آنها چرا فرار می کنند ؟
روانشناسی پهلوی ها
1. روحیه دیکتاتورى ؛
2. فقدان اعتماد به نفس ؛
3. بلند پروازى ؛
از منظر روانشناسى، هنگامی که قدرت استدلال در فرد ضعیف باشد، او بیشتر تمایل به مسائل کمّى، ظاهری و سطحی دارد. چنین نگرشی در 37 سال سلطنت محمدرضا، به چشم میخورد. تکیه بیش از حد به غرب و جلب نظر آمریکا به هر قیمت، برای حمایت از خود، خرید تسلیحات انبوه، برپایی مراسم و جشنها و بذل و بخششهای فراوان، همگی ناشی از چنین نگرشی در شاه بود. آمریکا نیز به این حالت شاه دامن میزد. شاه، مبالغ زیادی به روزنامهها و مجلات خارجی باج میداد؛ تا در وصف او بنویسند و انتقادی از حکومت او به عمل نیاورند. فریدون هویدا، در کتاب سقوط شاه می نویسد: «توهمات عظمتگرایانه شاه به قدری او را از حقایق دور ساخته بود که حتی سازمان «سیا» نیز ضمن گزارش محرمانهای در سال 1976/1355ش. شاه را به عنوان مردی که خطرات ناشی از عقده خود بزرگبینی او را تهدید می کند، توصیف کرده بود».8 اشتیاق و تمایل زیاد به تملق و چاپلوسی و تعریف از وی نیز سبب می شد که وی درک صحیحی از حقایق جامعه نداشته باشد و واقعیات کشور را به خوبی نشناسد.
4. بی اعتقادی مذهبى ؛
فرح پهلوی در مصاحبه با رادیو لسآنجلس، درباره مذهب شاه و اعتقادات مذهبی او می گوید: «شاه، اعتقادات مذهبی نداشتند و به خصوص در این سالهای آخر حکومتشان، مرتباً مورد مدح و چاپلوسی قرار میگرفتند و به شدت، بیدین شده بودند و حتی بدشان نمیآمد که توصیه امیرعباس هویدا را به کار ببندند [هویدا از شاه خواسته بود تا رسمیت دین اسلام را لغو و به بهاییان اجازه فعالیت گسترده بدهد]؛ اما از مردم، به شدت میترسیدند و وحشت داشتند که مردم علیه ایشان دست به شورش بزنند. به همین خاطر، از هویدا خواستند تا دولت در خفا، وسیله رشد بهاییان را فراهم کند»9 و تنها در مواقع خطر، ترس و تهدید و برای فریب تودههای مردم، به مذهب متوسل میشود؛ در روز عاشورا، روی صندلی در مسجد مینشست و یا لباس احرام میپوشید و به زیارت کعبه میرفت و یا در حرم مطهر امام رضا علیهالسلام حاضر میشد و زیارت میکرد. هنگامی که به مسافرت میرفت، روحانی دربار، او را از زیر قرآن عبور میداد و در موارد متعدد، اظهار می کند که از الهامات مذهبی و حمایت ائمهعلیهم السلام برخوردار است.10
5. فساد و هوسرانى ؛
علاوه بر مفاسد اخلاقى، خاندان پهلوى، عقده و حرص و ولعی سىر ناشدنى، در جمع ثروت داشتند. شاه به بهانههای مختلف، هر روز بر ثروت، املاک و کاخ های خود و اطرافیانش، در داخل و خارج، می افزود. «بنیاد پهلوی» با استفاده از موقعیت و اقدامات غیرقانونی خود، نظیر کازینوهای قماربازی و کابارهها، رانتخواری و استفادههای انحصاری از امکانات، معاملات، صنایع و وامها، مواد مخدر، قاچاق عتیقه و...، منابع مالی سرشاری را عاید خانواده پهلوی نمود.13 مطبوعات آمریکایى، اموال و دارایی شاه را تا 35 میلیارد دلار برآورد کردهاند. اشرف پهلوی نیز توانست از راههای غیرقانونی و سوء استفاده از موقعیتش، یکی از «ثروتمندترین افراد خاندان پهلوى و از سرمایهداران بزرگ جهان» شود و اکنون نیز در نیویورک، پاریس، رم، مونتکارلو و چند نقطه دیگر جهان، اقامتگاههای مجلل و باشکوه دارد.14
حیف و میل گسترده بیتالمال و جشن های 2500 ساله شاهنشاهی که بیش از سیصد میلیون دلار هزینه دربر داشت، با ولخرجیها و اتلاف بیحد و حصر سرمایههای ملی کشورمان، در حالی انجام شدند که متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ، در فقر و فلاکت و تنگدستی به سر میبردند و در اکثر شهرها و روستاهای کشور، اثری از وسایل اولیه و مقدماتی یک زندگی ساده برای عامه مردم، وجود نداشت15 که ثریا، در توصیف آنها مینویسد: «محلات جنوب شهر[ تهران] با جویهای سرباز که آب کثیف آن، پس از عبور رختشوی خانهها و آلوده شدن به کثافات ولگردان و سگها، به مصرف خوراک مردم میرسد، بچههای مفلوج، زنان و پیرمردان گرسنه، گل و لای کوچهها که خانههایشان شباهتی به خانه ندارد، محلاتی که فقر کامل بر آنها حکمفرماست و توان شکایت نیز ندارند».16
فساد اخلاقى، تکبر و تفرعن، فساد جنسى، فساد مالی و فساد دینی که با ظهور رژیم پهلوی همزاد دربار بود، تمام تار و پود دربار را در نوردیده، با ایجاد بدبینى، بی اعتمادی و نارضایتی های گسترده، مردم مسلمان ایران را سخت به عکسالعمل واداشت. به گفته ژان لوروریه، روزنامهنگار فرانسوى، « اگر در کوچه و خیابان از ایرانیان بپرسید که چرا رژیم را مورد انتقاد و سرزنش قرار میدهند و جواب آنها را جمع کنید، فساد و انحطاط اخلاقی رژیم، در ردیف اول پاسخ آنها خواهد بود».17
6. فقدان پایگاه مردمى ؛
در حکومت پهلوى، مردم و نهادهای مردم سالار، کوچکترین جایگاهی نداشتند، شاه می کوشید طی دوران حکومت 37 ساله خود، با تکیه بر پول نفت، ارتش 700 هزار نفرى، دستگاه های مخوف امنیتى، همانند ساواک، ایجاد حکومت ترور، وحشت، شکنجه، اعدام و سرکوب گسترده و بیرحمانه مخالفین، منحصر نمودن قدرت و امکانات کشور به گروهی خاص، مانند شبکه هزار فامیل و بهرهمندی از حمایت بی دریغ بیگانگان، به طور دائم، کنترل خود را بر جامعه و سیاست ایران، افزایش دهد. به این ترتیب، بحران سیاسی در سراسر کشور، به خاطر تجمع نارضایتیهای مردم، کنترل و سرکوب شدید، تمرکز گرایی بیش از حد، مبارزه علنی با اسلام و اعتقادات مذهبی مردم، رواج ابتذال و بی بندبارى، فقدان بحث و آزادی سىاسى و احساس عمومی این مسئله که فساد و عدم کارآیی حکومت، به نحو غیر قابل تحملی فزونی گرفته، فراگیر شد.19
7. بیگانه پرستى و وابستگى ؛
رژیم شاه در جنبه های مختلف سىاسى، اقتصادى، فرهنگى، امنیتی و نظامى، به آمریکا و غرب پیوند خورده بود و در راستای تأمین منافع بیگانگان، بدون توجه به فرهنگ، نیازها و شرایط موجود در داخل کشور، تنها مجری سیاستهایی بود که بیگانگان به اسم مدرنیزاسیون، برای تحقق اهداف و منافع خود به شاه دیکته میکردند و به صورت طبیعى، اجرای این برنامه ها، نه تنها نتوانست کشور را به سوی پیشرفت و خودکفایی سوق دهد، بلکه با ایجاد مشکلاتی در ابعاد مختلف، باعث عقب ماندگی هرچه بیشتر آن گردید.
نداشتن برنامه مشخص اقتصادى، تک محصولی شدن اقتصاد و وابستگی به صادرات نفتى، رشد سرمایهداری در دامان امپریالیسم، نابودی کشاورزى، افزایش وابستگی در بخش صنایع مصرفى، سطح بالای بیکاری و کم کارى، سطح نازل درآمد سرانه، سطح پایین بهرهورى، وضع بد بهداشت همگانى، بی اعتنایی به علم و مراکز علمی و تحقیقاتى، بی توجهی به بازسازی زیرساختهای اقتصادى و رشد و توسعه کشور، ایجاد تأسیسات نظامی وابسته، اجرای سیاست ریخت و پاش و ولخرجی های سرسامآور شاهانه در امور مبتذل، توزیع ناعادلانه درآمدهای ملى، تشدید فاصله طبقاتى، هجوم بی رویه روستاییان به شهرها و گسترش شهرنشینى، گسترش فرهنگ مصرفى، حاکمیت بیچون و چرای انگلیسیها و امریکاییها در چرخه فعال و مفید اقتصادى، از پیامدهای برجسته مدیریت فاسد، بی کفایت و ناکارآمد این دوران و برنامه های مدرنیزاسیون غربی بود و نتایج سىاست های اقتصادى زمان شاه به گونهای شد که ایران با این که تا آن زمان در بسیاری از مواد غذایی خودکفا بود، به یکی از واردکنندگان مواد غذایی تبدیل شد و نیروهای کار فراوانی به صورت بیکار به شهرهای بزرگ مهاجرت کردند و یا این که جنون مفرط نظامیگری شاه به گونهای بود که بودجه نظامی ایران که در سال 1350ش. در حدود صد میلیارد ریال بود، در سال 1355ش. به 8/566 میلیارد ریال افزایش پیدا کرد. این رقم، بیانگر رشد سرسامآور نظامیگری برای ایفای نقش ژاندارمی ایران برای آمریکا در منطقه و نشان دهنده نابودی درآمدهای ملی و بیماری قدرتطلبی شاه است.23
در زمینه فرهنگى نیز با به کارگیری نیروهای بهایی، صهیونیستی و افراد لائیک در مصادر قدرت، ترویج ارزشهای منحط غربی در زمینه فساد و بی بندباری تحت عنوان آزادی زنان، ترویج پوشاک، موسیقی و هنر غربى، تغییر در الگوی مصرفى، تضعیف ارزشهای مذهبی و ملى، بها ندادن به شخصیت و کرامت والای انسان و مبارزه با آزادیهای انسانی، سىاسى، توهین به اعتقادات مذهبی مردم و مخالفت با دین و شعائر مذهبی - مثل حجاب، روحانیت و عزاداری و - عرصه فرهنگى کشور، صحنه تاخت و تاز بیگانگان و عوامل غربزده شد.24 خاندان پهلوى که اساس قدرت و حکومت خود را مدیون بیگانگان میدانست، نه تنها در زندگى، بلکه در مردن نیز بیگانهپرست بود. از این رو، محمدرضا پس از فرار از ایران، همانند پدرش رضاشاه، در خارج از کشور به حیات سراسر خیانت بار خود پایان داده تا اوج بیگانهپرستى، وابستگی و حقارت این خاندان را در مقابل بیگانگان، به اثبات برساند.
8. ترس و فرار ؛
ربع پهلوی فرارى
رضا پهلوی که خودش را رضا شاه دوم و شاهنشاه ایران میداند، با دارابودن صفات و ویژگی هایی مانند فساد اخلاقى و مالی، خیانت به ملت، بیگانه پرستى، ترس و بزدلى، روی پدران خویش را سفید نموده است.28 احمدعلی مسعود انصارى، مسئول سابق امور مالی رضا پهلوی در خارج از ایران مینویسد: «در سال 1986م. چندتن از دوستان از طریق نیکسون و یارانش به فکر پیادهکردن طرحی ضربتی برای به دست گرفتن حکومت ایران افتادند؛ نخست به دیدار نیکسون رفتند. با حمایت جان کانلی و جمعی از مقامات نظامی امریکا، طرحی با عنوان کیش تهیه شد. بر طبق طرح، قرار بود که با حمایت نیروهای امریکا در منطقه، رضا، غافلگیرانه در جزیره کیش پیاده شود و به جمهوری اسلامی اعلام جنگ کند. این طرح... را با رضا در میان گذاشتند. وی بیآنکه در مورد طرح و جزئیات و اهدافش بپرسد، اولین سؤالی که مطرح کرد، این بود که خوب برای فرار چه فکری کردهاید و اگر موفق نشدیم، چگونه میتوانم از آن جا فرار کنم؟ به او گفتند: قربان! شما قرار است بروید ایران را بگیرید و از همین حالا به فکر فرار و نجات جان خودتان هستید؟ بدین ترتیب، بار دیگر طرحی قبل از اجرا، در مرحله اولیه خود عقیم ماند؛ البته کسانی که با روحیه پدر وی آشنا هستند، میدانند که او هم همین خصوصیت را داشت... پهلوی ها علاوه بر خسّت، عموماً نمکنشناس و ضمناً ترسو هستند. از آدمهای فاسد هم خوششان میآید و محبتی نسبت به آدمهای سالم ندارند. مردم را هم داخل آدم حساب نمیکنند. عموماً هم خارجیپرست هستند و در برابر خارجى، بهگونه عجیبى، مرعوب و مجذوبند و اگر یک ایرانی درباره مسئلهای هزار دلیل منطقی بیاورد، به مجردی که یک نفر خارجی اظهارنظر غیرمنطقی درباره آن مسئله بکند، آنها تمام استدلال شما را فراموش میکنند و فقط به همان نظر خارجی میچسبند. نمکنشناسى، یکی از خصوصیات آنها بوده و هست».29
به خاطر این ویژگی ها، ربع پهلوی نیز همواره مورد حمایت مالی و تبلیغاتی گسترده آمریکا و انگلیس و سازمانهای جاسوسی آنان بوده، از هر فرصتی در زمینه خدمت به بیگانگان و خیانت به ملت قهرمان ایران، استفاده می کند؛ هر چند تلاش های بیهوده او در مجامع کشورهای اروپایی و آمریکایى، برای تغییر نظام مقتدر و مردمی جمهوری اسلامی و توصیه هایی که به سىاستمدران این کشورها در زمینه کوتاه نیامدن در مسئله هستهاى، اعمال تحریمهای بیشتر، قطع روابط سىاسى و اقتصادى با ایران،30 امیدواری به حمله نظامی و منصرف کردن آمریکا از مذاکره با ایران و طرفداری از دموکراسی و آزادیخواهی دارد، نشان دهنده خیانت و بیگانهپرستی او و همواره سوژهای برای تمسخر و استهزای وی توسط همگان بوده است؛ چنان که خود وی نیز اقرار کرده که «هیچ کس ما را آدم حساب نمیکند».31
پی نوشت ها :
1. روزنامه کیهان، شنبه 2 آذر 1387، ص 2.
2. اشاره به جمله معروف تدا اسکاچپل، یکی از نظریه پردازان انقلاب های جهان است که در مقاله دولت تحصیلدار و اسلام شیعی در انقلاب ایران می نویسد: «اگر در دنیا تنها یک انقلاب، آگاهانه ساخته شده باشد، آن، انقلاب ایران است».
3. علی شریعتمدارى، روانشناسی تربیتى, انتشارات مشعل، اصفهان 1364، ص216.
4. حسن فراهانى، روانشناسی شخصیت محمدرضا پهلوى، باشگاه اندیشه به نقل از کتاب سقوط، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سىاسى.
5. ر.ک: ماروین زونیس، شکست شاهانه، ترجمه عباس مخبر.
6. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، موسسه مطالعات و پژوهشهای سىاسى، ص32.
7. امیر اسدالله علم، گفتوگوهای خصوصی من با شاه، طرح نو، تهران، ج1، ص 71.
8. فریدون هویدا، سقوط شاه، انتشارات اطلاعات، تهران 1373، ص 156؛ ر.ک: سقوط (مجموعه مقالات بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی)، مؤسسه مطالعات و پژوهش های سىاسى، تهران 1384، ص 307.
9. رادیو 24 ساعته لس آنجلس، 21/11/1378؛ هفته نامه پنجشنبه، سال سوم، شماره 95، ص11.
10. ر.ک: محمدرضا پهلوى، مأموریت برای وطنم، ج6، ص 87 - 89؛ اوریانا فالاچى، مصاحبه با تاریخ سازان جهان، انتشارات جاویدان، ج2، ص292 - 294.
11. تاجالملوک، آیرملو، انتشارات بهآفرین، تهران1380.
12. ر.ک: روانشناسی شخصیت محمدرضا پهلوى.
13. برای آگاهی بیشتر از اموال بنیاد پهلوی مراجعه کنید به گراهام، رابرت؛ ایران سراب قدرت، ترجمه فیروزه فیروزنیا، کتاب تهران، 1358، ص 204- 208.
14. ر.ک: روحالله حسینیان، فساد دربار.
15. ر. ک: جشن های 2500 ساله شاهنشاهى، موسسه مطالعات و پژوهش های سىاسى.
16. ثریا اسفندیارى، کاخ تنهایى، ترجمه نادعلی همدانى، نشر مترجم، تهران1370، ص 133.
17. لوروریه، ژانلوروریه، ژان؛ و احمد فاروقى، ایران برضد شاه؛ ترجمه مهدی نراقى، انتشارات امیرکبیر، تهران 1358، ص 103.
18. ر.ک: اصغر حیدرى، جُبن ذاتی پهلویها، نشریه زمانه، 17/11/84.
19. جمیله کدیور، رویارویی انقلاب اسلامی و آمریکا، اطلاعات، تهران 1374، ص 40.
20. گازیوروسکى، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ص 28.
21. ماروین زونیس، شکست شاهانه، ص 305.
22. سیروس پرهام، انقلاب ایران و مبانی رهبری امام خمینى، انتشارات امیرکبیر، تهران 1357، ص 26.
23. ر.ک: حجت سلیمان دارابى، انقلاب اسلامی برای ایران چه کرد؟، مجله 15 خرداد، شماره 2.
24. محبوبه صدیقى، نگاهی به پدیده نوسازی در عصر پهلوى، مجله الکترونیکی دوران، شماره 34، شهریورماه1387؛ محمد باقر حشمت زاده، چارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب اسلامی در ایران، ص 343.
25. ثریا اسفندیارى، کاخ تنهایی (خاطرات ثریا اسفندیارى)، ترجمه: امیرهوشنگ کاووسى، نشر البرز، تهران، چاپ سوم، ص197.
26. حسینقلی سررشته، خاطرات من، نویسنده، چاپ اول، تهران 1367، ص108.
27. سى. ام وودهاوس، شرح عملیات چکمه (اسرار کودتای 28 مرداد)، ترجمه نظامالدین بندرى، نشر راهنما، چاپ دوم، تهران 1368، ص77 و 84.
28. ر.ک: جُبن ذاتی پهلوی ها، اصغر حیدرى، نشریه زمانه؛ به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامى.
29. احمدعلی مسعود انصارى، پس از سقوط (سرگذشت خاندان پهلوى در دوره آوارگی)، موسسه مطالعات و پژوهشهای سىاسى، چاپ اول، تهران 1371، ص243-244.
30. روزنامه لوموند، چاپ پاریس دیروز، شنبه 31 شهریور 1386.
31. گفتوگوی رضا پهلوی با رادیو زمانه؛ به نقل از روزنامه کیهان، 10/9/1387، ص 2.
/خ