اصطلاحات آزادگان در اسارت (2)
اصطلاحات آزادگان در اسارت (2)
منبع : راسخون
عنوان اصطلاح : مسئول فحشا و منكرات
اين نام به مسئول تبليغات عراقي ها اطلاق ميشد كه وظيفه پخش نوار ترانههاي مبتذل از بلندگو رابه عهده داشت.عنوان اصطلاح : مسئول صابون
در اردوگاه مسئوليتها و وظايف تقسيم شده بود و به رأي و انتخاب ساير برادران هر كسي مسئول انجام خدمتي بود. در اين رابطه، برادري هم مسئول نان بود و چون تلفّظ كلمه «صمّون» شبيه كلمه «صابون» است، لذا بعضي از عزيزان آزاده از سر مزاح و شوخ طبعي به مسئول صمّون، «مسئول صابون» ميگفتند.عنوان اصطلاح : مسئول ربّنا
در يكي از قرارگاهها در ماه مبارك رمضان، يكي از برادران كه صداي خوبي داشت، قبل از افطار، دعاي «ربّنا» را ميخواند، به همين جهت هر وقت اسرا ميخواستند او را صدا بزنند، ميگفتند «مسئول ربّنا» بيايد.عنوان اصطلاح : مسئول دعا
به برادراني كه طي دوران اسارت، به انتخاب ساير برادران، مسئوليت تهيه و توزيع برگههاي دعا و برگزاري مراسم را عهدهدار شده بودند، «مسئول دعا» گفته ميشد.عنوان اصطلاح : مسئول دارو
برادراني كه حدود 100 تا 150 قرص مختلف نزد خود داشتند و آنها را از راههاي گوناگون به دست آورده بودند و جهت درمان دردهاي اسپاسم، دل درد، درد كليه و ساير امراض در اختيار بيماران قرار ميدادند و به همين دليل به «مسئول دارو» معروف شده بودند.عنوان اصطلاح : مسئول حانوت
به برادري كه مسئوليت خريد مايحتاج سايرين را از فروشگاه اردوگاه به عهده داشت، «مسئول حانوت» ميگفتند.عنوان اصطلاح : مسئول تداركات
در دوران اسارت، داشتن هر نوع امكانات زندگي ممنوع بود و اوضاع شديداً كنترل ميشد. در همين راستا يكي از برادران، مسئول حفظ و نگهداري وسايل داخل آسايشگاه از قبيل سطل، جارو، المنت، كوزه، و غيره بود، ضمن اينكه وظيفه مهم اختفا و حفظ اين وسايل به هنگام تفتيش را نيز به عهده داشت. برادري كه عهدهدار اين مسئوليت بود، «مسئول تداركات» ناميده ميشد.عنوان اصطلاح : مسئول آويزان
در يكي از ازدوگاهها اين نام به كسي اطلاق ميشد كه در مواقع شستشوي بالكُن، به منظور جلوگيري از ريزش آب به پايين، موظف بود سطلي را زير لوله خروجي آب نگه دارد.عنوان اصطلاح : مُزاحم
سال 67 در اردوگاه موصل افسر عراقي درشت هيكلي حضور داشت با اخلاق تند و خشن به نام سرهنگ «مَزاحم». هر وقت كه او در اردوگاه قدم ميزد، درد سري براي اسرا ايجاد ميكرد و به همين دليل بچّهها اسم او را گذاشته بودند سرهنگ «مُزاحم».عنوان اصطلاح : مركّب اسارتي
در اردوگاه هاي عراق در حالي كه داشتن هر نوع نوشتافزار ممنوع بود و يافتن نزد اسير مساوي بود با تحمّل انواع شكنجهها از جانب او، برادران از مخلوط كردن دوده آبگرمكن و نفت، مركّبي ساخته بودند كه در مواقع لزوم چوب كبريت را با آن آغشته ميكردند و چيز مينوشتند.عنوان اصطلاح : مرغ پريد
چنانچه شبهاي چهارشنبه حادثهاي اتفاق نميافتاد، به ازاي هر ده نفر يك مرغ ميدادند كه در همين رابطه بعضاً مرغها توسط عراقي ها دزديده ميشد و استخوانهايش به جا ميماند. لذا در چنين مواقعي برادران ميگفتند «مرغ پريد».عنوان اصطلاح : مرده شور خانه
اين نام به حمّام اردوگاه موصل اطلاق ميشد، چرا كه هيچگاه آب گرم در آن نبود و از چند دقيقه بيشتر هم اجازه استحمام نميدادند، به همين جهت به «مرده شور خانه» (مرده شويخانه) معروف شده بود.عنوان اصطلاح : مردان گلدوز
عدهاي از برادران با لباسها و پارچههاي اضافيشان جانماز ميدوختند و آن را با گلدوزي تزيين ميكردند، از اين رو به «مردان گلدوز» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : مردابگاه
در شرايط بسيار سخت اردوگاه هاي عراق كه محدوديت، همراه با شكنجه و آزار حاكم بود، عراقي ها دائماً سعي در سركوبي برادران آزاده داشتند و ميخواستند كه محيط آنجا ساكت و راكد باشد و صدايي از كسي شنيده نشود، دقيقاً مثل يك مرداب بيروح و خاموش. به همين دليل برادران آنجا را «مردابگاه» ناميده بودند.عنوان اصطلاح : مرد است خميني
يكي ديگر از پليديهاي دشمن بعثي درخواست توهين به مقام بنيانگذار جمهوري اسلامي بود، لذا برادران آزاده در مقابل شكنجه بعثيها شعار «مرد است خميني» را سر ميدادند.عنوان اصطلاح : مرافق
اين نام به توالت اطلاق ميشد كه اغلب، بعثي ها براي آزار وشكنجه روحي اسرا، منبع توالتها را تخليه نميكردند و اين امر موجب ميشد تا بوي تعفّن، فضاي آسايشگاه را انباشته سازد.عنوان اصطلاح : مراسم ختم اسارتي
اتحاد و همبستگي ايرانيان در اردوگاه هاي عراق نيز به اثبات رسيده بود تا جايي كه اگر اقوام و بستگان يكي از اسرا دار فاني را وداع ميگفت، ساير برادران در اردوگاه برايش مراسم ختم ترتيب ميدادند و به صاحب عزا تسليت ميگفتند.عنوان اصطلاح : مدرسه فرهنگي
دولت بعثي عراق در راستاي اهداف سياسي خود و به منظور تبليغات جهاني، بعد از تشكيل اردوگاه بين القفسين، به ايجاد يك مدرسه فرهنگي براي برادران نوجوان بسيجي دست زد كه خوشبختانه عزيزان نوجوان ما نيز نهايت تلاش خود را در جهت ارتقاي سطح علمي خود و تبادل اخبار نمودند.عنوان اصطلاح : مدرسه اطفال ايراني
دولت عراق براي تبليغات سياسي، در اردوگاه رمادي 2 مكاني را براي تحصيل 45 نفر از برادران بسيجي نوجوان تدارك ديده بود كه آنجا را «مدرسه اطفال ايراني» نامگذاري كرده بود و در مقابل در ماه محرّم كماندوهايش را براي شكنجه به آنجا ميفرستاد.عنوان اصطلاح : مداواي پشت پنجره
رجوع شود به «دكتر پنجرهاي».عنوان اصطلاح : مخصوص گاليها
يكي از بيماريهاي رايج در اردوگاه كه از عدم بهداشت ناشي ميشد، بيماري گال بود. در اين خصوص دو تا از توالتهاي اردوگاه را به مبتلايان اين بيماري اختصاص داده و روي درِ آنها با خط درشت نوشته بودند: «مخصوص گاليها».عنوان اصطلاح : مخرّبين قفص
اين نام به برادراني اطلاق ميشد كه در اجراي برنامههاي مذهبي نقش مهم و مؤثري داشتند و به همين دليل در ميان عراقي ها به «مخرّبين قفص» معروف شده بودند.عنوان اصطلاح : مُخَدّة
عراقي ها به بالش يا متّكا «مُخَدّه» ميگفتند ولي از آنجا كه تعداد آنها كم بود، اسرا ابر و روكش آن را دو نيم ميكردند و از آن دو بالش ميساختند.عنوان اصطلاح : محمود قصّاب
در اردوگاه هاي رژيم بعثي، حتي دكترها هم به وظيفه خودشان عمل نميكردند. يكي از آنها به نام دكتر محمود با قيافهاي خشن و سبيلهايي تاب داده هر وقت برادر آزادهاي جهت مداوا به او مراجعه ميكرد، برايش سيلي و سينهخيز تجويز ميكرد و از اين جهت به «محمود قصّاب» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : محمّد موجي
رجوع شود به «پلنگ صورتي».عنوان اصطلاح : محمّد مسمار
لقبي بود كه بچّهها به يكي از سربازان عراقي داده بودند كه هميشه داخل آسايشگاه به دنبال ميخ (به عربي «مسمار») ميگشت.عنوان اصطلاح : محمّد امشي
در بين سربازان عراقي سربازي به نام جندي محمد حضور داشت كه بسيار خشن و وحشي بود. هر وقت هم كه سوت آمار ميزد، اگر يكي از برادران آزاده به او نزديك ميشد، با صداي بلند فرياد ميزد: «امشي امشي» يعني برو برو. به همين دليل به «محمد امشي» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : محسن كوچولو
در بين سربازان بعثي سرباز بلند قامت و درشت هيكلي حضور داشت كه به گفته خودش كوچكترين فرد خانوادهشان بود و از هيچ آزاري هم دريغ نميكرد ولي فقط به اين دليل كه كوچكترين فرد خانواده خود بود، علي رغم درشتي هيكل، به «محسن كوچولو» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : مجسّمه يخي
در شرايط بسيار محدود و دشوار اردوگاه، عراقي ها هر كسي را كه در حال اداءِ فرايض ديني بخصوص نماز جماعت ميديدند، او را با لباس به داخل حوض آب وسط حياط ميانداختند، و بعد او را چند دقيقهاي با همان لباس خيس در معرض هواي سرد قرار ميدادند و در نتيجه آزاده نمازگزار تبديل به مجسّمه يخي ميشد.عنوان اصطلاح : مثلّث شوم
يك گروهبان دوم و دو سرباز عراقي بودند كه هر وقت نگهباني اين سه نفر به هم ميافتاد، روزگار اسرا سياه بود. لذا بچّهها به اين سه نفر «مثلّث شوم» ميگفتند.عنوان اصطلاح : مثل اينكه من ...
اين عبارت وقتي بكار ميرفت كه يكي از اسرا متوجه انجام عمل مستحبّيِ يكي از برادران ميشد و از سر شوخي تحسين و تمجيد ميكرد. مثلاً اگر كسي در حال قدم زدن، ذكر و تسبيحات ميگفت و شخص ديگري متوجه ميشد، ميگفت ببينيد چه ذكري ميگويد و در اين لحظه شخص ذاكر به شوخي ميگفت: «مثل اينكه من روزه هم دارم.».عنوان اصطلاح : ماكو
«ماكو» از اصطلاحات رايج دورات اسارت بود. چون هر چه از عراقي ها درخواست ميكرديم فقط ميگفتند: ماكو!عنوان اصطلاح : مامان
اسرا اين عنوان را به مسئول حانوت داده بودند. چون او ضمن تهيه مايحتاج بسيار ساده و اندك سايرين از فروشگاه اردوگاه، مسئول درست كردن چاي نيز بود. در ضمن، هر صبح جمعه يا روزهايي كه مراسم دعا برگزار ميشد، معجوني هم تهيه ميكرد و به ديگران ميداد، لذا اسرا به او «مامان» ميگفتند.عنوان اصطلاح : ماء زمزم
به جيره آب روزانه «ماء زمزم» (آب زمزم) گفته ميشد.عنوان اصطلاح : ليوان بالشي
رجوع شود به «بالش شيشهاي».عنوان اصطلاح : لفته سياه
اسم مستعار جندي لفته يكي از سربازان عراقي بود. جندي لفته عليرغم كم سوادي آدم باانصافي بود و اسرا را اذيت نميكرد و به افراد خائن و جاسوس نيز روي خوش نشان نميداد و از آنها متنفّر بود و به صورت مخفيانه آنها را به اسرا معرفي ميكرد.عنوان اصطلاح : لبخند خلاصه
در شرايط بسيار سخت و بحراني اسارت، عراقي ها حتي اجازه خنديدن نيز به اسرا نميدادند. در چنين شرايطي در يك لحظه همه با هم ولي پنهاني و آهسته و كوتاه ميخنديدند به آن «لبخند خلاصه» ميگفتند.عنوان اصطلاح : لباس بيلرسوت
نوعي لباس بود كه در اوايل اسارت بين اسرا توزيع شد. اين لباس يكسره شباهت به لباس مكانيكيها و يا به اصطلاح لباس خلباني داشت.عنوان اصطلاح : لانه جاسوسي
اتاقي كه به اصطلاح درمانگاه بود و دكتر عراقي در آنجا مستقر بود ولي در اصل به منظور شكنجه و تبادل اطلاعات منافقين مورد استفاده قرار ميگرفت و بدين جهت به «لانه جاسوسي» مشهور بود.عنوان اصطلاح : گيوه
رجوع شود به «ستون پنجم».عنوان اصطلاح : گيج ميري
لقبي بود كه به سرباز يونس عراقي در اردوگاه موصل 3 داده شده بود. وي اخلاق متعادلي نداشت و آدم ساده و بي خيالي بود.عنوان اصطلاح : گوشت سگي
عراقي ها هر چند وقت يك بار گوشت يخ زدهاي را به آشپزخانه ميآوردند و با آن غذا درست ميكردند كه هر كس از آن ميخورد دچار ناراحتيهاي گوارشي ميشد، چون گوشت مزبور تاريخ بيست و پنج يا بيست و هفت سال پيش را داشت.عنوان اصطلاح : گوش بريده
يكي از سربازان بعثي به دليل نامعلومي، قسمتي از گوشش بريده شده بود و او نسبت به اين قضيّه حسّاسيت زيادي داشت. در نتيجه، اگر تصادفاً اسيري را در حال خنده ميديد، ميگفت تو به گوش من خنديدي، لذا تا سر حدّ مرگ آن اسير بيچاره را كتك ميزد. نام آن مزدور عبدالرحمن بود امّا بچّهها به او «گوش بريده» ميگفتند.عنوان اصطلاح : گوجه
لقبي بود براي يكي از سربازان عراقي.عنوان اصطلاح : گلّة گوسفندان
در محاورهها و مكاتبهها از تعداد اسراي عراقي به عنوان « گله گوسفندان» به جهت جلوگيري از اطلاع عراقي ها استفاده ميشد.عنوان اصطلاح : گلچين
هر چند وقت يك بار جاسوسان عراقي ها نخبگان اسرا (حزباللهيها) را شناسايي و آنها را به دشمن معرفيميكردند و اين نخبگان به اردوگاه سختتري انتقال مييافتند. در چنين مواقعي ميگفتند اردوگاه «گلچين» شده است.عنوان اصطلاح : گروه ضدّ خرابكاري
گروه و قسمت ويژهاي بود از استخبارات عراق.
عنوان اصطلاح : گروه سمپاشي
در اردوگاه صلاح الدين 5 گروهي از برادران به ارشاد و راهنمايي سايرين و بعضاً فريب خوردگان همّت گمارده بودند و در اين زمينه سخت تلاش ميكردند. عراقي ها و منافقين به اين گروه از برادران «گروه سمپاشي» لقب داده بودند.عنوان اصطلاح : گروه چهارده
هر آسايشگاه در اردگاه موصل، 13 گروه داشت و نام گروه 14 نيز در كنار 13 قرار ميگرفت و به گروهي اطلاق ميشد كه مسئول رسيدگي و تدارك افراد بيمار، ضعيف و ... بودند.عنوان اصطلاح : گربه آشپزخانه
اگر چه عراقي ها براي تبليغات هر از چندي در غذاي اسرا مقدار بسيار كمي گوشت ميريختند، امّا سربازان بعثي از آن مقدار بسيار ناچيز هم روگردان نبودند و در اين بين يكي از سربازان وارد آشپزخانه ميشد و گوشتها را در ميآورد و ميخورد. لذا اين سرباز به «گربه آشپزخانه» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : گراز
رجوع شود به «سيفون».عنوان اصطلاح : گاوكش
به سرنگهاي كه براي جلوگيري از سل، واكسن به اسرا تزريق ميكردند «گاوكش» گفته ميشد، چون سوزن بسيار كلفت و ناجوري داشت.عنوان اصطلاح : گاو صندوق
سلولهاي زندان استخبارات به «گاوصندوق» معروف بود و دليل اين امر، شباهت آن از لحاظ ضخامت و قفل رمزي و ساير ويژگيهاي آن به گاو صندوق بود.عنوان اصطلاح : كيوچي
رجوع شود به «كلاوچي».عنوان اصطلاح : كيسة وحشت
به يكي از وسايل شكنجه عراقي ها اطلاق ميشد بدين ترتيب كه يك اسير را داخل كيسه ميكردند و سر آن را با طناب ميبستند و از بالاي پلّهها غلت ميدادند و يا با شلاّق و باتوم آنقدر ميزدند تا كيسه خونآلود شود.عنوان اصطلاح : كوزه آب را برداريد
جمله رمزي بود كه هنگام نزديك شدن عراقي ها به آسايشگاه، توسط نگهبان خودي تكرار ميشد تا اسرا وسايل مراسم و نماز و غيره را جمع كنند.عنوان اصطلاح : كوچة مرگ
رجوع شود به «تونل وحشت».عنوان اصطلاح : كميلي
هرگاه برادري بر اثر شكنجه مجبور به دادن شعار ميشد، به گونهاي كه عراقي ها متوجه نميشدند، به جاي نام حضرت امام كلمه «كميلي» را تكرار ميكرد.عنوان اصطلاح : كميتة بهداشت
گروهي از برادران در اردوگاه تكريت 12 كه سررشتهاي در امور بهداشتي داشتند، به طور خودجوش اقدام به تشكيل گروهي معروف به «كميته بهداشت» براي شناسايي و كمك به بيماران و سالم سازي محيط اردوگاه كرده بودند.عنوان اصطلاح : كمپ شورشيها
عراقي ها كمپ 17 را «كمپ شورشيها» ميناميدند و بسياري از اسرا را از اردوگاه هاي مختلف به اين كمپ منتقل كرده بودند.عنوان اصطلاح : كليد جهنّم
به پلاكي كه عراقي ها به دور گردن داشتند، «كليد جهنم» گفته ميشد و ريشه اين نامگذاري به مشاجرهاي بر ميگردد كه بين يك برادر بسيجي و افسر عراقي در خط مقدّم صورت گرفته بود.عنوان اصطلاح : كليد بهشت
به پلاك آويز تعاون كه از طريق تعاون لشكرها و يگانهاي خودي به نيروها داده ميشد، «كليد بهشت» ميگفتند.عنوان اصطلاح : كلاوچي (كيوچي)
لقبي بود كه عراقي ها به افراد به اصطلاح كلاهبردار، شيطان و دغلكار داده بودند.عنوان اصطلاح : كلاه نگهبان
روزي كه يك سري از اسرا را به اردوگاه منتقل ميكردند، وقتي يكي از آنها از افسر عراقي سراغ دستشويي را گرفت، او با عصبانيت كلاهش را از سر برداشت و نشان داد. از آن پس «كلاه نگهبان» به معناي دستشويي در ميان اسرا رايج شد.عنوان اصطلاح : كلاه قرمزي
به سربازان و نگهبانان عراقي اطلاق ميشد و در مواقع نزديك شدن آنها به آسايشگاه، نگهبان ايراني اين كلمه رمز را اعلام ميكرد. وجه تسميه آن هم كلاه كج قرمزي بود كه سربازان و بعثيها به سر ميگذاشتند.عنوان اصطلاح : كلاه ضدّ سينوزيت
نوعي پيشانيبند بود كه از آستين پيراهن با توجه به هواي سرد موصل درست ميشد.عنوان اصطلاح : كلاس اسارتي
بعد از مذاكرات صليب سرخ با مقامات عراقي، مجوّز برقراري كلاسها در اردوگاه با شرايط خاصي، كه تعداد افراد هر كلاس بيش از پنج نفر نباشد، در اسارت شروع شد كه صدها حافظ قرآن و مترجم و سوادآموز و طلبه نتيجه آن كلاسها بود.عنوان اصطلاح : كفتار
افسر پير بعثي عراقي.عنوان اصطلاح : كشيك ايثاري
به كار اسرايي كه شبها در آسايشگاه بيدار ميماندند تا در صورت يورش سربازان عراقي اشياء ممنوعه را مخفي كنند و يا در شبهاي سرد زمستان اگر پتو از روي كسي كنار رفته بود آن را درست ميكردند تا كسي سرمانخورد، «كشيك ايثاري» گفته ميشد.عنوان اصطلاح : كشاورز
رجوع شود به «فلاح».عنوان اصطلاح : كريم مورچه خوار
لقبي بود براي جندي كريم سرباز عراقي به جهت اخلاقهاي زشت و چهره كريهي كه داشت.عنوان اصطلاح : كريم دجّال (كريم كافر، كريم دجّال منافق)
لقبي بود براي كريم عرفات، گروهبان عراقيِ كمپ 17، به جهت قساوت و بيرحمياش.عنوان اصطلاح : كتلت دمپايي
اسرا به تكّههاي نپخته به اصطلاح گوشتي كه معلوم نبود گوشت چه حيواني است و اصلاً قابل خوردن نبود، «كتلت دمپايي» ميگفتند.عنوان اصطلاح : كبابخانه
لفظي كنايه بود كه به كتابخانه اردوگاه تكريت نسبت داده ميشد زيرا در آنجا اسرا را شكنجه ميدادند.عنوان اصطلاح : كامپيوتر بهداري
لقبي بود كه عراقي ها به يكي ازبرادران اسير ايراني داده بودند. وي شماره صليب سرخ، و شماره بهداري، اسامي تمامي افراد اردوگاه و نام بسياري از داروها را از حفظ بود.عنوان اصطلاح : كافر
معمولاً در محاوره بين برادران، صفت «كافر» به افسران عراقي اطلاق ميشد.عنوان اصطلاح : كاغذ اسارتي
داشتن و تهيه كاغذ در اردوگاه ممنوع بود، ولي راههاي مختلفي براي تهيه آن وجود داشت كه به شرح زير بود و به آن «كاغذ اسارتي» گفته ميشد. 1ـ لايه لايه كردن قوطيهاي تايد پس از خيس كردن 2ـ زرورق سيگار، كاغذ پاكت سيگار 3ـ مقوّا و غيره.عنوان اصطلاح : كارت دعوت
به هنگام برگزاري مسابقات كشتي كه به صورت مخفي انجام ميشد. چون امكان تجمع كل افراد اردوگاه در يك آسايشگاه وجود نداشت به هر آسايشگاه 10 قطعه كارت دعوت داده ميشد تا به نوبت جهت ديدن مسابقات بيايند و يا در مسابقات شركت كنند.عنوان اصطلاح : قوطي
كلمه رمزي بود كه براي راديو انتخاب شده بود. در اردوگاه تكريت مجازات داشتن راديو اعدام و شايد با يك درجه تخفيف حبس ابد بود.عنوان اصطلاح : قوانين دقيقهاي
هر زمان كه فرمانده اردوگاه تغيير ميكرد و فرمانده موقّتي به اردوگاه ميآمد، يك سري قوانين جديد نيز ابلاغ ميشد كه با توجه به موقّتي بودن فرمانده، اسرا آنها را زياد جدّي نميگرفتند و به آنها «قوانين دقيقهاي» ميگفتند.عنوان اصطلاح : قُندُرَة
«قُندُرَة» به معناي كفش است ولي در فرهنگ عراقي ها اطلاق نام «قُندُرَة» به كسي از بدترين توهينها محسوب ميشود و به هنگام فحّاشيها اين لغت به كرّات از زبان آنها شنيده ميشد. گفته ميشود بر عكس گذاشتن دمپايي نيز معنايي بمراتب بدتر از قندره دارد و اگر عراقي ها آن را مشاهده ميكردند، مجرم بشدّت مجازات ميشد.عنوان اصطلاح : قلي
رجوع شود به «سيفون».عنوان اصطلاح : قلعهايها
دراردوگاه 18 بعقوبه از دو قسمت اصلي و قلعه تشكيل شده بود. قلعه حدود 200 متر از اردوگاه فاصله داشت و به دليل ديوارهاي بلندش به اين نام مشهور شده بود. حدود 900 اسير تبعيدي از اردوگاه هاي ديگر آورده شده بودند و در آنجا نگهداري ميشدند كه به آنها «قلعهايها» ميگفتند.عنوان اصطلاح : قفس
عراقي ها به مجموع چند قاطع قفس (به عربي «قفص») ميگفتند و به عبارت ديگر كمپ و يا اردوگاه و بازداشتگاه را قفس ميناميدند. حال، اين قفس يا به صورت قلعهاي مانند اردوگاه موصل بود و يا به شكل سولهاي مثل اردوگاه تكريت.ادامه دارد .....
منبع: سایت نوید شاهد /س
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}