سيره پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در بيت المال (1)

كلمه بيت المال مركب از دو واژه ((بيت)) و ((مال)), به معناى خانه دارايى و خزينه مال است. و در اصطلاح به دو معنا مى آيد: گاهى به معناى اموال عمومى و حكومتى و هر آنچه كه مردم به نحوى در آن حق دارند, استعمال مى شود و گاهى به معناى مكانى كه اموال عمومى در آن نگهدارى مى شود. معناى اول قائم به اموال است و معناى دوم
پنجشنبه، 5 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سيره پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در بيت المال (1)

سيره پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در بيت المال (1)
سيره پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در بيت المال (1)


 

نويسنده:على كرجى




 

معناى بيت المال
 

كلمه بيت المال مركب از دو واژه ((بيت)) و ((مال)), به معناى خانه دارايى و خزينه مال است. و در اصطلاح به دو معنا مى آيد: گاهى به معناى اموال عمومى و حكومتى و هر آنچه كه مردم به نحوى در آن حق دارند, استعمال مى شود و گاهى به معناى مكانى كه اموال عمومى در آن نگهدارى مى شود. معناى اول قائم به اموال است و معناى دوم قائم به مكان است.
با نگاهى در منابع روايى و تاريخى به دست مىآيد كه لفظ بيت المال و استعمال آن در زمان پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) وجود نداشته است. بلكه اين اصطلاح در چند دهه بعد از وفات آن حضرت , خصوصا در زمان حكومت على(علیه السلام) رواج يافته است. بنابراين اگر اين اصطلاح در زمان حاضر در مورد اموال عمومى در زمان پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به كار برده مى شود, از باب حكايت از معناى آن خصوصا معناى اول آن است, نه اين كه اين لفظ در گفتار پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و صحابه در زمان حكومت آن حضرت استعمال شده باشد(1)

سيره پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در اداره بيت المال
 

گرچه دوران حكومت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و به تبع آن, اداره امور بيت المال از ناحيه آن حضرت, محدود به ده سال بود و از طرفى منابع تإمين كننده بيت المال و مصارف آن محدود به مدينه و اطراف آن بوده است, ولى با اين حال شيوه آن حضرت در گردآورى, حفظ و نگهدارى, تقسيم و مصرف آن در موارد خاص خود داراى جايگاه خاصى است. چه اين كه سيره علمى و عملى آن حضرت نشان از حضور قطعى قدرت سياسى و مديريتى وى در اداره امور مالى مسلمانان مى باشد. و اين مى تواند سرمشق مناسبى براى تمام مديران بيت المال باشد. همان طور كه حضرت على(علیه السلام) خود را ملزم به تبعيت از آن حضرت در مديريت بيت المال مى داند و سيره آن حضرت را سرمشق رفتارهاى خود قرار مى دهد; چنانچه مى فرمايد:
(( و انى حاملكم على منهج نبيكم(صلی الله علیه و آله و سلم) و منفذ فيكم ما امرت به ان استقمتم لى و بالله المستعان الا ان موضعى من رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) بعد وفاته كموضعى منه ايام حياته فامضوا لما تومرون و قفوا عند ما تنهون عنه(2);من شما را به راه و روش پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواهم برد و به آنچه فرمان داده شده ام درباره ى شما عمل خواهم كرد. اگر به آنچه مى خواهم[ تن سپرديد و] مستقيم شديد و[ البته] از خدا بايد يارى جست. بدانيد كه موضع من نسبت به رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از رحلت او همچون موضع من در دوران زندگى اوست. پس نسبت به آنچه امر مى شويد, ملتزم و نسبت به آنچه نهى مى شويد, متوقف شويد.))
و نيز مى فرمايد: ((كان خليلى رسول الله(ص) لا يحبس شيئا لغد و كان ابوبكر يفعل و قد رإى عمربن الخطاب فى ذلك ان دون الدواوين و اخر المال من سنه الى سنه و اما انا فإصنع كما صنع خليلى رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) ;(3) دوستم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) چيزى را براى فردا نگه نمى داشت و ابوبكر اين كار را مى كرد و[ اما] عمر بن خطاب در اين كار نظر كرده و دفاتر حقوق و عطايا را تدوين كرد و مال را از اين سال تا آن سال به تإخير انداخته[ و انبار مى كرد] و اما من همان كارى را مى كنم كه دوست من رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مى كردند.))
و باز مى فرمايد: ((محوت دواوين العطايا و اعطيت كما كان رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) يعطى بالسويه و لم إجعلها دوله بين الاغنيإ(4); دفاتر حقوق و عطايا را[كه به دستور عمر طبق ملاك هاى طبقاتى تعيين شده بود] از بين بردم. و مانند رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) كه به طور مساوى تقسيم مى كرد, آن را به مساوات تقسيم كردم و آن را در دست توانگران قرار ندادم.))
امام صادق(علیه السلام) نيز بر تإسى از سيره پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تأكيد مى كند, شيوه آن حضرت را به عنوان حكم خداوند مطرح مى كند. نمونه اش جواب از سوالى درباره نحوه تقسيم بيت المال است كه مى فرمايد: ((هذا هو فعل رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فى بدو امره(5); اين[ تساوى در حقوق] همان شيوه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در[ همان] ابتداى حكومتش است)).
از جمله اوصاف مهدى(علیه السلام) نيز اداره امور بيت المال به شيوه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ذكر شده است. عبدالله بن مسعود از پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد اوصاف آن حضرت نقل مى كند كه: ((يقسم المال بالسويه و يجعل الله الغنى فى قلوب هذه الامه;([(6 مهدى (علیه السلام)] (مال را طبق مساوات تقسيم مى كند و خداوند قلب هاى اين امت را لبريز از بى نيازى خواهد كرد.))

منابع مالى بيت المال
 

1 ـ انفال
((انفال)) عبارت است از هر مالى كه اختصاص به مقام نبوت و ولايت امر دارد.(7) (يسئلونك عن الانفال قل الانفال لله وللرسول);(8) ((اى پيامبر! از تو در مورد انفال سوال مى كنند, بگو: انفال مال خدا و رسول اوست.))
زمين هاى باير, سواحل درياها, جنگل ها, كوه ها, اموال پادشاهان, غنائم برجسته و مال بى وارث از مصاديق انفال هستند كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) طبق مصلحت اسلام و مسلمين, از آن ها بهره بردارى و به مصرف مى رساند.(9)
2 ـ خمس
((خمس)) عبارت است از يك پنجم درآمد سالانه و بعضى اموال ديگر كه به حاكم اسلامى تحويل داده مى شود.
( واعلموا إنما غنمتم من شيىء فإن لله خمسه و للرسول...);(10)((اى مومنان بدانيد كه هر چه به شما غنيمت رسد خمس آن, مال خدا و رسول اوست)).
منفعت كسب, معدن, گنج, مال حلال مخلوط به حرام, غواصى, غنيمت جنگى و زمينى كه كافر ذمى از مسلمان بخرد, از مواردى است كه خمس به آن تعلق مى گيرد.(11) بله در زمان پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) طبق تصريح مورخان و مفسران و فقهإ, خمس اختصاص به غنيمت هاى جنگى داشته است و در غير آن, پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از مردم خمس نگرفته است. گرچه بعضى از عالمان گفته اند كه خمس در زمان پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) اختصاصى به غنايم جنگى نداشته بلكه از مطلق درآمد بوده است, و مستند خود را نامه هاى آن حضرت به قبايل و عاملان خود در نقاط مختلف محدوده حكومت اسلام قرار داده اند و گفته اند بدون آن كه جنگى ميان پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و قبيله اى باشد و يا قبيله اى به اذن آن حضرت جهادى كرده باشد, پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از آن ها مطالبه خمس كرده است, كه يك نمونه اش عبارت است از:
نمايندگان اعزامى قبيله ((عبد قيس)) به پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عرض كرند: ميان ما و شما, مشركان قبيله ((مضر)) قرار دارند و ما جز ماه هاى حرام وقت ديگرى نمى توانيم به خدمت تو برسيم; به ما دستورى بده كه اگر به آن عمل كرديم, داخل بهشت شويم و ديگران را نيز به آن دعوت كنيم. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در پاسخ آن ها فرمود: شما را به چهار چيز امر و از چهار چيز نهى مى كنم ; شما را امر مى كنم به اين كه به خدا ايمان بياوريد. و سپس در مقام توضيح به آن ها فرمود: شهادت به وحدانيت خدا و اين كه محمد فرستاده اوست, اقامه نماز, دادن زكات و ديگر اين كه يك پنجم آنچه به دست شما مى رسد بپردازيد.
پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از فرزندان عبد قيس نمى خواست خمس غنايم جنگى را بپردازند; زيرا آن ها جهاد نكرده بودند تا غنيمت هاى جنگى به دست آورند, حتى از ترس مشركان قبيله ((مضر)) قادر نبودند جز در ماه هاى حرام از منطقه ى خود خارج شوند. بنابراين منظور از غنيمت در اين گونه از روايات نبوى(صلی الله علیه و آله و سلم) همان مطلق درآمد است. (12)
به هر حال خمس در زمان آن حضرت, اختصاص به غنيمت ها داشته است و يا به مطلق در آمد تعلق مى گرفته, از منابع مهم مالى بيت المال محسوب مى شده است. چه اين كه در طول ده سال حكومت آن حضرت, ده ها جنگ با مشركان و اهل كتاب اتفاق افتاد كه در بيشتر آن ها غنيمت هاى فراوانى به دست آمد و پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) خمس آن غنيمت ها را به نفع حكومت اسلامى از جنگجويان اخذ مى كرد.
3 ـ زكات
((زكات)) نيز يكى از منابع مالى تامين بيت المال در زمان پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است كه بر گاو , گوسفند , شتر , خرما ,گندم , جو , كشمش , طلا و نقره ى سكه دار تعلق مى گيرد.(13)
4 ـ جزيه
((جزيه)) يك نوع مالياتى است كه از اهل كتاب در برابر مسئوليتى كه دولت اسلامى به منظور تإمين امنيت جانى, عرضى و مالى آن ها را به عهده مى گيرد, دريافت مى شود و طبق مصالحى كه حاكم اسلامى معين مى كند, مصرف مى شود. (قاتلوا الذين لا يومنون بالله و لا باليوم الاخر و لا يحرمون ما حرم الله و رسوله و لا يدينون دين الحق من الذين اوتوا الكتاب حتى يعطوا الجزيه عن يد و هم صاغرون)(14); ((اى اهل ايمان, با هر كه از اهل كتاب كه ايمان به خدا و روز قيامت نياورده است و آنچه را خدا و رسولش حرام كرده, حرام نمى داند و به دين حق نمى گرود, كارزار كنيد تا آن گاه كه با ذلت و تواضع به اسلام جزيه دهند)).
5 ـ خراج
((خراج)) در اصطلاح فقهى عبارت است از مال الاجاره اى كه حاكم اسلامى از طريق اجاره دادن اراضى مفتوح عنوه وصول مى كند.
اراضى مفتوح عنوه به زمين هايى گفته مى شود كه مسلمانان به امر معصوم(علیه السلام) و به وسيله ى جنگ از كفار مى گيرند كه شامل باغ ها, تاسيسات و ساختمان هاى موجود در آن اراضى نيز مى شود.(15)
سرزمين خيبر از اين قبيل است كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از فتح و گرفتن آن از دست يهوديان ساكن در سال هفتم هجرى بنابر پيشنهاد يهوديان, آن سرزمين را در اختيار يهوديان قرار داد و در عوض, آن ها مى بايد نيمى از درآمد حاصل از زمين ها و باغ هاى آن سالانه به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بپردازند.(16)
((عبدالله رواحه)) كه بعدها در جنگ موته به شهادت رسيد, هر سال از طرف پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) براى ارزيابى محصول خيبر و تنصيف آن, به آن جا سفر مى كرد و او پس از تخمين محصول, سهميه ى مسلمانان را جدا و به مدينه انتقال مى داد.(17)
در مقابل زمين مفتوح عنوه, زمين هاى طوع يا فيىء است زمين هايى است كه بدون آن كه جنگى در گرفته باشد ساكنان كافر آن زمين ها, آن را رها كرده و يا به ميل خود, در اختيار مسلمانان قرار داده باشند. اين زمين ها جزو ((انفال)) و در اختيار امام مسلمين است.(18)
زمين هاى قبيله ى يهودى بنى نضير كه بدون جنگ با مسلمين و از ترس آنان, به دست مسلمانان افتاد از اين قبيل است كه طبق آيه قرآن كريم متعلق به شخص پيامبر است و او هر گونه صلاح بداند, در مصالح اسلام صرف كند.
(و ما افاء الله على رسوله منهم فما اوجفتم عليه من خيل و لا ركاب ولكن الله يسلط رسله على من يشاء و الله على كل شىء قدير. ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسول...)(19)
((و آنچه را كه خدا از مال آن ها (يهوديان بنى نضير) بازگشت داد متعلق به رسول اوست كه شما سپاهيان اسلام بر آن هيچ اسب و استرى نتاختيد و لكن خدا, رسولانش را بر هر كه بخواهد مسلط مى گرداند و خدا بر هر چيز تواناست.و آنچه خدا از اموال كافران ديار به رسول خود غنيمت داد, آن متعلق به خدا و رسول اوست...)).
سرزمين فدك نيز از همين قبيل است كه ((يوشع بن نون)) رئيس آن سرزمين, آن را به عهده داشت, بدون جنگ و خون ريزى آن جا را تسليم پيامبر نمود. و طبق فرمان الهى (و آت ذالقربى حقه....)(20) پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آن را به حضرت فاطمه (سلام الله عليها) واگذار نمود.(21)

گردآورى اموال بيت المال
 

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با تدابير خاص و مديريت شايسته ى خود, از راه هاى مختلف به جمع آورى و استحصال اموال بيت المال از منابع آن اقدام مى كرد كه از جمله ى اين راه ها, تشويق مردم به رعايت حقوق بيت المال و اداى حقوق آن و نصب استاندارى و مسئولان لايق و كارآمد بوده است و علاوه بر آن, عاملان فراوانى از انصار و مهاجران براى جمعآورى زكات , خمس , خراج و جزيه ى بلاد مختلف گسيل مى داشت; مثل على(علیه السلام) كه به سوى نجران, علإ بن حضرمى به بحرين, زيادبن لبيد به حضرموت, ابن ابى اميه به صنعا, مالك بن نويره به بنى حنظله, بازان به يمن, عدى بن حاتم به طى و بنى اسد, خالد بن سعيد به صنعا, مهاجربن اميه به كنده, ابوموسى اشعرى به زبيد و عدن و ساحل و.... گسيل داشت. (22). كه به آن ها ((مستوفى)) نيز مى گفتند. (23)
آن حضرت علاوه بر ارسال كارگزاران براى جمع آورى اموال, مردم را نيز تشويق مى كرد تا با آن ها همكارى داشته باشند و در بسيارى از موارد, خود مردم اموال را به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) تحويل مى دادند.(24)

پي نوشت ها :
 

1 ـ المنجد و لغت نامه دهخدا, واژه بيت المال; دائره المعارف تشيع, ج 3, ص 553, احمد صدر حاج سيد جوادى و..., موسسه ى دائره المعارف تشيع, 1369, 4 جلدى و دائره المعارف الاسلاميه, ج 4, ص 379, محمد ثابت الفندى, انتشارات جهان, تهران
2 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد,ج 7, ص36, دارالاحيإ الكتب العربيه, 1378هـ . ق.
3 ـ الغارات, ج 1, ص 47, ابواسحاق كوفى, انجمن آثار ملى, 1354 ش.
4 ـ فروع الكافى, ج 8, ص 51, محمد بن يعقوب كلينى, دارالاضوإ, بيروت.
5 ـ وسائل الشيعه, ج 11, ص 8, شيخ حر عاملى, مكتبه الاسلاميه, تهران, 1363 ش,20 جلدى.
6 ـ بحارالانوار, ج 51, ص 84, محمد باقر مجلسى, داراحيإ التراث العربيه, بيروت.
7 ـ جواهر الكلام, ج 16, ص 116, شيخ محمد حسن نجفى, داراحيإ التراث العربى و مستمسك العروه الوثقى, ج 9, ص 596.
8 ـ انفال / 1.
9 ـ جواهر الكلام, ج 16, ص 117 و تحريرالوسيله, ج 1, ص 368, امام خمينى(ره).
10 ـ انفال / 41.
11 ـ تحرير الوسيله, ج 1, ص 356 .
12 ـ مبانى حكومت اسلامى, ص 689, جعفر سبحانى, انتشارات توحيد, قم.
13 ـ وسائل الشيعه, ج 6, ص 34.
14 ـ توبه / 29.
15 ـ زمين در فقه اسلامى, ص 99.
16 ـ فروغ ابديت,جعفر سبحانى, دفتر تبليغات اسلبامى, قم, ج 2, ص 263.
17 ـ همان, ص 264.
18 ـ جواهر الكلام, ج 16, ص 116.
19 ـ حشر / 6 و 7.
20 ـ اسرإ / 26.
21 ـ فروغ ابديت, ج 2, ص 272.
22 ـ عبقريه الاسلام فى اصول الحكم, ص 43 و 44, منير عجلايى, دارالنفائس ,بيروت.
23 ـ التراتيب الاداريه, ج 1, ص 410, عبدالحى كتابى, دارالكتب العربى, بيروت.
24 ـ عبقريه الاسلام..., ص 44, و فتوح البلدان, ص 81.
 

ادامه دارد ...
منبع : پایگاه پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط