چکیده :
یکی از اهداف بزرگ انبیای الهی و به ویژه پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله احقاق حق و برپایی عدالت بوده است. اسلام در راستایکرامت انسانی و عدالت اجتماعی برای تمامی افراد ، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، حقوقی قائل است. این حقوق به طور متقابل در ارتباطات افراد با یکدیگر و با حکومت جاری است. سیره پیامبر صلی الله علیه وآله به ویژه در مدینه و با تشکیل حکومت نشان دهنده آن است که حتی در صورت غلبه بر دشمن و پیروی اکثریت جامعه از ایشان، باز هم حقوق اقلیت غیر مسلمان را به رسمیت شناخته و به پیروان خویش با تأکید و جدیت رعایت حقوق اقلیت را توصیه میکردند و تاریخ نشان میدهد که گروههای اقلیت آزادانه در جامعه زندگی کرده و نه تنها بر پذیرش دین جدید الزام نمیشدند که گاه مباحثات اعتقادی نیز در حضور مسلمانان با پیامبر داشته و با انگیزه به چالش کشیدن پیامبر صلی الله علیه وآله با ایشان احتجاج میکردند. در این مقاله برآنیم تا پس از بررسی مبانی و اصول رفتاری پیامبر در حکومت ، به ویژه اصولی که در ارتباط با حقوق اقلیتها در عرصههای مختلف است ، به بررسی حقوق اقلیتها در آن عرصهها بپردازیم. بدیهی است که رفتار فردی ایشان با افراد و گروهها نیز به عنوان حاکم کشور اسلامی میتواند در این امر از اهمیت خاصی برخوردار باشد.
کلمات کلیدی : حکومت نبوی، حقوق اقلیتها، عدالت اجتماعی، آزادی، سیره نبوی.
یکی از اهداف بزرگ انبیای الهی و به ویژه پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله احقاق حق و برپایی عدالت بوده است. اسلام در راستایکرامت انسانی و عدالت اجتماعی برای تمامی افراد، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، حقوقی قائل است. این حقوق به طور متقابل در ارتباطات افراد با یکدیگر و با حکومت جاری است. سیره پیامبرصلی الله علیه وآله به ویژه در مدینه و با تشکیل حکومت نشان دهنده آن است که حتی در صورت غلبه بر دشمن و پیروی اکثریت جامعه از ایشان، باز هم حقوق اقلیت غیر مسلمان را به رسمیت شناخته و به پیروان خویش با تأکید و جدیت رعایت حقوق اقلیت را توصیه میکردند و تاریخ نشان میدهد که گروههای اقلیت آزادانه در جامعه زندگی کرده و نه تنها بر پذیرش دین جدید الزام نمیشدند که گاه مباحثات اعتقادی نیز در حضور مسلمانان با پیامبر داشته و با انگیزه به چالش کشیدن پیامبرصلی الله علیه وآله با ایشان احتجاج میکردند. در این مقاله برآنیم تا پس از بررسی مبانی و اصول رفتاری پیامبر در حکومت، به ویژه اصولی که در ارتباط با حقوق اقلیتها در عرصههای مختلف است، به بررسی حقوق اقلیتها در آن عرصهها بپردازیم. بدیهی است که رفتار فردی ایشان با افراد و گروهها نیز به عنوان حاکم کشور اسلامی میتواند در این امر از اهمیت خاصی برخوردار باشد.
مقدمه
حقوق اقلیتها امروزه از موضوعات مورد بحث و مناقشه در محافل علمی است. در تاریخ اسلام نیز این موضوع از عصر نبوی تا کنون از زوایای مختلف مورد توجه بوده است و متفکران مسلمان پژوهشهای زیادی را در این خصوص انجام دادهاند. در همه این آثار و تألیفات، سیره رهبران اسلام بهویژه پیامبر اعظمصلی الله علیه وآله در قبال اقلیتهای دینی، منبع اصلی تحقیق و تتبع بوده است. پیامبر اسلام در سیره و رفتار خویش به خوبی احترام به حقوق اقلیتها را به نمایش گذاردهاند و بدون شک الگوی رفتاری همه مسلمانان در این موضوع و موضوعات دیگر نبیّ مکرم اسلام هستند، زیرا خداوند الگو گرفتن از ایشان را با جمله « لقدکان لکم فی رسول اللَّه اسوة حسنه» به مؤمنان آموخته است. تاریخ، رفتار پیامبر با اقلیتهایی که در پناه حکومت ایشان در مدینه یا اطراف آن میزیستهاند را ثبت و ضبط کرده است و بر ماست که با پیجویی این رفتار یا گفتارها الگوی رفتاری مناسبی در روابط با اقلیتها را پی ریزی کنیم و قوانین کشوری را با آن الگو مطابقت دهیم.
به اعتقاد ما پیامبر با احترام به حقوق اقلیتها در تعاملی که حضور آنان در جامعه اسلامی ایجاد میکند به سوی هدایت و راه یابی آنها به سوی سعادت گام برداشته است. شایان ذکر است که رفتار پیامبر با اقلیتها بر مبنای اصولی خدشهناپذیر شکل گرفته است. در این مقاله پس از توضیح آن اصول به بررسی برخی از حقوق اقلیتها در عرصههای مختلف خواهیم پرداخت.
الف) اصول و مبانی
1. اصل وفای به عقود
یکی از ویژگیهای بارز پیامبر اسلام پایبندی آن حضرت به عهد و پیمانهای خویش بوده است. آیات متعددی از قرآن مجید نیز این موضوع را به مؤمنان و پیامبر گوشزد کرده است. جملات « اوفوا بالعقود» ، « اوفوا بعهداللَّه» و «لاتنقضوا الأیمان» به صراحت به این موضوع پرداختهاند. پیامبر نیز به خوبی به این خطابات قرآنی عمل کردند. ایشان حتی در مورد دشمنان خود، تا زمانی که آنان بر عهد و پیمان خویش استوار بودند، در نقض عهد پیش قدم نشدند، زیرا معتقد بودند « لا ایمان لمن لا امانة له و لا دین لمن لا عهد له(2)؛ کسی که امانت دار نیست ایمان ندارد و کسی که بر عهد خویش پایبند نیست دین ندارد». نواده ایشان حضرت باقرالعلومعلیه السلام نیز در این زمینه فرمودهاند: «سه چیز است که خداوند به هیچ کس اجازه مخالفت نداده است: ادای امانت به برّ یا فاجر، وفای به عهد به برّ یا فاجر و نیکی به پدر و مادر، نیکوکار باشد یا بدکار».(3)
در سیره پیامبر موارد بیشماری از وفای به عهد را مشاهده میکنیم. برخی از این موارد که در بال غیر مسلمانان صورت گرفته عبارت است از:
1. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در پیمان صلح حدیبیّه با مشرکان عهد کردند که در سالهای آتی که برای عمره به مکّه میآیند بیش از سه روز در مکّه نمانند و تاریخ این نکته را ضبط کرده است که پیامبر در عمرة القضاء (در سال بعد قضای عمره سال گذشته را به جا آوردند) پس از پایان سه روز به مسلمانان اعلام نمودند که تا شب هیچ کس در مکّه نماند.(4) البته مشرکان پیامبر را از قبل میشناختند و میدانستند که پیامبر به هیچ وجه از پیمان خویش عقب نشینی نخواهد کرد و در وفای به عهد هیچ فریب و حیلهای به کار نخواهد برد.
2. پس از فتح مکّه و غلبه مسلمانان بر دشمنان خونریز که مسلمانان زیادی را به شهادت رسانده بودند با مهربانی و عطوفت (بر اساس گفتهای که در آغاز فرموده بود) عمل کرد. بعلاوه پس از اعلام برائت الهی از مشرکان و دادن مهلت چهارماهه به آنان، دستور یافت که به مشرکانی که بر عهد خویش پای بند بودهاند مادامی که بر عهدشان استوارند ایشان نیز پای بند باشند.
الَّا الَّذِینَ عاهَدْتُّم عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَکُم فَاسْتَقیمُوا لَهُم إنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقین(5)؛ به جز کسانی که با آنان در مسجد الحرام هم عهد شدید پس مادامی که آنان بر عهد خویش استوارند شما نیز استوار باشید بدرستیکه خداوند پارسایان را دوست دارد.
3. مشرکان غالباً به دنبال کینه توزی و دشمنی با مسلمانان بودند و پیامبر به وفاداری بر عهد با ایشان دستور یافته بود. علاوه بر این که برخی از پیروان ادیان آسمانی نیز پس از سالهای اولیه هجرت فوج فوج به مدینه میآمدند و با پیامبر پیمانهایی منعقد میکردند؛ اینها علاوه بر پیمانی بود که پیامبر پس از ورود به مدینه با عموم شهروندان و اقوام مجاور بستند. در پیمان مدینه گروههایی از یهودیان با پیامبر هم پیمان شدند و تا قبل از پیش قدمی آنان در نقض پیمان، پیامبر بر پیمان همزیستی استوار بودند. تاریخ گواه است که درباره یهود بنیقریظه ، بنینضیر ، بنی قینقاع و خیبر ، پس از نقض پیمانشان در جنگ احزاب ، (6) همکاری اطلاعاتی و نظامی با مشرکان مکه و هتک حرمت زنی مسلمان ، پیامبر نیز با آنان همچون دشمن عمل کردند. از دیدگاه اسلام ، نقض پیمان با هر فردی ممنوع و قبیح است. «الغدر بکل احدٍ قبیح».(7)
2. اصل عدالت
یکی از مبانی و اصولی که رفتار پیامبر براساس آن شکل گرفت اصل عدالت و حق محوری بود. این اصل در مورد همه افراد حتی دشمنان نیز اعمال میشد. پیامبر اکرم هیچ گاه دشمنیها را اصل در رفتار خویش قرار نمیدادند. قرآن مجید خطاب به مسلمانان میفرماید: « وَ لایَجْرِمَنَّکُمْ شَنَئَانُ قَوْمٍ عَلی ألاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أقْرَبُ للِتَّقْوَی(8)؛ [هیچگاه ]دشمنی گروهی باعث نشود که با آنان به عدالت رفتار نکنید، عدالت پیشه کنید که آن نزدیکتر به تقواست». و یا در آیهای دیگر درباره کفاری که رفتار خصمانهای با مسلمانان نداشتهاند آمده است: «خداوند شما را نهی نمیکند... از اینکه به آنان نیکی کنید و با عدالت و قسط با آنها رفتار کنید، به درستی که خدا عدالت پیشه گان را دوست دارد».(9)
روشن است که چنین رفتاری در برابر دشمنانی که هیچ گونه اشتراک دینی با مسلمانان ندارند و گاه به جنگ با آنها میپردازند آیینه رفتار نیک و عدالت مآبانه پیامبر با اقلیتهای دینی است که اشتراکاتی با مسلمانان ندارند. تاریخ نیز چنین گواهی میدهد، چنان چه مشهور است، عبداللَّه بن رواحة که مأمور پیامبر در اخذ مالیات از اهالی خیبر بود به گونهای رفتار میکرد که پرداخت کنندگان مالیات، وی را میستودند و میگفتند با چنین رفتار عادلانهای و با چنین عدالتی آسمانها و زمین استوار شده است.(10) بعلاوه پیامبر اکرم در موارد متعددی به عنوان داور یا قاضی برای حل اختلافات یهودیان برگزیده میشدند و قضاوت عادلانه ایشان را اکثر یهودیانِ بدون غرض میپذیرفتند.
3. اصل کرامت انسانی
یکی از اصول رفتاری پیامبر خدا در قبال اقلیتها اصل کرامت و شخصیت دادن به انسانهاست. پیامبر احترام وافری برای یک یک افراد قائل بودند و به هیچ نحو راضی به از بین بردن شخصیت افراد توسط دیگران نمیشدند. ارج نهادن ایشان به انسانها باعث شده بود تا زحمات طاقت فرسایی برای هدایت آنان بکشند و از گمراهی آنان اندوهناک باشند. احترام به حقوق افراد در روابط اجتماعی و نیز احترامی که در معاشرتها شایسته شخصیت اجتماعی ایشان بود در مورد اقلیتها نیز اعمال میشد. علاوه بر این پیامبراکرم صلی الله علیه وآله رفتارهای تحقیرآمیزی که به شخصیت اجتماعی افراد لطمه وارد میکرد حتی در مورد دشمنانشان نداشتند و یا هر گونه توهین و شکنجه دشمنان در بند یا قطعه قطعه کردن اجساد دشمنان از دیدگاه ایشان ممنوع بود.
4. اصل دعوت
یکی از اصول لازم در معاشرت با اقلیتها و به طور کلی همه غیرمسلمانان اصل دعوت به دین است. رفتار و گفتار مسلمانان باید به گونهای باشد که غیرمسلمانان را مجذوب اسلام گرداند. بهترین راه دعوت، رفتار و کردار درست و برخاسته از دین است که به درستی، رعایت حقوق اقلیتها براساس مبانی اسلام یکی از بهترین راههای تشویق دیگران به پذیرش اسلام میباشد. قرآن مجید خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله میفرماید: « اُدع إلَی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ و جادِ لْهُمْ بِاللَّتیِ هِیَ أَحْسَن(11)؛ [مردم را] با گفتار حکیمانه و موعظه نیک به راه پروردگارت دعوت کن و با آنها به بهترین وجه جدال کن». دعوت به حکمت، موعظه و جدال احسن ، دعوت گفتاری پیامبر بود که نسبت به مسلمانان برای قویتر شدن ایمان آنان و نسبت به غیرمسلمانان برای پذیرش اسلام صورت میگرفته است و با توجه به منطق قوی اسلام و رفتار و گفتار جذاب رهبران دینی بهترین راه برای تفهیم منطق اسلام ، پذیرفتن اقلیتها به عنوان تبعه کشور اسلامی بوده است. رهبران اسلام به دنبال آن بودهاند که با برطرف شدن کدورتها و کینهها ، منطق اسلام به آنها تفهیم شود و بدیهی است که در این صورت به آسانی به اسلام رو میآورند.
5. اصل نفی سلطه
در صدر اسلام روابط پیامبر و به طور کلی مسلمانان با اقلیتها بر اصل نفی سلطه کفار بر مسلمانان اتکا داشت و سلطه کفار اعم از سلطه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی و... ممنوع بود. علاوه بر روابط فردی مسلمانان با کفار، روابط اجتماعی آنان نیز بر همین مبنا شکل گرفته و تخطی از آن پذیرفته نبود. چنانکه در آیه شریفه قرآن نیز آمده است: «... وَلَن یَجْعَلْ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤمِنینَ سَبیلاً(12)؛ خدا به نفع کافران بر مؤمنان راه سلطهای قرار نداده است». در آیه دیگری نیز عزت از آن خدا و رسولش و مؤمنان دانسته شده است. شایان ذکر است که اصولی دیگر همانند تألیف قلوب نیز در سیره پیامبر مشاهده میشود که تبیین آنها در این مجال نمیگنجد.
ب) حقوق اقلیتها در عرصههای مختلف
1. حقوق اقلیتها در عرصه قضا
یکی از حقوق شهروندان یک کشور که لازم است برای او به رسمیت شناخته شود حقوق نشأت گرفته از عدالت قضایی است. این حقوق اعم از داد خواهی، حق تساوی افراد در برابر دادگاهها، حقّ دفاع از خود و... است که در راستای اجرای عدالت برای اقلیتهای دینیِ ساکن کشور اسلامی نیز به رسیمت شناخته میشود. برخی از این حقوق به اختصار عبارت است از:
حقّ دادخواهی :
غیرمسلمانان ساکن در مدینةالنبی بارها برای حل اختلافات خویش به پیامبر مراجعه میکردند. البته برخی از این مراجعات جنبه حقطلبی نداشت و چه بسا افرادی با ظلم به دیگران و به دنبال منافع شخصی به پیامبر مراجعه میکردند تا به نفع آنان حکم کند و براساس همین رفتارها خداوند به پیامبر فهماند که او مجبور به رسیدگی به چنین دعاویی نیست و ایشان را مخیّر به رسیدگی کرد. « فَاِن جَاءُوکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ اَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُرُّوکَ شَیْئاً(13)؛ پس اگر نزد تو آمدند بین آنان حکم کن یا از آنها اعراض نما و اگر از آنان اعراض کنی هرگز زیانی به تو نخواهند رسانید». البته خداوند به پیامبر متذکر میشود که مخیّر بودن ایشان به دلیل آن است که گاه آنان به دنبال حکم الهی نیستند، چون که اگر به دنبال حکم الهی بودند در تورات نیز میتوانستند حکم الهی را بیابند:
و کیف یحکّمونک و عندهم التورات فیها حکم اللَّه ثم یتولون من بعد ذلک و ما اولئک بالمؤمنین؛ و چگونه تو را داور قرار میدهند در حالیکه تورات نزد آنهاست و در آن حکم الهی نیز وجود دارد. پس آنان بعد از این [در خواست داوری و حکم تو] به آن پشت میکنند و آنان مؤمن نیستند.
نکته شایان ذکر این است که در دعاوی مربوط به احوال شخصیّه مانند نکاح ، قاضی موظّف است بر طبق دین اهل کتاب حکم کند.
حقّ تساوی افراد در برابر دادگاهها :
اجرای عدالت مستلزم برخورد یکسان با همه افراد در دادگاههاست تا اقلیت ساکن در کشور اسلامی نیز با اطمینان خاطر بتوانند زندگی کنند و بدانند که در صورت نیاز برای احقاق حق میتوانند به دادگاه رجوع کرده و دادگاه نیز به عدالت و مساوات با آنان برخورد میکند. قرآن مجید خطاب به پیامبر اکرم میفرماید: «و اِن حَکَمْتَ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِالقِسْط(14)؛ اگر بین آنها حکم کردی به عدالت حکم کن». پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله آنگاه که برای شفاعت در اجرای حد بر فردی، به ایشان رجوع کردند فرمودند که اگر دخترم فاطمه هم دزدی کند دستش را قطع خواهم کرد. بعضی از مفسران نقل کردهاند که یهود مدینه برای عدم اجرای حکم فرد زناکاری که از اشراف بود نزد پیامبر آمدند تا ایشان حکمی دیگر دهد، ولی ایشان نیز همان حکم را تأیید کرد، در حالی که عالمان یهود میخواستند به دلیل اشراف زادگی فرد حکم الهی را تغییر دهند. پیامبر آنان را نزد عالمترین فرد یهود برد و وی را قسم داد که حکم الهی که در تورات آمده را بیان کند او نیز همان حکم پیامبر را بیان کرد و چنین افزود: این حکم را ما در مورد اشراف اجرا نمیکنیم و به همین دلیل زنا بین اشراف ما زیاد شده است.(15)
اما از دیدگاه اسلام و در کشور اسلامی، چنانچه یکی از اقلیتها با حاکم اسلامی نیز در مسئلهای اختلاف پیدا کند قاضی موظف است در حکم مساوات را رعایت نماید و بالاتر اینکه اگر قاضی احتمال دهد که احترامات وی به طرف مسلمان تصور عدم رعایت عدالت را در غیرمسلمان ایجاد میکند لازم است در احترامات نیز مساوات را رعایت نماید، چنانچه روایت است که علی بن ابیطالب با فردی غیرمسلمان برای رفع دعوا نزد عمر، که خلیفه بود، رفتند. عمر با احترام نام حضرت را میبرد و غیرمسلمان را به اسم میخواند. در این حال حضرت به او توجه دادند که بهگونهای رفتار نکن که وی تصور کند عدالت از بین مسلمانان رخت بربسته است.(16)
حقّ دفاع :
هر فرد در دادگاه حقّ دفاع از خود را دارد و این حق به کیش و دین فرد ارتباطی ندارد، زیرا ملاک، اجرای عدالت و مساوات است و حق دفاع نیز راهی برای احقاق حق و اجرای عدالت است. بعلاوه حقّ توکیل نیز حقی عمومی است و هر فردی میتواند در دفاع از خود وکیلی را معرفی کند.
ادامه دارد ...
پي نوشت:
1) عضو هیأت علمی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی.
2) کنزل العمال، ج 2، ص 62.
3) محمد بن محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 162.
4) محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 3، ص 25؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج 4، ص 14.
5) توبه (9) آیه 7.
6) طبری، پیشین، ج 2، ص 582.
7) غرر الحکم، ج 1، ص 95م.
8) مائده (5) آیه 8.
9) ممتحنه (60) آیه 60.
10) ابن هشام، پیشین، ج 3، ص 369.
11) نحل (16) آیه 125.
12) نساء (4) آیه 141.
13) مائده (5) آیه 42.
14) همان.
15) سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 5، ص 357.
16) حسن القبانچی، شرح رسالة الحقوق، ج 2، ص 590.
منبع:مجله علوم سیاسی ، پاییز 1385 - شماره 35/ن