لزوم مشورت ،پايه‏هاى استوارى نظام حكومت در اسلام

واژه «امرهم‏» از نظر ادبى اسم جنس است كه به ضمير جمع اضافه شده، بنابراين شامل تمامى شؤون مربوط به زندگى بويژه در رابطه با زندگى گروهى كه در راس آن شؤون سياسى اجتماعى است، خواهد بود. خداوند در اين آيه مؤمنان را مورد ستايش قرار داده كه در تمامى ابعاد حيات فردى و اجتماعى، شيوه مشورت را رهنمود خود قرار مى‏دهند و در ضمن رابطه تنگاتنگ
دوشنبه، 31 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
لزوم مشورت ،پايه‏هاى استوارى نظام حكومت در اسلام
لزوم مشورت ،پايه‏هاى استوارى نظام حكومت در اسلام
لزوم مشورت ،پايه‏هاى استوارى نظام حكومت در اسلام

نويسنده: آيت الله معرفت

جايگاه مشورت

يكى از اساسى‏ترين پايه‏هاى استوارى نظام حكومت در اسلام، گسترش دامنه مشورت در تمامى ابعاد زندگى از جمله شؤون سياسى - اجتماعى است. قرآن در اين باره در توصيف مؤمنان مى‏فرمايد:
«و امرهم شورى بينهم‏» . (1)
واژه «امرهم‏» از نظر ادبى اسم جنس است كه به ضمير جمع اضافه شده، بنابراين شامل تمامى شؤون مربوط به زندگى بويژه در رابطه با زندگى گروهى كه در راس آن شؤون سياسى اجتماعى است، خواهد بود.
خداوند در اين آيه مؤمنان را مورد ستايش قرار داده كه در تمامى ابعاد حيات فردى و اجتماعى، شيوه مشورت را رهنمود خود قرار مى‏دهند و در ضمن رابطه تنگاتنگ ميان ايمان و ضرورت مشورت را گوشزد مى‏كند و در حقيقت، اين يك دستور شرعى محسوب مى‏شود.
كارها بويژه امور مربوط به مسائل جامعه، اگر با مشورت انجام گيرد، احتمال خطاى آن كمتر است.
«من شاور الرجال شاركها فى عقولها» . (2)
هر كه با رجال كارآزموده به كنكاش بنشيند، از خرد و كاردانى آنان بهره كامل برده است.
«من شاور ذوى الالباب دل على الرشاد» . (3)
هر كه با صاحبان خرد به شور بنشيند، به راه راست هدايت گرديده است.
مشورت در نظام اسلامى يك اصل و پايه است. بويژه مسؤولان امر، صريحا دستور مشاورت دارند. خداوند، پيامبر اسلام را مخاطب قرار داده مى‏فرمايد:
«و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكل على الله‏» . (4)
در اينجا سه مطلب بايد مورد توجه قرار گيرد:
اول: پيامبر اسلام (ص) داراى سه شخصيت‏بوده است:
1- محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب، يكى از افراد برجسته قبيله قريش كه در جزيرة العرب مانند ديگر مردم زندگى روزمره خود را داشت و به عنوان يك فرد ممتاز از آحاد مردم بوده و اين جهت، شخصيت‏حقيقى و فردى و جنبه شخصى او را تشكيل مى‏دهد.
2- پيامبر خدا و حامل رسالت الهى بود كه شريعت اسلام را به عنوان يك پيام آسمانى به مردم تبليغ و تبيين مى‏نمود.
«و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون‏» (5) .
3- علاوه بر دو مورد گذشته ولى امر مسلمين و زعيم سياسى امت‏بود كه با ايجاد وحدت ملى (بر اساس برادرى اسلامى) و تشكيل دولت (بر اساس عدالت اجتماعى) رهبرى سياسى امت را بر عهده گرفته بود و اين حق را به اقتضاى مقام نبوت خويش دريافت كرده بود، زيرا خود صاحب شريعت‏بود و خود را موظف مى‏دانست كه مسؤوليت اجرايى آن را نيز بر عهده گيرد. چنانكه خداوند مى‏فرمايد:
«انا انزلنا اليك الكتاب بالحق لتحكم بين الناس بما اراك الله‏» (6) .
و آيه «النبى اولى بالمؤمنين من انفسهم‏» (7) نيز اشاره به همين حقيقت است.
اكنون، مورد خطاب در دستور «و شاورهم فى الامر» كدامين شخصيت پيامبر اكرم است، شخصيت فردى او يا شخصيت رسالى يا شخصيت‏سياسى و مقام رهبرى او؟
بدون شك، شخصيت‏سياسى او در اين آيه مورد خطاب قرار گرفته است، زيرا مقصود از «امر» امور شخصى وى نيست و نيز در امر رسالت و شريعت‏با كسى مشورت نمى‏كند، بلكه تنها امر زعامت است كه زمينه مشورت دارد و از همين رو تمامى مسؤولين سياسى و رهبران امت مورد خطاب قرار گرفته‏اند و اين دستور به پيامبر اكرم اختصاص ندارد.
دوم: ضمير «هم‏» اشاره به كيست؟
بدون ترديد مرجع اين ضمير امت‏اند، به دليل صدر آيه:
«فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر. . .»
كه مدارا كردن با مردم و در همين راستا طرف مشورت قرار دادن آنان را دستور مى‏دهد.
البته چگونگى مشاورت با مردم در برنامه‏هاى سياسى به موضوع مورد مشورت بستگى دارد و به اقتضاى هر موضوع يا به راى عمومى گذاشته مى‏شود، يا با نخبگان و نمايندگان مردم در ميان نهاده مى‏شود، كه شرح آن خواهد آمد.
سوم: همان گونه كه روشن شد، مقصود از «امر» شؤون سياسى و ادارى كشور و امت است، زيرا در امور شخصى، مشاورت با عامه مردم مفهومى ندارد و در امر نبوت نيز پيامبر تنها با وحى در ارتباط است و جائى براى مشورت در امور مربوط به پيامبرى نيست.
در نتيجه تمامى مسؤولين امر و دست اندركاران سياسى و ادارى در نظام اسلامى شرعا موظفند تا در تمامى شؤون سياسى - ادارى، در كنار مردم باشند و آنان را كاملا در جريان بگذارند و همواره راى اعتماد مردم را پشتوانه اقدامات خود قرار دهند. و اين خود، مجال دادن به مردم است تا پيوسته در صحنه سياست‏حضور فعال داشته باشند.
علاوه كه اين كار، بها دادن به جايگاه مردم و حركت در راستاى خواسته‏هاى مشروع امت‏خواهد بود. و بدين سان مردم همواره خود را در حكومت‏سهيم مى‏دانند و حكومت مردمى به معناى درست كلمه نيز همين است و بس.
در اينجا اين نكته قابل يادآورى است كه عبارت ذيل آيه:
«فاذا عزمت فتوكل على الله ان الله يحب المتوكلين‏»
را برخى چنان تفسير مى‏كنند كه دستور مشورت تنها براى دلجويى از مردم، يا آگاه شدن ولى امر است، ولى تصميم‏گيرى با خود اوست و هرگونه صلاح بداند رفتار مى‏كند، همان گونه كه امروزه مرسوم است و بيشتر رؤساى جمهور، مشاورينى دارند و تنها براى روشن شدن با آنان مشورت مى‏كنند، ولى راى نهايى با خود آنها است و مساله تنفيذ راى اكثريت مطرح نيست.
ولى خواهيم گفت كه اين تفسير، مخالف آيه «و امرهم شورى بينهم‏» مى‏باشد و در مواردى مايه بى‏اعتبار نمودن آراى عمومى و وقع ننهادن به نظرات صاحب‏نظران مربوطه خواهد بود. در صورتى كه آيه فوق به مردم بها مى‏دهد و آراى آنان را ارج مى‏نهد. و اساسا تفسير ياد شده مخالف مفهوم «شور» در متعارف و عرف عقلا است كه معمولا پس از مشورت، راى اكثريت را مورد تنفيذ قرار مى‏دهند. و شرع نيز تشخيص اين گونه مفاهيم را به عرف واگذار كرده است.
بنابراين تفسير آيه چنين خواهد بود:
در موقع تنفيذ راى اكثريت - طبق معمول - هيچ گونه نگرانى به خود راه نده و اگر در مواردى احتمال صواب را در خلاف راى اكثريت مى‏بينى، نگران نباش، زيرا اين دغدغه بر اثر سنگينى بار مسؤوليت‏بر تو رخ داده، پس آسوده خاطر باش و بر خدا توكل نما كه خداوند كارساز تو خواهد بود، زيرا طبق روال معمول رفتار كرده‏اى و به وظيفه محوله درست عمل كرده‏اى و خداوند مددكار درست‏كاران است.
روايات در اين زمينه نيز همين معنى را مى‏رساند.

مشورت با مردم در روايات

1- امام جعفر بن محمد صادق از پدرش امام محمد بن على باقر (ع) روايت مى‏كند كه فرمود:
«قيل لرسول الله (ص) ما الحزم؟ قال: مشاورة ذوى الراى و اتباعهم‏» (8) .
از پيامبر اكرم (ص) پرسيده شد: حزم (استوارى در تصميم) چيست؟
پيامبر فرمود: مشورت با صاحب نظران و پيروى كردن از نظرات ايشان است.
در اين گفت و شنود، دو نكته جالب وجود دارد:
نخست آن كه سه واژه از لحاظ مفهوم نزديك به يكديگر و قريب الافق هستند: عزم، جزم، حزم.
- عزم، مطلق قصد و تصميم است.
- جزم، قاطعيت در قصد و تصميم‏گيرى است.
- حزم، قاطعيت در تصميم گرفته شده بر اساس حكمت و انديشه درست است.
و در اين روايت از «حزم‏» سؤال شده كه تصميم‏گيرى حكمت‏آميز چگونه است؟ نكته دوم آن كه پيامبر در اين روايت علاوه بر آن كه راه كنكاش با انديشمندان مربوطه را پيشنهاد كرده، متابعت و پذيرفتن آراء صواب آنها را نيز توصيه فرموده است‏يعنى، حكمت عملى اقتضا مى‏كند كه تصميم‏گيرنده از راى صاحب‏نظران پيروى كند، نه آن كه پس از مشورت، آنچه به نظر خودش رسيد، عمل كند و اين همانگونه كه خواهيم گفت، متابعت از راى اكثريت قاطع صاحب‏نظران است.
به همين جهت است كه حضرت امير (ع) مى‏فرمايد:
«الخلاف يهدم الراى‏» (9) .
مخالفت‏با راى اكثريت، مايه تباهى راى تصميم‏گيرنده است.
و در جاى ديگر مى‏فرمايد:
«من استبد برايه هلك‏» (10) .
هر كه راى خود را بپسندد و به آراى ديگران بها ندهد، راه نابودى را در پيش گرفته است.
2- پيامبر (ص) فرمود:
«الحزم، ان تستشير ذا الراى و تطيع امره، و قال: اذا اشار عليك العاقل الناصح فاقبل، و اياك و الخلاف عليهم، فان فيه الهلاك‏» (11) .
تدبير حكمت آميز آن است كه كار را با صاحب‏نظران در ميان گذارده و از صلاحديد آنان پيروى كنى و هرگاه خردمند صاحب‏نظرى دلسوزانه و از روى پند و اندرز پيشنهادى داد، آن را بپذير و مبادا با چنين كسانى مخالفت‏ورزى كه راه نابودى خود را هموار ساخته‏اى!
نكته قابل توجه اين است كه «عاقل ناصح‏» در اينجا عنوان كلى دارد و فرد مراد نيست، به دليل ضمير جمع «و اياك و الخلاف عليهم‏» كه بر اساس آن در صورت مشاورت با انديشمندان بايد به آراى آنان ارج نهاده شود و مورد عمل قرار گيرد و لازمه آن پيروى از راى اكثريت قاطع است.
و لذا امام صادق (ع) مى‏فرمايد:
«المستبد برايه، موقوف على مداحض الزلل‏» (12) .
هر كه بر راى خود پافشارى كند و به آراى ديگران بها ندهد، بر لبه پرتگاه لغزشگاهها قرار گرفته است. جالب آن كه «مداحض الزلل - لغزشگاهها» به صورت جمع آمده، يعنى: چنين كسى لغزشهاى فراوانى در پيش رو خواهد داشت.
و مولا امير مؤمنان (ع) فرموده:
«لا راى لمن انفرد برايه‏» (13) .
هر كه خودراى باشد، راى او نادرست آيد.
3- رسول اكرم (ص) فرمود:
«استرشدوا العاقل و لا تعصوه فتندموا» (14)
با خردمندان به كنكاش بنشينيد و با آنان به مخالفت نورزيد كه پشيمانى در پى دارد.
و در حديث ديگر فرمود:
«مشاورة العاقل الناصح رشد و يمن، و توفيق من الله، فاذا اشار عليك الناصح العاقل، فاياك و الخلاف، فان فى ذلك العطب‏» (15) .
مشورت با فرهيختگان فرزانه مايه پيشرفت و بركت و موفقيت است و همواره عنايت الهى را همراه دارد. پس هر گاه خردمندان خيرانديش، پيشنهادى ارائه دادند، زنهار كه سرپيچى نكنى كه دچار رنج و دشوارى خواهى گرديد.
4- امير مؤمنان (ع) فرمود:
«لا ظهير كالمشاورة‏» و نيز «لا مظاهرة اوثق من مشاورة‏» . (16)
هيچ پشتوانه‏اى همچون مشاورت نيست. و پشتوانه‏اى مستحكم‏تر از مشاورت نيست.
5- و نيز فرمود:
«من شاور الرجال شاركها فى عقولها» .
هر كه با مردان كارآزموده به كنكاش بنشيند، از انديشه و خرد آنان سهمى براى خود فراهم ساخته است.
6- همچنين فرمود:
«من استقبل وجوه الآراء، عرف مواقع الاخطاء» .
هر كه آراى گوناگون را دريافت كند و مورد بررسى و سنجش قرار دهد، نقاط ضعف و قوت آنها بر او روشن مى‏گردد.
آنچه امام فرموده است در رابطه با مسائل علمى است كه با مراجعه به آراء مختلف، راه انتخاب درست، بهتر آشكار مى‏شود.
7- و در جاى ديگر فرمود:
«الاستشارة عين الهداية‏» .
مشورت كردن، عين هدايت است. يعنى: راه بردن به سوى هدايت، از طريق مشورت ميسر است.

لزوم مشورت دولت مردان

اكنون اين سؤال پيش مى‏آيد كه اين همه سفارشها كه از پيامبر اكرم و اوصياى اطهار وى درباره مشورت آمده يا آيه مباركه كه مؤمنان را در مشورت نمودن مورد ستايش قرار داده و ترغيب نموده، آيا مخصوص عامه مردم است، يا آن كه به اولويت قطعى شامل اولياى امور و مسؤولان كشور نيز مى‏گردد؟ پاسخ، قطعا مثبت است.
به همين دليل است كه امام جعفر بن محمد صادق (ع) مى‏فرمايد:
«لا يطمعن القليل التجربة المعجب برايه فى رئاسة‏» (17) .
هرگز كسى كه پيشينه آزمودگى ندارد و شيفته راى خويشتن است، در پى عهده‏دارى رياست و رهبرى نباشد.
البته كسانى را بايد طرف مشورت خويش قرار داد كه علاوه بر آزمودگى، همواره خدا را در نظر داشته باشند.
امام صادق (ع) به سفيان ثورى مى‏فرمايد:
«و شاور فى امرك الذين يخشون الله عز و جل‏» (18) .
و مولا امير المؤمنين (ع) مى‏فرمايد:
«شاور فى حديثك الذين يخافون الله‏» (19) .
امام صادق (ع) نيز مى‏فرمايد:
«استشر العاقل من الرجال الورع، فانه لا يامر الا بخير، و اياك و الخلاف، فان خلاف الورع العاقل، مفسدة فى الدين و الدنيا» (20) .
با مردان فرزانه پارسا به كنكاش بنشين، زيرا آنان جز به نيكى دستور نمى‏دهند و زنهار كه با آنان مخالفت ورزى، كه دين و دنياى خود را تباه ساخته‏اى.
نكته مهم ديگرى كه در اينجا هست اين است كه مشاورت هرگز پشيمانى ندارد: پيامبر اكرم (ص) هنگامى كه على (ع) را به سوى يمن روانه ساخت، به او سفارش فرمود:
«يا على، ما حار من استخار، و لا ندم من استشار» (21) .
هرگز سرگردان نخواهد ماند كسى كه از خداوند درخواست رهنمود كند و هرگز پشيمان نمى‏گردد كسى كه مشورت نمايد.
مولا امير مؤمنان (ع) خود مى‏فرمايد:
«من لم يستشر يندم‏» (22) .
هر كه مشورت نكند پشيمان خواهد گرديد.
امام موسى بن جعفر (ع) مى‏فرمايد:
«من استشار لم يعدم عند الصواب مادحا، و عند الخطاء عاذرا» (23) .
هر كه با مشورت كارها را انجام دهد، اگر درست درآيد، كار او ستوده خواهد بود و اگر نادرست آيد، مورد نكوهش قرار نخواهد گرفت و معذور خواهد بود.
در همين رابطه مولا امير مؤمنان (ع) درباره مواردى كه نص شرعى درباره آن نرسيده باشد، از پيامبر اكرم (ص) مى‏پرسد:
«يا رسول الله (ص) ارايت اذا نزل بنا امر ليس فيه كتاب و لا سنة منك، ما نعمل به؟
پيامبر در جواب مى‏فرمايد:
«اجعلوه شورى بين المؤمنين. و لا تقصرونه بامر خاصة‏» (24) .
آن را با مشورت انجام دهيد. سپس اضافه مى‏فرمايد: مشورت را در همه موارد بكار بريد. يعنى: همه كارهاى مسلمين بايد با شور انجام گيرد.
خلاصه آن كه روايات درباره دستور مشورت فراوان است و در درجه اول، مسؤولان امت را شامل مى‏گردد كه در تمامى كارها با فرزانگان خيرانديش و كارشناسان كارآزموده همواره به شور بنشينند و هرگز مسؤولان دولت در حكومت اسلامى، از اين قاعده مستثنى نيستند.

روش مشورت

شارع مقدس، تنها دستور مشورت داده تا جامعه اسلامى در تمامى ابعاد زندگى و از همه مهمتر در شؤون سياسى با شور و كنكاش به تصميم‏گيرى بپردازند، ولى اين كه طريقه شورى چگونه است، به خود مردم واگذار شده، تا آن را مطابق شيوه خردمندان و معمول و متعارف جهانيان كه اصطلاحا «سيره عقلائيه‏» گفته مى‏شود، انجام دهند.

پي نوشت :

1- سوره شورى 42: 38.
2- نهج البلاغه، قصار الحكم: 161.
3- بحار الانوار، ج 72 (مؤسسة الوفاء - بيروت) ص 105، رقم 39، از كنز الفوائد كراجكى.
4- آل عمران 3: 159.
5- سوره نحل، 16: 44.
6- سوره نساء 4: 105.
7- سوره احزاب 33: 6.
8- بحار الانوار (مؤسسة الوفاء - بيروت) ج 72، ص 100، از محاسن برقى.
9- بحار الانوار، ج 72، ص 105، از نهج البلاغه.
10- همان، ص 104.
11- بحار الانوار، ص 105، رقم 41.
12- بحار الانوار، ج 72، ص 105.
13- همان، ص 105، رقم 39.
14- بحار الانوار، ج 72، ص 105.
15- همان، ص 105، رقم 39.
16- همان، ص رقم 37، از نهج البلاغة.
17- بحار الانوار، ج 72، ص 98، رقم 2، از خصال صدوق.
18- همان، ص 98، رقم 5، از خصال صدوق.
19- همان، ص 98، رقم 3، خصال صدوق.
20- همان، ص 101- 102، رقم 26، از محاسن برقى.
21- همان، ص 100، رقم 13، امالى شيخ طوسى.
22- بحار الانوار، ج 72، ص 104، رقم 35، از تفسير عياشى.
23- همان، رقم 37، از الدرة الباهرة.
24- تفسير فرات بن ابراهيم كوفى، ص 615.

منبع: www.e-resaneh.com




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط