قوم لوط

نگاهي به بعضي از كارهاي زشت قوم لوط ـ عليه السلام ـ از كارهاي زشت قوم لوط گلوله پراني با كمان، و هسته انداختن به يكديگر (و حتي در بعضي موارد شرط بندي مي‎كردند كه هسته به هر كسي خورد با او عمل زشت انجام دهند) و آدامس جويدن در معابر عمومي (براي جذب افراد به خاطر شهوتراني). هم چنين لباسهاي فاخر بلند مي‎پوشيدند (كه امروز رقّاصه‎هاي دنيا در جهان غرب مي‎پوشند) و دكمه‎هاي كت و پيراهنشان را مي‎گشودند
پنجشنبه، 17 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قوم لوط
قوم لوط
قوم لوط

نويسنده:عمادزاده
منبع: سایت اندیشه قم

نگاهي به بعضي از كارهاي زشت قوم لوط ـ عليه السلام ـ

از كارهاي زشت قوم لوط گلوله پراني با كمان، و هسته انداختن به يكديگر (و حتي در بعضي موارد شرط بندي مي‎كردند كه هسته به هر كسي خورد با او عمل زشت انجام دهند) و آدامس جويدن در معابر عمومي (براي جذب افراد به خاطر شهوتراني).
هم چنين لباسهاي فاخر بلند مي‎پوشيدند (كه امروز رقّاصه‎هاي دنيا در جهان غرب مي‎پوشند) و دكمه‎هاي كت و پيراهنشان را مي‎گشودند[1] و قلم از بيان بعضي از زشتكاريهاي آنها شرم دارد، از جمله از كارهاي آنها اين بود كه راهها را براي زشتكاري مي‎بستند و آشكارا در معرض ديد مردم، منكرات را انجام مي‎دادند و تفسير آية 29 عنكبوت:
«وَ تَأْتُونَ فِي نادِيكُمُ الْمُنْكَرَ؛ آمده: با يكديگر در ملأ عام كارهاي ركيك و زشت انجام مي‎دادند.[2]
و در بعضي از تفاسير، كلمة «منكر» به هسته انداختن آنها تفسير شده كه آن هم به خاطر هوسهايشان بود.[3]
از آيات قرآن از جمله از آيه 28 سوره عنكبوت استفاده مي‎شود، كه زشتكاري قوم لوط به گونه‎اي زننده بود كه در ميان هيچ قوم و ملتي سابقه نداشت. چنان كه لوط به آنها گفت:
«إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ؛ شما كار بسيار زشتي انجام مي‎دهيد كه احدي از مردم جهان، قبل از شما آنها را انجام نداده است.»
به اين ترتيب آنها چون بنيانگذار اين فساد بودند، بار گناه كساني را كه در آينده از آنها پيروي مي‎كنند نيز به دوش خواهند كشيد، بي‎آنكه از گناه آنان چيزي كم شود.
از زشتكاري قوم لوط اين كه: كف دست بر پشت يكديگر مي‎زدند، دشنامهاي ركيك و زننده به همديگر مي‎گفتند،‌بازيهاي بچه گانه داشتند، قمار بازي مي‎كردند، با انواع آلات موسيقي سر و كار داشتند، سنگ پراني و متلك گفتن از كارهاي معمول آنها بود، و در حضور جمع، خود را برهنه مي‎كردند و...
حضرت لوط هر چه آنها را نصيحت كرد، در دل آن آلودگان و منحرفان اثر ننموده، پاسخ آنها به حضرت لوط اين بود كه:
«اِئْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ؛ اگر راستي مي‎گويي عذاب خدا را براي ما بياور».[4]
لجاجت و هوسبازي آنها تا اين حد بود، و سرانجام حضرت لوط با قلبي آكنده از اندوه گفت: «پروردگارا مرا بر اين قوم
مفسد، پيروز گردان».[5]
نكته قابل توجه اين كه در حالات قوم لوط نوشته‎اند يكي از عوامل اصلي آلودگي آنها به گناه زشت لواط اين بود كه آنها مردم بخيلي بودند و چون شهرهاي آنها بر سر راه كاروانهاي شام قرار داشت، آنها با انجام اين عمل، نسبت به بعضي از عابرين و مهمانانشان، مي‎خواستند آنها را از شهرهاي خود دور سازند، ولي كم كم اين عمل زشت در ميان خودشان نيز رايج گرديد.[6]
به هر حال چنان كه خاطر نشان خواهد شد به سخت‎ترين عذاب الهي گرفتار شدند، به اميد آن كه در جامعه ما هيچ گونه از كارهاي قوم لوط نباشد، كه كيفر آن بسيار سخت است.
پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مسجد مردي را ديد به طرف كسي هسته انداخت، فرمود: «او مشمول لعنت است تا آن هسته به زمين بيفتد» سپس فرمود: هسته انداختن از شيوه‎هاي قوم لوط است آن گاه آيه فوق (29 ـ عنكبوت) را خواند[7] و از كارهاي زشت آنها اين بود كه محل مدفوع خود را نمي‎شستند، و خود را از جنابت تطهير نمي‎نمودند و بسيار بخيل و دست بسته بودند، هرگز كسي را به غذا دعوت نمي‎كردند.[8]
آري وفور نعمت شامات كه فرسخ در فرسخ پر از درختهاي ميوه دار بود و آن چنان درختها در ميان هم رفته بودند كه شعاع آفتاب به زمين نمي‎رسيد، به جاي اين كه آنها را شاكر خدا كند و به راه خداوند روند، اين چنين غرق در آلودگي شده بودند تا آن جا كه كسي جرأت نداشت كه از شهرهايشان عبور كند، چرا كه اموال او را غارت مي‎كردند، و او را به آلودگي جنسي مي‎كشاندند.
حضرت لوط تا آن حد، مظلوم و تنها بود كه حتي نزديكترين فرد نسبت به او كه مي‎بايست راز دار و حافظ اسرار و همكاري صديق و صميمي براي او باشد، و او را در هدفش كمك كند، نه تنها او را ياري نمي‎كرد بلكه به مخالفت با او اقدام مي‎كرد و با نشانه‎هايي به مخالفان ياري مي‎نمود.[9]

موضعگيري زشت و مغرورانه قوم لوط در برابر حضرت لوط ـ عليه السلام ـ

لوط سي سال در ميان قوم خود همچون كوه ايستاد و در برابر آنها قيام كرد، و مكرّر و هر روز آنها را با نصيحت و پند و استدلال و ترساندن از عذاب خدا، به سوي حق راهنمايي مي‎نمود و حجّت را بر آنها تمام مي‎كرد. لوط ـ عليه السلام ـ هم چون استادش ابراهيم ـ عليه السلام ـ مردي سخي و بزرگوار و مهمان نواز بود، هر كس بر او وارد مي‎شد با كمال احترام از او پذيرايي مي‎كرد.
ولي قوم او، وقتي كه مسافران و واردين غريب را مي‎ديدند، سنگ به سوي آنها انداخته، و هر كس كه سنگش به كسي اصابت مي‎كرد، اموالش را مي‎گرفت و با او عمل زشت انجام مي‎داد و سه درهم به عنوان غرامت مي‎پرداخت، و قاضي آنها به دادن اين سه درهم به مسافر مظلوم، قضاوت مي‎كرد.
و به طور كلي آنها غرق درانحرافات و آلودگيها بودند، در مجالس عمومي با ساز و آواز و رقص و عريان، در هم مخلوط مي‎شدند (همچون مواردي كه هم اكنون در كشورهاي غربي وجود دارد) و زشتكاري و كثافتكاري را به جايي رساندند كه پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «زمين گريه كرد تا حدي كه اشكش به آسمان رسيد و آسمان گريه كرد تا حدّي كه اشكش به عرش رسيد، آن گاه خداوند به آسمان فرمان داد كه آنها را سنگباران كند (كه شرحش خواهد آمد). [10]

دعوت پياپي لوط ـ عليه السلام ـ و لجاجت قوم

حضرت لوط ـ عليه السلام ـ براي هدايت قوم خود، بسيار زحمت كشيد و رنج برد و از هر راهي وارد شد، ولي آن قوم هم چنان بر سركشي و لجاجت خود مي‎افزودند، براي روشن شدن اين مطلب، نظر شما را به ترجمه آيه 160 تا 175 سورة انبياء جلب مي‎كنيم:
«هنگامي كه برادرشان لوط ـ عليه السلام ـ به آنها گفت: آيا پرهيزكاري را پيشه خود نمي‎سازيد؟ من براي شما رسول اميني هستم. تقواي الهي پيشه كنيد و از من پيروي نماييد من از شما پاداشي نمي‎خواهم، پاداش من نزد پروردگار جهانيان است.
آيا در ميان جهانيان، شما به سراغ همجنس مي‎رويد (چه كار زشتي؟!) و همسراني را كه خدا براي شما آفريده است رها مي‎كنيد، راستي شما قوم تجاوزگري هستيد.
قوم لوط در پاسخ گفتند:
اي لوط اگر از اين گفتار دوري نكني، از اخراج شوندگان خواهي بود. (تو را از اين سرزمين تبعيد مي‎كنيم)
لوط گفت: من (به هر حال) دشمن شما هستم.
پروردگارا من و خاندانم را از آن چه اينها انجام مي‎دهند، رهايي بخش. ما او و خانوادة مؤمنش را نجات داديم جز پير زني كه در ميان آن گروه باقي ماند (اين پيرزن همسر لوط بود كه از نظر عقيده و مذهب با قوم گمراه بود و هرگز به لوط ايمان نياورد) سپس ديگران را هلاك كرديم و باراني (از سنگ) بر آنها فرو فرستاديم، چه باران بدي بود اين باران انذار شدگان.
در اين ماجرا (ي قوم لوط و سرنوشت شوم آنها) آيتي است اما اكثر آنها ايمان نياوردند و پروردگار تو عزيز و رحيم است.»

گفتگوي ابراهيم ـ عليه السلام ـ با فرشتگان، در مورد عذاب قوم لوط ـ عليه السلام ـ

چنان كه قبلاً در زندگي ابراهيم ـ عليه السلام ـ ذكر شد: به فرمان خدا نه نفر يا يازده نفر از فرشتگان مقرّب خداوند كه جبرئيل در ميانشان بود، از سوي خدا براي انجام دو مأموريت به زمين آمدند: نخست براي مژده دادن به ابراهيم ـ عليه السلام ـ كه به زودي از ساره داراي پسري به نام اسحاق خواهد شد 2. عذاب رساني به قوم لوط.
وقتي كه اين فرشتگان نزد ابراهيم ـ عليه السلام ـ آمدند و بشارت خود را دادند، مأموريت دوم خود را به ابراهيم ـ عليه السلام ـ گفتند، ابراهيم ـ عليه السلام ـ در اين مورد با آن فرشتگان به گفتگو نشست، زيرا دل مهربان ابراهيم ـ عليه السلام ـ مي‎تپيد و با خود مي‎گفت: شايد روزنة اميد براي اصلاح قوم لوط باشد. از اين رو ـ طبق بعضي از روايات ـ ابراهيم به فرشتگان گفت: اگر در ميان قوم لوط، صد نفر از مؤمنان باشد، آيا باز بر آنها عذاب مي‎رسانيد؟
فرشتگان: نه
ابراهيم: اگر پنجاه نفر باشند چطور؟
فرشتگان: نه
ابراهيم: اگر يك نفر مؤمن باشد چطور؟
فرشتگان: قطعاً لوط ـ عليه السلام ـ در ميان آنها نيست، ما به او و خاندانش آگاهتر هستيم، لوط و خاندان با ايمانش ـ جز همسرش ـ را نجات خواهيم داد.[11]
وقتي كه براي ابراهيم، عذاب قوم لوط قطعي شد، ديگر هيچ نگفت، و تسليم فرمان خداي بزرگ بود، و گفتگوي فوق نيز براي توضيح بود كه از دل مهربان ابراهيم ـ عليه السلام ـ نشأت مي‎گرفت.
و در بعضي از روايات آمده: ابراهيم به جبرئيل گفت: در اين باره به خدا مراجعه كن (و توضيح بخواه) خداوند در همان لحظه به ابراهيم وحي كرد:
«اَعْرِضْ عَنْ هذا اِنَّهُ قَدْ جاءَ اَمْرُ رَبِّكَ وَ اِنَّهُمْ آتيهُمْ عَذابٌ غَيرُ مَرْدُودٍ؛ اي ابراهيم از اين گفتگوها دوري كن، فرمان خدا صادر شده و آن فرشتگان مأمور عذاب حتمي قوم لوط هستند كه در آن، هيچ شفاعتي مقبول نيست.»[12]
دل مهربان ابراهيم آرام گرفت، و فرمان خدا، وجود او را كه سراسر تسليم بود، اطمينان بخشيد.

پی نوشت

[1] . بحار، ج 12، ص 151؛ خصال،‌ج 1، ص 160.
[2] . سفينة البحار، ج 1، ص 597.
[3] . تفسير قمي، ص 496.
[4] . عنكبوت، 29.
[5] . عنكبوت، 30.
[6] . تفسير نمونه، ج 16، ص 254.
[7] . تهذيب الاحكام شيخ طوسي (ره)، ط جديد، ج 3، ص 262.
[8] . سفينة البحار، ج 2، ص 516.
[9] . بحار، ج 12، ص 115.
[10] . سفينة البحار، ج 2، ص 517 ـ در اين جا اين مطلب شايان ذكر است كه در اسلام عمل لواط از گناهان كبيره است، و حد آن براي هر دو در صورتي كه از روي اختيار بوده يا اعدام با شمشير (و اسلحه ديگر) است و يا دست و پاي او را بستن و از كوه به طرف زمين پرت كردن و يا در آتش، سوزاندن است، و ضمناً مادر و خواهر و دختر كسي كه لواط داده بر لواط كننده حرام ابدي مي‎شود.
در حالي كه اسلام اين چنين با اين عمل زشت، برخورد شديد كرده، دنياي غرب از جمله انگلستان آن چنان در شهوت پرستي،‌مسخ شده است كه همجنس بازي و حتي جواز ازدواج پسر با پسر را در مجلس شوراي خود به تصويب رسانده‎اند، با توجه به اين مطلب در قرن بيستم، ديگر جاي تعجب نيست كه در زمان لوط آن چنان غوطه‎ور در آلودگي بودند!.
[11] . تفسير برهان، ج 2، ص 226؛ عنكبوت: 32.
[12] . بحار، ج 12، ص 156.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط