آداب غذا خوردن(1)

1 - غذا علاوه بر حلال بودن ، بايد از راه حلال و موافق با سنت و پارسايى كسب و تهيه شده باشد و از راهى كه در شريعت ناپسند و مكروه است فراهم نيامده باشد؛ و نيز، چنان كه در معناى (( طيب مطلق )) ، در بخش حلال و حرام اين كتاب ، خواهد آمد، بر طبق هواى نفس و دغلبازى و بى بندوبارى به دست نيامده باشد، زيرا خداى متعال به خوردن غذاى پاكيزه يعنى حلال امر فرموده و منع از خوردن بنا حق را به - سبب اهميت امر حرام و بزرگداشت ارزش مال حلال - بر منع از قتل نفس مقدم
يکشنبه، 6 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آداب غذا خوردن(1)
آداب غذا خوردن(1)
آداب غذا خوردن(1)

نويسنده:فيض کاشاني
دین مقدس اسلام درباره غذا خوردن سفارشهایی دارد که اهتمام به رعایت این دستورات سبب سلامت جسم و صفای باطن است. حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:
من قل طعمه بطنه و صفا قلبه و من کثر طعمه سقم بطنه و قسا قلبه؛ آن که غذا کم خورد، معده اش سالم ماند و صفای دل یابد و هر که پرخور باشد، معده اش بیمار و قلبش سخت شود. (1)
امام علی (علیه السلام) نیز می فرمایند: قلة الأکل من العفاف و کثرته من الإسراف؛ کم خوری نشانه ی پاکدامنی است و پرخوری نشانه ی اسراف و زیاده روی. (2)
همچنین حضرت امام کاظم (علیه السلام) می فرمایند :لو أن الناس قصدوا فی الطعم لاعتدلت ابدانهم؛اگر مردم در خوردن اعتدال می روزیدند، بدنهای شان سالم می ماند. (3)
در این مقاله به آداب و وظايف مربوط به غذا خوردن که در کتاب محجة البیضاء آمده می پردازیم.
آداب و وظايف مربوط به غذا خوردن سه دسته اند:
وظايف مربوط به پيش از غذا خوردن ، موقع غذا خوردن و پس از غذا خوردن .

دسته اول :

آداب و وظايف پيش از غدا خوردن كه هفت چيز است :
1 - غذا علاوه بر حلال بودن ، بايد از راه حلال و موافق با سنت و پارسايى كسب و تهيه شده باشد و از راهى كه در شريعت ناپسند و مكروه است فراهم نيامده باشد؛ و نيز، چنان كه در معناى (( طيب مطلق )) ، در بخش حلال و حرام اين كتاب ، خواهد آمد، بر طبق هواى نفس و دغلبازى و بى بندوبارى به دست نيامده باشد، زيرا خداى متعال به خوردن غذاى پاكيزه يعنى حلال امر فرموده و منع از خوردن بنا حق را به - سبب اهميت امر حرام و بزرگداشت ارزش مال حلال - بر منع از قتل نفس مقدم داشته و فرموده است :
(( و لا تاءكلوا اموالكم بالباطل ...(4).
بنابراين، در خوراك اصل آن است كه پاك و پاكيزه باشد و اين خود از واجبات و اصول ديانت است .
در كافى از حضرت ابوجعفر (ع ) روايت شده كه فرمود: (( رسول خدا (ص ) فرموده است : عبادت هفتاد بخش است كه بالاتر از همه كسب حلال است .)) (5)
در مصباح الشريعه از قول امام صادق (ع ) آمده است : (( تقوا بر سه گونه است : 1 - تقواى باللّه ، كه عبارت از ترك حلال است تا چه رسد به امور شبهه انگيز و اين نوع تقوا، تقواى خاص الخاص است . 2 - تقواى من اللّه ، كه عبارت از ترك شبهات است تا چه رسد به حرام . اين تقوا، تقواى خاص است . 3 - تقواى از ترس آتش و عذاب كه عبارت از ترك حرام است و تقواى عام مى باشد.)) (6)
در (( من لا يحضره الفقيه )) از امام صادق (ع ) به نقل از پدرانش از قول حسن بن على (ع ) آمده است : (( آداب غذا خوردن دوازده چيز است كه بر هر مسلمانى واجب است آنها را بداند، چهار مورد از آنها واجب و چهار مورد مستحب و چهار مورد از ادب است . امام موارد واجب ، عبارت است از معرفت ، رضا، بسم اللّه گفتن و شكر خدا را به جا آوردن ، موارد سنت عبارت است از وضو گرفتن پيش از غذا، نشستن به پهلوى چپ ، خوردن غذا با سه انگشت و ليسيدن آنها، و اما چهار موردى كه از ادب است : خوردن غذا (در صورت مشترك بودن ظرف غذا) از جلوى خود، كوچك برداشتن لقمه ، خوب جويدن غذا و كمتر نگاه كردن به صورت ديگران .)) (7)
مقصود از معرفت در اين حديث ، اطلاع از حلال بودن و مقصود از شكر، الحمدللّه گفتن است . شكر و سپاس كامل ، دانست حرمت غذا و صرف كردن قوت و توان آن در راه اطاعت خداست ، غرض از وضو، آن گونه كه در حديث ديگرى آمده است ، همان شستن دست مى باشد، و مقصود از خوردن با سه انگشت آن است كه همچون جباران ، كسى با دو انگشت نخورد، غرض آن نيست كه با بيش از سه انگشت نمى توان غذا خورد، بلكه اگر با همه انگشتان غذا بخورند، بهتر و كاملتر خواهد بود، زيرا در اين صورت احترام غذا بيشتر رعايت شده است . بنابراين تعيين سه انگشت حداقل است ، يعنى با كمتر از سه انگشت نبايد غذا بخورند. از اميرالمؤ منين (ع ) نقل كرده اند: (( آن حضرت با همه انگشتها غذا ميل مى فرمود.)) (8)
از امام صادق (ع ) نقل شده است : (( همچون بنده اى مى نشست و دستش را روى زمين مى گذاشت و با سه انگشت غذا مى خورد. رسول خدا (ص ) نيز چنين غذا مى خورد، نه آن گونه كه يكى از ستمگران با دو انگشت غذا مى خورد.)) (9)
2 - شستن دست ، رسول خدا (ص ) فرمود:
(( وضو گرفتن پيش از غذا تنگدستى را از بين مى برد و پس از آن جنون ادوارى را نابود مى كند و موجب سلامتى چشم مى شود)) ؛ و در روايت ديگرى آمده است : (( وضو پيش از غذا خوردن و پس از آن ، فقر را مى زدايد.)) (10)
چون دست در ارتباط با كارهاى مختلف ممكن نيست آلوده نباشد، بنابراين شستن آن قرين پاكيزگى و شادابى است . و از طرفى خوردن غذا با قصد كمك به دين ، عبادت است ، بنابراين سزاوار است كه پيش از غذا هر چه به منزله پاكيزگى در نماز است انجام دهند.
اين دو روايت از طريق خاصه (شيعه ) نيز نقل شده است :(11) و در كتاب (( من لا يحضره الفقيه )) آمده است كه پيامبر (ص ) فرمود: (( هر كس مايل است كه خير بيشترى نصيبش شود، بايد موقع غذا خوردن وضو بگيرد.))
از امام صادق (ع ) است : (( كسى كه پيش از غذا و بعد از آن دستش را بشويد، غذا در اول و آخر با بركت باشد و آن شخص تا وقتى كه زندگى كند در گشايش و تندرستى خواهد بود.)) (12)
و از آن بزرگوار روايت كرده اند: (( هركس پيش از غذا خوردن دستش را بشويد، با حوله آن را خشك نكند چرا كه تا آن رطوبت در دست باقى است همواره غذا بركت پيدا مى كند.)) (13)
از صفوان جمال نقل كرده اند كه مى گويد: (( در خدمت امام صادق (ع ) بودم ؛ سفره آوردند، خدمتگزار آب آورد، امام (ع ) دستش را شست . آنگاه حوله آورد، امام (ع ) نپذيرفت . صفوان مى گويد: ما نيز از آن آب دستمان را شستيم .)) (14)
3 - غذا را بر سفره اى كه روى زمين گسترده است قرار دهند:
كه اين عمل به رفتار رسول خدا (ص ) نزديكتر است تا بالا گرفتن غذا. (( وقتى كه براى رسول خدا (ص ) غذا مى آوردند، روى زمين مى گذاشت .)) (15) اين كار به تواضع نزديكتر است . اگر روى زمين ممكن نشد، روى سفره بگذارند كه يادآور سفر است و انسان به ياد سفر آخرت و نيازمندى به توشه تقوا مى افتد.
انس مى گويد: (( رسول خدا (ص ) روى سفره هاى بزرگ و همچنين در سكرجه (16) غذا ميل نكرد. پرسيدند (17): پس روى چه غذا مى خورديد؟ گفت : روى سفره (كوچك ).))
4 - ابتدا كه مى خواهد كنار سفره بنشيند، خوب بنشيند و همچنان ادامه دهد:
رسول خدا (ص )، بسيارى از اوقات براى غذا خوردن روى زانوهايش مى نشست و پشت پاهايش بر روى زمين قرار مى گرفت ، و چه بسا پاى راستش را به زمين مى گذاشت و روى پاى چپش مى نشست .(18) و مى گفت : (( من در حال تكيه دادن ، غذا نمى خورم ، زيرا من بنده خدايم همچون بندگان غذا مى خورم و چون بندگان مى نشينم )) .(19)
مى گويم :
از طريق خاصه (شيعه ) از اميرالمؤ منين (ع ) نقل كرده اند كه فرمود:
(( هرگاه كسى از شما كنار سفره غذا مى نشيند، بايد همچون بندگان بنشيند و روى زمين غذا بخورد و نبايد يك پا را روى پاى ديگر گذاشته ، چهار زانو بنشيند كه اين گونه نشستن را خداوند دوست نمى دارد و صاحبش مورد خشم خداست .)) (20)
در كافى از امام صادق (ع ) نقل شده است كه فرمود: (( پيامبر از آغاز بعثت تا وقتى كه در دنيا رفت ، در حال تكيه دادن غذا ميل نفرمود؛ آن حضرت همچون بندگان غذا مى خورد و چون بندگان مى نشست . پرسيدند: چرا چنين بود؟ فرمود: به خاطر تواضع در پيشگاه خدا.)) (21)
در روايت ديگرى آمده است : (( پيامبر (ص ) نمى پسنديد كه به پادشاهان شباهت پيدا كند، و ما نمى توانيم چنان باشيم .)) (22)
ابوحامد (غزالى ) مى گويد: (( آب خوردن در حال تكيه دادن مكروه است و براى معده زيان آور است و غذا خوردن در حالى كه دراز كشيده باشد نيز كراهت دارد. و همچنين غذا خوردن در حال تكيه دادن خوب نيست مگر از قبيل دانه هايى باشد كه به صورت تنقل مى خورند.))
5 - از غذا نيتش آن باشد كه :
بدان وسيله توان اطاعت و بندگى خدا را پيدا كند، نه آن كه قصدش لذت بردن و تنعم باشد. با وجود اين ، تصميم بر كم خورى داشته باشد، زيرا اگر به قصد قدرت بر عبادت غذا بخورد، مطابق نيتش عمل نكرده مگر آن كه كمتر از حد سيرى غذا بخورد، به سبب آن كه پرخورى مانع از عبادت مى شود و انسان توان عبادت پيدا نمى كند. بنابراين لازمه اين نيت در هم شكستن هواى نفس و ترجيح دادن قناعت بر فزون خواهى است .
رسول خدا (ص ) فرمود: (( آدميزاده ، هيچ ظرفى را پر نمى كند كه بدتر از شكمش ‍ باشد. چند لقمه اى فرزند آدم را بس است كه توان او را حفظ كند، اگر نه يك سوم (ظرفيت شكم ) براى غذا و يك سوم براى آشاميدنى و يك سوم براى نفس
كشيدن .)) (23)
لازمه چنين نيتى آن است كه دست به طرف غذا دراز نكند، مگر وقتى كه گرسنه باشد. بنابراين يكى از چيزهايى كه بايد پيش از غذا خوردن وجود داشته باشد گرسنگى است . وانگهى شايسته است پيش از آن كه سير شود از غذا خوردن دست بكشد، كه هركس اين كار را انجام دهد از پزشك بى نياز باشد. سخن درباره كم خوردن و كيفيت تدريجى كم خورى ، در كتاب سركوب كردن ميل به غذا در بخش ‍ مهلكات خواهد آمد.
مى گويم :
در مصباح الشريعه (24) از امام صادق (ع ) نقل شده است كه فرمود:
(( كم خوردن در همه حال و نزد همه اقوام پسنديده است ، زيرا كه هم مصلحت ظاهرى دارد و هم مصلحت باطنى .)) چهار نوع از خوردنيها ستوده است :
1 - به اندازه ضرورت ؛
2 - به قدر آمادگى ؛
3 - به مقدار روزى خدادادى ؛
4 - به اندازه اى كه رمقى باشد.
اما اندازه ضرورت براى برگزيدگان است و مقدار آمادگى ، از آن پرهيزگاران شب زنده دار، و اندازه روزى خدا داده براى متوكلان ، و به مقدار رمق براى مؤ منان ؛ و هيچ چيز براى قلب مؤ من زيانبخش تر از پرخورى نيست ، زيرا پرخورى دو پيامد دارد: يكى قساوت قلب و ديگرى انگيزش شهوت . گرسنگى خورش مؤ من و غذاى روح و طعام قلب و تندرستى بدن است . رسول خدا (ص ) فرمود: (( هيچ ظرفى را فرزند آدم پر نكرده است كه بدتر از شكمش باشد.)) حضرت داوود (ع ) فرموده است : (( آن لقمه اى كه از روى نياز خورده مى شود، (25) نزد من بهتر است از بيست شب عبادت .)) پيامبر (ص ) فرمود: (( مؤ من با يك روده مى خورد و منافق با هفت روده )) ؛ و نيز پيامبر (ص ) فرمود:
(( واى به حال مردم از دست دو قبقب )) ، عرض كردند: يا رسول اللّه ! دو قبقب چيست ؟ فرمود: (( گلو و فرج .)) عيسى بن مريم (ع ) فرمود: (( هيچ مرضى براى قلب بدتر از قساوت نيست و هيچ مرض روانى مشكل تر از كينه گرسنگى نمى باشد، كه اين دو باعث دورى (از رحمت حق ) و ذلت و خوارى است .))
در كتاب كافى از ابوجعفر (ع ) رسيده است كه فرمود: (( هيچ چيز در پيشگاه خداوند، مبغوضتر از شكم پر نيست .)) (26)
از ابى عبداللّه (ع ) نقل شده كه فرمود: (( شكم از پرخورى سركشى مى كند. بهترين وقتى كه بنده به خدا نزديكتر مى شود وقتى است كه شكم سبك باشد و مبغوض ترين هنگام بنده در پيشگاه خدا هنگامى است كه شكمش پر است .)) (27)
از آن بزرگوار است : (( خداى متعال پرخورى را دشمن مى دارد.)) (28)
آن حضرت فرمود: (( فرزند آدم ناگزير از صرف غذاست تا بدان وسيله اركان بدنش ‍ استوار بماند. بنابراين هرگاه كسى از شما غذايى مى خورد، بايد يك سوم شكمش را براى خوراك و يك سوم را براى آشاميدنى و يك سوم را براى نفس كشيدن قرار دهد، نبايد چون خوكان برا سر بريدن فربه شويد.)) (29)
از آن حضرت نقل كرده اند كه فرمود: (( ابوذر - خدايش بيامرزد - از رسول خدا نقل كرده است كه فرمود: هركس از شما (در اثر پرخورى ) آروغ بيشترى در دنيا بزند، در آخرت - (و يا) در قيامت - زياد گرسنگى بكشد.)) (30)
6 - به مقدار موجود از روزى و غذا راضى باشد
و در راه رسيدن به رفاه و افزون طلبى و به انتظار خورش تلاش نكند، بلكه از كرامت نان آن است كه با بودن آن منتظر خورش نباشد چرا كه خبر در تكريم نان رسيده است .(31)
مى گويم :
از طريق شيعه ، رواياتى از قول پيامبر (ص ) در كافى آمده است كه فرمود: (( نان را محترم بشماريد، عرض كردند: يا رسول اللّه ! احترام نان چگونه است ؟ فرمود: وقتى كه روى سفره گذاردند، نبايد منتظر چيز ديگرى بود.))
از پيامبر (ص ) نقل شده است ، فرمود: (( خدايا! نان را براى ما با بركت فرما و بين ما و او جدايى مينداز؛ زيرا اگر نان نبود ما نماز و روزه نداشتيم و واجبات الهى را نمى توانستيم ادا كنيم .)) (32)
از آن حضرت (ص ) است كه فرمود: (( نان را گرامى بداريد، زيرا آنچه بين عرش تا زمين است و هرچه در آن است و بسيارى از مخلوقات در راه آن كار كرده اند.)) (33)
از آن بزرگوار است كه فرمود: (( پيكر آدمى بر نان استوار است .)) (34)
ابوحامد مى گويد: (( بنابراين ، هرچه باعث دوام قوت و توانايى بر عبادت گردد خير كثير است و شايسته نيست آن را كوچك شمارند، بلكه نبايد نان را به خاطر نماز هر چند وقت نماز فرا رسيده - در صورتى كه وقت نماز وسيع باشد - معطل گذاشت .))
رسول خدا (ص ) فرمود: (( وقتى كه شام حاضر شد و وقت نماز عشاء نيز فرا رسيد، شام را پيش از نماز عشاء بخوريد.)) (35)
هرگاه نفس ميلى به غذا نداشت و در تاءخير غذا زيانى نبود بهتر آن است كه نماز را مقدم بدارند، اما وقتى كه غذا حاضر شود و نماز را به پا دارند، تاءخير غذا باعث سرد شدن آن و يا تشويش فكر شود، مقدم داشتن غذا - در صورت وسعت وقت نماز - بهتر است ، چه نفس تاب و توان داشته باشد و يا نداشته باشد، چون اين خبر عام است و از طرفى چون غالبا قلب آدمى به غذاى سر سفره بى ميل نيست ، هر چند گرسنه هم نباشد.
7 - بكوشد تا دستهاى زيادى - هر چند از خانواده و فرزندان خودش باشند - به سمت غذا دراز شود:
رسول خدا - صلى اللّه عليه و آله - فرمود؛ (( دسته جمعى غذا بخوريد كه براى شما با بركت باشد.)) (36) انس مى گويد: (( رسول خدا (ص ) هيچ گاه تنها غذا نمى خورد.)) (37)
مى گويم :
در كافى از امام صادق (ع ) نقل شده ، مى گويد: (( رسول خدا (ص ) فرمود:
غذايى كه چهار خصوصيت در آن جمع باشد، كامل است : از حلال باشد، خورندگان زياد باشند، در اول غذا بسم اللّه بگويند، و در آخر، حمد خدا را بجا آورند.)) (38)

دسته دوم : در آداب غذا خوردن

در آغاز با نام خدا شروع كند و در آخر حمد خدا را بگويد و اگر با هر لقمه يك (( بسم اللّه )) بگويد، خوب است ، تا ميل به غذا او را از ياد خدا باز ندارد
مى گويم :
در كافى از امام صادق (ع ) نقل شده است كه مى گويد: (( رسول خدا (ص ) فرمود: وقتى كه سفره پهن مى شود چهار فرشته آن را احاطه مى كنند. همين كه بنده خدا (( بسم اللّه )) بگويد، فرشتگان به شيطان مى گويند: اى فاسق ! بيرون شو كه تو را تسلطى بر ايشان نيست . وقتى كه از خوردن غذا فارغ شوند و بگويند: (( الحمدللّه )) ، فرشتگان به شيطان مى گويند: اينها مردمانى هستند كه خداوند به ايشان نعمت داده و شكر پروردگارشان را به جا آوردند، و هرگاه (( بسم اللّه )) نگويد، فرشتگان به شيطان مى گويند: اى فاسق ! نزديك شو و با ايشان غذا بخور، و چون سفره را جمع كنند و حمد خدا را نگويد، فرشتگان مى گويند: اينها گروهى هستند كه خداوند به ايشان نعمت داده ولى از پروردگارشان فراموش ‍ كردند.)) (39)
از اميرالمؤ منين (ع ) نقل شده است كه فرمود: (( براى كسى كه موقع غذا خوردن بسم اللّه بگويد، ضمانت مى كنم كه از آن غذا اظهار ناراحتى نكند،)) ابن كوّا پس از شنيدن اين مطلب عرض كرد، يا اميرالمؤ منين ! من ديشب غذايى خوردم ، با اين كه بسم اللّه گفته بودم مرا اذيت كرد. فرمود: (( احمق ! تو چند نوع غذا خورده اى ، براى بعضى از آنها بسم اللّه گفته اى و براى بعض ديگر بسم اللّه نگفته اى .)) (40)
از امام صادق (ع ) است كه فرمود: (( هركس فراموش كرد، براى هر نوع از غذا يك بسم اللّه بگويد، بايد (( بسم اللّه على اوله و آخره .)) (41)
از آن حضرت نقل كرده اند: (( هرگز دچار تخمه نشدم ، براى اين كه هيچ غذايى را شروع نكردم مگر آن كه بسم اللّه گفتم و از غذا خوردن فارغ نشدم مگر آن كه الحمدللّه گفتم .)) (42)
و نيز فرمود: (( براستى شكم وقتى كه سير شد، طغيان مى كند.)) (43)
در حديث صحيح از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: (( هرگاه سفره غذا حاضر شد و يك نفر از حاضران بسم اللّه گفت ، براى همه ايشان كافى است .)) (44)
از اميرالمؤ منين (ع ) نقل كرده اند كه به پسرش امام حسن (ع ) فرمود: (( پسرم ، لقمه اى از غذاى گرم و سرد را نبايد بخورى و جرعه آب و هيچ نوشيدنى نبايد بياشامى ، مگر آن كه پيش از خوردن و آشاميدنى بگويى ؛ خدايا! در اين خوردن و آشاميدنم از تو درخواست مى كنم كه از ناراحتى آنها مرا ايمن دارى و بدان وسيله مرا بر طاعت و ذكر خودت نيرومند سازى و توان شكرت را نسبت به آن مقدار كه در بدنم جايگزين كردى مرحمت كنى و با نيروى آن بر عبادت خودت مرا وادارى و اجتناب صحيح از نافرمانى ات را بر دل بيندازى ! تو اگر اين كار را بكنى از ناراحتى و ناگوارى آن در امانى .)) (45)
غزالى مى گويد: (( با دست راست غذا را خورده و با نمك شروع و ختم كنند.))
مى گويم :
در كتاب كافى از امام صادق (ع ) رسيده است (( كه مكروه است كسى با دست چپ چيزى بخورد و يا بياشامد و يا تناول كند.)) (46)
از اميرالمؤ منين (ع ) است كه فرمود: در آغاز غذا با نمك شروع كنيد، زيرا اگر مردم منافع نمك را مى دانستند هر آينه را بر پادزهر آزموده ، ترجيح مى دادند.)) (47)
از امام صادق (ع ) است كه فرموده : (( ما (خوردن غذا را) با نمك شروع و با سركه به پايان مى بريم .)) (48)
غزالى گويد :
(( لقمه را كوچك برداشته خوب مى جود و تا وقتى كه آن لقمه را فرو نبرده است دست به لقمه ديگر دراز نمى كند، زيرا آن شتاب در خوردن است . ديگر آن كه هيچ خوردنى را نكوهش نمى كند كه رسول خدا (ص ) از هيچ خوردنى بد نمى گفت ؛ اگر دوست داشت مى خورد و اگر نه خوددارى مى كرد.)) ؛(49) و هر چه در جلويش بود از آن بخورد، جز ميوه كه در ميوه حق دارد، دست بگرداند. پيامبر (ص ) فرمود: (( از آنچه در جلوى توست بخور! اما خود آن حضرت در ميوه دست مى گرداند، در اين باره پرسيدند، فرمود: ميوه ها يك نوع نيست .)) (50) ديگر آن كه از بالاى بشقاب و از وسط ظرف غذا نخورد، مگر اين كه كم باشد، در آن صورت نان را مى شكند اما با كارد آن را نمى برد و گوشت را نيز از هم جدا نمى كند كه پيامبر (ص ) از آن نهى فرموده و گفته است : (( گوشت را به نحوى با دندان جدا كنيد، و نبايد روى نان قطعه گوشتى و چيز ديگرى را بگذاريد، مگر آن كه با همان نان بخوريد.)) (51)
رسول خدا (ص ) فرمود: (( حرمت نان را نگه داريد كه خداى تعالى آن را از بركات آسمان نازل فرموده است )) ؛(52) و نبايد انسان دستش را با نان پاك كند و از خوردن ريزه هاى غذا كه مى افتد، ننگ نداشته باشد
رسول خدا (ص ) فرمود: (( هرگاه يكى از شما لقمه از دستش افتاد بايد آن را بردارد، مقدار آسيبى كه رسيده به دور اندازد و نبايد تمام لقمه را براى شيطان واگذارد؛ و دستش را با حوله پاك نكند مگر اين كه قبلا انگشتانش را بليسد، زيرا او نمى داند كه در كدام غذا بركت است )) ؛(53) و نبايد به غذاى داغ بدمد، زيرا اين عمل نهى شده است ،(54) بلكه صبر كند تا وقتى كه خوردنش آسان شود. و خرما را طاق بخورد؛ هفت يا يازده و يا بيست و يك عدد و يا هر مقدار كه اتفاق افتاد و خرما و هسته را در يك طبق نريزد و هسته ها را ميان دستش جمع نكند، بلكه از دهانش به پشت دستش گذاشته سپس بيندازد و همچنين آن خرمايى كه پوسته ضخيمى دارد. مبادا هر چه از غذا به نظرش نامرغوب بود رها كند و در كاسه فرو گذارد، بلكه آن را كنار سفره مى گذارد تا به شخص ديگرى امر مشتبه نشود و آن را بخورد؛ و نبايد در بين غذا خوردن زياد آب بنوشد، مگر آن كه لقمه اى در گلويش گير كرده باشد و يا براستى تشنه شده باشد، كه در طب مى گويند چنين آب نوشيدن مستحب است و معده را دباغى مى كند.))
مى گويم :
از جمله آداب غذا خوردن آن است كه كنار سفره زياد بنشيند، از امام صادق (ع ) نقل كرده اند كه فرمود: (( كنار سفره ها نشست طولانى داشته باشيد، زيرا آن ساعتى است كه از عمرتان حساب نمى شود.)) (55)
از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: (( خداوند هرگز قومى را به هنگام غذا خوردن عذاب نفرمود و خداى متعال بزرگ تر از آن است كه به مردم روزى دهد و بعد در خلال همان روزى ايشان را عذاب كند، مگر اين كه از آن فارغ شوند.)) (56)

(آداب نوشيدن آب )

(آداب نوشيدن آب ) آن است كه ظروف آب را به دست راست بگيرد و بسم اللّه بگويد، و مك بزند نه آن كه آب را به يك نفس بياشامد.
پيامبر (ص ) فرمود: (( آب را به گونه اى مك بزنيد، و مبادا آن را به يك نفس سر بكشيد، زيرا درد كبد معلول بى وقفه نوشيدن آب است )) ؛(57) و نبايد آب را سر پا و در حالى كه به پهلو خوابيده بنوشد زيرا پيامبر (ص ) از آب خوردن سرپا نهى كرده است .
از آن حضرت نقل كرده اند كه آن بزرگوار، سر پا آب نوشيد،(58) شايد عذرى داشته است !
مى گويم :
در مكارم الاخلاق از امام باقر (ع ) رسيده است كه فرمود: (( آب خوردن سر پا گواراتر و سالم تر است .)) (59)
از امام صادق (ع ) نقل كرده اند كه فرمود: (( آب خوردن سرپا در روز، غذا را گوارا مى سازد، و آب خوردن سرپا در شب باعث زرداب مى شود، و هركس شب آب بخورد و سه مرتبه بگويد: از زمزم و فرات بر تو درود باد!، آب خوردن در شب به او ضررى نمى رساند.)) (60)
ابو حامد مى گويد: پايين ظرف آب را ملاحظه كنيد تا آب روى خودش نچكد و پيش از نوشيدن آب داخل ظرف را نگاه كند و داخل ظرف آب آروغ نزند و در آن ندمد؛ بلكه ظرف را از دهانش با حمد خدا جدا سازد و با بسم اللّه شروع كند. پيامبر (ص ) پس از نوشيدن آب ، فرمود: (( خدا را كه اين آب را به رحمت خود، گوارا و شيرين قرار داد، نه به خاطر گناهان ما، شور و تلخ .)) (61)
هر چه در بين جمع گردانده مى شود بايد از سمت راست بگردانند. رسول خدا (ص ) شير آشاميدند، ابوبكر سمت چپ او و عربى بيابانى طرف راستش و عمر در كنار او بود. عمر عرض كرد: ظرف شير را به ابوبكر بدهيد، اما پيامبر به آن عرب داد و فرمود: به ترتيب از راست .(62) آن حضرت آب را در سه نفس مى آشاميد و در پايان خدا را سپاس مى گفت .(63)
مى گويم :
در كتاب كافى از امام صادق (ع ) نقل شده است كه فرمود: (( ممكن است فردى از شما آبى بنوشد كه خداوند بدان وسيله بهشت را بر او واجب گرداند، سپس فرمود: او ظرف آب را مى گيرد و آن را به دهانش مى گذارد و بسم اللّه مى گويد و پس از آن مى نوشد و از دهانش جدا مى كند در حالى كه ميل دارد و حمد خدا را مى گويد، آنگاه دوباره بر مى گردد و مى نوشد و سپس از دهانش جدا مى كند و حمد خدا را مى گويد؛ سپس بر مى گردد و مى نوشد و باز از دهانش دور مى كند و حمد خدا را مى گويد. در نتيجه خداوند بدان وسيله بهشت را بر او واجب گرداند.)) (64)
در كتاب مكارم الاخلاق از قول آن حضرت نقل شده است كه فرمود: (( گروهى نزد پدرم آمدند و عرض كردند: به اعتقاد شما هر چيزى حدى دارد؟ پدرم به ايشان فرمود: آرى . (امام صادق (ع ) مى فرمايد: آنگاه پدرم آبى طلبيد تا ايشان بنوشند. عرض كردند: يا اباجعفر آيا اين ظرف آبخورى از آن چيزهاست ؟ فرمود: آرى ، پرسيدند: حد آن چيست ؟ فرمود: حد آن ، اين است كه از وسط لبه آن ، آب خورده شود و نام خدا را وقت آشاميدن ببرى و سه مرتبه نفسى بكشى و در هر نفسى خدا را حمد بگويى و از طرف دستگيره ظرف آب ننوشى ، زيرا آن جا آبشخور شيطان است . آنگاه فرمود: بگو: (( سپاس خدا را كه آبى گوارا به من خورانيد و آن را به خاطر گناهانم شور و تلخ قرار نداد.)) در روايت ديگرى نظير همين با اندك زيادتى آمده است : (( سپاس خدا را كه مرا آب داد و سيرابم كرد و به من لطف كرد و خوشحالم ساخت و عافيت بخشيد و كفايتم نمود. بارخدايا مرا از كسانى قرار ده كه در روز قيامت از حوض (كوثر) حضرت محمّد (ص ) سيراب گردانى و به همراهى آن بزرگوار خوشبخت سازى ، به رحمت خود اى بخشنده ترين بخشايندگان .)) (65)
از موسى بن جعفر (ع ) نقل شده است : (( از وى درباره حد ظرف آب پرسيدند، فرمود: حد آن اين است كه اگر جايى از آن شكسته از آن جا آب نخورى كه جايگاه شيطان است ، و هرگاه از ظرفى آب بنوشى بسم اللّه و چون فارغ شدى ، الحمدللّه بگويى .)) (66)
غزالى مى گويد: (( اينها نزديك به بيست مورد از آداب خوردن و آشاميدن بود كه آثار و اخبار بر آنها دلالت مى كند.))
مى گويم :
بيشتر اين آداب از طريق خاصه نيز رسيده است و مواردى هم كه نرسيده ، خلاف آن نيز وارد نشده است ؛ عمل به اين بخش نيز به علت اعتقاد بر اين خبر مستفيض ‍ مقبول مانعى ندارد، و آن خبر اين است : (( هركس بشنود كارى ثواب دارد و آن كار را انجام دهد به اجر خود مى رسد هرچند كه حديث آن گونه كه به او رسيده است ، نباشد.)) (67)
دسته سوم : مستحبات بعد از خوردن غذا
1 - پيش از سير شدن ، از غذا دست بكشد؛
2 - كاسه غذا را بليسد؛
3 - انگشتانش را بليسد و پس از ليسيدن با حوله پاك كند، سپس بشويد؛
4 - خرده ريزه هاى غذا را جمع كند.
پيامبر (ص ) فرمود: (( هر كس ريزه هاى افتاده سفره را بخورد، زندگى اش در گشايش و فرزندانش سلامت خواهند بود.))
(68) مى گويند: بر چيدن خرده ريزه هاى غذا مهريه هاى حورالعين است .(69)
5 - خلال كند
اما آنچه از ميان دندانهايش با خلال در مى آورد، نبلعد و بيرون بريزد جز آنچه از پاى دندانها با زبانش در مى آورد.
6 - بايد پس از خلال ، آب در دهانش بگرداند، (مضمضه كند)
كه اين كار پيروى از اهل بيت (ع ) است .(70)
مى گويم :
در كتاب مكارم الاخلاق آمده است كه امام (ع ) فرمود: (( هركس كاسه غذا را بليسد، فرشتگان بر او درود مى فرستند، و براى او از خداوند درخواست گشايش ‍ رزق مى كنند و چند برابر حسنات برايش نوشته مى شود.)) (71)
از امام صادق (ع ) است كه فرمود: (( فرشتگان بر كسى كه انگشتانش را در آخر غذا خوردن ، بليسد، درود مى فرستد.))
در روايت صحيحى از آن حضرت آمده است : (( كراهت دارد كسى دستش را در حالى كه چيزى از غذا به آن چسبيده باشد، با حوله پاك كند. اين كراهت به خاطر بزرگداشت و احترام غذاست ، مگر اين كه خود آن شخص و يا بچه اى كه در كنارش ‍ نشسته انگشتانش را بليسد (در آن صورت كراهت برداشته مى شود).)) (72)
اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: (( هر خرده ريزه غذا كه بر سفره مى افتد، براى كسى كه طالب شفا باشد باعث شفاى هر دردى است .)) (73)
پيامبر (ص ) ديد ابوايوب انصارى خرده ريزه هاى سفره را مى چيند، فرمود:
(( مرحبا به تو، مبارك باد بر تو و با بركت باد درباره تو! ابوايوب عرض كرد: يا رسول اللّه ! آيا درباره غير من همين طور است ؟ فرمود: آرى هر كس آنچه تو خوردى ، بخورد گفته هاى من درباره تو شامل حال او نيز هست ؛ و فرمود: هركسى چنين كند، خداوند او را از ديوانگى ، خوره ، پيسى ، زرداب و نادانى حفظ مى كند.)) (74)
محمّد بن وليد مى گويد: در خدمت امام جواد (ع ) غذا خوردم تا اين كه فارغ شدم و سفره برداشته شد، غلام شروع كرد به جمع كردن خرده ريزه هاى غذا، امام (ع ) به او فرمود: (( آنچه در بيابان ريخته بود جمع نكنيد، هر چند ران گوسفندى باشد؛ اما اگر چيزى در خانه بود، جستجو كنيد و از زمين برداريد.)) (75)
از امام صادق (ع ) نقل كرده اند: (( رسول خدا (ص ) فرمود: پس از غذا خوردن خلال كنيد، زيرا باعث بهداشت دهان و دندانهاى آسيا مى شود و براى انسان جلب روى مى كند.)) (76)
از امام كاظم (ع ) نقل كرده اند: (( رسول خدا (ص ) فرمود: خلال كنيد، زيرا هيچ چيز براى فرشتگان بدتر از آن نيست كه غذايى را در دندان بنده خدا ببينند.)) (77)
از امام رضا (ع ) نقل كرده اند كه فرمود: (( با چوب انار و تركه ريحان ، خلال نكنيد، زيرا هر دوى آنها باعث تحريك رگ جذام مى شوند.)) (78)
و نيز فرمود: (( رسول خدا (ص ) با هر چوبى كه دستش مى رسيد، خلال مى كرد، جز با برگ خرما و نيشكر.)) (79)
ابوحامد مى گويد: (( در دل خدا را به خاطر غذايى كه به او داده ، سپاس گويد؛ و آن غذا را نعمتى از جانب خدا بداند. خداى متعال فرموده است : (( كلو من طيبات ما رزقناكم و اشكروا للّه ان كنتم اياه تعبدون .)) )) (80)
و چون غذاى حلالى را بخورد، بگويد: (( سپاس خدا را كه به نعمت او امور شايسته پايان مى گيرد و بركات نازل مى شود، خدايا همان طورى كه غذاى پاكيزه به ما خورانيدى ، عمل ما را شايسته گردان )) ؛ و اگر غذاى شبهه آميزى خورد، بايد بگويد: (( در همه حال خدا را سپاس ، خدايا اين غذا را باعث توانايى من بر نافرمانى خودت قرار مده )) ، و پس از خوردن غذا سوره هاى (( قل هواللّه احد)) و (( لايلاف قريش )) را بخواند و تا سفره را برنداشته اند از سر سفره برنخيزد. و اگر غذاى ديگرى را بخورد بايد براى او دعا كند و بگويد: (( خدايا خير او را افزون گردان ، روزى او را با بركت فرما. كارهاى خير را براى او ميسر گردان و او را بدانچه داده اى قانع ساز و ما و او را از جمله شكرگزاران قرار ده )) ؛ و اگر نزد گروهى افطار كرد، بگويد: نزد شما روزه داران افطار مى كنم و غذاى شما نيكان را مى خورم و درود فرشتگان بر شما باد)) ؛ و بايد به خاطر غذاى شبهه آميزى كه خورده بسيار طلب مغفرت كند و غمگين باشد تا وقتى كه با اشك چشمان و اندوه خود حرارت آتشى را كه در معرض آن قرار گرفته است خاموش كند؛ به دليل اين سخن پيامبر (ص ): (( هر گوشتى كه از حرام برويد، آتش دوزخ سزاوارتر بدان است .)) (81) كسى كه مى خورد و مى گريد همچون كسى نيست كه مى خورد و هرزگى مى كند. هرگاه شيرى را بخورد بايد بگويد: (( خدايا در روزيى كه به ما داده اى بركت و فزونى مرحمت فرما)) . و اگر غذاى ديگرى بخورد، بگويد: (( خدايا در اين روزى كه نصيب ما كرده اى فزونى ده و بهترين از آن نيز مرحمت كن .)) (82) دعاى نخست را رسول خدا (ص ) به خاطر منفعت فراگيرى كه در شير موجود است به آن اختصاص ‍ داده بود.
پس از هر غذايى مستحب است ، بگويند (( سپاس خداى را كه به نان و آب داد و ما را سرپرستى كرد و پناه داد؛ سرور و مولاى ما، اى خدايى كه از هر چيزى بى نيازى اما هيچ چيزى از تو بى نياز نيست ، تو از گرسنگى طعامم دادى و از ترس ايمن نمودى پس تو را سپاس ! از بى سرپرستى پناه دادى و از گمراهى هدايت فرمودى و نسبت به تنگدستى بى نيازم كردى ، پس تو را سپاس ، سپاسى فراوان پاكيزه ، سودمند و مبارك چنان كه در خور شاءن تو و سزاوار خداوندى تو است . خدايا خوراك خوب به ما دادى پس در كار شايسته ما را موفق بدار، خدايا اين غذا را كمك بر طاعت خودت براى ما قرار ده و به تو پناه مى بريم از اين كه بر نافرمانيهاى تو از آن غذا كمك بگيريم .))
مى گويم :
در كتاب مكارم الاخلاق (83) آمده است كه امام على بن الحسين (ع ) وقتى كه غذا ميل مى كرد، مى گفت : (( سپاس ويژه خدايى است كه به ما غذا و آب داد، كفايت و پشتيبانى كرد و پناه داد و بر ما نعمت بخشيد.)) و بهترين دعا اين است : (( سپاس ‍ خدا را كه غذا مى دهد و خود غذا نمى خورد.))
از امام باقر (ع ) است كه فرمود: (( سليمان (84) وقتى كه دست از غذا خوردن مى كشيد، مى گفت : خدايا نعمت زياد دادى و نعمتهاى خوب دادى ، پس بيشتر بده و از نان و آب سيرم كردى ، پس گوارايم كن !))
از امام صادق (ع ) نقل كرده اند كه وقتى غذا ميل مى كرد، مى گفت : (( سپاس خدا را كه در بين گرسنگان مرا غذا داد و در ميان تشنگان آبم داد و در جمع برهنگان لباسم پوشاند و در بين گمراهان ، هدايتم كرد، و در بين پيادگان ، سواره ام قرار داد و در جمع بى پناهان ، پناهم داد و در ميان مردم در رنج و زحمت به من مرحمت كرد و بر بسيارى از مخلوقات جهان فضيلتم بخشيد.)) (85)
پيامبر (ص ) فرمود: (( وقتى كه سفره را برداشتند بگو: سپاس خدا را كه پروردگار جهانيان است . خدايا اين سفره را نعمتى سپاس گزارى شده قرار ده .)) (86)
غزالى گويد :
(( و اما شستن دست به وسيله اشنان (ماده شوينده )؛ كيفيت آن چنين است كه آن را روى دست چپ قرار مى دهند و نسخت سه انگشت دست راست را مى شويند و انگشتان را به اشنان خشك مى زنند و روى لبها مى مالند؛ سپس با دو انگشت دهان را مى شويند و به جلو و پشت دندانها و زنخ و زبان مى مالند، پس از آن انگشتان را با آب مى شويند و بعد، باقيمانده اشنان خشك را به پشت و روى انگشتان مى مالند و به اين ترتيب به بازگرداندن اشنان به دهان و دوباره شستن آن نيازى نخواهد بود.))
مى گويم :
در مكارم الاخلاق از امام صادق (ع ) نقل كرده اند كه فرمود: (( هرگاه پس از خوردن غذا وضو گرفتى ، زيادى آب دستهايت را به چشمانت بكش كه باعث ايمنى از درد چشم مى شود.)) (87)
غزالى گويد :
در كتاب مواليد الصادقين آمده است كه پيامبر (ص ) وقتى كه پس از غذا از شستن دست فارغ مى شد، با آب زيادى دست به صورتش مى كشيد و مى گفت :
(( سپاس خدا را كه ما را هدايت كرد، غذا داد، آب داد و به هر نوع آزمونى كه شايسته بود، ما را آزمود.)) (88)
از امام صادق (ع ) نقل كرده اند كه آن حضرت چربى دستش را شست و بعد، پيش از آن كه با حوله خشك كند، دستش را به سر و صورتش كشيد و سپس گفت : (( خدايا مرا از جمله كسانى قرار ده كه چهره آنها را فقر و ذلت درهم نكشد.)) (89)
از آن حضرت است كه فرمود: (( دست كشيدن بعد از وضو به صورت گرفتارى را برطرف كرده روزى را زياد مى كند.)) (90)
در كافى از امام رضا (ع ) نقل شده است كه فرمود: (( وقتى كه غذا خوردى به پشت بخواب و پاى راستت را روى پاى چپت بينداز.)) (91)
از اميرالمؤ منين (ع ) نقل شده است : (( رسول خدا (ص ) فرمود: حوله چركين را در خانه نگاه نداريد، كه جايگاه شيطان است .)) (92)

پي‌نوشت‌ها:

1- تنبیه الخواطر، ج1، ص 46.
2- مستدرک الوسایل، ج16، ص 213.
3- وسایل الشیعه، ج 16، ص 406.
4- بقره / 188: اموال همديگر را بنا حق نخوريد.
5- كافى ، ج 5، ص 78، حديث شماره 6.
6- مصباح الشريعه ، باب 82.
7- (( من لا يحضره الفقيه ، )) ص 403 به شماره 33 و در ص 573 با اندك اختلاف و در محاسن برقى ، ص 459.
8- كلينى در كتاب كافى ، ج 6، ص 297 به شماره 5 اين حديث را آورده است .
9- برقى آن را در صفحه 441 كتاب محاسن به شماره 307 آورده و در كافى ، ج 6، ص 297 اين روايت آمده است .
10- اين روايت را طبرسى مرسلا در كتاب مكارم ، ص 159 و طبرانى در اوسط و صغير، همچنين در مجامع الصغير (باب واو) و مجمع الزوايد، ج 5، ص 23 نقل كرده اند.
11- كافى ، ج 6، ص 290؛ محاسن ، ص 424.
12- كافى ، ج 6، ص 290، به شماره حديث 1؛ محاسن ، ص 424.
13- همان ماءخذ، ج 6، ص 290؛ به شماره حديث 1.
14- طبرسى اين روايت را در مكارم الاخلاق ، ص 160 نقل كرده است .
15- عراقى مى گويد: اين حديث را احمد، در كتاب زهد، از روايت حسن به گونه مرسل نقل كرده و بزاز نيز نظير آن را از ابوهريره روايت كرده است در سند اين روايت مجاهد است كه احمد وى را توثيق كرده و دارقطنى وى را تضعيف كرده است .
16- سكرجه ، ظرف كوچكى است كه غذاى اندكى در آن مى توان خورد. 17- از راوى يعنى قتاده پرسيدند، چون خبر را بخارى در صحيح خود، ج 7، ص 91، از قول قتاده از انس نقل كرده است و در آنجا آمده است : (( از قتاده پرسيدند: پس روى چه غذا مى خوردند؟ او در جواب گفت : روى سفره )) . در جامع ترمذى ، ج 7، ص 282 نيز به همين ترتيب ذكر شده است .
18- عراقى مى گويد: اين حديث را ابوداوود، از حديث عبداللّه بن بشير در ضمن حديثى ، نقل كرده است - آن حديث چنين است : (( سينى چوبى را آوردند، وقتى كه حاضران دور سينى جمع شدند، پيامبر (ص ) روى دو زانو نشست .)) ابوداوود و نسائى از حديث انس چنين نقل كرده اند: (( ديدم او غذا ميل مى كرد در حالى كه از گرسنگى رنگش متغير بود.)) ابوالحسن بن مقرى درباره خصلتهاى پاك و اخلاق پسنديده آن حضرت از قول انس نقل مى كند: (( وقتى كه كنار سفره غذا مى نشست ، روى زانوى چپش مى نشست و زانوى راست بر پا مى داشت . سپس مى گفت : (( من بنده اى هستم ، همچون بندگان غذا مى خورم و چون بندگان رفتار مى كنم .)) اسناد اين روايت ضعيف است .
مى گويم : در سنن ابن ماجه ، به شماره 3263 آمده است : (( گوسفندى را براى پيامبر خدا (ص ) هديه آوردند. آن حضرت موقع خوردن غذا روى دو زانويش نشست و ميل فرمود.)) در مورد تمام اين روايات به كتاب زادالمعاد ابن قيم جوزى ، ج 3، ص 136 مراجعه كنيد.
19- سنن ابوداوود، ج 2، ص 313، سنن ابن ماجه ، به شماره 3262؛ طبرسى در مكارم الاخلاق ، ص 27، صحيح بخارى ، ج 7، ص 93؛ و كافى ، ج 6، ص 270.
20- كافى ، ج 6، ص 272، شماره حديث 10.
21- كافى ، ج 6، ص 270. در كتاب نهايه در اين حديث آمده است : (( من در حالى كه تكيه كرده باشم غذانمى خورم )) . در زبان عربى به كسى مى گويند تكيه داده است كه روى فرش درست و استوار نشسته باشد. اما توده مردم ، تكيه دهنده به كسى مى گويند كه در نشست خود به يك طرف متمايل بوده و روى نيمى از بدن تكيه كرده باشد. تاء در كلمه (( متكئا)) عوض از واو است واصل آن از وكاء - يعنى چيزى كه با آن سركيسه و غيره را مى بندند - گرفته شده است . معناى حديث چنين است : گويى كه او با نشستن روى فرشى كه زير او قرار دارد نشيمنگاه خود را به آن بسته است . معناى حديث چنين است : من وقت غذا خوردن چنان استوار نمى نشينم مثل كسى كه مى خواهد زياد بخورد، بلكه كم مى خورم بنابراين نشست من موقتى است . اما كسى كه معناى اتكاء را بر انحراف به يك طرف بدن حمل كرده ، بر اساس روش طبى توجيه كرده است ؛ زيرا در آن صورت ، غذا در مجارى خود بسادگى پايين نمى رود و گوارا نمى شود و چه بسا كه اذيت هم مى كند.
مؤ لف (مرحوم فيض ) در كتاب وافى پس از نقل اين كلام مى گويد: ظاهر بعضى از اخبار آن است كه مقصود از (( متكئى )) معناى متعارف در نزد توده مردم است ، هر چند كه احتمال دارد با همان تفسيرى كه در كتاب نهايه آمده است توجيه شود.
22- همان ماءخذ، ص 272، شماره 8.
23- اين حديث را ابن ماجه به شماره 3349، در سنن خود نقل كرده است .
24- باب بيست و يكم .
25- در ماءخذ اصلى به جاى (( يؤ كل اللقمه )) ، (( ترك اللقمه )) آمده است كه در آن صورت معناى جمله چنين مى شود: ترك يك لقمه غذا با وجود نياز بدان ، نزد من پسنديده تر از بيست شب عبادت است .
26- كافى ، ج 6، ص 270، شماره 11.
27- همان ماءخذ، ج 6، ص 270.
28- همان ماءخذ، ج 6، ص 270.
29- همان ماءخذ، ج 6، ص 270.
30- همان ماءخذ، ج 6، ص 270.
31- همان ماءخذ، ج 6، ص 303، شماره 4.
32- همان ماءخذ، ص 287.
33- همان ماءخذ، ص 287.
34- همان ماءخذ، ص 287.
35- اين حديث را بخارى در صحيح ، ج 7، ص 107، از انس بن مالك نقل كرده و احمد نيز در مسند خود از او نقل كرده و در كتاب الفتح الربانى ، ج 17، ص 91، همين طور است و در جلد اول اين كتاب از نسائى و ديگران نيز گذشت .
36- ابن ماجه به شماره 3286 نقل كرده است .
37- طبرسى در مكارم الاخلاق ، ص 32 در ضمن حديثى آورده است .
38- مكارم الاخلاق ، ج 6، ص 273.
39- همان ماءخذ، ص 292، با اختلاف . اما در (( من لا يحضره الفقيه ، )) ص 402، به شماره 14 با همين عبارت آمده است .
40- مكارم الاخلاق ، ج 6، ص 295.
41- (( من لا يحضره الفقيه ، )) ص 402، شماره 18.
42- همان ماءخذ، شماره 19.
43- )) من لا يحضره الفقيه .))
44- كافى ، ج 6، ص 293.
45- طبرسى در مكارم الاخلاق ص 164، اين روايت را آورده و در آن جا (( من وعثه و غائلته )) آمده است كه وعث به معنى مشقت است و در اصل دشت شنزار را گويند كه عابر را براى عبور از آن در زحمت مى افتد.
46- كافى ، ج 6، ص 272، شماره 1.
47- همان ماءخذ، ص 326، شماره 4.
48- همان ماءخذ ص 330، به شماره 12 و در (( من لا يحضره الفقيه )) ص 403، به شماره 23.
49- مسلم ، اين حديث را در صحيح خود، ج 6، ص 135 نقل كرده و در آن جا آمده است : (( هرگاه به چيزى ميل داشت ، مى خورد.))
50- ترمذى در كتاب خود (ج 8، ص 40)، از حديث عكراش بن ذؤ يب نقل كرده است .
51- درباره اين مطالب به كاب الفتح الربانى لترتيب مسند احمد بن حنبل شيبانى ، ج 17، ص 97 - 99 مراجعه كنيد. در عبارت : (( گوشت را با دندان جدا كنيد)) ، كلمه (( نهش )) در بعضى از مآخذ با سين مهمله آمده كه به معناى (( با گوشه دندان گرفتن )) است اما با شين نقطه دار به معناى (( با تمام دندان گرفتن )) مى باشد كه شايد (( سين )) مناسبتر باشد.
52- به طورى كه در مجمع الزوائد، ج 5، ص 34 آمده ، بزاز و طبرانى آن را ضمن حديث نقل كرده اند.
53- مسلم در صحيح خود، ج 6، ص 114 و اين حزم در محلى ، ج 7، ص 435 اين حديث را نقل كرده اند.
54- احمد در مسند خود، ج 1، ص 357 از حديث ابن عباس روايت كرده و ابن ماجه به شماره 3288 از او نقل كرده است .
55- طبرسى ، اين روايت را در كتاب مكارم اخلاق (بخش طب ائمه )، ص 161 نقل كرده است .
56- كافى - باب حرمت طعام - ج 6، ص 274.
57- بيهقى در كتاب شعب الايمان و همچنين در جامع صغير، در باب ميم و كلينى در كافى ج 6، ص 381، اين حديث را نقل كرده اند.
58- حديث اول را ابوداوود، ص 302 و ابن ماجه به شماره 3424 نقل كرده و دوم در سنن ابن ماجه به شماره 3422، چنين آمده است : (( پيامبر (ص ) در حالى كه ايستاده بود، آب نوشيد)) ، و در صحيح بخارى ، ج 7، ص ‍ 143 نيز همين طور نقل شده است .
59- مكارم الاخلاق ، ص 180، و در كافى ، ج 6، ص 382، شماره حديث : 1 و 2 مى باشد.
60- مكارم الاخلاق ، ص 180، و در كافى ، ج 6، ص 382، شماره حديث : 1 و 2 مى باشد.
61- كافى ، ج 6، ص 384، محاسن برقى ، ص 448.
62- مالك بن انس بن مالك اين روايت را در (( موطّاء)) ج 2، ص 222، و مسلم در صحيح خود، ج 6، ص 112 نقل كرده اند.
63- به سنن ابن ماجه به شماره 4317، و مجمع الزوائد، ج 5، ص 81 و كافى ، ج 6، ص 384 مراجعه كنيد.
64- كافى ، باب (( القول على شرب الماء)) ج 6، ص 384.
65- كافى ، ج 6، ص 173.
66- همان ماءخذ، ص 174.
67- كافى ، ج 2، ص 87.
68- اين حديث را ابوالشيخ در كتاب الثواب از حديث جابر، چنين نقل كرده : (( از تنگدستى و پيسى و جذام در امان مانده و اولادش از نادانى مصون خواهند بود.)) المغنى اما طبرسى در مكارم الاخلاق از كتاب الفردوس از پيامبر مطابق متن روايت كرده است .
69- كافى ، ج 6، ص 299، باب اكل ما يسقط من الخوان .
70- وسائل الشيعه ، ج 3، ص 281.
71- مكارم الاخلاق .
72- كافى ، ج 6، ص 291، شماره 3.
73- همان ماءخذ، ص 299، شماره 1.
74- مكارم الاخلاق ، ص 167، به نقل از كتاب الفردوس .
75- (( من لا يحضره الفقيه ، )) ص 402، شماره حديث : 21.
76- مكارم الاخلاق ، ص 175.
77- همان ماءخذ، ص 176.
78- كافى ، ج 6، ص 377، شماره 7.
79- مكارم الاخلاق ، طبرسى ، ص 175، به نقل از كتاب طب الائمه .
80- بقره / 172: از چيزهاى پاكيزه اى كه روزى كرده ايم بخوريد و اگر خدا را مى پرستيد او را سپاس گوييد.
81- اين حديث را بيهقى در شعب الايمان نقل كرده و در آن جا به جاى (( من حرام )) ، (( من سحت )) آمده است .
82- اين حديث را ابوداوود در ج 2، ص 304، و ابن ماجه به شمارهئ 3322، نقل كرده اند.
83- مكارم الاخلاق ، ص 164.
84- در مكارم الاخلاق ، ص 165 به جاى (( سليمان )) ، (( سلمان )) آمده است .
85- همان ماءخذ، ص 162.
86- همان ماءخذ، ص 165.
87- مكارم الاخلاق ، ص 160.
88- همان ماءخذ، ص 161. در آن جا به جاى (( اءبلانا)) ، (( اءولانا)) آمده است .
89- همان ماءخذ، ص 160.
90- كافى ، ج 6، ص 291، شماره حديث 4.
91- همان ماءخذ، ص 299، تهذيب ، ج 2، ص 307.
92- همان ماءخذ، ص 299، تهذيب ، ج 2، ص 307.

منبع: محجة البيضاء فى تهذيب الاحياء




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط