نگاهی به تاریخ بیهق
تاریخ بیهق اثر ظهیرالدین ابوالحسن علی بن ابی القاسم زید بیهقی مشهور به ابن فندق در حوزهی تاریخ محلی و به زبان فارسی نوشته شده است. این کتاب، حاوی ویژگیهای جغرافیایی و تاریخی بیهق و نیز شرح احوال بزرگانی است که به
نويسنده:رضا افشاری صدر*
منبع: راسخون
منبع: راسخون
چکیده
تاریخ بیهق اثر ظهیرالدین ابوالحسن علی بن ابی القاسم زید بیهقی مشهور به ابن فندق در حوزهی تاریخ محلی و به زبان فارسی نوشته شده است. این کتاب، حاوی ویژگیهای جغرافیایی و تاریخی بیهق و نیز شرح احوال بزرگانی است که به آن سامان منسوب هستند. تاریخ بیهق مطالب ارزشمند بسیاری را در باب بخشهای شرقی ایران در عصر غزنویان و سلجوقیان در اختیار ما می گذارد. از آنجا که برخی از اطلاعات، منحصراً در این کتاب ارائه شده، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مقالهی حاضر، به معرفی و نقد وبررسی این اثر ماندگار می پردازد.کلید واژه ها:
بیهق، بیهقی، تاریخ بیهق
مقدمه
تواریخ محلی به دلیل ثبت اطلاعات مربوط به چگونگی شکل گیری، معماری، رجال، وقایع و...ارزش و اهمیت فراوانی دارند. در اختیار داشتن منابع این حوزه، از ضروریات تدوین تاریخ ملی است. با مطالعهی تواریخ محلی، درمی یابیم که گذشتگان چگونه زندگی کرده اند و با شادی وغم ها، شکست ها و پیروزی ها و مسائل و مشکلات آنان آشنا می شویم. با مطالعهی هر یک از این آثار، تصاویر کوچک تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هر منطقه در ذهنمان تداعی می شود و با کنار هم قرار دادن این تصاویر خواهیم توانست به یک جمع بندی کلی از تاریخ این سرزمین پهناور دست یابیم. نویسندگان تواریخ محلی، اغلب هدفی جز شناساندن زادبوم خود و هویت بخشیدن به آن نداشتند به همین دلیل، نگاه تاریخ نگاری محلی تفاوتهای بسیاری با تاریخ عمومی دارد.زندگی نامه
مثلث شهرهای بیهق، نیشابور و طوس در تاریخ میانهی ایران زمین، خاستگاه ظهور نخبگان علمی نامداری همانند ابولقاسم فردوسی، ابوالفضل بیهقی، الحاکم نیشابوری، خواجه نظام الملک طوسی، برادران غزالی، خواجه نصیرالدین و... بوده است. ظهیرالدین ابوالحسن علی بن ابی القاسم زید بیهقی مشهور به ابن فُندق و فرید خراسان، یکی دیگر از این نخبگان علمی است. [5، ص 36] ظهیرالدین؛ حکیم و ادیب مشهور ایران [7، ج 2، ص 312] در یکی از روستاهای سبزوار به نام «ششتمد» به دنیا آمد. وی در اثر خود، تاریخ بیهق به این نکته اشاره کرده است. وی در حدود سال 493 ق. متولد شده و نقل یاقوت حموی در معجم الادبا که به نقل از بیهقی در کتاب مشارب التجارب، ولادت وی را روز شنبه بیست وهفتم شعبان سال 499 ق. در سبزوار از ناحیهی بیهق ذکر کرده است، صحیح نمی باشد، چرا که خودش در کتاب تاریخ بیهق گوید: «و قتل فخرالملک در عاشورا بود سنه ی خمسمائه و من آن یاد دارم و در عهد کودکی در دبیرستان معلم بودم به نیشابور». و بدیهی است که طفل یک ساله به دبیرستان نمی رود و از یک سالگی چیزی به یادش نمی ماند! و لابد بایستی در آن زمان حداقل هفت ساله بوده باشد، بنا براین ولادت او در تاریخ 27 شعبان سال 493 ق. صحیحتر می باشد. [3، ص 44]نسب بیهقی با هفده واسطه به خزیمه بن ثابت که از مشاهیر اصحاب پیامبر (ص) بود می رسد. [3، ص 3] بنا براین وی از نژاد تازی و از اعقاب و اخلاف اعرابی است که در اوائل عصر اسلامی به ایران آمده و در بلاد مختلف این کشور اقامت جسته اند و در نتیجهی پیوند و آمیزآنها به مرور ایام و دهور تغییر جنس داده و در عنصر غالب منحل و مستهلک و رفته رفته ایرانی شده اند. درسلسلهی نسب او، نام یکی از نیاکان، فندُق ذکر شده [3، ص 7] و گویا به همین خاطر، به ابن فندق شهرت یافته است. عطاملک جوینی نیز نام وی را به صورت ابن فندق ذکر کرده است. [4، ص 189]
نیای بزرگش، فُندق بن ایوب از سوی محمود غزنوی به منصب قضا در نیشابور گمارده شد، و به همین خاطر از موطن اصلی خویش یعنی ایالت بست افغانستان به نیشابور کوچ کرد، امّا چیزی نگذشت که از این شغل کناره گرفت و در ناحیهی بیهق سکنی گزید. پدر و مادر بیهقی نیز با علما در تعامل بوده و حظّی وافر برده اند. [10، ج 13، ص 222]
بیهقی در زادگاه خود ادبیات عربی را فرا گرفت و در 514 ق. در نیشابور از محضر اساتیدی همچون ابوجعفر بیهقی و احمد بن محمد میدانی بهره برد. فقه را در مرو از ابوسعید یحیی بن عبدالملک صاحدی آموخت. پس از ازدواج، در ربیع الاول 521 ق. به نیشابور وپس از آن به بیهق بازگشت و از سوی شهاب الدین محمد بن مسعود، حاکم وقت، به منصب قضا رسید. اندکی بعد این شغل را رها کرد. در سال 530 ق. در سرخس در خدمت قطب الدین محمد مروزی به مدت دو سال به فراگیری حکمت و فلسفه پردداخت. بعد از سفرهای متعدد، در رمضان 537 ق. برای رهایی از حسد اطرافیان، به نیشابور رفت و از اکرام طاهربن فخرالملکِ وزیر و دیگر بزرگان شهر برخوردارشد. وی در مسجد مشهور این شهر مجلس وعظ داشت تا آن که در رجب 549 ق. برای دیدار مادر به بیهق بازگشت و به احتمال زیاد تا هنگام مرگ در 565 ق. از آنجا خارج نشد. [10، ج 13، ص 219- 229]
آثار
ابن فندق در حکمت و علوم عقلی دست داشت، فردی نکته بین و جامع الاطراف بود و از ریاضی دانان بزرگ عصر خود به شمار می رفت. چنان که یکی از استخراجات او را بر عبدالله خازنی عرضه کردند و او بیهقی را در فن استخراج طالع، کامل و سرآمد دانست. [7، ج 2، ص 312]بیهقی در فن شعر نیز دستی داشت و قطعاتی از شعر او را یاقوت در معجم الادبا آورده است. [10، ج 13، ص 222] وی معاصر عبدالکریم شهرستانی صاحب ملل و نحل و سّیداسماعیل جرجانی صاحب ذخیرهی خوارزمشاهی بوده است. [3، ص 2- 10] بیهقی شرحی از این ملاقات را که در سال 507 ق. اتفاق افتاد، در کتاب تتمه صوان الحکمهی خود آورده است. [7، ج 2، ص 12]. بیهقی همچنین ملاقاتی با حکیم عمر خیّام داشته است؛ شرح آن را خسرو ابرقوهی از مطالعهی کتب بیهقی ذکر کرده است؛ که در سنهی 505 ق. این امر اتفاق افتاده است و طی آن خیام معنای بیتی از حماسه را از بیهقی می پرسد، ظاهراً خیام در آن ایام در دوران پیری به سر می برده است. [3، ص 21]
وی کتب بسیاری (اغلب به عربی و گاه فارسی) تألیف کرده، لیکن بیشتر تألیفات او از بین رفته و جزاسامی و عناوین آنها در کتب مختلف چیزی باقی نمانده است. یاقوت در معجم الادبا، 74 مورد از تألیفات او را با ذکر نام برمی شمرد. [3، ص 13] حاجی خلیفه در کشف الظنون تعداد زیادی از آثار او را ذکر کرده است که مهمترین آنها عبارتند از:
مشارب التجارب و غوارب الغرائب: ذیلی بوده بر تاریخ یمینی. این کتاب شرح 150 سال از وقایع تاریخ ایران را از سال 410 ق.- که سال پایان کتاب عتبی می باشد- تا سال 560 ق. در بر می گیرد؛ تقریباً تمام دورهی غزنویان و تمام دورهی سلجوقیان و نیمهی اول دورهی خوارزمشاهیان. یاقوت در معجم الادبا به کرّات از این کتاب نقل کرده است، همچنین ابن اثیر در تاریخ کامل و ابن ابی اصیبعه در طبقات الاطباء و عطاملک جوینی در تاریخ جهانگشا، هر کدام فقراتی از این کتاب نقل کرده اند، حمدالله مستوفی در دیباچهی تاریخ گزیده آن را از مآخذ خود می شمرد. از اینجا معلوم می شود که این کتاب به طور قطع تا اواسط قرن هشتم موجود بوده است. [3، ص 15 - 14]
تتمه صوان الحکمه: به قصد تکمیل صوان الحکمه اثر ابوسلیمان منطقی سجستانی نوشته و از امّهات تاریخ حکما و علما و نشانهی کمال اطلاع و دقت این مرد بزرگ در کارهای علمی است. [7، ج 2، ص 312]
وشاح دمیه القصر و لقاح روضه العصر: ذیلی بوده بر دمیه القصر باخزری در تراجم و شرح حال شعرای معاصر مولف، که نگارش آن در رمضان سال 535 ق. به پایان رسیده است. یاقوت در معجم مکرّر از این کتاب نقل کرده است و ابن خلّکان در ترجمهی حال باخزری بدان اشاره نموده است. [3، ص 15]
غررالامثال و درر الاقوال: در موضوع امثال عربی، و مشتمل بر دو مجلد بوده، که بیهقی این کتاب را به یکی از بزرگان دربار سلطان سنجر، به نام ابو احمد بن اسماعیل العارض اهدا کرده بوده است. [3، ص 15]
جوامع الاحکام النجوم: در سه مجلد. بیهقی با وجود انکار علم نجوم به خواهش دوستان این کتاب را نوشت. [7، ص ج 2، ص 312]
ازاهیر الریاض المریعه و تفسیر الفاظ المحاوره و الشریعه: در توضیح اصطلاحات شرعی [8، ص 96]
معارج نهج البلاغه: در شرح نهج البلاغه. در تألیف این اثر، تا حد زیادی بر شرح نهج البلاغهی ابونصراحمد بن محمد وبری خوارزمی حنفی تکیه داشت. [8، ص 96]
لباب الانساب و الالقاب والاعقاب: در نسب شناسی. [8، ص 96]
تاریخ بیهق: که در ادامه به شرح آن خواهیم پرداخت.
ویژگیهای نثر فارسی در عهد مولف
از اواسط قرن پنجم تا اوایل قرن دهم هجری، از مهمترین ادوار اکمال و توسعهی نثر پارسی است. در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم، نثر پارسی مجال تجدید حیات می یابد. در نیمهی دوم قرن پنجم، به بلوغ می رسد و در قرن ششم و اوایل قرن هفتم، شاهد پختگی و کمال آن هستیم.نویسندگان این چهار قرن (به جز عده ای معدود) با همهی اختلاف ذوق و مشرب، در لزوم رعایت سه امر که از شروط مهم نویسندگی می باشد اختلافی نداشته اند.؛ نخست اینکه در انتخاب کلمات فارسی یا عربی شرط فصاحت را نگه داشته و در ترکیب جمله ها تا توانسته اند به جز الفاظ صحیح و سلیس و لغات ساده و نزدیک به فهم بکار نبرده اند؛ دوم اینکه در عبارت پردازی علاوه بر پیروی اصول فصاحت و بلاغت طرز و اسلوب مختصّ فارسی را از دست نداده و در تقدیم و تأخیر کلمات و فصل و وصل جمله ها از حدود نحو فارسی (نحوی که قواعد آن از محاورهی طبقات متوسط گرفته می شود) تجاوز ننموده اند؛ سوم اینکه در ادای هر نوع از معانی، شرط راستی و درستی را منظور داشته و تخلّف از حق و صواب را جایز نشمرده، و فی المثل در نوشتن منقول (احادیث و اخبار تاریخی و امثال آن) امانت در روایت، و در بیان معقول (اقسام فلسفهی نظری و عملی و فروع هر قسم) مطابقت با عقیده و واقع، و در ایراد معانی شعری، حسن تأثیر را شرط اعظم دانسته و در رعایت این شرط کوشیده اند. و نظر به این سه مزیّت یا امتیاز است که مورخین ادبیات ایران، قرون چهارم تا هفتم هجری را؛ دورهی رشد و نمو نثر فارسی می خوانند و از نویسندگان قرن هشتم به بعد، کسانی را به حسن تألیف و انشاء می ستایند، که در شیوهی کتابت پیرو مولفین و مترسلین این دوره بوده اند. [3، ص 1]
از این زمان به بعد، سادگی و سلاست این نثر جای خود را به نثر مصنوع و متکلّف داد و به شدت با عربی درآمیخت. دلیل اصلی این امر را هم باید در رواج ادبیات عربی در میان قشر درس خوانده جستجو کرد. از سوی دیگر، ظهور مراکز سیاسی- علمی- ادبی متعدد در خارج از حوزه زبان دری، زمینه ساز ورود لغات، ترکیبات، اصطلاحات و حتی صرف و نحو جدید در نثر پارسی شد. به کار بردن شعر در ضمن نثر، از همین دوره در بین نویسندگان رواج یافت و تا دیر زمانی باقی ماند. این صنعت با وجود اطناب، بر حسن تأثیر نثر می افزود. با توجه به این عوامل باید گفت نثر معمول پارسی، یعنی نثر سادهی مرسل و عاری از قیود لفظی که در تمام قرن پنجم (و حتی در بعضی آثار قرن ششم) رواج داشت، در حقیقت دنبالهی نثر قرن چهارم و نیمهی اول قرن پنجم بود اما از بسیاری جهات با آن تفاوت داشت. نثر سادهی نیمهی دوم قرن پنجم و قرن ششم، در عین سادگی الفاظ، از حیث دقت در معنی و مضامین، به دنبال آرایش معنوی بود. این توجه به آرایش، اندک اندک با آرایشهای لفظی همراه شد چنان که به زودی دسته ای از نویسندگان، به مراعات همزمان تزئینات معنوی و لفظی در آثار خود پرداختند. [8، ص 96]
تاریخ بیهق
به فاصلهی چهار روز راه در باختر نیشابور، در ولایت بیهق، دو شهر سبزوار و خسروگرد بودند که بیش از یک فرسخ با هم فاصله نداشتند. سبزوار از خسروگرد بزرگتر بود و در قرون وسطی، آن را بیهق می نامیدند. ولایت بیهق 25 فرسخ در 25 فرسخ وسعت داشت و چنان که یاقوت می گوید، شامل 320 دهکده بود. به نوشتهی یاقوت، اصل کلمهی بیهق، «بیهه» یا «بهین» (به معنای بسیاربخشنده) است و اسم صحیح تر شهررا «سابزوار» می داند که مردم به اختصار آن را «سبزوار» می نامند. خسروگرد در دوره های پیش تر، کرسی ولایت بود ولی در زمان یاقوت، سبزوار از آن پیشی گرفته بود و شهر عمدهی آن ولایت بود. حمدالله مستوفی می گوید سبزوار بازارهای و فراخ دارد و طاقی از چوب بسته اند که چهارسوی آن بازار است بغایت محکم و عالی. حاصلش غلّه و اندکی میوه و انگور باشد و قریب چهار پاره دیه است که از توابع دارد و مردم آنجا شیعه اثنی عشری اند. [9، ص 416-417]در هر عصر، علما و فضلای بزرگی ازاین سرزمین برخاسته اند که کتب تواریخ و رجال و تذکره های شعرا و معاجم شیوخ و طبقات محدثین و فقها، مشحون به ذکر آنهاست: ابوبکر احمد بن الحسین بیهقی از مشاهیر علمای اهل سنت و صاحب سنن و دلائل النبوه، ابوالفضل محمد بن الحسین بیهقی دبیر غزنویان و مورخ مشهور و صاحب تاریخ مسعودی معروف به تاریخ بیهقی، ابوالحسن علی بن زید بیهقی صاحب تاریخ بیهق و بسیاری دیگر. [3، ص 10]
تاریخ بیهق در تاریخ و جغرافیای ناحیهی بیهق و ذکر رجال علم و ادب و کتّاب و سادات و خاندانهای مشهور آن ولایت نوشته شده و فواید تاریخی و اطلاعات ذی قیمتی دارد که در دیگر کتب کمتر می توان یافت. [6، ص 144] یکی از نکات حائز اهمیت تاریخ بیهق این است که مولف از کتبی استفاده کرده که بیشتر آنها از بین رفته و یا بصورت پراکنده به دست ما رسیده است. به خصوص دو اثر؛ نخست، کتاب تاریخ بیهق تألیف امام علی بن ابی صالح الخواری که در چندین جلد، به زبان عربی بوده و مولف، قبل از اتمام کتاب، درگذشته است. [3، ص 21] و دیگر، کتاب تاریخ نیشابور تألیف ابولقاسم الکعبی البلخی که اصل آن در کتابخانهی مسجد عقیل سوخت و گفته می شود کتاب جامعی بوده است. مولف غیر از این دو، از کتب دیگری نیز استفاده کرده و در برخی موارد، با ذکر نام منبع، به نقل مطالب پرداخته است. [3، ص 21]
تاریخ بیهق حاوی اطلاعات بسیاری است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود:
دربارهی سودمندی تاریخ و فواید آن [3، ص 3- 17] و آنچه ابن فُندق آورده، شاید این کتاب خلاصهی جامعی باشد از تمام ملاحظات مسلمین. وی می گوید مدت کوتاه عمر انسان اجازه نمی دهد که هر کس جداگانه کارها را تجربه کند. ناچار باید از تجارب دیگران بهره گرفت و این چیزی است که با کمک تاریخ به آن می توان رسید. گذشته از فواید تجربی، ابن فُندق به لذتهایی که از مطالعهی تاریخ حاصل می شود، اشاره می کند و می گوید مطالهی آن، مایهی بشاشت است و مانع ملالت طبع می شود. [1، ص 29]
بیهقی با تقسیم دانشها به دانشهای عقلی و سمعی، تاریخ را به حوزهی علوم سمعی مربوط می داند. به نظر وی، مورخان کسانی هستند که با تکیه بر حافظهی ضبط کننده و مورد اطمینان، به ضبط و گزارش وقایع می پردازند. از دید بیهقی کافی است مورخ حافظهی نیرومند داشته باشد و در نقل و گزارش حوادث و وقایع، شرط امانت را رعایت کند، در این صورت، به عقل و معرفت عقلی نیازی نیست. با چنین رویکرد و تعبیری از تاریخ، میان عقل و سمع، میان فلسفه و تاریخ هیچ نسبت پیوسته ای وجود ندارد و نمی توان معرفتی مستقل از فلسفه و تاریخ، تحت عنوان «فلسفه ی تاریخ» متصور شد. [8، ص 97]
در ذکر ولایات مشهور جهان بیهقی پنجاه ولایت را نام می برد «و این پنجاه ولایت معتبر است. هر ولایتی را نواحی بسیار و هر ناحیتی را ارباع بسیار بود.» [3، ص 17-19] تواریخ مهم و مشهور و نویسندگان آن [3، ص 19- 20]، تاریخ شهرها و ولایات و مصنفان آن [3، ص 20 - 22]، فضایل بیهق [3، ص 22] و اشتقاق لفظ بیهق و حدود و بخشهای آن و دیه های هر بخش [3، ص 33 - 39]، چگونگی هوای بیهق [3، ص 28] فتح بیهق و ذکر صحابه هایی که در بیهق بوده اند 33، خاندان سادات بیهق (مشتمل برسیزده فصل) [3، ص 23 - 26]، سلسله های حاکم بر بیهق [3، ص 54 - 56] و سایر خاندانهای نامدار این دیار [3، ص 66 - 73] از سایر قسمتهای این اثر هستند. در این میان، اطلاعاتی که بیهقی دربارهی خاندانها می دهد، به دلیل مشاهدات و شنیده های شخصی وی و استفاده از منابع و کتب کهن و ازبین رفته، حائز اهمیت فراوان است. به عنوان مثال، اطلاعاتی که از خاندان نظام الملک و مهلبیان [3، ص 136 - 183] می دهد، در هیچ منبع دیگری مشاهده نمی شود. در بخش دیگری از این کتاب، بیهقی به شرح حال علما، ائمه و فضلا و گروهی از شاعران می پردازد. در پایان نیز با بیان رویدادهای مهم بیهق، فصلی در باب خاتمهی کتاب دارد.
به تصریح خود بیهقی، نگارش کتاب در چهارم شوال 563 ق. در زمان سلطنت موید ای آبه از غلامان سلطان سنجر که بلافاصله بعد از وفات سنجر بر خراسان مسلط شد، به پایان رسیده است. [3، ص 292] می توان احتمال داد که بیهقی در سال 544 ق. تألیف اصل کتاب را به پایان رسانده اما تا مدتی پیش از مرگ (565 ق.) همچنان مطالبی بر آن می افزوده است. به عنوان نمونه، به نظر می رسد مولف، فصل خاص مربوط به موید ای آبه و استیلای وی بر خراسان (561 - 562) را مدتها پس از تألیف کتاب، به آن افزوده است، زیرا آن را درنُه بخش «وقایع عظام»، که در فصل «غرایب چیزها که از بیهق خیزد» آورده است. [3، ص 284]
در حال حاضر سه نسخه از این کتاب در دست است:
1- نسخهی موزهی بریتانیا، که از همه قدیمی تر، صحیح تر و کامل تراست. این نسخه در سال 835 ق. استنساخ شده؛
2- نسخهی کتابخانهی عمومی برلین، که در سال 1265 ق. در هندوستان استنساخ شده؛
3- نسخهی کتابخانهی عمومی تاشکند، که تاریخ استنساخ آن، سال 1057 ق. است. [8، ص 97]
نسخهی فارسی تاریخ بیهق، با تصحیح و تعلیقات مرحوم احمد بهمنیار و مقدمهی مرحوم علامه قزوینی توسط کتابفروشی فروغی به زیور طبع آراسته شده است.
ویژگیهای ادبی
سبک تحریر کتاب، بین شیوهی قرن پنج وشش هجری است؛ از طرفی فتور ادبی و تأثیر تغییر سبک در آن پیداست و از طرف دیگر، سادگی و ایجاز و پختگی و سنجیدگی فارسی قدیم را از دست نداده است. به همین دلیل، نمونه های زیادی از هر دو سبک را می توان در این کتاب مشاهده کرد. برای توضیح بیشتر، به بررسی اجمالی این ویژگیها می پردازیم.شیوهی قدیم نثر در تاریخ بیهق، در موارد بسیاری رعایت شده است. مثلاً در طرز به کار بردن افعال، گاهی فعلهایی را در آخر جمله های متعاطفه تکرار می کند که به نظر می رسد کاتب یا مصحح بعدها دراین کتاب دست برده و آنرا به زعم خود اصلاح کرده است. استفاده از فعلهای انشایی و استمراری با «یای مجهول» [2، ج 2، ص 289] آوردن «بای تأکید» برسر فعل منفی، «بازاید» برسراسامی، وآوردن «با» به معنی «به» نیز دراین کتاب دیده می شود. در مورد ضمایر نیز، ضمیر مفردغایب، در اصل کتاب «او» یا «وی» بوده و به نظر می رسد از سوی نسّاخ دستکاری شده است. مطابقت صفت و موصوف که در زبان فارسی سابقه ندارد و خاص اعراب است، دراین کتاب رعایت نشده است. [2، ج 2، ص 367] بعضی عبارات ابن فندق شبیه عبارات ابوالفضل بیهقی می باشد و روشن می کند که نویسنده، به تاریخ بیهقی انس و علاقه داشته است. [3، ص 50]
اما ویژگیهای سبک جدید، مانند: آوردن فعلهای وصفی، حذف افعال به قرینه، استفاده از صنایع موازنه و سجع و تشبیه و کنایه و استعاره، شواهد شعرازعربی، استعمال فعل خبری در مورد رویاها که در قدیم با فعل انشایی و مشکوک ذکر می شد، و سایر نشانه ها در تاریخ بیهق کم نیست. [2، ج 2، ص 370]
در این کتاب با نوعی جملهی وصفی در مقام حال مواجه می شویم که محمد تقی بهار می گوید نه قبل از این کتاب و نه بعد از آن، نظیر آن را در جای دیگر نیافته است. مثل: «چرخ مطیع و فرمانبردار» و «دولت غلام و کهتر». [3، ص 16 - 17]
تاریخ بیهق در مقایسه با چهار مقاله عروضی سمرقندی که یازده سال پیش از این کتاب تألیف شده بود، لغات عربی بیشتری دارد و از شواهد شعری وتمثیلها و استدلالات عربی فراوانی استفاده کرده است. [2، ج 2، ص 365 - 366] مولف بارها به ذکر احادیث نبوی و آیات قرآن و اشعار عربی پرداخته و سنوات را به عربی نوشته است. وی عبارات فارسی را با جمله های مطّول عربی آمیخته و فرمانها و مثالها را به عربی نقل کرده است. در مقدمهی کتاب، با مفردات و ترکیبات عربی بسیاری روبرو می شویم و حتی به برخی صنایع لفظی برمی خوریم که در متن کتاب دیده نمی شود. [7، ج 2، ص 995]
نتیجه
با عنایت به مطالبی که در این مقال مورد بررسی قرار گرفت، می توان بدین نتیجه رسید، تاریخ بیهق با اینکه در زمرهی تواریخ محلی قرار می گیرد؛ ولی با اشاراتی که به حکومتهای غزنوی، سلجوقی و خوارزمشاهی دارد می توان به نحوی آن را در زمرهی کتب عمومی تاریخ ایران محسوب کرد. دیگر اینکه تاریخ بیهق به نثر ساده نوشته شده و انشاء آن با وجود متوسط بودن از مزایا و محسنات لفظی و معنوی که مختصّ تألیفات قرن چهارم تا هفتم است بهره و نصیب کافی دارد.پينوشتها:
* دانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه اصفهان
کتابنامه1. آئینه وند، صادق (1377). علم تاریخ در گسترهی تمدن اسلامی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
2. بهار، محمد تقی (1365). سبک شناسی یا تاریخ تطور سبک فارسی، ج 2، تهران: امیرکبیر.
3. بیهقی، ابو الحسن علی بن زید (1361). تاریخ بیهق، تصحیح و تعلیقات احمد بهمنیار، مقدمهی علامه قزوینی، تهران: فروغی.
4. جوینی، عطاملک (1378). تاریخ جهانگشا، نگارش منصور ثروت، تهران: امیرکبیر.
5. حضرتی، حسن (بهارو تابستان 90). مجلهی پژوهشهای علوم تاریخی، بهار و تابستان، شماره 3.
6. ریپکا، یان (1364). ادبیات ایران در زمان سلجوقیان و مغولان، ترجمهی یعقوب آژند، تهران: نشر گستر.
7. صفا، ذبیح الله (1364). تاریخ ادبیات ایران، ج 2، تهران: فروغی.
8. عزت پور، عدالت (خرداد 90). کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 157.
9. لسترنج، گای (1368). جغرافیای سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمهی محمود عرفان، تهران: علمی و فرهگی.
10. یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله (1375 ق.1938 م.). معجم الادبا، ج 13، بیروت: دار الإحیاء تراث العربی.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}