پير ميداندار عشق حبيب بن مظاهر
چهره بارز «حبيب» هميشه در تاريخ مانند خورشيدي تابان، درخشيده و ميدرخشد؛ چرا كه او از اصحاب پيامبر گرامي اسلام به حساب ميآمد، و از آن حضرت حديثهاي زيادي شنيده بود از سوي ديگر، شركت او در سن 75 سالگي، در نهضت نوراني كربلا و دفاع از حريمِ ولايت از صحنههاي پرشكوه و نوراني زندگي سرشار از معنويت او ميباشد.
بنابراين حبيب از جمله كساني است كه به فيض ديدار پنج امام معصوم، نائل آمده است. چهرهاش زيبا و جمال معنوي او به حدّ كمال رسيده بود.2 به طوري كه در عبادت، شجاعت، علم، زهد و در دفاع از حريم ولايت زبانزد ديگران شده بود.
حبيب بن مظاهر مورد علاقه پيامبر اسلام(ص)
بچهها نشست، و دست نوازش بر سر او كشيد، سپس پيشاني او را بوسيد. و با ملاطفت و مهرباني، او را پهلوي خود نشاند!
اصحاب، از اين عمل حضرت سؤال كردند. حضرت فرمود: روزي ديدم، كه اين طفل با حسينم بازي ميكرد، و در حين بازي، خاكِ زير پاي «حسين» را برميداشت و به صورت و چشمهايش ميماليد. پس؛ من هم او را دوست ميدارم. چون او فرزند مرا دوست ميدارد، و جبرئيل خبر داده: او در واقعه كربلا از انصار و ياران حسينم خواهد بود.3
در تقريرات، «مرحوم حاج شيخ جعفر تستري» احتمال داده كه، آن طفل «حبيب بن مظاهر» بوده است.
علم حبيب
چهره بارز «حبيب» هميشه در تاريخ مانند خورشيدي تابان، درخشيده و ميدرخشد.
او در جميع علوم و فنون، همچون فقه، تفسير، قرائت، حديث، ادبيات، جدل و مناظره تبحّر داشت تا آنجا كه مايه اعجاب و شگفتي ديگران بود.5 يكي از دانشهاي او «علم بلايا و منايا» بود. يعني: پيشگويي حوادث و خبر داشتن از وقايع آينده، و تاريخ.
شجاعت حبيب
در روز عاشورا نيز با شجاعت تمام، در مقابل لشگر عمر سعد ايستاد؛ و شروع به نصيحت و اندرز كرد. بلكه، آن خفتگان و اسيران هواي نفس را، بيدار كند. خلاصه، «حبيب» شخصي بود كه تنها از خدا ميترسيد و با تمام وجود و شجاعت بسيار، كمر همّت، به ياري و دفاع از حريم ولايت و امامت، بسته بود.
عبادت حبيب
به فرموده امام حسين(ع) در هر شب يك ختم قرآن ميكرد.8
مردي بود كه حتي آخرين شب عمر خود را (شب عاشورا)، به نيايش با پروردگار سپري كرد.
زهد حبيب
به تحقيق ميتوان گفت: «حبيب بنمظاهر» از جمله افرادي است كه اميرالمؤمنين(ع) در باره آنان فرموده است:
«اَرادَتْهُمُ الدُّنْيا فَلَمْ يُريدُوها»10 يعني: دنيا به آنان روي ميآورد ولي آنها به دنيا پشت كرده، و با بيرغبتي و بياعتنايي از كنار آن ميگذرند.
چهره حبيب از آغاز نهضت حسيني تا شهادت
حبيب از جمله كساني است كه به فيض ديدار پنج امام معصوم، نائل آمده است.
بنابراين ميبينيم كه حبيب، از همان اول فعاليت خود را براي اين نهضت الهي شروع ميكند، و همراه «مسلم بنعوسجه» كه به طور پنهاني در كوفه براي «مسلم بنعقيل» از مردم بيعت ميگرفتند؛ و در اين راه از هيچ اقدامي كوتاهي نميكردند.12
حبيب بنمظاهر اين پيرمرد عارف و آگاه، مصمّم بود كه به هر قيمتي شده، خود را به كاروان كربلا برساند؛ شب به راه ميافتاد و روز استراحت ميكرد تا در بند مأموران «ابنزياد» اسير نشود. سرانجام روز هفتم ماه محرم، در كربلا، به كاروان امام حسين(ع) پيوست.13
به محض رسيدن به كربلا، مجددا وفاداري خود را نسبت به امام(ع) در ميدان عمل به نمايش ميگذارد. همين كه مشاهده نمود ياوران امام اندك و دشمنان او بسيارند، به امام حسين(ع) عرض كرد: «در اين نزديكي، قبيلهاي از «بنياسد» هستند، اگر اجازه دهيد پيش آنها رفته، آنان را به ياري شما دعوت كنم، شايد خداوند هدايتشان كند.» بعد از اينكه حضرت اجازه داد، با عجله خود را به آنان رسانيد و شروع به نصيحت و موعظه كرد.14
شهادت
بالاخره، نوبت جانفشاني فرا رسيد. آن مجاهد پير و عاشق كه روحيهاي جوان و شاداب داشت؛ با شمشيري برّان به ميان سپاه دشمن نفوذ كرده، آنان را از دم تيغ ميگذراند. و اين گونه رجز ميخواند:
«من حبيب، پسر مظاهر، زماني كه آتش جنگ برافروخته شود، يكه سوار ميدان جنگم، شما گرچه از نظر نيرو و نفر از ما بيشتريد، ليكن ما از شما مقاومتر و وفادارتريم، حجت و دليل ما برتر، منطق ما آشكارتر است و از شما پرهيزكارتر و استوارتريم.»15
حبيب بنمظاهر، با آن سن زياد همچون يك قهرمان شمشير ميزد، و 62 نفر از افراد دشمن را به درك واصل كرد.
تشنگي و خستگي بر او چيره شده بود، ناگهان، در اين هنگام «بديل بنمريم عقفاني» به او حمله كرد و با شمشيري بر فرق او زد، ديگري با سر نيزه به او حمله كرد، تا اينكه حبيب از اسب بر زمين افتاد، محاسن او با خون سرش خضاب شد. سپس «بديل بنمريم» سر مطهرش را از تن جدا كرد.
شهادت اين پير عاشق، بر ياران امام(ع) و خود امام(ع) بسيار گران بود. حضرت خود را به بالين او رسانيد. چنان شهادت «حبيب» در امام اثر گذاشته بود كه فرمود:
«احتسب نفسي و حماة اصحابي»: پاداش خود و ياران حامي خود را، از خداي تعالي انتظار ميبرم.16 اي حبيب! مردي با فضيلت بودي كه در يك شب قرآن را ختم ميكردي.17
سرانجام «حبيب بنمظاهر اسدي» يار باوفاي اباعبداللّهالحسين(ع) در سن 75 سالگي، در تاريخ دهم محرمالحرام، سال 61 هجري قمري، در سرزمين مقدس كربلا به فيض شهادت نائل آمد.
خاتمه
درسي كه از تاريخ زندگي اين صحابي و يار دلاور امام حسين(ع) ميتوان گرفت در چند سظر به طور خلاصه بيان ميكنم:
چرا افرادي همانند «حبيب» تا آخرين قطره خون از حريم ولايت دفاع ميكنند و تمام هستي خود را، در راه هدفشان، نثار مينمايند؟ علت اين است كه:
«افراد امثال حبيب، عاشق حقيقي و واقعي اهل بيت (عليهم السلام) بودهاند، اراده آنها تنها زباني نبود؛ بلكه سعي ميكردند در عقيده و افكار، اخلاق، بينش سياسي، زندگي فردي و اجتماعي به گونهاي رفتار نمايند كه ائمه (عليهم السلام) دستور دادهاند.
خداوند ما را جزء دوستداران اهل بيت (عليهم السلام) قرار دهد.»
پی نوشتها:
1 - تقي الدين الحسن بن علي بن داود حلّي ، الرّجال .
2 - قاضي نوراللّه ، مجالس المؤمنين ، ص 308 . السيد محن الامين ، اعيان الشيعه ، ج 4 ، ص 554 .
3 - علامه مجلسي ، بحارالانوار ، ج 10 ، حاج محمد هاشم خراساني ، منتخب التواريخ ، ص 278 .
4 - السيد محن الامين ، المجالس السنيه في مناقب و مصائب العتره النبويه ، ج 1 .
5 - امالي منتخبه ، ص 49 .
6 - محمد بن طاهر سماوي ، ابصار العين في انصار الحسين(ع)، ص 56 .
7 - السّيد محن الامين ، اعيان الشيعه ، ج 4 ، ص 554 .
8 - ترجمه نفس المهموم ، شيخ عباس قمي ، ص 343 .
9 ـ كشي، رجال.
10 ـ سيد رضي، نهجالبلاغه، خطبه همام.
11 ـ شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 35 ـ 34.
12 ـ السيد محسن الامين، اعيان الشيعه، ج 4، ص 554.
13 ـ همان.
14 ـ محمد بنطاهر سماوي، ابصار العين في انصار الحسين، ص 57.
15 ـ تاريخ طبري، ج 7، ص 347.
16 ـ السيد محسن الامين، مجالس السنية، ج 1؛ تاريخ طبري، ج 7، ص 349.
17 ـ حاج شيخ عباس قمي، منتهي الامال، ص 430؛ حاج شيخ عباس قمي، ترجمع نفس المهوم، ص 343.