جهادگري بي نظير
آيتالله شيخ صادق خلخالي
اين مجلس بعد از تبعيد امام در حدود يك سال دوام داشت و آقاي منتظري و امثال آقاي منتظري در اين مجلس رفت و آمد ميكردند و اين يك كانون هميشه داغ بود. اين مجلس از آن جهت اهميت داشت كه تمام افراد خارج از قم،مخصوصاً شب هاي جمعه به زيارت حرم حضرت معصومه (س) مي آمدند و با يك وضع فوقالعاده برخورد مي كردند.مثلاً مردم از تهران، اصفهان از كاشان و از جاهاي دور و نزديك براي زيارت ميآمدند و نتيجتاً بعد از زيارت به مسجد بالا سر ميآمدند و اين مجلس تأثيرعجيبي داشت. رژيم براي دستگيري افراد و از هم پاشيدن مجلس تلاش زيادي ميكرد و مردم از بس آمده بودند،دعاي فرج را از برشده بودند. وحشت عجيب سازمان امنيت به خاطر مطرح شدن اسم امام و دعا براي سلامتي ايشان بود كه نام آقاي خميني را در دل ها زنده نگاه ميداشت.ازاركان اين مجلس، شهيد منتظري بود كه نقش مؤثري داشت. در انعقاد اين مجلس طلاب جوان ديگري نيز بودند كه با او همكاري ميكردند و فعاليت طلاب بيشترنضج ميگرفت.خصوصاً وقتي كه طلاب ديدند مبارزاتشان به ثمر ميرسد.
با رفتن امام از بورسابه نجف باز به يك شكل ديگري حركت در قم شروع شد كه فهميدند مثلاً نشد آقاي خميني را مثل مرحوم جمالالدين اسدآبادي در تركيه بكشند و از بين ببرند يعني زمان به ما نشان ميداد كه مبارزه بي ثمر نيست ولو ضايعات داشت، ثمر هم داشت. يكي از جاهايي كه محمد منتظري نقش داشت، در تنظيم اعلاميه ها بود، البته محمد منتظري شكل هاي مختلف به خود ميگرفت،بعضي مواقع کت و شلوار ميپوشيد.طلبه جواني بود و اكثراً پالتوي كوتاهي ميپوشيد.غالباً عبا سر مي کشيد و طلاب جوان را تشويق ميكرد كه اعلاميه ها را شبانه به علما برسانند. شهيد منتظري شخصاً اعلاميه هايي كه از طرف علماي مبارز به خصوص آيتالله منتظري تهيه ميشد، به خانه علما ميبرد كه از آنها امضاء بگيرد.عبارا سرش ميكشيد و اعلاميه را ميآورد و پافشاري ميكرد كه زود امضا كنيد.
يادم هست كه شبي به خانه آمد و درحالي كه عبا را به سركشيده بود آمد،ازمن امضاء گرفت كه سر آن اعلاميه عده زيادي از ما را گرفتند.او فعاليت عجيبي داشت.البته آن موقع ساواك هم به عمق فعاليت وي پي نبرده بود،اما كم كم پي برد و او را به جرم همان فعاليت هاي به اصطلاح خرابكارانه، پخش اعلاميه، كتاب، نوار گرفت. شهيد منتظري در نجف آباد هم اعلاميه پخش ميكرد و فعاليت داشت و احياناً بعضي مواقع در جلسات خصوصي سخنراني ولو به صورت مختصر ميكرد زيرزميني در تهران، درمشهد و در جاهاي ديگر تشكيل ميشد، اين فعاليت كم كم ساواك را متوجه كرد، لذا عده زيادي در زندان ها بودند، بازرگان با آيتالله طالقاني و سايرين و محمد هم بود و سراينكه ميخواستند از آقاي محمد منتظري اقرار بگيرند.درزندان قزل قلعه،ايشان را لخت كردند و نشاندند روي بخاري. البته اين لخت كردنشان هم خيلي به صورت زننده بود كه درحضور پدرشان بود. محمد را لخت كردند و آيتالله منتظري را زدند. عرض كردم كه ايشان خيلي دوام داشت، يعني ميشود اين را گفت كه يكي از اسطوره هاي مقاومت محمد منتظري بود.او سه سال در زندان ماند با اينكه مكرر به او ميگفتند التزام بده كه بعد از اين كار سياسي نكني و از اين جور حرف ها نزني تا آزاد شويد، ولي او تسليم نشد و سه سال زندان را كشيد و از زندان دوباره به قم آمد.البته قم كانون انقلاب بود و طلاب با او آشنايي داشتند و كار ميكردند. ما از دورناظربوديم كه او يك درسي را در مسجد اعظم شروع كرد و عدهاي از طلاب به درس كه درباره اقتصاد اسلامي بود، ميرفتند و اينكه اسلام اصلاً درباره اقتصاد چه ميگويد؟ ثروت بايد چه جوري باشد؟ مسئله بانك،قرض،ربا،خمس،زكات و... چگونه است؟ ومطالعاتي هم در زندان داشت و تكميل كرده بود كه به درد طلاب جوان ميخورد و طلاب هم علاقه زيادي به محمد داشتند.به ياد دارم كه قريب 100-150 شاگرد داشت. عرض كنم همين مسائل اسلام كه قرآن چه ميگويد؟ احاديث چه ميگويند؟ائمه چه جوري بودهاند؟ حكومت اسلامي چگونه است، اين درس يك وحشت عجيبي در ساواك ايجاد كرد كه پليس قم و ساواك قم روي اين مجلس خيلي حساس بودند و شايد اين درس دو ماه بيشتر طول نكشيد كه آن را به هم زدند.
بعد ار آن شهيد منتظري ديگر مخفي شد و مباشران را هم تغييردادند حتي با آيتالله منتظري هم تماس نگرفت. من با آيتالله منتظري تماس گرفتم، ايشان گفت كه يك دفعه آن اوايل يك تلفني به من كرد. البته همه كوچه هاي قم تحت نظر بود، مخصوصاً ماشين هائي كه بين قم تهران رفت و آمد داشتند،زيرنظربودند ساواك براي دستگيري محمد خيابان ها و كوچه ها و مخصوصاً كوچه حاج زينل و كوچه هاي دور افتاده قم را تحت نظر داشت خلاصه نشد او را بگيرند.سه و چهار ماه بعد خبر محمد منتظري را ازافغانستان شنيديم كه از رفتن به آنجا رفقائي را براي خودش دست و پا كرده بود.خلاصه حركتش را از افغانستان و پاكستان به نجف كشاند و ما كم كم از او خبردارشديم.آقاي دعائي و عدهاي از طلاب جوان در نجف بودند و محمد منتظري كه رفت، فعاليت و انسجام بيشتري به آنها داد. البته در مقابل اينها افرادي ديگر بودند كه ميخواستند اينها هيچ نقشي نداشته باشند. آن زمان كه اوضاع عراق مساعد بود، اينها توانستند نشرياتي را در آنجا چاپ كنند و كتاب هايي چون درس امام را درباره حكومت اسلامي چاپ كردند و كم كم راديوي روحانيت مبارز را تشكيل دادند. آقاي دعائي از جمله سخنرانان راديو بود، جلسه داشتند و با آقا مصطفي مشورت ميكردند البته ساواك هم آنجا مأمور داشت و بعدها كشف شد كه حتي در خود خانه امام، آن سيد مازندراني كه در نجف بود و در تلفنخانه آقا درپاريس نفوذ كرده بود، يكي از ايادي ساواك بود(با اسم رمز درنجف بود). الآن فكركنم خلع لباس شده باشد ولي اين جور روحانيون را بايد اعدام بكنند.
يكي ازكارهاي ناجوري كه انجام گرفت آن دادگاه ويژه بود كه روحاني نماها را كه به مراتب برترازساواك بودند و بايد اعدام ميشدند، به خلع لباس محكوم كردند.درهر حال در عراق تشكيلات خيلي وسيع شد و محمد منتظري براي رد گم كردن،مكرراً مسافرت هائي به سوريه كرد تا در آنجا پايگاهي را درست كند.درعراق بعثي ها عدهاي از مبارزين را ميگرفتند و زنداني ميكردند تا مبارزين كم كم توانستند يك پايگاهي قوي در سوريه درست كنند و بعد در لبنان با سازمان آزادي بخش فلسطين ارتباط برقرار شد.فعاليت هاي محمد منتظري بيشتر در رابطه با جنبش هاي آزادي بخش بود و بيشتر در كنار سازمان آزادي بخش فلسطين در لبنان و سوريه فعاليت ميكرد و دركشورهاي خليج افراد زيادي داشت. بعد ازانقلاب در ايران مخصوصاً به جبهه آزادي بخش فلسطين و باكليه جبهه هاي آزادي بخش مرتبط بود و غرض اين بود كه جنبه بينالمللي اسلام را در مدنظر داشت و به اصطلاح امروزي انترناسيوناليستي بود.محمد منتظري نقش عمدهاي داشت كه با رفت و آمد مستقيم خودش به مناطق مختلف، مخصوصاً به سوريه، لبنان و كشورهاي عربي، حركت فوقالعادهاي را در بين مسلمانان ايجاد كرده بود. او قبل از آنكه به ايران بيايد،عدهاي از طلاب علوم ديني را از نجف و از سوريه و از لبنان برداشت و به پاريس بود و در آنجا متحصن شدند.
نقش محمد را پس ازاينكه به ايران برگشت نميتوان انكار كرد و خيلي چشمگير بود و دستگاه هم تقريباً زورش نميرسيد،در تحصن دانشگاه يكي از كساني كه خيلي مؤثر بود،آقاي محمد منتظري بود.
محمد منتظري در دانشگاه هم خيلي تلاش ميكرد و سخنراني داشت و حركت ايجاد ميكرد تا اينكه امام آمد.محمد منتظري در اين اين دوران هم نقش مؤثري داشت، و از گردانندگان اموربود تا دولت موقت تشكيل شد.
محمد منتظري در مدرسه علوي شماره 1 پيش امام بود و كم كم كارها توسعه پيدا كرد و او به عدهاي كارت داد تا پاسدار يا مثلاً جزو كميته بشوند.و بعد كم كم عدهاي ديگر براي تشكيل سپاه به پادگان ولي عصر رفتند و ما ديگر با ايشان تماس مستقيم نداشتيم. ما كارمان در دادگاه ها بود و آنها رفتند سراغ سپاه،البته آن موقع كارشكني ها را عليه محمد منتظري ميديديم.
در مورد سفارت فلسطين اينكه در ايران حتي دفتري داشته باشد تا چه رسد به سفارت، مخالفتشان علني بود تا بازرگان ودار و دستهاش روي كار بودند،ابراهيم يزدي مانع شد.محمد منتظري عدهاي را جمع كرد كه قريب400 نفر ميشدند.آنها در فرودگاه جمع شدند و ميخواستند به ليبي بروند،ولي بازرگان و ابراهيم يزدي مانع شدند. همچنان كه در گشودن دفترسازمان آزادي بخش فلسطين دراهواز كارشكني كردند. محمد منتظري از دست خودي ها چه بلاهائي كه نكشيديم.»و صباغيان مكرر ميگفت:«آقاي منتظري كه ديوانه است، چون پدرش گفته ديوانه است.» اينها آدم هاي فرصت طلبي بودند.
محمد منتظري اين اواخرتقريباً داشت جا ميافتاد تا جائي كه امام مأموريتي را به او محول كردند تا در هيئت شايعه شكنجه كه از طرف بني صدر و دفتر هماهنگي درست شده بود،شركت كند.
محمد منتظري دربين دولت هاي اسلامي معروفيت داشت و يكي از چهره هاي شناخته شده بود و در انقلاب سهم بزرگي داشت و همان طور كه من را به اتحاد جماهير شوروي دعوت كردند،او را هم دعوت كردند. البته من وقتي ميخواستم بروم به او گفتم كه شما نميخواهيد برويد ايشان گفت: چون من تجاوز شوروي را در افغانستان ميبينم، رفتن من در وضع فعلي مناسب نيست و به من گفت اين رفتن شما خيلي مؤثراست،چون شما رك و راست حرف ها را ميزني و واقعاً هم همين طوري بود. او رفت و آمدي به دفتر حزب نداشت و شنيدم آن روز، كلاهي به خانه محمد منتظري تلفن كرد كه شما بايد اينجا باشيد، چون مسئله مهمي پيش آمده است. او با اينكه خبر نداشته رفته و آن فاجعه اتفاق افتاده است. خلاصه اينكه رفتن آقاي محمد منتظري و شهادتش فاجعه بزرگي بود و خوب اين جور افراد،اين اسطوره هاي مقاومت، صبر، استقامت و ايثار كم به دست ميآيند، دير به دست ميآيند.
محمد در مجلس هم كه بود،تنها نماينده نبود و هزاران كار ميكرد.تازه بعضي از اين نماينده ها در مجلس خوابند،اما مؤثرنيستند و محمد يكي ازموثرترين ها بود كه حركت هاي انحرافي را تشخيص ميداد و ميايستاد.
چقدربايد كوشش كنيم كه يك نفر مثل محمد منتظري تربيت شود كه از اين بحران ها رد بشود،ازساواك آبديده بيرون بيايد،اززندان آبديده بيرون بيايد،ازاعتصابات، از تحصن و از چنگال بعث عراق و...سالم بيرون بيايد؟ اين جور افراد را واقعاً ما نداريم و به خاطراينكه حالا اينها شهيد شدهاند و ميخواهيم روضه خواني كنيم،اين حرف را نميزنيم.ميخواهيم بگوئيم كه ملت ما بداند چگونه افرادي داشتيم؟
بازرگان يا صباغيان و اينها در مورد محمد منتظري ميگفتند كه ديوانه است و همه جا او را ميكوبيدند.اين همان حركت آمريكا بود كه با دست آميرانتظام ها، با دست صباغيان ميخواستند اين جور اسطوره ها نباشند.
اين روزها مسايل روشن شده است. اميدواريم كه اين حركت ادامه پيدا كند تا اينكه آنهائي كه خائن به انقلابند و آنهائي كه خادم به انقلابند،تشخيص داده بشوند.شهيد منتظري يك چهره مشخصي بود از اول تا آخر راهش را تشخيص داده بود و خدمت خودش را انجام داد و رفت به طرف خدا. ما بايد بهره برداري كنيم. نسل جوان بايد در اطراف زندگي منتظري مطالعه كند كه چه حرمان ها كشيد،خارج رفت، فراري بود، مدت ها مسافرت هاي مخفي داشت، شكل هاي مخفي گذرنامه هاي مختلف، اسم هاي مختلف همه اينها بود.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 48