مبارز بصیر(2)

شهيد منتظري در آلمان تعداد زيادي از انجمن هاي اسلامي را جمع كرد و چند روزي با اعضاي آنها جلسه داشتيم و با آنها بحث و تبادل نظر و در لندن هم با تعدادي از بچه هاي انجمن اسلامي صحبت مي‌كرديم.يكي از افرادي كه محمد در لندن با او صحبت و رويش كاركرد،آقاي دكتر وحيد،فرزند آقاي وحيد دستگردي و برادر خانم دكتر وحيد كه نماينده مجلس
يکشنبه، 29 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مبارز بصیر(2)

مبارز بصیر(2)
مبارز بصیر(2)


 






 

سلوك مبارزاتي شهيد محمد منتظري درگفتگو با دكترهادي نجف آبادي
 

در اروپا اقدامات مبارزاتي شهيد منتظري چه بود؟
 

شهيد منتظري در آلمان تعداد زيادي از انجمن هاي اسلامي را جمع كرد و چند روزي با اعضاي آنها جلسه داشتيم و با آنها بحث و تبادل نظر و در لندن هم با تعدادي از بچه هاي انجمن اسلامي صحبت مي‌كرديم.يكي از افرادي كه محمد در لندن با او صحبت و رويش كاركرد،آقاي دكتر وحيد،فرزند آقاي وحيد دستگردي و برادر خانم دكتر وحيد كه نماينده مجلس بودند، بود.الآن ايشان داماد آقاي نيري مسئول سابق كميته امداد است. يكي از پايگاه هاي شهيد منتظري منزل دكتر وحيد بود. يكي ديگر از كساني كه با ايشان ارتباط داشت، آقاي موحدي بود. در واقع مبارزه هم همين بود كه به جاهاي مختلف مي‌رفتيم و با تعدادي دانشجو صحبت مي‌كرديم و هسته هايي را تشكيل مي‌داديم. اين هسته ها اعلاميه پخش مي‌كردند. انجمن هاي اسلامي اروپا براي امام نامه مي‌نوشتند و اين نامه در نشريات مختلف چاپ مي‌شد. آقاي دعايي اين اعلاميه ها و بيانيه ها را از راديو بغداد مي‌خواند. انعكاس حركت انجمن هاي اسلامي در نشريه هاي نجف چاپ و اعلام مي‌شد. آنها به امام پيام مي‌دادند كه اين پيام ها غير از پيام هاي حالا بود كه به صورت تشريفاتي باشد و حقيقتاً تأثيرگذار بودند؛ به اين ترتيب اين هسته هاي دانشجويي اثرگذار و مخالف حكومت شاه در جاهاي مختلف فعاليت مي‌كردند و مجموعه اين تلاش ها فشاري بر دولت ايران بود.

شهيد منتظري در پاريس چه فعاليت هايي داشت؟
 

در پاريس،دو طيف دورامام بودند، يكي روحانيون مانند من كه معمم بودم،مرحوم منتظري،آقاي محتشمي پور، فردوسي پور و آقاي املايي كه آقاي املايي همان اوايل انقلاب در راه قم- تهران تصادف كرد. اين افراد زودتر از من به آنجا رفته بودند و من بعداً به آنها ملحق شدم. طيف ديگر هم دكتر يزدي،صادق قطب زاده، بني صدر و دكتر حبيبي بودند. در آن طيف از همه معقول تر و منطقي تر آقاي دكتر حبيبي بود. ايشان كارهاي ترجمه، نگارش و تبليغات را انجام مي‌داد.قطب زاده نيست به سايرين به امام نزديك تربود،ولي درمجموع از نظر كاري، امام به دكتر يزدي بيشتر از همه بها مي داد.بني صدر هم گاهي مي‌آمد و گروه هاي خبرنگاري را مي‌آورد، ولي از ميان افراد آن طيف هيچ كس به اندازه آقاي دكتر يزدي و مرحوم قطب زاده حضور فعال نداشتند.
آنجا يك اتاق خيلي كوچك بود كه يك خط تلفن داشت و ما كه درآنجا و به نوبت مشغول تلفن بوديم.اين تلفن24 ساعته در حال كاركردن بود. ما با ايران تماس مي‌گرفتيم يا ازآنجا با ما تماس مي‌گرفتند و از اين طريق پيام هاي صوتي امام منتقل مي‌شد. پيام شخصيت ها هم از طريق همين تلفن ضبط و منتقل مي‌شد. بحث كنترل هم نبود.جالب اينجا بود كه در اواخر از مخابرات ايران روزها خانم ها و شب ها آقايان و همين طور جوانان انقلابي تماس مي‌گرفتند و مي‌گفتند چه شماره‌اي را مي‌خواهيد و وصل مي‌كردند.به اين ترتيب پول تلفن به حساب مخابرات ايران گذاشته مي‌شد. شهيد محمد منتظري هم يكي از افراد مسئول تلفن،ارتباط با امام و رفتن پيش امام بود.همه ما در نوفل لوشاتو در آن اتاق با هم بوديم.مرحوم عراقي اواخر آمدند. حاج احمدآقا و حسين آقا خميني هم بودند. همين آقاي سازگارا كه در حال حاضر در آمريكاست، با آقاي دكتر يزدي بود و درآنجا حضور داشت.

رابطه شهيد محمد منتظري با آن طيفي كه شما به آن اشاره كرديد، يعني كساني كه از اروپا و آمريكا آمده بودند،چگونه بود؟
 

روابط ايشان بهتر از روابط ما بود. اصولاً محمد منتظري ارتباطات گسترده‌اي داشت و آنها محمد را بيشتر ازهمه ما قبول داشتند و اصلاً قابل مقايسه با ديگران نبود. همين طور در ايران و حوزه هاي علميه ايشان را بيشتر قبول داشتند. شما با توجه به پيام حضرت امام راجع به شهيد منتظري كه پيام بسيار گويايي است،مي‌توانيد ديد امام را نسبت به ايشان دريابيد.

مبارز بصیر(2)

چه شد كه شهيد منتظري همراه پدرش به ايران بازگشت؟
 

چون شخصاً آنجا حضور داشتم و اطلاع دارم، آيت‌الله منتظري تنها كسي بود كه وقتي به پاريس آمد، امام را تشويق كرد به ايران بيايند ايشان گفت:«تا شما در پاريس هستيد اين انقلاب پيروز نمي‌شود. بايد به ايران بياييد.» با اين ديد كه الآن بايد به ايران رفت،پسرش را هم با خود به ايران برد. آنان قبل از ورود به ايران براي زيارت به عتبات يعني عراق و به نجف، كربلا، سامرا و كاظمين رفتند و بعد هم از آنجا وارد ايران شدند.به اين ترتيب تا پيروزي انقلاب وقتي از پاريس به ايران برگشتم، محمد در ايران بود و به فعاليت هايش ادامه مي‌داد. آن موقع از فعاليت هايش مطلع نبودم.از پاريس كه با هواپيماي امام به ايران مي‌آمدم،مرحوم فروهر كنار من نشسته بود. آن اواخر قبل از حركت، امام فرمودند:«زن و بچه وكسي نيايد.» چون احتمال زدن هواپيما وجود داشت، بنابراين از ماها زن و بچه‌اي در هواپيما نبود، البته اغلب افراد آنجا در خارج از كشور زن و بچه‌اي نداشتند. ضمن اينكه در بين خبرنگاراني كه تعدادشان هم زياد بود چند خانم هم حضور داشتند. بين كساني كه از خارج با هواپيما آمده بودند و كساني كه در ايران بودند ورقابتي وجود داشت. در اين ميان آيت‌الله منتظري تقسيم كار كرده بود. من آقاي يزدي و شهيد مفتح مسئول تبليغات خارجي شديم.ما هر روز خبرنگاران خارجي را در سالني نزديك مدرسه رفاه،جمع و آنها را توجيه مي‌كرديم. دكتر يزدي اين تقسيم بندي را قبول نداشت ومعمولاً خودش نمي‌آمد و به نيابت از خود، دكتر صالح را مي‌فرستاد. دقيقاً به خاطر ندارم كه دكترصالح بعدها سفير ايران در ژاپن شد يا نماينده ايران در بانك جهاني يا صندوق بين‌المللي پول شد. در اين ميان محمد منتظري هم كارهاي خودش را مي‌كرد.

نظر شهيد محمد منتظري راجع به ليبرال ها چه بود؟
 

محمد منتظري بعد از انقلاب از انتخاب مرحوم بازرگان به عنوان نخست وزير به شدت بر آشفت و اصلاً اين موضوع برايش قابل قبول نبود. اگر يادتان باشد در گفتارها و نوشت هايش در آن زمان به دولت موقت، حتي شهيد بهشتي و سايرين به دليل اينكه اين انتخاب را دستپخت آنها مي‌دانست به شدت حمله مي‌كرد. با وجود علاقه‌اي كه به انقلاب داشت،ازوضع بعد از انقلاب ناراحت بود. در انتخابات مجلس ايشان نماينده مردم نجف آباد شد و من به عنوان نماينده مردم تهران وارد مجلس شدم. يادم هست در مجلس هم چهره شاخصي بود. يك بار در مجلس نامه‌اي عليه دولت بازرگان خواند كه اينها به مستشاران نظامي آمريكا اجازه نمي‌دهند از كشور خارج شوند. مواضع ايشان بسيار مشهور است. نه بنده و نه سايردوستان به هيچ وجه با موضع گيري هاي ايشان عليه شهيد بهشتي، مرحوم بازرگان و... موافق نبوديم و حتي به ايشان تذكر هم مي‌داديم. پس از آنكه چنين مواضعي گرفت،جلسات زيادي داشتيم. يادم هست حتي به قم رفتيم و با پدرشان صحبت كرديم. همان طور كه مي‌دانيد پدرشان عليه ايشان اعلاميه دادند.درحقيقت محمد منتظري در مخالفت با وضع موجود، آمدن دولت بازرگان و وضعي كه بعد از انقلاب به وجود آمده و خلاف توقعش بود، حالت عادي‌اش را از دست داده بود و آن، براي محمد اعلاميه خوبي نبود.
با وجودي كه رابطه آيت‌الله منتظري به عنوان پدر با ايشان بد نبود،ولي آيت‌الله منتظري مخالف اين وضع بود،با اين حال شهيد منتظري در موضع خود سرسخت و به شدت ناراحت بود. خيلي وقت ها من و دوستان با ايشان صحبت مي‌كرديم، اما اصلاً قانع نمي‌شد. شهيد منتظري به صورت فردي برخورد تند و شديدي با ليبرال ها نداشت، ولي همان طور كه اشاره كردم از وضعي كه بعد از انقلاب به وجود آمده بود،كاملاً ناراضي بود. بعضي نمايندگان بسيار بي ادبانه برخورد مي‌كردند و حتي به آنها فحش مي‌دادند،ولي او اين گونه نبود. اصولاً آقاي بازرگان و سيستمي را كه به وجود آمده بود، قبول نداشت. از طرفي كسي هم به او كاري نداشت،چون به هر صورت محمد منتظري بود. همه ماجراهاي بعد از انقلاب ايشان از هواپيما،رفتن به ليبي؛لبنان سخنراني ها و نوشته هايش مي‌توانيد اين طور تفسير كنيد كه او اين انتخاب را قبول نداشت.همان طور كه در نوشته هايش هم هست معتقد بود يك خط صهيونيستي وارد انقلاب شده است از اين رو چهره هاي بسياري را متهم مي‌كرد.

رابطه حضرت امام با ايشان چگونه بود؟
 

شهيد منتظري با حضرت امام رابطه خوبي داشت. بين كساني كه در نجف با امام بودند گمان نمي‌كنم كسي به اندازه ايشان با امام رابطه داشت. در بعضي موارد كه هيچ كس جرئت نمي‌كرد موضوعي را با امام مطرح كند، محمد منتظري را مي‌فرستادند. فكر كنم در خاطرات آقاي فردوسي پورهم ديدم كه پس از اينكه دكتر شريعتي سكته كرد و به رحمت خدا رفت، توقع اين بود كه امام براي ايشان بيانيه‌اي بدهند. البته ايشان مطلبي نوشته بودند، ولي دكتر يزدي و سايرين قبول نداشتند و مي‌گفتند كه اين نوشته كوتاه و كم است،ازاين رو محمد را فرستادند تا با امام صحبت كند. كلاً امام به شهيد منتظري علاقه زيادي داشتند و هميشه هم تأكيد مي‌كرد كه درس بخوانيد.

راجع به جلسات حزب و شرايط آن زمان آنچه درخاطرداريد،بفرماييد.
 

جلسات حزب در شرايط سختي برگزار مي‌شد. به خاطر دارم روحانيت مبارز، بني صدر را تأييد كردند، در حالي كه روحانيون حزب واعضاي حزب جمهوري اسلامي طرفدار جلال‌الدين فارسي بودند. بعد كه شيخ علي تهراني اسنادي آورد مبني بر اينكه اجداد آقاي فارسي افغاني‌اند،حزب از دكترحبيبي حمايت كرد.درروحانيت مبارز پنج روحاني بودند كه در حزب جمهوري اسلامي هم حضور داشتند كه اين افراد آيات عظام بهشتي،خامنه‌اي، هاشمي رفسنجاني، موسوي اردبيلي و دكتر باهنر بودند. آن زمان آيت،عليه بني صدر سخنراني‌اي كرد كه نوار اين سخنراني به دست بني صدرافتاد و او هم دائماً آن را بر سر حزب جمهوري اسلامي و علماي آن حزب مي‌كوبيد.طوري كه طي جلسه‌اي در روحانيت مبارز، آن چنان فشار شديدي به آقاي هاشمي رفسنجاني و آقاي خامنه‌اي آوردند كه يادم هست بلند شدم و به دفاع از اين دو سخنراني كردم.همين طور وقتي آقاي هاشمي رفسنجاني بلند شد، با بغض دفاع مي‌كرد.
در جلسه هماهنگي بين مسئولين كه از اعضاي دولت، مجلس وقوه قضائيه در آن حضور داشتند،آقاي هاشمي رفسنجاني و آقاي بهشتي هم مي‌آمدند.درشب حادثه آقاي هاشمي رفسنجاني نيامد. من هم به دليل آنكه همسرم بيمار بود نيامدم.جالب اينجا بود محمد كه اصلاً در جلسات شركت نمي‌كرد، به آن جلسه آمده بود. وقتي انفجار در مسجد ابوذررخ داد و آيت‌الله خامنه‌اي مجروح شدند،بسيار متأثر و ناراحت شديم و همگي با هم در مجلس صحبت مي‌كرديم كه بايد امنيت را بالا ببريم. آن شب آن طور كه من شنيدم،كلاهي به محمد و ديگران زنگ زده و آنها را دعوت كرده بود كه چرا نيامديد و به جلسه بياييد.در نهايت هم صداي انفجار را شنيدم و به بيمارستان طرفه رفتم و آنها را ديدم و شناسايي كردم.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 48



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما