دلباخته خلوص(2)

ايشان نيامدند اما در سفري آمدند و دکتر از ايشان خواست که بمانند. متأسفانه نپذيرفتند. من ايشان را نديدم. ايشان اين زندگي دکتر چمران را نپسنديده بود و تا حدودي هم طبيعي بود، چون خانمي که دکتر را در آمريکا استاد دانشگاه هاي معتبر آمريکا مي ديد، آمد لبنان و ديد که او اکنون پيش يتيمان و مستضعفان است.
چهارشنبه، 12 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دلباخته خلوص(2)

دلباخته خلوص(2)
دلباخته خلوص(2)


 






 

گفتگو با دکتر سيد محمدحسين هاشمي درباره ویژگیهای شهید چمران
 

همسر آمريکايي شهید دکتر چمران در چه برهه اي در لبنان مستقر شدند و يا اصلاً رفتند آمريکا ماندند؟
 

ايشان نيامدند اما در سفري آمدند و دکتر از ايشان خواست که بمانند. متأسفانه نپذيرفتند. من ايشان را نديدم. ايشان اين زندگي دکتر چمران را نپسنديده بود و تا حدودي هم طبيعي بود، چون خانمي که دکتر را در آمريکا استاد دانشگاه هاي معتبر آمريکا مي ديد، آمد لبنان و ديد که او اکنون پيش يتيمان و مستضعفان است.

خود دکتر چمران چه نظري داشتند؟
 

ايشان علاقه مند بودند خانواده بماند اما متأسفانه وقتي او قبول نکرد، من کامل در جريان نبودم ولي حس کردم تنش هايي به وجود آمد، يعني به طوري که خانم نپذيرفت و حتي بحث جدايي را نيز مطرح کرد که بر مي گردم و نمي توانم اين زندگي را ادامه دهم. دکتر ناچار بود بپذيرد و پذيرفت. بعدها دکتر با يک شخصيتي وارسته و اديب، نويسنده معروف خانم الجابر ازدواج کرد.

چند سال بعد اين اتفاق افتاد؟
 

تصور نمي کنم کمتر از پنج، شش سال بوده باشد، حدود شش يا هفت سال بعد بود که با ايشان در جنوب لبنان آشنا مي شوند. غاده جابر از چهره هاي بسيار معروف ادبيات، نويسنده و شاعر عرب بوده اند. ايشان سنشان بالا و نسبتاً مسن بود، همه هم متوجه اين نکته بودند و اين ازدواج با تشويق امام موسي صدر صورت مي گيرد. وقتي آقاي صدر متوجه مي شود دکتر به اين خانم به خاطر اين موقعيت ادبي و شخصيت ايشان علاقه مند شده خودش پيشقدم مي شود. خاندان جابر در جنوب لبنان خاندان معروفي است.
در آن برهه که شما و دوستان ديگر تشريف داشتيد نوع مراودات و آشنايي با همسرشان در جنگ هاي مکرر به چه صورت بوده است؟
من خودم شاهد بعضي برخوردها بودم. بسيار دوستانه و براي ما هم قابل توجه بود. چمران هم آن زمان به عربي تسلط پيدا کرده بود و با خانمش عربي صحبت مي کرد. خانم جابر عاشق دکتر چمران است و طبيعي است که همه يک علاقه فوق العاده به دکتر داشتيم. به طريق اولي ايشان هم احساس مي کرد با جان و دل به دکتر عشق مي ورزد چون مي ديد دکتر از صبح تا شب خود را نذر بچه هاي يتيم و مسلمان کرده است. خانم جابر هم با کسي ازدواج کرده بود که خودش را وقف اين مسائل کرده است. کسي که محدود به يک زندگي زناشويي عادي نبود. دکتر هم به خاطر شناختي که از ايشان داشت ايشان را انتخاب کرده بود. الگوي ازدواج اين دو بزرگوار بر روي خيلي ها در لبنان حتي در ايران تأثير گذاشت و چنين ازدواج هايي بين لبناني ها و ايرانيان شکل گرفت، چرا که شهيد چمران وقتي مي خواهند مهريه را ذکر کنند مي نويسند پنج سال خدمت به شيعيان ايران. اينها را مي توانم به اسم نام ببرم.
ارتباط آنان بسيار گرم و صميمي بود، دکتر گاهي يکي دو شب به خانه نمي آمد و مي رفت، بيروت، خانه شان در سور بود. طوري نبود که هميشه در کنار هم باشند. خانم جابر نوشته هايي درباره دکتر دارد که قبل از شهادت دکتر نوشته و نوشته هايي هم بعد از رحلت ايشان دارد، از لحاظ ادبي و در زبان ادبيات عرب فوق العاده زيباست و از بزرگ ترين روزنامه هاي لبنان بعضي از متون را چاپ کرده بود. روزنامه السفير چندين متن فوق العاده زيبا را چاپ کرده بود.

شما در آن زمان که رايزن فرهنگي بوديد امکان ارتباط با ايشان را داشتيد؟
 

بله، ايشان در آن مجلس که در سال 83 گرفتيم آمدند سخنراني کردند و متن بسيار زيبايي هم ارايه دادند. ارتباط ما با خانم غاده جابر قبل از ازدواج ايشان با دکتر چمران است. چون در محافل ادبي ايشان را مي ديديم. بعد از ازدواج ايشان ارتباط با خانم جابر گرمتر و بيش تر شد، بعد از پيروزي انقلاب خانم جابر به عنوان شخصيت ادبي فرهنگي آمد و در بعضي از جشنواره هاي ادبي ما هم شرکت کرد و قطعات ادبي را خواند. آقاي دکتر اولين بار با يک هيئت لبناني به ايران مي آيند و با امام ملاقات مي کنند، بعد از پيروزي انقلاب، دکتر مي خواست برگردد چون ناپديد شدن امام موسي صدر و سفرشان به ليبي در شهريور 57 بود، جاي ايشان خالي بود. دکتر احساس مسئوليت بيشتري مي کرد. دوستان ما در جنبش امل به گرمي گرد ايشان جمع شدند و يادم هست که آن هيئت شامل سران جنبش ها بود که به ملاقات امام آمده بودند، از جمله آقاي حسين الحسيني رئيس پارلمان سابق لبنان و جمعي از سران شيعه بودند. وقتي امام فرمودند دکتر ايران بماند چون ايشان را لازم داريم آنان نمي دانستند چه بگويند. هم مي خواستند نظر امام را تأمين کنند و هم دکتر را مي خواستند ببرند. اينجا کشمکش به وجود آمد تا حدي که وقتي بيرون آمدند و متوجه نظر امام شدند يادم هست آقاي شمس الدين، آقاي نبيه بري و آقاي حسين الحسيني قرار شد مجدداً خدمت امام برسند و درخواست کنند که ايشان به لبنان بيايد. چون امام موسي صدر نيستند و الان ايشان محوريتي در لبنان دارند که بعد يک عده از آقايان ايراني به اين سه بزرگوار نصيحت مي کنند که اين کار را نکنيد که امام نظر خاصي به دکتر دارد لذا درخواست ديگر مطرح نشد.
از آن پس دکتر در ايران ماندند و در مسائل کردستان و حذف پاوه حضور داشتند. دستوري که امام صادر کرد و مواضع شجاعانه ايشان در آن مسائل که بعد از بازگشت امام فرمان وزارت دفاع را به ايشان صادر کردند و براي اولين بار اولين وزير دفاع غيرنظامي ايران محسوب شدند. خانم جابر در ايران در کنار ايشان بودند و ارتباطات هم بسيار خوب بود. آقاي دکتر در زمان وزارت دفاع شروع کرد به سخنراني هايي که امروزه در صدا و سيما پخش مي شود. چون ايشان مشغول مسائل دفاعي و نظامي کشور شده بود و کار فرهنگي شان را از طريق سخنراني هاي متعدد انجام مي داد. نظر خيلي ها هم اين بود که در ايران بايد آقاي دکتر را بشناسند. سخنراني هايي که براي ايشان در جاهاي مختلف تنظيم شد و خود بنده هم در آن ستاد بودم. البته ستادي نبود بلکه دوستان پيرامون ايشان بودند که دور هم جمع شدند. ما در مراکز مختلف براي ايشان سخنراني گذاشتيم. مردم از قبل از شجاعت هاي ايشان در کردستان و نظر امام درباره ايشان اطلاع يافته بودند و علاقه فراواني به وي نشان مي دادند و با شور خاصي در مجالس سخنراني ايشان شعار مي دادند. چون با سخنراني حماسي ايشان و آرامشي که در صدايشان بود، مردم علاقه فراواني به او پيدا کردند. در جنگ هم هميشه به او مي گفتند لازم نيست خط مقدم برويد، بچه ها هستند. مستحضريد که ايشان رئيس ستاد جنگ هاي نامنظم بودند و نه فقط بنده که بلکه کل خانواده ما جزو شيفتگان ايشان بود اخوي بنده که مهندس سيد محمدعلي هاشمي بود که معمار و فوق ليسانس از دانشگاه تهران بود، ايشان هم بزرگ تر از بنده بود. جنگ هاي نامنظم تأثير فوق العاده در جبهه و جنگ داشته است. من آنجا نبودم اما جزو کساني بودم که به شدت عزادار بود. مردان بزرگ شهادتشان هم بزرگ است. اما دکتر به واسطه ايمان راسخ و روابطي که با خداي خود داشت، يک شخص معمولي نبود.

در دوره وزارت دفاع، عمده فعاليت هاي مؤثر ايشان چه بود؟
 

يک مقدار ايشان وقت بيش تري مي گذاشت براي اين مسائل فرهنگي که در سخنراني عنوان مي کرد.
اين بحث سخنراني ها دقيقاً در دوره تصدي وزارت دفاع بود. قبل از آن يادم نيست که دکتر جايي رفته باشد و سخنراني کرده باشد ولي با شدت يافتن جنگ و حضور شخص ايشان در جبهه هاي جنگ آن سخنراني ها هم محدود مي شود.

دلباخته خلوص(2)

در زمان جنگ شما همراهشان بوديد؟
 

من يک جا با ايشان در خرمشهر حضور پيدا کردم. يک سفر خدمت ايشان و چهار نفر از دوستان ايشان که دو نفرشان شهيد شدند بودم. در روزهاي جنگ من اصلاً با ايشان نبودم. آن زمان مسؤول روزنامه بودم و بايد در تهران مي بودم، در اين سفر هم رفته بودم که يک پوشش خبري بدهم. فعاليت کامل ايشان در جنگ و مسائل جنگي بود. خصوصاً بعد از مسائل حصر آبادان، ايشان شخصاً ستاد جنگ هاي نامنظم را اداره مي کردند.

درباره اين برهه زماني هم اگر اطلاعاتي داريد بفرماييد؟
 

اجازه بدهيد من پاسخ ندهم چون اطلاعاتم دقيق نيست و بر اساس شنيده هاست. اينها را که عرض کردم شاهد بودم، اما در مورد قبل از آن اطلاع کلي دارم و دقيق نيست. البته يک نکته اي را عرض کنم، تز دکتري من روابط ايران و مصر است، در اين مورد به دکتر چمران برخوردم. در دوراني که ايشان به مصر مي روند و با جمال عبدالناصر ارتباط برقرار مي کنند. جمعي اينجا در زندان بودند. از جمله آقاي طالقاني در همان دوران مسجد هدايت من چند بار به مصر رفتم که دنبال پايان نامه خودم را بگيرم و اطلاعات جديدي را به دست آوردم. يک سري اطلاعات سازمان امنيت مصر بود. رئيس سازمان امنيت مصر که احتمالاً عادل اديب است کتابي منتشر کرد از اسرار محرمانه مصر با مبارزين ايراني. من خواستم با ايشان ملاقات کنم متأسفانه هر چقدر سعي کردم امکان پذير نبود؛ احساس کردم گويا مخالفت مي کند چون جو آنجا امنيتي بود. مدارکم را از روزنامه الاهرام به دست آوردم. آقاي دکتر دو سه سفر به مصر مي روند و نکته جالب اين است که آقاي ناصر به مبارزين ايراني کمک مي کند. ناصر به شدت معتقد بود که شاه با استعمارگران و آمريکايي ها مرتبط است و حضور شاه هم نه فقط براي ايران بلکه براي کل منطقه عرب خطر ساز است و بايد با ملت ايران جهت سرنگوني شاه همکاري کند، لذا با مبارزين ارتباط برقرار مي کند. در همين راستا دکتر چمران سه سفر به مصر مي رود و با شخص ناصر هم ملاقات مي کند. در ميان مدارکي که به دست آمده، بعضي از مبارزين کمک هاي مالي دريافت مي کنند اما دکتر به هيچ وجه کمک مالي از کسي قبول نمي کند، اين تصريح شده است. اما در دو زمينه با مصري ها همکاري مي کند، يکي در زمينه مسائل سياسي و ديگري در زمينه مسائل نظامي و آموزش.
بنابراين اولين پايگاه هاي آموزشي مبارزين ايراني را دکتر چمران در مصر پايه ريزي کرد و اين در کتاب ذکر شده است. آقاي دکتر اديب اشاره مي کند به پايگاه هاي آموزشي که شخص ناصر اجازه مي دهد و يک نفر از مسئولان امنيتي مصر را به عنوان همکار و همراه اول مي گذارد و آقاي دکتر در آموزشگاه ها اشراف پيدا مي کند.
البته آقاي دکتر سفري به الجزاير هم داشته و با هواري بومدين ارتباط برقرار مي کند، او هم چون مشکلاتي با شاه داشت در مورد قرارداد 1970 و مسائل مربوط به سفر بوتفليقه به تهران و صلحي که بين ايران و عراق، شاه و صدام امضا کردند. از سفر الجزاير اطلاع زيادي ندارم ولي بعدها دکتر همراه آقاي صدر به الجزاير مي رود و نقش بسيار عمده اي در نزديکي مجلس شيعه با الجزاير ايفا مي کند. شخص بومدين هم استقبال مي کند، دکتر چمران در کنار آقاي صدر نشسته و بومدين با عنوان رئيس جمهور الجزاير مذاکراتي انجام مي دهد. در مصر علاوه بر پايگاه هايي که براي آموزش ايجاد شد، مسائل سياسي هم بود. يعني همکاري مصر با مخالفين و مبارزين ايراني که در اروپا و آمريکا هستند براي اينکه امکاناتي براي مسائل تبليغي ايجاد کنند. صداي راديويي عليه شاه در مصر تأسيس مي شود و يک مسئول توسط دکتر چمران تعيين مي شود. نکته ظريف هم اين است که خيلي ها مبالغي به عنوان کمک براي کار سياسي دريافت مي کنند اما دکتر چمران از دريافت آن کمک ها خودداري مي کند. در آن کتاب نويسنده رسيد کمک ها را هم چاپ کرده است. دکتر چمران خودداري مي کند و مي گويد انتظاري که من از مصر و آقاي ناصر دارم اين است که به ما کمک سياسي بکنند و به علاوه بتوانيم بچه هايمان را در آنجا آموزش بدهيم. اولاً سال 70 ناصر فوت مي کند، سادات سرکار مي آيد و با سفر ايشان به لبنان و آشنايي با امام موسي صدر کل پايگاه آموزشي از مصر به بيروت منتقل مي شود.

طبيعتاً در اين فرايند که شهيد چمران از آمريکا به مصر و لبنان آمدند و بعد در دوره مسئوليتشان در ايران، خيلي تغييرات و تحولاتي صورت گرفت که اينها با شتاب زماني خيلي زيادي بود. شايد فرصت اين که بستري فراهم شود و ايشان چيزي که مد نظر خودش است ايجاد کند، فراهم نشد. اين واقعاً مهم است که راهي را که چمران رفت ما چقدر توانستيم به آن وفادار باشيم و تا چه اندازه براي پيشبرد آنها اقدام کرديم. در ابعاد اخلاقي، فرهنگي و سياسي؟
 

شما به مطلب بسيار مهمي اشاره کرديد. دکتر يک ويژگي فوق العاده اي داشت که هر کسي نمي توانست اين روحيات را داشته باشد. به آمريکا براي تحصيل برود البته آنجا ارتباط سياسي داشت اما اينکه آمريکا را ترک کند تدريس و دانشگاه را هم کنار بگذارد و به لبنان بيايد. درست است که آنجا عروس خاورميانه است اما به يک منطقه مستضعف نشين و زير آتش خمپاره هاي اسرائيل مي آيد. بعد آن زندگي را آغاز مي کند.
اين روحيه بسيار استثنايي است. مي خواهم عرض کنم شکل گيري مقاومت مديون خون دکتر چمران و زحمات اوست. در مجلس يادبود او وحدت گروه هاي مقاومت صورت مي گيرد. در سالن يونسکو جا براي نشستن نبود. مردم در سالن هاي ديگر از طريق دوربين مدار بسته مراسم را دنبال مي کردند اما شخصيت هاي فرهنگي سياسي و نظامي لبنان که نيمي از آنها مسيحي هستند براي شخصيت دکتر چمران و تجليل از او سخنراني مي کنند. اين به خاطر اين است که فردي با اين ارزش مي آيد و براي جهان اسلام سرمايه گذاري مي کند. اين براي من و همه کساني که دکتر چمران را مي شناسند بسيار ارزشمند است.

دکتر در لبنان دنبال چه بود؟
 

دنبال اين بود که در برابر يک ظالم به نام اسرائيل، منطقه مظلوم را حمايت کند. هيچ پست و مقام و مسئوليت اساسي از امام موسي صدر قبول نکرد. بعدها با رفتن امام موسي صدر لبناني ها تازه فهميدند نقش دکتر چمران چقدر زياد بوده است. برنامه ريزي ايشان فوق العاده بود. ذهن منظمي داشت و به شدت به نظم توجه داشت. در عين حال که بسيار متواضع و فروتن بود اما در اوج نظم و انضباط بود. ساعات آمدن و رفتنش آنقدر حساب شده بود که تعجب مي کرديم. روحيات ايشان يک درس براي همه بچه مسلمان هاي ايران است. کشور بايد با همت جوانان ساخته شود اما جهان اسلام را نبايد از نظر دور کرد.
امام موسي صدر من را مسئول يک مجله کودکان کرده بود که از طرف مجلس شيعه بود. ايشان وقتي من را مي ديد خيلي خوشحال مي شد. مي ديد که ما نقشي براي لبناني ها و عرب زبانها ايفا مي کنيم.
مي خواهم عرض کنم، اين روحيه الان کم شده است. راه ايشان اين بود که به لبنان رفت و اين سرمايه گذاري را کرد ما هم به عنوان شاگردان کوچک او بايد اين راه را ادامه بدهيم. و توجه به جهان اسلام بسيار براي ما ارزشمند است. نکته بسيار مهم اعتقادي بود که آقاي دکتر به امام زمان داشت و مي گفت، اگر ما زمينه هاي ظهور را فراهم مي کنيم اين زمينه ها فقط در ايران نيست بلکه در جهان اسلام و جهان عرب هم است. ما قبل از دکتر شخصيت هايي همچون جمال الدين اسدآبادي داشتيم که به مصر رفتند و شاگرداني تربيت کردند. الان شاگردان دکتر تا سال هاي سال در لبنان راه او را ادامه مي دهند. خط ايشان ادامه دارد.
حزب الله لبنان، امروز خط دکتر چمران را ادامه مي دهد و امروز در سطح منطقه به عنوان مقاومت هم در فلسطين و هم در لبنان اين مسائل مطرح شده است که پايه گذار آن امام موسي صدر و دکتر چمران بوده اند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 37



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط