شكرانه نعمتها (1)
منبع: راسخون
دانستنی ها و دل نوشته هایی به مناسبت روز احسان و نیکو کاری
اين روزها، چه اشكهايى كه از سر ندارى و رنج، بر زمين آرزو ريخته مىشود و چه دلهاى نازكى كه از سر اضطرار و ناراحتى شكسته مىگردد! دستهاى بىنيرو، چشمهاى پر اشك، قلبهاى آزرده، پاهاى ناتوان، سينههاى خسته، دلهاى مضطرب، اتاقهاى سرد، محلههاى تاريك، شهرهاى بىروح، غروبهاى غمگين؛ همه و همه در آرزوى يك تكان فكر و انديشه و به اميد يك حركت خداجويانه و مهرورزانه از سوى نيكوكاران، در همه زمانها، به ويژه روز احسان و نيكوكارى است.
اى كاش مىشد اين جهان كاشانه سبز
مىبود مهر و همدلى در خانه سبز
اى كاش دهقان بشر همچون فرشته
مىشد طراوتبخش اين گلخانه سبز
اى كاش مىآمد ز عشق و همنوايى
بر گلشن تاريك غم، پروانه سبز
فرهنگ خدمت و احسان
دانی که خدا چرا تو را داده دو دست؟
من معتقدم که اندر آن سرّی هست
یک دست به کار خویشتن پردازی
بادست دگر ز بیکسان گیری دست
حسّ بشری
دنیا، بستری برای ساختن خانه آخرت است.
کار نیک، احسان به مردم، خدمت صادقانه به دیگران، لذّت بردن از کمک رسانی به محتاجان، ابزار و مصالحی است که «سرای آخرت» را برای انسان بنیان مینهد و آباد میسازد و این توفیقی است که در همه کس نیست و لطفی است الهی که بر دست برخی از بندگان شایسته جاری میشود و به مردم میرسد.
سیادت و سروری نیز به فرموده حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در سایه خدمت به مردم و دلسوزی برای آنان است: «سیّد القوم خادِمُهم»(1)
گاهی بعضی از اعضای بدن «بی حسّ» میشود و هیچ درد و جراحت و آزاری را درک نمیکند. این «عصب مُردگی»، گاهی هم در اندام روح بشر پدید میآید. آدمها هم گاهی «احساس» خویش را از دست میدهند و از رنج دیگران و محرومیّت فقیران و نیازهای نیازمندان، تأثر و و تألّمی در خود حسّ نمیکنند و عضوی جدا شده از پیکره جامعه میشوند. این نیز نوعی «عصب مردگی انسانی» است.
اگر سعدی میگوید: «بنی آدم اعضای یک پیکرند ...»، الهام از فرموده حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است که آدمیزادگان را همچون اعضای یک جسد دانسته که همه با هم پیوند دارند و «چو عضوی به درد آورد روزگار دگـر عضـوهـا را نمـانـد قـرار».
حال اگر با درد یک عضو، عضو دیگر احساس درد نکرد، یا جدا شده از آن پیکر است، یا دچار «بی حسّی» است، یعنی نوعی «مُردگی»!
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
همدردی با مردم
آنان که توفیق خدمت به دیگران دارند، حسّ حیات و عصب انسانیت آنان زنده و بیدار و فعّال است و در این خدمت، «لذّت روحی» میبرند و «نشاط معنوی» مییابند و به خدا نزدیک میشوند، البته با چاشنی خلوص و انگیزه پاک.
به فرموده پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : دو خصلت است که چیزی بالاتر از آن دو نیست: یکی ایمان به خدا، دیگری سود رساندن به بندگان خدا (..الّنفعُ لِعباد اللّه).(2)
اینان یک گروهند و بیخیالان بیدرد و دور از مردم و بیعاطفه و خودخواه و خودمحور هم گروهی دیگر، فاصله بین آنان نیز از بهشت تا دوزخ است.
به آنان چه که برخی، پول نسخه و ویزیت ندارند؛ برخی با حسرت، شاهد پرپر شدن عزیز خویشند و توان مداوا ندارند؛ از بیبضاعتی خانه خراب میشوند و از تنگدستی، ترک تحصیل میکنند و به دلیل ناداری و مسکنت، از تفریحات سالم و سفرهای تابستانی و زمستانی و تغذیه کافی و لباس آبرومند محروماند!
بعضی بر این مسلکاند که «من» راحت باشم، دیگران هر طور شوند، به من چه؟ «من» به رفاه و پول و امکانات برسم، اگر هزاران بینوای زمینگیر و اجاره نشینان فقیر و غصهدارانِ بیمار و بیدارو و خانوادههای بیبضاعت و یتیمان بیسرپرست و مناطق محروم و اقشار آسیبپذیر وجود داشته باشند، به من چه ارتباطی دارد؟
اگر این «من» بت نیست پس چیست؟ و اگر این «منّیت»، درد نیست پس چیست؟
آنان که کمر همّت میبندند و «رنج خود و راحت دیگران» را میطلبند، چند قدم به مرز انسانیّت نزدیکترند و نشان میدهند که «انسان»اند و «احساس» دارند. خدمت به همنوع، یک پلّه از هزار پله صعود تا قرب خدا و رسیدن به کمال مسلمانی است و بیدردی هم یکی از آن دردهاست که خود را نشان نمیدهد و رفته رفته، «هویّت انسانی» را تحلیل میبرد و از افراد، چیزی باقی نمیگذارد، جز مشتی تمنیّات سیریناپذیر و هیکلی با روحیّات حیوانی و فاقد هر گونه «احساس بشری»، و... چه بیماری خطرناکی!
«ابن یمین» در دعوت به خدمت و همدلی و همدردی با همنوعان سرودهایی دارد، از جمله چنین میگوید:
نَبُوَد مهتری به روز و به شب
باده خوشگوار نوشیدن
یا طعام لذیذ را خوردن
یا لباس نظیف پوشیدن
من بگویم که مهتری چه بُوَد؟
گر بخواهی زمن نیوشیدن
همگنان را زغم رهانیدن
در رعایات خلق کوشیدن
توفیق خدمت
لذّت بعضی در «خیر رساندن» به مردم است. این، توفیق الهی است. چنان نیست که هر کس متمکّن و موّجه بود، به این آسانی و بدون وسوسههای شیطانی، بتواند از موقعیت و ثروت و توانایی خود در راه خیر و خداپسندانه واصلاح معیشت مردم و رفع نیازها بهره بگیرد. خادمان خالص و مخلص، ستارگان زمینیاند که برای آسمانیان میدرخشند و حجّتهای الهی بر دیگراناند و خوشحال و خرسندند که مجرای فیض الهی و خیررسانی به بندگان قرار میگیرند.
امام علی ـ علیهالسلام ـ درباره این گونه انسانهای خدوم و خیّر که مورد عنایت خدایند میفرمایند:
«اِنّ اللّهَ خَلَقَ خَلقا مِن خَلقِهِ لِخَلقه، فَجَعَلَهُمْ لِلناسِ وُجوها و لِلمَعروفِ اَهلاً، یَفْزَعُ النّاسُ اِلیم فی حوائِجِهم، اُولئک الآمِنُون یومَ القیامة.»(3)
«خداوند، برخی از آفریدههای خود را برای بندگانش خلق کرده است، آنان را مورد توجّه مردم و شایسته نیکوکاری قرار داده و مردم در نیازمندیهایشان به آنان روی میآورند. آنان در روز قیامت، ایمن و آسودهاند.»
به قول صائب تبریزی:
ای رهروی که خیر به مردم رساندهای
آسوده رو، که بار تو بر دوش سائل است
گاهی کسانی قصد نیکی به دیگران دارند، امّا یا مجال نمییابند، یا فرصت از دست میرود، یا عمرشان کفاف نمیدهد، یا وسوسه شیطان نمیگذارد، یا دلبستگی به دنیا یا تنبلی و بیحوصلگی مانع پدید میآورد، یا امروز و فردا میکنند، یا عوامل دیگر مانع این کار خیر میشود؛ از این رو غنیمت شمردن فرصتهای خیررسانی و تباه نساختن فرصت مناسب، نشانه هوشیاری در کسب سعادت است.
امام باقر ـ علیهالسلام ـ میفرمودند:
«اِذا هَمَمْتَ بِخیرٍ فَبادِرْ، فانّک لاتدری ما یَحْدُث.»(4)
«هر گاه تصمیم به کار نیکی گرفتی، درنگ مکن و در انجام آن بشتاب، چون نمیدانی که چه پیش خواهد آمد!»
آنان که در راه خیر کوشایند، بندگان خاصّ پروردگارند که توفیق خدمت یافتهاند. مدال «خدمت» بر سینه دارند و دلی پرمهر در آغوش، گروه خونشان با مردم یکی است و همسایه دیوار به دیوار غمها و شادیهای مردمند. بار مردم را میبندند و گره از کارشان میگشایند. خدمت بی منّت را عبادت میدانند واجر و پاداش را تنها از خدا میخواهند، پرکارانِ کم ادّعایند، نه پرمدّعاهای کم کار! شعار را کار نمیدانند و کار را هم عار نمیشمارند. هر چه دارند، از مال و مقام و نفوذ و وجهه و دانش و توان و تخصّص، وقف بندگان خدا میکنند و این وقفنامه را به امضای خدا میرسانند و از اسارت دنیا رها میشوند.
کسی که تعلّقات مادّی و دلبستگیهای دنیوی او را چنان اسیر ساخته که حاضر نیست از دارایی و توانایی خود، خرج راه خدا و خدمت به مردم کند، بیچاره و مسکینی است، در نِمای ثروتمندی، و اسیر و وابستهای است، امّا در شکل و شمایل آزاد!
خوشا پیشتازان میدان این مسابقه، که گوی خدمت به مردم را از رقیبان میربایند و در دفتر خدا امتیاز بیشتری برای خود ثبت میکنند. به گفته «میرزا افسر»:
آن کسی را بستایید که اندر همه عمر
بهر آسایش مردم قدمی بردارد
نیک مرد آنکه نگردد دل او هرگز شاد
مگر از خاطر کس، بار غمی بردارد
رمز و راز محبوبیّت
اینکه گفتهاند:
هر چه کنی به خودکنی
گر همه نیک و بد کنی
سخنی حکیمانه و منطبق با رهنمودهای آیات قرآن و احادیث پیشوایان دین است. بازتاب عملکرد خوب و حسنات انسان و خدمت به همنوعان، در پرونده عمل و شخصیتِ دینی انسان متجّلی میشود و هر کس خادم مردم باشد، به خود و سعادت و آینده خویش خدمت کرده است و همین رفتار، سبب محبوبیّت نزد دیگران و حکومت بر دلها و نفوذ در جانها میشود.
به فرموده حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ :
«جُبِلَتِ القُلُوبُ علی مَنْ اَحْسَنَ اِلیها وَ بُغْضِ مَن اَساءَ الیها.»(5)
«دلها(ی انسانها) بر این سرشته شده که هر که به آنها نیکی کند دوست بدارند و هر که به آنان بدی کند، دشمن بدارند.»
در این زمینه، کلام علی ـ علیهالسلام ـ نیز چنین است:
«مَنْ بَذَل معروفَهُ مالَتْ اِلیهِ القُلوُب.»(6)
«هر کس نیکی خویش را به دیگران نثار کند، دلها به او گرایش مییابد.»
خادمان مردم، بر قلعه دلها حکومت مییابند و فاتح دژ دلها میشوند، بیآنکه سپاه و سواری داشته باشند و تیغ و تیری برکشند و برافکنند. سلاحشان همان خدمت به دیگران و اندوهزدایی از ایشان و گشودن بال رحمت و عاطفه بر آنان است.
تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن به دمی، یا درمی، یا قلمی یا قدمی
سعدی، در سرودههای خویش با الهام از تعلیمات دینی، بر این امر مهّم بسیار پای فشرده و اشعار نغزی سروده است.
در یکی از سرودههای خویش گوید:
مگردان غریب از درت بینصیب
مبادا که گردی به درها غریب
بزرگی رساند به محتاج، خیر
که ترسد که محتاج گردد به غیر
به حال دل خستگان درنگر
که روزی تو دلخسته باشی مگر
درون فروماندگان شاد کن
ز روز فروماندگی یاد کن
نه خواهندهای بر در دیگران؟
به شکرانه، خواهنده از در مران
نیکی به دیگران یا به خویش؟
وقتی مجموعه عالم هستی و نظام الهی حاکم بر آن، خدمتها را بیپاسخ و پاداش نمیگذارد و خداوند، به اهل احسان و دستگیران از بینوایان پاداش عظیم و بیحساب میبخشد، پس میتوان گفت، خدمت به مردم، نیکی به خویشتن است و چنین احسانها و یاریهایی نه تنها گُم نمیشود، که به سوی خود نیکوکار برمیگردد. این مضمون بلند، که انگیزه آفرین و شوقانگیز است، در روایات متعدّدی مطرح شده است.
امام علی ـ علیه السلام ـ میفرمایند:
«مَنْ صَنَعَ مَعروفا فإنّما صَنَعَ الخیر لَنِفْسه و لا یَطْلُبُ مِن غیرهِ شُکْرَ ما اَوْلاهُ لَنِفْسِهِ.»(7)
«هر کس کار نیکی کند، به خودش نیکی کرده است و از دیگری پاداش و سپاس آن نیکی را که به خود کرده است، نخواهد.»
بازگشت ثمره احسان به خویشتن، هم در دنیاست، هم در آخرت. امّا از آنجا که آخرت سرای پاداش است، بیشترین رجوعِ ثمرات را باید در آنجا جست.
به قول صائب تبریزی:
تیره روزان جهان را به چراغی دریاب
تا پس از مرگ، تو را شمع مزاری باشد
در سخن دیگری، حضرت امیر ـ علیه السلام ـ از این نکته، چنین یاد میفرمایند:
«مَنْ عَلِمَ اَنّ ما صَنَعَ اِنّما صَنَعَ اِلی نفسِهِ لم یستَبْطِ النّاسَ فی شُکرِهم، وَلَمْ یستزِدْهُم فی مَودَّتِهم، فلا تلْتَمِسْ مِنْ غیرِکَ شُکْرَ ما اَتیْتَ اِلی نَفْسِک وَ وَقَیْتَ بِهِ عِرضَکَ.»(8)
«هر کس بداند که آنچه نیکی میکند به خودش میکند، مردم را به تأخیر در سپاس، نسبت نمیدهد و خواستار محبّت ورزیدن بیشتر مردم نمیشود. پس از دیگری مخواه که درباره آنچه به خودت نیکی کردهای و آبروی خویش را حفظ کردهای، سپاسگزاریات کنند.»
کسی که با این دید، به عملکردها بنگرد، هرگز نه انگیزه «خدمت رسانی» خویش را از دست میدهد، نه از ناسپاسی و قدرنشناسی دیگران سست میگردد و نه در پی آن است که مردم از زحمات و خدماتش تقدیر و تجلیل کنند و بر او آفرین گویند و مراسم تکریم برایش برپا سازند.
آنکه برای خدا، به خلق خدا خدمت میکند، چشم داشت پاداش را هم تنها از خدا دارد و این مهمترین عامل انگیزه آفرین است.
نباید پنداشت که زحمات هدر میرود و خدمتها مورد توجّه قرار نمیگیرد، چرا که آنکه باید بداند و ارج نهد و پاداش بخشد، خداست و او کریم است و نیکیها را پاداش مضاعف عطا میکند.
یکی از همسران پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل میکند که در خانه رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گوسفندی ذبح شد و گوشت آن میان فقرا و همسایگان تقسیم گشت. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پرسید: چه باقی مانده است؟ گفتم: چیزی باقی نمانده است، جز یک پاچه گوسفند. حضرت فرمود: جز همین یک پاچه، بقیّهاش مانده است.(9)
در واقع، آنچه برای مصرف شخصی و خانواده مانده است، رفتنی است و آنچه که به دیگران احسان شده است، در بایگانی و ذخیره الهی ماندگار است و در شدیدترین روز نیازمندیِ انسان، به او بازمی گردد؛ با افزایشی چند برابر، و این وعده صادقِ الهی است.
عبدالرحمان جامی چه نیکو سروده است:
چند روزی زقوی دینان باش
در پی حاجت مسکینان باش
شمع شو شمع، که خود را سوزی
تا به آن بزمِ کسان افروزی
با بد و نیک، نکوکاری ورز
شیوه یاری و غمخواری ورز
ابر شو تا که چو باران ریزی
بر گل و خس، همه یکسان ریزی
باش چون بحر، زآلایش پاک
ببر آلایش از آلایشناک
گستره میدان خدمت
وقتی طرف حساب انسانهای خدوم، پروردگار کریم است، در زمینه احسان و خدمت، مجالی گسترده گشوده میشود.
خداوند، حتّی به نیّت هم پاداش میدهد. از این رو، پیوسته باید در اندیشه خیر رسانی به دیگران بود، که خود این اجر دارد و اگر توفیق جامه پوشانیدن بر اندام این نیت فراهم شد، چه بهتر.
در حدیثی از حضرت رضا ـ علیه السلام ـ روایت است:
«روز قیامت، مؤمن را در پیشگاه خدا نگه میدارند تا از او حساب بکشند، عهدهدار حسابرسی خداست. پرونده عملش را بر او عرضه میکنند. با اولین نگاهی که به گناهانش میافکند، رنگش از چهره میپرد و به لرزه میافتد، آنگه حسناتش را میبیند و شادمان میشود و چشمش روشن میگردد. وقتی به پاداشهای الهی چشم میدوزد، خوشحالتر میشود. آنگاه خداوند به فرشتگان دستور میدهد: پروندههایی را بیاورید که مربوط به کارهایی است که انجام ندادهاند. آنها را میخوانند. میگویند: خدایا، به عزّتت سوگند، خودت میدانی که هیچ یک از این کارهای خیر را انجام ندادهایم. خداوند میفرمایند: درست است و راست میگویید، ولی نیّت انجام آنها را داشتید، ما هم در پرونده اعمالتان نوشتیم. آنگاه بر همان نیّتها هم پاداششان میدهند.»(10)
چه چیزی از این بهتر که انسان، در نیت و در دل، در اندیشه خدمترسانی و گرهگشایی باشد. تا از پاداش همین نیت هم بیبهره نماند.
پس، دامنه «صالحات و خیرات» بسی گسترده است. از خدمتِ به ظاهر ناچیز و کوچک هم نباید چشم پوشید، که همان نزد خدای متعال، عظیم است.
حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ میفرمایند:
«مَنْ اَماطَ اَذیً عن طریقِ المسلمینَ کُتِبَ لَهُ حَسَنةٌ وَ مَنْ تُقُّبِلَتْ لَهُ حَسَنةٌ دَخَل الجَّنَة.»(11)
«هر کس چیزی را که مایه رنج و آزار مسلمانان است، از سر راهشان بردارد، برای او یک «حسنه» نوشته میشود و هر کس یک کار نیک از او قبول شود، به بهشت میرود.»
این حدیث نیز، به گونه دیگری، گستره خدمترسانی و صدقات و خیرات را نشان میدهد. از این رو برای هر کس امکان خوشه چینی از خرمن نیکیها وجود دارد، حتّی با برداشتن سنگی از سر راه، یا خاری از مسیر روندگان، یا غمی از دلی اندوهگین، یا باری از دوش مستمند و ناتوان. ابیاتی از شاعری معاصر (علی بقا) میآوریم که الهام بخش این مفاهیم انسانی است:
خوش آن کسان که از احوال هم خبر دارند
خبر ز شادی و اندوه یکدگر دارند
چو شبنم از نظرِ باصفای پاکدلان
دلی به روشنی چهره قمر دارند
زفیض صحبتشان کام خلق شیرین است
همیشه خاصیت نخل بارور دارند
فکنده سایه رحمت به خشک وتر چون ابر
رهین دست و دل باز، بحر و بردارند
نوید صبح سعادت به خاص و عام دهند
همیشه حال نسیم خوش سحر دارند
نهند آب «بقا» بهر خضر، زآنکه چو من
گهی به محفل آزادگان گذر دارند(12)
باری... در بندِ «داشتهها» بودن و اسیر «خواستهها» شدن، نوعی بردگی آشکار است. زهد، «نداشتن» نیست، بلکه «در بند داشتهها نبودن» است.
کسی که تعّلقات مادی و دلبستگیها او را به اسارت کشانده است، چگونه میتواند دست یاری به سوی دیگران بگشاید، یا پای خدمتگزاری به آستان نیازمندان کشاند؟
خوشا پیشتازان میدانِ این مسابقه!
خوشا آنان که گوی خدمت به مردم را از رقیبان میربایند و در دفتر خدا، امتیاز بیشتری برای خود، ثبت میکنند.
مهربانی کردن
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «هرکس که در راه خدا به طریقی به برادر مؤمنش مهربانی کند، خداوند از خدمتکاران بهشتی به خدمت او خواهد گمارد».
معنی احسان و جوانب آن
«احسان» از ماده «حسن» و در لغت به معنای خوبی، نیکی، نیکوکاری و بخشش است و در عرف هم به هرنوع خوبی، احسان اطلاق میشود. بدین ترتیب مفهوم آن گستره وسیعی را در بر میگیرد. احسان میتواند در اشکال مختلفی از قبیل انعام، انفاق، صدقه، وقف و رسیدگی به فقرا، یتیمان و درماندگان ظاهر شود. در نظر شرع و عرف، آنچه در مقابل شرّ و بدی است نیکی و خیر به شمار میآید و انجام دهنده آن عمل نیک، نیکوکار خوانده میشود.
خدا، الگوی احسان
خداوند، خود معدن احسان و بخشش است و عالم تجلّیگاه احسان اوست. هرچه را قابلیت وجود داشته باشد به فضل خودش، در نیکوترین شکل میآفریند. پروردگار بزرگ، انسان را بر دیگر موجودات برتری داد و در احسان به او سبقت گرفت؛ خداوندی که نعمتش را با کرم و بخشش خود آغاز میکند و اشتباهات بندگان را با بزرگواری میبخشاید و آنان را با یادآوری احسان خودش، به این امر مهم تشویق کرده است؛ آنجا که میفرماید: «احسان کن همانگونه که خداوند بر تو احسان کرد».
ضرورت نیکی
نیکی به دیگران اصل و محور همه خوبیهاست. دژ استوار و زکات نعمتهاست. احسان، تجارتی سودمند است که ضرر در آن راه ندارد و لبیک گفتن به نیروی ذاتی و درونی است؛ زیرا تمایل به خوبی و انجام دادن کارهای نیک از جمله ویژگیهایی است که خداوند حکیم در نهاد انسان قرار داده است. نیکوکار آخرت را مینگرد و زندگانی دنیا را دستمایه رسیدن به آخرت قرار میدهد. آن را غنیمت میشمارد و پیش از فرارسیدن مرگ، زاد و توشه میاندوزد. امام علی علیهالسلام میفرماید: «حال که زنده و برقرارید، عمل نیکو انجام دهید؛ زیرا پروندهها گشوده و راه توبه باز است و بدکاران امید بازگشت دارند». امام سجاد علیهالسلام نیز میفرمایند: «هرکه شوق بهشت داشته باشد در انجام کارهای نیک درنگ نکند و از خواهشهای نفسانی چشم بپوشد».
پاداش نیکی را خدا میپردازد
نیکوکاری بهرهای ماندنی و غنیمتی پایدار است. بالاترین زراعت و سودآورترین سرمایه است. نیکی کردن پاسخ گفتن به ندای «اللّه» است؛ خداوندی که هیچ عملی را بیجواب نمیگذارد و به نیکوکاران وعده پاداش در دنیا و آخرت داده است. او خود فرموده است پاداش نیکی را ضایع نمیکند. او توانگر و بخشندهای است که مقابل هر عمل نیکی، چندین برابر آن پاداش میدهد.
قدردانی از نیکوکار
قرآن کریم میفرماید: «آیا پاداش خوبی، جز خوبی است». بنابراین در عوض احسان، باید احسان کرد و قدردانی و تشکر خود را ابراز نمود. این کار، و میل و رغبت نیکوکار را افزایش میدهد و انگیزه احسان را در وی قوی میسازد تا به کارهای نیک بیشتر مبادرت ورزد. علی علیهالسلام میفرمایند: «هرگز نیکوکار و بدکار در نظرت یکسان نباشند؛ زیرا نیکوکاران در نیکوکاری بیرغبت، و بدکاران در بدکاری تشویق میشوند، پس هرکدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده».
سیمای نیکوکاران
نیکوکار، در انجام دادن عمل خیر، سستی به خود راه نمیدهد؛ بلکه در انجام دادن آن مشتاق و حریص است و با ذوق و علاقه وافر و انگیزه قوی بر کارهای خیر و ثواب سبقت میگیرد و در راه آن ثابتقدم است. او فروتن است و کارهای خیر او رنگ و عطر خدایی دارد و هرگز با ریا و تظاهر عمل نیک خود را باطل نمیکند. پیوسته در خفا احسان میکند تا نیازمند را شرمنده و حقیر نسازد. علی علیهالسلام میفرماید: «نیکی کن آنچنان که دوست داری به تو نیکی شود».
احسان، راهی برای تصاحب دلها
احسان مغناطیسی است که جاذبه قوی آن، سرسختترین انسانها را به سمت خود میکشاند. نیکی بهواسطه نیروی خارقالعادهاش، نور صفا و صمیمیّت را بر قلبهای تیره و تار میتاباند و دلهای سخت و سنگی را در آسیاب مهر و مودت خرد میکند. احسان، پیوند دوستی و رفاقت را مستحکم میسازد و علایق و وابستگیهای عاطفی را پررنگتر میکند. در احادیث آمده است «با هرکه خواهی نیکی کن که امیر و فرمانروای او شوی» و «با نیکوکاری مالک دلها میگردی».
احسان، مختصّ اغنیا نیست
شاید اینگونه برداشت شود که احسان ویژه کسانی است که مال فراوان در اختیار دارند و دیگران را به سبب تنگی رزق، در احسان و نیکی و کمک به دیگران جایی نیست. قرآن کریم، این اندیشه را رد کرده، احسان را به هر اندازه باشد محترم و مفید میداند و میفرماید: «دیگران را برخود مقدم میدارند، در حالی که خود نیازمندند و آنچه دارند در اختیار آنها قرار میدهند».
ارزش نیکوکاری
دنیا مزرعه آخرت است و انسان، هرچه در این دنیا بکارد، در آخرت برداشت خواهد کرد و هیچ عمل خیر و شری از نظر خدا دور نمیماند و عاقبت، صاحب آن نتیجه آنرا خواهد دید.
اثر احسان
ببخش ای پسر کآدمیزادهْ صید
باحسان توان کرد، وحشی بقید
عدو را به الطاف گردن ببند
که نتوان بریدن به تیغ این کمند
چو دشمن کرم بیند و لطف وجود
نیاید دگر خُبث از او در وجود
کمک به مستمندان
«خداوند، روزی انسانها را اندازهگیری و مقدّر فرمود. گاهی کم و زمانی زیاد. و به تنگی و وسعت بهگونهای عادلانه تقسیم کرد تا هرکس را که بخواهد، با تنگی روزی یا وسعت آن، بیازماید و با شکر و صبر، غنی و فقیر را بیازماید.»
خداوند برای فقیر در مال ثروتمند سهمی قرار داده است که باید بپردازد. او باید به مستمندان و درماندگان رسیدگی کرده و آنان را از خود نراند. قلبی را شاد کند و خداوند را از خود راضی سازد. به بهسازی زندگی فقرا و محرومان نظر و عنایت داشته باشد. دستِ از کارافتادگان و بیماران را بگیرد و مشکلات زندگی آنها را مرتفع سازد. خداوند میفرماید: «نباید صاحبان ثروت و نعمت درباره خویشاوندان خود و در حق مسکینان و مهاجران راه خدا از بخشش و انفاق کوتاهی کنند، بلکه باید با خَلقْ عفو و صلح پیشه کنند و از بدیها آسان درگذرند. آیا دوست نمیدارید که خدا هم در حق شما مغفرت و احسان کند که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است».
گذشت و احسان در کلام سعدی
تو با خلق سهلی کن ای نیکبخت
که فردا نگیرد خدا با تو سخت
گر از پا درآید، نماند اسیر
که افتادگان را بود دستگیر
نترسد که نعمت به مسکین دهند
وز آن بار غم بر دل این نهند
دل زیردستان نباید شکست
مبادا که روزی شوی زیر دست
احسان به یتیمان
یکی از جلوههای بارز احسان، نیکی به یتیمان و سرپرستی آنهاست. تأمین نیازهای مادی آنان، نگرانی بزرگی را از دلهاشان برطرف میکند. اینان، دلسوختگانی هستند که در غم فراق عزیز خود همواره در ناله و فغانند. از دست دادن نعمت پدر و مادر و مشاهده جای خالی آنها، در دلهایشان غمی فزاینده است. پس بر دیگران است که این خلأ را پر کنند؛ چه از حیث عاطفی، و چه مادی. خانههای آنها را روشن و باصفا نگه دارند و اجازه ندهند دیو فقر و افسردگی خانواده آنان را متلاشی کند. درد دلهاشان را بگوش جان بشنوند، آنان را بر زانوان خود جای دهند و دست نوازش بر سر آنها بکشند تا خلأ وجودی پدر و مادر، کمتر آنان را بیازارد.
حضرت علی علیهالسلام و سفارش به یتیمان
علی علیهالسلام ، این حاکم عدالتپیشه و قدرتمند رئوف، که روز و شب و آشکار و پنهان به یتیمان و فقرا رسیدگی میکرد، حتی در آخرین لحظات عمر گرانمایهاش، درباره آنان سفارش میکند و هنگامی که در بستر آرمیده و در انتظار ملک الموت است در آخرین وصیتهای خود به فرزندانش میفرماید: «خدا را! خدا را! درباره یتیمان. نکند آنان گاهی سیر و گاهی گرسنه بمانند و حقوقشان ضایع شود».
سوره ماعون و رسیدگی به ایتام
ندیدی تو آن شخص ای مصطفی
که افکار میکرد روز جزا؟
همان شخص بیرحم و خوار و لئیم
که میرانَد از درگه خود یتیم
نکرده است ترغیب کس را تمام
که بر مرد مسکین ببخشد طعام
پس وای بر آنکه خواند نماز
ولی هست غافل ز ذکر و نیاز
همانکس که چون طاعتی هم نمود
به دنبال تزویر و نیرنگ بود
کند بازداری ز انفاق مال
نکویی نکرده است در هیچ حال
برخورد با یتیمان در بوستان
چو بینی یتیمی سرافکنده پیش
مده بوسه بر روی فرزند خویش
یتیم ار بگرید که نازش خَرَد
و گر خشم گیرد که بارش برد
الا تا نگرید که عرش عظیم
بلرزد همه گر بگرید یتیم
برحمت بکن آبش از دیده پاک
بشفقت بیفشانش از چهره خاک
اگر سایه خود برفت از سرش
تو در سایه خویشتن، پرورش
یکی خار پای یتیمی بکند
به خواب اندرش دید صدر خُجند
نیکی به والدین
بالاترین احسان، احسان به پدر و مادرست؛ زیرا آنان، زندگی خود را وقف پرورش و تربیت فرزندان میکنند و در این راه هیچگونه احسان و بخشش را از آنان دریغ نمیدارند. تمامی همّ و غم و فکر آنها صرف آسایش و پرورش صحیح فرزندان است و هرگونه رنج و محنت را به جان میخرند و سرانجام به فصل پیری و ناتوانی و بیماری میرسند. در این وقت، فرزندان، فرصت جبران آن محبتها را پیدا میکنند و میتوانند والدین خود را زیر سایه احسان خود بگیرند و باید که از هیچ کاری فروگذار نکنند. قرآن نیز، مسئله احسان به والدین را بعد از مسئله توحید و اهمیت ایمان به آن بیان کرده، میفرماید: «جز او را نپرستید و به پدر و مادر احسان کنید». در جای دیگر، فرزندان را از اهانت و بیاحترامی به آنان نهی میکند و آنان را از گفتن «اُف» که کمترین بیاحترامی به حساب میآید منع میکند. در روایات آمده است: «نیکی به پدر و مادر از کریمترین خویهاست».
عمل نیک، تکریم نیکوکار
زندگانی دنیا، مهلت ابتلا و آزمایش است. عرصه مهیای آخرت شدن و کاشتن، و آخرت برداشت کردن است. دنیا همچنین، مکان بهرهمندی از نعمتهای خداست و خدا را در هر نعمتی حقی است. هرکس آن را بپردازد فزونی یابد و آنکس که نپردازد و کوتاهی کند، در خطر نابودی گرفتار آید. پس هرچه کنیم برای خود کردهایم. اگر خوبی کنم، جزای آنرا دریافت میکنیم و اگر کردار بد مرتکب شویم، کیفر آنرا خواهیم دید. علی علیهالسلام میفرماید: «به راستی اگر نیکی کنی، به خود نیکی کردهای». روزی امام علیهالسلام فرمود: «من هرگز به هیچ کس نیکی نکردهام!» مردم از روی شگفتی سرهایشان را بلند کردند. امام علیهالسلام این آیه را خواندند: «اگر نیکی کنید به خود کردهاید و اگر بدی کنید به خود کردهاید.»
عفو و بخشش
خوی بخشش نشانه بزرگی روح و علو درجه انسان است. عفو و گذشت نیز نشانه بیداری نفس و بلندی ایمان است. عفو و گذشت یکی از جنبههای احسان است که در تعالیم دینی از آن یاد شده است و در رفتار پیامبران و امامان، به وضوح دیده میشود. خداوند بزرگ، با احسان واسع، گناهان و کردارهای زشت ما را میبخشاید و با توبه واقعی، آنان را ندیده میانگارد. گذشت از خطاها و اشتباهات دیگران نیز باید در رفتار هر مؤمن و دینداری وجود داشته باشد. در روایت آمده است: «نیاز گناهکار به احسان بیشتر از نیاز نیکویی کننده است».
احسان در سیره امامان معصوم(علیهم السلام)
امامان، ستارگان هدایتند و روشنای تیرگیها. آنان کشتی نجات بشریتند. رفتار آنان الگویی جامع و کامل برای کسانی است که دل به وسعت وجودی آنان نهند. امامان، محور بخشندگی و فضل و کمالند و معدن عطوفت و مهربانی. همواره یار و مددکار فقرا و محرومان بودند و کمک به بیچارگان حتی در دل شب فصل جداناشدنی از زندگی سراسر جود آنهاست.
امام حسین علیهالسلام و احسان به اعرابی
مردی اعرابی به مدینه آمد و پرسید که کریمترین مردم کیست؟ گفتند: حسین بن علی علیهالسلام . اعرابی امام را در مسجد یافت و مشکل خود را مطرح ساخت. امام به قنبر فرمود: آیا از مال حجاز چیزی به جای مانده است؟ عرض کرد: بلی، چهار هزار دینار. فرمود: حاضر کن که مردی [که] به آن از ما سزاوارتر است حاضر گشته. پس امام به خانه رفت و ردای خود را که از بُرد بود از تن بیرون آورد و آن دنانیز را در آن پیچید و پشت در ایستاد و از شرمِ رویِ اعرابی و از قلّتِ زر، از شکاف در، دست خود را بیرون کرد و شعری چند در عذرخواهی خواند.
سیره امام کاظم علیهالسلام در نیکی به دیگران
در احوال امام کاظم علیهالسلام آمده است: از همه مردم صله و احسانش نسبت به اهل و ارحامش بیشتر بود و پرستاری فقرای مدینه میکرد. شب که میشد زنبیلی که در آن پول و طلا و نقره و آرد و خرما بود بر دوش میگرفت و برای ایشان میبرد و فقرا نمیدانستند که این احسان از چه کسی است.
فرمان به نيكوكارى
يكى از اوامر مهم الهى، عدل و احسان است؛ چرا كه احسان، بهترين زمينههاى روحى، عاطفى، همدردى وهمدلى را براى اقامه عدل فراهم مىسازد. از اين رو، خداوند مؤمنان را به دادگرى و رعايت عدل و انصاف در زندگى فردى، خانوادگى، اجتماعى، سياسى، اقتصادى و اخلاقى فرمان مىدهد كه نيكوكارى پيشه سازند و به يكديگر نيكى كنند.
احسان متقابل
در فرهنگ اسلامى و قرآنى، دنيا، تجارتخانه اولياى خدا و سراى بىنيازى و كشتگاهِ سرايى ديگر است. انسان آيندهنگر، در پرتو بندگى شايسته در حق خداوند رحيم، با بندگان خدا از در نيكى وارد مىشود. قرآن كريم در زمينه احسان و نيكى چنين مىفرمايد: «همانسان كه خداوند در مورد تو نيكى كرده است، تو نيز درباره ديگران نيكى كن».
خداوند رحمان و رحيم در اين آيه، چهار اصل مهم را به دنياداران گوشزد مىكند:
1. در ميان تمام امكاناتى كه خدا به تو داده، سراى آخرت را بجوى كه گم شده اصلى توست.
2. هر كس بهره و سهمى در برابر خدا دارد. تو نه سهم خويش را فراموش كن و نه سهم ديگران را به جاى سهم خود بردار.
3. اساس عالم بر احسان متقابل است. پس همانگونه كه خداوند به تو تفضل دارد، تو نيز در سايه رأفت الهى به ديگران نيكى كن.
4. از ياد مبر كه انباشتن ثروت و سهيم نكردن ديگران، مايه فساد است؛ پس فساد نكن.
اوصاف نورانى نيكوكاران
از منظر قرآن كريم، اوصاف نيكوكاران و پرواپيشگان چنين است:
ـ آنان آنچه را پرورگارشان به آنها مرحمت كرده، دريافت مىدارند؛ يعنى با ميل و خشنودى اين مواهب الهى را پذيرا مىشوند.
ـ بخشى از شب را بيدارند و به عبادت و نماز شب مىپردازند.
ـ پيوسته در سحرگاهان استغفار مىكنند.
ـ در اموال آنها، حقى براى نيازمند و محروم وجود دارد.
امام صادق عليهالسلام در اين زمينه مىفرمايد: «خداوند در دارايى توانگران، به جز خمس و زكات، حقوق ديگرى مقدر كرده است و آن حق معلوم و معيّن، چيزى است كه هر كس وظيفه خود مىداند از مالش بپردازد. او بايد به اندازه توان مالىاش آن مقدار را بر خود واجب شمارد و بپردازد».
فرجام خوش نيكوكاران
قانون جزاى احسان به احسان، نعمتى بزرگ از سوى خداوند كريم است كه وعده آن را به بندگان داده است. اين نشان دهنده اين است كه پاداش خداوند در برابر اعمال نيكوى بندگان نيز در خور كرم اوست نه در خور ميزان اعمال نيك بندگان، و اينگونه «نظر لطف و عنايت خداوند پيوسته با بندگان نيكوكار است.» همچنين ميوه و ثمره نيكوكارى و احسان در حق ديگران، پاداش باشكوه سراى آخرت را در پى خواهد داشت: «پس خدا پاداش اين جهان و پاداش نيكوى سراى آخرت را به آنان ارزانى داشت و خداوند نيكوكاران را دوست دارد».
آثار نيكوكارى از منظر قرآن
در انسانشناسى اسلامى، اگر انسان سرمايه هستى خود را صرفا صرف امور دنيوى كند، گرفتار خسران مىشود، ولى اگر آن را براى رسيدن به ابعاد تعالىبخش هزينه كند، در مسير رستگارى گام برداشته است. به همين دليل، نيكى در حق ديگران، به معناى گذشت از منافع مادى براى رسيدن به خير و منفعت اخروى است و مشاركت در آثار فردى و اجتماعى نيز در پرتو چنين هدف والايى معنا و مفهوم مىيابد.
در برخى آيات نورانى قرآن كريم، آثار و بركات الهى احسان و نيكوكارى چنين مطرح شده است:
ـ «براى كسانى كه نيكى كردند، در اين جهان نيكى است و بىگمان سراى واپسين بهتر است؛ چه خوب است سراى پرواپيشگان!»
ـ «پس، خدا پاداش اين جهان و پاداش نيكوى سراى آخرت را به آنان ارزانى داشت و خداوند نيكوكاران را دوست دارد».
تعديل ثروت و رفع نياز نيازمندان
از جمله راههاى تعديل ثروت در جامعه اسلامى، سنت نيك احسان و نيكوكارى است كه آيين اسلام تأكيد زيادى بر آن دارد. ثروت ثروتمندان، امانتى الهى است تا افزون بر آنكه خود از آن بهرهمند مىگردند و به قدر نياز آن را مصرف مىكنند، مازاد بر نياز خويش را به دستگيرى از نيازمندان تخصيص دهند. در اين صورت، افزون بر برطرف شدن نياز نيازمندان، روحيه افزونطلبى در جامعه به تعادلى نسبى مىرسد.
يك گرسنه به طعامى بنوازى روزى
بْه ز صوم رمضان است به شعبان بردن
بهْ ز آزادى صد بنده فرمانبردار
حاجت مؤمن محتاج به احسان بردن
شاد كردن دل ديگران
انسان در سايه احسان و بخشش به ديگران، بارى هر چند ناچيز از روى دوش آنان برمىدارد و دل آنها را شاد و مسرور مىسازد و ضمن افزودن احساس زندگى در ديگرى، احساس زنده بودن را درخود بارورتر مىسازد. به گفته خواجه عبدالله انصارى:
اگر بر آب روى خَسى باشى
و اگر بر هوا پرى مگسى باشى
دل به دست آر تا كسى باشى
دلهای بهاری
بوی عید میآید، بوی شکفتن سیب و شکفتن گلها و دیدارهایی که تازه میشود. بوی بهار میآید و دلهای بهاری؛ دلهایی که عطر سیب و نسیم بهار را تنها برای خود نمیخواهند؛ دلهایی که شادیهایشان را با هم تقسیم میکنند و دستان نیازمند را در آغوش مهرشان مینوازند. بوی بهار میآید و بوی جوانه زدن حس نوعدوستی در دلهای مسلمانان عاشق. بوی باریدن باران محبت میآید و قطرات زلال عشق که شور و شوق را به زندگی برمیگرداند و گرد غبار را از چهرهها میتکاند؛ بوی احسان میآید و نیکوکاری.
برّ و احسان
«بِرّ» و نیکوکاری، یکی از شاخههای مهم اخلاق اجتماعی است که سرچشمه همه نیکیها به شمار میرود؛ از این رو امام علی علیهالسلام میفرماید: «جامع خوبیها در نیکوکاریها است». «برّ» به معنای گستردگی انجام کار نیک است و به هرگونه اقدامی که به گونهای در راستای خدمت به مردم و جامعه قرار بگیرد، گفته میشود. کسی میتواند از مال و ثروت بگذرد و از آن در راه خدمت به مردم بهره گیرد که پشتوانه ایمانی و عقیدتی استواری داشته باشد؛ چنان که امام صادق علیهالسلام میفرماید: «نیکی به برادران دینی و تلاش و جدیّت برای رفع مشکلات آنان، در تمام زمینهها و در هر شرایط، برخاسته از ایمان خالص است».
مهمترین جزء ایمان
احسان و نیکوکاری، یکی از اصول اساسی ارزشها در جامعه اسلامی است. براین اساس، خداوند در قرآن همگان را به انجام آن فرمان داده و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله این آیه را جامع همه ارزشها دانسته است. مرحوم علامه طباطبایی رحمهالله نیز مینویسد: «احسان، یعنی نفع و نیکی رساندن به دیگران، بدون انتظار پاداش متقابل و جبران نیکی؛ به گونهای که در نیکی فزونتر و شایستهتر عمل کرده و در بدی در مرتبهای پایینتر پاسخ دهد، یا اینکه به دیگران خدمت کند بیآنکه در انتظار پاداش باشد». آنچه از آیات قرآن به دست میآید این است که احسان، نوعی گذشت از حق شخصی و ایثار است. به همین دلیل مولای متقیان، علی علیهالسلام میفرماید: «مهمترین جزء ایمان، احسان به مردم است».
احسان در مکتب علوی
در جامعهای که بر مبنای الگوی اسلامی و مکتب علوی تشکیل شده است، مسلمان نمیتواند در برابر نیازها و گرفتاریهای برادران دینی خود بیتفاوت باشد، بلکه با احساس مسئولیت، در پی کمک و رفع مشکلات آنان خواهد بود. تا آنجا که در سخنان امامان معصوم علیهمالسلام ، کمک به برادر دینی، با صد مرتبه طواف واجب خانه خدا برابری میکند. بر همین اساس، پس از اجرای حکم خدا و پیاده کردن احکام الهی، خدمت به محرومان، از شیرینترین عبادتها و سنت پیامبر و معصومان علیهمالسلام بوده است.
احسان در گفتار امام علی علیهالسلام
در وصیت نامه مولای متقیان آمده است که آن حضرت فرزندان و پیروان خویش را به دوستی و مهربانی سفارش میکند و میفرماید: «فرزندان دلبندم، به شما سفارش میکنم که به یکدیگر بپیوندید، به هم بذل و بخشش کنید، از نیکی کردن به یکدیگر غافل نمانید... و در نیکی و تقوا با یکدیگر همکاری کنید و در گناه و دشمنی دست به دست هم ندهید». ایشان در جای دیگر خطاب به یاران خویش میفرماید: «پشتیبان و یاور یکدیگر باشید. به هم مهر و عطوفت بورزید و با مال، به یکدیگر بذل و احسان کنید».
سهم نیازمندان
امیرمؤمنان علی علیهالسلام فرمود: «نعمتهای الهی در اختیار برخی از بندگان قرار میگیرد تا به دیگران هم از آن بدهند. اگر در این امر کوتاهی ورزند، نعمت الهی از آنان گرفته میشود و در اختیار دیگران قرار میگیرد». ایشان در جای دیگر میفرماید: «خداوند در میان اموال بی نیازان، سهمی برای نیازمندان قرار داد و پرداخت آن را بر ایشان لازم دانست. خدا فرمود: همه داراییها از آنِ من است و نیازمندان نان خوران مناند و توانمندان وکیلان من، و کسی که در برابر دستگیری نیازمندان کوتاهی کند، داخل جهنم خواهد شد».
آثار و برکات احسان
احسان و نیکی به دیگران، مانند دیگر اعمال نیکو آثار و برکاتی چون ایمنی از خطرات قیامت، خشنودی خداوند و ثوابی معادل رزمندگان و شهیدان بدر و احد به همراه دارد. امام صادق علیهالسلام در این باره میفرماید: «اگر از منزلت مؤمن در پیشگاه خدا آگاه باشید، در برآوردن حاجت او کوتاهی نخواهید کرد». نیز از ایشان است که: «هر کس مؤمنی را شاد کند، پیامبر اکرم را شاد کرده و برآوردن حاجت مؤمن، مایه دفع بیماریهایی از قبیل جنون، جذام و پیسی است». مقدس اردبیلی، فقیه نامدار شیعه نیز در یکی از کتابهایش مینویسد: «کسی که در پی حاجت و رفع نیاز برادر دینیاش باشد، خداوند متعالی نیز در صدد رفع نیازمندیهای او خواهد بود».
نصرت الهی
یکی از آثار بخشش و احسان به نیازمندان، نصرت الهی است که در دنیا و آخرت شامل حال آدمی میشود. همچنین، مورد شفاعت پیامبر صلیاللهعلیهوآله قرار میگیرد و دعایش نیز مستجاب میشود. در حدیث آمده است: «هر مؤمنی که مشکل برادر مؤمن خود را برطرف سازد، خداوند متعالی هفتاد نوع از گرفتاریهای وی را در دنیا و آخرت برطرف میکند».
احسان در سیره بزرگان
بزرگان دین نیز در سیره عملی خود چونان کلام گهربارشان، در پی خدمت به مردم و برآوردن نیازهای مسلمانان بودهاند. بامراجعه به کتابهای سیره، میتوان موارد متعددی از خدمت بزرگان دین به مردم و سختیهایی را که در این راه کشیدهاند مشاهده کرد. پیروان ائمه هدایت و عالمان بزرگ اسلامی هم به پیروی از معصومان علیهمالسلام در طول حیات با برکتشان، خدمت به مردم را سرلوحه اعمال نیک خود قرار داده بودند. از آن جمله، امام خمینی رحمهالله بود که میفرمود: «اگر به من خدمتگزار بگویند، بهتر از این است که بگویند رهبر. رهبری مطرح نیست، خدمتگزاری مطرح است».
احترام به مؤمنان در سیره نبوی
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «کسی که با سخنی محبتآمیز به برادر مؤمنش احترام کند یا حاجتی را از او برآورده سازد یا گرفتاری مؤمنی را برطرف نماید، همواره در سایه رحمت الهی خواهد بود». احترام به مؤمنان، رعایت وادای حق و حقوق ایشان و نیز احسان و نیکوکاری به آنها، از برنامههای قطعی زندگی رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله بود و میتوان ادعا کرد که این خوی پسندیده، از بزرگترین عوامل پیشرفت و موفقیت آن حضرت به شمار میآید. هر کس بر پیامبر وارد میشد، مورد احترام ایشان قرار میگرفت و چه بسا ایشان عبای خود را به جای فرش زیر پای او میگسترانید و بالشی که تکیه گاه خودش بود به او میداد.
آفتاب احسان
حسين اميرى
آفتاب زمستان را مىبينم كه از دستان مردمان مىتابد.
گرماى محبت را حس مىكنم.
دستانتان از ايمان پر باد، اى كسانى كه به يارى همكيشانتان، با دست پراميد آمدهايد، بازار زندگىتان پررونق باد!
اى كسانى كه به بازار محبت، سكه احسان آوردهايد، صداى قدمهايتان پرطنين باد و قامت دينتان استوار!
گوهر ناب زيستن
احسان است كه گوهر ناب زيستن را به انسان هديه خواهد كرد.
خللپذير بود هر بنا كه مىبينى
مگر بناى محبت كه خالى از خلل است
روا نيست تنها ماندن؛
روا نيست درمانده شدن در اين زمين بزرگ كه آدمهايش مىتوانند مهر بورزند و احسان كنند.
روا نيست در اين زمين كه ميراث آدمىزادههاست، آدمى دستهاى نيازش را بگشايد با شرم و آدمى ديگر دستهايش را بدزدد با غرور.
چه لبهاى خشكيده در پيادهرو كه مىتوان با محبت، شكوفايش كرد! شايسته نيست خيابانهايمان، پر از ناتوانى رهگذران باشد و كوچههايمان خالى از بوى همزيستى.
شايسته نيست خط فقر را بر پيشانى شهر ديدن و صداى مظلوم را نشنيدن.
زمين ما، با محبت همه چيز دارد، ولى بىمحبت، هيچ چيز را نخواهد داشت.
عشق را قسمت كنيم
معصومه داوودآبادى
كلبههايى سرد و خاموش، با دستهايى تركترك و پينهبسته.
اين كوچههاى باريك، روايت رنجهاى توست؛ وقتى كه نمىدانى سفره خالىات را چگونه بر كودكانت بگشايى.
به ريگزاران داغ دلت مىانديشم؛ به تو كه روح فسردهات را به دندان گرفتهاى و شبهاى بىمهتابت را هيچ چراغى روشن نمىكند.
آمدهام كه دستان خاكىات را در دستهاى مهربانىام بگيرم تا روزهاى سردت را خورشيد اميد، چراغان كند.
آمدهام تا آفتاب را بر سفرههاى عشق، قسمت كنيم.
پي نوشت :
1ـ میزان الحکمه، ج 4، ص 578.
2ـ بحارالانوار، ج 74، ص 137.
3ـ کنز العّمال، ج 6، ص 588.
4ـ کافی، ج 2، ص 142.
5ـ من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 381.
6ـ غررالحکم، حدیث 8642.
7ـ دعائم الاسلام، ج 2، ص 320.
8ـ معانی الاخبار، ص 141؛ بحارالانوار، ج 75، ص 42.
9ـ کنزالعمّال، حدیث 16150.
10ـ بحارالانوار، ج 4، ص 289.
11ـ کنزالعمّال، ج 6، ص 430.
12ـ شعر و زندگی، ص 67.
منابع:
1.ماهنامه گلبرگ، مرکز پژوهشهای صدا و سیما، شماره 13 ، میرصادق سیدنژاد
2.ماهنامه گلبرگ، مرکز پژوهشهای صدا و سیما، شماره 25، جواد محمدزمانی ـ ملیحه آقاجانی
3.ماهنامه گلبرگ، مرکز پژوهش های صدا و سیما، شماره 48، منیره زارعان
4.ماهنامه گلبرگ، مرکز پژوهشهای صدا و سیما، شماره 60 ، محمدجواد نوری
5. ماهنامه گلبرگ، مرکز پزوهشهای صدا و سیما، شماره72، زینب خاتون جلال کمالی
6. ماهنامه گلبرگ، مرکز پژوهشهای صدا و سیما، شماره96، مرضيه رضاييان
7. ماهنامه ادبی اشارات، مرکز پزوهشهای صدا و سیما، شماره 58
8. ماهنامه ادبی اشارات، مرکز پزوهشهای صدا و سیما، شماره94
9. ماهنامه ادبی اشارات، مرکز پزوهشهای صدا و سیما، شماره اشارات 106
10. فرهنگ خدمت و احسان، ماهنامه فرهنگ جهاد، ش31، حجت الاسلام جوادمحدثی