در رثای شهید سیدعباس موسوی
ادیب فرهیخته و مسیحی لبنانی مرحوم استاد سلیمان کتابی
درآمد:
تقدیم به بزرگ مردی که به درجه رفیع شهادت نایل آمد تا به نمادی شکوهمند تبدیل شود.
گمان کردند چون او را به صلیب کشیدند، حذفش کردند.با کفن کینه ورزی او را پیچاندند.هزار بار درون دوزخ شان دفن کردند.گمان کردند او را به باد نیستی سپردهاند.اما، همه نشانه های زمین و آسمان و همه کهکشان ها گواهی میدهند که آنها پست و فرومایهاند.درغ گفتند. آنها گمراه و زیان کارند و بی تردید کسی که روح خداست حذف و منزوی نمیشود و در کفن خاکسپاری نمیگردد.او عیسای زیبای زمان ماست که ماهیت پلید یهودیان را آشکار کرد.ما را تسلیم روح ملکوتی کرد و به ما وعده بهشت های درخشان داد.بهشت هایی که زینب بخش جوامع انسانیاند.با وجود آنکه دو هزار سال می گذرد اما، هنوز کمربند روحانیون ناپاک وگناه آلودشان، از آلودگی خون عیسای مسیح پاک نشده است.با همان گلوله هایی که استخوان های عیسای مسیح را منفجر کردند، پیکر پاک تو را نیز، ای سیدعباس موسوی هدف قرار دادند.تا تو را خاموش و ذوب کنند.تا از رگ های تو خون مردانگی و شجاعت حسین جاری شود. میخواستند از گلوی پاک و روان تو آن ندای حق را که پیامبر بزرگ مان بر زبان جاری ساخت خفه کنند.میخواستند هاله های جهاد را مخدوش کنند.ای شهید بزرگ از راه حق و حقیقت که به آن ایمان آورده بودی و با عزمی استوار و افتخار، همچون شمشیری برنده دفاع کردی و جان خویش را در راه آن نثار کردی، تو را در برابر نیستی مصون داشت و به نماد شجاعت و قهرمانی تبدیل کرد، که اهداف مقدس جهاد زینت بخش آن است.حق و حقیقت و هفت آسمانی که بر فراز آن عروج کردهای گواهی میدهند.مهم تر از همه خدای آفریننده زمین و آسمان گواهی میدهد.که یهودیان ناپاک در منجلاب پستی و فرومایگی گرفتار شدهاند.آنها در گمراهی و گناه فرو رفتهاند و راه گریزی از آن ندارند.
پیام آراسته به خون، با پیام شکننده دژهای تسخیر ناپذیر خیبر تکامل یافت.پیام اسلام با پیام صلح و آزادی پیوند خورد.صلیب به خمیدگی هلال پیوست.فروتنی به آغوش گرم و مهربانی در آمیخت.آنگاه بهشت، سبز و خرم گشت و امت، زاینده قهرمانان شد.باورهای راستین، درون دل ها تداوم یافتند.حق و حقیقت به جان مژده برپایی عدل و برابری داد و یاد خدا را در دل ها زنده کرد.زمین گلستان عشق و نوعدوستی شد.گلهای عطرآگین و سرشار از مهر و محبت و پرهیزکاری در زمین شکوفا شدند.آرامشی برپا شد که انسان درنده و خون آشام را آرام میکند و او را در دایره ماهیت انسانی مهار میکند. ولی چه کسانی هستند که میکوشند نام مسیح را حذف کنند، تا انوار درخشان امت را خاموش کنند؟ چه کسانی هستند که با نشانه گیری سیدعباس موسوی، کوشیدند او را زیر شن های جنوب دفن کنند تا اراده مردم را سست و نشانه های قهرمانی و دلیری را بی رنگ کنند؟
آیا آنان هنوز همان قبله گاهی هستند که احساس حقارت و کینه توزی و افراط گرایی گریبانگیرشان شده و به انزوا کشیده شدهاند؟ آیا آنان همان قبله گاهی هستند که سرگردانی و سر افکندگی گرفتارشان کرده و به مأموریت های کینه توزانه دست میزنند؟ به درستی که آنان قبیله کوچکی از اراذل و اوباش و رانده شدگان امت اصیل یهودند.گنه کاری، آنان را خوار و ذلیل ساخته بود، پس توبه کردند اما، رستگار نشدند و از توبه فقط معنی یهودیت را گرفتند ولی، هدایت نشدند.دروغ گفتند و نام یهودی زده بر آنان ماندگار شد. یهودیت کاذب آنها را از سرزمینی به سرزمینی دیگر و از زمانی به زمانی دیگر پراکنده کرد.وانمود کردند که از آغوش خدا بیرون آمدهاند و به دژ ایل باز میشوند.این چنین بود که به دروغ چنگ زده و به ادعاهای اسرائیلی پناه بردند ولی، آنها مقتدرانه به قلمرو ما یورش آوردند، و با چوب صلیب به خون ریزی پرداخته و مردم بی دفاع را غارت کردند.زمین را آلوده کردند.آیا از این بیم نداشتند که فسق و فجور و گمراهی و یکه تازی هرگز پایدار نمی ماند؟ آیا ترس نداشتند که خورشید همیشه پشت ابرها ماندگار نمیماند؟
باشد که پرورش دهندگان این نوزادان سر راهی به آنچه بزرگ کردهاند مهربان باشند!با خودخواهی و خود بزرگ بینی این ننگ آلوده به گناه را به جان بخرند! نامردانه و زیر چشمی، جنایات این نوزادان بی پدر را تماشا کنند، و خم به ابرو نیاورند!این جنایت کاران را نوازش دهند، و در این سرزمین لانهای برای آنان تدارک ببینند تا این جنایت کاران نان و شیرینی عید و درخت بوستان مورد نیازمان را مشخص کنند.آیا باید ارزش سرزمین فلسطین و اردن و لبنان با همه شکوفه های جولان کمتر از ورزشگاه موش ها باشد؟ آیا امریکا که با مدرنیته ترین تمدن های معاصر، خود را آراسته است، نباید از حقوق حیوانات حمایت کند و بر سرزمین دیگران دولتی برای موش ها بسازد؟
اکنون پرده ها دریده شده و به این حقیقت پی بردهایم که همواره مورد چشم داشت متجاوزان بودهایم.متجاوزانی که به نعمت های خدا کفر ورزیدند و از ماهیت انسانی خارج شدند.اکنون فرزندان این امت اصیل برای دفاع از حقوق از دست رفته و کرامت و عزت انسانی شان به پا خاستهاند.شاهرگ رزمندگان مقاومت شریف و نجیب به جوش و خروش آمده است و مردان شریف به ندای شهادت لبیک میگویند...
نام شهدا، برجسته و با حروف نورانی آراسته شده است از نام شهید سناء محیدلی گرفته تا نام شیخ الشهداء راغب حرب و تا نام شهید احمد قصیر، تا نام شهید احمد شعیب میدرخشند.سنگ در فلسطین نیز به مقاومت برخاسته و به حرکت درآمده است.از آن خون حسین جاری است. ولی، مقاومت اسلامی لبنان زینت بخش همه این نام ها است.چه شده که این عباس موسوی سربلند در حریم شهادت ایستاده و خونش را با خون فرزندش حسین، و همسرش ام یاسر آمیخته است؟ چه شده است که ام یاسر جامه جهاد به تن کرده است؟ جامهای که با نخی از دستمال حضرت مریم(ع)و نخی از عبای حضرت زهرا(س)و نخی از روپوش حضرت زینب(س)دوخته شده است. سیدعباس را چه شده که خاک سرزمین جنوب را با این خون معطر عجین کرده تا گل های شقایق از آن سیراب شوند؟ برخیزید.ای فرزندان امتی که حق را زیبنده خود میدانید به سیمای قهرمان گندم گون لبیک گویید.شایسته است کوه ها و رودخانه ها و هر آنچه روی زمین تان است به رقص درآیند و سرودهای حماسه ساز بخوانند.
ای فرزندان امتی که در برابر مجد و عظمت گذشتهتان آرام گرفتهاید.اینک ابو یاسر راه بیداری تان را هموارکرده است. خویشتن زیبای خود را بشناسید و گذشته شکوهمندتان را با شرایط فعلی تان پیوند زنید.مگر نه اینکه راه و منش او همیشه حسینی است.حق را به زیباترین شکل تجلی بخشید و برای ماندگاری امت، حسین گونه شهید شد.امروزه سیدعباس مان به این شهادت افتخار میکند، و به وسیله آن جاودان شده است.ای امت، هرگاه به ندای سیدعباس موسوی قهرمان لبیک گفتی، و از حریم خویش در برابر متجاوزان فرومایه دفاع کردی، آنگاه قابل ستایش هستی.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 40