دوبیتی های عطش
برعهد بزرگ خود وفا کرد عمو نامرد تمام کوفیان، مرد عمو یک جرعه نگاه تو عطش را کافی است من آب نمی خواهم ، برگرد عمو!
دوبیتی های عطش
برعهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
یک جرعه نگاه تو عطش را کافی است
من آب نمی خواهم ، برگرد عمو!
عمو در تن ندارد تاب، بی آب
علی اصغر ندارد خواب، بی آب
عمو خیمه را انداخت مولا
که یعنی کودکانم! آب بی آب
عجب پاییز زردی ، یاس من کو؟
نکشت این غم مرا ، احساس من کو
نمی خواهم نمی خواهم دگر آب
خداوندا! عمو عباس من کو؟
گرفته بغض غم راه گلومو
نمی بینم خدایا رو به رومو
گمونم تا حرم راهی نمونده
نریز ای مشک برخاک آبرومو
دلم مست و لبم مست و سرم مست
بخوان ای دل که صبرم رفت از دست
بخوان ای دل! محرم آمد از راه
بخوان، اجر تو با عباس بی دست
فریاد توانقلاب را معنا کرد
بوی نفست گلاب را معنا کرد
آن روز برای شوکت شط فرات
دست تو شکوه آب را معنا کرد
برتوسن موج، خشم آوا زده بود
مانند علی بر صف هیجا زده بود
آبی مگر آورد حرم را ز فرات
سقای حسین دل به دریا زده بود
چون جنگلی از شکوفه های یاس است
دستان شکفته اش پر از احساس است
مردی زتبار خاک و خون، عز وشرف
اوتشنه ترین عاشقان، عباس است
رها شد دست تو، اما دل تو...
کنا رساحل دریا ، دل تو...
چقدر اینجا دل خسته زیاد است
دل زینب، دل مولا،دل تو
نگاهی را که پرپر داشت، بوسید
وهر زخمی برادر داشت، بوسید
رسید وخم شد و از روی شن ها
دودست ماه را برداشت ، بوسید
عموی سینه چاک وتیر در چشم
دو دست روی خاک وتیر در چشم
برادر، کودکان، آتش ، عطش، زخم
«اخا ادرک اخا»وتیر در چشم
دریغ یاس را یاری نکردی
گل احساس را یاری نکردی
زمین کربلا با من بگو آه
چرا عباس را یاری نکردی
شکسته آسمان می گرید امشب
چه خسته آسمان می گرید امشب
کنار قبر عباس دلاور
نشسته آسمان می گرید امشب
منبع:اشارات شماره128
/س
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
یک جرعه نگاه تو عطش را کافی است
من آب نمی خواهم ، برگرد عمو!
عمو در تن ندارد تاب، بی آب
علی اصغر ندارد خواب، بی آب
عمو خیمه را انداخت مولا
که یعنی کودکانم! آب بی آب
عجب پاییز زردی ، یاس من کو؟
نکشت این غم مرا ، احساس من کو
نمی خواهم نمی خواهم دگر آب
خداوندا! عمو عباس من کو؟
گرفته بغض غم راه گلومو
نمی بینم خدایا رو به رومو
گمونم تا حرم راهی نمونده
نریز ای مشک برخاک آبرومو
دلم مست و لبم مست و سرم مست
بخوان ای دل که صبرم رفت از دست
بخوان ای دل! محرم آمد از راه
بخوان، اجر تو با عباس بی دست
فریاد توانقلاب را معنا کرد
بوی نفست گلاب را معنا کرد
آن روز برای شوکت شط فرات
دست تو شکوه آب را معنا کرد
برتوسن موج، خشم آوا زده بود
مانند علی بر صف هیجا زده بود
آبی مگر آورد حرم را ز فرات
سقای حسین دل به دریا زده بود
چون جنگلی از شکوفه های یاس است
دستان شکفته اش پر از احساس است
مردی زتبار خاک و خون، عز وشرف
اوتشنه ترین عاشقان، عباس است
رها شد دست تو، اما دل تو...
کنا رساحل دریا ، دل تو...
چقدر اینجا دل خسته زیاد است
دل زینب، دل مولا،دل تو
نگاهی را که پرپر داشت، بوسید
وهر زخمی برادر داشت، بوسید
رسید وخم شد و از روی شن ها
دودست ماه را برداشت ، بوسید
عموی سینه چاک وتیر در چشم
دو دست روی خاک وتیر در چشم
برادر، کودکان، آتش ، عطش، زخم
«اخا ادرک اخا»وتیر در چشم
دریغ یاس را یاری نکردی
گل احساس را یاری نکردی
زمین کربلا با من بگو آه
چرا عباس را یاری نکردی
شکسته آسمان می گرید امشب
چه خسته آسمان می گرید امشب
کنار قبر عباس دلاور
نشسته آسمان می گرید امشب
منبع:اشارات شماره128
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}