه پدر ، شبها به خانه مي آمدند ، تا نزد او به تحصيل بپردازند . جلال الدين در اين مدت به رشته هاي مختلف علوم عقلي ونقلي آشنا شد و با وجود فقر مالي بسيار شديد ، به كسب مدارج علمي نايل آمد.
جلال الدين در سن 12 سالگي ، پدر را از دست داد. حالا جز مشتي كتاب از پدر ، چيزي برايش باقي نمانده بود. در اين ايام ، تنها راه امرار معاش جلال الدين ، كتابت بود . در ازاي هز هزار سطر كتابت ، يك تومان به او اجرت مي دادند و او نيز با همين يك تومان ، يك ماه گذران مي كرد. ميرزا ابوالقاسم محمد نصير ، در علوم مختلف اسلامي و شعر و ادبيات و معاني و بيان و … آشنايي داشت و شعر نيز مي سرود.
مادر استاد همايي كه در خانه ، او را بي بي خطاب مي كردند ، به آغا بي بي خانم نيز شهرت داشت. او در اسل 1301 به همسري ميرزا ابوالقاسم در آمد و در خانه و نزد همسسرش به تحصصيل پرداخت و زني فاضل از كار در آمد. مطالعات و تحصيلات بي بي تا آنجا بود كه قرآن و روايات و دعاها و همچنين كتابهاي نظم و نثر فارسي و حتي منشات و قطعات مشكل را بدرستي مي خواند و معني مي كرد. او در طول عمر 85 ساله خود ، بيش از 500 تن از دختران و زنان شهر را با سواد كرد و در سال 1337 رخت از جهان فروبست.
استاد جلال الدين همايي ، سال 1312 با خانم صدري ثقفي ، دختر حاج حسين ثقفي كه از محترمان اصفهان بود ، ازدواج كرد ثمره اين ازدواج 3 فرزند دختر بود.
استاد جلال الدين همايي ، هم در مدارس قديم و هم در مدارس جديد و دانشگاه تدرييس كرد. او سال 1310 به تهران منتقل شد و در دبيرستان دارالفنون به تدريس پرداخت. از شاگردان استاد در اين دوره عبارتند از : دكتر ذبيح الله صفا ، دكتر حسين خطيبي و دكتر اكبر شهابي.
بعد از اين دوره استاد به دانشگاه تهران راه يافت و مشغول تدريس فقه و بعد دروس ادبي دوره فوق ليسانس ودكترا مثل صناعات ادبي و … شد.
استاد همايي ، همواره شيفته دانش اندوزي بود و تا پايان عمر به اين كار ادامه داد.
استاد 45 سال به طور رسمي داد و بالاخره در سال 1345 از دانشگاه بازنشسته شد. مينودخت همايي درباره رمان فوت پدرش مي گويد : شنبه شب ، ششم ماه رمضان 1400 هجري قمري ، در حالي كه خواهر بزرگم كنارش بود و قصيده اي از هماي شيرازي در مدح مولي علي عليه السلام مي خواند ، ساعت 9 شب ديده از جهان فرو بست. همه چيز به پايان رسيد و دفتر زندگي مردي خستگي ناپذير با دنيايي علم و دانش بسته شد. هنوز ساعت اتاق از صدا نيفتاده و دور گردون ، شب را به روز نياورده بود كه جسم پدر سرد شد.
صبحگاهان پس از انجام مراسم تغسيل در منزل ، هنگام اذان ظهر بود كه شاگردان ايشان بر پيكر استاد خود نماز گزاردند و بعد از ظهر روز يكشنبه ، همراه جسد ايشان كه در جعبه مخصوصي زيبا نوشته شده بود “ پيكر علامه فقيد استاد جلال الدين همايي ” از تهران به اصفهان زادگاه اصلي ايشان سفر كرديم و در تكيه لسان الارض در حالي كه هنوز آفتاب غروب نكرده بود ، به خاك سپرده شد.
استاد همايي در طول حيات پر بركت بيش از صدها كتاب ، مقاله و شرح و تفسير در مباحث مختلف ادبي و علمي از خود به جاي گذاشت .
منبع:http://www.e-resaneh.com