اصطلاحات آزادگان در اسارت (1)
منبع : راسخون
عنوان اصطلاح :ابلاغ و ارشاد دشمن
قبل از آغاز عمليات، در مواقعي كه آتش دو طرف سبك تر بود - خصوصاً در مناطق عملياتي غرب كشور كه عوارض طبيعي موجب كم شدن فاصله ما با مواضع دشمن مي شد - در فرصت هايي كه بچه ها به كمين مي رفتند، با نصب بلندگو در نزديك ترين حد ممكن و قرار دادنِ آن به سمت مزدوران و كشيدن سيم آن تا محل استقرار نيروهاي خودي امكان برقراري ارتباط با آنها در پاسي از شب گذشته، كه سكوت نسبي برقرار بود، فراهم مي كردند. بقيه كار هم به عهده بچه هاي عرب زبان خوزستاني و طلبه هاي جواني بود كه عباراتي را به عربي مي دانستند. شب هاي قبل از عمليات، اين ارشاد و اتمام حجت در بعضي از شرايط و نقاطي از خط به غايت مي رسيد. بعدها دشمن با مساعدت منافقان، به تلافي در تلاشي مذبوحانه همين روش را در پيش گرفت.عنوان اصطلاح :يوم الورود
«يوم الورود» به اولين روز ورود برادران آزاده به اردوگاه گفته ميشد كه از ايام به يادماندني در زندگي هر شخص آزاده بود.عنوان اصطلاح :يوم الوداع
معمولاً برادران رزمنده قبلاً در مناطق جنگي با يكديگر آشنا شده بودند، از اين رو وقتي كه به اسارت در ميآمدند بعضاً يكديگر را ميشناختند. اما اكثر برادران فقط در اردوگاه و بعد از اسارت با هم آشنا شدند. و اين آشنايي در غربت، بسيار ارزنده بود. در اين بين، بعثيها نيز بعضاً جابجايي هايي صورت ميدادند و اسراي اردوگاه ها را معاوضه ميكردند و يا آنها را از اردوگاهي به اردوگاه هاي ديگر منتقل ميساختند و آنوقت بود كه وداع و جدايي براي عزيزان آزاده بسيار سخت و حزن انگيز ميشد. به همين دليل روزهاي انتقال برادران به «يوم الوداع» معروف شده بود.عنوان اصطلاح :يوم الممنوع
به طور كلي، بعثي ها فشارهاي مضاعفي روي برادران وارد ميساختند و در بعضي از اوقات سختگيريها و شكنجههاي شديد را اعمال ميكردند. مثلاً ايّام مبارك دهه فجر و محرّم و هفته جنگ و نظاير اينها مشخص بود، اما در بعضي مواقع كه مناسبتي در ايران وجود نداشت، اسرا از شكنجه عراقي ها متوجه ميشدند كه بايد اتفاق مهمي از قبيل عمليات نيروهاي ايران عليه ارتش بعث افتاده باشد. از اين رو آن ايام با پيآمدهايش به «يوم الممنوع» معروف شده بود.عنوان اصطلاح :يوم الريش
رجوع شود به «يوم التيغ».عنوان اصطلاح :يوم الخروج
روزي كه برادران آزاده عراق را ترك كردند و از زندان آزاد شدند «يوم الخروج» نامگذاري گرديد.عنوان اصطلاح : يوم التيغ (يوم الريش)
دشمن بعثي به حدّي از اسلام متنفّر بود كه حتي تحمّل ديدن محاسن برادران آزاده را نيز نداشت، لذا روزهاي دوشنبه و جمعه را به تراشيدن موي سر و ريش اختصاص داده بود. در اين روزها به هر چند نفر از برادران يك تيغ ميدادند تا سر و صورت خود را بتراشند، اما قبل از تحويل دادن تيغها، بيرحمانه به جان اسرا ميافتادند و بعد تيغها را ميدادند و پس از تراشيدن موي سر و صورت، آنها را تحويل ميگرفتند، زيرا همراه داشتن تيغ يا ساير آلات تيز و بُرنده جرم محسوب ميشد. از سوي ديگر، به دليل كُند شدن تيغها بر اثر مصرف زياد، سر و روي همه برادران خون آلود ميشد. به همين دليل اسرا آن روزها را «يوم التيغ» ميناميدند.
عنوان اصطلاح :يوم التنظيف
يكي ديگر از آزارهاي مكرر بعثيها، بهانهجوييهاي بياساس آنها بود. مثلاً روزهاي جمعه را برادران به نظافت اختصاص ميدادند و بعد از تخليه اثاثيه شخصي از آسايشگاه به بيرون، آنجا را تميز ميكردند. اما بعثيها وقتي براي بازديد ميآمدند، ميگفتند كه در اينجا بوهاي نامطبوع ميآيد و بايد دوباره نظافت شود. البته هدف آنها نه نظافت مجدّد بلكه آزار برادران بود. لذا آن روزهاي پرتلاش را برادران «يوم التنظيف» ميناميدند.عنوان اصطلاح :كمد پذيرايي
در اردوگاه كمدي وجود داشت كه در آن انواع لوازم شكنجه نگهداري ميشد. عراقي ها محكوم را ميآوردند و او ميبايست به اجبار خودش يكي از آنها را انتخاب ميكرد. به اين كمد، «كمد پذيرايي» ميگفتند.عنوان اصطلاح :كفش گم كرده
يكي از سربازان عراقي چون دائماً سرش پايين بود و موقعي كه بچّهها به او احترام ميگذاشتند، به پاي آنها نگاه ميكرد تا ببيند آيا پاهايشان را جفت كردهاند يا نه، از اين رو بچّهها ميگفتند انگار او كفش خود را گم كرده و دنبال آنها ميگردد.عنوان اصطلاح : كشتارگاه
نام ديگر اردوگاه 16 تكريت.عنوان اصطلاح : ويژه نامه خبري
در اردوگاه هر ماه توسط برادران مسئول انتشارات، يك «ويژهنامه خبري» تهيه و تدوين ميشد و در ا ختيار بچّهها قرار ميگرفت كه براي اسرا بسيار جالب توجه بود.عنوان اصطلاح : ويزيت زندان
در اردوگاه يك دكتر عراقي بود با اخلاق و خصوصيات منحصر به فرد او بعد از ويزيت، روي نسخه بعضي از برادران مينوشت: «زنداني». اسرا مراجعه به اين پزشك را «ويزيت زندان» ميناميدند.عنوان اصطلاح : وضعيت نوراني
زماني اين عبارت بر زبان جاري ميشد كه يكي از برادران آزاده تحت شكنجه، از زندان انفرادي آزاد ميشد.عنوان اصطلاح : وضعيت قرمزه (قرمزه)
به دليل محدود بودن جوّ اردوگاه و فشار روحي و معنوي بسياري كه از ناحيه بعثيها به برادران آزاده وارد ميآمد، هر وقت كه برادران تصميم به انجام كاري در آسايشگاه داشتند، يك نفر را به نگهباني و ديدهباني ميگماشتند تا آمدن عراقي ها را خبر دهد. او نيز نزديك شدن نگهبان عراقي را با عبارت «وضعيت قرمزه» به ديگران تفهيم ميكرد.عنوان اصطلاح : وحشي
اين نام به مسئولان بعثي اردوگاه اطلاق ميشد كه هر چند وقت يك بار آزادگان را شكنجه مي كردند.عنوان اصطلاح : واكسن ضدّ محرّم
رجوع شود به «آمپول ضدّ عاشورا».عنوان اصطلاح : واكسن ضدّ عزاداري
رجوع شود به «آمپول ضدّ عاشورا».
عنوان اصطلاح : هوشنگ خان
وجود جوّ خفقانِ حاكم بر اردوگاه و حضور جاسوسان در كنار اسرا، هر نوع صحبت پيرامون كشور عراق و شخص ملعون صدام حسين را دشوار كرده بود، زيرا هر حرفي كه درباره شخص صدام زده ميشد، بوي سياست ميداد و از ديد بعثيها صحبتهاي سياسي جرم محسوب ميشد. لذا برادران در چنين مواقعي درباره صدام از نام مستعار «هوشنگ خان» استفاده ميكردند.عنوان اصطلاح : هوا صليبيه
رجوع شود به «آب از نو ميآيد».
عنوان اصطلاح : هوا صليبيه
رجوع شود به «آب از نو ميآيد».
عنوان اصطلاح : هوا تفتيشيه
اين اصطلاح وقتي كاربرد داشت كه بعثيها به منظور تفتيش به سوي آسايشگاه در حركت بودند كه در چنين مواقعي برادران ميگفتند «هوا تفتيشيه».
عنوان اصطلاح : هوا باراني است
وقتي كه سربازهاي عراقي به بهانههاي واهي به اسيري پيله ميكردند و او را مورد ضرب و شتم قرار ميدادند، اسرا به هر كسي كه ميخواست از آنجا رد شود، ميگفتند: «آنجا هوا باراني است». يعني مواظب باش كه به تو گير ندهند و كتك نخوري.عنوان اصطلاح : هميشه موذين
در يكي از اردوگاه هاي عراق سربازي بود به نام جندي شلول وقتي كه او براي بازديد از مكانهاي نظافت شده توسط برادران آزاده در آسايشگاه به آنجا ميآمد، سعي در بي ارزش جلو دادن زحمت برادران داشت. مثلاً در مقابل نظافت عمومي كه برادران در روزهاي جمعه به واسطه جلوگيري از بروز بيماريهاي عفوني داشتند و يا تِي كشيدن مستمر ايشان در هر روز، سرباز مذكور با بيان كلمه «موذين» (بد) يا عبارت «كل استعداد موذين»، «كل سطوح موذين» و «نظافت موذين» قصد بيارزش نشان دادن كار آنها را داشت. از اين رو اسراي اردوگاه او را به نام «هميشه موذين» ميشناختند.عنوان اصطلاح : هم خرج
يكي از كمبودهايي كه در اردوگاه ها عراق كاملاً به چشم ميخورد، عدم وجود مايحتاج عمومي و روزمرّه برادران آزاده بود. البته در اين خصوص جمعي از برادران اتفاق نظر پيدا كرده بودند و حقوق ماهيانهشان را، كه بسيار ناچيز هم بود، يكجا جمع ميكردند و يك گروه را به وجود ميآوردند. در اين گروه يكي مسئول گروه، يكي مسئول خريد و يكي هم مسئول غذا بود و به آنها «هم خرج» ميگفتند.عنوان اصطلاح : هفته رحمت
گاهي وقتها كه غذاها بين آسايشگاهها تقسيم ميشد، مقداري از آن اضافه ميآمد و اسرايي كه در آنجا كار ميكردند، در هر هفته آن غذاي اضافي را به يكي از آسايشگاهها اختصاص ميدادند. به همين دليل آن روز هفته را «روز رحمت» و آن هفته را «هفته رحمت» ميناميدند.عنوان اصطلاح : هذاخََرَبَة
هذا خَرَبَه» (اين كار خرابكار است) اصطلاحي بود كه سربازان چاپلوس و مزدور بعثي بكار ميبردند. هر وقت افسران بعثي در كنار آزادگان قدم ميزدند يا جهت بازديد ميآمدند و يا از اين قبيل ديدارها، سربازان متملّق و چاپلوس، برادران متعهّد و حزب اللهي را نشان ميدادند و ميگفتند: «هذا خَرَبَة»، و از اين طريق ميخواستند براي خود موقعيتي كسب كنند.عنوان اصطلاح : هتل
اسرا به آشپزخانه «هتل» ميگفتند و وقتي از يكي از بچّهها پرسيده ميشد كه كجا ميروي، ميگفت ميروم هتل.عنوان اصطلاح : نه سيّدي
از جمله مقرراتي كه بعثيها در اردوگاه ها تعيين كردهبودند قاعده بله قربان گويي بود كه با روحيه آزادگان ايراني منافات داشت، اما چون آنها در بند اسارت بعثيها بسر ميبردند، چندان هم قدرت مقابله نداشتند. عراقي ها گفته بودند هرچه ما ميگوييم، شما بگوييد «نعم سيّدي»، و برادران آزاده به منظور رهايي از شكنجه و رفع تكليف ميگفتند: «نه سيّدي».عنوان اصطلاح : نمايش اردوگاهي
چنانچه دوستان تصميم داشتند جهت هر چه بيشتر باشكوهتر شدن آيينها و مراسم در مناسبتهاي مختلف برنامهاي هنري داشته باشند، ميبايست در جهت ايفاي يك نقش هنري تلاش ميكردند و در اين خصوص بعد از تلاش و تمرين، اگر نمايش بخوبي اجرا ميشد، در يك فرصت مناسب از نظر كلّ اسراي يك اردوگاه ميگذشت كه به آن «نمايش اردوگاهي» ميگفتند.عنوان اصطلاح : نمايش آسايشگاهي
در خصوص برنامههاي فرهنگي، هر آسايشگاهي اقدام به ارائه نوعي فعاليت فرهنگي ميكرد كه عمدتاً از نظر آزادگان ساير آسايشگاهها ميگذشت. از جمله برنامههاي مورد نظر، اجراي نمايش بود كه در تمام آسايشگاهها روي صحنه ميرفت و از اين رو به «نمايش آسايشگاهي» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : نماز ممنوع
بعد از ورود به اردوگاه مزدوران بعثي اقدام به شكنجه و آزار برادران آزاده نمودند و پس از عبور از تونل مرگ، همگي را در محوّطه حياط اردوگاه جمع كردند و فرمانده عراقي به ايراد سخن پرداخت. او در بين صحبتهايش يادآور شد كه كه خواندن دعا، برگزاري نماز جماعت، خنده با صداي بلند و نمايش ممنوع است. در اين بين برادر آزادهاي پرسيد: نماز چطوره فرمانده عراقي گفت: نماز هم ممنوع! خلاصه از آن روز به بعد اين عبارت ورد زبان سربازان عراقي شد و دائماً ميگفتند: نماز ممنوع!عنوان اصطلاح : نماز سياسي
از آنجايي كه برادران آزاده مورد تهاجم تبليغاتي حزب بعث قرار گرفته و به عنوان كافر و آتش پرست معرفي شده بودند، وقتي كه به نماز ميايستادند، سربازان و درجه داران بعثي ميگفتند شما «نماز سياسي» ميخوانيد.عنوان اصطلاح : نماز زير پتو
در اوايل اسارت، انجام هرگونه فريضه الهي عواقب خطرناك و طاقت فرسايي دربرداشت. به طور مثال،اگر بعثيها كسي را ميديدند كه ايستاده و مشغول خواندن نماز است، او را شديداً شكنجه و آزار ميكردند. به همين جهت برادران، نمازشان را يا نشسته و يا به صورت درازكش زير پتو ميخواندند و اصطلاح «نماز زير پتو» مربوط به چنين نمازي بود كه براي اسرا آشناست.عنوان اصطلاح : نقيب حمّال
سروان نقيب جمال، يكي از افسران بعثي، فرمانده اردوگاه 12 تكريت بود. او به دليل آنكه در فرمانبرداري و نوكري افسران عالي رتبه و مافوق خود، گوي سبقت را از ديگران ربوده بود، به «نقيب حمّال» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : نقاشي تصوير امام
برادران آزاده براي تجليل از مناسبتهاي مرسوم در كشور جمهوري اسلام ايران در اردوگاه نيز برنامههايي تدارك ميديدند. در همين رابطه، يكي از برادران جهت باشكوهتر شدن برنامه مربوطه، تصوير حضرت امام (ره) را ترسيم نموده كه متأسفانه بعثيها متوجه موضوع شدند و او را بعد از شكنجه و آزار به هفت سال زندان محكوم كردند.عنوان اصطلاح : نعلين
اين واژه به معناي دمپايي بود كه سالي يك بار بين برادران آزاده توزيع ميشد.عنوان اصطلاح : نردبان بشكهاي
يكي از مسائل مهمي كه بعثيها اهميتي براي آن قائل نبودند بهداشت بود. لذا برادران براي رعايت بهداشت و نظافت جاهايي كه دور از دسترس قرار داشت، دو بشكه را روي هم ميگذاشتندو دو نفر از طرفين، آن را نگه ميداشتند ونفر سومي هم روي بشكه ميرفت و محل مورد نظر را تميز ميكرد. از اين رو اين بشكهها به «نردبان بشكهاي» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : نذر صلوات
اعتقاد و پايبندي شديد برادران آزاده در اردوگاه و انجام مراسم دعا و ساير فرايض ديني موجب گشايش كارها ميشد، بخصوص آنكه در بعضي از موارد از قبيل درخواست شفاي عاجل براي بيماران و مجروحان آزاده و رهايي عزيزان تحت شكنجه و خواري و ذلّت براي بعثيها دست به دعا برميداشتند و صلوات نذر ميكردند چون كه نذر صلوات گرهگشا بود. ختم هر نذر، يكصد صلوات بود.عنوان اصطلاح : نحن اقويا بالاشعور
عراقي ها شعاري ميدادند كه ميگفتند: «نحن اقويا بلاغرور و مستضعفون بلاضعف» و اسراي ايراني براي تمسخر ميگفتند: «نحن اقويا بلاشعور».عنوان اصطلاح : نانت خميره سيّدي
راديوي عربي عراق سرودي پخش ميكرد كه در آن شعري با همين وزن خوانده ميشد. لذا اسرا هم براي شوخي و تمسخر آن سرود، جمله «نانت خميره سيّدي» را باب كرده بودند.عنوان اصطلاح : نانت خميره سيّدي
راديوي عربي عراق سرودي پخش ميكرد كه در آن شعري با همين وزن خوانده ميشد. لذا اسرا هم براي شوخي و تمسخر آن سرود، جمله «نانت خميره سيّدي» را باب كرده بودند.عنوان اصطلاح : نان راديويي
اسراي هر اردوگاه به طريقي با سايرين ارتباط داشتند و از يكديگر كسب خبر ميكردند و يا اخبار را به نحوي براي ديگران ارسال ميداشتند. يكي از آن راهها قرار دادن كاغذ خبري كه محتوياتش از راديو دريافت شده بود، در ميان نانهاي صمّون و ارسال آن به اردوگاه ها بود. اين شيوه به هنگام ارسال نان به اردوگاه موصل 4 اعمال شد، اما معلوم نبود كه آن نان به دست چه كسي خواهد افتاد. به هر حال موقع خوردن، اسير متوجه ميشد كه نان بسيار با بركتي بوده و بالاخره اخبار را در اختيار همگان قرار ميداد. به اين قبيل نانها «نان راديويي» ميگفتند.عنوان اصطلاح : نان آقا (سيّد صمّون)
از آنجا كه بعثيها ازدادن هر نوع امكانات به اسرا دريغ ميكردند، برادران آزاده هميشه و براي همه چيز در مضيقه بودند. در اين بين يك نگهبان كُرد در اردوگاه بود به نام سيّد صمّون كه شبها در آسايشگاهها به كساني كه از شدّت گرسنگي ضعف داشتند نان ميداد و به همين دليل در بين برادران آزاده به «نان آقا» يا «سيّد صمّون» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : نامه سياسي
در اردوگاه هاي عراق همه چيز تحت كنترل بعثيها بود. از جمله مسائلي كه شديداً كنترل ميشد، نامه برادران آزاده بود. به طور مثال اگر كسي در نامهاش از ضربالمثلهاي ايراني استفاده ميكرد، افسر عقيدتي سياسي بغداد نگارنده را احضار و روانه زندان ميكرد. چنين نامههايي را بعثي ها نامه سياسي ميدانستند. مثلاً يك بار برادر آزادهاي براي خانوادهاش نوشته بود نامه بدون عكس مثل آش بينمك است. افسر عقيدتي سياسي هم بعد از كنترل نامه، صاحب آن را احضار كرده و گفته بود: خوب، حالا نامه سياسي مينويسي خلاصه در همين رابطه آن برادر آزاده را به بيست روز زندان در سلول انفرادي محكوم كردند تا ديگر نامه سياسي ننويسد.عنوان اصطلاح : ناخلف
اين نام به سرباز خلف اطلاق ميشد. او سرباز سي و پنج سالهاي بود كه در سال 65 مسئول آسايشگاه 4 قاطع 1 كمپ 10 بود. وقتي كه مست ميكرد، از هيچ آزاري رويگردان نبود و پير و جوان و سالم و مجروح برايش فرقي نداشت، به همين دليل به «ناخلف» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : ميني زاغي
در اردوگاه هاي عراق بر اثر شدّت شكنجه بعضاً افرادي بودند كه به دليل ضعف جسمي و تا حدّي ضعف ايمان براي عراقي ها جاسوسي ميكردند. از آن جمله ميتوان به شخصي معروف به «رضا زاغي» اشاره كرد كه براي مدت كوتاهي توانسته بود نوجوان شانزده سالهاي را به انحراف كشاندو او را همدست خود سازد و به همين دليل آن نوجوان به «ميني زاغي» معروف شده بود. البته پس از اينكه به همّت برادران غيور و باايمان و متعهّد، رضا زاغي يك گوش خود را از دست داد، درس عبرتي براي ديگران و از جمله براي «ميني زاغي» شد.عنوان اصطلاح : ميني بوس چپ كرده
به برادراني كه در ميدان جنگ از ناحيه پا و لگن مجروح شده بودند و لنگان لنگان راه ميرفتند، به شوخي و براي خنده، عنوان «ميني بوس چپ كرده» داده شده بود.عنوان اصطلاح : ميخ طويله
يكي از سربازان عراقي چون اغلب هنگام ايستادن، كمتر جابجا ميشد و مثل ميخ ميايستاد، از اين رو به «ميخ طويله» معروف شده بودعنوان اصطلاح : مكينه حلاّقه
اين نام به ماشين اصلاح اطلاق ميشد كه به دليل كمبود آن، برادران متقاضي سلماني ميبايست ساعتها در نوبت ميايستادند.عنوان اصطلاح : مكسور يا صدام
در يك سرود عربي كه از راديو پخش ميشد، خوانندهاش خطاب به صدام ميگفت «منصور يا صدام»، و لذا اسرا اين عبارت را عوض كرده بودند و ميگفتند «مكسور يا صدام» يعني شكسته باد صدام.عنوان اصطلاح : مَكتَبَه
«مكتبه» (كتابخانه) مكاني بود كه در اواخر دوران اسارت، عراقي ها در بعضي از اردوگاه ها داير كرده و در اختيار اسرا قرار داده بودند. در اين كتابخانه قرآن و كتابهاي داستان و بعضي از كتب درسي كه به زبانهاي مختلف بود، نگهداري ميشد و يك نفر هم به انتخاب ساير برادران، مسئول آنجا بود كه البته به دليل محدود بودن كتابها، موظف بود تحويل نوبتي آنها به ساير آسايشگاهها بود.عنوان اصطلاح : موصل 5
رجوع شود به «قبرستان گمنام»عنوان اصطلاح : موش خوار
يكي از سربازان عراقي خود را كماندو ميناميد و ميگفت در دوران آموزش كماندويي، غذايش مار و موش بوده است. او ميگفت به خاطر اين موش ميخورديم كه سنگدل و قسيالقلب شويم. حتي در همين رابطه يك روز بچّهها موشي را كشته و لاي سيم خاردار انداخته بودند. او كه شنيده بود اينجا موش پيدا شده است، دوان دوان آمد و گفت آن موش را بدهيد تا من بخورم. به همين جهت اسرا به او «موش خوار» ميگفتندعنوان اصطلاح : مهماني آسايشگاهي
يكي از عوامل اتحاد و همبستگي در اردوگاه ارتباط بيشتر بود كه در اين خصوص برادران آزاده با ترتيب دادن مهماني گروهي، دوستي خود را تحكيم ميبخشيدند، به اين ترتيب كه يك روز شيرازيها، آذربايجانيها را به ميهماني ناهار دعوت ميكردند و بالعكس، و اين شيوهاي بود در جهت حفظ ارتباط و تبادل اخبار و به «مهماني آسايشگاهي» معروف بود.عنوان اصطلاح : مُهرسايي
در اردوگاه هاي عراق از آنجا كه انجام فرايض ديني ممنوع بود، هيچ كدام از برادران اسير مُهر نماز نداشتند، لذا بعد از پيدا كردن تكّه سنگ پاكي، آن را آنقدر ميساييدند تا به شكل دلخواه در بيايد و به اين عمل «مُهرسايي» ميگفتند.عنوان اصطلاح : مُهرسازان
رجوع كنيد به «صنعت مقدس».عنوان اصطلاح : مهد علم و ادب
اين نام را برادران جهت تمسخر و مزاح به كشور عراق داده بودند.عنوان اصطلاح : منديل
به زير پيراهنهاي سفيدي كه هر شش ماه يك بار بين برادران توزيع ميشد، «منديل» ميگفتند.عنوان اصطلاح : ملابس
«ملابس» به كلّيه لباسهاي يك شخص گفته ميشد.عنوان اصطلاح : مِقراض
«مِقراض» به معناي قيچي است. داشتن اين وسيله در اردوگاه شديداً ممنوع بود و از اين رو فقط در اختيار خيّاط و سلماني قرار داشت.عنوان اصطلاح : مفتي آسايشگاه
روزي يك سروان عراقي با دبدبه و كبكبه وارد آسايشگاه شد و ستوان ناظم كه يكي ديگر از افسران بعثي بود، گزارش خود را با معرفي برادران شكنجه شده آغاز كرد: اين مسئول نماز، آن يكي مسئول اذان، او عامل فتنه و خرابكاري و اين يكي هم مسئول ارشاد و مفتي آسايشگاه است. از اينكه مسئول ارشاد عنوان «مفتي» گرفته بود همه خنديدند، لذا از آن روز به بعد همه او را «مفتي آسايشگاه» صدا ميزدند.عنوان اصطلاح : مفتي آسايشگاه
روزي يك سروان عراقي با دبدبه و كبكبه وارد آسايشگاه شد و ستوان ناظم كه يكي ديگر از افسران بعثي بود، گزارش خود را با معرفي برادران شكنجه شده آغاز كرد: اين مسئول نماز، آن يكي مسئول اذان، او عامل فتنه و خرابكاري و اين يكي هم مسئول ارشاد و مفتي آسايشگاه است. از اينكه مسئول ارشاد عنوان «مفتي» گرفته بود همه خنديدند، لذا از آن روز به بعد همه او را «مفتي آسايشگاه» صدا ميزدند.عنوان اصطلاح : مطبخ
مطبخ اردوگاه علاوه بر آنكه محل پخت و توزيع غذا بود، مكاني براي كسب و يا رد و بدل كردن اطلاعات مهم نيز به شمار ميآمد و با وجود اينكه هر روز حدود ده دوازده نفر از برادران جهت بيگاري به آنجا ميرفتند، به واسطه كسب اطلاعات و اخبار، آن مكان براي اسرا از اهميت خاصي برخوردار بود. عنوان اصطلاح : مشت حوالهايدر بهداري اردوگاه ها به هنگام عمل جراحي و يا در حين عمل جرّاحي يكي از شيوههاي ساكت كردن بيماران مجروح، وارد ساختن چند ضربه مشت بود. البته اين عمل بيشتربه اين دليل بود كه داروي بيهوشي موجود نبود و پزشكان عراقي در چنين وضعي حتي بدون بي حسّي، دست به انجام عمل جرّاحي ميزدند. در اين بين اگر كسي از شدّت درد داد و فرياد ميكرد، چندين مشت به او ميزدند تا ساكت شود، لذا اين مشتها به «مشت حوالهاي» معروف شده بود.
عنوان اصطلاح : مسابقه قرائت و ترجمه
در مسابقات قرائت قرآن، هيأت ممتحنه از يكي از شركت كنندگان درخواست قرائت قسمتي از يك سوره را ميكرد و پس از قرائت سوره مورد نظر، ديگري آن را از عربي به فارسي بر ميگرداند. آنگاه جمعي ديگر از برادران همان آيات را به زبانهاي آلماني، انگليسي، فرانسه، تركي و ايتاليايي ترجمه ميكردند. البته در اين خصوص هيأت خاصي بر ترجمه هر زبان نظارت داشت و برنده را تعيين ميكرد و جوايزي نيز به برندگان تعلّق ميگرفت كه عبارت بود از صابون، تيغ و مسواك.عنوان اصطلاح : مسئول كارهاي داخلي
قبل از رسيدن بچّهها به تونل وحشت، يك سرباز بعثي با هيكلي درشت و سبيلهايي بلند و چهرهاي خشن جلو درِ اتوبوس ميايستاد و با مشت و لگد اسرا را نيمه جان ميكرد و تازه بعد از پذيرايي او، برادران وارد تونل وحشت ميشدند و اين در حالي بود كه ضربات سرباز مزبور توان دويدن و عبور سريع را از آنها سلب كرده بود. از اين رو به او «مسئول كارهاي داخلي» ميگفتند.ادامه دارد .....
منبع: سایت نوید شاهد
/س