جريان شناسي مبارزاتي شهيد محمد منتظري(2)
گفت و گو با اصغر جمالي فر
همان طور كه گفتيد شهيد محمد منتظري در خارج از كشور تشكيلاتي را به راه انداخته بود. به دو مورد از فعاليت هاي اين تشكيلات اشاره كرديد،يكي آموزش نظامي مبارزان و ديگري تهيه اسناد و مدارك لازم براي فعاليت هاي چريكي اين تشكيلات چه هدفي را دنبال ميكرد و اقدامات ديگر آن چه بود؟ آيا ايشان درآن يك قيام مسلحانه را ساماندهي ميكرد يا به دنبال فعاليت در راه نهضت امام بود؟
نيروهايي كه در تشكيلات شهيد محمد منتظري آموزش نظامي ميديدند،پس از اتمام دوره آموزشي چه ميكردند؟
در رژيم گذشته،ناخودآگاه مبارزان تا حدودي به سمت مبارزه مسلحانه كشيده ميشدند.وقتي مأموران ساواك آنها را تعقيب ميكردند،آنها ميبايست چه ميكردند؟ يك مبارز سياسي در زمان شاه مجبور بود براي حفظ جانش از دست عوامل ساواك از خود دفاع كند.اگركساني كه از طريق تشكيلات شهيد منتظري آموزش نظامي ديده بودند، اغلب به هدف دفاع از خود آمده بودند و اين دوره ها را ميگذراندند نه به قصد تهاجم و حمله به عبارتي اين آموزش ها جنبه تدافعي داشت و به هيچ وجه تشكيلات شهيد محمد منتظري برنامه ترورو مبارزه مسلحانه نداشت. تا آنجايي كه اطلاع دارم يكي از معدود افرادي هستم كه با شهيد منتظري بوده و همراه او به كشورهاي مختلفي رفتهام بعداً وقتي بحث اروپا و فعاليت هاي شهيد منتظري در آنجا شد، بيشتر توضيح خواهم داد. اين فعاليت ها اغلب فرهنگي و سياسي و هدف آن در منگنه قرار دادن رژيم ستم شاهي بود تا از سلطه دست بكشد و حكومت اسلامي برسركاربيايد.
حضرت امام در سال 49،48 در نجف بحث حكومت اسلامي و ولايت فقيه مطرح كردند. در اين زمينه كتاب هاي متعددي نوشته و اكثر آنها بعداً دوباره با فعاليت هاي شهيد منتظري تجديد چاپ و توزيع شدند. در اين ميان اشخاصي چون مرحوم فردوسي پور، مرحوم املايي، محتشمي، دعايي در عراق و شهر نجف درس هاي حضرت امام را به صورت جزوه و كتاب در ميآوردند و چاپ ميكردند. از اين سو آقاي سيد حميد روحاني فقط در زمينه تاريخ اسلامي ايران فعاليت ميكرد و همه اطلاعات را در اين باره جمع آوري ميكرد او هيچ گاه در فعاليت هاي نظامي و تشكيلاتي شهيد منتظري شركت نميكرد و فقط به دنبال تاريخ بود. نتيجه اين تلاش ها تأليف مجموعه ارزشمند«نهضت امام خميني» بود او در واقع يكي از كساني بود كه سهم به سزايي در پيروزي انقلاب اسلامي داشت و ميبايست از او قدرداني شود. در سال 55 كه همراه شهيدمنتظري بودم ميبايست جزوات و كتاب هايي راجع به تشكيل حكومت اسلامي به دست مردم ايران ميرسيد تعدادي را در مكه به زوار ميدادند. همين بعضي از كتاب ها، اسناد و جزوات راجاسازي ميكردند تا از طريق مسافران وارد ايران شود. شهيدمنتظري آن چنان در جاسازي آنها مهارت پيدا كرده بود كه مأموران گمرك و ساواك باوجود آموزش هايي كه در اين زمينه ديده بودند متوجه اسناد. مدارك، جزوات و كتاب هاي جاسازي شده نميشدند. من كتاب «ولايت فقيه و حكومت اسلامي» را در قطع كوچك و به صورت جيبي در آوردم و تعدادي را به شهيد اندرزگو دادم. بخشي را هم زوار با خود به تهران بردند. عدهاي هم در مكه و جاهاي ديگر تعدادي ازآنها را توزيع كردند. در واقع ما آن زمان با امكانات بسيار كم ابتكارات جالبي ميكرديم كه اين بخشي از فعاليت هاي فرهنگي شهيد منتظري بود.
دراين مقطع زماني كه شما در سوريه حضور داشتيد و شهيد منتظري به سوريه رفت و آمد ميكرد، آيا با حضرت امام هم ملاقات هايي داشت و آيا خاطراتي را كه ايشان در اين باره نقل كرده باشد به ياد داريد؟
شهيد محمد منتظري در رفت و آمدهايش به کشورهاي مختلف چه فعاليت هايي داشت؟
شهيد منتظري هنگامي كه در پاكستان بود از طريق مبارزان پاكستاني امكانات زيادي را به نفع ايران دراختيار گرفت همين طور وقتي آن شهيد بزرگوار به افغانستان رفت و در زندان افغانستان به افغاني ها كمك كرد، در نهايت آنان هم با فعاليت هايي كه كردند سهم به سزايي در پيروزي انقلاب داشتند. در زماني كه شهيد منتظري به كشورهاي عربي مانند بحرين مي رفت، مبازان ما نميتوانستند امكاناتي به دست آورند مگراينكه آنها دراختيارشان قرار ميدادند.لازم است صراحتاً بگويم مبارزان بحريني به دليل تمكن بالايي كه داشتند براي تهيه بليط هاي هواپيمايي كمك هاي زيادي به ما كردند و امكانات بسياري دراختيار شهيد محمد منتظري قرار مي دادند،درمقابل آن شهيد بزرگوارهمه تجارب انقلابي خود را به آنها منتقل كرد تا بتوانند عليه شيخ نشين هاي خائن قد علم كنند.اين مسائل همه به هم متصل است و اگر آنها را تفكيك كنيم به جايي نخواهيم رسيد در لبنان آيا ميتوان گفت بدون كمك فلسطيني ها قادر به ادامه مبارزاتمان بوديم؟ لازم بود دركنار ملت فلسطين قرار بگيريم و با تبادل اطلاعات و تجربياتمان با مبارزان فلسطيني بتوانيم عليه ظلم و استكبار داخلي و خارجي بايستيم. اين نوع نگاه و تفكرانترناسيوناليستي در شهيد منتظري بسيار عميق بود، به همين خاطر دائماً به كشورهاي مختلف سفر ميكرد و در تلاش بود تا تشكيلات كوچك را به تشكيلات منسجم مبارزاتي تبديل كند،مانند نهضت آزادي بخش بحرين نهضت آزادي بخش عراق و....درواقع همه تلاشش اين بود كه گروه هاي كوچك مبارزاتي را عليه ظلم و استكبارجهاني و به نفع اسلام متحد كند. اگرهريك از خلفاي حاشيه خليج فارس،ظالماني كه درافغانستان،سوريه ، لبنان و...بودند ساقط ميشدند،درحقيقت به نفع اسلام و مسلمانان بود.وقتي انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد اين موقعيت فقط منحصربه ملت ايران نبود،بلكه پيروزي ساير ملت هاي مسلمان عليه ستم و استبداد بود.اين پيروزي ترس و وحشت عظيمي در سلاطين و حتي اسرائيل ايجاد كرد.لازم است بگويم زماني كه آنجا بوديم ناخودآگاه بعضي مواقع صحبت از ليبي ميشد. متأسفانه تا نام ليبي ميآمد،سايرين ميگفتند:«آنها بي دينند.»و سخناني از اين قبيل قذافي و ديگر مسئولان ليبي تفكر انترناسيوناليستي داشتند و معتقدبودند در اين آشفته بازار،ليبي به تنهايي نميتواند موفق شود و نياز به نهضت هاي آزادي بخش ساير كشورها دارد.
تفكر شهيد منتظري و سايرمبارزان عليه رژيم شاهنشاهي كه همه نشات گرفته از اعتقادات حضرت امام بود اين بود كه ميبايست همه مستضعفان جهان متحد شودندتا بتوان حكومت واحد اسلامي را به وجود آورد.درراستاي اين هدف شهيد منتظري راجع به انقلاب هاي فلسطين، ليبي انقلابها و همچنين نهضت هاي آزادي بخش در فيليپين،تايلند و... براطلاعات و تجربيات خود افزود. در حال حاضر نهضت هاي گمنامي در سراسر جهان نظير اسپانيا، آمريكا و كشورهاي افريقايي داريم كه ناشناختهاند و عليه ظلم وستم مبارزه ميكنند. ياري كردن به اين نهضت ها در پيشبرد اهدافشان،وظيفه جمهوري اسلامي ايران است. پيش ازانقلاب اسلامي وظيفه مبارزان بود كه شهيدمنتظري در اين زمينه بسيار فعال بود،طوري كه اين شهيد بزرگوار به عنوان«پدر نهضت هاي آزادي بخش» معروف شده بود زماني هم كه شهيد شد .نهضت هاي آزادي مانند انقلاب فلسطين و... همگي عزادارشدند و خودرا يتيم ميپنداشتند.پيام هايي كه به مناسبت شهادت او صادركردند،بسيارجالب و خواندني بود.بازهم تأكيد ميكنم كه اعتقاد شهيدمنتظري براين بود كه به كمك همه مسلمانان جهان ميتوانيم حكومت اسلامي را دوباره احيا كنيم به اين ترتيب شهيدمنتظري ساكت نمينشست و تصميم گرفته بود به عنوان شاگرد و پيرو امام حركت كند،طوري كه حضرت امام پس از شهادت منتظري از او به عنوان فرزند اسلام و قرآن ياد كردند.
لازم ميدانم راجع به قضيه دكتر شريعتي مطالبي بيان كنم قبل از آنكه دكتر شريعتي از ايران خارج شود شهيد منتظري براي او گذرنامه پاكستاني تهيه كرد،اما او توانست با نامه مزيناني براي خود گذرنامه بگيرد و با گذرنامه خود به فرانسه و ازآنجا به انگلستان رفت. قرار بود به خانواده خود در انگلستان ملحق شود.راجع به مرگ دكتر شريعتي دو روايت وجود داشت يكي اينكه شب هنگام وقتي سوسن و سارا وارد انگلستان شدند،دكتر شريعتي از آنها پرسيد:«چرا مادر نيامد؟» آنها پاسخ دادند:«جلوي او را گرفتند و مانع آمدنش شدند.» ميگويند به حدي ناراحت شد و آن قدرسيگاركشيد تا بالاخره سكته و فوت كرد.روايت ديگر اينكه يكي از مأموران ساواك درانگلستان او را رديابي كرد و در موقعيت مناسب در منزلش سرش را به زمين كوبيد و او را به قتل رساند.درهر دو صورت چون هجرت كرده بود و عليه رژيم مبارزه ميكرد به قول جلالالدين فارسي ما او را شهيد ميدانيم هر چند نقل و گفتگوهاي بسياري در اين باره وجود داشت. يعني ميگفتند،ازعوامل رژيم بوده است. عدهاي گفتند، ازعوامل ساواك بود و برخي هم ميگفتند او شهيد بوده است. به هر حال اين شخص در انگلستان فوت شده بود و رژيم قصد داشت از مرگ او سوءاستفاده كند.اگر رژيم موفق ميشد جسد او را به ايران بياورد اعلام ميكرد كه از عوامل خودمان بوده است. مبارزاتي كه در خارج ازكشور بودند به اين نتيجه رسيدند به هر طريقي كه ممكن است نگذارند جسد او را وارد كشور كنند. در اين ميان اعضاي انجمن اسلامي اروپا، روحانيت و بيشتر از همه اعضاي نهضت آزادي و قطب زاده و ابراهيم يزدي دراين زمينه نقش داشتند.ابراهيم يزدي و سايرين فكر ميكردند بهترين مكان براي بردن و دفن جنازه كشور سوريه است. شهيد محمد منتظري از امام موسي صدر خواست با توجه به روابط حسنهاي كه با حافظ اسد داشت، زمينه آن را فراهم كند تا جنازه به دمشق منتقل گردد و به اين ترتيب پيكر دكترشريعتي را درانگلستان تشبيع كردند و با هواپيما به سوريه آوردند و دفن كردند. در اين مراسم همه عكس ها و فيلم ها را حقير گرفته بود و از همه آنها فقط يك نسخه بود. پس از مراسم با همفكري مبارزان تصميم گرفته شد تا ازاين موقعيت استفاده شود و مراسم روز چهلم دكتر شريعتي، با شكوه برگزار گردد و در آن روز تظاهراتي عليه نظام حاكم به راه بيندازيم.امام موسي صدر تمايل چنداني نداشت كه مراسم چهلم دكتر شريعتي برگزار شود، اما با صحبت هاي شهيد منتظري راضي به اين كارشد.
آن زمان شهيد منتظري پول هاي كلاني در اختيار داشت،ازاين رو به امام موسي صدر گفت:«در صورتي كه موافقت نكنيد، اين پول ها قطع ميشود و به شما كمكي نخواهد شد.» ازطرفي امام موسي صدر هم چون نياز به پول داشت ناگزير پذيرفت و به اين ترتيب به رغم ميل باطني امام موسي صدر،مراسم چهلم دكتر شريعتي در بيروت برگزار شد.مسئولان تدارك اين مراسم شهيد محمد منتظري، علي جنتي و بنده حقير بوديم.دراين راستا پوسترهاي متعددي از حضرت امام، دكتر شريعتي، مرحوم طالقاني، آقاي سحابي و... تهيه كرديم تا در روز مراسم در جاهاي مختلف نصب كنيم وقتي ميخواستيم عكس حضرت امام را در سالن نصب كنيم، هيچ كس جلو نميرفت و همه به من نگاه كردند. من هم جلو رفتم و پس از آنكه سه چهار عكس چسباندم،آقاي صادق طباطبايي خواهر زاده امام موسي صدر آمد و با تندي گفت:«چرا اينها را ميچسباني؟ در جايي كه امام صدر هست امام سازي موقوف!»نزديك بود با هم گلاويزشويم او اجازه نميداد و من همچنان عكس ها را ميچسباندم.دراين ميان قطب زاده كه نماينده امام موسي صدر بود، وساطت كرد و گفت:«دعوا نكنيد تا همين جا كه چسباندي كافي است.» بلاخره يك عكس امام موسي صدر و يك عكس كوچك دكتر شريعتي را جلو گذاشتند. در واقع در جايي كه ميبايست امام را مطرح و معرفي مي كرديم،اجازه نميدادند. در مراسم چهلم دكترشريعتي،امام موسي صدر، اعضاي نهضت هاي آزادي بخش فلسطين، اريتره،ياسرعرفات وعدهاي از ايراني ها حضور داشتند. با توجه به اينكه در آن مراسم شهيد منتظري به امام موسي صدر خط داده و محور سخنراني را مشخص كرده بود، امام موسي صدر و همين طور ياسرعرفات ضمن سخنراني شان از انقلاب اسلامي حمايت كردند. به اين ترتيب جوري ناخواسته براي امام موسي صدر و خواسته براي ما عليه رژيم ايجاد شد و مراسم به خوبي برگزار شد و در جرايد بازتاب خوبي داشت و سفيرايران در لبنان را كه رئيس ساواك آنجا هم بود خشمگين و غضبناك كرد. عدهاي از روحانيون هم كه با دكتر شريعتي مخالف بودند مانند مرحوم مرتضي عسکري نامه تندي به شيخ شمسالدين با اين مضمون نوشت:«تو كه در آنجا هستي چرا اجازه دادي چنين كاري را انجام دهند؟ اين شخص ملحد است و شما نبايد اين كار را ميكرديد.»
قبل از مراسم با كمك دكتر چمران و علي جنتي كتاب «آري اين چنين است اي برادر» و «فاطمه فاطمه است» دكتر علي شريعتي را به عربي ترجمه كرده بوديم و پس از مراسم كتابها را در معرض فروش گذاشتيم. پس ازآنكه مراسم تمام شد. امام موسي صدر آمد و گفت: «شما پدر ما را درآورديد. آبروي ما را برديد. من نميخواستم دراين مراسم شركت كنم. ناچار به شركت دراين مراسم شدم.» در صورتي كه هر كس ديگري بود ميبايست خوشحال ميشد،اما چون محافظهكار و حسابگر بود اعلام كرد: «ما را به شرايطي انداختيد كه امكانات
بسياري را از دست داديم.» پس ازآن قرار بر اين شد با خانم دباغ، آقايان قطبزاده، غرضي، آلادپوش و چند نفرديگر براي ارزيابي مراسم نزد امام موسي صدر برويم.شب بود و همه نشسته بوديم. شام مفصلي آوردند.ما هم گرسنه و تشنه بوديم. پس از صرف غذا همگي به من گفتند: «اين چه حركتي بود؟ اين شيوه ثروتمندان است. اين كارها اصلاً صحيح نيست. شما بايد زندگي آرام،ساكت و مستضعفي داشته باشيد.اين غذاها طاغوتي بود.» من به شهيد چمران گفتم:«دوستان اعتراض كردهاند كه اين چه غذايي بود كه داديد؟» شهيد چمران جواب داد: «من تعجب ميكنم. اگر به شما چنين غذايي بدهيم ايراد ميگيريد و اگر هم ندهيم ميگوييد اينها گرسنه و گدا هستند و بازهم ايراد ميگيريد. ما نميدانيم با شما چه كنيم؟»
خلاصه تصميم گرفتيم خدمت حضرت امام برويم و گزارش اين جريانها را به امام بدهيم. شهيد چمران گفت:«من نميتوانم بروم. اگر بروم تكه بزرگم گوشم است چون حسنيفرد با من مخالف است.» هر كس براي نرفتن بهانهاي آورد.ناگزيرآقاي قطبزاده پذيرفت خدمت حضرت امام برود و ماجراي آن شب را توضيح دهد. حضرت امام بيانيه زيبايي دراينباره صادر كردند: «اكنون كه به نظر ميرسد انقلاب اسلامي در حال به پيروزي رسيدن است،برشما و مسلمانان واجب است با كساني كار كنيد كه صدر در صد اسلامي باشند.»يعني به ما هشدار داد كه با هر نيرويي نميتوانيم كار كنيم. لازم است اشاره كنم با وجودي كه مراسم چهلمين روز درگذشت دكتر شريعتي به خوبي برگزارشد،اما دركنارآن تنشهايي هم وجود داشت مثلاً جلالالدين فارسي و حميد روحاني از ديدگاه اسلامي، ليكن روحانيت مرتجع و رژيم از نگاهي ديگر مسبب اين تنشها بودند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 48