دلباخته خلوص(1)
گفتگو با دکتر سيد محمدحسين هاشمي درباره ویژگیهای شهید چمران
درآمد
لطفاً به اختصار خودتان را معرفي و از دوران کودکي، تحصيل و مسئوليت هاي کاري که داشتيد بفرمائيد.
با پيروزي انقلاب نخست در حفظ جمهوري اسلامي و مطبوعات کشور يعني روزنامه جمهوري اسلامي از همان اول تأسيسش مشغول فعاليت شدم و سپس در روزنامه هاي اطلاعات و کيهان همکاري داشتم با شکل گيري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بعد از انقلاب در آنجا مسئوليت گرفتم البته قبل از آن اولين مسئوليتم در صدا و سيما بود که مدير بخش صدا و سيماي عربي بعد از انقلاب شدم و بعد از سال 62 مدير کل همکاري هاي بين الملل وزارت فرهنگ و ارشاد بودم. طي اين مدت همچنان در سنگر فرهنگ بين الملل مشغول فعاليت هستيم، به عنوان رايزن فرهنگي ايران در چند کشور حضور پيدا کردم از جمله لبنان، سوريه، امارات، قطر و پاکستان.
در تهران هم مسئوليت هايم مديريت کشورهاي عربي و آفريقايي بود، مدتي هم اداره کل همکاري هاي فرهنگي به عهده من بود. تحصيلاتم را در روابط بين الملل ادامه دادم و در دانشگاه سان جوزف بيروت يا دانشگاه قديس يوسف، دکترايم را در روابط بين الملل گرفتم.
از کجا با مرحوم شهيد چمران آشنا شديد؟
برهه اي که آشنايي پيدا شد و آن گروه دانشجويان احساس کردند، مي توانند به رهبريت ايشان براي آن نقطه مرکزي فعاليت کنند آنجا دکتر چمران چه نقشي داشتند؟
لطفاً در مورد فلسفه حضور ايشان بگوييد.
آقاي چمران در اين جهش و حرکت، نقش بسيار خوبي داشتند يعني آغاز فعاليت ايشان در جنوب در همين مؤسسه جبل عامل که بعدها به عنوان مؤسسه امام موسي صدر ناميده شده، صورت گرفت و فعاليتشان را با خانواده هاي محروم لبنان شروع کردند اينجا بود که با ايشان آشنا شديم. ضمن اينکه ايشان بسيار تأثيرگذار بود به خاطر اينکه يک اسوه علمي و اخلاقي بود. البته جنبه هاي اخلاقي ايشان برتري داشت و در اولين برخورد جنبه هاي معنوي ايشان به شدت تأثيرگذار است ضمن اينکه شما مي دانيد دکتر کيست، در چه رشته اي تخصص دارد و کجا تدريس مي کند و حالا آن وضع را ترک کرده آمده در ميان تعدادي محروم و يتيم و در مؤسسه تازه تأسيسي فعاليت مي کند. بارها خودم شاهد اين بودم که شب بعد از نماز مغرب و عشا و تناول شام دمپايي ها را جفت مي کرد و زير سرش مي گذاشت و در آن مؤسسه مي خوابيد. من هم در جواني و نوجواني شيفته ايشان شده بودم. اين تصوير در ذهنم هست. در اين مؤسسه سالني بود که بچه يتيم ها هم در آنجا بودند، عکس هم هست که ايشان دارد نگاه مي کند به يتيماني که اکثريتشان توسط اسرائيلي ها خانواده شان را از دست داده بودند. من اينجا نکته اي را عرض کنم، خيلي ها فکر مي کنند چرا حزب الله به وجود آمد. نکته اين است که ده ها سال اسرائيل اينجا جنايت کرد و دولت در صدد دفاع از مملکت خود بر نيامد. من، بعد از جنگ 73 که وارد لبنان شدم از آن زمان خوب به ياد دارم که دولت هيچ کاري انجام نمي داد فکر مي کردم چگونه يک دولت که نه ارتشي دارد نه نيروگاه هوايي يا دريايي. اسرائيل چشم طمع به لبنان داشت. امام موسي صدر هم اين را تشخيص داده بود. اسرائيل شبانه روز حمله مي کرد به جنوب لبنان و در جنوب لبنان نيروي فلسطيني حضور داشت و با اينکه تحت عنوان دفاع آنجا بود مشکلاتي هم براي شيعيان به وجود آورده بودند. فلسفه وجود مقاومت که از زمان حرکت مردمي و بعداً حرکت و جنبش امل تشکيل شد که راه نظامي حرکت محرومين بود، فقط دفاع از محرومين جنوب لبنان و مردم غيرمسلح بود که بعداً به حزب الله و مقاومت منتهي شد. بعدها مي گويند دولتي در دولت نمي شود، مگر در لبنان دولتي وجود دارد که حزب الله دولتي در دولت تأسيس کرده باشد. اصلاً دولتي به معناي تعريف شده امروز وجود ندارد، اين دولت نه ارتشي دارد نه مي تواند دفاع کند و مرزها را حفظ کند.
بنابراين مقاومت و حرکت مردمي شکل گيري مردمي داشت و مي توانم در مورد هسته هاي مرکزي مقاومت لبنان بگويم که درست است که آقاي امام موسي صدر ايدئولوگ و برنامه ريز بود اما کسي که زحمت اين ها را کشيد شخص دکتر چمران بود. تربيت اولين نيروهاي مقاومت در لبنان به عهده دکتر چمران بود. مستحضريد که آخرين مسؤليتي که داشتم و دو سال پيش برگشتم رايزني فرهنگي ايران در لبنان بود، الان سران حزب الله بدون اغراق و بدون استثنا شاگردان دکتر چمران بودند. ايشان اولين کسي بود که از ايراني ها در لبنان مقاومت را پايه ريزي کرد. ضمن اينکه آن زمان ايشان ارتباط معنوي با نهضت آزادي داشتند و تعدادي از آقايان با ايشان مراوداتي داشتند اما اين ظاهر قضاياست. در باطن قضيه آموزش نظامي خيلي از جوانان ايراني در لبنان توسط ايشان شکل گرفت، و دکتر چمران که به مسئله ايران و مجاهدت هاي ايرانيان توجه داشت در عين حال به لبنان و فلسطين توجه داشت يعني سه جبهه را اداره مي کرد و مقاومين را در اين سه جبهه آموزش مي داد. کساني که توسط دکتر چمران آموزش مي ديدند، تنها افراد مسلح مقاوم نبودند بلکه افراد بسيار متدين و با معرفت بودند. شاگردان ايشان اين سه خصوصيت را داشتند که مبارز، مؤمن و با اخلاق بودند. اين مسائل در لبنان آن روز خيلي جديد بود چون آنجا با پول، مبارز استخدام مي کردند. در فرهنگ لبنان و در فرهنگ مقاومت با اسرائيل آنها مبارزين را مي خريدند و معروف بود که مي پرسيد شما چقدر حقوق مي گيريد دکتر چمران در جبهه ايران کساني تربيت کردند که سپاه پاسداران را به وجود آوردند و در لبنان مقاومت پايدار لبنان را ايجاد کردند و در فلسطين هم جمعي از مبارزين الفتح را تربيت مي کرد. همه سران جنبش لبنان و مقاومت عمل بدون اغراق شاگرد ايشان بودند.
ايشان بسيار مي کوشيد تا قبل از اينکه به اسلحه و مسائل نظامي علاقه مند شوند به مسائل ديني و اخلاقي روي بياورند تا سلاح جهت درستي پيدا کند. آقاي دکتر ما را در جلسات متعددي مشاوره سياسي و فرهنگي مي داد، دوره اي هم جنگ داخلي لبنان اوج مي گرفت و ايشان به جنوب منتقل مي شدند. البته اکثر اوقات جنوب بود و ما به سوريه منتقل شديم. ما از لحاظ خانوادگي چون ارتباطي با خاندان آقاي صدر داشتيم و از نزديکان ايشان بوديم، ايشان توصيه کرد هر چه سريع تر به دمشق برويم. يادم مي آيد يکي دو جلسه از جلسات دکتر چمران با ما دانشجويان در دمشق بود و در خانه اي که متعلق به نماينده آيت الله خويي بود. آن زمان جنگ به اوج خودش رسيده بود و اين مسائل در روحيه ما تأثير گذاشته بود. ايشان با صفاي نفسي که داشت ما را متحول
مي کرد. بنده شيفته ايشان بودم و حاضر نبودم که يک دقيقه از دکتر جدا شوم خيلي از دوستان از من ايراد مي گرفتند چون آقاي دکتر مسائل امنيتي و حفاظت هم داشت.
از خصوصيات بارز ايشان شجاعتشان بود که زبانزد همه مبارزين لبنان و فلسطين بود. اسرائيل از همه سو جنوب لبنان و فلسطين را مي زد. يک شب خدمت آقاي دکتر بوديم، قطب زاده و صادق طباطبايي آمدند، آقاي دکتر سوار اتومبيلشان شد و پشت فرمان نشست قطب زاده جلو نشست و من و صادق طباطبايي پشت نشستيم، ايشان آمده بود تا نقاط درگيري با اسرائيلي ها را نشان بدهد. اسرائيلي ها به شدت منور مي زدند، داستان مربوط به سال هال 53 و 54 بود ايشان با سرعت به دل دشمن مي رفتند، قطب زاده بسيار آدم شجاعي بود و من با ايشان آشنايي داشتم. چون لبنان بسيار مي آمد، ايشان آدم بسيار کله شقي بود آن داستان که سيلي به صورت زاهدي - سفير شاه در آمريکا زد- بسيار معروف است. من براي اولين بار ديدم قطب زاده از ترس گفت آقاي دکتر کجا مي رويد ما را به کشتن مي دهيد. آقاي دکتر که با آرامش کامل با سرعت داشت جلو مي رفت گفت شما ديگر چرا؟ صبر کنيد ببينيد چه خبر است.
آقاي دکتر چمران اصلاً هيچ ابايي نداشت. آن شب يادم نمي رود آن دو که با ايشان بودند مي گفتند آقا اينجا خطرناک است چرا اينطور مي کنيد؟ به هر حال رفتيم آن مناطق را ديديم و توضيحات لازم را دادند و ما به سلامت برگشتيم. شب بسيار عجيبي بود. من بارها مي شنيدم که مي گفتند دکتر مصطفي کارهاي عجيبي مي کند. چون دکتر در کشورهاي عربي فاميليشان را بيان نمي کردند. در آن مؤسسه گاهي نصف شب ها بيدار مي شدم مي ديدم دکتر در ميان آن همه يتيم و مسلمان به نماز شب ايستاده است و گريه و زاري ايشان ما را تکان مي داد. ايشان اضافه بر بيان و سخنراني هاي دلنشينشان، نوشته هاي بسيار زيباي دارند. دکتر هر موقع دسترسي پيدا مي کرد نامه مي نوشت براي اينکه ارتباط قطع نشود. نامه هاي ايشان براي اين حقير به عنوان دانشجوي کم سن و سال که بعد از قضاياي پاوه و انتصاب به عنوان وزير دفاع ارتباطم با ايشان بيشتر شد، بسيار با ارزش بود. يک خاطره عجيب که در ذهنم مانده است فوت آقاي دکتر شريعتي است که در لندن به هر دليل به شهادت رسيد و چون خانواده دکتر شريعتي با آقاي صدر آشنايي داشتند و دکتر چمران هم در اين بين مؤثر بود. برنامه ريزي مي شود که جنازه از لندن به بيروت منتقل شود. من هم به عنوان مسئول آن انجمن همکاري داشتيم جنازه وارد شد و امام موسي صدر و شهيد چمران و مقامات بالاي فلسطيني که مثل ابوجهاد و ابوعياذ که شهيد شدند و شخصيت هاي شماره دو بعد از عرفات محسوب مي شدند در فرودگاه حضور داشتند و جنازه به دمشق منتقل مي شود و تشييع رسمي در آنجا صورت مي گيرد که از مقامات سوري وزير خارجه سوريه هم آمده بود. دکتر چمران در کل اين ماجرا نقش محوري را ايفا مي کرد يعني کل موضوع آمدن جنازه و تشييع آن و اينکه قرار شد جنازه به صورت اماني در دمشق دفن شود در مرقد حضرت زينب(سلام الله عليها). جنازه وقتي تشييع شد و بعد وارد صحن حضرت زينب(سلام الله عليها) شد آقاي دکتر به من گفت شما زيارتنامه حضرت زينب(سلام الله عليها) را بخوانيد. جنازه مرقد را دور زد و من ايستاده بودم زيارت را مي خواندم و بيش تر متوجه متن بودم اما صداي گريه بلند دکتر چمران توجه مرا جلب کرد. سپس هدايت شديم به آنجايي که به قبرستان حضرت زينب(سلام الله عليها) معروف است و آقاي موسي صدر شخصاً حضور داشتند، آنجا اتاقي ساخته شده بود که مدفن ايشان باشد و جنازه با آن صندوقي که آمده بود به صورت اماني نگهداري شود، يعني دفن نشود و با همان صندوق گذاشته شود، بنده جزو چند نفري بودم که وارد اين مرقد شدم به همراه امام موسي صدر، دکتر چمران، احسان شريعتي، خانم دکتر و خواهر احسان و يک نفر که کار دفن را انجام مي داد.
نکته اي را که متوجه شدم اين بود که بعد از اينکه جنازه در قبر قرار داده شد دکتر چمران با صداي بلند گريه مي کرد طوري که خانواده دکتر شريعتي ايستاده بودند و بردباري مي کردند و آقاي صدر هم ايستاده بودند همه را به گريه واداشت و مجلس از خود بيخود شد. آنجا بود که متوجه علاقه وافر دکتر چمران به دکتر شريعتي و ارتباط روحي و معنوي اين دو شدم. قبلاً هر دو در غربت ارتباطي با هم داشتند.
دکتر چمران بسيار احساسي بود و از يک منظره مثل يک بچه يتيم به شدت منفعل مي شد اما در ميان جمع بسيار شجاع بود خصوصياتي که در تاريخ شيعه، بيشتر در اوصاف خلق و خوي حضرت علي(ع) نقل شده است.
به برهه هدايت دانشجويان و جبهه فعاليت ها رسيديم تا مهم ترين ويژگي هايي را که در بستر اين فرايند بود، باز کنيم، مراوداتي که از ايران بود و تماس هايي که ايشان داشت و اينکه در دولت در بلندمدت به چه چيزي فکر مي کردند در مورد جنبش امل؟
روحانيون بيش تر به آقاي صدر متمايل بودند، خاندان ايشان بسيار معروف بودند، پدر ايشان از مراجع قم بودند و خاندان صدر با خانواده هاي محترم مرجع در نجف و در قم مانند بيت آيات عظام گلپايگاني، مرعشي و قمي در ارتباط بودند که خيلي از اينها از لحاظ سببي و نسبي ارتباط نزديک داشتند. لذا مراودات روحانيون ايران با بيروت در عهد حضور و سيادت امام موسي صدر بالا بود. بعضي از سياسيون و دانشجويان از اروپا و آمريکا همچنان با دکتر چمران ارتباط داشتند. لذا ما مي ديديم جمع قابل توجهي از دانشجويان ايراني مقيم آمريکا و اروپا به بيروت مي آمدند البته من حضور نداشتم ولي خوب اطلاع داشتم آقاي دکتر در آموزش نظامي کاملاً اشراف دارد و جناحي از قبل با ايشان همکاري نزديک داشت اما جناح هاي ديگر فتح و فلسطين با ايشان ارتباط خوبي نداشتند سمپات معارضين بودند و دولت هاي مختلف عربي از آنها حمايت مي کردند و عليه حضور آقاي صدر به عنوان رهبر اين حرکت و آقاي چمران به عنوان دستيار و معاون ايشان اقدام مي کردند. از نکات ناراحت کننده، اين است که جمعي اندک از ايرانيان که در بيروت بودند و با فلسطيني هاي مخالف آقاي صدر همکاري مي کردند رابطه خوبي با دکتر چمران نداشتند که بعدها هم به ايران آمدند و در بعضي نقاط کشور مستقر شدند. دکتر چمران با هيچکس بد نبود و مي توانست با همه جناح ها و مردم همکاري کند اما متأسفانه اين ايرانيان مقيم لبنان با ايشان تنش داشتند و مسائل را عنوان مي کردند که بعدها هم کم و بيش در داخل کشور همان مسائل را مطرح کردند. دشمنان دنبال اين بودند که چهره ايشان را لکه دار کنند. مسائلي همچون مسائل قتل عام اردوگاه هاي صبرا و شتيلا و... که کساني که لبناني بودند و آشنايي با جهت هاي داخلي داشتند، مي دانستند که دکتر چمران و امام موسي صدر به شدت از هرگونه دخالت در مسئله جنگ هاي داخلي بر حذر بودند. آقاي صدر و آقاي چمران اعتصاب غذاي سياسي انجام دادند که در لبنان بسيار تأثيرگذار بود. من خودم در مسجد بيروت حضور داشتم. اعتصاب عليه کساني بود که وارد جنگ شدند. حرکة المحرومين و جنبش امل از اين مسائل کاملاً دور بودند. جناح هاي فلسطيني و جناح هاي چپ و راست لبناني همچنين شيعيان وارد قضايا شدند. آنان هم به کساني که بيرون گود بودند و آسيبي نديدند تهمت زدند. ولي همه مردم لبنان (مسلمان و مسيحي) مي دانند تجليلي که از آقاي صدر در بيست و پنجمين سالگرد ايشان شد بي نظير بود.
در واقع تجليل از امام موسي صدر، تجليل از دکتر چمران محسوب مي شود. در اکثر سخنراني هايي که از ماهواره دنبال مي کنم مي بينم وقتي از امام موسي صدر تجليل مي کنند نمي توانند از دکتر چمران ياد نکنند. دکتر علاوه بر لبنان و ايران ارتباط بسيار تنگاتنگي با الفتح و شخص عرفات داشت، عرفات به ايشان احترام خاصي مي گذاشت. به گوش من مي رسيد که حتي اگر عرفات کار داشت هماهنگي سياسي و نظامي به عهده او بود، هر لحظه دکتر اراده مي کرد با دفترعرفات هماهنگي صورت مي گرفت و به ديدارش مي رفت. عرفات آن زمان شخصيت اول جهان عرب بود و براي ملاقات با او بايد چند ماه قبل وقت مي گرفتند. ارتباط ايشان با مبارزين و جناح هاي فلسطيني تنگاتنگ بود. در لبنان هم براي ايجاد مقاومت و ساخت نيروهاي زبده روش هايي پايه ريزي کرد که بعدها در جنبش امل و جنبش حزب الله شکل گرفتند. هنوز شاگردان دکتر حضور دارند و امور مقاومت لبنان که پايه ريز اول آن دکتر چمران بود عزت و افتخار امت اسلامي شده، نه فقط براي شيعه، بلکه امروز همه جهان عرب به نيروهايي که دکتر چمران تربيت کرده اتکا مي کنند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 37