حقوق همسايگان در سيره و سخن نبوى(صلی الله علیه و آله و سلم)
اسلام براى همسايگان همچون خويشاوندان, حقوقى قايل شده كه اگر كسى بخواهد آن ها را ناديده انگارد يا ضايع نمايد, گناهكار, خاطى و متجاوز است. در آيه 36 از سوره نسإ, خداوند از انسان مسلمان و بنده راستين و با اخلاص خود مى خواهد كه پس از اطاعت و عبادت او, حق بندگان ديگر و آداب معاشرت را مراعات كند و در واقع طبق اين آيه, خداوند نسبت به حق خويش و حقوق انسان ها ده فرمان بسيار مهم صادر نموده است كه بند ششم و هفتم آن, در خصوص همسايگان دور و نزديك است كه اولا رعايت حقوق آنان طبق مفاد اين آيه, عمل نمودن فرمان واجب الهى است و ثانيا اين رفتار در رديف پرستش خداوند و شرك نورزيدن به او آمده است. مفسرين براى (جار ذى القربى) و (جار جنب) كه در اين آيه آمده, بررسى هاى گوناگونى ارائه داده اند.(1) به همين دليل, امام صادق(علیه السلام) فرموده است:
((عليكم بحسن الجوار فان الله عزوجل امر بذلك(2); بر شما باد به خوش همسايگى پس به درستى كه خداوند بدان امر كرده است)). آن فروغ فروزان در فرموده اى ديگر شيعيان را به اين موضوع توجه داده است:
((رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) براى پرهيزگارى, اهتمام در راه دين, راستى در گفتار, اداى امانت, سجده طولانى و خوش رفتارى نسبت به همسايه, مبعوث شده اند.))(3)
پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نيز به مسلمين توصيه نموده اند: ((اگر خواستار آن هستيد كه پروردگار و فرستاده اش شما را دوست بدارند, وقتى امانتى به شما سپردند آن را ادا كنيد و در سخن و گفتار صداقت را در نظر داشته و با همسايگان خود به نيكى رفتار كنيد.))(4)
حد همسايگى, حقوق همسايگان
امام صادق(علیه السلام) فرموده است: مردى از انصار نزد رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض كرد: خانه اى از فاميلى خريده ام و نزديك ترين همسايه ام كسى است كه به خيرش اميدى ندارم و از شرش هم مصون نمى باشم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت على(علیه السلام) و ابوذر فرمود: كه در مسجد فرياد بزنند: ((ايمان ندارد كسى كه همسايه او از شرش در امان نيست.)) پس سه بار اين مطلب را گفتند. بعد از آن با دست خود اشاره فرمودند تا چهل خانه از پس و پيش و راست و چپ.(8)
اگر مردم اين توصيه ها را مراعات كنند و وظايف خويش را در مورد همسايگان تا چهل خانه انجام دهند و حقوق متقابل در مورد اين چهل خانه رعايت شود, مردمى كه در شهرك ها, محله ها, روستاها و چادرهاى عشايرى زندگى مى كنند, تا مسافت قابل ملاحظه اى به دليل رفتارهاى پسنديده نسبت به همديگر از زندگى توإم با آرامش, مودت, اطمينان و اعتماد متقابل برخوردار خواهند شد و چنين پديده اى بر رشد عاطفى, فرهنگى, بهبود ساختار اجتماعى و اقتصادى اين نواحى اثر خود را خواهد بخشيد. و افراد بسيارى قادرند دشوارىها و ناملايمات را پشت سر نهند يا در هنگام گرفتارىها به يارى هم بشتابند و از معضلات زندگى يك ديگر گره گشايى كنند.
البته يادآورى مى گردد افرادى كه در همسايگى ما به سر مى برند, بنا به اعتقادات و خويشاوندى, بر سه دسته قرار مى گيرند. چنانچه در روايتى آمده است:
((قال النبى(صلی الله علیه و آله و سلم) الجيران ثلاثه جار له حق واحد و جار له ثلاثه حقوق و جار له حقان فالجار الذى له ثلاث حقوق الجار المسلم ذو الرحم فله حق الجوار و حق الاسلام و حق الرحم و اما الذى له حقان فالجار المسلم له حق الجوار و حق الاسلام و اما الذى حق واحد فالجار المشرك.))(9)
نبى اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: همسايگان به سه دسته تقسيم مى شوند: نخست, همسايه اى كه در سه محور برگردن ما حق دارد; حق همسايگى, حق خويشاوندى و حق اسلام (برادر دينى), دوم, همسايه اى كه داراى دو حق است; حق همسايگى و حق برادر ايمانى. سوم, همسايه اى كه داراى حق همسايگى است و آن, همسايه مشرك مى باشد.
در نهج الفصاحه به نقل از رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: پس همسايه اى كه يك حق دارد, او كم حق ترين همسايگان است.(10)
در روايت ديگر كه از پيامبراكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است ـ پس از دسته بندى همسايگان به سه گروه مورد اشاره ـ در خصوص همسايه اى كه يك حق دارد, آمده است:
((ومنهم من له حق واحد الكافر له حق الجوار(11); دسته اى تنها يك حق دارند و آن, كافر است كه وظيفه ماست حق همسايگى را نسبت به وى مراعات كنيم.))
ملامحسن فيض كاشانى مى گويد: پس بنگر كه چگونه براى فرد غير مسلمان به محض همسايگى, حقوقى ثبت گرديده است!(12)
دقت در اين تقسيم بندى, مويد آن است كه تعهد و مسئوليت ما تا حدى در مورد همسايگان فراگيراست كه حتى اگر كافر يا مشركى در جوار ما مسكن داشته باشد, در ارتباط با او بايد وظايف حقوقى, اخلاقى و رفتارى خود را انجام دهيم و كوتاهى در عملى ساختن حقوق مذكور, بيانگر خللى در جنبه هاى اخلاقى و معاشرت ماست.
رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: دانى كه حق همسايگى چيست؟ سوگند به خدايى كه جان محمد در يد قدرت و فرمان اوست, به حق همسايه نرسد جز كسى كه خداوند بر وى رحمت كرده باشد.(13)
خاتم رسولان(صلی الله علیه و آله و سلم) در تشريح حق همسايه فرموده است:
((حق الجار ان مرض عدته و ان مات شيعته و ان استقرضك إقرضته و ان اصابه خير هنإته و ان اصابته مصيبه عزيته و لا ترفع بنإك فوق بنائه فتسد عليه الريح))(14)
حق همسايه آن است كه اگر بيمارى به وى روى آورد, عيادتش نمايى و اگر مرگش فرا رسيد, در تشييع جنازه او شركت كنى و اگر از تو قرض خواست, از پرداخت آن امتناع نكنى و اگر شادمانى در زندگى اش رخ داد, بر او تبريك گويى و در مصائب و ناگوارىها و در ناراحتى هاى او شريك باشى و بناى خويش را از كلبه وى فراتر نبرده و او را از نسيم هوا محروم نكنى.
و در حديث ديگرى ضمن اشاره به اين موارد, تإكيد شده:(( چون ميوه اى خريدى, مقدارى به او هديه دهى و اگر نمى خواهى اين كار را كنى, آن ميوه را پنهانى به منزل ببر و فرزندت را همراه ميوه (در حال خوردن ميوه) بيرون خانه نفرست كه فرزند او آزرده شود. و بوى غذايت او را آزرده نكند (از اين كه نمى تواند آن غذا را فراهم سازد, ناراحت نشود.) مگر اين كه مقدارى برايش بفرستى.))(15)
رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) هشدار داده اند: هركه خانه اى بنا كند كه مردم ببينند و بشنوند, در روز قيامت آن خانه را تا طبقه هفتم زمين از آتش پرنموده و در گردنش اندازند و هيچ چيز او را نگه ندارد تا به قعر جهنم فرو غلتد. پرسيدند: يا رسول الله! ساختن خانه براى ريا يعنى چه؟ فرمودند: يعنى بيش از ميزان نياز و حاجت, ساخته است تا بدين وسيله بر همسايگان مباهات كند و بر برادران دينى فخر فروشد.(16)
نقل كرده اند كه روزى پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) همراه صحابه از جايى عبور مى كردند, ساختمان بزرگ قبه مانندى را ديد و پرسيد: اين بنا به چه كسى تعلق دارد؟ گفتند: از آن مردى انصارى است. بعد از چند روزى صاحب خانه مزبور به محضر آن بزرگوار شرفياب گرديد, حضرت از وى روى برتافت; متوجه شد كه پيامبراكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از دست وى ناراحت شده است, دليل آن را از برخى صحابه جويا شد, آن ها ماجراى ساختمانى را كه وى احداث كرده, مطرح كردند. او هم برگشت و بناى مورد اشاره را تخريب كرد. حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) وقتى بناى تخريب شده را مشاهده كرد, شادمان گشت و فرمود: اين گونه بناها براى ساكنان محل و سايه همسايگان ايجاد زحمت مى كند(17); البته ساختمان وسيع اشكالى ندارد ولى در ميان بناهاى محقر و كلبه هاى فقيران, احداث ساختماى مجلل هم از لحاظ زندگى عادى همسايگان را ناراحت مى كند و هم اوضاع عاطفى و مناسبت هاى آنان را تحت تإثير قرار مى دهد. خانه هاى با ارتفاع زياد در ميان مساكن كم ارتفاع غير از آن كه صاحبش را دچار كبر و غرور مى كند و طبق روايات متعدد, منزلگاه شيطان است, برخانه هاى ديگران اشراف پيدا كرده و زمينه هاى نگاه حرام و تيرهاى زهرآگين گناه را فراهم مى سازد; هوس ها را تحريك مى كند و گاهى موجب خلاف هاى خطرناكى مى شود كه امكان دارد آبروى صاحب خانه را ببرد. برافراشتن خانه اى مرتفع و مجلل در ميان بناهاى عادى, خود نشانه اى از تفرقه و پراكندگى هم است.
اول همسايه, بعد خانه
حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) با الهام از اين سخن پدر والا تبارشان خطاب به فرزندش امام حسن مجتبى(علیه السلام) فرموده اند: ((يا بنى! الجار ثم الدار(19); اى فرزندم! اول همسايه, بعد خانه.))
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از خوشبختى مسلمان وسعت خانه, همسايه خوب و مركب راهوار است.(20)
علامه مجلسى اين روايت را با اندكى تفاوت در كتاب حليه المتقين آورده است. خاتم پيامبران خوش يمنى و مباركى زن, مسكن و مركب را در روايتى بيان فرموده و در فرازى از اين سخن پر فروغ, مسكنى را مبارك دانسته اند كه وسيع بوده و اهل آن از همسايگانى خوب برخوردارند و خانه اى را شوم دانسته اند كه محقر و تنگ بوده و اهل آن از دست همسايگان بد در رنج و عذابند.(21)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در بيانى نورانى فرموده است: وقتى دو نفر تو را در يك زمان دعوت كردند, دعوت كسى را كه خانه اش به تو نزديك تر است بپذير; زيرا كسى كه منزلش در قرب خانه ات قرار دارد, در همسايگى مقدم است.(22)
حفظ حرمت همسايه و توجه داشتن به ارزش هاى انسانى وى, از وظايف اخلاقى و وجدانى همسايگان است, پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) چنين گوهر افشانى كرده اند:
((من كان يومن بالله و اليوم الاخر فليكرم الجاره(23); هركس به خدا و روز قيامت ايمان دارد بايد همسايه اش را حرمت نهد و اكرام نمايد.))
امام ششم از پدرش امام باقر(علیه السلام) نقل كرده است كه در كتاب حضرت على(علیه السلام) چنين خواندم كه: رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ((همسايه همچون نفس انسان است و نبايد خسرانى متوجه او شود و روا نيست (بى دليل) مجرم تلقى گردد. و حرمت همسايه با احترام مادر در يك رديف است.))
همچنين(24)ن از آن حضرت روايت شده كه: ((حرمه الجار على الجار كحرمه دمه(25); حرمت همسايه بر همسايه, همچون حرمت خون است.))
احساس تعهد و مسئوليت در مقابل همسايگان, از وظايف ديگر ماست كه در منابع روايى به آن سفارش شده است. چنان چه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: شايستگان (برگزيدگان) شما, صاحبان خرد (شخصيت) هستند. سوال شد: صاحبان خرد چه كسانى هستند؟ فرمود: آنان صاحبان اخلاق نيكو, بردبارىهاى متين, صله ارحام, نيكى به پدر و مادر و متعهدان نسبت به همسايگان و يتيمان بوده, اطعام كرده, سلام كردن را ترويج مى نمايند و نماز مى گذارند در حالى كه مردم در خواب غفلت فرو رفته اند.(26)
اگر خواستيم منزل مسكونى خود را در معرض فروش قرار دهيم, بهتر است كه اين موضوع را با همسايگان مطرح كنيم تا اگر طالب آن هستند, به خريد خانه ما مبادرت ورزند. زيرا به فرمايش رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) همسايه در خريد خانه بر ديگران برترى و اولويت دارد.(27)
در بيانى ديگر, آن حضرت تإكيد نموده اند: وقتى كسى تمايل به فروش زمين يا منزلى دارد بايد نخست به همسايه خود پيشنهاد كند.(28)
جابر مى گويد: پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هركه در بوستانى شريكى يا همسايه اى دارد نبايد قبل از آن كه با او در ميان بگذارد, آن را بفروشد.(29)
نيكى به همسايه
امام صادق(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل كرده اند كه: همسايه اى كه با همسايه خود خوش رفتارى نمايد, ايمان دارد.(31) و نيز پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) تاكيد فرموده اند: آنچه براى خود مى خواهى, براى مردم بخواه تا مومن باشى. و با همسايگان نيكى كن تا در زمره مسلمانان به شمار آيى.
رسول(32) خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) چهار چيز را عامل زيادى رزق و روزى دانسته اند: خوش خلقى, خوش سلوكى با همسايگان, امتناع از آزار مردم و كاهش بى قرارى و نگرانى در هنگام ناملايمات و عوامل اندوه آور روزگار.(33) و نيز از آن حضرت روايت شده است كه: رحمت الهى به فرزندى باد كه والدين خود را در نيكى يارى كند. و رحمت بر پدرى كه فرزند خويش را در نيكى كمك كند و بر همسايه اى كه در كارهاى خوب يار همسايه خود باشد.
جعفربن ابى طالب ـ كه همراه عده اى از اصحاب رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به سرزمين حبشه مهاجرت نمود تا از يك سو به تبليغات دينى پرداخته و از طرف ديگر براى مدتى از فشارهاى مشركان مكه در امان باشند ـ به عنوان سخنگو و سرپرست اين جمع در برابر پادشاه حبشه, بدون هيچ گونه نگرانى گفت: من آنچه را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شنيده ام بدون كم و كاست, خواهم گفت. نجاشى به وى گفت: چرا از آيين نياكان خود دست برداشته و به آيين جديد, كه نه با دين ما و نه با دين اجداد شما تطبيق مى كند, گرويده ايد؟
او در پاسخ گفت: ماگروهى نادان و بت پرست بوديم. از مردار اجتناب نمى كرديم. پيوسته گرد كارهاى خلاف و منكر بوديم. همسايه نزد ما از هرگونه احترامى محروم بود. ضعيف, محكوم زورمندان گشته بود. با خويشاوندان خويش به جنگ برخاسته بوديم. روزگارى به اين منوال بوديم تا اين كه يك نفر از ميان ما, كه سابقه درخشانى در پاكى و درستى داشت, برخاست و به فرمان خداوند, ما را به توحيد فرا خواند و دستور داد در امانت كوشيده, از ناپاكى ها اجتناب ورزيم و با خويشاوندان و همسايگان خوش رفتارى كنيم.
توجه به موضوع همسايه در مصاحبه اى مهم با پادشاهى غير مسلمان از سوى سفير رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) جالب توجه است. زيرا جعفر در تشريح اوضاع جاهليت و برنامه هاى اصلاحى پيامبر, بايد به نكاتى مهم اشاره مى كرد و چون وقت تشريح تمامى مباحث نبود, بايد نكات زبده و موضوعات مهم ترى را مطرح مى نمود; كه موضوع همسايه در دستور كارش قرار گرفت.(34)
از رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) پرسيدند: آيا در مال انسان غير از امور واجب مثل زكات و مانند آن, حقى وجود دارد؟ فرمودند: آرى; نيكى به بستگانى كه قهر كرده اند و پيوند با همسايه مسلمان.
حضرت افزودند: ((مازال جبرئيل يوصينى بالجار حتى ظننت انه سيورثه(35); آن چنان جبرئيل درباره همسايه به من سفارش نمود, تا آن جا كه گمان كردم همسايه مى تواند از همسايه خود ارث ببرد.))
عبدالله بن عباس گفته است: چند روز قبل از آن كه رحلت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) فرا رسد, آن حضرت براى ما خطبه اى ايراد فرمودند و چنان موعظه اى كردند كه چشم ها پر از اشك شد و دل ها نسبت به آن تپيد و بدن ها به لرزه در آمد.
از مقدمه چينى ها و تمهيدات پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برمى آيد كه آن بزرگوار در واپسين روزهاى حيات دنيوى خويش در نظر دارد براى اصحابى كه از فرشتگان برترند و در جلسه اى كه گروهى مومن, وارسته و حتى فرشتگان حضور دارند, مطالب مهمى بيان فرمايند و آنان را به مسايل و امور خطيرى سفارش كرده و نصيحت فرمايند. به متن خطبه پيامبر كه مراجعه مى شود, ملاحظه مى گردد در چهار فراز آن, حضرت در مورد همسايگان نكاتى را تذكر داده اند و اصحاب برگزيده خويش را از اذيت كردن به همسايه و ساير رفتارهايى كه مجاورين آنان را ناراحت نمايد, بر حذر داشته اند و به نيكى نسبت به همسايگان تاكيد كرده اند.
حاتم طايى از بزرگان عرب و مردى با سخاوت بود كه به همسايگان خويش خدمت مى كرد و حوائج آنان را برآورده مى نمود. وى قبل از آن كه به شرف ملاقات با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فايز گردد, درگذشت. تا سال نهم هجرى, دودمان حاتم طايى تسليم اسلام نشده بودند, در اين سال, گروهى از رزمندگان به فرماندهى حضرت على(علیه السلام) و با دستور پيامبراكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به سوى مقر اين قبيله (اردن كنونى) اعزام گرديدند تا آنان را به يكتا پرستى فراخوانند. حضرت على(علیه السلام) بر آن ها غلبه يافت و اسيران و غنائم را به مدينه آوردند و مقابل پيامبر قرار دادند. وقتى آن حضرت براى تماشاى اسيران آمدند, دختر حاتم ـ كه در ميان آنان بودـ از جاى برخاست و عرض كرد:
اى فرستاده الهى! پدرم از دنيا رفته و برادرم عدى گريخته است, برمن منت گذار و آزادم كن و شماتت قبايل عرب را از من دور ساز. همانا پدرم بردگان را آزاد مى ساخت, از همسايگان نگهبانى مى نمود و به امور آنان رسيدگى مى كرد و آشكارا در حوادث تلخ و ناملايمات به امداد مردم ـخصوصا خويشاوندان و همسايگان ـ مى پرداخت.
پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به دليل ارج نهادن به ارزش هاى اخلاقى, خطاب به وى فرمود: اين صفات, از خصال مسلمانان و مومنان است و اگر پدرت مسلمان بود, بر او رحمت مى فرستاديم. سپس به اطرافيان فرمود: به پاس ارج نهادن به روش نيكوى پدرش, اين دختر را آزاد سازيد و به برادرش عدى تحويل دهيد. وى كه سفانه نام داشت, به نزد برادر خود عدى آمد و از برخورد شايسته پيامبر سخن گفت. وى نيز به مدينه آمد و با پيامبر ملاقات كرد و اسلام آورد و از ياران با وفاى حضرت على(علیه السلام) به شمار آمد و در جنگ هاى جمل, صفين و نهروان در ركاب اميرمومنان على(علیه السلام) از خود رشادت ها نشان داد. و همه اين ها, از بركات احسان و نيكى به همسايه است.(36)
از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است كه حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) از برخى مسائل نزد پدر خويش شكوه نمود. پس از آن, حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) ورقه اى به دخترش مرحمت كرد و اضافه نمود: مضامين آن را فراگير. در آن, نوشته شده بود: ((هركس به خداوند و روز قيامت ايمان داشته باشد همسايگان را مورد آزار قرار نمى دهد و نيز ميهمان خويش را گرامى داشته و سخن نيكو مى گويد يا سكوت اختيار مى كند.))(37)
از ابن مسعود روايت شده است كه: مردى به خدمت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) شرفياب شد و عرض كرد: اى دختر رسول خدا! آيا از پدرتان نزد شما چيزى باقى است؟ آن بانوى مكرم فرمود: اى كنيزك! آن چوب تر را برايم بياور. او هم پس از تفحص بسيار, آن را يافت و به حضرت زهرا(سلام الله عليها) تحويل داد كه در آن نوشته شده بود:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: كسى كه همسايه از دست او در امان نباشد, ايمان ندارد و كسى كه به خدا و روز قيامت يقين دارد, به همسايه آزار نمى رساند.(38)
آزار نرساندن به همسايه و نيكى نمودن به او, بدين معناست كه در ايجاد آرامش و آسايش براى او و اهل خانه اش دلسوزى كنيم, در حد توان دشوارىها را از سر راهش برداريم, طمع به مالش نداشته و ارتباط خود را با وى براساس صفا و صميمت بنيان نهيم. اين تلاش اخلاقى و رفتار انسانى, در زندگى دنيايى ما اثر مطلوب مى گذارد و موجب افزايش اميد به زندگى, رهايى از آشفتگى هاى عصبى و منجر به رفع نيازها و شركت در عمران و آبادانى محله مى شود. و اين گونه وفاق اجتماعى و تشريك مساعى توإم با برخوردهاى عاطفى, موجب فزونى نعمت ها و افزايش بركات, جلب اعتماد و تقويت حسن اطمينان همسايگان نسبت به يك ديگر خواهد شد.
البته خوش رفتارى با همسايگان نبايد با منت گذارى و نيكى را به رخ آنان كشيدن, توإم باشد. و خود همسايگان به خوبى در مورد رفتارهاى ما قضاوت خواهند كرد. چنان چه رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است:
((اگر همسايگانت تو را نيكوكار دانستند نيكوكارى و در غير اين صورت, بدكارى!))(39)
پي نوشت ها :
1 . ر.ك: تفسير غريب القرآن, منسوب به زيد بن على بن الحسين(ع), تحقيق محمد جواد الحسينى جلالى, ص ;170 تفسير ابوالفتوح رازى, ج 3, ص 177 و ;176 تفسير القرآن الكريم, سيد عبدالله شبر, ص ;114 تفسير الميزان, ذيل آيات 42ـ36 سوره نسإ و لسان التنزيل, به اهتمام مهدى محقق, ص 193 و 192.
2 . بحارالانوار, ج 71, ص 150 و وسائل الشيعه, كتاب جهاد با نفس.
3 . آداب معاشرت از ديدگاه معصومين, شيخ حر عاملى, ترجمه محمدعلى فارابى, ص 17.
4 . ميزان الحكمه, ج 2, ص 190 و نهج الفصاحه, ص 110 و 463.
5 . كافى, ج 2, ص ;699 وافى, ج 1, ص ;351 وسائل الشيعه, ج 8, باب 90 از احكام العشره, حديث اول; المحجه البيضإ, ج 3, ص ;427 لئالى الاخبار, تويسركانى, ج 3, ص ;7 ذخيره العباد, ج 3, ص 54 و مجمع الزوائد, ج 8, ص 144.
6 . نهج الفصاحه, ص ;284 مجمع البيان, ج 2, ص 45 و احيإ علوم الدين, غزالى, ج 2, ص 212.
7 . اين نكته را آيه الله محمد على اسماعيل پور در مقاله خود آورده است. (ر.ك: آموزگار جاويد, ص 324).
8 . وسائل الشيعه, ج 8, باب 86, از احكام العشره, حديث اول.
9 . المحجه البيضإ, ج 3, ص ;422 نصايح, آيه الله مشكينى, ص 130 و جامع الاخبار, ص 387.
10 . نهج الفصاحه, ص 281.
11 . مستدرك الوسايل, ج 2, ص 79.
12 . المحجه البيضإ, ج 3, ص 422.
13 . كيمياى سعادت, ج 1, ص 428.
14 . نهج الفصاحه, ص 291.
15 . اصول كافى, ج 2, ص ;666 بحارالانوار, ج 82, ص ;94 مستدرك الوسايل, ج 2, ص ;79 تنبيه الغافلين, ص 106 و ميزان الحكمه, ج 2, ص 195.
16 . حليه المتقين, علامه مجلسى, ص 446.
17 . مجمع البيان, ج 7, ص 198 و سيستم اجتماعى اسلام, كوثر نيازى.
18 . كلمات نغز محمد(ص), ص 9.
19 . كشف الغمه فى معرفه الائمه, على بن عيسى اربلى, ج 2, ص 26 و 25 و علل الشرايع, ص 181.
20 . خصال صدوق, ج 1, ص 179.
21 . المحجه البيضإ, ج 3, (آداب الصحبه و المعاشره), ص 423.
22 . نهج الفصاحه, ص 25.
23 . المحجه البيضإ, ج 5, ص ;125 الحكم الزاهره, ص 421 و كيمياى سعادت, ج 1, ص 427.
24 . تنبيه الغافلين, ص 106 و نهج الفصاحه, ص 573.
25 . نهج الفصاحه, ص 286.
26 . جهادالنفس, شيخ حر عاملى, ترجمه على صحت, ص 42.
27 . نهج الفصاحه, ص 27 و كلمات نغز محمد(ص), ص 22.
28 . نهج الفصاحه, ص 32.
29 . آثار الصادقين, آيه الله صادق احسان بخش, ج 2, ص 376.
30 . نهج الفصاحه, ص 463.
31 . مجموعه ورام, ج 1, ص 24.
32 . نهج الفصاحه, ص 14.
33 . نزهه النواظر, ص 23 و 45.
34 . فروغ ابديت, جعفر سبحانى, ج 1, ص 315و314.
35 . سفينه البحار, حاج شيخ عباس قمى, ج 1, ص 414 و ;413 نخبه الانوار فى هدايه الابرار, مولوى همدانى, ص ;77 تنبيه الغافلين, ص 106, نهج الفصاحه, ص 546.
36 . الاصابه فى تمييز الصحابه, ج 2, ص 460 و ج 4, ص ;322 زهرالربيع, ص 89 و مجالس المومنين, قاضى نورالدين شوشترى, ج 1, ص 646.
37 . الكافى, ج 2, (باب حق الجوار), ص ;667 وافى, ج 1, ص 350 و ذخيره العباد, جزء 3, ص 53.
38 . سفينه البحار, ج 1, حديث فاطمه زهرا(س).
39 . نهج الفصاحه, ص 24 و المحجه البيضإ, ج 3, ص 425
/ک