اشعار نبوی (7)
رنگين كمان
محمد زينت نام جهان است
چه خوشبوتر از آن اندر دهان است
نزائيده كسي همچون محمد
كه نور روي وي رنگين كمان است
محمد نور عالمتاب هستي است
وجودش روشني بخش زمان است
به هر قلبي نمايد رخنه و جا
خدا داند كه قلب او جوان است
معطر هر كجا نام محمد
نه مخصوص زماني يا كه مكان است
كسانيكه پناه از آن گزيدند
درون هر دو دنيا در امان است
زمان خلق انسان گفت احسن
چو مي داند محمد در ميان است
نه تنها افتخار هر مسلمان
كه بر كل زمين و آسمان است
عرب يا فارس هم ديگر قبايل
اگر پيغمبري باشد همان است
دگر بس كن كه نتوان گفت از آن
چرا چون گوهر پاكش عيان است
در بعثت نبي اكرم (ص)
شد ورد زبان ثناي قرآن
از مرحمت خداي قرآن
برپا شده جشن باشكوهي
در محفل ما براي قرآن
امروز كه بعثت رسول است
گرديده لب آشناي قرآن
در غار حرا نشسته احمد
ني خوانده الف نه ياي قرآن
بيگانه ز خود بدي كه ناگاه
آمد بخود از نداي قرآن
با گفتن اقرأ باسم ربك
شد غار حرا حراي قرآن
بشنيد نبي كه هاتفي گفت
از مظهر آيه هاي قرآن
برخيز و بگو به خلق عالم
شد نوبت اقتضاي قرآن
برخيز كه جهل و بت پرستي
نابود شد از نداي قرآن
آينه دل صفا بگيرد
از جلوه با صفاي قرآن
دردي كه دوا نمي پذيرد
درمان شود از دواي قرآن
از غار حرا نبي برون شد
بگرفته بكف لواي قرآن
بر شد به سما نواي تكبير
از يمن فرح فزاي قرآن
بر قله قاف معنويت
زد پرچم حق نماي قرآن
در قدر و شرف بدان
كتابي هرگز نرسد بپاي قرآن
ارزنده ترين كتاب دانش
نبود به جهان سواي قرآن
تسخير كني تو كهكشانها
از رحمت آيه هاي قرآن
« ژوليده » بگو به خلق عالم
جان دو جهان فداي قرآن
منبع:
منبع:www.payambarazam.ir
/ن