فقه شیعه و مجرم سیاسی
بررسی جرم سیاسی از نظر فقهی بسیار گسترده است لذا در این مجال صرفاٌ به بیان تعریف بغی و جرم سیاسی از دیدگاه فقه امامیه می پردازیم.
فقهای شیعه بغی را در کتاب الجهاد مورد بحث و بررسی قرار داده اند[1].
در کتاب جامع المقاصد که شرحی است بر کتاب قواعد علامه حلی ایشان در تعریف بغی می نویسد:
«کل من خرج علی امام عادل فهو باغ»
یعنی هرکس بر امام عادل خروج کند و با او مقابله کند باغی است.
آیه الله اسماعیل صدر در تعریف بغی آورده است:
باغی کسی است که بر امام عادل بشورد و با او بجنگد و مانع سپردن حق به او گردد.
بعضی از فقها معنای بغی در اسلام را قیام مسلحانه علیه امام عادل دانسته و این اصطلاح امام عادل را اعم از امام معصوم و یا نایب ایشان گرفته اند اما عده ای تنها قیام علیه امام را مطرح کرده اند[2]
مرحوم مقدس اردبیلی نیز به همین سبک بحث کرده است و علاوه بر امام ، نایب امام را نیز متذکر گردیده اند.
یکی از نویسندگان از منظر فقه سیاسی می گوید: بغی در لغت به معنایی تجاوز و نافرمانی آمده است و در اصطلاح فقه سیاسی باغی به مسلمانی گفته می شود که با دولت اسلامی مخالفت کند و دست به نافرمانی زده و علیه امام قیام کند.[3]
یکی از فقهای معاصر که در مقاله خود بغی را جرم سیاسی می داند می نویسد:
جرم سیاسی عملی است که گروهی مسلمان(که تشکیلات قوی و نیرومندی به دست آورده اند و از فرمان و اطاعت ولی امر مسلمین در اثر شبهاتی بی اساس که برای آنان به وجود آمده خارج گردیده اند ) با قصد و اختیار انجام دهند خواه آن عمل از راه افساد فی الارض و محاربه و یا از راه جاسوسی برای دولت های اجنبی و یا جنگ مسلحانه با حکومت اسلامی و یا امور دیگر صورت گیرد[4]
ممکن است این سوال به ذهن متبادر شود که آیا جرم بغی در زمان غیبت محقق می شود و یا مختص به زمان حضور امام معصوم(علیه السّلام) می باشد؟
فقهای امامیه جرم بغی را درزمان غیبت نیز قابل تحقق می دانند و وقتی سخن از وجوب جنگ با اهل بغی را مطرح می کنند بیان می دارند که جنگ با اهل بغی و هرکسی که بر امام عادل خروج کند واجب است زمانی که امام معصوم و با نایب وی مسلمانان را دعوت به جنگ نماید.
آنچه از مجموع تعاریفی که به عنوان نمونه ذکر شدبر می آید یا به عبارت بهتر برآیند تعاریفی که از کتب مختلف مذکور افتاده این است که در تعریف کلی جرم سیاسی یا بغی می توان گفت:
«بغی عبارت است از خروج از امام عادل، یا خارج شدن از اطاعت امام عادل یا نایب او است.»[5]
ارکان تعریف فوق به شرخ ذیل است
1- خروج از اطاعت امام و رهبر و جلوگیری از سپردن حق به او و شورش در برابر او
2- خروج از اطاعت امام عادل
3- خروج از اطاعت نایب خاص و یا نایب عام امام عادل
سه واژه کلیدی در این سه رکن موجود می باشد: خروج- امام عادل- نایب خاص و یا عام
از فقهای شیعه مرحوم علامه حلی شرط داشتن قدرت مادی و عده و عُده بغات را ضروری می داند و تحقق چنین چیزی را در کثرت در عدد و عده خروج کنندگان می داند، بنابراین اگر شخص یا گروهی علیه تشکیلات حکومت و نظام سیاسی قیام کند اما قدرت مقابله نداشته باشد این کار جرم سیاسی محسوب نمی شود.
در ترتب احکام بغی سه شرط لازم است : 1- باغیان دارای آنچنان قدرتی باشند که متفرق کردن آنها جز از راه مبارزه و لشگر کشی ممکن نباشد...[7]
در این مورد اختلاف نظر وجود دارد که آیا با این عمل کافر می شوند و یا فاسق هستند و بر دین باقی می مانند؟
در این مورد می توان به روایتی از امیرالمومنین استناد کرد که
مردی بر علی(علیه السّلام) وارد شد پس پرسید ای امیرالمومنین آیا اهل جمل و صفین و نهروان کافرند؟ علی(ع) فرمودند: نه ایشان برادران ما هستند که بر ما خروج کردند پس با آنان جنگیدیم که به امر خداوند گردن نهند.
اکثر فقهای امامیه و حتی اهل سنت قائل به گروهی بودن جرم بغی هستند و جرم سیاسی را زمانی محقق می دانند که عمل مجرمان گروهی و دارای تشکیلات منسجم و دارای مکان باشند چراکه برای داشتن قدرت مادی داشتن این موارد مهم است. بنابراین اگر عمل آنها فردی بوده و یا بدون تشکیلات سازمان یافته باشد جرم سیاسی محسوب نمی شود[8]
ولی به نظر می رسد که به صورت انفرادی نیز قابل تحقق باشد و مرحوم شهید اول و شهید ثانی نیز این مطلب را در شرح لمعه اختیار کرده اند.[9]
درواقع می توان گفت که باغیان دارای شبهه ای در حاکمیت هستند.
ولی هرگاه تاویلی را که دلیل خروج خود می نگارند نداشته باشند و در عین حال از پیروی امام و صفوف مسلمین جدا شوند قطاع الطریق و محارب خواهدن بود.
/س
فقهای شیعه بغی را در کتاب الجهاد مورد بحث و بررسی قرار داده اند[1].
در کتاب جامع المقاصد که شرحی است بر کتاب قواعد علامه حلی ایشان در تعریف بغی می نویسد:
«کل من خرج علی امام عادل فهو باغ»
یعنی هرکس بر امام عادل خروج کند و با او مقابله کند باغی است.
آیه الله اسماعیل صدر در تعریف بغی آورده است:
باغی کسی است که بر امام عادل بشورد و با او بجنگد و مانع سپردن حق به او گردد.
بعضی از فقها معنای بغی در اسلام را قیام مسلحانه علیه امام عادل دانسته و این اصطلاح امام عادل را اعم از امام معصوم و یا نایب ایشان گرفته اند اما عده ای تنها قیام علیه امام را مطرح کرده اند[2]
مرحوم مقدس اردبیلی نیز به همین سبک بحث کرده است و علاوه بر امام ، نایب امام را نیز متذکر گردیده اند.
یکی از نویسندگان از منظر فقه سیاسی می گوید: بغی در لغت به معنایی تجاوز و نافرمانی آمده است و در اصطلاح فقه سیاسی باغی به مسلمانی گفته می شود که با دولت اسلامی مخالفت کند و دست به نافرمانی زده و علیه امام قیام کند.[3]
یکی از فقهای معاصر که در مقاله خود بغی را جرم سیاسی می داند می نویسد:
جرم سیاسی عملی است که گروهی مسلمان(که تشکیلات قوی و نیرومندی به دست آورده اند و از فرمان و اطاعت ولی امر مسلمین در اثر شبهاتی بی اساس که برای آنان به وجود آمده خارج گردیده اند ) با قصد و اختیار انجام دهند خواه آن عمل از راه افساد فی الارض و محاربه و یا از راه جاسوسی برای دولت های اجنبی و یا جنگ مسلحانه با حکومت اسلامی و یا امور دیگر صورت گیرد[4]
ممکن است این سوال به ذهن متبادر شود که آیا جرم بغی در زمان غیبت محقق می شود و یا مختص به زمان حضور امام معصوم(علیه السّلام) می باشد؟
فقهای امامیه جرم بغی را درزمان غیبت نیز قابل تحقق می دانند و وقتی سخن از وجوب جنگ با اهل بغی را مطرح می کنند بیان می دارند که جنگ با اهل بغی و هرکسی که بر امام عادل خروج کند واجب است زمانی که امام معصوم و با نایب وی مسلمانان را دعوت به جنگ نماید.
آنچه از مجموع تعاریفی که به عنوان نمونه ذکر شدبر می آید یا به عبارت بهتر برآیند تعاریفی که از کتب مختلف مذکور افتاده این است که در تعریف کلی جرم سیاسی یا بغی می توان گفت:
«بغی عبارت است از خروج از امام عادل، یا خارج شدن از اطاعت امام عادل یا نایب او است.»[5]
ارکان تعریف فوق به شرخ ذیل است
1- خروج از اطاعت امام و رهبر و جلوگیری از سپردن حق به او و شورش در برابر او
2- خروج از اطاعت امام عادل
3- خروج از اطاعت نایب خاص و یا نایب عام امام عادل
سه واژه کلیدی در این سه رکن موجود می باشد: خروج- امام عادل- نایب خاص و یا عام
ضوابط تشخیص جرم بغی
1.ضابطه اقتدار
از فقهای شیعه مرحوم علامه حلی شرط داشتن قدرت مادی و عده و عُده بغات را ضروری می داند و تحقق چنین چیزی را در کثرت در عدد و عده خروج کنندگان می داند، بنابراین اگر شخص یا گروهی علیه تشکیلات حکومت و نظام سیاسی قیام کند اما قدرت مقابله نداشته باشد این کار جرم سیاسی محسوب نمی شود.
در ترتب احکام بغی سه شرط لازم است : 1- باغیان دارای آنچنان قدرتی باشند که متفرق کردن آنها جز از راه مبارزه و لشگر کشی ممکن نباشد...[7]
2. مسلمان بودن باغیان
در این مورد اختلاف نظر وجود دارد که آیا با این عمل کافر می شوند و یا فاسق هستند و بر دین باقی می مانند؟
در این مورد می توان به روایتی از امیرالمومنین استناد کرد که
مردی بر علی(علیه السّلام) وارد شد پس پرسید ای امیرالمومنین آیا اهل جمل و صفین و نهروان کافرند؟ علی(ع) فرمودند: نه ایشان برادران ما هستند که بر ما خروج کردند پس با آنان جنگیدیم که به امر خداوند گردن نهند.
3.ضابطه جدا شدن از حکومت
4. ضابطه وجود گروه و تشکیلات منسجم
اکثر فقهای امامیه و حتی اهل سنت قائل به گروهی بودن جرم بغی هستند و جرم سیاسی را زمانی محقق می دانند که عمل مجرمان گروهی و دارای تشکیلات منسجم و دارای مکان باشند چراکه برای داشتن قدرت مادی داشتن این موارد مهم است. بنابراین اگر عمل آنها فردی بوده و یا بدون تشکیلات سازمان یافته باشد جرم سیاسی محسوب نمی شود[8]
ولی به نظر می رسد که به صورت انفرادی نیز قابل تحقق باشد و مرحوم شهید اول و شهید ثانی نیز این مطلب را در شرح لمعه اختیار کرده اند.[9]
5. ضابطه داشتن توجیه و مجوز شرعی برای قیام
درواقع می توان گفت که باغیان دارای شبهه ای در حاکمیت هستند.
ولی هرگاه تاویلی را که دلیل خروج خود می نگارند نداشته باشند و در عین حال از پیروی امام و صفوف مسلمین جدا شوند قطاع الطریق و محارب خواهدن بود.
6. مشروعیت نظام
پي نوشت :
[1] غلامرضا پیوندی جرم سیاسی ص117
[2] همان ص 117
[3] عباسعلی عمید زنجانی فقه سیاسی ج3ص 309
[4] محمد حسن مرعشی دیدگاه های نو در حقوق کیفری اسلام ص 71
[5] سید محمد اصغری بررسی تطبیقی جرم سیاسی ص46
[6] غلامرضا پیوندی جرم سیاسی ص127
[7] عباس زراعت جرم سیاسی ص 43
[8] عباسعلی عمید زنجانی فقه سیاسی ج3 ص316
[9] غلامرضا پیوندی جرم سیاسی ص 131
/س