پنتاگون و هاليوود
گفتگو با ديويد روب
چکيده:
مقدمه
ديويد روب در اين مصاحبه توضيح ميدهد که چرا پنتاگون بيش از ساخت يک فيلم خوب به دنبال ارائه يک تصوير مناسبي از خويش است و چرا تهيهکنندگان فيلمهايي نظير اسلحه برتر، برهنگان و سانتيني بزرگ مجبور شدهاند که با دستکاري و تغيير در فيلمنامههايشان، خواستههاي پنتاگون را اجرا نمايند. البته آنان در مقابل توانستهاند با قيمتي اندک به لوکيشنها، خودروها، تانکها، نفربرها و تجهيزات و نيروهاي نظامي مورد نياز خويش براي ساخت فيلمهايشان دست يابند.
در سال جاري، آقاي روب که به عنوان خبرنگار در دو نشريه گزارشگر هاليوود و ديلي واريتي به فعاليت مشغول است، از انعقاد يک موافقتنامه ميان استوديوهاي فيلمسازي هاليوود و مقامات پنتاگون، مطلع گرديد و تصميم گرفت که در اين مورد به تحقيق بپردازد. وي به بررسي صدها سند پنتاگون پرداخت و با دهها فيلمنامهنويس، تهيهکننده و فرمانده نظامي نيز مصاحبه نمود. در نهايت نيز يافتههايش را در کتاب «نام عمليات: هاليوود» منتشر نموده است.
در ادامه مصاحبه خبرنگار نشريه «مادر جونز» جف فليچر با ديويد روب را ميخوانيد:
مادر جونز: سابقه همکاري ارتش ايالات متحده با هاليوود به چه زماني بازميگردد؟
ديويد روب: همکاريهاي سازمان يافته دو طرف، درست پس از پايان جنگ جهاني دوم آغاز گرديد. البته پيش از آن هم پنتاگون با تهيهکنندگان فيلمهاي سينمايي همکاري ميکرد. اما اين روابط همانند اينک، ساختار يافته نبود. هرچند اولين همکاري دوطرف به ساخت فيلم بالها در سال 1927 ميلادي بازميگشت که برنده جايزه اسکار نيز شد.
يک تهيه کننده بايد چه گامهايي را براي دستيابي به اين کمکها بردارد؟ و اين فرآيند چگونه است؟
اولين گام اين است که يک درخواست همکاري را براي پنتاگون ارسال و نيازمنديهاي خود را از قبيل کشتي، تانک، هواپيما، بندرگاه، اسلحه، زيردريايي و نيروهاي نظامي اعلام نماييد. بدين ترتيب اين تجهيزات در ساعت مقرر به شما تحويل ميگردد. البته بايد پنج نسخه از فيلمنامه را به پنتاگون ارسال کنيد تا در ميان پنج نيروي هوايي، دريايي، زميني، گارد ساحلي و تفنگداران دريايي توزيع شود. کمي بعد نيز پاسخ مثبت و يا منفي آنها را براي همکاري دريافت خواهيد کرد. البته هميشه آنها تغييراتي را در فيلمنامه اعمال ميکنند تا تصوير ارائه شده در اين فيلمها، با نظرات آنها انطباق يابد. به هرحال شما ميتوانيد اين تغييرات را اعمال کنيد، با آنها به مذاکره بپردازيد و يا اينکه از همکاريهاي آنان چشمپوشي نماييد.
البته بايد دانست که هميشه يک نماينده پنتاگون به عنوان مشاور نظامي در لوکيشنهاي شما حضور مييابد تا از انطباق فيلم شما با فيلمنامه اطمينان يابد. در صورت عدم رضايت وي، آنها راشهاي فيلم را بازبيني ميکنند و تقاضاي تغيير صحنههاي موردنظر را مينمايند. همچنين شما بدون موافقت آنها قادر به تغيير هيچ يک از بخشهاي فيلمنامه مورد توافق نخواهيد بود. و به خاطر داشته باشيد که سرهنگ ديويد جورجي که يکي از اين مشاوران نظامي است، يکبار تهديد نموده بود که در صورت عدم تأمين رضايتش، نيروهاي نظامي خود را از لوکيشن خارج خواهد کرد. البته پس از آماده شدن فيلم، شما بايد يک نمايش خصوصي را بايد براي مقامات پنتاگون تدارک ببيند. لذا همه مردم ما بايد دريابند که اين فيلمها از سوي مقامات نظامي بازبيني شده است.
در اين مرحله که ساخت فيلم به پايان رسيده، ارتش چه کاري ميتواند در صورت مشاهده وجود يک مشکل انجام دهد؟
اين اتفاق در مورد فيلم رشته اندوه اثر کلينت ايستوود روي داد. در فيلمنامه اين فيلم صحنهاي وجود داشت که يک سرباز آمريکايي به سوي يک سرباز زخمي و بيدفاع کوبايي، آتش ميگشود. مقامات پنتاگون اعلام نمودند که اين صحنه بايد حذف شود، چون يک جنايت جنگي است. لذا کارگردان مجبور به حذف آن صحنه شد. چرا که آنان تهديد نموده بودند که در غير اين صورت، ضمن عدم همکاري، از نمايش فيلم در سينماهاي پايگاههاي نظامي خارج و داخل خاک آمريکا جلوگيري خواهند نمود؛ کاري که ميتواند به نمايش عمومي يک فيلم سينمايي آسيبهايي جدي وارد کند. البته اين اتفاق در گذشته در مورد چند فيلم روي داده است. به هرحال، استيوود که در يک طرح خيرخواهانه کمک به فقرا که با حمايت نيروي دريايي انجام ميگرفت نيز عضويت داشت، با اقدامات تلافيجويانه مقامات پنتاگون روبهرو شد.
براي من اين سؤال مطرح شده که پنتاگون براي کمک به يک فيلم، چه معيارهايي را مدنظر ميگيرد؟
مهمترين فاکتور، کمک نهايي فيلم به برنامههاي استخدام پرسنل موردنياز ارتش است. همچنين آنها به دنبال عقلاني نشان دادن عملياتهايشان هستند، هرچند ارائه اين تصوير خوب، به بهاي تحريف واقعيتها تمام شود. واقعيتهايي که معمولاً بار ارزشي منفي نيز دارند. اين اتفاق در مورد فيلم سيزده روز که تصويري دقيق ولي در عين حال منفي نسبت به بحران موشکي کوبا (که ميتوانست به آغاز جنگ جهاني سوم، منجر شود)، ارائه ميداد، اتفاق افتاد. هنگامي که دو تهيه کننده فيلم پيتر آلموند و کوين کاستنر به مذاکره در مورد فيلمنامه خود و اتفاقات روي داده در کاخ سفيد در دوره رياستجمهوري نيکسون با مقامات پنتاگون پرداختند، آنان خواهان تغيير اتفاقات تاريخي مستندي شدند که نوار صوتي مذاکرات آنها هم موجود است. البته با پاسخ منفي تهيهکنندگان، از کمکهاي ارتش هم خبري نبود.
اما چرا تهيهکنندگان بيشتري از اين رويکرد استقلالطلبانه استفاده نميکنند؟
امروزه بسياري از تهيهکنندگان، ساخت فيلمنامههاي پيشنهادي را تنها منوط به همکاري ارتش ميدانند. چرا که در غير اين صورت، هزينههاي فيلم بسيار زياد خواهد شد. بدين ترتيب ما شاهد يک خودسانسوري سازمان يافته هستيم. همانطور که در مورد فيلم سقوط بلکهاوک اثر ريدلي اسکات که به بررسي جنگ تفنگداران آمريکايي در موگاديشو ميپرداخت، اين اتفاق روي داد.
اما اگر از مسئله حذف جنايات جنگي بگذريم، چه چيزهاي ديگري بايد در فيلمهاي سينمايي ساخته شده با حمايت پنتاگون مورد توجه قرار گيرد؟
آنان هرگز به فيلمهايي که با مشارکت خارجيها تهيه ميشود، کمکي نميکنند. چرا که معمولاً در اين فيلمها، ارتش آمريکا به صورتي ناکارآمد نشان داده ميشود. مثلاً در جريان ساخت فيلم حملات مارس، پنتاگون، حاضر نشد هيچ کمکي به تهيه آن نمايد. همچنين اين فيلمها، بايد فاقد صحنههاي طنزآميز باشد و به همين خاطر آنها از کمک به ساخت روز استقلال خودداري نمودند.
نکته ديگر اين است که آنها به استعمال موادمخدر و يا مصرف مشروبات الکلي در فيلمهاي مورد حمايت ارتش هيچ علاقهاي ندارند. آنان هميشه از شما ميخواهند که اين صحنهها را حذف کنيد. همانند فيلم برهنگان که کارگردان عليرغم وجود بسياري از اين صحنهها در فيلمنامه، مجبور به حذف آنها شد.
شما در کتاب خود، در مورد رويکرد پنتاگون به جلب توجه کودکان نسبت به ارتش با حمايت از ساخت کارتونهايي نظير «باشگاه ميکي موس» و «لاسي»، مطالبي نگاشتهايد. در اين مورد بيشتر توضيح دهيد.
در اين فيلمها، آنان اين رويکرد را مدنظر داشتند که کودکان امروز، سربازان آينده ارتش ايالات متحده خواهند بود. البته در کارتون موش تلوتلو ميخورد هم آنها لوکيشن قصه را بر روي اولين زيردريايي هستهاي ايالات متحده يعني «يواساسناتيلوس»، ساخته بودند. چرا که براساس اسناد موجود، پنتاگون اين کارتون را فرصت مناسبي براي شناساندن نيروي دريايي هستهاي به نسل جديد، ارزيابي نموده بود. البته اهداف ديگري هم نظير شناساندن محيط دوستانه داخل زيردريايي، عدم انتشار هرگونه تشعشع راديواکتيو، وجود غذاهاي خوب و وجود يک سينماي کوچک در داخل کافهترياي زيردريايي از سوي پنتاگون در حمايت از ساخت اين کارتون، وجود داشته است.
همچنين بايد خاطرنشان کنم که مقامات نيروي هوايي، حتي به خاطر جلب بيشتر نوجوانان به فيلمهاي همسو با اهدافشان، با کاهش خشونتهاي موجود در فيلم “The Right Stuff”، آن را از يک فيلم ويژه افراد 17 ساله به بالا به يک فيلم مناسب همه سنين تبديل گردند.
در اين مدت به نظر شما بيشترين تغييرات اعمال شده از سوي پنتاگون در مورد کدام فيلمها انجام گرديده است؟
بيترديد فيلمي به نام حمله هوايي که توسط کاي روث ساخته شد، بهترين نمونه از فيلمهايي اين چنين است. وي که اغلب به عنوان بدترين کارگردان هاليوود نيز شناخته ميگردد، تصميم گرفته بود که فيلمي در مورد جنگهاي هوايي در سالهاي جنگ جهاني دوم و نقش ناوهاي هواپيمابر در آنها بسازد. نقشهاي اول اين فيلم را يک خلبان جوان يهودي و يک خلبان جوان سياهپوست برعهده داشتند. البته هر دو نفر آنها بر روي کشتي در معرض اقدامات نژادپرستانه قرار داشتند.
اما مقامات پنتاگون اعلام نمودند که اجازه ساخت هيچگونه فيلمي با اين مفاهيم را نخواهند داد. لذا بايد اين فيلمنامه تغيير يابد. به علاوه، اعلام نمودند که ما متمايل به همکاري در ساخت فيلمي در مورد جنگ جهاني دوم نيستيم، بلکه شما بايد در مورد هواپيماهاي عصر مدرن فيلم بسازيد. البته وي با اين پيشنهادها مخالفت نکرد و فيلم موردنظر آنها را ساخت. فيلمي که در آن از دو جوان يهودي و سياهپوست و هواپيماهاي ملخي خبري نبود. بدين ترتيب، پس از مشاهده اين اثر، شما بايک فيلم معمولي و کاملاً تحريف شده مواجه ميشويد.
اما شما معتقديد که اين اقدامات، مخالف اصول قانون اساسي ايالات متحده است؟
اين قانون نه تنها به افراد حق آزادي بيان اعطا ميکند، بلکه حتي به دولتها اجازه تعيين چگونگي اين آزادي را نميدهد. اما در دهههاي اخير و به ويژه از آغاز جنگ سرد، دولت ما به خود اجازه هرگونه مداخلهاي را در اين امر ميدهد. همچنين عدم همکاري پنتاگون با فيلمهاي مخالف با خواستههايشان، قطعاً در تباين با اصول قانون اساسي آمريکاست. البته کاري که سالها پيش در جريان ساخت دو فيلم کلاه برههاي سبز اثر جان وين و حمله اثر روبرت آلدريچ از سوي کنگره در مورد لزوم عدم مداخله ارتش در ساخت اين دو اثر روي داد و تا حدودي نيز موفق بود، بايد باز هم تکرار گردد. چرا که فيلمهاي بسياري تنها به دليل خودداري از ارائه کمکهاي لازم از سوي ارتش آمريکا، هرگز ساخته نشدهاند.
در اينجا من ميخواهم نکته مهم ديگري را براي شما بگويم:
سرلشکر جورجي که مشاور نظامي فيلمهاي بسياري بوده است، گفته که يکي از اهداف اصلي اين برنامه، ارائه تصويري مثبت از ارتش در جهت جذب بودجه 500 ميليارد دلاري سالانه ميباشد. چرا که نمايندگان بسياري از اين فيلمها را ميبينند و به خواستههاي ما، رأي مثبت ميدهند. البته مطمئناً بسياري از سربازان ارتش هم به شما خواهند گفت که پس از مشاهده اين فيلمها تصميم گرفتهاند که به ارتش بپيوندند. و به ياد آوريد که پس از اکران عمومي فيلم «اسلحه برتر» بسياري از جوانان و از جمله مسئول کنوني اداره فيلمهاي نيروي دريايي، به مراکز استخدام ارتش، هجوم آوردند. مطمئناً مسئولان ما به کارايي اين روش ايمان دارند و مطمئناً عضويت مردم در ارتش آمريکا و اعزام به مناطق جنگي و کشته شدن آنها تا حدودي با ساخت چنين آثاري مرتبط است.
و سؤال آخر من اين است که آيا اين سيستم روزي تغيير خواهد کرد؟
من معتقدم که اگر مردم ما در مقابل اين اقدامات بايستند، ما شاهد تغييري اساسي خواهيم بود. من معتقدم که آمريکاييهاي واقعي در برابر اين وضعيت ساکت نخواهند نشست. و به خاطر داشته باشيم هنگامي که پرقدرتترين رسانه دنيا در تسخير قويترين ارتش دنيا قرار گيرد، تا تبليغات موردنظر خود را به همه نشان داد، مطمئناً نتيجه نهايي در سينماها و تلويزيونها به قيمت تأثير برروان آمريکاييها تمام خواهد گرديد.
منبع:
www.MotherJones.com
نشريه سياحت غرب شماره 52