همچنین تاریخ وقف یک نسخه خطی ارزنده کتاب کافی بر مدرسه سال 1113هـ.ق است(2 )که نشان میدهد مدرسه در همان سالها دارای کتابخانه بوده است.
این مدرسه رقبات موقوفه زیادی داشته است، ولی در شصت سال اخیر به وقف عمل نشده و عدهای موقوفات آن را تملّک و تصرّف کردهاند و تاکنون هم اداره اوقاف و متولیان امر موفّق نشدهاند رقبات وقفی مدرسه را به وقفیت برگردانند، و طی این سالها ریالی از درآمد وقف عاید مدرسه نشده است.
از نسخه اصل وقفنامه مدرسه و موقوفات آن که در سال 1106هـ.ق نوشته شده، خبری در دست نیست)3 )، ولی رونویس آن که در سال 1308هـ.ش از روی نسخه اصل نوشته شده در دست است. متأسفانه در همان تاریخ، یا پیش از آن، در اصل وقفنامه، به عمد مشخصات رقبات وقفی، بجز یک قلم، سیاه و محو شده است؛
چنان که از مدارک و اسناد آینده معلوم میشود، ولی خوشبختانه از مدارک و اسناد قطعی دیگر، میتوان رقبات وقفی مدرسه را مشخّص کرد.
از وقفنامه مدرسه که در پایان مقال میآید، معلوم میشود که مدرسه رقبات وقفی زیادی داشته و افزون بر آن، شواهد و مدارک فراوانی وجود دارد که هم چگونگی تملّک رقبات وقفی، به دست اشخاص را نشان میدهد و هم نکتههای ریز و درشت تاریخی ارزندهای از آنها استفاده میشود. اینک این اسناد و مدارک به ترتیب تاریخی همراه با توضیحی اندک ارائه میشود:
سندی در دست است که نشان میدهد تا تاریخ 1308هـ.ق یعنی بیش از یکصد سال پیش، موقوفات مدرسه به مصرف واقع ی میرسیده و بزرگترین عالم آن دوره شهر اصفهان یعنی آیتاللّه میرزا هاشم چهارسوقی)4 )(1235ـ 1318هـ.ق ) بر آن نظارت داشته است.
این سند نامهای است که فخرالذاکرین خوانساری خطاب به ایشان نوشته و مدّعی شده که از فرزندان واقف است و باید او متولّی وقف باشد، عین نامه وی و پاسخ آیتاللّه چهارسوقی، أعلیاللّه مقامه فی غرفات الجنان، بدین شرح است:
نامه فخرالذاکرین خوانساری
هو حجّت الإسلاما، نائب الإماما، مرجع الأحکاما، أداماللّه ظلالکم العالی علی رؤوس الأنام.عرض این اقلّ، میرزا محمّد الملقّب بفخرالذاکرین خوانساری، خدمت آقای حجّتالاسلام آن است که در خصوص امر موقوفات مدرسه واقعه در محلّه علیا [ی] خوانسار، که ثبت اعیان موقوفه در ورقه علیحده شده، چون اختیار با سرکار عالی است،
و عزل و نصب را سرکار مقرّر فرمودید، تکلیف داعی را هم معیّن بفرمایید که بعد از مدتی مدید که مزاحم سرکار آقای حجّتالاسلام بوده و هستم، آسوده مراجعت به وطن مألوف خود نموده مشغول دعاگویی وجود مبارک بشوم.الأمر أمر العالی.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
جناب مستطاب قدسی القاب فخرالذاکرین آخوند ملاّ میرزا محمد خوانساری، در خصوص امر موقوفات مدرسه خوانسار واقعه در محله علیای بلد، که اینجانب به مقتضای آنچه در ورقه علیحده ثبت کردهام، حکم آن نمودهام، و چهار شخص از علماء و فضلاء و صلحاء خوانسار را قرار دادم که متولّی امر باشند، به نحوی که مفصّلاً مرقوم شده.
حال که جناب شما در مقام اثبات استحقاق خود تولیت را، و بودن خود را از اولاد واقف برآمدید، و مدتی در اصفهان در محضر اینجانب با آن آقایان گفتگو نمودم، اگرچه امری معلوم نشد که بتوانم بالفعل حکمی در آن بنمایم؛ نظر به آنچه از ایرادات بر یکدیگر از جانبین اظهار میشد و شبهاتی که در بین حاصل میشد نسبت به مدّعا به شما، لکن نظر به اینکه خواستم،
از باب مصالح عدیده، شما هم دخیل در امر باشید؛ لهذا در خصوص گز و کاه گلستان کوه خوانسار(5 )که داخل در موقوفات بوده، قرار شد و صیغه جاری شد میان شما و حضرات آقایان که در این دو فقره نسبت به دو دانگ از کوه اختیار با شما باشد، که به نحو اصلح به مصارف هر که مدعی میباشد اولاد واقف بودن را برسد، چه خود شما چه دیگری، و در مابقی موقوفات مسطوره قرار شد که شما هم شریک باشید .
با حضرات آقایان که پنج نفر باشید، و به اطّلاع و استصواب یکدیگر نماء آنها را به مصارف مقرّره مدرسه و طلاّب آن برسانید. و این قرار، منافات با حکم داعی از برای آن چهار نفر ندارد، بلکه مؤیّد آن است؛ زیرا که این قراری است که ایشان با شما و در محضر داعی نمودهاند و به توسّط خود ایشان شده. امید هست که بر وجه اصلح [عمل کنید] که تمام مأجور و مثاب باشید. إنشاءاللّه.
فی 8 ذیالقعدة الحرام سنه 1308.
مهر: «هاشم الموسوی ابن زینالعابدین».
بسمه تعالی
آنچه را که مرحوم مغفور آیتاللّه العظمی آقای آمیرزا محمدهاشم خوانساری، رضواناللّه علیه، مرقوم فرمودند مطاع و بر طبق آن باید رفتار شود. خداونـد توفیق و سعادت عطا فرماید فی 17/ج2/ 1412. الأحقـر خوانساری
مهر: «مصطفی الحسینی»
مرحوم آیتاللّه سیدمصطفی صفائی خوانساری)6 )، طاب ثراه، که خود سینه به سینه آگاهیهای دقیقی از موقوفات مدرسه داشتند، چند سال پیش این سند را تأیید، و چند سطری که ذیل سند ملاحظه میشود مرقوم کردند تا کسی در اصالت و صحّت آن خدشه نکند.
چنانکه از اسناد و مدارک استفاده میشود مدتی پس از حکم آیتاللّه چهارسوقی در سال 1308هـ.ق، مرحوم آقا سید محمدمهدی خوانساری معروف به ثقةالاسلام شهید، که در سال 1336هـ.ق به دستور صمصامالسلطنه به دار آویخته شد(7 ) متولّی موقوفات مدرسه بوده است و مرحوم آیتاللّه گلپایگانی، طاب ثراه، که در اوان طلبگی، پیش از آنکه در سال 1336هـ.ق به اراک بروند، مدّتی در این مدرسه به تحصیل مشغول بودهاند، فرمودهاند: «مرحوم ثقةالاسلام از درآمد موقوفات مدرسه ماهی یک تومان به من که طلبه مدرسه بودم میداد».
پس از به دار آویخته شدن مرحوم ثقةالاسلام برخی پنداشتهاند رقبات تحت تولیت و تصرّف ثقةالاسلام ملک شخصی ایشان بوده است، از اینرو گویا اداره معارف و اوقاف آن زمان از عالمان خوانسار خواسته است وقفیت آن رقبات را گواهی و تأیید کنند. سندی که در پی میآید شامل این درخواست و پاسخ علمای خوانسار است:
سواد احکام علماء خوانسار
حضور مبارک علماء عظام و فقهاء کرام، دامت برکاتهم و مدّظلّهم، عرض میشود در موضوع املاکات موقوفه مدرسه که عبارت است از:سه دانگ جعفرآباد، و شش دانگ گل بیدهند، و قنات حاجی میرزا، و گلستان کوه هر کدام از جنابان عالی مسبوق هستید که خارج از متملّکات مرحمتمآب، رضوان جایگاه، علّیین آرامگاه، فردوس وساده، مرحوم ثقةالاسلام، أعلیاللّه مقامه الشریف، است دو کلمه در فوق همین ورقه مرقوم، و به خاتم مبارک مزّین و ممهور فرمایید، که عندالحاجة حجّت بوده باشد. أجرکم علیاللّه و أمرکم مطاع.
تحریرا فی یوم چهارم شوّال المکرّم مطابق یک هزار و سیصد و سی و شش: غشلو 1336.
هو
چهارم قلم از آب و املاک مرقومه، موقوفه بر مدرسه علیاست، و تصرّفات مرحوم ثقةالاسلام، طاب ثراه، در اعیان مرقومه به عنوان وقفیت بوده، و از متملّکات آن مرحوم خارج است، و شیاع و استفاضه قطعیه و تواتر ثابت است، و محلّ انکار احدی نیست.
و حرّره فی شهر ذیالقعدة الحرام 1336.
سجلّ مهر: «محمّدمهدی ابن محمد اسماعیل».
محل مهر و سجلّ شریعتمدار آقای میرزا مهدی فاضل خوانساری.
بسماللّه خیر الأسماء
در باب اعیان مرقومه در متن که چهار قلم است به عنوان وقفیت بر مدرسه علیا مداخله میفرمودند مرحوم ثقةالاسلام، طابثراه، وبه استفاضه قطعیه محقّق است که خارج ازمتملّکات آن مرحوم است، و ابدا عنوان ملکیت نبوده است. و ذا فی الثامن من شهر ذیقعدة 1336.
سجلّ مهر: «عبده الراجی محمدباقر بن محمد».
محل مهر و سجلّ شریعتمدار آقای حاجی میرزا محمّدباقر مجتهد خوانساری.
هو
از مطالب بدیهه و مسلّمیه است که املاک مرقومه که چهار قلم است وقف بر مدرسه خوانسار است، و اصلاً دخلی و ربطی به متروکات و مخلّفات مرحمتمآب علّیینمکان، ثقةالاسلام، طاب ثراه، نداشته و ندارد. و حرّره الأقلّ فی شهر ذیالقعدة الحرام 1336.
سجلّ مهر: «عبده الراجی محمدعلی».
محل مهر و خاتم خلد مقام مرحوم آقای ملامحمد علی حکیم طاب ثراه.
بسماللّه تبارک و تعالی
در باب اعیان مرقومه در متن که چهار قلم است به عنوان وقفیت بر مدرسه علیا بوده تصرّفات مرحوم ثقةالاسلام، طاب ثراه، و از متملّکات ایشان خارج بوده.
و حرّره سجلّ مهر: «علی ابن ابوالقاسم الموسوی».
محل مهر و سجلّ مرحوم خلدمقام آقای آقا سیدعلی مجتهد خوانساری.
سواد مطابق با اصل است.
امضای غلامرضا معارفی
مهر «اداره معارف و اوقاف ثلاث(8 )، گلپایگان»
پس از این تاریخ از چند نامهای که برخی از فرزندان مرحوم ثقةالاسلام به اداره اوقاف نوشتهاند، برمیآید که پس از مرحوم ثقةالاسلام برخی از فرزندان ایشان متصدی امر موقوفات مدرسه بودهاند و درآمد موقوفات به مصرف وقف میرسیده است.
دو نامه از این نامهها که در اردیبهشتماه 1304هـ.ش نوشته شده، چنین است:
الف )
11 برج اردیبهشت 1304
حضور محترم ریاست جلیله معارف و اوقاف ولایات ثلاث، دامت فیوضاته.مرقومه شریفه تحت نمره 73 مورّخه 5 برج، راجع به تعیین عایدات مدرسه علیای خوانسار و مصرف آن واصل.
جوابا خاطر محترم را تصدیع میدهد: مدرسه مزبور هیچ زمان فاقد طلبه و محصّل نبوده، و همه جهت بالغ بر سیصد من حبوبات و جنس عایدات دارد که به مصرف مرمّت و چراغ مدرسه و حقوق خادم و معلّم میرسد.
در این سنوات اخیر چون خرابی زیاده داشت مبالغی مدرسه مقروض، و چنانچه ریاست محترم، خوانسار تشریففرما شدید حضورا رسیدگی و مطالب معروضه کشف خواهد شد.
ثقةالاسلام زاده خوانساری
ب )25 اردیبهشت 1304
حضور محترم ریاست جلیله معارف و اوقاف، دامت فیوضاته.
مرقومه نمره 102 مورّخه 14 برج زیارت، وضعیات مدرسه علیای خوانسار و عواید آن را استیضاح فرموده بودید، جوابا تصدیع میدهد:
مدرسه مزبور دارای نوزده حجره، که ده باب آن مسکون، مابقی زوایا و انبار است، در سنوات سابق کلیه حجرات دائر و دارای طلبه بود. سنه ماضیه به واسطه خرابی چند باب حجره و بیاعتباری مدرسه هشت نفر طلبه خارجی داشته که معمولاً هر نفری ماهی چهار من به وزن شاه و ده سیر نفط مقرّری آنها بود، بعلاوه هفتاد تومان مخارج تعمیر و خرابی حجرات شد به طور مقاطعه، ولی در هذه السنة چون ماه مبارک رمضان در پیش بود تاکنون طلبه خارجی نیامده، فقط منحصر به چند نفر فارسی و عربی خوان داخلی است بدون شهریه، و از هر حیث مدرسه پاکیزه و دائر است، و معلّم مخصوص چندینساله مدرسه، آقای آخوند ملامحمدعلی که از فضلای
عصر میباشند مشغول تدریس هستند، و نیز خادم مدرسه ملامحمّد عبداللّه است. به هر یک از آنها مطابق معمول سنواتی یکصد و بیست من گندم حقوق داده میشود. اثاثیه مخصوص هم ندارد.
و امّا راجع به عایدات سالیانه چون مزارعی که متعلق به مدرسه است چشمه سار و کمرعیّت، عایدی مستقیمی ندارد. بعضی سالهای کمباران کمتر و بعضی سالهای خوش زیادتر، و تا حال از سیصد من جنس بعد از تفرقه رعیت زیادتر عاید نشده.
و چنانچه موفّق گردد در زیاد کردن رعیّت، امید است عایدات فیالجمله ترقّی نماید. عجالتا مدرسه برای تعمیر سنوات ماضیه مبالغی مقروض، و حالیه هم تمام مدرسه مرمّت و سفیدکاری و نجّاری لازم دارد که اگر مسامحه شود خرابی آن فوقالعاده خواهد شد.
ثقةالاسلامزاده خوانساری
چهار سال پس از ارسال این دونامه، یعنی در سال 1308هـ.ش رئیس اداره معارف و اوقاف گلپایگان، غلامرضا معارفی، نامهای به وزیر معارف و اوقاف وقت نوشته و زوایای تاریکی از مسأله رقبات موقوفه مدرسه را روشن کرده است، این نامه بدین قرار است:نمره عمومی 840، تاریخ تحریر و پاکنویس و ثبت و خروج 8 /12 /1308هـ.ش
مقام منیع وزارت جلیله معارف و اوقاف، دامت شوکته.
در جواب ابلاغ نمره 2118 /22149 [مورخ] 17 /10 /1308 صادره از اداره کلّ اوقاف راجع به موقوفات مدرسه مریمبیگم(مدرسه علیای خوانسار ) خاطر عالی را مستحضر میدارد که در اثر ابلاغ نمره 1710/ 171144 [مورخ] 6/ 8/ 1308 اقدام به تحقیق و رسیدگی، و مطابق تحقیقات خارجی:
گلستانکوه و مزرعه گل بیدهند(9 ) و قنات حاجی میرزا و سه دانگ جعفرآباد، و مطابق مشهور نیز یک دانگ و نیم مزرعه غیبی، و سه دانگ چشمه میر از موقوفات مدرسه مزبوره، و در تصرّف آقامحمد شهیدزاده خلف مرحوم آقای میرزا محمدمهدی معروف، و عوائد و مصارف آن تحقیقا غیر معلوم، ولی مطابق دوسیه)10 )مربوطه، در دفتر رقبات مخصوصا در جزء یکصد و پنجاه و کسری، رقبات موقوفات خوانسار و توابع آن، که اغلب حیف و میل میگردد،.
غیر از شش دانگ مزرعه گل بیدهند اسمی نمیباشد، و مطابق سواد وقفنامه که اصل آن در نزد حجّتالاسلام آقای میرزا عبدالجواد جعفری مجتهد خوانساری، که فعلاً از طرف وزارت جلیله متبوعه مدرّس رسمی میباشد، موجود است،
و یک سطر از آن که جای ذکر رقبات میباشد سیاه، و بغیر از شش دانگ مزرعه گل بیدهند هیچ یک از رقبات معلوم نمیباشد، و برای تکمیل تحقیق تلو نمره 659 مورخ 10 /9/ 1308 از آقای محمد مومی الیه متصرّف توضیح خواسته و مطالبه مدرک تصرّف نموده، و مشارالیه به واسطه نفوذ محلّی مغرور، و علاوه بر اینکه جواب کتبی نداده، منکر موقوفات، و تهدید و فحّاشی با شیخ سعید امامی، و مشغول دسیسه و انتریگ(11 )،
و از قرار معلوم، فعلاً اطرافیان خود را به اسم معلّمی و غیره وادار به تهیه شکایات مجعوله نموده، و عنقریب هم این بنده دچار توضیح و استیضاح وزارت جلیله متبوعه خواهد گردید، و مطابق دوسیه مربوطه فقط در زمان سابق از طرف ایشان دو مراسله به اداره اوقاف رسیده که نه به خط ایشان و نه به امضاء ایشان. و معلوم میشود روز اول مشارالیه درصدد بلعیدن موقوفه مزبوره [بوده]، و در خط حساب نبوده است.
و چیزی که بوده وجود و بقای مدرسه، مانع از فقدان اسناد موقوفه گردیده است. و چنانچه مشهور است موقوفه قریه تیدجان)12 ) را که سالی بالغ بر هفتصد تومان عواید داشته، دوسیه آن را ایشان از یک نفر امنای اوقاف سابق به مبلغ پانزده تومان خریداری و از میان برده است.
و مطابق مفاد وقفنامه، مرحوم واقف، رقبات مزبوره را با شرایط خیلی قابل توجهی در 1241 وقف بر مدرسه مرقومه و طلاّب آن نموده، که متأسّفانه فعلاً عمل به آن نمیشود، و تولیت و نظارت آن را بعد از خود به عهده دو نفر اولاد خود نسلاً بعد نسلٍ قرار داده، و با انقراض اولاد، تعیین متولّی و ناظر را به عهده عالمی از علماء امامیه ساکن خوانسار یا ساکن اصفهان، که متّصف به صفت فضل و صلاح بوده باشد گذارده، و مطابق تصدیق نمره 470 اداره اوقاف اصفهان و تصدیقات نمره 259، و نمره 2014 اوقاف گلپایگان که در دوسیه مربوطه ضبط است،
نظر به انقراض اولاد واقف، از طرف علماء اصفهان تولیت مدرسه و موقوفات مزبوره به عهده آقای میرزا عبدالجواد معزّیالیه مرقوم، که قبلاً هم با مرحوم والد ایشان بوده، واگذار گردیده. و از این نقطهنظر ناگزیر، تلو نمره 776 مورخ 7 /11 /1308 و نمره 832 مورخ 1 /12 /1308 از آقای معزّیالیه نیز توضیح خواسته، و ایشان صراحتا مدّعی تولیت، و بر طبق آن چند فقره احکام علماء اعلام و حجج اسلام اصفهان را از قبیل آقای دهکردی(13 )و آخوند ملاعبدالکریم(14 ) و آقای فشارکی و مرحوم آقا نجفی و غیره ارائه، و جدّا تقاضای احقاق حق خود را مینماید.
و اداره معارف و اوقاف فعلی هم نظر به مفاد وقفنامه و احکام صریح اجلّالعلماء، با رعایت حفظ موقوفه مزبوره، تولیت معزّیالیه را تصدیق، و با قطع علاقه به مأموریت خود از ولایات ثلاث گلپایگان، نسبت به آقای معزّیالیه استدعای بذل مساعدت و تقاضای صدور ابلاغ و امر به احقاق مینماید.
غلامرضا معارفی
در نامه غلامرضا معارفی، رئیس وقت اداره معارف و اوقاف گلپایگان، اشارهای به احکام علمای اصفهان و اداره معارف و اوقاف شده است. متن حکم علمای اصفهان و اداره معارف چنین است:
الف )بسماللّه الرحمن الرحیم
در[باره] موقوفات مدرسه خوانسار که در ید آباء و اجداد جناب شریعتمدار، عمدة الفضلاء الأمجاد و زبدة العلماء الأنجاب أبوالوداد والسداد، آقای حاجی میرزا عبدالجواد، نجل جلیل مرحوم خلدمقام آقای حاجی میرزا محمدتقی خوانساری، أعلیاللّه مقاماته، بوده، و معلوم نیست حاجت به نصب عالمی دیگر داشته باشد، فعلی هذا این احقر آقای آقا میرزا عبدالجواد مشارالیه، زیدت مکانته السدیدة، را تعیین در امر تولیت آنها ـ و صرف در مصارف مقرّره در وقف آن به مقتضای تکلیف شرعی در آن ـ نمودم.انشاءاللّه آنچه احتیاط در لوازم تولیت وقف است اعمال خواهد نمود که احیاء و اجراء آن اوقاف بر وجه احسن ـ أخذا و صرفا و دخلاً و خرجا ـ بشود. أعاناللّه من أعانه فی ذلک فی لیلة 29 شهر رجبالمرجّب 1329.
محل مهر شریعتمدار آقای آخوند ملاعبدالکریم جزی
از جمله علماء مفوّضین امر تولیت را به نایب ایشان، [الـ] سیّد السند، [الـ] فقیه المستند، سرکار شریعتمدار آقای آقامیرمحمدتقی.و من جملة المفوّضین عمدة العلماء العاملین سیّد الفقهاء المجتهدین آقای آقا میر محمدصادق، مدرسه جدّه.
و من جملة المفوّضین [الـ] علاّمة الفهّامة حجتالاسلام والمسلمین آقای آخوند ملا محمدحسین فشارکی،
و حضرت آیتاللّه فی الأرضین آقای حاجی شیخ محمدتقی نجفی، سلّمهاللّه.
ب )بسماللّه الرحمن الرحیم
بعد الحمد والصلاة،إنّ المدرسة الواقعة فی بلدة الخوانساران [کذا] کانت تولیتها راجعةً إلی العالم الفقیه المنصوب فی زمن الغیبة، فقد نصبتُ لتولیتها والقیام بأمرها علی الوجه الأحسن، جناب العالم العامل والفاضل الکامل، نور حدقة السیادة، نور حدیقة السعادة، الحسیب النبیل من سلالة خیر البریّة، سنام الفضل والنبالة، ذوالمجد والسداد، الآمیرزا محمدجواد، لا زال مؤیّدا بالنبیّ و آله الأمجاد.
و شرطتُ علیه أن یعمل فیما فُوِّضَ إلیه علی منهاج الورع والتقوی، و أن یسلک مسلک الاحتیاط فی المشتبهات، واللّه ولیّ السداد.
حرّره بیده الداثرة المضافُ إلی خالق البریّة، السید أبوالقاسم الدهکردی فی شهر شعبانالمعظّم من شهور سنة 1329 حامدا مصلّیا مسلّما.
محل مهر سرکار حجتالاسلام والمسلمین آقای آسیّد ابوالقاسم دهکردی.
ج )بسماللّه الرحمن الرحیم23 برج قوس 1298
نظر به وقفنامچه معتبره مدرسه خوانسار واقعه در محلّه علیا، که سواد آن مصدّقا ضبط اداره است، و در آن وقفنامچه تصریح شده است که تولیت با اولاد متولّی بطنا بعد بطنٍ، و پس از انقراض تعیین متولی با علماء اعلام اصفهان، و فعلاً سنواتی است که اولاد متولّی منقرض هستند، اینک به موجب مرقومات آقایان علماء اصفهان که ثبت دفتر اداره اوقاف ولایات ثلاث شد؛ علاوه بر مرقومات آقایان علماء اعلام اصفهان، کثّراللّه أمثالهم، الیوم هم از طرف ادارهاوقاف ولایات ثلاث، تولیت کلّ رقبات موقوفه مدرسه علیای خوانسار، به ملاحظه اعلمیت و صحّت اعمال و افعال مفوّض شد به جناب مستطاب شریعتمدار ملاذالاسلام آقای آمیرزا عبدالجواد مجتهد خوانساری، دامت برکاته العالی [کذا] که همهساله منافع عایدات رقبات را به مصارف مدرسه مطابق مقرّرات واقف برسانند، و صورت عایدی و مخارج همهساله را به اداره اوقاف ولایات ثلاث تسلیم نمایند.
سلطان العلماء النائینی، رئیس معارف و اوقاف ولایات ثلاث.
ظاهرا پس از نامه غلامرضا معارفی، و شاید پیش از آن، وزیر معارف و اوقاف نامهای به فرزند مرحوم ثقةالاسلام که متصدی موقوفات مدرسه بوده نوشته و از ایشان خواسته است در این زمینه توضیح دهد و ایشان نامهای احترامآمیز و فاقد تاریخ به وزیر معارف(15 ) نوشته که از این قرار است:
قربانت شومکاش چندین مدرسه را دخالت داشتم تا بدین وسیله منظور نظرِ ازهر گشته، از صدور مرقومات شریفه مسرور و محفوظ گردد. هر چند درک فیض ملاقات را ننموده، ولی اوصاف حمیده و اخلاق پسندیده عالیه حضرت مستطاب عالی این داعی را مجذوب داشته، و افسوس دارم که چرا از وجود محترمت دور، و از فیض حضورت مهجور مانده. بدیهی است.
از عدم سعادت و بیتوفیقی اهالی خوانسار باید بعد از قرنی که یک وجود محترم خیّر نیکنفس مثل حضرت عالی، که برای ترقّی معارف و شرافت انسانیت مأمور، و این مقام مقدّس را عهدهدار میشود، این محیط فاسد از این نعمت محروم، و در وادی ضلالت سرگردان باشیم، گمان میکنم اهالی این محلّ از سهم خود صرف نظر نکنند، و اگر ادای حقوق آنها را نفرمایید بزرگترین ظلم درباره این دعاگویان فرمودید.
مخصوصا دعوت میکنم در این فصل بهار و موقع تفرّج خوانسار چند روزی را در این منزل محقّر تشریففرما، و ارادت کیش را قرین امتنان فرمایید، از تعارفات رسمی، گذشته، دوستانه خواهش و انتظار دارد.
راجع به مدرسه استیضاح فرموده بودید. گویا مطالب را مشتبه، و خاطر محترم را مشوب نموده باشند. مخلص در این عوالم نیستم، و به مزاق [صحیح: مذاق] خود دخالت و خورد و بُرد وقف را حرام و کفر میداند. شش هفت سال است که مخلص دخالت در امر مدرسه میکند بعد از مرحوم ثقةالاسلام، سالی سی چهل تومان از عایدات شخصی به مصرف مدرسه میرساند.
و خیلی میل دارم که از روی دقّت رسیدگی فرمایید، و طلب مخلص را معین نمایید. دو مزرعه مختصر اختصاص به مدرسه دارد که با زحمات زیاد مختصر زراعتی در آنها میشود، و بهطور غیر مستقیم به تفاوت سالی سیصد من، بعضی سالها زیادتر، بعضی کمتر، عایدات دارد که به مصرف معلّم و خادم میرسد. سایر مخارجات از قبیل چراغ و مخارج تحصیل طلاّب پریشان، به طور ماهانه باید شخصا متحمّل شود.
انشاءاللّه اگر تشریف آوردید بهطور تحقیق کشف عرایض میشود. مخصوصا این ایّام را که میخواهد تمام مدرسه را مرمت و سفید نماید، مبالغ کلّی خرج گچ و غیره دارد که باید شخصا عهدهدار شود و محلّی ندارد. زیاده را تصدیع باشد.
حساب پنجاه سال قبل هم به خط ثقةالاسلام حاضر، چنانچه محتاج باشد، ارائه میدارد. محمّد پس از این نامه و دعوت وزیر معارف و اوقاف به خوانسار، گویا غائله رقبات وقفی مدرسه ختم شده، و تقریبا از همان تاریخ تاکنون ریالی از درآمد موقوفـات عاید مدرسه نشده، و رقبات وقفـی به تصرّف یا تملّک اشخاص درآمـده است.
امیـد است اداره اوقاف با استمـداد از قوّه قضائیـه بتوانـد این رقبات را به وقفیت برگردانـد و پیداست که هر چه زمان بگذرد این امـر مشکلتـر میشود. از اینکـه حدود هفتاد سـال پیش در وقفنامه، مشخصـات رقبات وقفـی سیاه شده و احیانا برخی از وقفنامههای مدرسه اتلاف شده معلوم میشود که از همان زمان برخی درصدد بلعیـدن این موقوفات بودهاند.
باری از سرنوشت مدرسه در شصت سال اخیر همینقدر میدانیم که با مراجعت مرحوم آیتاللّه سیدحسین علوی، أعلیاللّه مقامه فی غرفات الجنان، از نجف اشرف در سال 1348هـ.ق مدرسه مجدّدا رونق گرفت و محفل درس و بحث شد و به دست این مرد بزرگ، بدون استفاده از رقبات وقفی، به نحو شایستهای اداره شد.
آیتاللّه علوی یکی از عالمان وارسته و مجهولالقدر خوانسار بود که در تاریخ 21/ 4 /1368هـ.ش درست دو روز پیش از اربعین امام خمینی، طیّباللّه رمسه، در حدود نودسالگی زندگانی را بدرود گفت. آیتاللّه علوی در سال 1278 شمسی به دنیا آمد و پس از تحصیل مقدمات علوم در خوانسار و اصفهان، رهسپار نجف اشرف شد و در محضر بزرگان آن حوزه با عظمت، از جمله حضرات آیات سیدابوالحسن اصفهانی، میرزای نائینی، ضیاءالدین عراقی و اصطهباناتی، رضواناللّه علیهم، به تحصیل پرداخت و پس از چند سال تحصیل و وصول به مرتبه اجتهاد، همراه با اجازاتی از آن بزرگان، به ایران بازگشت و در زادگاه خود، خوانسار، رحل اقامت افکند.
و به تدریس علوم دینی و رتق و فتق امور مردم مشغول شد. وی با چهرهای گشاده، همه قشرهای مردم را، از پیر و جوان، روستایی و شهری، باسواد و بیسواد به حضور میپذیرفت و هر یک را به فراخور حالشان ارشاد میکرد.
در خانهاش همواره به روی مراجعین باز بود، و هر کس به حضورش میرسید بیبهره برنمیگشت. محفل او مجلس قرآن و حدیث و موعظه و ادب بود و کسی از آن خسته نمیشد. کمتر اتفاق میافتاد که در جلسهای، هر چند چند دقیقهای، آیهای یا حدیثی یا شعری پندآمیز نخواند. و از آنجا که خود عالم عامل بود سخنانش بر دل می نشست.
عاشق خدمت به مردم بود نه طالب نام و نان. بارها در مقام موعظه و نصیحت آیاتی از قرآن را از او شنیدم که با چشمان اشکبار و حالتی حزنآمیز قرائت میکرد، ماننـد کریمـه «إنّا مِـنَ المُجرِمیـنَ مُنتَقِمـونَ»، «ما یَلفَـظ مِن قَـولٍ إلاّ لَـدَیـهِ رقیـبُ عَتیـد»، «ألَـم یَعلَـم بِـأنَّ اللّهَ یَـری».
این آیات و مانند آنها را فراوان با سوز دل قرائت میکرد. خود را طلبکار مردم نمیدانست و در برابر خدماتش از کسی توقّعی نداشت. با توکّل، سادهزیست، پارسا و انقلابی بود. بارها در جلسات به ما میفرمود: «امام خمینی را دعا کنید، تا این مرد را دارید، غمی ندارید.»
و «در نماز جمعه شرکت کنید.» عمری را با زهد و پارسایی به سر آورد، از مال دنیا چیزی نیندوخت و با دستی خالی از مال دنیا و پروندهای مشحون از حسنات از دنیا رفت. سرگذشت آیتاللّه علوی، در مقدمه صلاةالمسافر(تألیف ایشان، چاپ قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1415هـ.ق ) آمده است.
از آنجا که مدرسه علوی رو به ویرانی نهاده بود، ایشان در سال 1353هـ.ش/1394هـ.ق به تعمیر و توسعه آن همّت گماشتند و آن را به مدرسهای مرتّب و معمور تبدیل کردند. در روزنامه اطلاعات مورّخ 20 /3/ 1353 گزارشی از بازسازی مدرسه درج شده است.
این مدرسه به برکت سکونت اتقیا و صلحا در آن، همچون میرزای قمی صاحب قوانین و آیتاللّه گلپایگانی، رضواناللّه علیهما، بسیار با معنویت و پربرکت و توفیقافزاست. پس از درگذشت آیتاللّه علوی تاکنون نیز مدرسه به شکل مطلوبی به همّت فرزند برومند ایشان اداره میشود.
اینک توجه شما را به وقفنامه مدرسه و موقوفات آن جلب میکنم. این وقفنامه در سال 1106هـ.ق نوشته شده و تا سال 1308هـ.ش اصل آن موجود بوده است، ولی آنچه مورد استفاده اینجانب بود، سواد آن است که در سال 1308هـ.ش نوشته شده است. مواضع نقطهچین در نسخه اصل سیاه شده و در سواد آن به جایش نقطهچین شده است.
وقفنامه مدرسه و رقبات وقفی آن
بسماللّه الرحمن الرحیمامّا بعد، بر سالکان مسالک... که در این ایّام خجسته انجام، داعیان دولت قاهره، و طالبان علوم دینیه که در قصبه طیّبه خوانسار ـ که نمونهای است از جنّات تجری من تحتها الأنهار ـ مسکن و محلّی که در آن مجتمعتا به تحصیل علوم خیرالأنام، و دعاگوئی دوام دولت ابد توأم اشتغال نمایند؛ نداشتند،
در این اوقات التماس نمودند به اقلّ خلقاللّه حاجی میرزا محمد خلف صدق مرحمت و مغفرت و رضوانمآب سلطان محمد خوانساری، من جمله کمترین بندگان نوّاب مستطاب، معلّی القاب، خورشید احتجاب، فلک جناب، خدیجةالوزراء، بلقیس الزمان، ناموس العالمین، عصمت الدنیا والدین، به توفیق ربّانی، و به توجه دولت و میمنت نوّاب علیاجناب، و تحصیل دعای خیر از جهت روح کثیرالفتوح طوبی آشیان، خلدمکان؛ و از جهت از یاد عمر و دولت فرشته احترام بنای مدرسه و حمّامی در آن بلد به اتمام رسانی.
د تا عباداللّه ـ که ودیعه حضرت واهبالعطاءاند ـ در آن مرفّهالحال و فارغالبال به دعاگوئی اشتغال نمایند، و ثواب آن را به روزگار فرخنده آثار عاید گردانند. و بنا بر حدیث حضرت خیرالبریة که «الدنیا مزرعة الآخرة»، و به تفقّد فراغ بال علماء و أجلاّء اثناعشریه، کثّرهم اللّه بین البریّة
این بنای متین را وقف ایشان نموده، و به صدق نیّت و صفاء طویّت، همگی و تمامی مزرعه مدعوّه به «گل بیدهند» مشتمله بر باغ معنّب البعض و اشجار صنوبر...............
و تولیت آن را به نفس نفیس خود مفوّض گردانید، و بعد از انقضاء زمان حیات مستعار به ولد اکبر ارشد ارجمنـد خود محمد مقیـم بطنا بعد بطن من الذکور؛ و نظارت و تصدّی آن را به فرزند اعزّ اکرم خود محمدرحیم عقبا بعد عقب من الذکران، فإن انقرضوا إلی الذکور من الاناث؛
و هر گاه، العیاذباللّه، از ناظر و متولّی اولاد ذکور ذکور یا اولاد ذکور از اناث باقی نماند عالمی از علماء امامیه که ساکن القصبة یا ساکن دارالسلطنه اصفهان که متّصف به صفت فضل و صلاح باشد متولّـی و ناظر از جهت موقوفات مذکور تعیین نماید.
و تدریس و نظم و نسق مدرسه را به فضیلت و کمالات دستگاه، افادت و افاضتپناه، حقائق و معارفآگاه، جامعالمعقول والمنقول، حاوی الفروع و الاصول، علاّمی فهّامی، مولانا حاجی محمد الخوانساری مفوّض گردانیده؛ .
و بعد از اجابت داعی «کلّ نفس ذائقة الموت» به اولاد ذکور او بطنا بعد بطنٍ بشرط الأهلیة، و اگر اولاد مدرّس قابلیت و اهلیت نداشته باشند، متولّی و ناظر عالمی که متّصف به فضل و صلاح باشد از جهت تدریس تعیین نمایند، مشروط به آنکه متولّی و ناظر در مرتبه، سعی وافی در تعمیر و توفیر مداخل به تقدیم رسانیده، آنچه از محصولات به عمل آید:
اوّلاً اخراجات موقوفات و تعمیر ضروری، و وضع و اخراج آنچه محتاجإلیه رواج و رونق مدرسه مذکوره بُـوَد؛ از قبیـل اجـرت خدمه و روشنایـی و سایـر مصارفـی که به حسب عرف بلد ضرور و در کار باشـد نماینـد.
و آنچه باقی ماند عُشری از متولّی، و عُشری از ناظر و متصدی، و عُشری از مدرّس، و تتمّه را مدرّس بین الطلبة الأجلّة، علی تفاوت مراتبهم، قسمت نماید، به شرط آنکه شب و روز به مطالعه و مباحثه و ضروریات علوم نبویه اشتغال نمایند بیموانع شرعی، مگر در هفته یک شب و دو شب که مختارند.
و در هر شب و روز شش نفر از ایشان هر یک، یک جزو کلام مجید تلاوت نماید، و ثواب آن را به روح مقدّس طوبیآشیان، فردوسمکان، قربت نمایند، و شش نفر دیگر از طلبه کرام هر یک، یک جزو کلاماللّه را تلاوت نموده، ثواب آن را به روزگار خیر مآلنوّاب، علیاجناب، غنیّالأَلقاب هدیه فرستند.
و تتمّه از طلبه علم هر یک، یک جزو قرآن تلاوت، و ثواب آن را به واقف و بانی مدرسه، حفظهاللّه، هبه نمایند.
و شرط دیگر آنکه مباشرین موقوفات ممالک در آن تصرّف و دخل ننمایند.
«فَمَن بدّلَه بَعدَ ماسَمِعَهُ فَإنَّما إثمُهُ عَلَی الّذینَ یُبَدِّلُونَه وَاللّهُ سَمیعُ عَلیمُ»وقفا صحیحا شرعیا و شرطا صریحا ملیّا.
و کان ذلک فی شهر رجبالمرجّب من شهور سنة ستّة و مائة بعد الألف من الهجرة النبویة المصطفویة.
به موجبی که مسطور گردیده من أوّله إلی آخره قابل و متصرّف شدم، و صیغه شرعیه به موجبی که نوشته شده، خواندم و به تصرف موقوفعلیهم دادم.
اقلّ عباداللّه بنده کمترین درگاه آستان خلافتنشان حاجی سیدمحمّد.
مهر: «پیرو دین، میرزامحمد»
مهر:
«عبده محمد أفوّض أمری إلیاللّه اِنّ اللّه بصیر بالعباد».
گواهان وقف
بسماللّه الرحمن الرحیماعتـرف الواقف، دام تأییـده و توفیقـه، بما فیـه لدیّ، حرّرها العبد الأقلّ محمدتقی الشیرازی
محل مهر
أنا من الشاهدین علی ذلک، حرّرها العبد إبراهیم.
جناب حضرت ستودهاطوار، تأییدآثار، واقف مؤمیإلیه، اعتراف به جمیع جهات مزبور متن نمود، العبد الأقلّ محمد مسیح. محل مهر.
جناب ستوده و مرضیه اطوار، توفیق آثار، واقف به شرح مسطور متن در حضور کمترین بندگان آستان خلافت نشان اقرار و اعتراف نمودند. مهر مسیح.
بسماللّه الرحمن الرحیم
جناب عالی حضرت واقف مشارإلیه اقرار و اعتراف به جمیع جهات مزبوره متن نمودند. حرّرها العبد الذلیل، مهر: «و اُفوّض أمری إلی اللّه، عبده محمّد المسعود»
بسماللّه الرحمن الرحیم
قد وقع و صدر الاعتراف الصریح السمعی والإقرار من الواقف... الخیرات والمبرّات بشراشره... و کتب داعیا لدوام الدولة.
)مهر: «یا اللّه المحمود فی کلّ قوله» ).
[شهادت به مطابقت سواد با اصل:]
سواد مطابق با اصل است. و آن اصل نزد این اقلالطلبة و خادمالشریعة است. میرزا عبدالجواد موسوی مهر میرزا عبدالجواد: «عبدالجواد الموسوی»
این سواد با اصل وقفنامه که در نزد آقای آقا میرزا عبدالجواد است مطابقت شد، صحیح است، 8 /12 /8 [130]، غلامرضا معارفی.
مهر: «اداره معارف و اوقاف ثلاث»
«گلپایگان»
وقفنامه کافی خطی کتابخانه مدرسه علوی خوانسار
بسماللّه الرحمن الرحیمالحمدللّه الواقف علی السرائر، والمطّلع علی الضمائر، والصلاة علـی أشرف خلقه محمـد و آله الأکابـر.
نقش مهر هم «هوشیاری» است.
و بعد، وقف مخلّد و حبس مؤبّد نمود جناب عالی حضرت، متعالی منزلت، ستوده خصلت، حمیده طویّت، ملکی طینت، مستغنی الألقابی [کذا]، مقرّب ریش سفید حرم محترم اصفهان، صانه اللّه عن طوارق الحدثان، وصیّ شرعی مرحمت و غفران پناه، آقا حسنعلی این کتاب جلد ثانی فروع کلینی را از مال مرحوم مغفور مشارإلیه، بر کافّه علماء امامیه و فقهاء اثناعشریه [و] طلبه مدرسه واقعه در قصبه خوانسار، که جناب عالیحضرت، متعالیمنزلت، توفیقآثاری، حاجی الحرمین الشریفین، حاجی میرزا محمّدا(16 ) ساختهاند که مطالعه و بهرهمند گردند.
و ثواب آن را اوّلاً به روح مقدّس مطهّر حضرات عرشدرجات سدرهمرتبات، هدیه نمایند و ثانیا به روزگار فرخندهآثار واقف موفّق، أداماللّه دولته و عمره، واصل گردانند.
و تولیت قبض و بسـط آن را مفوّض نمود به جنـاب...)17 ) و بعد از آن به ارشـد اولاد ذکـور مشارإلیه که متولّـی مدرسه مذکوره باشنـد نسـلاً بعد نسل، مشروط به آنکه در معرض بیـع و هبه و صلح در نیاورند.
تغییردهنده به لعنت خدا و أئمه هدی گرفتار گردد، و صیغه شرعیه وقف خوانده شد «فَمَن بدّلَه بَعدَ ما سَمِعَهُ فَإنَّما إثمُهُ عَلَی الذّینَ یُبَدِّلُونَه»
تحریرا فی رجبالمرجّب 1113
مهر «لا إله إلاّ اللّه الملک الحقّ المبین»
«هوشیاری»)18 ).
پی نوشتها:
1-تاریخچه اوقاف اصفهان، ص259؛ مریم بیگم مدرسهای هم در اصفهان ساخته که در خیابان نشاط کنونی اصفهان بوده است، و اکنون به جای آن دبستانی ساختهاند
2-این وقفنامه در پایان همین نوشته خواهد آمد. این نسخه کافی مکتوب به سال 1078هـ.ق، بسیار نفیس، خوش خط، مصحَّح، دارای حواشی توضیحی سودمند، با علامت بلاغ و از اول کتاب الجهاد تا آخر روضه کافی است، و به نظر میرسد از روی نسخه پدر شیخ بهائی که با شهید ثانی، رضواناللّه علیهما، مقابله کرده بوده، نوشته شده است. مشخصات نسخه شناسی این نسخه در مقاله «فهرست نسخههای خطی کتابخانه مدرسه علوی خوانسار»(آینه پژوهش، شماره 22، ص100 ) آمده است،
3- همینقدر میدانیم که نسخه اصل در سال 1308هـ.ش نزد میرزا عبدالجواد موسوی بوده است. چنان که از اسناد آینده روشن میشود
4-سرگذشت این عالم جلیلالقدر و کممانند در کتاب مناهجالمعارف(صفحه سیصد و شش تا سیصد و نوزده، مقدّمه
5-گلستان کوه خوانسار، در فصل بهار منظرهای زیبا و دیدنی دارد و در چند کیلومتری خوانسار در کنار جاده خوانسار به اصفهان واقع شده و محصول گز آن معروف، و دارای زمینهای مزروعی است
6- آیتاللّه سیدمصطفی صفائی خوانساری، طاب ثراه، از شاگردان معروف مؤسّس حوزه قم مرحوم آیتاللّه حائری، و از اطرافیان و مشاوران مرحوم آیتاللّه بروجردی و مورد احترام بزرگان بودند. ایشان در سال 1413هـ.ق بدرود حیات گفت و در مسجد بالا سر حرم مطهّر حضرت معصومه، سلاماللّه علیها، همانجا که سالهای طولانی صبحها اقامه جماعت میکرد به خاک سپرده شد. سرگذشت ایشان در مجله پیام حوزه(ش2، ص76ـ 80 ) و مقدمه کتاب فهرست هزار و پانصد نسخه خطی آمده است. مصحّح ) آمده است
7-سرگذشت ثقةالاسلام شهید در کتاب خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صد ساله تألیف اعظام الوزارة(ص463ـ 471 ) و مناهجالمعارف(ص دویست و یازده تا دویست و چهارده، مقدّمه مصحّح ) آمده است،
8-سابقا شهرهای خمین، گلپایگان و خوانسار به ولایات ثلاث معروف بوده، و ظاهرا هر سه، یک «اداره معارف و اوقاف» داشته است
9-بیدهند روستایی است سرسبز در نزدیکی خوانسار، کنار جاده خوانسار به گلپایگان
10-دوسیه= پرونده
11-«انتریگ: وقایع و حوادث مختلفی که به وسیله آنها مطلب اصلی پرورانده شود... و بیننده را جلب کند و احساسات و عواطف را در او بیدار و تحریک نماید»(فرهنگ معین، ذیل همین واژه )
12-تیدجان روستایی است در چند کیلومتری خوانسار، در کنار جاده خوانسار به گلپایگان
13-مرحوم آقا سید ابوالقاسم دهکردی، علیهالرحمة. دهکرد همان شهرکرد امروزی است
14-مرحوم آخوند ملاعبدالکریم گزی، علیهالرحمة، برای اطلاع از سرگذشت این بزرگان رک: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر
15-عنوان وزیر معارف و اوقاف در نامه نیست و طبق رسم قدیم به نوشتن نام وی در پشت پاکت اکتفا شده، و پاکتنامه هم در دست نیست، ولی به قرائنی نامه به ایشان نوشته شده است
16-محمدا = محمدآقا
17-در اصل به عمد سیاه شده است
18-بالای وقفنامه نوشته شده: «الخاقانی آقاهوشیار، سلّمهاللّه»
میراث جاویدان
نویسنده:رضا مختاری
این مقاله در تاریخ 1403/6/15 بروز رسانی شده است